نمایش نسخه قابل چاپ
تمام اين خصوصيتى كه گفتم مال داداش بزرگم بود !!!!!!!!!!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط دبستان
اتفاقاً خيلى هم با هم جوريما !!!!!!!!! ولى خب نمياد بيرون ديگه چيكار كنم [nishkhand] ولى از همه چى هم خبر داريم [golrooz]
چرا خب پدر ميشه !!!!!!!!!!! ولى برادر نزديكتره !!!!!!!! البته خواهر هم خوبه ها [khanderiz]
یعنینقل قول:
نوشته اصلی توسط masoume.a.92
اینطوری بود واقعا؟؟؟[tafakor]
که باهاش بری بیرون،
بری سینما،
بری رستوران،
که بری کافی شاپ،
که باهاش دست تو دس بری قدم بزنی
چه قدر دلتون پر بود دختر خانوما. نترسین اقا پسر ها هم دلشون یک خواهر بزرگ میخواست ولی چون به غرورشون بر میخوره نمیگن ولی کلا دوست دارن[golrooz][golrooz]
ببینید چند نمونه میگم براتوننقل قول:
نوشته اصلی توسط m.g.s.t.r
داداشم فیلم میگرفت باهم میدیدم
با هم میرفتیم ماشین سواری بعد یا باهم بستنی میخوردیم یا جیگر [khejalat]
بازی فیفا میگرفت دو نفری فوتبال میزدیم... وااااااای چقد خوش میگذشت
سینما هم دونفری میرفتیم. [khejalat]
البته اگه بگم هروز هم دروغه هم انتظار بیجا
هفته ای یک بار یا دوهفته یکبار که من ازش خواهش میکردم بریم بیرون اونم قبول میکرد[afsoorde]
ولی فوتبال زیاد میزدیم [afsoorde]
بعد از کلاس گاهی میومد دنبالم گاهی هم میرسوند منو (اگه ازش تقاضا میکردم)
سخت ترین کاری که همیشه بابتش منو اذیت میکرد آوردن نمکدون سره سفره وسط غدا خوردنم بود چون همیشه یادم میرفت نمکدون بیارم! [nadidan]
این انتظارا از پدر یه جوره متفاوت تریه...نقل قول:
نوشته اصلی توسط دبستان
چون برادر سنش نزدیک تری و با هم صمیمی ترین
پدر احترام خاصی داره
ولی برادر که باشه گاهی میزنین تو سر و کله هم
گاهی چرت و پرت میگین میخندین
بعدشم خب دعواهاشم میچسبه چون داداشا کوتاه میان واسه خواهراشون
چون میدونن اگه بخوان چیزی بگن میتونن خواهره رو له کنن ولی کوتا میان کیف میده [nishkhand]
دیشب (نصف شب) تو مترو یه دختره کنارم نشسته بود.....گوشیش زنگ زد گفت "بله....اوا داداش توئی...قربونت برم عزیییییزم...چطوری فدات شم؟ الانا دیگه میرسم...تو کجایی؟؟؟خونه ای؟؟؟بریم بیرون؟؟؟ عززززززیزم:-& مواظب خودت باش تا بیام عشقم...
دو دیقه بعد...الو جانم فدات شم داداش؟؟؟ الان میام پیشت...فلان ایستگاهو رد کردم دیگه....میام باهم بریم بیرون یه چیزی بخوریم...واست تعریف کنم عزییییییییزم...فدات شم داداش...مواظب خودت باش اومدم(انگار داداشه تو ارتفاعات هیمالیا گیر کرده،حالا خوبه گفت خونه ام...که انقد بش میگفت مواظب خودت باش،)....
دو دیقه بعد.....sh_omomi114
.....
هی زنگ میزد داداشه...[tahavoo]
چرا اینجوری بودن؟؟؟
حالم واقعا بد شد...یجوری بود....
معصومه بانونقل قول:
نوشته اصلی توسط masoume.a.92
خدا وكيلى موندم تو اين يكى كه چجورى راضى ميكردى داداشت رو [tashvigh]
ما كه هر جور ترفند به كار برديم نشد [entezar]
من که داداشم کوچیکم باهام پایس برا سرکار گذاشتن و شیطونی[sargije][sargije]sh_omomi63[nishkhand]
میشینیم باهم نقشه میکشیم سر به سر داداش ته تغاری بذاریمsmilee_new2 (14)sh_omomi26sh_omomi111
در بحث ها نیز با ی اشاره چش و ابرو هماهنگ میشیم طرفو سر کار بذاریم sh_omomi43sh_omomi98sh_omomi44خیلی حال میدهههههههههههههههsh_omomi67sh_dokhtar7sh_omomi29
نقل قول:
نوشته اصلی توسط homeyra
[tahavoo]
اَاَاَااااااااااااااااااا ااا ، چيقده اينا جالب بودنننننننننننننننن [nadidan]نقل قول:
نوشته اصلی توسط homeyra
حال منم بد شد [sootzadan] اصلاً قربون صدقه يعنى چيييييييييييييييييييييييي يييى ؟! [nishkhand]