تاوان حرفهایی که نمیتونی بگی تارهای سفیدیه که تو یه شب لابه لای موهات بوجود میاد !
- - - به روز رسانی شده - - -
اسمان به دریا گفت:این بالا خیلی خوبه همه جارو میشه دید.
دریا گفت:این پایین از اون بالا هم بهتره چون فقط تورو میشه دید..
نمایش نسخه قابل چاپ
تاوان حرفهایی که نمیتونی بگی تارهای سفیدیه که تو یه شب لابه لای موهات بوجود میاد !
- - - به روز رسانی شده - - -
اسمان به دریا گفت:این بالا خیلی خوبه همه جارو میشه دید.
دریا گفت:این پایین از اون بالا هم بهتره چون فقط تورو میشه دید..
سکوت تفسیری از دوست داشتن است ! پس به سکوتم اعتماد کن ....
من غروب غمنگیز خورشید را زمانی دوست دارم که بدانم فردایش تو را می بینم..
مهربون،اي هم قبيله، ميدونم دستات چه سرده
هر كي ميگه غم نداره، تو دلش يه دنيا درده
تو ميخواي كه من ندونم، دلت از غصه هلاكِ
جاي شلاق سياهي، رو تن نجيب و پاكِ
اما ناگفته هويداست، غمي كه ريشه دَوونده
اون غمي كه غير شاخه، زده ريشه رو سوزونده
تو خودت گفتي قديما، قصه گل و تگرگُ
قصه خويش دلآزار، قصه ريزش برگُ
نميدونم توي دنيا چرا آدما حقيرن
چرا خوبا واسه خوبي، توي دست شب اسيرن
اين چرا، چرا، چراها، هيچكدوم درمون نميشه
آخه دردِ ديگه اينجاست، از يه خاكيم و يه ريشه
تا بوده قصه دنيا، قصه غربت و درده
پس ديگه دلو نسوزون، زندگي قسمت و بخته
تو بخند، تو اين زمونه، چارهاي ديگه نداريم
شايدم با خندههامون، غصه رو تنها بذاريم
وقتی دلتنگ میشوم ب آسمان نگاه میکنم.. دلم قرص میشود ک تو هم زیر همین سقفی...
دلم یک آلزایمر خفیف می خواهد ...!
چشم من بیا منو یاری بکن
گونه هام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه کاری میشه کرد
کاری از ما نمیاد ،یاری بکن
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می خواد
هر چی دریا رو زمین داره خدا، با تموم ابرای آسمونا
کاشکی میداد همه رو به چشم من
تا چشمام به حال من گریه کنند
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد تا قیامت دل من گریه میخواد
قصه ی گذشته های خوب من ، خیلی زود مثل یه خواب تموم شدند
حالا باید سر رو زانوم بذارم ، تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیچکی مثل من غم نداره ، مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گریه دوای دردمه ، چرا چشمم اشکشو کم میاره
خورشید روشن مارو دزدیدند ، زیر اون ابرای سنگی کشیدند
همه جا رنگ سیاه ماتمه ، فرصت موندنمون خیلی کمه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
تنها ترین تنهای تو زخم زبونا خورده بود/خدانگهداری نکرد چون قبل رفتن مرده بود
مسافر دلتنگیا از بعد تو بیچاره شد/بعد از وداع آخرش رفتو دیگه آواره شد
- - - به روز رسانی شده - - -
وای چقدر دلم گرفت بیخیال .. اعصابم خورد شد بابا
رفتی و مرا با دلتنگیهایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنهاامیدم خدا بود و ترانه و تو که دستهایت سایه بانی بود بر بی کسی های من ... توکه گمان می کردم از تبار آسمانی و دلتنگی هایم را در می یابیتو که گمان میکردم ساده ای و سادگی ام را باور داریو افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی ... افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من و حتی ساده مثل سادگی هایم ! من ماندم و یک عمر خاطره و حتی باور نکردم این بریدن راکاش کمی از آنچه کهدر باورم بودی ، در باورت خانه داشتم ! کاش می فهمیدی صداقتی را که در حرفم بودو در نگاهت نبودکاش می فهمیدی بی تو صدا تاب نمی آورد ... رفتی و گریههایم را ندیدی و حتی نفهمیدی من تنها کسی بودم که ....قصه به پایان رسید و منهنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستمو چرا تو به این سادگی از من دل بریدی؟!! که چرا تو از راه رسیدی و بانوی تک تک این ترانه ها شدی ؟!! ترانه هایی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگی ام را باورنکردی !
گناهت را می بخشم ! میبخشمت که از من دل بریدی و حتی ندیدی که بی تو چه بر سر این ترانه ها می آید !
ندیدی اشک هایی را که قطره قطره اش قصه ی من بود و بغضی که از هرچه بود از شادی نبود !بغضی که به دستتو شکست و چشمانی که از رفتن تو غرق اشک شد و تو حتی به این اشکها اعتنا نکردی ! اعتنا نکردی به حرمت ترانه ها یی که تنها سهم من از چشمانت بود ! به حرمتآن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد !به حرمت قدمهایی که با هم درآن کوچه ی همیشگی زدیم !به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایمهم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و منهمچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !
قصه به پایان رسید و منهنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
خدانگهدار ... خدانگهدا
به تو ميانديشم،
و به رؤياهايت، و غم دیروزی.
با همه دلتنگی
خنده هایت همه آرامش بود،
تو پيام آور شادي بودي.
و در آن تاريكي
چشمهایت روشن، گويي از جنس بلور.
گونههايت همه سرخ و نگاهت گيرا.
همه را خوب به خاطر دارم.
***
تو بدان،
باور كن،
روشنيها با توست .
من به ايمان تو ايمان دارم.
***
به تو ميانديشم، و به رؤياهايت، و سرانجام سپيد.
تا ابد خواهم ماند.
رفتني نيست مرا.