پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
تکنیکال - آموزش شماره 2
(IKH) Ichimoku kinko Hyo
http://www.old.emofid.com/Portals/2/...ichimoku-1.PNG
يك تناسب ژاپني است به معناي «ديد سريع » يا «يك نظر».
kinko به «بالانس» ترجمه شده است.
بالاخره،Hyo به معناي «چارت يا نمودار» است. ترجمه Ichimoku kinko Hyo يعني «منظر چارت از کنار ابرها» اما معناي صحيح تر «چشم انداز سريع چارت» است. و يك شاخص براي خطوط حمايت و مقاومت در بازار است که توسط Goichi Hosoda يك روزنامه نويس ژاپني در بين سالهاي 1926 تا 1980 توسعه يافته و توسط kabushiki kaisha تأليف شده است. از زمانيکه Hosoda يافته هايش در سال 1969 انتشار يافت، Ichimoku kinko Hyo يك شكل ثابت در اتاقهاي معاملات ژاپني شد. خطوط ايجاد شده در اين اينديکيتور با ميانگينهاي متحرک، قابل قياساند و بر اساس بالاترين قيمت و پايين ترين قيمت،طراحي شده اند. دو خط Senkou Span به جلو حرکت ميکنند،زمانيکه ساپورت و رزيستنس قبلي نشان داده شده و تاييد شوند. اين ايده از آنجا نشات ميگرفت که عقيده بر اين بوده است که،يک ساپورت ،ميتواند يک ساپورت تلقي شود ،مگر اينکه شکسته شود،که در اينصورت،به يک رزيستنس ،تبديل خواهد شد.سطوح بين دو خط senkou span ،سايه هايي را ايجاد ميکنند که بين دو خط را ابري نمايند.اين ابر ،محدوده�ترند را نمايان ميکند و همچنين بعنوان ساپورت و رزيستنس براي قيمتها ،عمل ميکند. اساسا اگر قيمت و چارت،بالاي ابر باشد،بمعناي ترند بالارو�و اگر چارت و قيمت ،پايين ابر باشد،ترند،پايين روست. با اين وجود،خطوط kijun و tenkan نيز مهم هستند.عموما،عبور خط tenkan ،بالاي خط kijun ،نشان از حرکت بالارو دارد و برعکس. خطوط tenkun و kijun در يک دوره 26 پريودي،قيمت را نسبت به قيمت فعلي ميسنجد. Chinkou span نشان دهنده قيمت فعلي و مقايسه آن با 26 روز(يا پريود) قبلي است. اگر chinkou span زير 26 دوره و پريود قبلي باشد،يک سيگنال خوب sell خواهد بودو همينطور برعکس آن براي buy .
http://www.old.emofid.com/Portals/2/...moku.PNG-2.PNG
پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
تایم فریم و مقیاس در بررسی نمودار قیمت
چگونه نگاه کردن به نمودار ها را ساده تر کنیم، تا از این همه حرکات رفت و برگشتی رمزگشایی شود . بدانیم در چه تایم فریمی آن ها را بررسی کنیم ؟ روزانه هفتگی...
از نقطه نظر محاسباتی نیز ، دو نوع نمودار داریم : نمودار لگاریتمی و نمودار معمولی. البته انواع دیگری نیز وجود دارد اما کاربردی ندارند. بطور کلی نمودار لگاریتمی از نمودار معمولی بهتر است. اما تفاوت این دو در چیست؟
فرض کنید قیمت سهام شرکتی، از 100 تومان به 200 تومان صعود کرده. پس می توان ادعا کرد که سهام شرکت 100 درصد رشد قیمتی را تجربه کرده است. در ادامه قیمت سهام شرکت دوباره رشد می کند و از 200 تومان به 300 تومان می رسد. آیا باز هم می توان ادعا کرد که سهام شرکت 100 درصد رشد داشته است؟ سهام شرکت این بار 50 درصد رشد داشته، اما در هردو مرحله 100 تومان بالا رفته است. در نمودار معمولی مبنای محاسبه فاصله عددی است و فاصله 100 تا 200 با فاصله 200 تا 300 برابر در نظر گرفته می شود. اما در نمودار لگاریتمی فاصله 100 تا 200 دو برابر فاصله 200 تا 300 است. شاید در مواردی که درصد رشد اهمیتی ندارد نمودار معمولی بهتر باشد اما در امور مربوط به سهام قطعا نمودار لگاریتمی بهتر است. معمولا در تحلیل تکنیکال نمودارهای بلند مدت را در مقیاس لگاریتمی بررسی می کنند و نمودارهای کوتاه مدت را در مقیاس معمولی دنبال می کنند. با این همه نمودارهای کوتاه مدت را نیز می توان بصورت لگاریتمی بررسی کرد.
معمولا در نمودار لگاریتمی خط روند زودتر شکسته می شود و سیگنالها سریع ترند. گاهی در نمودار معمولی اصلا نمی شود خط روند کشید اما با تغییر مقیاس از معمولی به لگاریتمی، همه چیز واضح می شود.
راه دیگری برای واضحتر کردن نمودار، استفاده از تایم فریم های متفاوت یعنی نمودارهای هفتگی و ماهانه یا حتی سالانه است. در نمودار هفتگی اطلاعات همه شمع های یک هفته در یک شمع جا داده می شود. در ماهانه و سالانه نیز هر شمع نشانه کل تغییرات یک ماه یا یک سال است. نمودار روزانه را برای یک سال گذشته به کار می برند. معمولا تا حدود 3 سال گذشته را از نمودار هفتگی و تا 10 سال را از نمودار ماهانه استفاده می کنند. از آنجایی که بورس ما جوان است، نمودار های سالانه کاربردی ندارد. اما بطور کلی قانون خاصی را نباید وضع کرد که مثلا نمودار 2 ساله باید هفتگی باشد و نمی توان آن را روزانه بررسی کرد.�
پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
مدیریت ریسک در تجارتهای خٌرد
مدیریت ریسک عبارت است از تشخیص، اندازه گیری، و ارزیابی خطرات احتمالی و ایجاد تدابیری به منظور مدیریت آنها با در نظر گرفتن حداکثر میزان موفقیت. این امر به طور اخص ارتباط تنگاتنگی با استفاده بهینه از تکنیک های تجاری، الگوبرداری های متعارف اقتصادی، و بررسی های مالی برقرار می کند.روشن است سودی که از هر سرمایه گذاری بدست می آید معمولاً به میزان ریسکی که سرمایه گذار در ابتدای کار پذیرای آن می شود، بستگی دارد.سرمایه گذاران در صورتی حاضر به پذیرفتن ریسک های بزرگ خواهند بود که در نهایت کار به سودهای کلان دست پیدا کنند؛ و این همان پاداش خطر پذیری و حق ریسک کننده است.
اما نکته ای که بیش از پیش باید به آن توجه داشت، نوع ریسک است. باید توجه داشت که ریسک های غیرقابل قبول یکی از بزرگترین دشمنان بزرگ تجارت های کوچک محسوب می شوند. مشکل اساسی بسیاری از تجار و سرمایه گذاران این است که نمی توانند تشخیص صحیحی از ماهیت ریسک هایی که با آنها روبرو هستند، داشته باشند و به همین دلیل قادر نخواهند بود خطری که ممکن است یک موقعیت ریسکزا برای بقای تجارت آنها در بر داشته باشد را دریابند. در نتیجه آنها معمولاً پذیرای ریسک هایی می شوند که قابل حل و فصل نبوده و به جای اینکه قبول ریسک مورد نظر به سود آنها باشد، ضربه ی مهلکی به کسب و کار آنها وارد می کند. مدیریت بهینه ی ریسک نه تنها به خودی خود از کسب و کار شما محافظت می نماید بلکه نظر بسیاری از مشتری ها را نیز به سوی شما جلب می نمایددر حالیکه افراد همه روزه با ریسک های متفاوتی در اطراف خود روبرو هستند، می توان اظهار داشت که از جمله مهمترین ریسک های موجود، ریسک تجاری است که از پرمخاطره ترین انواع خود محسوب شده و مدیریت و کنترل آن بسیار دشوار می باشد. صاحبان تجارت برای هرچه کمتر کردن ریسک های موجود تلاش کرده و سعی می کنند از طریق بیمه ی عمر، بیمه خدمات درمانی، بیمه بیکاری، بیمه مسئولیت و غیره خطرات احتمالی که ممکن است در حیطه ی شغلی آنها بوجود آید را بپوشانند. این افراد حاضرند تا با خرید بیمه های مشابه سایر خطرات موجود در زمینه ی دارایی های مادی را از میان بردارند. اما متاسفانه هیچ گونه بیمه ای در مقابل تصمیمات نادرست تجاری وجود ندارد! صاحب تجارت موظف است به منظور هرچه کوچکتر کردن تاثیرات منفی تصمیمات نادرست و نامتعارف، یک شیوه ی سازمان یافته را بکار بگیرد تا به واسطه ی آن تصمیمات خوب را افزایش داده و خود را به سود های بیشتر برساند. او همچنین باید به این نکته توجه داشته باشد که در کار هم سود وجود دارد و هم ضرر بنابراین نباید اساس زندگی شغلی خود را به غبطه خوردن بر روی تصمیمات بدی که می توانسته از آنها خودداری کند، بگذراند.همانطور که در بالا به آن اشاره شد، در سیستم ها و ارگانهای موفق همیشه یک برنامه مدون برای مدیریت موقعیت های خطرزا وجود دارد. این رویکرد سازمان یافته تنها مسئول شناسایی و اداره ی ریسک ها نیست. یک چنین رویکردی شانس اتخاذ تصمیمات متعارف را نیز افزایش می دهد و در عین حال کیفیت و سوددهی امور را نیز در تمام موارد تحت بررسی قرار می دهد. منظور از رویکرد سازمان یافته این است که کلیه ی تصمیم گیری های تجاری به طور جداگانه مورد تحلیل و موشکافی قرار بگیرند و ساختار آنها به صورت ریشه ای تشریح گردد. کارفرما باید به درستی بداند که یک تصمیم خاص دقیقاً پیرامون چه مطلبی گرفته شده است و تلویحات عینی آن چه حوزه هایی را پوشش می دهند.یک مثال رایج در این زمینه که مسئله ی جذب مشتری است. یکی از چالش برانگیزترین مراحل کار متقاعد کردن مشتری برای همکاری و کشاندن او پای میز قرارداد می باشد. اشتباهی که بسیاری از صاحبان مشاغل دچار آن می شوند این است که برای جذب مشتری یکسری قراردادهایی را تنظیم می کنند که نمی توانند از عهده ی آن برآیند. این افراد تمام تمرکز خود را به مشتری معطوف می نمایند و سایر جوانب کار را در نظر نمی گیرند. از آنجاییکه نمی خواهند موقعیت حاضر را از دست بدهند، پیشنهاد هایی می کنند که چندان به نفعشان نیست و به تصور خویش طرف مقابل را مجاب به پذیرفتن می نمایند. نهایتاً زمان تحویل پروژه فرا می رسد و آنها نمی توانند طبق قرارداد کار خود را تحویل دهند و رضایت مشتری را جلب نمایند به همین دلیل ملزم به پرداخت قرامت های سنگین تر با احتساب به اتلاف وقت و انرژی بیشتر می شوند.از سوی دیگر با ارائه ی یک رویکرد سازمان یافته در همان ابتدای کار و پیش از عقد قرارداد، کلیه مواضع موجود مورد بررسی قرار گرفته و تمام زوایای آن سنجیده می شود. با بکارگیری این رویکرد، آمار و ارقام تحلیلی بدست آمده و همه چیز به عهده ی شانس و اقبال گذاشته نمی شود. با اتکا به شیوه ی فوق بهترین/ بدترین نتیجه ممکن نیز محاسبه شده و در اختیار کارفرما قرار می گیرد و او با دانش کامل از موفقیت/ شکست و آگاهی به عواقب کار پذیرای ریسک مورد نظر می شود. این امر به او کمک می کند تا در دام قراردادهایی که غیر قابل مدیریت هستند گرفتار نشود.