-
پاسخ : صفحه ی 292 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 67 از سوره ی الزخرف
(آیه 64)
سپس براى این که هرگونه ابهامى را در زمینه عبودیت خود بر طرف سازد مىگوید: «بطور قطع خداوند پروردگار من و پروردگار شماست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ).
من نیز در تمام وجود و هستیم همانند شما نیازمند به خالق و مدبرى هستم، او مالک من و راهنماى من است.
و براى تأکید بیشتر اضافه مىکند: «اکنون (که چنین است) او را پرستش کنید» (فَاعْبُدُوهُ). چرا که غیر او لایق پرستش نیست، همه مربوبند و او ربّ است.
باز هم سخن خود را با جمله دیگرى تأکید مىکند تا جاى هیچ بهانهاى باقى نماند مىگوید: «این است صراط مستقیم» (هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).
آرى! راه راست همان راه عبودیت و بندگى پروردگار است، راهى است که انحراف و اعوجاج در آن نیست.
(آیه 65)
اما عجب این که با این همه تأکیدات باز هم «گروههایى از میان آنها (در باره مسیح) اختلاف کردند» (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ).
بعضى او را خدا مىپنداشتند که به زمین نازل شده! بعضى دیگر فرزند خدایش مىخواندند.
بعضى او را یکى از اقنومهاى سه گانه (سه ذات مقدس اب و ابن و روح القدس) مىدانستند.
تنها گروهى که در اقلیت بودند او را بنده خدا و فرستاده او مىشمردند، ولى سر انجام عقیده اکثریت غالب شد مسأله تثلیث و خدایان سه گانه، جهان مسیحیت را فرا گرفت.
در پایان آیه آنها را به عذاب دردناک روز قیامت تهدید کرده، مىفرماید: «واى بر کسانى که ستم کردند (و از صراط مستقیم منحرف شدند، واى بر آنها) از عذاب روز دردناک» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ).
آرى! روز قیامت روز دردناکى است، طول حسابش دردناک، عذاب و مجازاتش دردناک، حسرت و اندوهش دردناک، رسوائى و فضیحتش نیز دردناک است.
(آیه 66)
در انتظار چه هستید جز عذاب آخرت؟ در آیات پیشین سخن از بت پرستان لجوج، و همچنین منحرفان و مشرکان امّت عیسى بود، و در اینجا پایان کار آنها را مجسم کرده، مىفرماید: «اینها چه چیزى را انتظار مىکشند، جز این که ناگهان قیامت به سراغ آنها آید در حالى که متوجه نیستند»؟! (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).
این سؤال در حقیقت بیان حال واقعى این گونه افراد است، مثل این که در مقام مذمت فردى که گوش به نصیحت هیچ ناصح مشفقى فرا نمىدهد و عوامل نابودى خود را به دست خویش فراهم مىسازد مىگوییم: او تنها در انتظار مرگ خویش است!
(آیه 67)
سپس از حالت دوستانى که در مسیر گناه و فساد، و یا زرق و برق دنیا، دست مودت به هم مىدهند پرده برداشته، مىگوید: «دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران»! (الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ).
تبدیل شدن این گونه دوستیها به عداوت در آن روز طبیعى است، چرا که هرکدام از آنها دیگرى را عامل بدبختى و بیچارگى خود مىشمرد، تنها پرهیزکارانند که پیوند دوستى آنها جاودانى است، چرا که بر محور ارزشهاى جاودانى دور مىزند، و نتایج پر بارش در قیامت آشکارتر مىشود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/316
-
صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
[golrooz] صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰعِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَآ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ(68)
اي بندگان من امروز بر شما بيمي نيست و غمگين نخواهيد شد(68)
الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا وَكَانُوا۟ مُسْلِمِينَ(69)
همان كساني كه به آيات ما ايمان آورده و تسليم بودند(69)
ادْخُلُوا۟ الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَٰجُكُمْ تُحْبَرُونَ(70)
شما با همسرانتان شادمانه داخل بهشت شويد(70)
يُطَافُ عَلَيْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنتُمْ فِيهَا خَٰلِدُونَ(71)
سينيه ايي از طلا و جام هايي در برابر آنان مي گردانند و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد [هست] و شما در آن جاودانيد(71)
وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِيٓ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(72)
و اين است همان بهشتي كه به [پاداش] آنچه مي كرديد ميراث يافتيد(72)
لَكُمْ فِيهَا فَٰكِهَةٌ كَثِيرَةٌ مِّنْهَا تَأْكُلُونَ(73)
در آنجا براي شما ميوه هايي فراوان خواهد بود كه از آنها مي خوريد(73)
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ(74)
بي گمان مجرمان در عذاب جهنم ماندگارند(74)
لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ(75)
[عذاب] از آنان تخفيف نمي يابد و آنها در آنجا نوميدند(75)
وَمَا ظَلَمْنَٰهُمْ وَلَٰكِن كَانُوا۟ هُمُ الظَّٰلِمِينَ(76)
و ما بر ايشان ستم نكرديم بلكه خود ستمكار بودند(76)
وَنَادَوْا۟ يَٰمَٰلِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّٰكِثُونَ(77)
و فرياد كشند اي مالك [بگو] پروردگارت جان ما را بستاند پاسخ دهد شما ماندگاريد(77)
لَقَدْ جِئْنَٰكُم بِالْحَقِّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَٰرِهُونَ(78)
قطعا حقيقت را برايتان آورديم ليكن بيشتر شما حقيقت را خوش نداشتيد(78)
أَمْ أَبْرَمُوٓا۟ أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ(79)
يا در كاري ابرام ورزيده اند ما [نيز] ابرام مي ورزيم(79)
أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَيٰهُم بَلَيٰ وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ(80)
آيا مي پندارند كه ما راز آنها و نجوايشان را نمي شنويم چرا و فرشتگان ما پيش آنان [حاضرند و] ثبت مي كنند(80)
قُلْ إِن كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ وَلَدٌ فَأَنَا۠ أَوَّلُ الْعَٰبِدِينَ(81)
بگو اگر براي [خداي] رحمان فرزندي بود خود من نخستين پرستندگان بودم(81)
سُبْحَٰنَ رَبِّ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ(82)
پروردگار آسمانها و زمين [و] پروردگار عرش از آنچه وصف مي كنند منزه است(82)
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا۟ وَيَلْعَبُوا۟ حَتَّيٰ يُلَٰقُوا۟ يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ(83)
پس آنان را رها كن تا در ياوه گويي خود فرو روند و بازي كنند تا آن روزي را كه بدان وعده داده مي شوند ديدار كنند(83)
َهُوَ الَّذِي فِي السَّمَآءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ(84)
و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست و هموست سنجيده كار دانا(84)
وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(85)
و خجسته است كسي كه فرمانروايي آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن اوست و علم قيامت پيش اوست و به سوي او برگردانيده مي شويد(85)
وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ(86)
و كساني كه به جاي او مي خوانند [و مي پرستند] اختيار شفاعت ندارند مگر آن كساني كه آگاهانه به حق گواهي داده باشند(86)
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّيٰ يُؤْفَكُونَ(87)
و اگر از آنان بپرسي چه كسي آنان را خلق كرده مسلما خواهند گفت خدا پس چگونه [از حقيقت] بازگردانيده مي شوند(87)
وَقِيلِهِ يَٰرَبِّ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوْمٌ لَّا يُؤْمِنُونَ(88)
و گويد اي پروردگار من اينها جماعتي اند كه ايمان نخواهند آورد(88)
فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَٰمٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(89)
[و خدا فرمود] از ايشان روي برتاب و بگو به سلامت پس زودا كه بدانند(89)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حم ( 1)
وَالْكِتَٰبِ الْمُبِينِ(2)
سوگند به كتاب روشنگر ( 2)
إِنَّآ أَنزَلْنَٰهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَٰرَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ(3)
كه ما آن را در شبي مبارك نازل كرديم ، چون از آغاز خلقت همواره سنت ما بر انذار خلق جريان داشته است ( 3 )
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
(آیه 68)
این آیه در حقیقت تفسیرى است براى اوصاف و حالات «متقین» و بیانى است از سرنوشت پرافتخار آنها.
در آن روز خداوند به آنها مىگوید: «اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست، و نه اندوهگین مىشوید» (یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ).
چه پیام جالبى! پیامى بدون واسطه از سوى خداوند، پیامى که با بهترین توصیفها آغاز مىشود، اى بندگان خدا! پیامى که مهمترین نگرانى انسان را در آن روز پرنگرانى زائل مىکند، پیامى که هرگونه غم و اندوه از گذشته را از دل مىزداید، آرى این پیام داراى چهار مزیت بالاست.
(آیه 69)
در این آیه این پرهیزکاران و بندگان گرامى را با دو جمله دیگر مشخصتر ساخته، مىفرماید: «همان کسانى که به آیات ما ایمان آوردند و (در برابر فرمان و دستور ما) تسلیم بودند» (الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسْلِمِینَ).
(آیه 70)
آنچه دل بخواهد و چشم از دیدنش لذت برد ...! در اینجا پاداش بندگان خالص خدا و مؤمنان صالحى را که در آیات قبل توصیف آنها به میان آمده بود بیان مىکند، و بهشت جاویدان را با هفت نعمت ارزنده به آنها نوید مىدهد.
نخست مىفرماید: از سوى خداوند بزرگ و منان به آنها خطاب مىشود «وارد بهشت شوید» (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ).
به این ترتیب پذیرایى کننده واقعى از آنها خداست.
سپس به نخستین نعمت اشاره کرده، مىافزاید: «شما و همسرانتان» (أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ).
روشن است بودن در کنار همسران با ایمان و مهربان هم براى مردان لذت بخش است و هم براى زنانشان که اگر در اندوه دنیا شریک بودند در شادى آخرت نیز شریک باشند.
سپس اضافه مىکند: «همگى غرق سرور و شادى باشید و «در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید»! (تُحْبَرُونَ).
(آیه 71)
و در بیان سومین نعمت مىفرماید: «ظرفها (ى غذا) و جامهاى طلائى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مىگردانند» (یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ).
آنها در بهترین ظروف، و از بهترین غذا، در نهایت آرامش و آسایش و صفا، و بدون هیچ دردسر پذیرایى مىشوند.
در مرحله چهارم و پنجم به دو نعمت دیگر اشاره مىکند که تمام نعمتهاى مادى و معنوى جهان در آن جمع است مىفرماید: «و در بهشت آنچه دلها مىخواهند و چشمها از آن لذت مىبرد موجود است» (وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ).
به هر حال از آنجا که ارزش نعمت هنگامى است که جاودانى باشد، در ششمین توصیف، بهشتیان را از این نظر آسوده خاطر ساخته، مىفرماید: «شما جاودانه در آن خواهید ماند» (وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ).
(آیه 72)
در اینجا براى این که روشن شود این همه نعمتهاى بهشتى را به «بها» مىدهند و به «بهانه» نمىدهند مىافزاید: «این بهشتى است که شما وارث آن مىشوید به خاطر اعمالى که انجام مىدادید» (وَ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
اشاره به این که اعمال شما پایه اصلى نجات شماست، ولى آنچه دریافت مىدارید در مقایسه با اعمالتان آنقدر برترى دارد که گویى همه را رایگان از فضل الهى به دست آورده اید!
(آیه 73)
در آخرین و هفتمین نعمت سخن از میوههاى بهشتى است که از بهترین نعمتهاى الهى مىباشد، مىفرماید: «براى شما در بهشت میوههاى فراوانى است که از آنها تناول مىکنید» (لَکُمْ فِیها فاکِهَةٌ کَثِیرَةٌ مِنْها تَأْکُلُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/316
-
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
(آیه 74)
آرزو داریم بمیریم و از عذاب راحت شویم! در اینجا سرنوشت مجرمان و کافران در قیامت تشریح شده تا در مقایسه با سرنوشت شوق انگیزى که مؤمنان فرمانبردار پروردگار داشتند هر دو بعد مطلب روشنتر گردد.
نخست مىفرماید: «مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه خواهند ماند» (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
(آیه 75)
ولى از آنجا که ممکن است «عذاب دائم» با گذشت زمان تخفیف یابد، و تدریجا از شدت آن کاسته گردد آیه شریفه مىافزاید: «هرگز عذاب آنها تخفیف نمىیابد (و هیچ گونه راه نجاتى براى آنان نیست) و در آنجا از همه چیز مأیوسند» (لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ).
و به این ترتیب عذاب آنها هم از نظر زمان دائمى است، و هم از نظر شدت.
(آیه 76)
در این آیه این نکته را خاطر نشان مىسازد که این عذاب دردناک الهى چیزى است که آنها خود براى خویش فراهم ساختهاند، مىفرماید:
«ما به آنها ستمى نکردهایم ولى آنها خود ستمکار بودهاند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ).
آرى! قرآن سر چشمه اصلى همه سعادتها و شقاوتها را خود انسان و اعمال او مىشمرد نه مسائل پندارى که گروهى براى خود درست کردهاند.
(آیه 77)
سپس به بیان گوشه دیگرى از بیچارگى آنها پرداخته، مىگوید:
«آنها فریاد مىکشند: اى مالک دوزخ (اى کاش) پروردگارت ما را بمیراند» تا از این عذاب دردناک آسوده شویم! (وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ).
با این که هر کس از مرگ مىگریزد و خواهان ادامه حیات است، اما گاهى چنان مصائب بر انسان فشار مىآورد که از خدا تمناى مرگ مىکند، و این چیزى است که اگر در دنیا براى بعضى واقع شود در آنجا براى مجرمان جنبه عمومى دارد و همگى تمناى مرگ مىکنند.
اما چه سود که مالک دوزخ به آنها پاسخ «مىگوید: شما در اینجا ماندنى هستید» و نجاتى حتى از طریق مرگ وجود ندارد (قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ).
(آیه 78)
در این آیه که در حقیقت علتى است براى خلود آنها در آتش دوزخ مىگوید: «ما حق را براى شما آوردیم، ولى اکثر شما از حق کراهت دارید» و در برابر آن تسلیم نیستید (لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ).
تعبیر به «حق» معنى گستردهاى دارد که همه حقایق سرنوشت ساز را شامل مىشود هر چند در درجه اول مسأله توحید و معاد و قرآن قرار دارد.
این تعبیر در حقیقت اشاره به این است که شما تنها با پیامبران الهى مخالف نبودید اصلا شما مخالف حق بودید، و این مخالفت، عذاب جاویدان را براى شما به ارمغان آورد.
(آیه 79)
در این آیه گوشهاى از کراهت و بیزارى آنها را از حق و طرفدارى آنها را از باطل منعکس ساخته، مىفرماید: «بلکه آنها تصمیم محکمى (بر توطئه) گرفتند ما نیز اراده محکم و تغییر ناپذیرى (در باره آنها) داریم» (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ).
آنها توطئهها چیدند تا نور اسلام را خاموش کنند، و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را به قتل رسانند، و از هر طریقى بتوانند ضربه بر مسلمین وارد کنند.
ما نیز اراده کردهایم آنها را در این جهان و جهان دیگر سخت کیفر دهیم.
(آیه 80)
این آیه در حقیقت بیان یکى از علل توطئه گریهاى آنهاست، مىفرماید: «آیا آنها مىپندارند که ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنها را نمىشنویم»؟ (أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ).
ولى چنین نیست، هم ما مىشنویم، و هم «رسولان و (فرشتگان) ما نزد آنان حاضرند و (نجواى آنها را) مىنویسند» (بَلى وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/317
-
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
(آیه 81)
از آنجا که در آیات گذشته، مخصوصا در آغاز سوره گفتگو از مشرکان عرب و اعتقادشان به وجود فرزند براى خدا در میان بود. در اینجا از طریق دیگرى براى نفى این عقاید باطل وارد شده مىفرماید: به آنها که دم از وجود فرزندى براى خدا مىزنند «بگو: اگر براى خداوند رحمن فرزندى باشد من نخستین کسى بودم که به او احترام مىگذاردم و از وى اطاعت مىکردم» (قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ).
زیرا از همه شما ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و معرفت و آگاهیم فزونتر است، و من قبل از شما به فرزند او احترام مىگذاردم از وى اطاعت مىکردم.
(آیه 82)
بعد از این سخن به دلیل روشنى بر نفى این ادعاهاى واهى پرداخته، مىفرماید: «منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش از توصیفى که آنها مىکنند» (سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ).
کسى که مالک و مدبر آسمانها و زمین است و پروردگار عرش عظیم مىباشد، چه نیازى به فرزند دارد؟
(آیه 83)
سپس به عنوان بىاعتنائى و تهدید این لجوجان که خود نوعى دیگر از روش بحث با این قماش افراد است مىافزاید: «اکنون (که چنین است) آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطهور باشند، و سرگرم بازى! تا روزى را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند» و میوههاى تلخ اعمال و افکار زشت و ننگین خود را بچینند (فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ).
این همان یوم موعودى است که در سوره بروج آیه 2 به آن سوگند یاد شده است: «وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ» سوگند به روز موعود [روز رستاخیز]».
(آیه 84)
این آیه و آیه بعد ادامه سخن پیرامون مسأله توحید است که از یک نظر نتیجهاى است براى آیات قبل و از یک نظر دلیلى براى تحکیم و تکمیل آن و در آن هفت توصیف براى خداوند آمده است که همه در تحکیم مبانى توحید مؤثر است.
نخست در مقابل مشرکان که براى آسمان و زمین اله و معبود جداگانه قائل بودند و حتى خداى دریا، خداى صحرا، خداى جنگ و خداى صلح، و خدایان مختلفى مطابق انواع موجودات در پندار خود ساخته بودند، مىفرماید: «او کسى است که در آسمان معبود است و در زمین معبود» (وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ).
سپس در توصیف دوم و سوم مىافزاید: «او حکیم و علیم است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ).
تمام کارهایش روى حساب و حکمت است، و از همه چیز آگاه و با خبر، و به این ترتیب اعمال بندگان را به خوبى مىداند و بر طبق حکمتش آنها را پاداش و کیفر مىدهد.
(آیه 85)
در چهارمین و پنجمین توصیف، از برکات فراوان و دائم وجود او و مالکیتش نسبت به آسمانها و زمین سخن مىگوید، مىفرماید: «پر برکت و زوال ناپذیر است کسى که مالک آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است مىباشد» (وَ تَبارَکَ الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما).
و بالاخره در ششمین و هفتمین توصیف مىافزاید: «آگاهى از قیام قیامت مخصوص ذات اوست، و همگى به سوى او باز گردانده مىشوید» (وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
بنابر این اگر خیر و برکتى مىخواهید از او بخواهید نه از بتها چرا که سرنوشت شما در قیامت به دست اوست، و مرجع شما در آن روز تنها خداست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/317
-
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
(آیه 86)
چه کسى قادر بر شفاعت است؟ در اینجا همچنان سخن در باره ابطال عقیده شرک و سر انجام تلخ مشرکان است، و با دلائل دیگرى بطلان اعتقاد آنها را آشکار مىسازد، نخست مىفرماید: اگر آنها به گمان شفاعت به سراغ این معبودان مىروند باید بدانند که «معبودانى که آنها غیر از خدا مىخوانند مالک و قادر بر هیچ گونه شفاعتى نیستند» (وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ).
ولى از آنجا که در میان معبودان آنها فرشتگان و مانند آنان وجود داشتند در ذیل آیه آنها را استثنا کرده، مىفرماید: «مگر کسانى که شهادت به حق دادهاند» (إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ).
ولى چنان نیست که آنها براى هرکس، هر چند بتپرست و مشرک و منحرف از آیین توحید باشد شفاعت کنند، بلکه «آنها به خوبى مىدانند» براى چه کسى اجازه شفاعت دارند (وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).
(آیه 87)
سپس از معتقدات خود مشرکان گرفته، به آنها پاسخ دندان شکن داده، مىگوید: «و اگر از آنها سؤال کنى چه کسى آنها را آفریده است؟ بطور مسلم مىگویند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
لذا در پایان آیه به عنوان ملامت و سرزنش مىگوید: «اکنون (که چنین است) چگونه از عبادت خدا به سوى غیر او باز گردانده و منحرف مىشوند»؟! (فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ).
(آیه 88)
این آیه از شکایت پیامبر در پیشگاه خدا از این قوم لجوج و بىمنطق سخن گفته، مىفرماید: «آنها چگونه از شکایت پیامبر (در پیشگاه خداوند) که مىگوید: پروردگارا! اینها قومى هستند که ایمان نمىآورند» غافل مىشوند؟ (وَ قِیلِهِ یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ).
او مىگوید: من شب و روز با آنها سخن گفتم، از طریق بشارت و انذار وارد شدم، سرگذشت دردناک اقوام پیشین را براى آنها بر شمردم، و آنچه گفتنى بود، گفتم اما با این همه سخنان گرم من در قلب سرد آنها اثر نگذاشت و ایمان نیاوردند، تو مىدانى و آنها.
(آیه 89)
و در آخرین آیه به او دستور مىدهد: «اکنون (که چنین است) از آنها روى برگردان» (فَاصْفَحْ عَنْهُمْ).
در عین حال روى گردانى تو به معنى قهر و جدائى توأم با خشونت و پرخاشگرى نباشد بلکه «به آنها بگو: سلام بر شما» (وَ قُلْ سَلامٌ).
نه سلامى به عنوان دوستى و تحیت، بلکه به عنوان جدائى و بیگانگى.
این سلام در حقیقت شبیه سلامى است که در آیه 63 سوره فرقان آمده است: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» هنگامى که جاهلان آنها را (با سخنان زشت خود) مورد خطاب قرار دهند در پاسخ آنها مىگویند: سلام» سلامى که نشانه بىاعتنایى توأم با بزرگوارى است.
با این حال آنها را با جملهاى پرمعنى تهدید مىکند، تا گمان نکنند این جدائى و وداع دلیل بر آن است که خدا کارى با آنها ندارد، مىفرماید: «اما به زودى خواهند دانست» (فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
آرى! خواهند دانست چه آتش سوزان و عذاب دردناکى با لجاجتهاى خود براى خویشتن فراهم ساختهاند؟!
«پایان سوره زخرف»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/317
-
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
سوره دخان [44]
این سوره در «مکّه» نازل شده، و 59 آیه است
محتواى سوره:
بخشهاى این سوره را مىتوان در هفت بخش خلاصه کرد:
1- آغاز سوره از حروف مقطعه و سپس بیان عظمت قرآن مجید است، با این اضافه که نزول آن را در شب قدر براى اولین بار بیان مىکند.
2- در بخش دیگر از توحید و یگانگى خدا و بیان بعضى از نشانههاى عظمت او در جهان هستى سخن مىگوید.
3- بخش مهمى از این سوره سرنوشت کفار، و انواع کیفرهاى دردناک آنهاست.
4- در بخش دیگرى براى بیدار ساختن این غافلان قسمتى از سرگذشت موسى و بنى اسرائیل در مقابل فرعونیان و شکست سخت آنها، و نابودى و هلاکتشان، گفتگو مىکند.
5- مسأله قیامت و عذابهاى دردناک دوزخیان و پاداشهاى جالب و روحپرور پرهیزکاران قسمت دیگرى از آیات این سوره را تشکیل مىدهد.
6- همچنین هدف از آفرینش و خلقت آسمان و زمین موضوع دیگرى است که در این سوره مطرح شده است.
7- سر انجام، سوره را با بیان عظمت قرآن همان گونه که آغاز شده بود پایان مىدهد.
و از آنجا که در آیه دهم این سوره سخن از «دخان مبین» به میان آمده این سوره به عنوان سوره «دخان» نام گرفته است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده است:
«کسى که سوره دخان را شب و روز جمعه بخواند خداوند خانهاى در بهشت براى او بنا مىکند».
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده: «کسى که سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله بخواند خداوند او را در زمره کسانى که روز قیامت در امنیت به سر مىبرند مبعوث مىکند و او را در سایه عرشش قرار مىدهد، و حساب را بر او آسان مىگیرد و نامه اعمالش را به دست راستش مىدهد».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/318
-
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
نزول قرآن در شبى پربرکت: در ابتداى این سوره نیز همانند چهار سوره گذشته و دو سوره آینده که مجموعا هفت سوره را تشکیل مىدهد با حروف مقطعه «حا- میم» (حم). رو به رو مىشویم.
(آیه 2)
در دومین آیه به قرآن مجید سوگند یاد کرده، مىفرماید: «قسم به این کتاب آشکار» (وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
کتابى که محتوایش روشن، معارفش آشکار، تعلیماتش زنده، احکامش سازنده، و برنامههایش حساب شده است.
(آیه 3)
اما ببینیم این سوگند براى چه منظورى ذکر شده است؟ آیه شریفه این حقیقت را روشن ساخته، مىگوید: «بطور مسلم ما قرآن را (که سند حقانیت پیامبر اسلام است) در شبى پر برکت نازل کردیم» (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ).
شب پر برکتى که مقدرات جهان بشریت با نزول قرآن رنگ تازهاى به خود رفت، شبى که سرنوشت خلایق و مقدرات یکسان در آن رقم زده مىشود، آرى! قرآن در شبى سرنوشت ساز، در شب قدر بر قلب پاک پیامبر نازل شد.
اما هدف اصلى از نزول آن چه بود؟ همان است که در ذیل آیه به آن اشاره شده، مىفرماید: «ما همواره انذار کننده بودیم» (إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ).
این یک سنت همیشگى ماست که فرستادگان خود را براى بیم دادن ظالمان و مشرکان مأموریت مىدهیم، و فرستادن پیامبر اسلام با این کتاب مبین نیز آخرین حلقه از این سلسله است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/318
-
صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان
[golrooz] صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ﴿٤﴾
در آن شب هر كار استوارى [به اراده خدا] فيصله مىيابد .«4»
أَمْرًا مِنْ عِنْدِنَا ۚ إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿٥﴾
[نزول قرآن] كارى است [كه] از نزد ما [صورت پذيرفته است ؛] زيرا ما همواره فرستنده [وحى و ارسال كننده پيامبران] بوده ايم . «5»
رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿٦﴾
[همه اين واقعيات] به سبب رحمتى از سوى پروردگار توست ؛ بىترديد او شنوا وداناست .«6»
رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ ﴿٧﴾
[همان] پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست ، اگر يقين داريد .«7»
لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٨﴾
هيچ معبودى جز او نيست ، زنده مىكند و مىميراند، پروردگار شما و پدران پيشين شماست .«8»
بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ ﴿٩﴾
[نه اينكه يقين ندارند] بلكه آنان در شكاند [و با گفتار و كردارشان با حقايق] بازى مىكنند .«9» فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ ﴿١٠﴾
فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَآءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ(10)
پس به انتظار روزى باش كه آسمان دودى آشكار بياورد ،«10»
يَغْشَى النَّاسَ ۖ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١﴾
آن دود همه مردم را فرا مىگيرد ، اين عذابى دردناك است .«11»
رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿١٢)
[همه مىگويند] : اى پروردگار ما اين عذاب را از ما برطرف كن كه ما ايمان مىآوريم«12»
أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ ﴿١٣﴾
[در آن موقعيت سخت] چگونه براى آنان جاى پند گرفتن و هوشيارى است و حال آنكه [پيش از اين عذاب] پيامبرى روشنگر براى آنان آمد [و پند نگرفتند . ] «13»
ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ ﴿١٤﴾
آن گاه از او روى گرداندند و گفتند : تعليم يافته اى ديوانه است ! !«14»
إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا ۚ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿١٥﴾
مدتى اندك عذاب را برطرف مىكنيم ، ولى باز شما [به همان عقايد بىپايه و اعمال زشت] برمىگرديد !«15»
يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ ﴿١٦﴾
[ما از آنان انتقام خواهيم گرفت آن] روزى كه آنان را با قدرتى بسيار سخت بگيريم ؛ زيرا كه ما انتقام گيرنده ايم .«16»
http://www.erfan.ir/farsi/quran/qura.../jo_he_che.jpgوَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ ﴿١٧﴾
و همانا پيش از آنان قوم فرعون را آزموديم ، و پيامبرى بزرگوار براى آنان آمد ،«17»
أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿١٨﴾
[به آنان گفت : [بندگان خدا را] كه به آزار و شكنجه شما گرفتارند ]به من واگذاريد ؛ زيرا من براى شما فرستاده اى امينم .«18»
وَأَنْ لَا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي آتِيكُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ ﴿١٩﴾
و در برابر خدا تكبّر و سركشى نكنيد كه من براى شما معجزهاى روشن آورده ام .«19»
وَإِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ ﴿٢٠﴾
من به پروردگارم و پروردگار شما از اينكه مرا سنگسار كنيد] يا برانيد يا متهم كنيد [ پناه مىبرم ؛«20»
وَإِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ ﴿٢١﴾
اگر به من ايمان نمىآوريد از آزردن من و باز داشتن مردم از روى آوردن به حق [كنارهگيرى كنيد .«21» ]
فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هَٰؤُلَاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ ﴿٢٢﴾
فرعونيان دست از آزردنش برنداشتند و مردم را از روى آوردن به حق مانع شدند] او هم پروردگارش را خواند: كه اينان قومى گناهكارند .«22»
فَأَسْرِ بِعِبَادِي لَيْلًا إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ ﴿٢٣﴾
[گفتم :] بندگانم را شبانه حركت ده ؛ زيرا شما مورد تعقيب هستيد ، «23»
وَاتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْوًا ۖ إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ ﴿٢٤﴾
و دريا را با [همان] راههاى گشاده [كه براى عبور شما باز كرديم] پشت سر بگذار [تا فرعونيان هم در آن درآيند] ؛ زيرا آنان سپاهى محكوم به غرق شدن هستند .«24»
كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿٢٥﴾
چه بسيار بوستانها و چشمهسارانى كه آنان [پس از خود] بر جاى گذاشتند ،«25»
وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ ﴿٢٦﴾
و كشتزار و جايگاههاى نيكو و باارزش ،«26»
وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ ﴿٢٧﴾
و نعمت هايى كه با آسايش و خوشى از آن برخوردار بودند .«27»
كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ﴿۲۸﴾
[آرى ، سرانجام كارشان] چنين بود و ما همه آنها را به قومى ديگر به ميراث داديم .«28»
فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ ﴿٢٩﴾
پس نه آسمان برآنان گريست و نه زمين و [هنگام نزول عذاب هم] مهلت نيافتند .«29»
وَلَقَدْ نَجَّيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِينِ ﴿٣٠﴾
همانا ما بنىاسرائيل را از آن عذاب خواركننده نجات داديم .«30»
مِنْ فِرْعَوْنَ ۚ إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِنَ الْمُسْرِفِينَ ﴿٣١﴾
از فرعون كه متكبرى سركش از زمره اسرافكاران بود ،«31»
وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَىٰ عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿٣٢﴾
و بنىاسرائيل را از روى آگاهى بر جهانيان [زمان خودشان] برگزيديم ؛«32»
وَآتَيْنَاهُمْ مِنَ الْآيَاتِ مَا فِيهِ بَلَاءٌ مُبِينٌ ﴿٣٣﴾
و به آنان از آيات و معجزات آنچه را كه در آن آزمايشى آشكار بود عطا كرديم .«33»
إِنَّ هَٰؤُلَاءِ لَيَقُولُونَ ﴿٣٤﴾
اينان [كه شرك و كفر سراپاى وجودشان را فرا گرفته است] با اصرار [به اهل ايمان] مىگويند :«34»
إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ ﴿٣٥﴾
پايان زندگى جز همين مرگ نخستين نيست و ما [پس از اين مرگ] برانگيخته نخواهيم شد .«35»
فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣٦﴾
اگر شما [در زمينه زنده شدن مردگان] راستگوييد [با درخواست از خدا] پدران ما را [زنده كنيد و نزد ما] بياوريد [تا ما به زنده شدن مردگان يقين پيدا كنيم ! ! ] «36»
أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ أَهْلَكْنَاهُمْ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ ﴿٣٧﴾
آيا اينان [در قدرت و شوكت] برترند يا قوم تُبَّع ، و كسانى كه پيش از آنان بودند ؟ ما همه آنان را هلاك كرديم ؛ زيرا مجرم بودند ؛«37»
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ ﴿٣٨﴾
ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است ، به بازى نيافريده ايم ؛«38»
مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٣٩﴾
ما آن دو را جز به درستى به وجود نياورده ايم ، ولى بيشترشان [به حقايق] معرفت ندارند .«39»
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان
(آیه 4)
این آیه توصیف و توضیحى است براى شب قدر، مىگوید: شب قدر شبى است که «در آن هر امرى از امور بر طبق حکمت الهیه تفصیل و تبیین مىشود» (فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ). این بیان هماهنگ با روایات بسیارى است که مىگوید: در شب قدر مقدرات یک سال همه انسانها تعیین مىگردد، و ارزاق، و سر آمد عمرها، و امور دیگر، در آن شب تفریق و تبیین مىشود.
(آیه 5)
در این آیه براى تأکید بر این معنى که قرآن از ناحیه خداست مىفرماید: آرى نزول قرآن در شب قدر «فرمانى بود از سوى ما ما (محمد را) فرستادیم» (أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ).
(آیه 6)
سپس براى بیان علت اصلى نزول قرآن و ارسال پیامبر و مقدرات شب قدر مىافزاید: همه اینها «به خاطر رحمتى است از سوى پروردگارت» (رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ).
آرى! رحمت بىکران او ایجاب مىکند که بندگان را به حال خود رها نکند، و برنامه و راهنما براى آنها بفرستد.
و در ذیل همین آیه و آیات بعد اوصاف هفتگانهاى براى خداوند مىشمرد که همگى بیانگر مقام توحید اوست مىفرماید: «او سمیع و علیم است» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
تقاضاى بندگان را مىشنود و به اسرار درون دلهاى آنها آگاه است.
(آیه 7)
سپس در بیان سومین توصیف مىفرماید: «خداوندى که پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو قرار گرفته است مىباشد، اگر شما یقین دارید» (رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ).
از آنجا که بسیارى از مشرکان به خدایان و ارباب متعددى قائل بودند، و براى هر نوع از انواع موجودات ربى مىپنداشتند. در این آیه با جمله «رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» خط بطلان بر همه مىکشد و اثبات مىکند که پروردگار همه موجودات عالم یکى است.
(آیه 8)
در چهارمین و پنجمین و ششمین توصیف مىفرماید: «هیچ معبودى جز او نیست زنده مىکند و مىمیراند» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ).
و در هفتمین و آخرین توصیف مىافزاید: «او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست» (رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ).
حیات و مرگ شما به دست اوست، و پروردگار شما و پدرانتان و همه جهانیان اوست. بنابر این معبودى جز او نمىتواند وجود داشته باشد، آیا کسى که نه مقام ربوبیت دارد، و نه مالک حیات و مرگ است، مىتواند معبود واقع شود؟
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/318
-
پاسخ : صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان
(آیه 9)
آن روز که دودى کشنده همه آسمان را فرا مىگیرد:
از آنجا که در آیات گذشته سخن از این در میان بود که اگر آنها طالب یقین باشند اسباب تحصیل یقین فراوان و فراهم است، در این آیه مىافزاید: آنها جویاى یقین و طالب حق نیستند، «بلکه آنها در شکّند و با حقایق بازى مىکنند»! (بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ).
اگر آنها در حقانیت این کتاب آسمانى و نبوت تو تردید دارند به خاطر این نیست که مسأله پیچیدهاى است، بلکه از این جهت است که آن را جدّى نمىگیرند، و به شوخى با آن برخورد مىکنند.
(آیه 10)
در این آیه به تهدید این منکران لجوج و سرسخت پرداخته، و در حالى که روى سخن را به پیامبر کرده، مىگوید: «پس منتظر روزى باش که آسمان دود آشکارى پدید آورد»! (فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ).
(آیه 11)
دودى که «تمام مردم را فرا مىگیرد»! (یَغْشَى النَّاسَ).
و سپس به آنها گفته مىشود: «این عذاب دردناک الهى است»! (هذا عَذابٌ أَلِیمٌ).
منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظى است که در پایان جهان و در آستانه قیامت صفحه آسمان را مىپوشاند، و نشانه فرا رسیدن لحظات آخر دنیا و سر آغاز عذاب الیم الهى براى ظالمان و مفسدان است.
(آیه 12)
وحشت و اضطراب تمام وجود آنها را فرا مىگیرد، و پردههاى غفلت از مقابل چشمشان کنار مىرود، و به اشتباه بزرگ خود واقف مىشوند رو به درگاه خدا مىآورند و مىگویند: «پروردگارا! عذاب را از ما بر طرف کن که ایمان مىآوریم»! (رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ).
(آیه 13)
ولى او دست رد بر سینه این نامحرمان زده، مىفرماید: «اینها چگونه و از کجا متذکر مىشوند (و از راه خود باز مىگردند) با این که رسول آشکار (با معجزات و دلائل روشن) به سراغ آنها آمد»؟! (أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرى وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ).
رسولى که هم خودش آشکار بود و هم تعلیمات و برنامهها و دلائل و معجزاتش همه مبین و واضح بود.
(آیه 14)
اما آنها به جاى این که سر بر فرمان او نهند و به خداوند یگانه ایمان آورند و دستوراتش را به جان پذیرا شوند «از او روى گردان شدند و گفتند: او دیوانهاى است که دیگران این مطالب را به او القا کردهاند»! (ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ).
(آیه 15)
سپس مىافزاید: «ما کمى عذاب را از شما بر طرف مىسازیم (ولى عبرت نمىگیرید و) بار دیگر به کارهاى خود باز مىگردید» (إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلًا إِنَّکُمْ عائِدُونَ).
(آیه 16)
و در این آیه مىفرماید: ما از آنها انتقام مىگیریم «در آن روز که آنها را با قدرت خواهیم گرفت آرى ما انتقام گیرندهایم» (یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکُبْرى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ).
(آیه 17)
در تعقیب آیات گذشته که از سرکشى مشرکان عرب و عدم تسلیم آنها در مقابل حق سخن مىگفت، در اینجا به نمونهاى از امم پیشین که آنها نیز همین مسیر را طى کردند و سر انجام به عذابى دردناک و شکستى فاحش مبتلا شدند، اشاره مىکند، تا هم تسلى خاطرى باشد براى مؤمنان و هم تهدیدى براى منکران لجوج. و آن داستان موسى و فرعون است، مىفرماید: «ما پیش از اینها قوم فرعون را آزمودیم» (وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ).
«و در این هنگام) رسول بزرگوارى به سراغشان آمد» (وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ).
(آیه 18)
موسى با لحنى بسیار مؤدّبانه و دلپذیر و آکنده از محبت آنها را مخاطب قرار داد و گفت: امور «بندگان خدا را به من واگذارید که من فرستاده امینى براى شما هستم» (أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/318
-
پاسخ : صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان
(آیه 19)
سپس موسى بعد از دعوت آنها به اطاعت خداوند یا آزاد ساختن بنى اسرائیل مىگوید: مأموریت دیگر من این است که به شما بگویم: «در برابر خداوند تکبر نورزید (و حدّ خویش نگهدارید) که من براى شما دلیل روشنى (بر گفتههاى خود) آوردهام» (وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ).
هم معجزات آشکار، و هم دلائل منطقى روشن.
(آیه 20)
و از آنجا که مستکبران دنیا پرست هر کس را در جهت مخالف منافع نامشروع خود ببینند از هیچ گونه تهمت و ناسزا، و حتى قتل و اعدام، فرو گذار نمىکنند، موسى به عنوان پیشگرى مىافزاید: «و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مىبرم از این که مرا- متهم یا- سنگسار کنید» (وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ).
این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که من از تهدیدهاى شما باک ندارم، و تا آخرین نفس ایستادهام و خدا حافظ و نگاهبان من است.
(آیه 21)
در این آیه آخرین سخنش را به آنها مىگوید که: «اگر به من ایمان نمىآورید لا اقل مرا رها کنید، و کنارهگیرى کنید» و مزاحم ایمان آوردن مردم نشوید (وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ).
ولى مگر ممکن است جباران مغرور که قدرت شیطانى و منافع نامشروعشان را در خطر مىبینند خاموش بنشینند و چنین پیشنهادى را بپذیرند؟
(آیه 22)
موسى از تمام وسائل هدایت براى نفوذ در دلهاى تاریک این مجرمان استفاده کرد، ولى هیچ اثرى در فرعونیان نبخشید، لذا مأیوس شد و چارهاى جز نفرین به آنها ندید، چرا که قوم فاسدى که هیچ امیدى به هدایتشان نباشد از نظر نظام آفرینش حق حیات ندارند.
لذا آیه شریفه مىگوید: «پس موسى به پیشگاه پروردگارش عرضه داشت که اینها قومى مجرم و گنهکارند» (فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ).
چه نفرین مؤدبانه اى؟ نمىگوید خداوندا! آنها را چنین و چنان کن، بلکه همین اندازه مىگوید: خداوندا! اینها گروهى مجرمند که امیدى به هدایتشان باقى نمانده.
(آیه 23)
خداوند نیز دعاى موسى را اجابت کرد، و به عنوان مقدمه نزول عذاب بر فرعونیان و نجات بنى اسرائیل به او دستور داده شد: «بندگان مرا شبانه حرکت ده که شما (از طرف فرعون و لشکریانش) تعقیب مىشوید»! (فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلًا إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ).
اما نگران نباش، لازم است آنها شما را تعقیب کنند تا به سرنوشتى که در انتظار آنهاست گرفتار آیند.
(آیه 24)
سپس مىافزاید: هنگامى که از دریا همگى به سلامت گذشتید «دریا را آرام و گشاده بگذار» و بگذر (وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً).
منظور از دریا در این آیات همان رود عظیم نیل است.
طبیعى است که موسى و بنى اسرائیل مایل بودند هنگامى که خود از دریا گذشتند بار دیگر آبها سر بر هم بگذارند و این فاصله عظیم را پر کنند، ولى به آنها دستور داده شد که به هنگام گذشتن از دریاى نیل عجله نکنید، بگذارید فرعون و لشکریانش تا آخرین نفر وارد شوند، چرا که فرمان مرگ و نابودى آنها به امواج خروشان نیل داده شده است! لذا در پایان آیه مىافزاید: «آنها لشکرى غرق شده خواهند بود» (إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/319
-
پاسخ : صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان
(آیه 25)
باغها و گنجها را گذاردند و رفتند! اکنون ببینیم بعد از غرق فرعون و فرعونیان چه ماجراهاى عبرت انگیزى تحقق یافت. قرآن در آیات بعد میراث عظیم آنها را که به بنى اسرائیل رسید طىّ پنج موضوع که فهرست تمام زندگى آنهاست بیان کرده، نخست مىفرماید: «چه بسیار باغها و چشمهها که از خود به جا گذاشتند و رفتند»! (کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
باغها، و چشمه ها، دو سرمایه از جالبترین و ارزنده ترین اموال آنها بود.
(آیه 26)
سپس مىافزاید: «و زراعتها، و قصرهاى جالب و زیبا و پرارزش» (وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ).
و این دو سرمایه مهم دیگر آنها بود، زراعتهاى عظیمى که در بستر نیل در سرتاسر مصر از آن استفاده مىکردند و همچنین قصرها و مساکن آباد که یکى از مهمترین وسائل زندگى انسان مسکن مناسب است.
(آیه 27)
و از آنجا که غیر از امور مهم چهارگانه فوق وسائل تنعم فراوان دیگرى داشتند، به همه آنها نیز در یک جمله کوتاه اشاره کرده، مىگوید:
«و نعمتهاى فراوان دیگرى که در آن متنعم بودند و در ناز و نعمت زندگى مىکردند» (وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ).
(آیه 28)
سپس مىافزاید: آرى «این چنین بود (ماجراى آنها) و ما همه اینها (و سرمایهها و ما ترک فرعونیان) را میراث براى اقوام دیگرى قرار دادیم»! (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ).
آیه فوق و آیه همانند آن در سوره «شعراء» نشان مىدهد که بنى اسرائیل بعد از غرق فرعونیان به سرزمین مصر بازگشتند، و وارث میراث فراعنه شدند و در آنجا حکومت کردند.
(آیه 29)
در این آیه مىفرماید: «پس نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین، و نه به هنگام نزول بلا به آنها مهلتى داده شد»! (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ).
گریه نکردن آسمان و زمین بر آنها ممکن است کنایه از حقارت آنها و عدم وجود یار و یاور و دلسوز براى آنها باشد.
(آیه 30)
بنى اسرائیل در بوته آزمایش: در آیات گذشته سخن از غرق و هلاکت فرعونیان و نابودى قدرت و شوکت آنها و انتقال آن به دیگران بود، در اینجا از نقطه مقابل آن یعنى از نجات و رهائى بنى اسرائیل چنین سخن مىگوید: «ما بنى اسرائیل را از عذاب خوار کننده رهائى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ).
از شکنجه هاى سخت و طاقت فرساى جسمى و روحى که تا اعماق جان آنها نفوذ مىکرد.
(آیه 31)
آرى! خداوند این قوم مظلوم را در پرتو قیام الهى موسى بن عمران از چنگال این ظالمان سفاک تاریخ رهائى بخشید، لذا به دنبال آن مىافزاید:
«از (چنگال) فرعون» (مِنْ فِرْعَوْنَ).
«چرا که او مردى متکبر و از اسرافکاران و متجاوزان بود»! (إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/319
-
پاسخ : صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان
(آیه 32)
در این آیه به یکى دیگر از مواهب خداوند به بنى اسرائیل اشاره کرده، مىگوید: «ما آنها را از روى علم خویش بر جهانیان (در آن عصر و زمان) برترى دادیم و برگزیدیم» (وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِینَ).
ولى آنها قدر این نعمتها را ندانستند و کفران کردند و مجازات شدند.
و به این ترتیب آنها «امت برگزیده عصر خویش» بودند، زیرا منظور از «عالمین» مردم جهان در آن عصر و زمان است نه در تمام قرون و اعصار.
(آیه 33)
در این آیه به بعضى از مواهب دیگر که خدا به آنها داده بود اشاره کرده، مىفرماید: «ما آیات و نشانههایى از عظمت و قدرت خویش به آنان دادیم که در آن آزمایش آشکارى بود» (وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ).
و این اخطارى است به همه امتها و ملتها در مورد پیروزیها و مواهبى که از لطف الهى به دست مىآورند، که دام امتحان در این هنگام سخت است.
(آیه 34)
جز همین مرگ چیزى در کار نیست! بعد از ترسیم صحنهاى از زندگى فرعون و فرعونیان و عاقبت کفر و انکارشان در آیات گذشته، بار دیگر سخن از مشرکان به میان مىآورد، و تردید آنها را در مسأله معاد- که در آغاز سوره آمده بود- به شکل دیگرى بازگو مىکند: «اینها چنین مىگویند» (إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ).
(آیه 35)
«مرگ ما جز همان مرگ اول نیست، و ما هرگز بار دیگر زنده نخواهیم شد» (إِنْ هِیَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ).
و آنچه محمد صلّى اللّه علیه و اله پیرامون معاد و حیات بعد از مرگ و پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ مىگوید: هیچ کدام واقعیت ندارد، اصلا حشر و نشرى در کار نیست!
(آیه 36)
سپس سخن آنها را نقل مىکند که براى اثبات مدعاى خود به دلیل واهى و بىاساسى دست زده و مىگفتند: «اگر راست مىگویید (که بعد از مرگ، حیاتى در کار است) پس پدران ما را زنده کنید و نزد ما بیاورید» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند! (فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
(آیه 37)
آنها بهترند یا قوم «تبّع»! سرزمین یمن که در جنوب جزیره عربستان قرار دارد از سرزمینهاى آباد و پربرکتى است که در گذشته مهد تمدن درخشانى بوده است، پادشاهانى بر آن حکومت مىکردند که «تبع» نام داشتند، به خاطر این که مردم از آنها «تبعیت» مىکردند، و یا از این نظر که یکى بعد از دیگرى روى کار مىآمدند.
در اینجا به دنبال بحثى که پیرامون مشرکان مکّه و لجاجت و انکار آنها نسبت به معاد آمده با اشاره به سرگذشت «قوم تبع» آنها را تهدید مىکند که نه تنها عذاب الهى در قیامت در انتظارشان است که در این دنیا نیز سرنوشتى همچون قوم گنهکار و کافر تبع پیدا خواهند کرد.
مىفرماید: «آیا آنها بهترند، یا قوم تبع، و کسانى که پیش از آنان بودند؟! ما آنها را هلاک کردیم، چرا که آنها مجرم بودند» (أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْناهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ).
(آیه 38)
سپس بار دیگر به مسأله معاد باز مىگردد و با استدلال لطیفى این واقعیت را اثبات کرده، مىگوید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو است بیهوده و بىهدف نیافریدیم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ).
اگر به گفته شما مرگ نقطه پایان زندگى است این آفرینش لعب و لغو و بیهوده خواهد بود.
(آیه 39)
سپس براى تأکید این سخن مىافزاید: «ما آن دو را جز به حق نیافریدیم» (ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
حقّ بودن این دستگاه ایجاب مىکند که هدف معقولى داشته باشد، و آن بدون وجود جهان دیگر ممکن نیست.
«ولى غالب آنها (این حقایق را) نمىدانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
چرا که اندیشه و فکر خود را به کار نمىگیرند، و گر نه دلائل مبدأ و معاد واضح و آشکار است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/319
-
صفحه ی 295 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 59 از سوره ی الدخان و آیات 1 تا 9 از سوره ی جاثیه
[golrooz] صفحه ی 295 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 59 از سوره ی الدخان و آیات 1 تا 9 از سوره ی جاثیه [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَٰتُهُمْ أَجْمَعِينَ(40)
در حقيقت روز جدا سازي موعد همه آنهاست(40)
يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًي عَن مَّوْلًي شَئًْا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ(41)
همان روزي كه هيچ دوستي از هيچ دوستي نمي تواند حمايتي كند و آنان ياري نمي شوند(41)
إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(42)
مگر كسي را كه خدا رحمت كرده است زيرا كه اوست همان ارجمند مهربان(42)
إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ(43)
آري درخت زقوم(43)
طَعَامُ الْأَثِيمِ(44)
خوراك گناه پيشه است(44)
كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ(45)
چون مس گداخته در شكمها مي گدازد(45)
كَغَلْيِ الْحَمِيمِ(46)
همانند جوشش آب جوشان(46)
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَيٰ سَوَآءِ الْجَحِيمِ(47)
او را بگيريد و به ميان دوزخش بكشانيد(47)
ثُمَّ صُبُّوا۟ فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ(48)
آنگاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ريزيد(48)
ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ(49)
بچش كه تو همان ارجمند بزرگواري(49)
إِنَّ هَٰذَا مَا كُنتُم بِهِ تَمْتَرُونَ(50)
اين است همان چيزي كه در باره آن ترديد مي كرديد(50)
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ(51)
به راستي پرهيزگاران در جايگاهي آسوده [اند](51)
فِي جَنَّٰتٍ وَعُيُونٍ(52)
در بوستانها و كنار چشمه سارها(52)
يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَٰبِلِينَ(53)
پرنيان نازك و ديباي ستبر مي پوشند [و] برابر هم نشسته اند(53)
كَذَٰلِكَ وَزَوَّجْنَٰهُم بِحُورٍ عِينٍ(54)
[آري] چنين [خواهد بود] و آنها را با حوريان درشت چشم همسر مي گردانيم(54)
يَدْعُونَ فِيهَا بِكُلِّ فَٰكِهَةٍ ءَامِنِينَ(55)
در آنجا هر ميوه اي را [كه بخواهند] آسوده خاطر مي طلبند(55)
لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَيٰ وَوَقَيٰهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ(56)
در آنجا جز مرگ نخستين مرگ نخواهند چشيد و [خدا] آنها را از عذاب دوزخ نگاه مي دارد(56)
فَضْلًا مِّن رَّبِّكَ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(57)
[اين] بخششي است از جانب پروردگار تو اين است همان كاميابي بزرگ(57)
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَٰهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(58)
در حقيقت [قرآن] را بر زبان تو آسان گردانيديم اميد كه پند پذيرند(58)
فَارْتَقِبْ إِنَّهُم مُّرْتَقِبُونَ(59)
پس مراقب باش زيرا كه آنان هم مراقبند(59)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حاء ميم(1)
تَنزِيلُ الْكِتَٰبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ(2)
فرو فرستادن اين كتاب از جانب خداي ارجمند سنجيده كار است(2)
إِنَّ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ لَءَايَٰتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ(3)
به راستي در آسمانها و زمين براي مؤمنان نشانه هايي است(3)
وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَآبَّةٍ ءَايَٰتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ(4)
و در آفرينش خودتان و آنچه از [انواع] جنبنده[ها] پراكنده مي گرداند براي مردمي كه يقين دارند نشانه هايي است(4)
وَاخْتِلَٰفِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَآ أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَآءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَٰحِ ءَايَٰتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(5)
و [نيز در] پياپي آمدن شب و روز و آنچه خدا از روزي از آسمان فرود آورده و به [وسيله] آن زمين را پس از مرگش زنده گردانيده است و [همچنين در] گردش بادها [به هر سو] براي مردمي كه مي انديشند نشانه هايي است(5)
تِلْكَ ءَايَٰتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍۭ بَعْدَ اللَّهِ وَءَايَٰتِهِ يُؤْمِنُونَ(6)
اين[ها]ست آيات خدا كه به راستي آن را بر تو مي خوانيم پس بعد از خدا و نشانه هاي او به كدام سخن خواهند گرويد(6)
وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ(7)
واي بر هر دروغزن گناه پيشه(7)
يَسْمَعُ ءَايَٰتِ اللَّهِ تُتْلَيٰ عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(8)
[كه] آيات خدا را كه بر او خوانده مي شود مي شنود و باز به حال تكبر چنانكه گويي آن را نشنيده است سماجت مي ورزد پس او را از عذابي پردرد خبر ده(8)
وَإِذَا عَلِمَ مِنْ ءَايَٰتِنَا شَئًْا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(9)
و چون از نشانه هاي ما چيزي بداند آن را به ريشخند مي گيرد آنان عذابي خفت آور خواهند داشت(9)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 295 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 59 از سوره ی الدخان و آیات 1 تا 9 از سوره ی جاثیه
(آیه 40)
روز جدائیها! در آیات گذشته در مورد مسأله معاد از طریق «حکمت آفرینش این جهان» براى وجود رستاخیز استدلال شده بود، آیه شریفه از این استدلال چنین نتیجهگیرى مىکند که: «یوم الفصل و روز جدائیها وعدهگاه همه آنهاست» (إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ).
