دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
نمایش نسخه قابل چاپ
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
ما را دل و دماغ به غارت ببرده است
این چرخ بد سرشت و خوشی دزد روزگار
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
در جان من وزیدی مثل صبا و رفتی
ای بی وفا شکستی رسم وفا و رفتی[golrooz]
يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل
گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت
تو از حوالـــــی اقلـیم هرکجـــا آباد
بیا که صاف شود این هوای بارانی[golrooz]
[شادم به دمی کز ارزویت گذرد /خوشدل به حدیثی که زرویت گذرد
نازم به دو چشمی که به سویت نگرد/بوسم کف پای که به کویت گذرد[golrooz]
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
توکه ازمحنت دیگران بی غمی
نشایند که نامت دهند آدمی
یارب به خدایی خداییت وانگه به کمال پادشاهیت[golrooz]
از عشق به غایتی رسانم کو ماند اگر چه من نمانم [golrooz]