البته در مثال فوق همانطور که اشاره شد بهترین نتیجه ای که می توان از قرارداد گرفت هم تحلیل می شود اما هر یک از این ارزیابی ها دلایل خاص خود را دارد. "بدترین" نتیجه برای محافظت از اساس شرکت مورد بررسی قرار می گیرد و "بهترین" نتیجه هم از این نقطه نظر که آیا سودهای احتمالی آنقدر زیاد هستند که ارزش پذیرفتن ریسک را داشته باشند مورد بازبینی قرار می گیرد. اگر نتیجه ی کار تنها یک قرارداد نادرست با سود کم باشد، صاحب سرمایه متوجه شده و ریسک نامتعارف را نمی پذیرد. نگاه انداختن به سناریوی بهترین/ بدترین نتیجه به منظور ارزیابی میزان ریسک برای بررسی مقابله ای نیز سودمند است. مسئله ای که صاحب تجارت به دنبال آن می باشد این است که متوجه شود کدامیک از "بهترین ها" سود زیادی را عاید شرکت می کند و کدامیک از "بدترین ها" باز هم اجازه ی محافظت از شرکت را می دهند. معمولاً در هر زمان چندین گزینه انتخابی و فرایند عملیاتی متفاوت پیشروی کارفرما وجود دارد و آنالیز کردن ساختاری و هسته ای احتمالات مختلف خوب / بد به او این اجازه را می دهد که ریسک ها را تعدیل ساخته و بهترین کارهایی را که می تواند انجام دهد در جدول اولویت های شغلی طبقه بندی نماید. با توجه به یک چنین تجزیه و تحلیلی و با احتساب به این امر که شرکتش در حفاظت کامل به سر می برد می تواند کار خود را جلو پیش ببرد و تمام تلاش خود را بر روی بدست آوردن بهترین نتایج ممکن متمرکز نماید.
پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
مهمترین اصول مدیریت سرمایه
بسیاری از معامله گران بازار با وجود تسلط بر مباحث تکنیکی و بنیادی و با داشتن استراتژی کارآمد, همچنان قادر به کسب سود و حتی حفظ سرمایه در بلند مدت نمی باشند. اصلی ترین علت شکست این معامله گران در صحبت های آنان نهفته است. در شرایطی که متوسط سود سالانه حرفه ای ترین معامله گران دنیا معمولآ کمتر از 100% می باشد, معامله گران آماتور از دو یا چند برابر کردن سرمایه در یک ماه صحبت می کنند!!
این تجربه هر روز و هر روز برای معامله گران تازه کار و حتی بسیاری از کهنه کاران بازار اتفاق می افتد و در این بین وحشتناک ترین اتفاق این است که بازندگان بازار علت شکست خود را تنها یک اشتباه می دانند و با خود عهد می کنند که در سرمایه گزاری بعدی آن اشتباه را مرتکب نخواهند شد غافل از اینکه بازار هر روز درس تازه ای به بازیگران خود می دهد. یک اشتباه در تعیین حد زیان, انتشار یک خبر غیر منتظره, اشکال فنی کامپیوتر یا اینترنت, عدم اجرای دستورات توسط بروکر و . . . دلایلی هستند که معامله گران غیر حرفه ای در توجیه شکست خود دارند. این مشکلات و اشتباهات برای معامله گران حرفه ای و موفق نیز پیش آمده است. نه فقط یک بار, بلکه به دفعات. در عین حال آنها هرگز متحمل زیان سنگین و جبران ناپذیر نمی شوند زیرا همواره با در نظر گرفتن بدترین اتفاقات اقدام به سرمایه گزاری و معامله می کنند. تفاوت اصلی معامله گران حرفه ای و آماتور در دیدگاه آنان نسبت به بازار و تنظیم ریسک و بازده مورد انتظار می باشد. معامله گران تازه کار که معمولآ تجربیات موفقی در حساب های مجازی داشته اند, با سرمایه ای اندک وارد بازار حقیقی می شوند و برای دسترسی به بازده زیادی که انتظار دارند, به انجام معاملاتی با حجم سنگین می پردازند و متاسفانه با کوچکترین نوسان نامطلوب بازار, همه سرمایه خود را از دست می دهند. این در حالیست که معامله گر حرفه ای با مدیریت سرمایه و ریسک, در یک برنامه بلند مدت اهداف خود را دنبال می کند. به عبارتی می توان گفت که مرز موفقیت و شکست در هر نوع سرمایه گزاری تسلط بر دانش مدیریت سرمایه و ریسک است. مدیریت سرمایه بزرگترین هنر معامله گران حرفه ای برای کسب حداکثر سود با کمترین ریسک ممکن است. در ساده ترین بیان مدیریت سرمایه مشخص کننده سایز معاملات با توجه به حجم سرمایه, درصد ریسک قابل قبول و حد زیان می باشد.
Lots = Equity * Risk / (Stop Loss * PV)
PV = Pip Value (در هر لات ارزش هر پیپ)
یکی از اشتباهات رایج در مبحث مدیریت ریسک تعیین حد زیان با توجه به سایز پوزیشن می باشد. به عنوان مثال معامله گر A اقدام به خریدEURUSD با سایز 1 لات می کند و حد اکثر زیان احتمالی را 200$ در نظر می گیرد. این شخص بناچار می بایست Stop Loss را با فاصله 20 پیپ تنظیم کند. به عبارتی حد زیان با توجه به سایز پوزیشن تعیین شده است که اشتباه است.
در مقابل معامله گر B ابتدا به بررسی دقیق شرایط بازار می پردازد و حد زیان مناسب را 50 پیپ تشخیص می دهد. سپس سایز مناسب را بگونه ای تنظیم می کند که حد اکثر زیان با Stop Loss 50 پیپی بیش از 200$ نباشد.
بنابراین Stop Loss بر اساس شرایط بازار تعیین می شود سپس حجم معاملات بر اساس Stop Loss و میزان ریسک محاسبه می شود.
مثال: بعد از بررسی شرایط بازار, موقعیت مناسبی برای خرید USDCHF با حد زیان 70 پیپ بدست می آوریم. اگر میزان سرمایه 3000 دلار باشد برای اینکه در صورت زیان بیش از 2% سرمایه از بین نرود, سایز پوزیشن حد اکثر باید چند لات در نظر گرفته شود؟�
Lots = Equity * Risk / (Stop Loss * PV)
PV = (در هر لات ارزش هر پیپ) = 8.8
Lots = (3000* 2%) / (70 * 8.8) = 0.09
بنابراین اگر سایز پوزیشن 0.09 لات در نظر گرفته شود در صورت زیان 70 پیپی تنها 55.44 دلار (کمتر از 2 درصد) از سرمایه را از دست داده ایم.
اساسی ترین بحث مدیریت سرمایه تعیین میزان ریسک در هر معامله است. قبل از انجام معاملات باید بدانیم در صورت زیان حد اکثر چند در صد سرمایه خود را از دست می دهیم. برای بدست آوردن حداکثر ریسک در هر معامله به توصیه بزرگان بازار و محاسبات ساده ریاضی رجوع می کنیم. معامله گری را در نظر بگیرید که با سرمایه اولیه 1000$ وارد بازار شده و موجودی وی با از دست دادن 20% سرمایه به 800 دلار رسیده است. این معامله گر برای جبران زیان می بایست به میزان 25% از موجودی 800 دلاری کسب سود کند تا به نقطه اول برسد. با همین استدلال می توان گفت معامله گری که 50% از سرمایه خود را از دست می دهد برای جبران باید 100% سود بگیرد که کار ساده ای نیست. در جدول زیر مشخص شده است که برای جبران هر درصدی از زیان چند درصد سود لازم است.
زیان اولیه % |
سود لازم برای جبران % |
1 |
1.01 |
1.5 |
1.52 |
2 |
2.04 |
2.5 |
2.56 |
3 |
3.09 |
5 |
5.26 |
10 |
11.11 |
15 |
17.65 |
20 |
25.00 |
25 |
33.33 |
30 |
42.86 |
35 |
53.85 |
40 |
66.67 |
45 |
81.82 |
50 |
100.00 |
55 |
122.22 |
60 |
150.00 |
65 |
185.71 |
70 |
233.33 |
75 |
300.00 |
80 |
400.00 |
85 |
566.67 |
90 |
900.00 |
با توجه به جدول بالا نتیجه می گیریم که هرچه ریسک سرمایه گزاری بالاتر باشد در صورت زیان احتمال جبران آن کمتر خواهد بود. از این رو بنظر می رسد جبران زیانی در حد 30% حساب بسیار دشوار باشد.
بنابراین ریسک هر معامله باید بگونه ای تنظیم شود که با چندین زیان پشت سرهم حداکثر کاهش سرمایه بیش از 25 یا 30 درصد نباشد. در زندگی شغلی یک معامله گر حتی 15 زیان پی در پی (با سود های اندک در بین آنها) اتفاقی دور از انتظار نیست. بنابراین سایز هر پوزیشن باید بگونه ای تعیین شود که حد اکثر زیان آن بیش از 2% از موجودی نباشد.
بررسی پرفورمنس کاری از دید مدیریت سرمایه
در ابتدا لازم است با ذکر یک مثال مفهوم Draw Down� را تشریح می کنیم. Draw Down� یا به اختصار DD بزرگترین فاصله بین ماکزیموم نسبی موجودی حساب (Equity) تا کمترین کف بعد از آن می باشد. به زبان ساده تر DD بزرگترین حرکت برگشتی نمودار Equity می باشد.
فرض کنید یک حساب 10000 دلاری بعد از مدتی به 11433 دلار رسیده باشد. سپس با چندین زیان متوالی موجودی به 10546 دلار کاهش پیدا کند.
فاصله بین 11433 تا 10546 همان DD است که برحسب درصد 7.7% می باشد. میزان واقعی ریسک یک استراتژی و مدیریت سرمایه مربوط به آن می بایست توسط DD سنجیده شود نه سود یا زیان انتهای دوره.
یک راه مناسب برای بررسی پرفورمنس یک حساب محاسبه Reward to Risk است.