(آیه 41)
سپس به شرح کوتاهى در باره این روز جدائى پرداخته، مىگوید:
«در همان روزى که (هیچ کس به فریاد دیگرى نمىرسد و) هیچ دوستى کمترین کمکى به دوستش نمىکند، و از هیچ سو یارى نمىشوند»! (یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ).
آرى! آن روز، روز فصل و جدائى است، روزى است که انسان از همه چیز جز عملش جدا مىشود، و مولى به هر معنى که باشد- دوست، سرپرست، ولى نعمت، خویشاوند، همسایه، یاور، و مانند آن- توانائى حل کوچکترین مشکلى را از مشکلات قیامت براى کسى ندارد.
(آیه 42)
تنها یک گروه مستثنا هستند همان گونه که این آیه مىگوید: «مگر کسى که خدا او را مورد رحمت قرار داده است، چرا که او توانا و رحیم است» (إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
بدون شک این رحمت الهى بىحساب نیست و تنها شامل مؤمنانى مىشود که داراى عمل صالحند.
(آیه 43)
درخت زقّوم! در اینجا توصیف وحشتناک و تکان دهندهاى از عذابهاى دوزخى منعکس شده که بحث آیات قبل را در مورد «یوم الفصل» و روز رستاخیز تکمیل مىکند.
مىفرماید: «مسلّما درخت زقّوم ...» (إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ).
(آیه 44)
«غذاى گنهکاران است»! (طَعامُ الْأَثِیمِ).
اینها هستند که از این گیاه تلخ و بدبو و بد طعم و کشنده مىخورند.
(آیه 45)
سپس مىافزاید: «همانند فلز گداخته در شکمها مىجوشد»! (کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ).
(آیه 46)
«جوششى همچون آب سوزان» (کَغَلْیِ الْحَمِیمِ).
هنگامى که گیاه زقوم وارد شکم آنها مىشود، حرارت فوق العادهاى ایجاد کرده، و همچون آبى جوشان غلیان پیدا مىکند، و به جاى این که این غذا مایه قوت و قدرت گردد بدبختى و عذاب و درد و رنج مىآفریند.
(آیه 47)
سپس مىفرماید: به مأموران دوزخ خطاب مىشود: «این (کافر پرگناه) را بگیرید، و به میان دوزخ پرتابش کنید»! (خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِیمِ).
(آیه 48)
باز به یکى دیگر از مجازاتهاى دردناک آنها اشاره کرده، مىگوید:
«سپس (به مأموران دوزخ دستور داده مىشود، که) بر سر او، از عذاب سوزان بریزید» (ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ).
به این ترتیب هم از درون مىسوزند و هم از بیرون تمام وجودشان را آتش فرا مىگیرد، و در وسط آتش نیز آب سوزان بر آنها مىریزند.
(آیه 49)
و بعد از این همه عذابهاى دردناک جسمانى مجازات جانکاه روانى آنها شروع مىشود به این مجرم گناهکار سرکش و بىایمان گفته مىشود:
«بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودى» (ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ).
آرى! این تو بودى که با آن همه غرور هر جنایتى را مرتکب شدى، اکنون بچش نتیجه اعمالت را که در برابر چشمان تو مجسم شده است، و همان گونه که جسم و جان مردم را سوزاندى اکنون درون و برونت در آتش قهر الهى و با آب سوزان مىسوزد.
(آیه 50)
در این آیه مىافزاید: به آنها خطاب مىشود: «این همان چیزى است که پیوسته در باره آن شک و تردید مىکردید» (إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ).
چقدر در آیات مختلف قرآن با انواع دلائل، واقعیت و حقانیت این روز به شما گوشزد شد.
افسوس که گوش شنوا نداشتید!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/320
-
پاسخ : صفحه ی 295 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 59 از سوره ی الدخان و آیات 1 تا 9 از سوره ی جاثیه
(آیه 51)
پرهیزکاران و انواع نعمتهاى بهشتى: از آنجا که در آیات گذشته کیفرهاى دردناک دوزخیان مطرح بود در اینجا مواهب و پاداشهاى بهشتیان را مىشمرد تا از قرینه مقابله اهمیت هریک از این دو آشکارتر گردد.
این پاداشها در هفت قسمت خلاصه شده:
نخست این که: «پرهیزکاران در جایگاه امن و امانى هستند» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ).
بنابر این هیچ گونه ناراحتى و ناامنى به آنها نمىرسد، و در امنیت کامل از آفات و بلاها، از غم و اندوهها، از شیاطین و طاغوتها به سر مىبرند.
(آیه 52)
سپس به ذکر نعمت دوم پرداخته، مىگوید: آنها «در میان باغها و چشمهها به سر مىبرند» و جایگاه آنها از هر سو با درختان و چشمهها احاطه شدهِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
(آیه 53)
در مرحله سوم به لباسهاى زیباى آنها اشاره کرده، مىافزاید: «آنها لباسهایى از حریر نازک و ضخیم مىپوشند، و در برابر یکدیگر (بر تختها) جاى دارند» (یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ).
البته در بهشت گرما و سرماى شدیدى وجود ندارد تا به وسیله پوشیدن لباس دفع شود، بلکه اینها اشاره به لباسهاى متنوع و گوناگون بهشتى است.
(آیه 54)
در مرحله چهارم نوبت به همسران آنها مىرسد، مىگوید: «آرى این چنینند بهشتیان، و آنها را با حور العین تزویج مىکنیم»! (کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ).
(آیه 55)
سپس به ذکر پنجمین نعمت بهشتیان پرداخته، مىافزاید: «آنها در آنجا هر نوع میوهاى را بخواهند در اختیارشان قرار مىگیرد و در نهایت امنیت به سر مىبرند» (یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَةٍ آمِنِینَ).
(آیه 56)
جاودانگى بهشت و نعمتهاى بهشتى ششمین موهبت الهى بر متقین است، چرا که آنچه فکر انسان را به هنگام وصال ناراحت مىکند بیم فراق است، لذا مىفرماید: «آنها هیچ مرگى جز همان مرگ اول (که در دنیا چشیدند) نخواهند چشید»! (لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى).
سر انجام هفتمین و آخرین نعمت را در این سلسله چنین بیان مىکند:
«و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ کرده است» (وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ).
کمال این نعمتها در این است که احتمال عذاب و فکر مجازات، بهشتیان را به خود مشغول نمىدارد و نگران نمىکند.
اشاره به این که اگر پرهیزکاران لغزشهایى هم داشتهاند خدا به لطف و کرمش آنها را بخشیده، و به آنها اطمینان داده است که از این نظر نگرانى به خود راه ندهند.
(آیه 57)
در این آیه اشاره به تمام این نعمتهاى هفتگانه کرده، به صورت یک جمع بندى مىگوید: همه اینها «به عنوان فضل و بخششى از سوى پروردگار تو است و این فوز عظیم و پیروزى بزرگى است» که شامل حال پرهیزکاران مىشود (فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
درست است که پرهیزکاران حسنات بسیارى در دنیا انجام دادهاند، ولى مسلما پاداش عادلانه آن اعمال ناچیز این همه نعمت بىپایان و جاودانى نیست این فضل خداست که این همه پاداش را در اختیار آنها گذارده.
(آیه 58)
گفتیم: «سوره دخان» با بیان عظمت و عمق آیات قرآن شروع شده است، و با این آیه که آن هم بیانگر تأثیر عمیق آیات قرآن است پایان مىگیرد، تا آغاز سوره با انجامش هماهنگ باشد.
مىفرماید: «ما آن [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختیم شاید آنان متذکّر شوند» (فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
با این که محتوایش فوق العاده عمیق و ابعادش بسیار گسترده است، ساده، روان، همه کس فهم و قابل استفاده براى همه قشرهاست.
(آیه 59)
ولى از آن جا که با همه این اوصاف باز گروهى در برابر کلام حق تسلیم نمىشوند در آخرین آیه آنها را مورد تهدید قرار داده، مىگوید: اگر با این همه آنها پذیرا نشوند «پس تو منتظر باش، آنها نیز منتظرند»! (فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ).
تو منتظر وعدههاى الهى در زمینه پیروزى بر کفار باش، و آنها منتظر شکست باشند.
«پایان سوره دخان»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/320
-
پاسخ : صفحه ی 295 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 59 از سوره ی الدخان و آیات 1 تا 9 از سوره ی جاثیه
سوره جاثیه [45]
این سوره در «مکّه» نازل شده، و داراى 37 آیه است
محتواى سوره:
محتواى این سوره را مىتوان در هفت بخش خلاصه کرد:
1- عظمت قرآن مجید و اهمیت آن.
2- بیان گوشهاى از دلائل توحید در برابر مشرکان.
3- ذکر پارهاى از ادعاهاى «طبیعى مسلکان» و پاسخ قاطع به آن.
4- اشاره کوتاهى به سرنوشت بعضى از اقوام پیشین همچون بنى اسرائیل.
5- تهدید شدید نسبت به گمراهانى که اصرار و پافشارى بر عقائد انحرافى خود دارند.
6- دعوت به عفو و گذشت در عین قاطعیت و عدم انحراف از مسیر حق.
7- اشارات گویایى به حوادث تکان دهنده قیامت.
نام این سوره «جاثیه» است به تناسب آیه 28 این سوره- جاثیه یعنى کسى که به زانو در آمده- و اشاره به وضع بسیارى از مردم در صحنه قیامت در دادگاه عدل الهى است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىخوانیم: «کسى که سوره جاثیه را بخواند (و البته در آن اندیشه کند و در زندگى خود به کار بندد) خداوند عیوب او را روز قیامت مىپوشاند و ترس و وحشت او را به آرامش مبدل مىسازد».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/321
-
پاسخ : صفحه ی 295 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 59 از سوره ی الدخان و آیات 1 تا 9 از سوره ی جاثیه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
همه جا نشانه هاى اوست: این سوره ششمین سورهاى است که با حروف مقطعه «حا- میم» (حم). آغاز شده است.
مفسّر معروف «طبرسى» در آغاز این سوره مىگوید: بهترین سخن این است که گفته شود «حم» نام این سوره است و نامگذارى این سوره به «حم» اشاره به این است که این قرآن که سراپا اعجاز است از حروف الفبا تشکیل شده.
(آیه 2)
و شاید به همین دلیل بلافاصله از عظمت قرآن یاد کرده، مىگوید: «این کتاب از سوى خداوند عزیز و حکیم نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
«عزیز» به معنى قدرتمند و شکست ناپذیر، و «حکیم» به معنى کسى است که از اسرار همه چیز آگاه است و تمام افعالش روى حساب و حکمت مىباشد.
(آیه 3)
سپس به بیان آیات و نشانههاى عظمت خدا در آفاق و انفس پرداخته، مىگوید: «در آسمانها و زمین نشانههاى فراوانى است براى آنها که اهل ایمانند و طالب حقند» (إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ).
عظمت آسمانها از یک سو، و نظام شگفت انگیز آنها- که میلیونها سال مىگذرد و برنامههاى آنها بدون کمترین انحراف و دگرگونى ادامه مىیابد- از سوى دیگر، و ساختمان زمین و عجائب آن از سوى سوم هر یک آیتى از آیات خداست.
(آیه 4)
پس از این آیات آفاقى به آیات انفسى پرداخته، مىگوید: «و در آفرینش شما و جنبندگانى که در سراسر زمین پراکنده ساخته نیز نشانههایى است براى جمعیتى که اهل یقینند» (وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
آرى! هر یک به نوبه خود آیت و نشانهاى از علم و حکمت و قدرت بىپایان مبدأ آفرینش است.
(آیه 5)
در این آیه از سه موهبت بزرگ که هر یک نقش مهمى در حیات انسان و موجودات زنده دیگر دارد، و هر یک آیتى از آیات خداست، نام مىبرد:
مسأله «نور» و «آب» و «هوا».
مىفرماید: «در آمد و شد شب و روز، و رزقى را که خداوند از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را بعد از مرگش حیات بخشیده، و همچنین در وزش بادها، نشانههایى است براى جمعیتى که تعقل و اندیشه مىکنند» (وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
مسأله نظام «نور و ظلمت» و آمد و شد شب و روز که هر یک با نظام خاصى جانشین و خلیفه دیگرى مىشود بسیار حساب شده و شگفت انگیز است.
در مرحله دوم از رزق حیاتبخش آسمانى، یعنى باران، سخن به میان آمده که نه در لطافت طبعش کلامى است، و نه در قدرت احیا گریش سخنى، و همه جا نشانه زندگى و طراوت و زیبائى است.
و در مورد سوم سخن از وزش بادها است بادهایى که هواى پر اکسیژن زنده را جابهجا مىکنند، و در اختیار جانداران مىگذارند، هواى آلوده به کربن را براى تصفیه به دشتها و جنگلها و صحراها مىفرستند، و پس از تصفیه به شهرها و آبادیها مىبرند، و عجب این که این دو دسته از موجودات زنده یعنى «حیوانات» و «گیاهان» درست بر ضد هم عمل مىکنند، اولى اکسیژن را مىگیرد و گاز کربن مىدهد، و دومى کربن را مىگیرد و اکسیژن مىدهد تا تعادل در نظام حیات برقرار گردد، و با گذشت زمان ذخیره هواى مفید زمین نابود نشود.
وزش بادهایى که علاوه بر این، تلقیح گر گیاهان، و بارور کننده آنها، و افشاننده انواع بذرها در سرزمینهاى مختلف، و پرورش دهنده مراتع طبیعى و جنگلها، و موج آفرین در دل اقیانوسهاست، موجى که به دریا حیات و حرکت مىبخشد، و آب را از عفونت و فساد حفظ مىکند، و نیز همین بادها کشتیها را بر صفحه اقیانوسها به حرکت در مىآورند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/321
-
پاسخ : صفحه ی 295 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 59 از سوره ی الدخان و آیات 1 تا 9 از سوره ی جاثیه
(آیه 6)
سپس در این آیه به عنوان یک جمع بندى نسبت به بحثهاى گذشته، و بیان عظمت و اهمیت آیات قرآن، مىفرماید: «اینها آیات الهى است که ما آن را به حق بر تو تلاوت مىکنیم» (تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ).
به راستى اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند به چه چیز ایمان خواهند آورد؟
و لذا در پایان آیه مىافزاید: «پس این گروه کافر به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان مىآورند»؟! (فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ).
آرى! به راستى قرآن مجید آن چنان محتوائى از نظر استدلال و براهین توحیدى و همچنین از نظر پند و اندرز دارد که هر دلى کمترین آمادگى در آن باشد، او را به سوى خدا و پاکى و تقوا دعوت مىکند، هرگاه این آیات بینات در کسى اثر نبخشد هرگز امیدى به هدایت او نیست.
(آیه 7)
واى بر دروغگوى گنهکار! آیات گذشته نشان مىداد که گروهى هستند که سخنان الهى با انواع دلائل توحیدى و مواعظ و اندرزها را مىشنوند ولى در آنها اثر نمىکند، در اینجا از این گروه و عواقب اعمال آنها بطور مشروح سخن مىگوید.
نخست مىفرماید: «واى بر هر دروغگوى گنهکار»! (وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ).
«افّاک» به معنى کسى است که بسیار دروغ مىگوید، و گاه به کسى که دروغ بزرگ مىگوید هر چند زیاد هم نباشد گفته شده.
از این آیه به خوبى روشن مىشود که موضع گیرى خصمانه در برابر آیات الهى کار کسانى است که سر تا پا آلوده گناه و کذب و دروغند، نه پاک نهادان راستگو.
(آیه 8)
سپس به چگونگى موضع گیریهاى آنها اشاره کرده، مىافزاید:
«پیوسته آیات الهى را که بر او تلاوت مىشود مىشنود اما بر اثر تکبر همواره اصرار بر مخالفت دارد گوئى اصلا آن را نشنیده» (یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها).
و در پایان آیه آنها را شدیدا به کیفر سختى تهدید کرده، مىگوید: «چنین کسى را به عذاب دردناک بشارت ده»! (فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ).
همان گونه که او دل پیامبر و مؤمنان را به درد آورده ما نیز او را به عذاب دردناکى مبتلا مىسازیم.
(آیه 9)
سپس مىافزاید: «و هر گاه (این مستکبر لجوج) چیزى از آیات ما را بداند و از آن آگاه شود آن را به باد استهزا مىگیرد» (وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً).
