-
پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 34)
متکبران جبّار از درک صحیح محرومند: در یک بررسى اجمالى در آیات گذشته و آینده چنین به نظر مى رسد که «مؤمن آل فرعون» براى نفوذ در قلب تیره فرعون و فرعونیان و زدودن زنگار کبر و کفر از آنها سخنان خود را در پنج شکل و مقطع مطرح کرد:
«مقطع اول» سخنان دو جانبه و احتیاط آمیز و دعوت آن قوم کافر طغیانگر به پرهیز از ضرر محتمل بود.
در «مقطع دوم» آنها را به سیر و مطالعه در احوال اقوام پیشین دعوت مى کند.
در «مقطع سوم» قسمتى از تاریخ خودشان را متذکر مى شود، که چندان فاصله از آنها ندارد و آن مسأله نبوّت «یوسف» است که از اجداد موسى بود، و طرز برخورد آنها با دعوت او را مطرح مى کند.
مى گوید: «و پیش از این، یوسف با دلائل روشن براى هدایت شما آمد» (وَ لَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ).
«اما شما همچنان در دعوت او شکّ و تردید داشتید» (فَما زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمَّا جاءَکُمْ بِهِ).
نه از این جهت که دعوت او پیچیدگى داشت، و نشانه ها و دلائل او کافى نبود، بلکه به خاطر ادامه خودکامگی ها، سرسختى نشان دادید.
سپس براى این که خود را از هرگونه تعهد و مسؤولیت خلاص کنید و به خودکامگى و هوسرانى خویش ادامه دهید «تا زمانى که (یوسف) از دنیا رفت گفتید: هرگز خداوند بعد از او رسولى مبعوث نخواهد کرد» (حَتَّى إِذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا).
و به خاطر این روش نادرست تان مشمول هدایت الهى نشدید، آرى «این گونه خداوند هر اسرافکار تردید کننده وسوسه گر را گمراه مى کند» (کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ).
شما از یک سو راه اسراف و تجاوز از حدود الهى را پیش گرفتید، و از سوى دیگر در همه چیز شک و تردید و وسوسه نمودید، و این دو کار سبب شد که خداوند دامنه لطفش را از شما برگیرد، و شما را در وادى ضلالت رها سازد.
(آیه 35)
این آیه به معرفى «مسرفان مرتاب» پرداخته، مى گوید: «همانها که در آیات خدا بىآنکه دلیلى برایشان آمده باشد به مجادله بر مى خیزند» (الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ). بى آنکه هیچ دلیل روشنى از عقل و نقل براى سخنان خود داشته باشند.
سپس براى نشان دادن زشتى این عمل مى افزاید: این گونه جدال بى اساس در مقابل حق «خشم عظیمى نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آورده اند به بار مى آورد» (کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا).
چرا که «جدال به باطل» و موضع گیرى بىدلیل و بى منطق در برابر آیات الهى هم مایه گمراهى مجادله کنندگان، و هم اسباب ضلالت دیگران است.
و در پایان آیه به دلیل عدم تسلیم آنها در مقابل حق اشاره کرده، مى فرماید:
«این گونه خداوند بر دل هر متکبّر جبّارى مهر مى نهد»! (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ).
لجاجت ها و عناد در برابر حق پرده اى ظلمانى بر فکر انسان مى اندازد و حس تشخیص را از او مى گیرد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/292
-
پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 36)
مى خواهم به آسمان روم تا از خداى موسى خبر گیرم! گر چه سخنان «مؤمن آل فرعون» این اثر را گذاشت که فرعون را از تصمیم قتل موسى بازداشت، ولى نتوانست فرعون را از مرکب غرور پایین آورد.
«فرعون گفت: اى هامان! براى من بناى مرتفعى بساز شاید به وسائلى دست یابم» (وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ).
(آیه 37)
«وسائل (صعود به) آسمانها تا از خداى موسى آگاه شوم، هر چند گمان مى کنم او دروغگو باشد» (أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً).
آرى «این چنین اعمال بد فرعون در نظرش آراسته جلوه کرد و از راه حق بازداشته شد» (وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِیلِ).
«اما توطئه و مکر فرعون جز به زیان و نابودى نمى انجامد» (وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبابٍ).
ظاهر این است فرعون به عنوان چند هدف دست به چنین کارى زد:
1- او مى خواست وسیله اى براى اشتغال فکرى مردم و انصراف ذهن آنها از مسأله نبوت موسى و قیام بنى اسرائیل فراهم آورد.
2- او مى خواست از این طریق کمک مادى و اقتصادى به توده هاى زحمتکش کند، و کارى هرچند موقت براى بى کاران فراهم سازد تا کمى مظالم او را فراموش کنند و وابستگى مردم از نظر اقتصادى به خزینه او بیشتر گردد.
3- برنامه این بود که بعد از پایان بنا بر فراز آن رود و نگاهى به آسمان کند و احتمالا تیرى در کمان گذارد و پرتاب کند و باز گردد، و براى تحمیق مردم بگوید:
خداى موسى هر چه بود تمام شد! به سراغ کار خود بروید، و فکرتان راحت باشد!
(آیه 38)
از من پیروى کنید تا راه راست را به شما نشان دهم گفتیم «مؤمن آل فرعون» سخنان خود را در چند مقطع بیان کرد، در اینجا چهارمین مقطع از سخنان او آمده که مقصود خود را از طریق دیگرى دنبال مى کند، و آن توجه دادن به «ناپایدارى زندگى دنیا» و «مسأله معاد و حشر و نشر» است و توجه به آنها بدون شک تأثیر عمیقى در تربیت انسانها دارد.
نخست مى گوید: «و کسى که ایمان آورده بود صدا زد: اى قوم من! از من پیروى کنید تا من شما را به راه حق ارشاد کنم» (وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/292
-
صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰقَوْمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا مَتَٰعٌ وَإِنَّ الْءَاخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ(39)
اي قوم من اين زندگي دنيا تنها كالايي [ناچيز] است و در حقيقت آن آخرت است كه سراي پايدار است(39)
مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَيٰٓ إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَٰلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَيٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُو۟لَٰٓئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ(40)
هر كه بدي كند جز به مانند آن كيفر نمي يابد و هر كه كار شايسته كند چه مرد باشد يا زن در حالي كه ايمان داشته باشد در نتيجه آنان داخل بهشت مي شوند و در آنجا بي حساب روزي مي يابند(40)
۞ وَيَٰقَوْمِ مَا لِيٓ أَدْعُوكُمْ إِلَي النَّجَوٰةِ وَتَدْعُونَنِيٓ إِلَي النَّارِ(41)
و اي قوم من چه شده است كه من شما را به نجات فرا مي خوانم و [شما] مرا به آتش فرا مي خوانيد(41)
تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا۠ أَدْعُوكُمْ إِلَي الْعَزِيزِ الْغَفَّٰرِ(42)
مرا فرا مي خوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزي را كه بدان علمي ندارم با او شريك گردانم و من شما را به سوي آن ارجمند آمرزنده دعوت مي كنم(42)
لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِيٓ إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَلَا فِي الْءَاخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَآ إِلَي اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَٰبُ النَّارِ(43)
آنچه مرا به سوي آن دعوت مي كنيد به ناچار نه در دنيا و نه در آخرت [درخور] خواندن نيست و در حقيقت برگشت ما به سوي خداست و افراطگران همدمان آتشند(43)
فَسَتَذْكُرُونَ مَآ أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِيٓ إِلَي اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌۢ بِالْعِبَادِ(44)
پس به زودي آنچه را به شما مي گويم به ياد خواهيد آورد و كارم را به خدا مي سپارم خداست كه به [حال] بندگان [خود] بيناست(44)
فَوَقَيٰهُ اللَّهُ سَئَِّاتِ مَا مَكَرُوا۟ وَحَاقَ بَِٔالِ فِرْعَوْنَ سُوٓءُ الْعَذَابِ(45)
پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مي كردند حمايت فرمود و فرعونيان را عذاب سخت فرو گرفت(45)
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوٓا۟ ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ(46)
[اينك هر] صبح و شام بر آتش عرضه مي شوند و روزي كه رستاخيز بر پا شود [فرياد مي رسد كه] فرعونيان را در سخت ترين [انواع] عذاب درآوريد(46)
وَإِذْ يَتَحَآجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَٰٓؤُا۟ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوٓا۟ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِيبًا مِّنَ النَّارِ(47)
و آنگاه كه در آتش شروع به آوردن حجت مي كنند زيردستان به كساني كه گردنكش بودند مي گويند ما پيرو شما بوديم پس آيا مي توانيد پاره اي از اين آتش را از ما دفع كنيد(47)
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوٓا۟ إِنَّا كُلٌّ فِيهَآ إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ(48)
كساني كه گردنكشي مي كردند مي گويند [اكنون] همه ما در آن هستيم خداست كه ميان بندگان [خود] داوري كرده است(48)
وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا۟ رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ(49)
و كساني كه در آتشند به نگهبانان جهنم مي گويند پروردگارتان را بخوانيد تا يك روز از اين عذاب را به ما تخفيف دهد(49)
قَالُوٓا۟ أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُم بِالْبَيِّنَٰتِ قَالُوا۟ بَلَيٰ قَالُوا۟ فَادْعُوا۟ وَمَا دُعَٰٓؤُا۟ الْكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٍ(50)
مي گويند مگر پيامبرانتان دلايل روشن به سوي شما نياوردند مي گويند چرا مي گويند پس بخوانيد و[لي] دعاي كافران جز در بيراهه نيست(50)
إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَٰدُ(51)
در حقيقت ما فرستادگان خود و كساني را كه گرويده اند در زندگي دنيا و روزي كه گواهان برپاي مي ايستند قطعا ياري مي كنيم(51)
يَوْمَ لَا يَنفَعُ الظَّٰلِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوٓءُ الدَّارِ(52)
[همان] روزي كه ستمگران را پوزش طلبي شان سود نمي دهد و براي آنان لعنت است و برايشان بدفرجامي آن سراي است(52)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْهُدَيٰ وَأَوْرَثْنَا بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ الْكِتَٰبَ(53)
و قطعا موسي را هدايت داديم و به فرزندان اسرائيل تورات را به ميراث نهاديم(53)
هُدًي وَذِكْرَيٰ لِأُو۟لِي الْأَلْبَٰبِ(54)
[كه] رهنمود و يادكردي براي خردمندان است(54)
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنۢبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَٰرِ(55)
پس صبر كن كه وعده خدا حق است و براي گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت شامگاهان و بامدادان ستايشگر باش(55)
إِنَّ الَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَٰنٍ أَتَيٰهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَّا هُم بِبَٰلِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ(56)
در حقيقت آنان كه در باره نشانه هاي خدا بي آنكه حجتي برايشان آمده باشد به مجادله برمي خيزند در دلهايشان جز بزرگنمايي نيست [و] آنان به آن [بزرگي كه آرزويش را دارند] نخواهند رسيد پس به خدا پناه جوي زيرا او خود شنواي بيناست(56)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 39)
سپس افزود: «اى قوم من! (به این دنیا دل نبندید که) این زندگى دنیا متاع زود گذرى است، و آخرت سراى همیشگى و ابدى شماست» (یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ).
گیرم که با هزار مکر و فسون، ما پیروز شویم و حق را پشت سر اندازیم، دست به انواع ظلم و ستم دراز کنیم، و دامان ما به خونهاى بى گناهان آغشته شود، مگر عمر ما در این جهان چه اندازه خواهد بود؟
(آیه 40)
مسأله تنها فانى بودن این دنیا و باقى بودن سراى آخرت نیست، مهم مسأله حساب و جزاست: «هر کس عمل بدى انجام دهد فقط به اندازه آن به او کیفر داده مى شود، اما کسى که عمل صالحى انجام دهد- خواه مرد یا زن- در حالى که مؤمن باشد آنان وارد بهشت مىشوند و روزى بى حسابى به ایشان داده خواهد شد» (مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزى إِلَّا مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ).
او در این سخنان حساب شدهاش از یکسو اشاره به عدالت خداوند در مورد مجرمان مى کند.
و از دیگر سوم اشاره به فضل بى انتهاى او که در مقابل یک عمل صالح پاداش بىحساب به مؤمنان داده مى شود.
و از سوى سوم لزوم توأم بودن ایمان و عمل صالح را یادآور مى شود.
و از سوى چهارم مساوات مرد و زن در پیشگاه خداوند و در ارزشهاى انسانى را مطرح مى کند.
به هر حال او با این سخن کوتاه خود این واقعیت را بیان مى کند که متاع این جهان گرچه ناچیز است و ناپایدار، ولى مى تواند وسیله رسیدن به پاداش بى حساب گردد، چه معامله اى از این پرسودتر؟!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/292
-
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 41)
آخرین سخن! در پنجمین و آخرین مرحله، «مؤمن آل فرعون» پرده ها را کنار زد، و بیش از آن نتوانست ایمان خود را مکتوم دارد، آنچه گفتنى بود گفت.
از قرائن بر مى آید که آن قوم لجوج و مغرور متقابلا از مزایاى شرک سخن گفتند، و او را به بت پرستى دعوت نمودند.
لذا او فریاد زد و گفت: «اى قوم! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مى کنم اما شما مرا به سوى آتش مى خوانید»؟! (وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ).
من سعادت شما را مى طلبم، و شما بدبختى مرا، من شما را به شاهراه هدایت مى خوانم و شما مرا به بیراهه مى خوانید.
(آیه 42)
آرى «شما مرا دعوت مى کنید که به خداى یگانه کافر شوم و شریک هایى که به آن علم ندارم براى او قرار دهم، در حالى که من شما را به سوى خداوند عزیز غفّار دعوت مى کنم» (تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَى الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ).
تعبیر به «عزیز» و «غفار» از یک سو اشاره به این مبدأ بزرگ بیم و امید است و از سوى دیگر اشاره اى به نفى الوهیت بتها و فراعنه که نه عزتى در آنان است و نه عفو و گذشتى!
(آیه 43)
سپس افزود: «قطعا آنچه مرا به سوى آن مى خوانید نه دعوتى در دنیا دارد و نه در آخرت» (لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَةِ).
این بتها هرگز رسولانى به سوى مردم نفرستاده اند تا آنها را به سوى خود دعوت کنند و نه در آخرت مى توانند حاکمیت بر چیزى داشته باشند و به همین دلیل، باید بدانید «تنها بازگشت ما در قیامت به سوى خداست» (وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ).
اوست که رسولان خود را براى هدایت انسانها فرستاده، و اوست که آنها را در برابر اعمالشان پاداش و کیفر مى دهد.
و نیز باید بدانید که «اسرافکاران و متجاوزان اهل دوزخند» (وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ).
(آیه 44)
و در آخرین سخنش با تهدیدى پر معنى گفت: «به زودى آنچه را من امروز به شما مى گویم به خاطر خواهید آورد» (فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ).
و هنگامى که آتش خشم و غضب الهى دامانتان را در این جهان و آن جهان بگیرد به صدق گفتار من پى مى برید.
اما افسوس که آن زمان دیر است، اگر در آخرت باشد راه بازگشت وجود ندارد، و اگر در دنیا باشد به هنگام نزول عذاب تمام درهاى توبه بسته مى شود.
سپس افزود: «و من تمام کارهاى خود را به خداوند یگانه یکتا واگذار مى کنم که او نسبت به بندگانش بیناست» (وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ).
و به همین دلیل نه از تهدیدهاى شما مىترسم، و نه کثرت و قدرت شما و تنهایى من مرا به وحشت مى افکند.
(آیه 45)
خداوند هم این بنده مؤمن مجاهد را تنها نگذاشت، چنانکه در این آیه مى خوانیم: «خداوند او را از نقشه هاى شوم و سوء آنها نگه داشت» (فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا).
ولى در مقابل «عذابهاى شدیدى بر آل فرعون نازل گردید» (وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/293
-
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 46)
عذاب و مجازات الهى همه اش دردناک است، اما تعبیر به «سوء العذاب» در آیه قبل نشان مى دهد که خداوند عذاب دردناکترى براى این گروه انتخاب فرمود این همان چیزى است که در این آیه به آن اشاره کرده، مى فرماید:
مجازات دردناک آنها «همان آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه مى شوند» (النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا).
«و روزى که قیامت بر پا مى گردد (دستور مى دهد) آل فرعون را در شدیدترین عذاب وارد کنید» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ).
(آیه 47)
محاجّه ضعفا و مستکبران در دوزخ! از آنجا که مؤمن آل فرعون در پایان سخنانش جمعیت فرعونیان را به مسأله قیامت و عذاب دوزخ توجه داد، قرآن رشته سخن را در همین زمینه به دست گرفته و دنبال مى کند، و صحنه هایى از گفتگوى پرخاشگرانه دوزخیان را در دل آتش منعکس مى سازد.
نخست مى فرماید: «به خاطر بیاور هنگامى را که آنها در آتش دوزخ محاجه و گفتگو مى کنند، پس ضعفا به مستکبران مى گویند: ما پیروان شما بودیم، آیا اکنون سهمى از عذاب و نصیبى از آتش دوزخ را به جاى ما پذیرا مى شوید»؟ (وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیباً مِنَ النَّارِ).
منظور از «ضعفا» کسانى هستند که علم کافى و استقلال فکرى نداشتند، چشم و گوش بسته به دنبال سردمداران کفر حرکت مى کردند که قرآن از آنها به عنوان مستکبران یاد کرده است.
(آیه 48)
به هر حال مستکبران در پاسخ این سخن سکوت نمى کنند اما جوابى مى گویند که از نهایت ضعف و زبونى آنها حکایت دارد، چنانکه در آیه شریفه به آن اشاره کرده، مى فرماید: «مستکبران مى گویند: ما همگى در آن (آتش) هستیم زیرا خداوند در میان بندگانش به عدالت حکم کرده است»! (قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ).
(آیه 49)
اینجا که دست آنها از هر وسیله اى کوتاه مى شود رو به سوى خازنان دوزخ و مأموران عذاب مى کنند «و این دوزخیان به خازنان جهنم مى گویند:
شما از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد» (وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ).
آنها مى دانند که مجازات الهى بر طرف شدنى نیست، تنها تقاضایشان این است که یک روز عذاب الهى از آنان برداشته شود یک روز تخفیف بگیرند نفسى تازه کنند، و اندکى بیاسایند، و به همین قانع هستند!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/293
-
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 50)
ولى مراقبان دوزخ «مى گویند: آیا پیامبران شما دلائل روشن برایتان نیاوردند»؟ و آیا بقدر کافى براى شما اتمام حجت نشد؟ (قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ).
در پاسخ «مى گویند: آرى» (قالُوا بَلى).
خازنان دوزخ به «آنان مى گویند: پس هر چه مى خواهید (خدا را) بخوانید ولى دعاى کافران (به جایى نمىرسد و) جز در ضلالت نیست» (قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ).
شما خود معترفید که پیامبران الهى با دلائل روشن آمدند، اما به آنها اعتنا نکردید و کافر شدید، بنابر این هر چه دعا کنید سودى ندارد.
(آیه 51)
ما مؤمنان را یارى مى دهیم! از آنجا که در آیات پیشین سخن از «مؤمن آل فرعون» آن مرد مجاهد و مبارز کم نظیر و حمایت خداوند از او مطرح بود، در اینجا به عنوان یک قانون کلى حمایت خویش را از پیامبران و مؤمنان در دنیا و آخرت بیان مى دارد.
مى فرماید: «ما بطور مسلم رسولان خود و کسانى را که ایمان آورده اند در زندگى دنیا و روز قیامت که گواهان بر پا مى خیزند یارى مى دهیم» (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ).
حمایتى که بىقید و شرط است و به همین جهت انواع پیروزیها را به دنبال دارد، اعم از پیروزى در منطق و بیان، یا پیروزى در جنگها، یا فرستادن عذاب الهى بر مخالفان و نابود کردن آنان و یا امدادهاى غیبى که قلب را تقویت و روح را به لطف الهى نیرومند و قوى مى سازد.
مقصود از «اشهاد» فرشتگان و پیامبران و مؤمنانند که گواهان اعمال انسانها مى باشند.
(آیه 52)
اما آن روز روز رسوایى و بدبختى کافران و ظالمان است، چنانکه در این آیه مى افزاید: «همان روزى که عذر خواهى ظالمان سودى به حالشان نمى بخشد، و لعنت خدا مخصوص آنهاست، و خانه و جایگاه بد نیز به آنها تعلق دارد» (یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ).
(آیه 53)
سپس قرآن یکى از موارد یارى رسولان و پیروزى آنها را در پرتو حمایت الهى بر دشمنان عنوان کرده، مى گوید: «و ما به موسى هدایت بخشیدیم و بنى اسرائیل را وارثان کتاب آسمانى (تورات) قرار دادیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْهُدى وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ).
هدایتى که خداوند به موسى ارزانى داشت معنى گسترده اى دارد که هم مقام نبوت و وحى را شامل مى شود، و هم کتاب آسمانى یعنى تورات، و هم هدایت هایى که در مسیر انجام رسالتش به او داده شد، و معجزاتى که در اختیار او قرار گرفت.
(آیه 54)
در این آیه مى افزاید: این کتاب آسمانى «مایه هدایت و تذکّر براى صاحبان عقل بود» (هُدىً وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ).
تفاوت «هدایت» و «ذکرى» در این است که هدایت در آغاز کار است، اما «تذکر» به عنوان یادآورى در برابر مسائلى است که انسان قبلا شنیده و به آن ایمان آورده اما از صفحه خاطرش محو شده است، و به تعبیر دیگر کتب آسمانى هم آغازگر هدایت است هم تداوم بخش آن.
ولى هم در آغاز، و هم در ادامه کار، بهره واقعى را «اولوا الالباب» و صاحبان مغز و اندیشه مى برند، نه نابخردان لجوج و نه متعصبان چشم و گوش بسته.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/294
-
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 55)
در این آیه سه دستور مهم به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مى دهد که در حقیقت دستوراتى است عمومى و همگانى هر چند مخاطب شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است. نخست مى گوید: «پس صبر و شکیبایى پیشه کن که وعده خدا حق است» (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
در برابر عناد و لجاجت دشمنان و کارشکنى آنان صبر کن.
در مقابل نادانى جمعى از دوستان و سستى و سهل انگارى و احیانا آزار آنان صبر کن.
و در برابر تمایلات نفس و هوسهاى سرکش و خشم و غضب نیز شکیبایى نما.
تمام پیروزیهایى که نصیب پیامبر و مسلمانان نخستین شد در سایه همین صبر و استقامت بود، و امروز نیز بدون آن غلبه بر دشمنان فراوان و مشکلات زیاد ممکن نیست.
در دستور دوم مى فرماید: «و براى گناهت استغفار کن» (وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ).
مسلم است پیامبر به خاطر مقام عصمت مرتکب گناهى نمى شد، ولى چنانکه گفته ایم این گونه تعبیرات در قرآن مجید در مورد پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سایر انبیاء علیهم السّلام اشاره به گناهان نسبى است. چرا که یک لحظه غفلت و حتى یک ترک اولى در مورد آنها سزاوار نیست، و باید از همه این امور برکنار باشند و هرگاه از آنها سر زند، از آن استغفار مى کنند.
در آخرین دستور مى فرماید: «و هر صبح و شام تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور» (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ).
(آیه 56)
در آیات گذشته خداوند پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را به صبر و شکیبایى در مقابل مخالفان و نغمه هاى ناموزون و توطئه هاى شوم آنها دعوت مى کرد، در اینجا انگیزه مجادله و ستیزه جوئی هاى آنان را در مقابل حق شرح مى دهد.
مى گوید: «کسانى که بدون منطق و دلیلى که از سوى خدا براى آنها آمده باشد در آیات الهى مجادله مى کنند، در سینه هاشان جز تکبر نیست» (إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ).
و به این ترتیب آیه گواه زنده اى بر این حقیقت است که سر چشمه اصلى این گونه مجادله ها، کبر و غرور و خود محورى است.
سپس مى افزاید: «آنها هرگز به منظور خود نخواهند رسید» (ما هُمْ بِبالِغِیهِ).
هدف آنان این است که خود را بزرگ ببینند، فخر بفروشند و بر جامعه حکومت کنند، اما جز ذلت و زیر دست بودن بهرهاى نخواهند گرفت.
در پایان آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور مى دهد که از شرّ این گونه افراد مغرور و خودخواه و بى منطق به خدا پناه ببرد، مى فرماید: «اکنون که چنین است به خدا پناه ببر که او شنوا و بیناست» (فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).
هم سخنان بى اساس آنها را مى شنود و هم توطئهها و اعمال زشتشان را مى بیند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/294
-
صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَخَلْقُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(57)
قطعا آفرينش آسمانها و زمين بزرگتر [و شكوهمندتر] از آفرينش مردم است ولي بيشتر مردم نمي دانند(57)
وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَيٰ وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ وَلَا الْمُسِيٓءُ قَلِيلًا مَّا تَتَذَكَّرُونَ(58)
و نابينا و بينا يكسان نيستند و كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند [نيز] با [مردم] بدكار [يكسان] نيستند چه اندك پند مي پذيريد(58)
إِنَّ السَّاعَةَ لَءَاتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ(59)
در حقيقت رستاخيز قطعا آمدني است در آن ترديدي نيست ولي بيشتر مردم ايمان نمي آورند(59)
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِيٓ أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(60)
و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كساني كه از پرستش من كبر مي ورزند به زودي خوار در دوزخ درمي آيند(60)
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسْكُنُوا۟ فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ(61)
خدا [همان] كسي است كه شب را براي شما پديد آورد تا در آن آرام گيريد و روز را روشني بخش [قرار داد] آري خدا بر مردم بسيار صاحب تفضل است ولي بيشتر مردم سپاس نمي دارند(61)
ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَٰلِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّيٰ تُؤْفَكُونَ(62)
اين است خدا پروردگار شما [كه] آفريننده هر چيزي است خدايي جز او نيست پس چگونه [از او] بازگردانيده مي شويد(62)
كَذَٰلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا۟ بَِٔايَٰتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ(63)
كساني كه نشانه هاي خدا را انكار مي كردند اين گونه [از خدا] رويگردان مي شوند(63)
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَآءَ بِنَآءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَٰتِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَٰلَمِينَ(64)
خدا [همان] كسي است كه زمين را براي شما قرارگاه ساخت و آسمان را بنايي [گردانيد] و شما را صورتگري كرد و صورتهاي شما را نيكو نمود و از چيزهاي پاكيزه به شما روزي داد اين است خدا پروردگار شما بلندمرتبه و بزرگ است خدا پروردگار جهانيان(64)
هُوَ الْحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(65)
اوست [همان] زنده اي كه خدايي جز او نيست پس او را در حالي كه دين [خود] را براي وي بي آلايش گردانيده ايد بخوانيد سپاس[ها همه] ويژه خدا پروردگار جهانيان است(65)
۞ قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَآءَنِيَ الْبَيِّنَٰتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَٰلَمِينَ(66)
بگو من نهي شده ام از اينكه جز خدا كساني را كه [شما] مي خوانيد پرستش كنم [آن هم] هنگامي كه از جانب پروردگارم مرا دلايل روشن رسيده باشد و مامورم كه فرمانبر پروردگار جهانيان باشم(66)
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوٓا۟ أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا۟ شُيُوخًا وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّيٰ مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوٓا۟ أَجَلًا مُّسَمًّي وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(67)
او همان كسي است كه شما را از خاكي آفريد سپس از نطفه اي آنگاه از علقه اي و بعد شما را [به صورت] كودكي برمي آورد تا به كمال قوت خود برسيد و تا سالمند شويد و از ميان شما كسي است كه مرگ پيش رس مي يابد و تا [بالاخره] به مدتي كه مقرر است برسيد و اميد كه در انديشه فرو رويد(67)
هُوَ الَّذِي يُحْيِ وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَيٰٓ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ(68)
او همان كسي است كه زنده مي كند و مي ميراند و چون به كاري حكم كند همين قدر به آن مي گويد باش بي درنگ موجود مي شود(68)
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ اللَّهِ أَنَّيٰ يُصْرَفُونَ(69)
آيا كساني را كه در [ابطال] آيات خدا مجادله مي كنند نديده اي [كه] تا كجا [از حقيقت] انحراف حاصل كرده اند(69)
الَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بِالْكِتَٰبِ وَبِمَآ أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(70)
كساني كه كتاب [خدا] و آنچه را كه فرستادگان خود را بدان گسيل داشته ايم تكذيب كرده اند به زودي خواهند دانست(70)
إِذِ الْأَغْلَٰلُ فِيٓ أَعْنَٰقِهِمْ وَالسَّلَٰسِلُ يُسْحَبُونَ(71)
هنگامي كه غلها در گردنهايشان [افتاده] و [با] زنجيرها كشانيده مي شوند(71)
فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ(72)
در ميان جوشاب [و] آنگاه در آتش برافروخته مي شوند(72)
ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ(73)
آنگاه به آنان گفته مي شود آنچه را در برابر خدا [با او] شريك مي ساختيد كجايند(73)
مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا۟ ضَلُّوا۟ عَنَّا بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُوا۟ مِن قَبْلُ شَئًْا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكَٰفِرِينَ(74)
مي گويند گمشان كرديم بلكه پيشتر [هم] ما چيزي را نمي خوانديم اين گونه خدا كافران را بي راه مي گذارد(74)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 57)
و از آنجا که یکى از موارد مهم مجادله کفار در برابر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مسأله معاد و زنده شدن انسانها بعد از مرگ بود، در این آیه با یک بیان روشن مسأله معاد را متذکر شده، مى فرماید: «آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش انسانها مهمتر و بالاتر است، ولى بیشتر مردم نمى دانند» (لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).
کسى که توانایى دارد این کرات عظیم و کهکشانهاى وسیع و گسترده را با آن همه عظمت بیافریند، و اداره و تدبیر کند چگونه از احیاى مردگان عاجز و ناتوان خواهد بود؟
در این آیه یکى دیگر از عوامل «مجادله» باطل را ذکر کرده که آن «جهل» است، در حالى که در آیات قبل مسأله «کبر» مطرح شده بود، و این هر دو رابطه نزدیک با هم دارند، چرا که سر چشمه «کبر» «جهل و نادانى» و عدم شناخت قدر خود یا مقدار علم و دانایى خویشتن است.
(آیه 58)
در این آیه در یک مقایسه روشن وضع حال این متکبران جاهل را در مقابل مؤمنان آگاه، روشن ساخته، مى گوید: «نابینا و بینا هرگز مساوى نیستند».
(وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ).
«همچنین کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، با بدکاران» یکسان نخواهند بود (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِیءُ).
اما شما بر اثر خودخواهى و جهل «کمتر متذکر مى شوید» (قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ).
نابینا همان آدم نادان و بى خبرى است که پرده هاى کبر و غرور بر چشمانش افتاده، و اجازه درک حقایق را به او نمى دهد، و بینا کسى است که در پرتو نور علم و استدلالات منطقى، حق را مشاهده مى کند، آیا این دو با هم برابرند؟!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/294
-
پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 59)
در این آیه با قاطعیت و صراحت خبر از وقوع قیامت داده، مى گوید: «ساعت (روز قیامت) بطور مسلم خواهد آمد، و شک و تردیدى در آن نیست، ولى بیشتر مردم ایمان نمى آورند» (إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ).
(آیه 60)
مرا بخوانید تا اجابت کنم! از آنجا که در آیات گذشته تهدیداتى نسبت به افراد بى ایمان و متکبر و مغرور آمده بود، در اینجا آن را با لطف و مهربانى مى آمیزد، و آغوش رحمتش را به روى توبه کنندگان مى گشاید.
نخست مى گوید: «پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم» (وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ).
«دعا» خود یک نوع عبادت است، چرا که در ذیل آیه واژه عبادت بر آن اطلاق شده و در ضمن تهدید شدیدى نسبت به کسانى که از دعا کردن ابا دارند، مى گوید: «کسانى که از عبادت من تکبر مى ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى شوند» (إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ).
در روایتى از امام صادق علیه السّلام آمده است که: «نزد خدا مقامى است که جز با دعا و تقاضا نمىتوان به آن رسید، و اگر بنده اى دهان خود را از دعا فرو بندد و چیزى تقاضا نکند چیزى به او داده نخواهد شد، پس از خدا بخواه تا به تو عطا شود، چرا که هر درى را بکوبید و اصرار کنید سر انجام گشوده خواهد شد».
(آیه 61)
و از آنجا که دعا و تقاضاى از خدا فرع بر معرفت خداوند است در این آیه از حقایقى سخن مى گوید که سطح معرفت آدمى را بالا مى برد، و یکى از شرائط دعا را که امید به اجابت است افزایش مى دهد.
مى فرماید: «خداوند کسى است که شب را براى شما آفرید تا در آن بیاسایید» (اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ).
چرا که تاریکى شب از یک سو موجب تعطیل قهرى برنامه هاى روزانه است، و از سوى دیگر خود تاریکى آرام بخش و مایه استراحت تن و اعصاب و روح است، و نور مایه جنبش و حرکت.
لذا به دنبال آن مى افزاید: «و روز را بینا و روشنى بخش» قرار داد (وَ النَّهارَ مُبْصِراً).
تا محیط زندگى انسانها را روشن سازد و براى هر گونه فعالیت آماده کند.
سپس اضافه مى کند: «خداوند نسبت به مردم صاحب فضل و کرم است، ولى بیشتر مردم شکر گزارى نمى کنند» (إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ).
اما اگر انسان چشمى بینا و قلبى دانا داشته باشد که خوان نعمت بى دریغ الهى را که همه جا گسترده است ببیند، و باران رحمت بىحسابش را که همه جا رسیده است مشاهده کند، بىاختیار زبان به شکر و ثناى او مىگشاید و خود را در مقابل این همه عظمت و رحمت کوچک و مدیون مى بیند.
(آیه 62)
این آیه از توحید ربوبیت پروردگار شروع کرده و به توحید خالقیت و ربوبیت ختم مى کند، مى فرماید: آن کس که این همه نعمتها را بر شما ارزانى داشته «این است خداوند، پروردگار شما» (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ).
همان خداوندى که «آفریننده همه چیز است» (خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ).
«هیچ معبودى جز او نیست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
در حقیقت وجود نعمتهاى فراوان الهى دلیل بر ربوبیت و مدبریت اوست.
و خالق همه چیز بودن دلیل دیگرى بر یگانگى او در ربوبیت است، چرا که خالق موجودات مالک و مربى آنهاست، زیرا لحظه به لحظه فیض وجود از ناحیه او بر همه موجودات عالم هستى افاضه مى شود.
و در پایان آیه مى افزاید: «با این حال چگونه از راه حق منحرف مى شوید»؟ (فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ). و چرا از پرستش خداوند یگانه یکتا به سوى بتها روى مى آورید؟!
(آیه 63)
در این آیه به عنوان توضیح و تأکید مطالب گذشته مى فرماید:
«کسانى که آیات خدا را انکار مى کردند این گونه از طریق حق باز گردانده مى شوند» (کَذلِکَ یُؤْفَکُ الَّذِینَ کانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/295
-
پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 64)
این است پروردگار شما: قرآن همچنان بحث از مواهب بزرگ الهى و شمول آن نسبت به بندگان را ادامه مى دهد، تا هم شناخت بیشترى به آنها عطا کند، و هم امید افزونترى تا در پرتو آن به مقام دعا برآیند و از اجابت برخوردار شوند.
مى فرماید: «خداوند همان کسى است که زمین را براى شما جایگاه مطمئن و آرامى قرار داد» (اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً).
هماهنگ با ساختمان روح و جسم انسان، داراى منابع گوناگون، مشتمل بر همه وسائل مورد نیاز انسان، بسیار گسترده و مباح و رایگان.
سپس مى افزاید: «و آسمان را همچون سقفى» بالاى سرتان قرار داد (وَ السَّماءَ بِناءً).
منظور از «آسمان» در اینجا بیشتر همان جوّ و هواى فشرده اى است که گرداگرد زمین را فراگرفته، و همچون خیمه اى بر تمام کره زمین کشیده شده است.
این خیمه بزرگ الهى هم از شدت تابش نور آفتاب مى کاهد که اگر نبود اشعه آفتاب، و همچنین اشعه مرگبار کیهانى، موجود زندهاى را بر زمین نمى گذاشت، و به همین دلیل مسافران فضایى مجبورند دائما در برابر این پرتوها از لباسهاى مخصوص سنگین و گران قیمتى استفاده کنند.
به علاوه این خیمه جلو سقوط سنگهاى آسمانى را که پیوسته به کره زمین جذب مى شوند مى گیرد، و آنها را در نخستین برخورد به خاطر سرعت و فشارى که دارند آتش مىزند تا خاکستر آنها آرام بر زمین بنشیند.
سپس از آیات آفاقى به آیات انفسى پرداخته، مى گوید: «و او (کسى است که) شما را صورتگرى کرد، و صورتتان را نیکو آفرید» (وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ).
قامتى موزون و راست، با صورتى زیبا و دلپذیر، در نهایت نظم استحکام و همین ساختمان ویژه به انسان امکان مى دهد که به انواع کارها و صنایع ظریف یا سنگین دست زند، و با داشتن اعضاى مختلف به راحتى زندگى کند و از مواهب حیات بهره گیرد.
و سر انجام در بیان چهارمین و آخرین نعمت از این سلسله، موضوع روزیهاى پاکیزه را مطرح کرده، مى فرماید: «و او شما را از طیبات روزى داد» (وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ).
«طیّبات» معنى بسیار گسترده اى دارد که هر چیز پاکیزه اعم از غذا، لباس، همسران، خانه ها، مرکبها، حتى سخنان پاکیزه را شامل مى شود.
در پایان آیه بعد از بیان این چهار نعمت بزرگ- که نیمى از آن به آسمان و زمین بر مى گردد، و نیمى از آن به انسانها- مى فرماید: «این است خداوند پروردگار شما» (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ).
و چون چنین است «جاوید و پر برکت است خداوندى که پروردگار عالمیان است» (فَتَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ).
(آیه 65)
این آیه مسأله توحید عبودیت را از طریق دیگر تعقیب مى کند، و آن طریق انحصار حیات به معنى واقعى به خداوند است، مى فرماید: «اوست زنده واقعى» (هُوَ الْحَیُّ).
چرا که حیاتش از ذات اوست و متکى به غیر نیست، حیاتى است که در آن مرگ راه ندارد و جاودانه است، تنها خداوند چنین است، و همه موجودات زنده غیر از او حیاتى آمیخته به مرگ دارند، و این حیات محدود و موقت را از ذات پاک خداوند مى گیرند.
روشن است کسى را باید پرستش کرده که زنده است و داراى حیات مطلق، لذا به دنبال آن مى افزاید: «هیچ معبودى جز او وجود ندارد» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«و اکنون که چنین است تنها او را بخوانید، و دین خود را براى او خالص کنید» (فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).
و هر چه غیر اوست کنار بگذارید که همه فانى مى شوند.
و آیه را با این جمله پایان مى دهد: «حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است» (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
این جمله در حقیقت تعلیمى است براى بندگان که خدا را به خاطر نعمتهایى که در آیات قبل اشاره شد، نعمتهایى که تمام وجود انسان را فراگرفته، مخصوصا نعمت حیات و زندگى، حمد و ستایش کنند، و شکر و سپاس گویند.
(آیه 66)
در این آیه به عنوان یک نتیجه گیرى از بحثهاى توحیدى گذشته و براى مأیوس ساختن مشرکان و بت پرستان روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى فرماید: «بگو: من نهى شده ام از این که معبودهایى که شما غیر از خدا مى خوانید پرستش کنم، چرا که بیّنات و دلائل روشن از سوى پروردگارم براى من آمده است» (قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی).
نه تنها نهى شده ام که غیر او را نپرستم بلکه: «مأمورم تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم» (وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ).
این که مى گوید: «من چنین مأموریت یافتهام و من چنین نهى شده ام» یعنى شما خودتان حساب خویش را برسید، بىآنکه حس لجاجتشان را تحریک کند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/295
-
پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 67)
مراحل هفت گانه خلقت انسان: بار دیگر در ادامه آیات توحیدى به بخشى از «آیات انفسى» پرداخته مراحل تطور خلقت انسان را از خاک، و دوران جنینى، و دوران حیات در دنیا تا هنگام مرگ، در هفت مرحله بیان مى کند، تا هم عظمت قدرت و ربوبیت او روشن شود و هم مواهب و نعمتهایش بر بندگان.
مى فرماید: «او کسى است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده) سپس شما را بصورت طفلى (از شکم مادر) بیرون مى فرستد، بعد به مرحله کمال قوّت خود مى رسید و بعد از آن پیر مى شوید- و (در این میان) گروهى از شما پیش از رسیدن به این مرحله مى میرند- و در نهایت به سر آمد عمر خود مى رسید و شاید تعقّل کنید» (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
به این ترتیب نخستین مرحله، مرحله تراب و خاک است که اشاره به آفرینش آدم جد نخستین ما از خاک مى باشد، و یا خلقت همه انسانها از خاک، چرا که مواد غذایى که وجود انسان و حتى نطفه او را تشکیل مى دهد اعم از مواد حیوانى و گیاهى همه از خاک مایه مى گیرد.
مرحله دوم مرحله نطفه است که مربوط به همه انسانها جز آدم و همسرش حواست.
مرحله سوم مرحلهاى است که نطفه تکامل یافته، و نمو قابل ملاحظهاى نموده، و به صورت یک قطعه خون بسته در آمده است.
بعد از این، مرحله «مضغه» (چیزى شبیه به گوشت جویده شده) و مرحله ظهور اعضاء، مرحله حس و حرکت است که قرآن در اینجا سخنى از این سه مرحله به میان نیاورده هر چند در آیات دیگر به آن اشاره کرده است.
در اینجا چهارمین مرحله را مرحله تولد جنین ذکر مى کند، و مرحله پنجم را مرحله تکامل قدرت و قوت جسمى که بعضى آن را سن سى سالگى مى دانند که در آن حد اکثر نمو قواى جسمانى حاصل مى شود و بعضى آن را کمتر یا بیشتر گفته اند، البته ممکن است در افراد متفاوت باشد و قرآن از آن تعبیر به «بلوغ اشد» کرده است.
از آن به بعد مرحله عقب گرد و از دست دادن نیروها آغاز مى شود و تدریجا دوران پیرى که مرحله ششم است فرا مى رسد.
سر انجام پایان عمر که آخرین مرحله است فرا رسیده و انتقال از این سرا، به سراى جاویدان تحقق مى یابد.
آیا با این همه تغییرات و تطوّرات منظم، و حساب شده، باز هم جاى تردید در قدرت و عظمت مبدأ عالم هستى و الطاف و مواهب او وجود دارد؟
(آیه 68)
در این آیه سخن از مهمترین مظاهر قدرت پروردگار یعنى مسأله حیات و مرگ به میان مى آورد، همان دو پدیده اى که با تمام پیشرفت علوم بشرى هنوز جزء معمّاهاى ناگشوده است، مى فرماید: «او کسى است که زنده مى کند و مى میراند» (هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ).
جالب این که از موجودات زنده تک سلولى گرفته، تا حیوانات غول پیکر و از اعماق اقیانوس هاى تاریک و ظلمانى گرفته، تا پرندگانى که بر اوج آسمانها پرواز مى کنند، از گیاه ذره بینى بسیار کوچکى که در لابلاى امواج اقیانوس شناور است، تا درختانى که ده ها متر طول قامت دارند، هریک داراى نوعى حیات و شرائطى مخصوص به خود مى باشند و به همین نسبت مرگهاى آنها نیز متفاوت است، و بدون شک چهره هاى حیات متنوعترین چهره هاى جهان خلقت و اعجاب انگیزترین آنهاست.
اما قابل توجه این که هیچ یک از این مسائل مهم و پیچیده در برابر قدرت او سختى و مشکلى ندارد، و به محض اراده و فرمانش صورت مى گیرد.
لذا در پایان آیه مى فرماید: «و هنگامى که کارى مقرّر کند تنها به آن مى گوید: موجود باش! بىدرنگ موجود مى شود»! (فَإِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/296
-
پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 69)
سرنوشت ستیزه جویان مغرور: باز هم در اینجا سخن از کسانى است که در آیات الهى به مجادله بر مى خیزند.
نخست مى گوید: «آیا ندیدى کسانى را که در آیات خدا مجادله مى کنند چگونه از راه حق منحرف مى شوند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ أَنَّى یُصْرَفُونَ).
این مجادله و گفتگوهاى توأم با لجاجت و عناد، این تقلیدهاى کورکورانه و تعصب هاى بىپایه سبب مى شود که آنها از صراط مستقیم به بیراهه کشیده شوند، چرا که حقایق تنها در پرتو روح حق جویى آشکار مى گردد.
(آیه 70)
سپس به توضیح بیشتر در باره آنها پرداخته، مى افزاید: «همان کسانى که کتاب (آسمانى) و آنچه رسولان خود را بدان فرستاده ایم تکذیب کردند» (الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا).
و در پایان آیه آنها را با این سخن تهدید مى کند: «آنان به زودى (نتیجه شوم کار خود را) مى فهمند» (فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
(آیه 71)
«آن هنگام که غلها و زنجیرها بر گردن آنها قرار گرفته و با این غل و زنجیر آنها را مى کشند» (إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ).
(آیه 72)
«به درون آب جوشان، و سپس در آتش دوزخ سوزانده مى شوند»! (فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ).
(آیه 73)
علاوه بر این عذابهاى جسمانى آنها را با یک سلسله عذابهاى دردناک روحى مجازات مى کنند، از جمله همان است که در این آیه به آن اشاره کرده، مى فرماید: «سپس به آنها گفته مى شود: کجایند آنچه را همتاى خدا قرار مى دادید»؟! (ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ).
(آیه 74)
همان معبودهایى را که «جز خدا پرستش مى کردید» (مِنْ دُونِ اللَّهِ). تا از شما شفاعت کنند و از میان این عذابهاى دردناک و امواج متلاطم آتش دوزخ رهایى بخشند، مگر بارها نگفتید که ما اینها را به خاطر آن پرستش مىکنیم که شفیعان ما باشند؟ پس کجا رفت شفاعتشان؟! ولى آنها با سر افکندگى و سرشکستگى در پاسخ «مى گویند: همه از نظر ما پنهان و گم شدند» (قالُوا ضَلُّوا عَنَّا).
سپس آنها مى بینند که اصل اعتراف به عبودیت بتها داغ ننگى بر پیشانیشان است، لذا در مقام انکار بر مى آیند و مى گویند: «ما اصلا قبل از این چیزى پرستش نمى کردیم»! (بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً).
اینها اوهام و خیالاتى بیش نبودند که ما آنها را واقعیتهایى مى پنداشتیم، اما امروز براى ما روشن شده که آنها اسم هایى بىمسمى و الفاظى بى معنى و مفهومند که پرستش آنها جز ضلالت و گمراهى و بیهودگى هیچ نبود، بنابر این آنها یک واقعیت غیر قابل انکار را بازگو مى کنند.
در پایان آیه مى فرماید: «این گونه خداوند کافران را گمراه مى سازد» (کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرِینَ).
کفر و لجاجت آنها پرده و حجابى بر قلب و فکر آنها مى شود، لذا راه مستقیم حق را گذارده، در بیراهه گام مى نهند و در قیامت نیز از راه بهشت محروم شده به بیراهه دوزخ کشیده مى شوند، آرى این چنین خداوند کافران را گمراه مى سازد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/296
-
صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
[golrooz] صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره یو آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ذَٰلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ(75)
اين [عقوبت] به سبب آن است كه در زمين به ناروا شادي و سرمستي مي كرديد و بدان سبب است كه [سخت به خود] مي نازيديد(75)
ادْخُلُوٓا۟ أَبْوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ(76)
از درهاي دوزخ درآييد در آن جاودان [بمانيد] چه بد است جاي سركشان(76)
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ(77)
پس صبر كن كه وعده خدا راست است پس چه پاره اي از آنچه را كه به آنان وعده داده ايم به تو بنمايانيم چه تو را از دنيا ببريم [در هر صورت آنان] به سوي ما بازگردانيده مي شوند(77)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بَِٔايَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَآءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ(78)
و مسلما پيش از تو فرستادگاني را روانه كرديم برخي از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كرده ايم و برخي از ايشان را بر تو حكايت نكرده ايم و هيچ فرستاده اي را نرسد كه بي اجازه خدا نشانه اي بياورد پس چون فرمان خدا برسد به حق داوري مي شود و آنجاست كه باطل كاران زيان مي كنند(78)
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَٰمَ لِتَرْكَبُوا۟ مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ(79)
خدا [همان] كسي است كه چهارپايان را براي شما پديد آورد تا از برخي از آنها سواري گيريد و از برخي از آنها بخوريد(79)
وَلَكُمْ فِيهَا مَنَٰفِعُ وَلِتَبْلُغُوا۟ عَلَيْهَا حَاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَعَلَيْهَا وَعَلَي الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ(80)
و در آنها براي شما سودهاست تا با [سوار شدن بر] آنها به مقصودي كه در دلهايتان است برسيد و بر آنها و بر كشتي حمل مي شويد(80)
وَيُرِيكُمْ ءَايَٰتِهِ فَأَيَّ ءَايَٰتِ اللَّهِ تُنكِرُونَ(81)
و نشانه هاي [قدرت] خويش را به شما مي نماياند پس كدام يك از آيات خدا را انكار مي كنيد(81)
أَفَلَمْ يَسِيرُوا۟ فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا۟ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوٓا۟ أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَءَاثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَآ أَغْنَيٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(82)
آيا در زمين نگشته اند تا ببينند فرجام كساني كه پيش از آنان بودند چگونه بوده است [آنها به مراتب از حيث تعداد] بيشتر از آنان و [از حيث] نيرو و آثار در روي زمين استوارتر بودند و[لي] آنچه به دست مي آوردند به حالشان سودي نبخشيد(82)
فَلَمَّا جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ فَرِحُوا۟ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(83)
و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند به آن چيز [مختصري] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ريشخند مي گرفتند آنان را فروگرفت(83)
فَلَمَّا رَأَوْا۟ بَأْسَنَا قَالُوٓا۟ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ(84)
پس چون سختي [عذاب] ما را ديدند گفتند فقط به خدا ايمان آورديم و بدانچه با او شريك مي گردانيديم كافريم(84)
فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَٰنُهُمْ لَمَّا رَأَوْا۟ بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَٰفِرُونَ(85)
و[لي] هنگامي كه عذاب ما را مشاهده كردند ديگر ايمانشان براي آنها سودي نداد نت خداست كه از [ديرباز] در باره بندگانش چنين جاري شده و آنجاست كه ناباوران زيان كرده اند(85)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حاء ميم(1)
تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ(2)
وحي [نامه]اي است از جانب [خداي] رحمتگر مهربان(2)
كِتَٰبٌ فُصِّلَتْ ءَايَٰتُهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(3)
كتابي است كه آيات آن به روشني بيان شده قرآني است به زبان عربي براي مردمي كه مي دانند(3)
بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ(4)
بشارتگر و هشداردهنده است و[لي] بيشتر آنان رويگردان شدند در نتيجه [چيزي را] نمي شنوند(4)
وَقَالُوا۟ قُلُوبُنَا فِيٓ أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَآ إِلَيْهِ وَفِيٓ ءَاذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنۢ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ(5)
و گفتند دلهاي ما از آنچه ما را به سوي آن مي خواني سخت محجوب و مهجور است و در گوشهاي ما سنگيني و ميان ما و تو پرده اي است پس تو كار خود را بكن ما [هم] كار خود را مي كنيم(5)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
(آیه 75)
این آیه به علت گرفتاریهاى این گروه در این همه بلا و مصیبت و عذاب اشاره کرده، مى گوید: «این عذابها به خاطر آن است که به ناحق در زمین شادى مى کردید و از روى غرور و مستى (شهوات) به خوشحالى مى پرداختید»! (ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ).
از مخالفت با پیامبران و کشتن مؤمنان و در فشار گذاردن محرومان و مستضعفان لذت مى بردید، اکنون باید کفاره آن همه شادى بى جا و غرور و غفلت و مستى شهوت را در میان این غل و زنجیرها، و در لابلاى شعله هاى آتش بدهید.
(آیه 76)
این جاست که به آنها خطاب مى شود که: «وارد شوید از درهاى جهنم، و جاودانه در آن بمانید» (ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها).
«و چه بد است جایگاه متکبّران» (فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ).
این جمله تأکید مجددى است بر این که سر چشمه اصلى بدبختهاى آنها همان کبر و غرور بوده است.
(آیه 77)
باز هم صبر کن: به دنبال بحثهاى گذشته در زمینه کارشکنی هاى کفار و کبر و غرور و تکذیب آنها نسبت به آیات الهى در این آیه و آیه بعد، پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را دلدارى داده، امر به صبر و استقامت در مقابل این مشکلات مى کند.
نخست مى فرماید: «اکنون که چنین است صبر کن که وعده خدا حق است» (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
هم وعده پیروزى که به تو داده شده، و هم وعده مجازات دردناک مستکبران مغرور و تکذیب کننده، هر دو حق است و بدون شک تحقق مى یابد.
سپس براى اینکه دشمنان حق چنین تصور نکنند که اگر در مجازاتشان تأخیرى رخ دهد مى توانند از چنگال کیفر و عذاب الهى بگریزند اضافه مى کند:
«و هر گاه قسمتى از مجازاتهایى را که به آنها وعده داده ایم در حال حیاتت به تو ارائه دهیم، و یا تو را (پیش از آن که آنان گرفتار عذاب شوند) از دنیا ببریم (مهم نیست) چرا که همه آنان را تنها بسوى ما باز مى گردانند» و ما به وعده هاى خود در باره آنان عمل خواهیم کرد (فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ).
وظیفه تو تنها ابلاغ آشکار و اتمام حجت بر همگان است، تا دلهاى بیدار در پرتو تبلیغ تو روشن گردد، و براى مخالفان نیز جاى عذر و بهانه اى باقى نماند، تو به هیچ چیزى جز به انجام این وظیفه، دلبستگى نداشته باش!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/296
-
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
(آیه 78)
باز براى مزید تسلى خاطر و دلدارى پیامبر اشاره به وضع مشابه پیامبران پیشین مى کند، که آنها نیز گرفتار چنین مشکلاتى بودند ولى همچنان به راه خود ادامه دادند، و پیروزى را در آغوش گرفتند، مى فرماید: «ما پیش از تو رسولانى فرستادیم، سرگذشت گروهى از آنان را (در قرآن) براى تو بازگو کرده ایم، هر چند سرگذشت گروهى دیگر را براى تو بیان ننمودیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ).