Reward to Riskنسبت بازده به DD می باشد. همانطور که در شکل بالا ملاحظه می کنید موجودی حساب در انتهای دوره به 11800 دلار رسیده است (18% سود). این درصد مشخص کننده Reward یا بازده است. بنابراین Reward to Risk این پرفورمنس معادل :
Reward to Risk = Reward / DD = 18% / 7.7 % = 2.3
است. بزرگتر بودن این عدد نشان دهنده قوی تر و کم ریسک تر بودن پرفورمنس است. Reward to Risk کمتر از 1.5 بد و Reward to Risk بالاتر از 2 قابل قبول می باشد.�
Stop Loss
یکی از برتری های معامله گران موفق نسبت به معامله گران ناموفق در نحوه برخورد آنها با شرایط نامطلوب بازار است. هنگامی که قیمت برخلاف جهت پوزیشن ما حرکت می کند اگر به موقع از بازار خارج شویم, نه تنها از گسترش زیان جلوگیری کرده ایم بلکه در صورت مناسب بودن شرایط جدید می توان در جهت مناسب اقدام به معامله کرده و احتمالآ زیان پوزیشن قبل را جبران کنیم. بسیاری از معامله گران تازه کار و کم تجربه معمولآ بصورت احساسی و بدون در نظر گرفتن قواعد انجام یک معامله موفق تصمیم گیری می کنند. بنابراین هرگز تمایلی به بستن یک پوزیشن با زیان ندارند. در شرایطی که متوسط سود این معامله گران معمولآ کمتر از 20 پیپ می باشد, در پرفورمنس کاری آنها زیان های بزرگتر از 200 پیپ نیز دیده می شود. می توان نتیجه گرفت که یک پوزیشن زیان ده سود 10 پوزیشن سود ده را از بین می برد. برای جلوگیری از گسترش زیان احتمالی می بایست بعد از فراهم بودن شرایط مناسب برای انجام معامله و قبل از اقدام به آن, حد زیان(Stop Loss) مناسب را پیدا کنیم. Stop Loss نقطه ای است که در صورت رسیدن قیمت به آن نقطه, پوزیشن بدون هیچ گونه شک و تردید و چون و چرا بسته می شود. گاهی ممکن است بعد از رسیدن قیمت به Stop Loss و بسته شدن پوزیشن بلافاصله روند حرکت به نفع معامله گر تغییر کند. معامله گر آماتور از اینکه برای پوزیشن خود حد زیان تعیین کرده ابراز پشیمانی می کند و احتمالآ در آینده چنین کاری نخواهد کرد. اما معامله گر منطقی و با تجربه به بررسی علت و ضعف استراتژی معاملاتی خود در تعیین نقطه ورود و خروج مناسب می پردازد.
خروج از بازار هنگام رسیدن قیمت به حد زیان در واقع یک حرکت مصلحتی برای جلوگیری از گسترش زیان و
کسب آمادگی برای ورود مجدد در شرایط مناسب می باشد. تعیین حد زیان به معامله گر این اعتماد به نفس را می دهد که امکان مقابله با هر اتفاق نا مطلوبی در محیط بازار وجود دارد. لذا بدون هیچگونه ترس و تردیدی از تمام شرایط مناسب بازار بهره مند می شود.این در حالیست که معامله گر بی تجربه و نا آگاه همواره با اضطراب و ناراحتی در انتظار برگشت قیمت به نفع خود است.
یکی از بزرگترین اشتباهات تغییر حد زیان بدون دلیل فنی و منطقی است بدین ترتیب که با نزدیک شدن قیمت به حد زیان معامله گر اقدام به گسترش یا حذف حد زیان می کند و منتظر کمتر شدن یا از بین رفتن زیان می ماند. با وجود اینکه ممکن است در مواردی این حرکت موجب جبران یا کمتر شدن زیان شود اما در بلند مدت نتیجه ای جز ازبین رفتن برنامه و استراتژی کاری نخواهد داشت.
حال این سوال مطرح می شود که چگونه حد زیان مناسب را تعیین کنیم؟
حد زیان مناسب نقطه است که در صورت رسیدن قیمت به آن نقطه احتمال ادامه حرکت بیشتر از بازگشت آن باشد. به عنوان مثال در شکل زیر قصد داریم در جهت روند اقدام به معامله کنیم.
کف کانال صعودی می تواند نقطه ورود مناسبی برای خرید باشد. همانطور که در شکل 1 مشاهده می کنید حد زیان پائین تر از کانال قرار گرفته است بطوریکه اگر قیمت به حد زیان برسد, کانال صعودی Break Out شده و احتمال ادامه حرکت نزولی از برگشت قیمت, بیشتر خواهد بود. لذا در مثال فوق حد زیان مناسبی برای پوزیشن خرید در نظر گرفته شده است. شکل زیر که ادامه نوسانات شکل 1 می باشد, بخوبی نشان می دهد که با برخورد قیمت به حد زیان روند نزولی ادامه پیدا کرده است.
پوزیشن مثال فوق با حدود 50 پیپ زیان بسته شده است اما در صورت عدم تعیین حد زیاد, متحمل زیان حدود 200 پیپ می شدیم.�
روش های مختلفی برای تعین حد زیان وجود دارد. یکی از کاربردی ترین روش ها در نظر گرفتن ساپورت یا رزیستنس می باشد. مثلآ در پوزیشن فروش ابتدا می بایست رزیستنس کلیدی را در نظر بگیریم و حد زیان را اندکی بالاتر از آن قرار دهیم. زیرا شکسته شدن رزیستنس کلیدی اخطار بسیار مهمی برای ادامه حرکت صعودی می باشد. اینکه حد زیان پوزیشن ها چند پیپ باید باشد کاملآ به شرایط پوزیشن وابسته است. طبیعتآ معاملات بلند مدت تر به حد زیان بزرگتری نیاز دارند تا با نوسانات کوتاه مدت بازار بسته نشوند.
باید بدانیم که هرگز قادر به کنترل نوسانات بازار نخواهیم بود بنابراین برای موفقیت می بایست کنترل رفتار و تفکرات خود را بدست بگیریم و پیروی از اصول و قواعد بازی را به ضمیر ناخودآگاهمان القا کنیم. یکی از این اصول پیدا کردن نقطه مناسب برای قرار دارن حد زیان و سپس محاسبه سایزمعاملات( متناسب با حد زیان و میزان ریسک) می باشد.
ارتباط بین میزان حد زیان و حد سود مسئله مهمی است که می بایست بدقت مورد توجه قرار گیرد. معمولآ به اشتباه پيشنهاد می شود در معاملاتی وارد شویم که حد سود از حد زیان بزرگتر باشد تا نسبت Reward to Risk پوزیشن بزرگتر از یک باشد اما باید احتمال وقوع هر کدام را نیز درنظر بگیریم. مثلآ اگر حد زیان هر پوزیشن 2% از سرمایه و حد سود 1% باشد, در شرایطی که احتمال وقوع سود نسبت به احتمال وقوع زیان, 3 به 1 باشد با محاسبات آماری بعد از 100 معامله رشدی معادل 27% سرمایه خواهیم داشت.
با بزرگتر کردن Stop Loss احتمال برخورد به آن کمتر می شود اما در صورت وقوع می تواند زیان زیادی ایجاد کند. بنابراین باید تعادلی بین حد زیان بالا و حد زیان پائین پیدا کنیم. برای مثبت بودن روند معاملات باید
احتمال برخورد حد سود * مقدار حد سود > احتمال برخورد حد زیان * مقدار حد زیان
برقرار باشد.
کوچکتر بودن حد زیان با ثابت نگهداشتن احتمال وقوع آن تاثیر فوق العاده ای در پرفورمنس بلند مدت خواهد داشت. دقت در پیدا کردن نقطه ورود مناسب به کمتر شدن زیان احتمالی کمک می کند.
مثال : در شکل روند حرکت را صعودی میدانیم لذا اقدام به خرید خواهیم کرد. همانطور که مشاهده می کنید حد زیان شکل سمت چپ دو برابر حد زیان شکل سمت راست می باشد. این در حالیست که حد زیان در نقطه ثابتی قرار دارد. به عبارتی کم شدن حد زیان نه بواسطه تغییر نقطه خروج بلکه بواسطه تغییر نقطه ورود اتفاق افتاده است. کاملآ واضح است که قرار دادن نقطه ورود در اطراف ساپورت یا رزیستنس کلیدی موجب کمتر شدن زیان بدون افزایش احتمال وقوع آن می شود.
پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
بورسبازان و قانون اعداد كوچك
موضوعي كه در اين مقاله به آن پرداخته ميشود، مفهومي است تحت عنوان «اعتقاد به قانون اعداد كوچك»، بسيار مشاهده ميشود تعداد قابل توجهي از سرمايهگذاران (شايد در اين جا واژه بورسبازان بهتر افراد مورد نظر ما را القا كند) اخيرا زماني كه جو بازار براي يك سهم خاص مثبت بوده است به سراغ آن سهم ميروند و با اميد فراوان نسبت به افزايش بيشتر قيمت، آن را در قيمتهاي بالا خريداري ميكنند و اغلب پس از چندي كه جو بازار فروكش كرد و سهامشان براي مدتي روند نزولي در پيش گرفت انتظار اوليه خود را از دست داده و براي جلوگيري از ضرر بيشتر سهام خود را در قيمتهاي پايين ميفروشند و به اصطلاح از بازار خارج ميشوند، و يا مورد ديگري را در نظر ميگيريم:
گر صنعت خاصي در سال گذشته بازدهي خوبي براي سهامداران خود داشته است، فورا اين انتظار در ميان افراد عادي شكل ميگيرد كه اين صنعت امسال نيز چنين بازدهي خواهد داشت. اما به راستي چنين است؟
«دانيل كاهنمان» (Daniel Kahneman) از دانشگاه پرينستون، برنده نوبل اقتصاد و از انديشمندان در زمينه «Behavioral Finance» به همراه همكار ديرينه خود «آموس تورسكي» (Amos Tversky) از دانشگاه استنفورد از جمله اولين افرادي بودند كه با طرح پديدهاي به نام «اعتقاد به قانون اعداد كوچك» سعي در توضيح دادن اين رفتار كردند. همان طور كه ميدانيم در علم آمار قانوني وجود دارد به نام «قانون اعداد بزرگ»، كاربرد اين قانون در زمينه استنتاج آماري (Statistical inferenc) ميباشد، قانون اعداد بزرگ بيان ميدارد كه هرگاه حجم نمونه تصادفي انتخابي به اندازه كافي «بزرگ» باشد، اين نمونه ميتواند با دقت خوبي نماينده مشخصات اساسي جامعهاي باشد كه از آن استخراج شده است، همانگونه كه ملاحظه كرديم اين قانون در مورد نمونههاي با حجم بزرگ صادق است، ولي كاهنمان و تورسكي با بررسيهاي روانشناسي خود نشان دادند كه آنچه در عمل ميان مردم رايج است «اعتقاد به قانون اعداد كوچك» است، يعني اكثر مردم ميپندارند كه نمونههاي با حجم كوچك نيز نماينده مشخصات جامعه خود هستند، لذا بر اين اساس در تصميمگيريهاي سرمايهگذاري خود نيز اغلب تنها به روندهاي اخير و بسيار كوتاه مدت توجه ميكنند (حتي گاهي به گونهاي ناخودآگاه).
براي پي بردن به «اعتقاد به قانون اعداد كوچك» نياز به زحمت چنداني نيست، امروز اين پديده را در همه جا مي توان مشاهده كرد، در ميان همه ما تمايلي وجود دارد كه براساس اطلاعات حاصل از چند نمونه كوچك به نتيجهگيريهاي كلي برسيم، همان مثال معروف علم آمار را در نظر بگيريد: از نظر علم آمار احتمال شير يا خط آمدن در پرتاب سكه نااريب 50درصد ميباشد، حال اگر فردي سكهاي (نااريب) را ده مرتبه پرتاب كند و هر ده مرتبه خط بيايد اغلب مردم فورا شك ميكنند كه شايد هر دو طرف سكه خط باشد، آنچه مردم ناديده ميگيرند (كه روي تصميمگيريهاي سرمايه گذاري آنها نيز به شيوهاي مشابه اثر ميگذارد) آن است كه: حتي اگر سكه 10 مرتبه پشت سرهم خط بيايد در پرتاب يازدهم، همچنان احتمال خط آمدن 50درصد است، احتمال شير يا خط آمدن از پرتابهاي قبلي متاثر نميشود.
برخلاف تعادلهاي موجود در طبيعت كه هرگاه عدم تعادلي در آنها ايجاد شود خود به خود، خود را اصلاح ميكنند، قوانين شانس كه ما در بررسيهاي مالي از آنها استفاده ميكنيم از اين قاعده پيروي نميكنند.
