تعصب پیش حق دیوار سازد
حماقت های ما بسیار سازد
تــو را در نزد دانــا خـوار سازد
تکـامل را به ما، دشوار سازد
نمایش نسخه قابل چاپ
تعصب پیش حق دیوار سازد
حماقت های ما بسیار سازد
تــو را در نزد دانــا خـوار سازد
تکـامل را به ما، دشوار سازد
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار/ کین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
تـرازوی عدالـت عقل دیـن استــــ
نگاه جمع ما بر سوی این استـــــ
خدایـــــــا در عمل مــا را قوی دار
تمام بحث ما اینک همیـن استـــــ
تا چشم تو دیدیم ز دل دست کشیدیم/ ما طاقت تیمار دو بیمار نداریم
مرغ زيرك نزند در چمنش پرده سراي
هر بهاري كه بدنباله خزاني دارد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند // وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
عزیزیم خودت قبلا یه بار همین شعر رو نوشتی...
آخه شعر دیگه ای یادم نبود!!!
دردا به جـــهان مه صفتی نیست
گر هسـت بجز چند سری نیست
از تـیــــرگــــی رنـــگ جهـــــالـت
در دور زمان کس به کسی نیست
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه ای در ذکر یارب یارب است
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد