خوشا شیراز و وضع بی مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
نمایش نسخه قابل چاپ
خوشا شیراز و وضع بی مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
[shaad]من عاشق شیرازی ها هستم خیلی گلن[shaad]
[esteghbal][golrooz]
جينگ جينگ ساز میادو از بالاي شيراز میاد
شازده دوماد غم مخور که نامزدت با ناز میاد
یار مبارک بادا ، ایشالا مبارک بادا
آی حمومی ، آی حمومی
آب حموم تازه کن
شازده داماد میره حموم ، شربتش آماده کن
یار مبارک بادا ، ایشالا مبارک بادا
کی به حجله ، کی به حجله
شازده داماد با زنش
کی بگرده دور حجله : خواهرهای کوچیکترش
اومدیم حجله ببندیم ، نیومدیم صیدش کنیم
آتیش بنداز تو سماور تا چایی میل بکنیم
یار مبارک بادا ، ایشالا مبارک بادا
===========================
جنگه جنگه ساز ميادو
از بالاي شيراز مياد
شازده دوماد غم مخور که
نومزادت با ناز مياد
يه حمومي من بسازم
چل ستون چل پنجره
شازده دوماد توش بشينه
با يراق و سلسله
عروس داره مياد با صد ناز و ادا
دوماد ميخواد واسش کنه جونشو فدا
گل بريزين روي سر عروس خانوم
عروس و دومادو داديم دست خدا
امشب شب شادي
شب رقص و شوره
امشب شب شادي
شب رقص و شوره
حالا دل تو دل عروس خانوم نمونده
اسمانش ابی شهری از صلح صفا سرزمین اب است اسمی از اناهیتا برزبان دارد معبدی از اجدادم در کنار شاه جهان ارامیده اگر انجارا بینی برق از چشمانت می رود سوی خدا فکر می کنید شهر من درکجاست
من اهل خاک پاک پارس هستم تمام ایران سرای من است
چه جنگل , چه دریا ,چه کویرش ,چه کوهاش
همه و همه
نمیدونم: یا من بی پناهم و یا.............
ز مهرورزان زمان هاي كهن هرگز از خويش نگفتند سخن در آنجا كه «تو»ئي بر نيايد دگر آواز از « من»
ما هم اين رسم كهن را بسپاريم به ياد.
هر چه ميل دوست ، بپذيريم به جان ،
هر چه جز ميل دل او ، بسپاريم به باد !
آه ! باز اين دل سرگشته من ياد آن قصه شيرين افتاد.
بيستون بود و تماشاي دو عشق
در زماني كه چو كبك خنده مي زد « شيرين »
تيشه مي زد « فرهاد »
نتوان گفت به جانبازي فرهاد افسوس
نتوان كرد ز بي دردي شيرين فرياد .
كار شيرين به جهان شور بر انگيختن است.
عشق در جان كسي ريختن است !
كار فرهاد بر آوردن ميل دو دوست .
خواه با شاه در افتادن و گستاخ شدن .
خواه با كوه در آويختن است !
رمز شيريني اين قصه كجاست ؟
كه نه تنها شيرين ، بي نهايت زيباست !
آن كه آموخت به ما درس محبت مي خواست
جان چراغان كني ، از عشق كني ،
به اميدش ببري رنج بسي ، تب و تابي بودت هر نفسي
به وصالي برسي يا نرسي !
سينه بي عشق مباد!
زادگاه عشق شرین و فرهاد کرمانشاه
[shaad]منم اهله یزدم