اين همان مسالهاي است كه كاهنمان آن را «سفسطه قمار بازان» (gambler’s Fallacy) مينامد كه خود باعث ايجاد گونه ديگري از خطا و در نتيجه ضرر و زيان براي سرمايهگذاران ميشود. طبق «سفسطه قمارباز» فرد انتظار دارد كه هر نمونهاي كه از يك جامعه گرفته ميشود تمامي خصوصيات اساسي جامعه را نشان دهد، به همين علت هرگاه اطلاعات جديد بهدست آمده در جهت تاييد روند و نسبت موردنظر فرد نباشد، فرد انتظار دارد كه تغييري در جهت عكس رخ دهد تا اين انحراف جبران شود. اين مساله را به روشني ميتوان در رفتار سهامداراني كه سهام زيان ده را به اميد بازگشت به سودآوري نگهداري ميكنند مشاهده كرد.
باز گرديم به بحث اصلي خودمان در مورد بازارهاي سرمايه و قانون اعداد كوچك، صندوقهاي سرمايهگذاري مشترك يا صندوقهاي كمريسك (Mutual Funds, Hedge Funds) را در نظر بگيرند، از آنجا كه اين صندوقها در آمريكا بسيار پرتعداد و قدرتمند هستند تحقيقات و مطالب بسياري هر روزه در مورد آنها در نشريات مختلف چاپ ميشود، كه به بررسي عملكرد دورهاي و رتبهبندي اين صندوقها ميپردازد. در تحقيقي كه توسط دو تن از استادان دانشگاه آراسموس (Erasmus university of Rotterdam) انجام شده است. به رابطه ميان عملكرد گذشته صندوقهاي سرمايهگذاري كمريسك و جريان پول ورودي به آنها توجه شده است، طبق يافتههاي اين تحقيق هرگاه صندوقي طي دو – سه دوره گذشته بازدهي بالاتري از ميانگين داشته است، جريان نقدينگي سرشاري بهاين صندوق وارد شده است، حال آنكه احتمال تداوم پيروزي اين صندوقها در بازار همواره بسيار كمتر از ميزان استقبالي بوده است كه از آنها شده است (منظور از صندوق پيروز، صندوقي است كه طي دوره گذشته بازدهي بالاتري از ميانگين بازار داشته است): براي مثال در سالهاي 1998 و 1999 با وجود آن كه بورس نيويورك دوران رونق خود را سپری ميکرد، صندوق سرمایهگذاری Fund Janus به ترتیب 3/10 و 1/26درصد بازدهی بالاتری را از شاخص S&P500 بهدست آورد، این آمار درخشان دو ساله سبب ورود میلیاردها دلار به مجموعه صندوقهای Janus شد، ولی درست پس از آن این صندوق دوران افول شدید خود را آغاز کرد به طوری که این صندوق طی دهه گذشته با نرخ بازدهی متوسط سالانه 9/7درصد، سالانه 8/2درصد بازدهی پایینتری از S&P500 داشته است و تازه بسیاری از افراد سرمایهگذار در این صندوق بعد از سالهای 98 و 99 و با شنیدن آوازه این صندوق وارد آن شدند، یعنی برای بسیاری از خریداران این صندوق بازدهی از میانگین 9/7درصد نیز کمتر بوده است، و البته این تنها یک نمونه است.
نگارنده منکر این حقیقت نمیشود که یکی از راههای انجام پیشبینی در مورد روند آتی قیمت یک سهم یا عملکرد یک صندوق، نگاه به تاریخچه گذشته آن است، بلکه بحث بر سر به كارگيري اطلاعات کافی و میزان تکیه به این اطلاعات است، محققان در این تحقیق نیز بر این مطلب صحه میگذارند که صندوقهای سرمایهگذاریای که برای چند دوره متوالی پیروز بودهاند احتمال بیشتری نیز دارد که بتوانند این روند را ادامه دهند ولی آنها توجه ما را به دو نکته جلب ميکنند.
اولا، میزان اقبالی که سرمایهگذاران به سمت صندوقهای پیروز داشته اند همواره بسیار بیشتر از احتمال مورد انتظار تداوم پیروزی آنها در دورههای آتی بوده است و ثانیا، هر چه صندوقی برای سالهای بیشتری پیروز بوده باشد احتمال بیشتری دارد که بتواند این روند را ادامه دهد.
مورد اخیر ما را به این سمت سوق ميدهد که اهمیت جمعآوری اطلاعات کافی را در مورد سابقه یک سهم دریابیم و از توجه صرف به روندهای کوتاهمدت و فصلی پرهیز کنیم. و اما مورد اولی که بیان شد نمایانگر نوعی خطای تصمیمگیری در میان سرمایهگذاران است که به خطای «دست داغ» (Hot Hand Bias) معروف است، توجه به این مفهوم نیز برای سرمایهگذاران خالی از لطف نخواهد بود:
اصطلاح «دست داغ» اولین بار به صورت مستند توسط تورسکی و همکارانش به کار گرفته شد، اصطلاح دست داغ در مسابقات بسکتبال به کار میرفت، این طور که هرگاه بازیکنی چند پرتاب پشت سر هم موفقیت آمیز داشت، در میان تماشاچیان این طور مصطلح میشد که این بازیکن دستان داغی دارد و انتظار داشتند که او در پرتابهای بعدی نیز همچنان موفق باشد. تورسکی ثابت کرد که چنین پدیدهاي وجود ندارد و پرتابهاي بازیکانان بسکتبال تا حدود زیادی رندوم (Random) هستند، ولی خطای دست داغ همچنان در مورد انتخاب صندوقهای سرمایهگذاری یا سهامهایی که اخیرا روند مثبتی را داشتهاند در بین مردم وجود دارد، برای مثال در تحقیقی که توسط De Bondt در سال 93 انجام شد، وی با جمعآوری شواهد در مورد پیشبینیهاي قیمت سهام نشان داد که تمایلی در میان افراد غیر حرفهاي بازار سهام وجود دارد که روندهای قیمتی ایی را تشخیص دهند و انتظار تداوم آنها را داشته باشند، در حالی که روندهای مورد انتظار آنها عملا وجود ندارند. البته باکرو (G. Baquero) و وربیک (M. Verbeek) معتقدند که این خطای روانشناسی مختص غیر حرفهايها نبوده و حتی سرمایهگذاران حرفهاي نیز با آن روبرو هستند و به همین علت بعضا تصمیمات بسیار خطرناکی اتخاذ میکنند. (پدیده دست داغ را میتوان بیان دیگری از قانون اعداد کوچک دانست).