او همه آیات ما را- چه آنها را که دانسته و چه آنها را که ندانسته- به استهزا و سخریه مىگیرد! و این نهایت جهل و بىخبرى است که انسان چیزى را انکار یا مسخره کند که اصلا نفهمیده است، و این بهترین دلیل لجاج و عناد آنهاست.
و در پایان آیه مجازات این گروه را چنین بیان مىکند: «براى آنها عذاب خوار کننده اى است» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/321
-
صفحه ی 296 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 24 از سوره ی جاثیه
[golrooz] صفحه ی 296 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 24 از سوره ی جاثیه [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
مِّن وَرَآئِهِمْ جَهَنَّمُ وَلَا يُغْنِي عَنْهُم مَّا كَسَبُوا۟ شَئًْا وَلَا مَا اتَّخَذُوا۟ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَآءَ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(10)
پيشاپيش آنها دوزخ است و نه آنچه را اندوخته و نه آن دوستاني را كه غير از خدا اختيار كرده اند به كارشان مي آيد و عذابي بزرگ خواهند داشت(10)
هَٰذَا هُدًي وَالَّذِينَ كَفَرُوا۟ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ(11)
اين رهنمودي است و كساني كه آيات پروردگارشان را انكار كردند بر ايشان عذابي دردناك از پليدي است(11)
۞ اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا۟ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(12)
خدا همان كسي است كه دريا را به سود شما رام گردانيد تا كشتيها در آن به فرمانش روان شوند و تا از فزون بخشي او [روزي خويش را] طلب نماييد و باشد كه سپاس داريد(12)
وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(13)
و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست قطعا در اين [امر] براي مردمي كه مي انديشند نشانه هايي است(13)
قُل لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ يَغْفِرُوا۟ لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْمًۢا بِمَا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(14)
به كساني كه ايمان آورده اند بگو تا از كساني كه به روزهاي [پيروزي] خدا اميد ندارند درگذرند تا [خدا هر] گروهي را به [سبب] آنچه مرتكب مي شده اند به مجازات رساند(14)
مَنْ عَمِلَ صَٰلِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَآءَ فَعَلَيْهَا ثُمَّ إِلَيٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ(15)
هر كه كاري شايسته كند به سود خود اوست و هر كه بدي كند به زيانش باشد سپس به سوي پروردگارتان برگردانيده مي شويد(15)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ الْكِتَٰبَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَٰهُم مِّنَ الطَّيِّبَٰتِ وَفَضَّلْنَٰهُمْ عَلَي الْعَٰلَمِينَ(16)
و به يقين فرزندان اسرائيل را كتاب [تورات] و حكم و پيامبري داديم و از چيزهاي پاكيزه روزيشان كرديم و آنان را بر مردم روزگار برتري داديم(16)
وَءَاتَيْنَٰهُم بَيِّنَٰتٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوٓا۟ إِلَّا مِنۢ بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًۢا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ(17)
و دلايل روشني در امر [دين] به آنان عطا كرديم و جز بعد از آنكه علم برايشان [حاصل] آمد [آن هم] از روي رشك و رقابت ميان خودشان دستخوش اختلاف نشدند قطعا پروردگارت روز قيامت ميانشان در باره آنچه در آن اختلاف مي كردند داوري خواهد كرد(17)
ثُمَّ جَعَلْنَٰكَ عَلَيٰ شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَآءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ(18)
سپس تو را در طريقه آييني [كه ناشي] از امر [خداست] نهاديم پس آن را پيروي كن و هوسهاي كساني را كه نمي دانند پيروي مكن(18)
إِنَّهُمْ لَن يُغْنُوا۟ عَنكَ مِنَ اللَّهِ شَئًْا وَإِنَّ الظَّٰلِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ(19)
آنان هرگز در برابر خدا از تو حمايت نمي كنند [و به هيچ وجه به كار تو نمي آيند ] و ستمگران بعضي شان دوستان بعضي [ديگر]ند و خدا يار پرهيزگاران است(19)
هَٰذَا بَصَٰٓئِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًي وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ(20)
اين [كتاب] براي مردم بينش بخش و براي قومي كه يقين دارند رهنمود و رحمتي است(20)
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا۟ السَّئَِّاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءً مَّحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَآءَ مَا يَحْكُمُونَ(21)
آيا كساني كه مرتكب كارهاي بد شده اند پنداشته اند كه آنان را مانند كساني قرار مي دهيم كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند [به طوري كه] زندگي آنها و مرگشان يكسان باشد چه بد داوري مي كنند(21)
وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَيٰ كُلُّ نَفْسٍۭ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ(22)
و خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده است و تا هر كسي به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش يابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت(22)
أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَيٰهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَيٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَيٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَيٰ بَصَرِهِ غِشَٰوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِنۢ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ(23)
پس آيا ديدي كسي را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده اش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه كسي او را هدايت خواهد كرد آيا پند نمي گيريد(23)
وَقَالُوا۟ مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَآ إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ(24)
و گفتند غير از زندگاني دنياي ما [چيز ديگري] نيست مي ميريم و زنده مي شويم و ما را جز طبيعت هلاك نمي كند و[لي] به اين [مطلب] هيچ دانشي ندارند [و] جز [طريق] گمان نمي سپرند(24)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 296 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 24 از سوره ی جاثیه
(آیه 10)
این آیه «عذاب مهین» را چنین شرح مىدهد: «پشت سرشان دوزخ است» (مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ).
تعبیر به پشت سر، با این که دوزخ جلو آنها قرار دارد، و در آینده به آن مىرسند، ممکن است از این نظر باشد که آنها اقبال به دنیا کرده، و آخرت و عذاب الهى را نادیده گرفته و پشت سر انداختهاند.
و به هر حال در دنباله آیه مىافزاید: اگر آنها گمان مىکنند اموال سرشار، و بتها و خدایان ساختگیشان، گرهى از کار آنها مىگشاید سخت در اشتباهند، چرا که «هرگز آنچه را به دست آوردند آنها را (از عذاب الهى) نجات نمىبخشد و نه اولیائى که غیر از خدا براى خود برگزیدند» مایه نجاتشان خواهند بود (وَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ ما کَسَبُوا شَیْئاً وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ).
و چون هیچ راه فرار و نجاتى نیست باید در آتش قهر و غضب الهى بمانند «و عذاب بزرگى براى آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ).
آنها آیات الهى را کوچک شمردند، خداوند عذاب آنها را بزرگ مىکند، آنها بزرگى فروختند خدا نیز عذاب عظیم به آنها مىدهد.
(آیه 11)
به دنبال بحثهائى که در باره عظمت آیات الهى در آیههاى گذشته آمده در اینجا همین معنى را تعقیب کرده، مىگوید: «این (قرآن) مایه هدایت است» (هذا هُدىً).
حق را از باطل جدا مىسازد، صحنه زندگى انسان را روشن مىکند، و دست رهروان راه حق را گرفته به سر منزل مقصود مىرساند.
«و کسانى که به آیات پروردگارشان کافر شدند عذابى سخت و دردناک دارند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ).
(آیه 12)
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار! سپس رشته سخن را به بحث توحید که در آیات نخستین این سوره مطرح شده مىکشاند و درسهاى مؤثرى از توحید و خداشناسى به مشرکان مىدهد.
گاه در عواطف آنها چنگ زده، مىگوید: «خداوند همان کسى است که دریا را براى شما مسخّر کرد تا کشتیها به فرمانش در آن حرکت کنند، و بتوانید از فضل او بهره گیرید و شاید شکر نعمتهایش را به جا آورید» (اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
(آیه 13)
بعد از بیان نعمت کشتیها که تماس نزدیکى با زندگى روز مره انسانها دارد به مسأله تسخیر سایر موجودات بطور کلى پرداخته، مىگوید: «و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است همه را از ناحیه خودش مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ).
با توجه به این که همه مواهب از ناحیه اوست و خالق و مدبر و پروردگار همه، ذات پاک او مىباشد پس چرا انسان به سراغ غیر او رود؟ و سر بر آستان مخلوقات ضعیف بگذارد؟ و از معرفت منعم حقیقى غافل بماند؟
لذا در پایان آیه مىافزاید: «در این، نشانههاى مهمى است براى کسانى که تفکر و اندیشه مىکنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
در آیه قبل از عواطف انسانها استفاده مىشد، و در اینجا از عقول و اندیشههاى آنها، چه خداى مهربانى که با هر زبان ممکن با بندگانش سخن مىگوید، گاه با زبان دل، و گاه با زبان فکر، و هدف در همه اینها یک چیز بیش نیست، و آن بیدارى انسانهاى غافل و به حرکت در آوردن آنها در سیر الى اللّه است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/321
-
پاسخ : صفحه ی 296 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 24 از سوره ی جاثیه
(آیه 14)
سپس به ذکر یک دستور اخلاقى در برخورد با کفار مىپردازد تا بحثهاى منطقى سابق را به این وسیله تکمیل کند روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مىفرماید: «به مؤمنان بگو: کسانى را که امید به ایام اللّه (روز رستاخیز) ندارند مورد عفو قرار دهند، و نسبت به آنها سخت نگیرند» (قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ).
ممکن است آنها بر اثر دور بودن از مبادى ایمان و تربیت الهى برخوردهاى خشن و نامطلوب، و تعبیرات زشت و زنندهاى داشته باشند، شما باید با بزرگوارى و سعه صدر با این گونه اشخاص برخورد کنید، مبادا بر لجاجت خود بیفزایند، و فاصله آنها از حق بیشتر شود.
ولى براى این که این گونه افراد از این بزرگوارى و عفو و گذشت سوء استفاده نکنند در پایان آیه مىافزاید: «این به خاطر آن است که (خداوند در آن روز) هر قومى را به اعمالى که انجام مىدادند جزا دهد» (لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).
(آیه 15)
مىفرماید: «کسى که عمل صالحى به جا آورد به سود خود به جا آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد به زیان خود اوست، سپس همه شما به سوى پروردگارتان بازگردانده مىشوید» و نتیجه اعمال خود را مىیابید (مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ).
این تعبیر که در آیات قرآن کرارا و با عبارات مختلف آمده است پاسخى است به آنها که مىگویند اطاعت و عصیان ما براى خدا چه سود و زیانى دارد؟
و این چه اصرارى است که در زمینه اطاعت و نهى از معصیت او مىشود؟! این آیات مىگوید: همه اینها سود و زیانش متوجه خود شماست، این شما هستید که در پرتو اعمال صالح تکامل مىیابید، و این شما هستید که بر اثر جرم و گناه سقوط کرده در پرتگاه غضب و بعد از رحمت او گرفتار لعنت ابدى مىشوید.
(آیه 16)
این همه موهبت به بنى اسرائیل دادیم ولى ...! در تعقیب بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون انواع نعمتهاى خداوند و شکرگزارى و عمل صالح آمده، در اینجا نمونهاى از زندگى اقوام بعضى اقوام پیشین را که مشمول نعمتهاى خداوند شدند اما کفران کردند شرح مىدهد.
مىفرماید: «ما به بنى اسرائیل کتاب آسمانى و حکومت و نبوّت دادیم، و از روزیهاى پاکیزه به آنها عطا کردیم، و آنان را بر جهانیان (هم عصر خود) برترى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِینَ).
در این آیه مجموعا پنج موهبت را که خداوند به بنى اسرائیل عطا کرده، بیان مىکند.
نخست مسأله کتاب آسمانى یعنى «تورات» است، که مبیّن معارف دینى و حلال و حرام و طرق هدایت و سعادت بود.
دوم مقام حکومت و قضاوت.
سومین نعمت الهى بر آنها مقام «نبوت» بود که خداوند انبیاى بسیارى را از آنها برگزید.
در روایتى آمده است: «عدد انبیاى بنى اسرائیل بالغ بر هزار نفر مىشد» و در روایت دیگرى انبیاى بنى اسرائیل چهار هزار نفر ذکر شده است.
چهارمین موهبت مواهب مادى و روزیهاى پاکیزه است.
و پنجمین موهبت، برترى و قدرت بلا منازع آنها بود.
(آیه 17)
در این آیه به ششمین موهبت بزرگى که خدا به این قوم حق نشناس داد اشاره کرده، مىگوید: «و ما دلائل روشنى (از امر نبوت و شریعت) در اختیار آنها گذاردیم» (وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ).
با وجود این مواهب بزرگ و دلائل بیّن و روشن جایى براى اختلاف وجود نداشت، ولى این کفران کنندگان به زودى دست به اختلاف زدند.
چنانکه قرآن در دنباله همین آیه مىگوید: «پس آنها اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه علم و آگاهى به سراغشان آمد و سر چشمه این اختلاف همان حب ریاست و برترى جوئى بود» (فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ).
قرآن در پایان آیه آنها را با این عبارت هشدار مىدهد: «پروردگار تو روز قیامت در میان آنها در باره آنچه اختلاف نمودند داورى مىکند» (إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
و به این ترتیب با کفران نعمت و ایجاد اختلاف هم عظمت و قدرت خود را در دنیا از دست دادند و هم مجازات آخرت را براى خود خریدند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/322
-
پاسخ : صفحه ی 296 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 24 از سوره ی جاثیه
(آیه 18)
بعد از بیان مواهبى که خداوند به بنى اسرائیل داده بود و کفران کردند، سخن از موهبت عظیمى به میان مىآورد که به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و مسلمین ارزانى داشت، مىفرماید: «سپس ما تو را بر شریعت و مسیرى به سوى آیین حق قرار دادیم» (ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلى شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ).
و از آنجا که این مسیر، مسیر نجات و پیروزى است به دنبال آن به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور مىدهد «پس از آن پیروى کن» (فَاتَّبِعْها).
و نیز از آنجا که نقطه مقابل آن چیزى جز پیروى از هوى و هوس جاهلان نیست، در آخر آیه مىافزاید: «و از هوى و هوسهاى کسانى که آگاهى ندارند پیروى مکن» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).
(آیه 19)
این آیه در حقیقت علتى است براى نهى از تسلیم شدن در برابر پیشنهاد مشرکان مىگوید: «آنها هرگز نمىتوانند تو را در برابر خداوند بىنیاز کنند» و از عذابش برهانند (إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).
هر گاه از آئین باطل آنها پیروى کنى و عذاب الهى دامان تو را بگیرد هرگز نمىتوانند به کمک تو بشتابند، گرچه روى سخن در این آیات به پیامبر است ولى منظور همه مؤمنان مىباشند.
سپس مىافزاید: «و ظالمان یار و یاور (و دوست و ولىّ) یکدیگرند» (وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ).
همه از یک قماشند و در یک مسیر و سر و ته یک کرباس و همگى ضعیف و ناتوانند! اما گمان نکن که تو و افراد با ایمان که اکنون در اقلیت هستید یار و یاورى ندارید «خداوند یار و یاور پرهیزکاران است» (وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ).
درست است آنها ظاهرا جمعیتى عظیم و قدرت و ثروت قابل ملاحظهاى دارند ولى در برابر قدرت بىانتهاى حق ذرّه ناچیزى بیش نیستند.
(آیه 20)
در این آیه به عنوان تأکید بر آنچه گذشت و دعوت به پیروى از این آیین الهى مىگوید: «این قرآن و شریعت وسیله بینائیها براى مردم و مایه هدایت و رحمت براى گروهى است که اهل یقین هستند» (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
این تعبیر زیبائى است که از عظمت و تأثیر و عمق این کتاب آسمانى حکایت مىکند براى آنها که رهرو راهند و جستجوگر حق.
(آیه 21)
حیات و مرگ این دو گروه یکسان نیست! در تعقیب آیات گذشته که سخن از دو گروه «مؤمنان» و «کافران»، یا «پرهیزکاران» و «مجرمان» در میان بود در این آیه این دو را در یک مقایسه اصولى در برابر هم قرار داده، مىگوید: «آیا کسانى که مرتکب سیئات شدند گمان کردند آنها را همچون کسانى قرار مىدهیم که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند که حیات و مرگشان یکسان باشد»؟! (أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ). «چه بد داورى مىکنند»! (ساءَ ما یَحْکُمُونَ).
آیه مىگوید: این یک پندار غلط است که تصور کنند ایمان و عمل صالح، یا کفر و گناه، تأثیرى در زندگى انسان نمىگذارد، چنین نیست زندگى و مرگ این دو گروه کاملا با هم متفاوت است.
(آیه 22)
این آیه در حقیقت تفسیر و تعلیلى است براى آیه قبل، مىفرماید: «و خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است» (وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
«و هدف آن است که هر کس در برابر اعمالى که انجام داده است جزا داده شود، و به آنها ظلم و ستمى نخواهد شد» (وَ لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
سراسر عالم نشان مىدهد که آفریننده این جهان آن را بر محور حق قرار داده، و در همه جا حق و عدالت حاکم است.
با این حال چگونه ممکن است مؤمنان صالح العمل و مجرمان بىایمان را یکسان قرار دهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/322
-
پاسخ : صفحه ی 296 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 24 از سوره ی جاثیه
(آیه 23)
این آیه نیز توضیح و تعلیل دیگرى است براى عدم مساوات کافران و مؤمنان، مىفرماید: «آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرارداده»؟! (أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ).
و فرمان خدا را رها کرده، و به دنبال خواست دل و هواى نفس افتاد و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرد.
«و خداوند او را با آگاهى (بر این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته» (وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ).
«و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پردهاى افکنده است» تا در وادى ضلالت همواره سرگردان بماند (وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً).
«با این حال چه کسى مىتواند غیر از خدا او را هدایت کند» (فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ).
«آیا متذکر نمىشوید»؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ). و تفاوت چنین کسى را با آنها که در پرتو نور حق راه خود را یافتهاند نمىفهمید؟
راستى چه بت خطرناکى است هوى پرستى که تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مىبندد، و چه گویا و پرمعنى است حدیثى که از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله نقل شده: «هرگز در زیر آسمان معبودى مبغوضتر نزد خدا از هواى نفس، پرستش نشده است»! چرا که بتهاى معمولى موجوداتى بىخاصیتند، ولى بت هوى و هوس اغوا کننده، و سوق دهنده به سوى انواع گناه و انحراف است.
(آیه 24)
عقاید دهریین: در اینجا بحث دیگرى پیرامون منکران توحید است، منتها تنها از گروه خاصى از آنها یعنى «دهریین» نام مىبرد که مطلقا وجود صانع حکیم را در عالم هستى انکار مىکردند، در حالى که اکثر مشرکان ظاهرا به خدا ایمان داشتند و بتها را شفیعان درگاه او مىدانستند.
مىفرماید: «و آنها گفتند چیزى جز همین زندگى ما در دنیا در کار نیست، گروهى از ما مىمیرند و گروهى زنده مىشوند» و جاى آنها را مىگیرند، و نسل بشر همچنان تداوم مىیابد (وَ قالُوا ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا).
«و چیزى جز دهر و گذشت روزگار ما را هلاک نمىکند» (وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ).
جمله نخست ناظر به انکار معاد است و جمله بعد ناظر به انکار مبدأ.
قرآن مجید در پاسخ این بیهوده گویان جمله کوتاه و پرمحتوائى بیان کرده که در موارد دیگرى از قرآن نیز به چشم مىخورد، مىفرماید: «آنها به این سخن (که مىگویند معادى نیست و مبدأ جهان نیز دهر است) یقین ندارند، بلکه تنها گمان بىپایهاى دارند» (وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/323
-
صفحه ی 297 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 37 از سوره ی جاثیه و آیات 1 تا 3 از سوره ی احقاف
[golrooz] صفحه ی 297 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 37 از سوره ی جاثیه و آیات 1 تا 3 از سوره ی احقاف [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذَا تُتْلَيٰ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٍ مَّا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّآ أَن قَالُوا۟ ائْتُوا۟ بَِٔابَآئِنَآ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(25)
و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود دليلشان همواره جز اين نيست كه مي گويند اگر راست مي گوييد پدران ما را [حاضر] آوريد(25)
قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَيٰ يَوْمِ الْقِيَٰمَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(26)
بگو خدا[ست كه] شما را زندگي مي بخشد سپس مي ميراند آنگاه شما را به سوي روز رستاخيز كه ترديدي در آن نيست گرد مي آورد ولي بيشتر مردم [اين را] نمي دانند(26)
وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ(27)
و فرمانروايي آسمانها و زمين از آن خداست و روزي كه رستاخيز بر پا شود آن روز است كه باطل انديشان زيان خواهند ديد(27)
وَتَرَيٰ كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَيٰٓ إِلَيٰ كِتَٰبِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(28)
و هر امتي را به زانو در آمده مي بيني هر امتي به سوي كارنامه خود فراخوانده مي شود [و بديشان مي گويند] آنچه را مي كرديد امروز پاداش مي يابيد(28)
هَٰذَا كِتَٰبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(29)
اين است كتاب ما كه عليه شما به حق سخن مي گويد ما از آنچه مي كرديد نسخه بر مي داشتيم(29)
فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ(30)
و اما كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند پس پروردگارشان آنان را در جوار رحمت خويش داخل مي گرداند اين همان كاميابي آشكار است(30)
وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَفَلَمْ تَكُنْ ءَايَٰتِي تُتْلَيٰ عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنتُمْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ(31)
و اما كساني كه كافر شدند [بدانها مي گويند] پس مگر آيات من بر شما خوانده نمي شد و[لي] تكبر نموديد و مردمي بدكار بوديد(31)
وَإِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ(32)
و چون گفته شد وعده خدا راست است و شكي در رستاخيز نيست گفتيد ما نمي دانيم رستاخيز چيست جز گمان نمي ورزيم و ما يقين نداريم(32)
وَبَدَا لَهُمْ سَئَِّاتُ مَا عَمِلُوا۟ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(33)
و [حقيقت] بديهايي كه كرده اند بر آنان پديدار مي شود و آنچه را كه بدان ريشخند مي كردند آنان را فرو مي گيرد(33)
وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَيٰكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَآءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا وَمَأْوَيٰكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّٰصِرِينَ(34)
و گفته شود همان گونه كه ديدار امروزتان را فراموش كرديد امروز شما را فراموش خواهيم كرد و جايگاهتان در آتش است و براي شما ياوراني نخواهد بود(34)
ذَٰلِكُم بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ ءَايَٰتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لَا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ(35)
اين بدان سبب است كه شما آيات خدا را به ريشخند گرفتيد و زندگي دنيا فريبتان داد پس امروز نه از اين [آتش] بيرون آورده مي شوند و نه عذرشان پذيرفته مي گردد(35)
فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(36)
س سپاس از آن خداست پروردگار آسمانها و پروردگار زمين پروردگار جهانيان(36)
وَلَهُ الْكِبْرِيَآءُ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(37)
و در آسمانها و زمين بزرگي از آن اوست و اوست شكست ناپذير سنجيده كار(37)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حاء ميم(1)
تَنزِيلُ الْكِتَٰبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ(2)
فرو فرستادن اين كتاب از جانب خداي ارجمند حكيم است(2)
مَا خَلَقْنَا السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّي وَالَّذِينَ كَفَرُوا۟ عَمَّآ أُنذِرُوا۟ مُعْرِضُونَ(3)
[ما] آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق و [تا] زماني معين نيافريديم و كساني كه كافر شده اند از آنچه هشدار داده شده اند رويگردانند(3)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 297 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 37 از سوره ی جاثیه و آیات 1 تا 3 از سوره ی احقاف
(آیه 25)
در این آیه به یکى از بهانه جوئیهاى بىاساس این گروه در مورد معاد اشاره کرده، مىگوید: «و هنگامى که آیات بینات و آشکار ما بر آنها خوانده مىشود تنها دلیلى که در برابر آن دارند این است که مىگویند: اگر راست مىگوئید، پدران ما را زنده کنید و بیاورید» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
آرى! این تنها دلیل آنها بود، دلیلى سست و واهى، چرا که خداوند قدرت خویش را بر احیاى مردگان از طرق مختلف به انسانها نشان داده است.
(آیه 26)
در آن دادگاه عدل همه به زانو در مىآیند! در اینجا پاسخ دیگرى به سخن دهریین که منکر مبدأ و معاد بودند داده، مىفرماید: «بگو: خداوند شما را زنده مىکند، سپس مىمیراند سپس (بار دیگر حیات مىبخشد و) براى حساب در روز قیامت، روزى که در آن شکّ و تردیدى نیست جمع آورى مىکند» (قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ).
آنها نه خدا را قبول داشتند و نه روز جزا را، و محتواى این آیه در حقیقت استدلال براى هر دو قسمت است، چرا که روى مسأله حیات نخستین تکیه شده، از سوى دیگر، کسى که قادر بر حیات نخستین است چگونه قادر بر اعاده آن نیست.
و از آنجا که بسیارى از مردم در این دلائل تأمل و دقت نمىکنند در پایان آیه مىافزاید: «ولى اکثر مردم نمىدانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).
(آیه 27)
این آیه دلیل دیگرى بر مسأله معاد است که شبیه آن را در آیات دیگر قرآن خواندهایم، مىفرماید: «مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست» (وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
او که مالک و حاکم بر تمام پهنه عالم هستى است، مسلما قدرت بر احیاى مردگان را دارد، و چنین کارى در برابر قدرت او هرگز مشکل نیست.
او این جهان را مزرعهاى براى قیامت، و تجارتخانه پرسودى براى عالم پس از مرگ، قرار داده است، لذا در پایان آیه مىافزاید: «و آن روز که قیامت بر پا شود اهل باطل زیان مىبینند» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ).
حیات و عقل و هوش و مواهب زندگى سرمایههاى انسان است باطل گرایان آنها را با متاع زود گذرى که نسبت به آن هیچ ارزشمند نیست مبادله مىکنند، و روز رستاخیز که تنها قلب سلیم و ایمان و عمل صالح به کار مىآید زیانکار بودن خود را با چشم مشاهده مىکنند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/323
-
پاسخ : صفحه ی 297 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 37 از سوره ی جاثیه و آیات 1 تا 3 از سوره ی احقاف
(آیه 28)
این آیه صحنه قیامت را به طرز بسیار گویائى ترسیم کرده، مىگوید: «در آن روز هرامتى را مىبینى (که از شدت ترس و وحشت) بر زانو نشسته» (وَ تَرى کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً).
سپس دومین صحنه از صحنههاى قیامت را به این صورت بیان مىکند که:
«هرامتى به سوى کتابش خوانده مىشود (و به آنها مىگویند:) امروز جزاى آنچه را انجام مىدادید به شما مىدهند» (کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
این کتاب همان نامه اعمالى است که تمام نیکیها و بدیها، زشتیها و زیبائیهاى گفتار و کردار انسانها در آن ثبت است.
تعبیر «کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى کِتابِهَا» نشان مىدهد که علاوه بر نامه اعمالى که براى هر انسانى جداگانه موجود است هر امتى نیز نامه اعمالى متعلق به جمع و گروه خود دارد.
(آیه 29)
بار دیگر از سوى خداوند به آنها خطاب مىشود و به عنوان تأکید مىگوید: «این کتاب ما است که به حق با شما سخن مىگوید» و اعمال شما را بازگو مىکند! (هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ).
آن روز که شما هر چه مىخواستید انجام مىدادید هرگز باور نمىکردید که اعمالتان در جایى ثبت شود، ولى «ما آنچه را انجام مىدادید مىنوشتیم» (إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
(آیه 30)
در این آیه مرحله نهائى دادرسى قیامت را بیان مىکند، آنجا که هرگروهى به نتیجه اعمال خود مىرسند.
مىفرماید: «اما کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مىکند» (فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ).
و در پایان آیه مىفرماید: «این پیروزى آشکار است» (ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ).
(آیه 31)
در این آیه سرنوشت گروه دیگرى را که نقطه مقابل این گروهند یادآور شده، مىفرماید: «و اما کسانى که کافر شدند (به آنها گفته مىشود) مگر آیات من بر شما خوانده نمىشد و شما استکبار مىکردید (و تسلیم حق نمىشدید) و قومى مجرم و گناهکار بودید» (وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِینَ).
قابل توجه این که در این آیه تنها سخن از کفر است، و اما اعمال سوء به عنوان یک عامل دخول به عذاب الهى ذکر نشده، این به خاطر آن است که مسأله کفر به تنهایى موجب عذاب است.
(آیه 32)
آن روز که اعمال سوء انسان آشکار مىشود! این آیه توضیحى است بر مسأله استکبار کافران در برابر آیات الهى و دعوت انبیا که در آیه قبل به صورت اجمالى بیان شده بود، مىفرماید: «هنگامى که گفته مىشد وعده الهى حق است و در قیامت هیچ شکّى نیست شما مىگفتید: ما نمىدانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانى در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم» (وَ إِذا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَیْبَ فِیها قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/323
-
پاسخ : صفحه ی 297 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 37 از سوره ی جاثیه و آیات 1 تا 3 از سوره ی احقاف
(آیه 33)
این آیه از مجازات و کیفر آنها سخن مىگوید، کیفرى که شباهت با مجازاتهاى قراردادى دنیاى ما ندارد، مىفرماید: «در آنجا سیّئات اعمالشان براى آنها آشکار مىشود» (وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا).
زشتیها و بدیها تجسّم مىیابند، جان مىگیرند، و در برابر آنها آشکار مىشوند، و همدم و همنشین آنها هستند و دائما آزارشان مىدهند! «و سر انجام آنچه را استهزا مىکردند آنها را فرا مىگیرد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
(آیه 34)
و از همه دردناکتر این که از سوى خداوند رحمن و رحیم به آنها خطاب مىگردد: «و گفته مىشود: امروز شما را فراموش مىکنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید»! (وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا).
در دنباله آیه مىافزاید: به آنها گفته مىشود: «و جایگاه شما دوزخ است»! (وَ مَأْواکُمُ النَّارُ).
و اگر گمان مىکنید کسى به یارى شما مىشتابد قاطعانه به شما مىگوئیم «هیچ یار و یاورى براى شما نیست» (وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ).
(آیه 35)
اما چرا و به چه دلیل شما گرفتار چنین سرنوشتى شدید؟ «این به خاطر آن است که آیات خدا را به سخریه گرفتید و زندگى دنیا شما را مغرور کرد» (ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا).
و در پایان آیه بار دیگر آنچه را که در آیه قبل آمده بود به تعبیر دیگرى تکرار و تأکید کرده، مىگوید: «پس امروز آنها از آتش دوزخ خارج نمىشوند، و هیچ گونه عذرى از آنها پذیرفته نیست» (فَالْیَوْمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).
در آنجا سخن از مأوى و جایگاه ثابت آنها بود و در اینجا سخن از عدم خروج آنها از دوزخ است، در آنجا مىفرمود یاورى ندارند، و در اینجا مىگوید عذرى از آنها از دوزخ است، در آنجا مىفرمود یاورى ندارند، و در اینجا مىگوید عذرى از آنها پذیرفته نمىشود، و در نتیجه راه نجاتى براى آنها نیست.
(آیه 36)
در پایان این سوره براى تکمیل بحث توحید و معاد که بیشترین مباحث این سوره را در بر مىگرفت، ضمن دو آیه وحدت ربوبیت و عظمت خداوند و قدرت و حکمت او را بیان کرده و پنج وصف از صفات خدا را منعکس مىسازد، نخست مىگوید: «پس تمام حمد و ستایش مخصوص خداست» (فَلِلَّهِ الْحَمْدُ).
چرا که او «پروردگار همه آسمانها، و پروردگار زمین، و پروردگار همه جهانیان است» (رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 37)
بعد از توصیف ذات پاک او به مقام «حمد» و «ربوبیت» در سومین توصیف مىافزاید: «و براى اوست کبریا و عظمت و علوّ و رفعت در آسمانها و زمین» (وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). چرا که آثار عظمتش در پهنه آسمان و سراسر زمین و تمام جهان آشکار است.
و بالاخره در چهارمین و پنجمین توصیف مىگوید: «او قادر شکست ناپذیر و حکیم على الاطلاق است» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
به این ترتیب سوره جاثیه که با توصیف خداوند به «عزیز و حکیم» آغاز شده با همین اوصاف پایان مىیابد، و سراسر محتواى آن نیز گواه بر عزّت و حکمت بىپایان اوست.
«پایان سوره جاثیه»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/324
-
پاسخ : صفحه ی 297 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 37 از سوره ی جاثیه و آیات 1 تا 3 از سوره ی احقاف
سوره احقاف [46]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 35 آیه است
محتواى سوره:
این سوره اهداف زیر را تعقیب مىکند:
1- بیان عظمت قرآن.
2- مبارزه قاطع بر ضد هرگونه شرک و بت پرستى.
3- توجیه مردم در مسأله معاد و دادگاه عدل پروردگار.
4- ضمنا به عنوان هشدار به مشرکان و مجرمان گوشهاى از داستان قوم عاد را که ساکن سرزمین «احقاف» بودند بیان مىدارد- نام سوره نیز از همین جا گرفته شده است.
5- اشاره به گسترش و عمومیت دعوت پیامبر اسلام، تا آنجا که غیر از انسانها یعنى طایفه جن را نیز شامل مىشود.
6- تشویق مؤمنان و انذار کافران و ایجاد مبادى خوف و رجاء.
7- دعوت پیامبر اسلام به صبر و استقامت.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «هر کس سوره احقاف را هر شب، یا هر جمعه، بخواند خداوند وحشت دنیا را از او بر مىدارد، و از وحشت روز قیامت نیز در امان مىدارد».
بدیهى است این گونه حسنات و درجات تنها به خاطر تلاوت الفاظ نیست بلکه تلاوتى است سازنده و بیدارگر در مسیر ایمان و تقوا، و محتواى سوره احقاف به راستى چنین اثرى را دارد، اگر انسان طالب حقیقت و آماده عمل باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/324
-
پاسخ : صفحه ی 297 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 37 از سوره ی جاثیه و آیات 1 تا 3 از سوره ی احقاف
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
آفرینش این جهان بر اساس حق است: این سوره آخرین سوره از سورههاى هفتگانه «حم» است که مجموعا «حوامیم» نام دارد. و در آیه اول این سوره نیز به حروف مقطعه «حا- میم» (حم). برخورد مىکنیم.
در تفسیر این حروف همین قدر مىگوئیم که این آیات تکان دهنده و حرکت آفرین و پرمحتواى قرآن از حروف ساده الفبا، از «حا و میم» و مانند آن، ترکیب یافته، و در عظمت خداوند همین بس که چنان ترکیب عظیمى را از چنین مفردات سادهاى به وجود آورده.
(آیه 2)
و شاید به همین جهت بلا فاصله مىافزاید: «این کتاب از سوى خداوند عزیز و حکیم (قادر و توانا) نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
این همان تعبیرى است که در آغاز سه سوره از سورههاى «حم» مؤمن- جاثیه و احقاف، آمده است.
مسلم است قدرتى شکست ناپذیر و حکمتى بى کران لازم است تا چنین کتابى را نازل کند.
(آیه 3)
سپس از کتاب «تدوین» به کتاب «تکوین» پرداخته، و از عظمت و حقانیت آسمانها و زمین سخن مىگوید، مىفرماید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است جز به حق براى سر آمد معینى نیافریدیم» که با فرار رسیدن آن دنیا فانى مىشود (ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى).
نه در کتاب آسمانیش کلمهاى بر خلاف حق است، و نه در مجموعه عالم خلقتش چیزى ناموزون و مخالف حق یافت مىشود.
اما با این که قرآن حق است، و آفرینش جهان نیز حق «کافران لجوج از آنچه انذار شدهاند روى گردانند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ).