جمعبندی:
سرمایهگذاری که براساس اطلاعات کوتاه مدت و روندهای غیرواقعی در بازار حرکت میکند در حقیقت یک معتقد به قانون اعداد کوچک است که:
- براساس اطلاعات مقطعی محدود (جو بازار و رشد موقت قیمت) انتظارات خود را شکل میدهد، بدون در نظر گرفتن آنکه عوامل پیشبینی نشده بسیاری در کارند.
- اعتماد افراطی به روندهای اولیه و ثبات و تداوم الگوهای مشاهده شده دارد. و درست به همین دلیل، اعتقاد بعضا ناخودآگاه او به قانون اعداد کوچک طی سالیان دست نخورده باقی ميماند.
و نکته دیگر آنکه طبق مدلهاي اقتصاد سنجی گوناگون برآورده شده (و از جمله آنکه ما، در اینجا به عنوان نمونه ذکر کردیم)، عملکرد گذشته دارای قابلیت توضیحی و پیشبینی برای آینده میباشد ولی نباید به آن به عنوان تنها عامل یا حتی مهمترین عامل نگریسته شود.
توجه داشته باشیم که هرچه برای اتخاذ یک تصمیم سرمایهگذاری زمان کمتری صرف کنیم میزان بیشتری از نتیجه را به شانس واگذار کردهایم، عامل شانس همواره وجود دارد ولی ميتوان با صرف زمان و جمعآوری اطلاعات کاملتر نقش آن را کمرنگتر کرد
پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
اهميت مسائل روانشناسي در معاملات سهام
در اغلب بازارهای سهام تعداد بازنده گا ن بمراتب بيشتر از تعداد كسانی ميباشد كه بطور مرتب از بازار بهره برداری مينمايند . تفاوت اين دو گروه در اين ميباشد كه گروه موفق بر خوردار از نوعی انضباط فكری هستند ، بدينمعنی كه بخوبی قادرند اعمال و رفتار خود را كنترل نموده و پيوسته خود را با جريان بازار وفق دهند. و اين ملا حظات روانشناسی هيچ رابطه ای با نتايج تحليل تكنيكی و يا بنيادی نداشته و در حقيقت ميتوان ادعا نمود كه موفقيت در معاملات سهام هشتاد در صدبر پايه اصول روانشناسی و فقط بيست در صد بر اساس پيروی از نتايج تحليل های تكنيكی يا بنيادی استوار است
اين در حالی است كه نتايج تحليل های تكنيكی يا بنيادی هميشه درست از آب در نمی آيد زيرا كليه اين تحليل ها بر پايه آنچه در گذشته اتفاق افتاده و به اين اميد كه رفتار سرمايه گذاران در گذشته بهمان منوال در آينده نيز تكرار ميگردد بوده و در زمان حال قبل از آنكه آينده اي پيش آيد احتمالا تغير مييابد و مضافا اينكه هر آن ممكن است اتفاقات جديدی رخ داده و تكرار تاريخ را غير ممكن سازد. در هر صورت آينده بهيچ وجه قابل پيش بيني نيست و آنچه بطور حتم در اختيار شخص باقي ميماند ،كنترل رفتار واعصاب و روان خود ميباشد
مسئله مشتركی كه بين كليه شركت كننده گان در بازار سهام وجود دارد اين حقيقت است كه سالهای اوليه معاملات آنها پيوسته با ترس،دلهره،نگرانی، و شكست همراه بوده است و در بين اين اكثريت نا كام فقط تعداد انگشت شماری پس از سالها تحمل شكست بالاخره موفق شده اند كه در اثر آگاهی به اشتباهات خود ، بر نقاط ضعف روانی خود فائق آمده و بطريقی مستمر و مكرر از بازار بهره مند گردند. بنا بر اين شايسته است توجه فوق العاده بيشتری به مسائل روانشناسی در مقايسه با ساير مسائل آموزشی نمود
پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
سلام خدمت دوستان و معذرت می خوام که کمی از این تاپیک غافل شدم.
دوستان پیشنهاد میکنم این سهامها رو فردا تونستین بخرین[nishkhand]
قصفها
وساپا
خزامياح
دجابر
شپترو
بسوئيچ
پاسار
پسهند
خودرو
وبشهر
صدرا
تراكتورسازي
بازم سهامهای خوب رو میگم بخرین [nishkhand]
نظر دوستان چی هست یک گروه تشکیل بدیم تا سهام های خوب و اخبار مهم در رابطه با بورس و تحلیلهای سهام های رو اینجا قرار بدیم تا همه ازش استفاده ببرند[nishkhand]
دوستانی که مایل هستن اعلام کنند تا ببینیم چکار میشه کرد
با تشکر[golrooz]
پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
www.irvex.ir
تالار مجازي بورس ايران
پاسخ : تالار گفتگوی آزاد در رابطه با معاملات بورس
سلام خدمت دوستان عزیز خب کسی به درخواست ما پاسخ نداد[nishkhand]
تصمیم گرفتم یکی از نرم افزارها رو که باهاش تحلیل میکنم به دوستان ارائه بدم [nishkhand] این نرم افزار دقیقا میگه چی بخرین[nishkhand] و هر روز هم من
اعلام میکنم چه چیزهایی خوب هست واسه خرید هر کسی اینو میخواد ایمیلش رو بزاره تا براش بفرستم و اموزشش هم بفرستم
فقط خواهشا به کسی دیگه ندین دوست دارم فقط بین بچه های خود انجمن باشه.
با تشکر[golrooz]