از یک سو آیات قرآن پىدرپى آنها را انذار و بیم مىدهد که دادگاه بزرگى در پیش دارید، و از سوى دیگر جهان آفرینش با نظامات خاص خود نیز هشدار مىدهد که حسابى در کار است، اما این غافلان بىخبر نه به این توجهى مىکنند، و نه به آن.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/324
-
صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
[golrooz] صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أَرَءَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا۟ مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَٰوَٰتِ ائْتُونِي بِكِتَٰبٍ مِّن قَبْلِ هَٰذَآ أَوْ أَثَٰرَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(4)
بگو به من خبر دهيد آنچه را به جاي خدا فرا مي خوانيد به من نشان دهيد كه چه چيزي از زمين [را] آفريده يا [مگر] آنان را در [كار] آسمانها مشاركتي است اگر راست مي گوييد كتابي پيش از اين [قرآن] يا بازمانده اي از دانش نزد من آوريد(4)
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُوا۟ مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَيٰ يَوْمِ الْقِيَٰمَةِ وَهُمْ عَن دُعَآئِهِمْ غَٰفِلُونَ(5)
و كيست گمراه تر از آن كس كه به جاي خدا كسي را مي خواند كه تا روز قيامت او را پاسخ نمي دهد و آنها از دعايشان بي خبرند(5)
وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا۟ لَهُمْ أَعْدَآءً وَكَانُوا۟ بِعِبَادَتِهِمْ كَٰفِرِينَ(6)
و چون مردم محشور گردند دشمنان آنان باشند و به عبادتشان انكار ورزند(6)
وَإِذَا تُتْلَيٰ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلْحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمْ هَٰذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ(7)
و چون آيات روشن ما بر ايشان خوانده شود آنان كه چون حقيقت به سويشان آمد منكر آن شدند گفتند اين سحري آشكار است(7)
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَيٰهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَئًْا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَيٰ بِهِ شَهِيدًۢا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(8)
يا مي گويند اين [كتاب] را بربافته است بگو اگر آن را بربافته باشم در برابر خدا اختيار چيزي براي من نداريد او آگاه تر است به آنچه [با طعنه] در آن فرو مي رويد گواه بودن او ميان من و شما بس است و اوست آمرزنده مهربان(8)
قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَمَآ أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَيٰٓ إِلَيَّ وَمَآ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ(9)
بگو من از [ميان] پيامبران نودرآمدي نبودم و نمي دانم با من و با شما چه معامله اي خواهد شد جز آنچه را كه به من وحي مي شود پيروي نمي كنم و من جز هشداردهنده اي آشكار [بيش] نيستم(9)
قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنۢ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ عَلَيٰ مِثْلِهِ فََٔامَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّٰلِمِينَ(10)
بگو به من خبر دهيد اگر اين [قرآن] از نزد خدا باشد و شما بدان كافر شده باشيد و شاهدي از فرزندان اسرائيل به مشابهت آن [با تورات] گواهي داده و ايمان آورده باشد و شما تكبر نموده باشيد [آيا باز هم شما ستمكار نيستيد] البته خدا قوم ستمگر را هدايت نمي كند(10)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَوْ كَانَ خَيْرًا مَّا سَبَقُونَآ إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا۟ بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَٰذَآ إِفْكٌ قَدِيمٌ(11)
و كساني كه كافر شدند به آنان كه گرويده اند گفتند اگر [اين دين] خوب بود بر ما بدان پيشي نمي گرفتند و چون بدان هدايت نيافته اند به زودي خواهند گفت اين دروغي كهنه است(11)
وَمِن قَبْلِهِ كِتَٰبُ مُوسَيٰٓ إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَٰذَا كِتَٰبٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا۟ وَبُشْرَيٰ لِلْمُحْسِنِينَ(12)
و [حال آنكه] پيش از آن كتاب موسي راهبر و [مايه] رحمتي بود و اين [قرآن] كتابي است به زبان عربي كه تصديق كننده [آن] است تا كساني را كه ستم كرده اند هشدار دهد و براي نيكوكاران مژده اي باشد(12)
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا۟ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَٰمُوا۟ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ(13)
محققا كساني كه گفتند پروردگار ما خداست سپس ايستادگي كردند بيمي بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد(13)
أُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ الْجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا جَزَآءًۢ بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(14)
ايشان اهل بهشتند كه به پاداش آنچه انجام مي دادند جاودانه در آن مي مانند(14)
وَوَصَّيْنَا الْإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيْهِ إِحْسَٰنًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَٰلُهُ ثَلَٰثُونَ شَهْرًا حَتَّيٰٓ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَيٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَٰلِحًا تَرْضَيٰهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ(15)
و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سي ماه است تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد مي گويد پروردگارا بر دلم بيفكن تا نعمتي را كه به من و به پدر و مادرم ارزاني داشته اي سپاس گويم و كار شايسته اي انجام دهم كه آن را خوش داري و فرزندانم را برايم شايسته گردان در حقيقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان پذيرانم(15)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
(آیه 4)
گمراهترین مردم! در آیات گذشته سخن از آفرینش آسمانها و زمین در میان بود که همه اینها از خداوند عزیز و حکیم است، و براى تکمیل این بحث روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مىفرماید: «به آنان (مشرکان) بگو:
این معبودهایى را که غیر از خدا پرستش مىکنید به من نشان دهید چه چیزى از زمین را آفریدهاند»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ).
«یا شرکتى در آفرینش آسمانها (و مالکیت و تدبیر آنها) دارند»؟ (أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ).
هنگامى که شما قبول دارید بتها هیچ گونه دخالتى در آفرینش ندارند با این حال چگونه براى حل مشکلات یا جلب برکات دست به دامن این موجودات بىخاصیت و فاقد عقل و شعور مىزنید؟! و اگر فرضا مىگویید آنها شرکتى در امر خلقت و آفرینش داشتهاند «کتابى آسمانى پیش از این، یا اثر علمى از گذشتگان براى من بیاورید (که دلیل صدق گفتار شما باشد) اگر راست مىگوئید» (ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
(آیه 5)
سپس براى بیان عمق گمراهى این مشرکان مىافزاید: «چه کسى گمراهتر است از آنها که موجوداتى غیر از خدا را پرستش مىکنند که اگر تا قیامت هم آنان را بخوانند پاسخشان نمىگویند»؟ (وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ).
نه تنها پاسخ آنها را نمىدهند، اصلا سخنانشان را نمىشنوند «و از دعا و نداى آنها غافلند»! (وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/324
-
پاسخ : صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
(آیه 6)
و از آن اسفبارتر این که: «هنگامى که مردم مشرک در قیامت محشور مىشوند معبودهاى آنها دشمنان آنها خواهند بود حتى عبادت آنها را انکار مىکنند»! (وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرِینَ).
معبودهایى که عقل دارند رسما به دشمنى بر مىخیزند، حضرت مسیح از عابدان خود بیزارى مىجوید، و فرشتگان نیز تبرى مىجویند، حتى شیاطین و جن نیز اظهار تنفر مىکنند، و آنها که بىعقل بودند خداوند حیات و عقل به آنها مىبخشد تا به سخن در آیند و مراتب دشمنى و نفرت خود را از این عابدان اظهار کنند.
(آیه 7)
بگو: من پیامبر نو ظهورى نیستم! قرآن همچنان از وضع مشرکان گفتگو مىکند، و به چگونگى برخورد آنها با آیات الهى اشاره کرده، مىگوید:
«و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مىشود کافران در مورد حقى که به سوى آنها آمده است مىگویند: این سحر آشکار است» (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِینٌ).
آنها نفوذ سریع و عمیق و جاذبه عجیب قرآن را در اعماق دلها با یک تفسیر انحرافى به عنوان «سحر آشکار» مطرح مىکنند که خود اعتراف ضمنى روشنى است به تأثیر فوق العاده قرآن در قلوب انسانها! «حق» در آیه فوق اشاره به همان «آیات قرآن» است.
(آیه 8)
ولى آنها تنها به این تهمت قناعت نمىکنند «بلکه (پا را از آن فراتر نهاده، با صراحت) مىگویند: این آیات را بر خدا افترا بسته» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
در اینجا خداوند به پیامبرش دستور مىدهد که با دلیل روشنى به آنها پاسخ گوید، مىفرماید: به آنها «بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است که مرا رسوا کند) و شما نمىتوانید در برابر خداوند از من دفاع کنید» (قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).
چگونه ممکن است خداوند این «آیات بینات» و این معجزه جاودانى را بر دست دروغگویى ظاهر سازد؟! این از حکمت و لطف خداوند دور است.
سپس به عنوان تهدید مىافزاید: «اما خداوند بهتر از هر کس کارهایى را که شما در آن وارد مىشوید مىداند» و به موقع شما را سخت کیفر مىدهد (هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ).
و در جمله بعد به عنوان تأکید بیشتر توأم با برخوردى مؤدبانه مىافزاید:
«همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد» (کَفى بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ).
او صدق دعوت من، و تلاش و کوششهایم را در ابلاغ رسالت مىداند، و دروغ و افترا و کارشکنى شما را نیز مىبیند، و همین براى من و شما کافى است.
و براى این که راه بازگشت را نیز به آنها نشان دهد در پایان آیه مىافزاید: «او آمرزنده و مهربان است» (وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
توبه کاران را مىبخشد، و آنها را مشمول رحمت واسعه خود مىسازد.
(آیه 9)
در این آیه مىافزاید: «بگو: من پیامبر نو ظهورى نیستم» که با سایر پیامبران متفاوت باشم (قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ).
«و نمىدانم با من و شما چه خواهد شد»؟ (وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ).
«من تنها از آنچه بر من وحى مىشود پیروى مىکنم» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحى إِلَیَّ).
«و من جز بیم دهنده آشکارى نیستم» (وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
(آیه 10)
در این آیه براى تکمیل آنچه در آیات قبل آمده مىافزاید: «بگو:
به من خبر دهید اگر این قرآن از سوى خدا باشد و شما به آن کافر شوید، در حالى که شاهدى از بنى اسرائیل بر آن شهادت دهد، و او ایمان بیاورد و شما تکبر کنید و تسلیم نشوید (چه کسى از شما گمراهتر خواهد بود؟!) مسلما خداوند قوم ظالم را هدایت نمىکند» (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
این شاهد بنى اسرائیلى دانشمند معروف یهود «عبد اللّه بن سلام» بود که در مدینه ایمان آورد و به مسلمین پیوست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/325
-
پاسخ : صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
(آیه 11)
شأن نزول:
هنگامى که اسلام از طرف قشرهاى فقیر و بادیه نشین و تهیدست بسرعت مورد استقبال قرار گرفت چرا که هم منافع نامشروعى نداشتند که به خطر بیفتد، و هم مغز آنها از باد غرور انباشته نبود، و هم قلبهائى پاکتر از قشر مرفّه و عیّاش و هوسباز داشتند.
مغروران مستکبر گفتند: این چه آئینى است که پیروانش انبوهى بادیه نشین فقیر و تهیدست و کنیزان و بردگانند؟ اگر مکتب معقولى بود هرگز نباید افراد سطح پائین و منحط اجتماع از آن استقبال کنند اما ما که در سطح بالا قرار داریم و چشم و چراغ جامعه هستیم عقب بمانیم! این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و به آنها پاسخ داد.
تفسیر:
شرط پیروزى، ایمان و استقامت است- قرآن همچنان اعمال و گفتار کافران و انحرافات آنها را مورد بحث و بررسى و نکوهش قرار مىدهد، نخست به این گفتار غرور آمیز و دور از منطق آنها اشاره کرده، مىگوید: «کافران در باره مؤمنان چنین گفتند: اگر ایمان و اسلام چیز خوبى بود هرگز آنها بر ما پیشى نمىگرفتند»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ).
اینها یک مشت افراد فقیر و بىسر و پا، روستائى و برده و کم معرفتند! چگونه ممکن است آنها حق را بفهمند و به آن اقبال کنند، ولى ما چشم و چراغهاى این جامعه از آن غافل و بىخبر بمانیم؟! لذا در پایان آیه با این تعبیر لطیف به آنها پاسخ داده، مىگوید: «چون خود آنها به وسیله قرآن هدایت نشدند به زودى مىگویند: این یک دروغ قدیمى است»! (وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ).
یعنى آنها نخواسته اند به وسیله قرآن هدایت شوند، نه این که هدایت قرآن کمبودى داشت.
(آیه 12)
سپس به دلیل دیگرى براى اثبات حقانیت قرآن و نفى تهمت مشرکان که مىگفتند: این یک دروغ قدیمى است پرداخته، مىگوید: از نشانههاى صدق این کتاب بزرگ این است که: «پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (نشانههاى آن را بیان کرده) و این کتاب هماهنگ با نشانههاى تورات است» (وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ).
با این حال چگونه مىگوئید این یک دروغ قدیمى است؟! و به دنبال آن مىافزاید: این در حالى است که این کتاب آسمانى «به زبان عربى و فصیح و گویاست» که همگان از آن بهرهمند شوند (لِساناً عَرَبِیًّا).
و در پایان آیه هدف نهائى از نزول قرآن را در دو جمله کوتاه به این صورت شرح مىدهد: «هدف این بوده که ظالمان را انذار و نیکو کاران را بشارت دهد» (لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنِینَ).
(آیه 13)
این آیه در حقیقت تفسیرى است براى «محسنین» (نیکو کاران) که در آیه قبل آمده بود، مىفرماید: «کسانى که گفتند: پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنهاست و نه اندوهگین مىشوند» (إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
بنابر این «محسنین» کسانى هستند که از نظر اعتقادى در خط توحید، و از نظر عمل در خط استقامت و صبرند.
(آیه 14)
و در این آیه مهمترین بشارت را به موحدان نیکو کار مىدهد و مىفرماید: «آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مىمانند» (أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها).
«این به پاداش اعمالى است که انجام مىدادند» (جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/325
-
پاسخ : صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
(آیه 15)
اى انسان! به مادر و پدر نیکى کن این آیه و آیات آینده در حقیقت توضیحى است در باره دو گروه «ظالم» و «محسن» که در آیات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است.
نخست به وضع «نیکو کاران» پرداخته، و از مسأله نیکى به پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمهاى است براى شکر پروردگار شروع کرده، مىفرماید: «ما انسان را توصیه کردیم که در باره پدر و مادرش نیکى کند» (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً).
سپس به دلیل لزوم حق شناسى در برابر مادر پرداخته، مىگوید: «مادر، او را با اکراه و ناراحتى حمل مىکند، و با ناراحتى بر زمین مىگذارد، و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سى ماه است» (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً).
«مادر» در طول این سى ماه بزرگترین ایثار و فداکارى را در مورد فرزندش انجام مىدهد و اینکه قرآن در اینجا تنها از ناراحتیهاى مادر سخن به میان آورده و سخنى از پدر در میان نیست نه به خاطر عدم اهمیت آن است، چرا که پدر نیز در بسیارى از این مشکلات شریک مادر است، ولى چون مادر سهم بیشترى دارد بیشتر روى او تکیه شده است.
ضمنا از این تعبیر قرآنى مىتوان استفاده کرد که هر قدر از مقدار حمل کاسته شود باید بر مقدار دوران شیر خوارى افزود، به گونهاى که مجموعا سى ماه تمام را شامل گردد.
سپس مىافزاید: حیات انسان همچنان ادامه مىیابد «تا زمانى که به کمال قدرت نیروى جسمانى رسد، و به مرز چهل سالگى وارد شود» (حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً).
در حدیثى آمده است: «شیطان دستش را به صورت کسانى که به چهل سالگى برسند و از گناه توبه نکنند مىکشد و مىگوید پدرم فداى چهرهاى باد که هرگز رستگار نمىشود»! و در جبین این انسان نور رستگارى نیست!.
قرآن در دنباله این سخن مىافزاید: این انسان لایق و با ایمان هنگامى که به چهل سالگى رسید سه چیز را از خدا تقاضا مىکند: نخست «مىگوید: پروردگارا! به من الهام ده و توفیق بخش تا شکر نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشتى به جا آورم» (قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ).
در دومین تقاضا عرضه مىدارد: خداوندا! به من توفیق ده «تا عمل صالح به جا آورم، عملى که تو از آن خشنود باشى» (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).
و بالاخره در سومین تقاضایش عرض مىکند: خداوندا! «صلاح و درستکارى را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش» (وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی).
و در پایان آیه دو مطلب را اعلام مىدارد که هر کدام بیانگر یک برنامه عملى مؤثر است، مىگوید: پروردگارا! «من (در این سن و سال) به سوى تو باز مىگردم و توبه مىکنم» (إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ).
به مرحلهاى رسیدهام که باید خطوط زندگى من تعیین گردد، و تا به آخر عمر همچنان ادامه یابد.
دیگر این که مىگوید: «و من از مسلمین هستم» (وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/326
-
صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف
[golrooz] صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا۟ وَنَتَجَاوَزُ عَن سَئَِّاتِهِمْ فِيٓ أَصْحَٰبِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا۟ يُوعَدُونَ(16)
اينانند كساني كه بهترين آنچه را انجام داده اند از ايشان خواهيم پذيرفت و از بديهايشان درخواهيم گذشت در [زمره] بهشتيانند [همان] وعده راستي كه بدانان وعده داده مي شده است(16)
وَالَّذِي قَالَ لِوَٰلِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَآ أَتَعِدَانِنِيٓ أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ ءَامِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ الْأَوَّلِينَ(17)
و آن كس كه به پدر و مادر خود گويد اف بر شما آيا به من وعده مي دهيد كه زنده خواهم شد و حال آنكه پيش از من نسلها سپري [و نابود] شدند و آن دو به [درگاه] خدا زاري مي كنند واي بر تو ايمان بياور وعده [و تهديد] خدا حق است و[لي پسر] پاسخ مي دهد اينها جز افسانه هاي گذشتگان نيست(17)
أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِيٓ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ خَٰسِرِينَ(18)
آنان كساني اند كه گفتار [خدا] عليه ايشان همراه با امتهايي از جنيان و آدميان كه پيش از آنان روزگار به سر بردند به حقيقت پيوست بي گمان آنان زيانكار بودند(18)
وَلِكُلٍّ دَرَجَٰتٌ مِّمَّا عَمِلُوا۟ وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَٰلَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ(19)
و براي هر يك در [نتيجه] آنچه انجام داده اند درجاتي است و تا [خدا پاداش] اعمالشان را تمام بدهد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت(19)
وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ عَلَي النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَٰتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ(20)
و آن روز كه آنهايي را كه كفر ورزيده اند بر آتش عرضه مي دارند [به آنان مي گويند] نعمتهاي پاكيزه خود را در زندگي دنيايتان [خودخواهانه] ص رف كرديد و از آنها برخوردار شديد پس امروز به [سزاي] آنكه در زمين بناحق سركشي مي نموديد و به سبب آنكه نافرماني مي كرديد به عذاب خفت[آور] كيفر مي يابيد(20)
۞ وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنۢ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِۦٓ أَلَّا تَعْبُدُوٓا۟ إِلَّا اللَّهَ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ(21)
و برادر عاديان را به ياد آور آنگاه كه قوم خويش را در ريگستان بيم داد در حالي كه پيش از او و پس از او [نيز] قطعا هشداردهندگاني گذشته بودند كه جز خدا را مپرستيد واقعا من بر شما از عذاب روزي هولناك مي ترسم(21)
قَالُوٓا۟ أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ الصَّٰدِقِينَ(22)
گفتند آيا آمده اي كه ما را از خدايانمان برگرداني پس اگر راست مي گويي آنچه به ما وعده مي دهي [بر سرمان] بياور(22)
قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّآ أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَٰكِنِّيٓ أَرَيٰكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ(23)
گفت آگاهي فقط نزد خداست و آنچه را بدان فرستاده شده ام به شما مي رسانم ولي من شما را گروهي مي بينم كه در جهل اصرار مي ورزيد(23)
فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا۟ هَٰذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ(24)
پس چون آن [عذاب] را [به صورت] ابري روي آورنده به سوي واديهاي خود ديدند گفتند اين ابري است كه بارش دهنده ماست [هود گفت نه] بلكه همان چيزي است كه به شتاب خواستارش بوديد بادي است كه در آن عذابي پر درد [نهفته] است(24)
تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍۭ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا۟ لَا يُرَيٰٓ إِلَّا مَسَٰكِنُهُمْ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ(25)
همه چيز را به دستور پروردگارش بنيان كن مي كند پس چنان شدند كه جز سراهايشان ديده نمي شد اين چنين گروه بدكاران را سزا مي دهيم(25)
وَلَقَدْ مَكَّنَّٰهُمْ فِيمَآ إِن مَّكَّنَّٰكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَٰرًا وَأَفِْٔدَةً فَمَآ أَغْنَيٰ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَآ أَبْصَٰرُهُمْ وَلَآ أَفِْٔدَتُهُم مِّن شَيْءٍ إِذْ كَانُوا۟ يَجْحَدُونَ بَِٔايَٰتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(26)
و به راستي در چيزهايي به آنان امكانات داده بوديم كه به شما در آنها [چنان] امكاناتي نداده ايم و براي آنان گوش و ديده ها و دلهايي [نيرومندتر از شما] قرار داده بوديم و[لي] چون به نشانه هاي خدا انكار ورزيدند [نه] گوششان و نه ديدگانشان و نه دلهايشان به هيچ وجه به دردشان نخورد و آنچه ريشخندش مي كردند به سرشان آمد(26)
وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُم مِّنَ الْقُرَيٰ وَصَرَّفْنَا الْءَايَٰتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(27)
و بي گمان همه شهرهاي پيرامون شما را هلاك كرده و آيات خود را گونه گون بيان داشته ايم اميد كه آنان بازگردند(27)
فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا۟ مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا ءَالِهَةًۢ بَلْ ضَلُّوا۟ عَنْهُمْ وَذَٰلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا۟ يَفْتَرُونَ(28)
پس چرا آن كساني را كه غير از خدا به منزله معبوداني براي تقرب [به خدا] اختيار كرده بودند آنان را ياري نكردند بلكه از دستشان دادند و اين بود دروغ آنان و آنچه برمي بافتند(28)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف
(آیه 16)
این آیه بیان گویائى است از اجر و پاداش این گروه از مؤمنان شکر گزار صالح العمل و توبه کار که به سه پاداش مهم در آن اشاره شده است.
نخست مىفرماید: «آنها کسانى هستند که ما بهترین اعمالشان را قبول مىکنیم» (أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا).
یعنى خداوند بهترین اعمال آنها را معیار پذیرش قرار مىدهد و حتّى اعمال درجه دو، و کم اهمیت آنها را به فضل و رحمتش، به حساب اعمال درجه یک مىگذارد.
موهبت دوم پاکسازى آنهاست، مىگوید: «و ما از گناهانشان مىگذاریم» (وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ).
«در حالى که در میان بهشتیان جاى دارند» (فِی أَصْحابِ الْجَنَّةِ).
و این سومین موهبت الهى نسبت به آنهاست که آنان را با این که لغزشهایى داشتهاند شستشو داده، در کنار نیکان و پاکانى جاى مىدهد که از مقربان درگاه اویند.
و در پایان آیه براى تأکید بر این نعمتها که گفته شد، مىافزاید: «این وعده صدقى است که پیوسته به آنها داده شده است» (وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ).
(آیه 17)- پایمال کنندگان حقوق پدر و مادر: در آیات قبل سخن از مؤمنانى در میان بود که در پرتو ایمان و عمل صالح و شکر نعمتهاى حق، و توجه به حقوق پدر و مادرو فرزندان، به مقام قرب الهى راه مىیابند، و مشمول الطاف خاص او مىشوند. در اینجا سخن از کسانى است که در نقطه مقابل آنها قرار دارند، افرادى بىایمان و حق نشناس و عاق پدر و مادر.
مىفرماید: «و آن کسى که به پدر و مادرش مىگوید: اف بر شما! آیا به من وعده مىدهید که من (روز قیامت) مبعوث مىشوم؟ در حالى که قبل از من اقوام زیادى بودند» و مردند و هرگز مبعوث نشدند! (وَ الَّذِی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُما أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی).
اما پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند خیرهسر تسلیم نمىشدند «آنها فریاد مىکشند و خدا را به یارى مىطلبند که واى بر تو (اى فرزند!) ایمان بیاور که وعده خدا حق است» (وَ هُما یَسْتَغِیثانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
اما او همچنان به لجاجت و خیره سرى خود ادامه مىدهد، و با تکبر و بىاعتنائى «مىگوید: اینها چیزى جز افسانههاى پیشینیان نیست»! (فَیَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
این که مىگویید معاد و حساب و کتابى در کار است از خرافات و داستانهاى دروغین اقوام گذشته است، و من هرگز در برابر آن تسلیم نخواهم شد.
آرى! پدر و مادر دلسوز او هر چه تلاش و کوشش مىکنند تا این فرزند دلبند گرفتار عذاب دردناک الهى نشود او همچنان در کفر خود پا فشارى مىکند و سر انجام ناچار او را رها مىکنند.
(آیه 18)
همان گونه که در آیات گذشته پاداش مؤمنان صالح العمل بیان شده، در اینجا سر انجام کار کافران جسور و خیرهسر را نیز بیان کرده، مىفرماید:
«آنها کسانى هستند که فرمان عذاب الهى در باره آنان مسجل شده، و همراه اقوام کافر از جن و انس که قبل از آنها بودند گرفتار مجازات دردناک مىشوند و اهل دوزخند» (أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ).
«چرا که آنها همه از زیانکاران بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ). چه زیانى از این بدتر که تمام سرمایههاى وجود خود را از دست دادند و خشم و غضب خدا را براى خود خریدند.
(آیه 19)
در این آیه نخست به تفاوت درجات و مراتب هر یک از این دو گروه اشاره کرده، مىگوید: «و براى هر کدام از آنها درجاتى است بر طبق اعمالى که انجام دادهاند» (وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا).
چنان نیست که بهشتیان یا دوزخیان همه در یک درجه باشند، بلکه آنها نیز به تفاوت اعمالشان، و به تناسب خلوص نیّت و میزان معرفتشان، مقامات متفاوتى دارند، و اصل عدالت، دقیقا در اینجا حاکم است.
سپس مىافزاید: «هدف این است که خداوند اعمال آنها را بىکم و کاست به آنان تحویل دهد» (وَ لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ).
این تعبیر اشاره دیگرى است به مسأله «تجسم اعمال» که در آنجا اعمال آدمى با او خواهد بود، اعمال نیکش مایه رحمت، و آرامش اوست، و اعمال زشتش مایه بلا و ناراحتى و رنج و عذاب.
و در پایان به عنوان تأکید مىگوید: «و به آنها هیچ ستمى نخواهد شد» (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ). چرا که اعمال خودشان را دریافت مىدارند.
(آیه 20)
زهد و ذخیره براى آخرت: این آیه همچنان بحث آیات گذشته را پیرامون مجازات کافران و مجرمان ادامه مىدهد و گوشههایى از عذابهاى جسمانى و روحى آنها را بازگو کرده، مىفرماید: «آن روز که کافران را بر آتش عرضه مىکنند (به آنها گفته مىشود:) از طیبات و لذائذ در زندگى دنیاى خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید اما امروز عذاب ذلت بار به خاطر استکبارى که در زمین بنا حق کردید و به خاطر گناهانى که انجام مىدادید جزاى شما خواهد بود»! (وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ).
آرى! شما غرق در لذّات بودید، و به خاطر آزادى بىقید و شرط در این قسمت «معاد» را انکار کردید تا دستتان کاملا باز باشد.
این عرضه داشتن بر آتش خود یک نوع عذاب دردناک و هولناک است که دوزخیان قبل از ورود در آتش تمام قسمتهاى جهنم را از بیرون با چشم خود مىبینند و سرنوشت شوم خویش را مشاهده مىکنند و زجر مىکشند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/326
-
پاسخ : صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف
(آیه 21)
قوم عاد و تند باد مرگبار! از آنجا که قرآن مجید بعد از ذکر قضایاى کلى به بیان مصداقهاى قابل ملاحظه آن مىپردازد تا آن کلیات را پیاده کند، در اینجا نیز بعد از شرح حال مستکبران سرکش و هوسران به ذکر داستان قوم عاد که نمونه واضحى از آن است مىپردازد.
مىگوید: «و (براى این مشرکان مکه) سرگذشت (هود) برادر قوم عاد را یاد آورى کن» (وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ).
سپس مىافزاید: «در آن هنگام که قومش را در سرزمین احقاف انذار کرد، در حالى که پیامبران بسیارى قبل از او در گذشتههاى دور و نزدیک آمدند و به انذار این اقوام پرداختند» (إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ).
اکنون ببینیم محتواى دعوت این پیامبر بزرگ چه بود قرآن مىافزاید: به آنها گفت: «جز خداوند یگانه را نپرستید» (أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ).
سپس آنها را تهدید کرده، گفت: «من بر شما از عذاب روز بزرگى مىترسم» (إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
(آیه 22)
اما این قوم لجوج سرکش در برابر این دعوت الهى ایستادگى کردند، و به هود «گفتند: آیا تو به سوى ما آمدهاى که ما را با دروغهایت از خدایانمان برگردانى» (قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا).
«پس اگر راست مىگوئى عذابى را که به ما وعده مىدهى بیاور»! (فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
(آیه 23)
ولى «هود» در پاسخ این تقاضاى نابخردانه چنین «گفت: علم و آگاهى تنها نزد خداوند است» (قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ).
اوست که مىداند در چه زمان، و با چه شرائطى عذاب استیصال نازل کند نه به تقاضاى شما مربوط است، و نه به میل و اراده من.
سپس افزود: وظیفه اصلى من این است که «آنچه را به آن فرستاده شدم به شما ابلاغ کنم» (وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ).
«ولى من شما را گروهى مىبینم که پیوسته در جهل و نادانى اصرار دارید» (وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ).
ریشه بدبختى شما نیز همین جهل است جهلى توام با لجاجت و کبر و غرور که به شما اجازه مطالعه دعوت فرستادگان خدا را نمىدهد.
(آیه 24)
سر انجام نصایح مؤثر و رهبریهاى برادرانه «هود» در آن سنگدلان تأثیر نگذاشت، و به جاى پذیرش حق سخت در عقیده باطل خود لجاجت کردند، و پا فشارى نمودند، و حتى «هود» را با این سخن تکذیب مىکردند که اگر راست مىگویى پس عذاب موعودت چه شد؟
اکنون که اتمام حجت به قدر کافى شده، حکمت الهى ایجاب مىکند که «عذاب استیصال» همان عذاب ریشهکن کننده را بر آنها بفرستد.
ناگهان مشاهده کردند ابرى در افق ظاهر گشت، و در آسمان بسرعت گسترده شد.
«هنگامى که این ابر را مشاهده کردند که به سوى درّهها و آبگیرهاى آنها رو مىآورد (خوشحال شدند، و) گفتند: این ابرى است باران زا!» (فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا).
ولى به زودى به آنها گفته شد: این ابر باران زا نیست «بلکه این همان عذاب وحشتناکى است که براى آمدنش شتاب مىکردید» (بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ).
«این تندباد شدیدى است که در آن عذاب دردناکى است» (رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ).
ظاهرا گوینده این سخن خداوند بزرگ است، یا حضرت هود به هنگامىکه فریادهاى شوق و شادى آنها را شنید این سخن را به آنها گفت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/327
-
پاسخ : صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف
(آیه 25)
آرى! تند بادى است ویرانگر که «همه چیز را به فرمان پروردگارش درهم مىکوبد و نابود مىکند» (تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها).
منظور از «همه چیز» انسانها و چهار پایان و اموال آنهاست.
زیرا در جمله بعد مىافزاید: «پس آنها صبح کردند در حالى که چیزى جز مساکن و خانههاى آنها به چشم نمىخورد» (فَأَصْبَحُوا لا یُرى إِلَّا مَساکِنُهُمْ).
و این نشان مىدهد که مساکن آنها سالم بود، اما خودشان هلاک شدند، و اجساد و اموالشان نیز به وسیله تند باد به بیابانهاى دور دست، و یا در دریا افکنده شد.
و در پایان به این حقیقت اشاره مىکند که این سرنوشت مخصوص این قوم گمراه نبود، بلکه «ما این گونه قوم مجرم را کیفر مىدهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ).
این هشدارى است به همه مجرمان و گنهکاران و کافران لجوج و خودخواه که شما نیز اگر همین مسیر را طى کنید سرنوشتى بهتر از آن نخواهید داشت.
(آیه 26)
شما هرگز از قوم عاد قویتر نیستید! این آیه و دو آیه بعد نتیجه گیرى از آیات گذشته است که در مورد مجازات دردناک قوم عاد سخن مىگفت.
مشرکان مکّه را مخاطب ساخته، مىفرماید: «ما به آنها [قوم عاد] قدرتى دادیم که به شما ندادیم» (وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ).
هم از نظر قدرت جسمانى از شما نیرومندتر بودند، و هم از نظر مال و ثروت و امکانات مادى از شما تواناتر.
با این حال در برابر طوفان مجازات الهى تاب مقاومت نیاوردند تا چه رسد به شما.
سپس مىافزاید: «ما براى آنها گوش و چشم و قلب قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً).
آنها از نظر درک و دید و تشخیص واقعیتها نیز قوى و نیرومند بودند، و از این وسائل خداداد در تأمین مقاصد مادى خود کاملا بهره مىگرفتند.
«ولى نه گوش و نه چشم و نه عقولشان آنها را به هنگام نزول عذاب الهى به هیچ وجه سودى نبخشید، چرا که پیوسته آیات خدا را انکار مىکردند» (فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ).
و سر انجام آنچه «استهزا مىکردند بر آنها وارد شد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
(آیه 27)
سپس براى تأکید بر این مطلب، و پند و اندرز بیشتر، مشرکان مکّه را مخاطب ساخته، مىگوید: نه تنها قوم عاد بلکه «ما اقوام سرکشى را که در اطراف شما زندگى مىکردند هلاک کردیم» (وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُرى).
اقوامى که سرزمین آنها از شما چندان دور نیست و تقریبا در گرداگرد جزیره عرب جایگاهشان بود.
بعد اضافه مىکند: «ما آیات خود را به صورتهاى گوناگون (براى آنها) بیان کردیم، شاید باز کردند» (وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
(آیه 28)
در این آیه، آنها را مورد سرزنش قرار داده و با این بیان شدیدا محکوم مىکند: «پس چرا معبودانى را که غیر خدا برگزیدند به گمان این که آنها را به خدا نزدیک مىکنند در آن لحظات سخت و حساس به یارى آنها نشتافتند»؟! (فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً).
راستى اگر این معبودان بر حق بودند پس چرا پیروان خود را در آن مواقع حساس یارى نکردند، و از چنگال عذابهاى هولناک نجاتشان ندادند؟
سپس مىافزاید: نه تنها به آنان کمکى نکردند «بلکه از میان آنها گم شدند» (بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ).
موجوداتى این چنین بىعرضه و بىارزش که مبدأ هیچ اثرى نیستند، و به هنگام حادثه گم و گور مىشوند، چگونه شایسته پرستش و عبودیتند؟! و در پایان آیه مىگوید: «این بود (نتیجه) دروغ آنها، و آنچه را افترا مىبستند»! (وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).
این هلاکت و بدبختى، این عذابهاى دردناک، و این گم شدن معبودان در زمان حادثه، نتیجه دروغها و پندارها و افتراهاى آنها بود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/327