هر کدام با صحنه هایى از این قبیل و مشکلاتى طاقت فرسا دست به گریبان بودند، و در مقابل آنها اقوام لجوج و متکبر و مغرور فراوان قرار داشتند، ولى سر انجام آیین حق پیروز گشت و ظالمان و مجرمان مغلوب شدند.
اخبار متعدّدى در منابع مختلف اسلامى وارد شده که پیامبران الهى 124 هزار نفر بودند.
و از آنجا که مشرکان و کافران بهانه جو و لجوج هر روز در برابر انبیاى الهى تقاضاى معجزه دلخواه خود را داشتند، و مشرکان زمان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نیز همین شیوه را تکرار مى کردند، قرآن در دنباله این سخن اضافه مىکند: «هیچ پیامبرى حق نداشت و نمى توانست معجزه اى جز به فرمان خدا بیاورد»! (وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
اصولا همه معجزات در اختیار خداست، و بازیچه دست کفار نمى تواند باشد.
سپس با لحنى جدّى و تهدیدآمیز به کسانى که مى گفتند اگر راست مى گویى چرا عذاب الهى به سراغ ما نمى آید هشدار مى دهد که: «هنگامى که فرمان الهى (براى مجازات این منکران لجوج) صادر شود در میان آنها به حق داورى خواهد شد، و پیروان باطل در آن هنگام زیان خواهند کرد» (فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ).
در آن روز درهاى توبه بسته مى شود و رهروان راه باطل به روشنى مى بینند که تمام سرمایههاى هستى خود را از کف داده و متاعى نخریدند.
(آیه 79)
منافع گوناگون چهار پایان: بار دیگر به نشانه هاى قدرت خداوند و مواهب گستردهاش نسبت به انسانها باز مى گردد، و گوشه دیگرى از آن را شرح مى دهد، تا هم به عظمت او آشناتر شوند، و هم حسّ شکر گزارى را که وسیله اى براى معرفت اللّه است در آنها برانگیزد.
مى فرماید: «خداوند همان کسى است که چهار پایان را براى شما آفرید، تا بر آنها سوار شوید، و از آنها تغذیه کنید» (اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ).
بعضى از آنها تنها براى تغذیه مورد استفاده قرار مى گیرند همچون گوسفند، و بعضى هم براى سوارى و هم براى تغذیه مانند شتر که هم کشتى بیابانهاى خشک و سوزان است و هم وسیلهاى براى تغذیه آدمیان!
(آیه 80)
از این گذشته استفاده هاى فراوان دیگرى نیز از آنها مى شود، همانگونه که آیه شریفه به آن اشاره کرده، مى فرماید: «و براى شما در آنها منافع بسیارى (جز اینها) است» (وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ).
از شیر و پشم و پوست و سایر اجزاى آنها استفاده مى کنید و حتى فضولات بدن آنها نیز در کشاورزى و غیره قابل استفاده است.
سپس مى افزاید منظور دیگر از آفرینش آنها این بوده: «تا بوسیله آنها به مقصدى که در دل دارید برسید» (وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَةً فِی صُدُورِکُمْ).
تعبیر فوق مى تواند اشاره به استفاده هاى تفریحى، هجرت و سیاحت، مسابقه ها و گاه کسب ابهت و مانند آن باشد.
و از آنجا که اینها همه وسیله مسافرت در خشکى هستند، در پایان آیه مى افزاید: «و بر آنها (چهار پایان) و بر کشتیها سوار مى شوید» (وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ).
در کشتیها خاصیتى آفرید که با تمام ثقل و سنگینى بر روى آب باقى بماند، و جریان بادها را آن چنان منظم قرار داده که مىتوان از آنها در مسیرهاى معینى پیوسته استفاده کرد و «با آن به دیدار آشنا رسید».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/297
-
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
(آیه 81)
در این آیه براى تأکید و گرفتن اقرار از همگان مى فرماید: «و خدا آیاتش را همواره به شما نشان مى دهد، پس (بگویید) کدامیک از آیات خدا را مى توانید انکار کنید»؟!َ یُرِیکُمْ آیاتِهِ فَأَیَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ).
آیا آیات و نشانه هاى او را در «آفاق» مى توانید انکار کنید یا آیات او را در انفس؟
به راستى با این که آیات و نشانه هاى او براى همگان روشن است چرا گروهى راه انکار را پیش مى گیرند؟
(آیه 82)
آخرین آیات سوره مؤمن در حقیقت یک نوع نتیجه گیرى از بحثهاى گذشته است.
نخست مى گوید: آیا آنها در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنها مى زیستند چگونه شد»؟! (أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
همان کسانى «که از نظر تعداد نفرات از آنها بیشتر، و از نظر قوت و آثارشان در زمین از آنها فزونتر بود» (کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ).
کثرت نفرات آنها را از قبورشان مىتوان شناخت، و قدرت و آثارشان را در زمین از آنچه از آنها به یادگار مانده! تعبیر به «آثارا فى الارض» ممکن است اشاره به پیشرفت گسترده کشاورزى آنها باشد- چنانکه در آیه 9 سوره روم آمده- و یا اشاره به ساختمانهاى عظیم و بناهاى محکم اقوام پیشین در دل کوهها و بر صحنه دشتها- چنانکه در آیه 128 و 129 سوره شعرا بیان شده است.
ولى به هر حال «نیروهایى را که به دست مى آورند هرگز (به هنگام وزش طوفان بلا و عذاب الهى) نتوانست آنها را بىنیاز سازد و نجات دهد» (فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ). بلکه تمام این قدرتها در لحظاتى کوتاه درهم کوبیده شدند.
(آیه 83)
در این آیه به چگونگى برخورد آنها با پیامبران و معجزات و دلائل روشن انبیا اشاره کرده، مى گوید: «هنگامى که رسولان آنها با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمدند (از آنان روى گرداندند، و) تنها به معلوماتى که خود داشتند دل بستند و خوشحال بودند» و غیر آن را هیچ شمردند (فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ).
و همین امر سبب شد تا «آنچه را از عذاب و تهدیدهاى الهى به باد استهزا مى گرفتند بر سر آنان فرود آید» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
یعنى با اتکاى به علوم محدود بشرى، خواه در معارف عقلى و اعتقادات یا در دنیا و یا شبهات واهى که آن را علم مى پنداشتند، علومى را که از سر چشمه وحى صادر شده بود نفى مى کردند و به باد استهزا مى گرفتند، و به علوم اندک خوشحال بودند و خویشتن را بکلى از انبیا بىنیاز مى دیدند.
(آیه 84)
قرآن نتیجه این خودخواهى و غرور را در این آیه و آیه بعد چنین بیان کرده: «پس هنگامى که شدت عذاب ما را دیدند (عذابى که براى ریشه کن کردن آنها نازل شده بود و فرمان قطعى پروردگار را در زمینه نابودیشان به همراه داشت، از کرده خود پشیمان شدند، خود را موجودى ضعیف و ناتوان دیدند و رو به درگاه حق آوردند و فریادشان بلند شد و) گفتند: اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم، و نسبت به معبودهایى که شریک او مى شمردیم کافر شدیم»! (فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ).
(آیه 85)
«اما هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند ایمان آنها به حالشان سودى نداشت» (فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا). چرا که به هنگام نزول «عذاب استیصال» درهاى توبه بسته مى شود.
این حکم مخصوص افراد یا اقوام معینى نیست، بلکه چنانکه قرآن در دنبال همین سخن مى گوید: «این سنت الهى است که در مورد بندگان گذشته نیز اجرا شده است» (سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ).
سپس آیه را با این جمله پایان مى دهد: «و در آن هنگام (که عذاب الهى دامانشان را فرو گرفت) خسران و زیان کافران آشکار شد» (وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ).
آن روز فهمیدند که سرمایهاى جز مشتى غرور و پندار نداشتند، و آنچه را آب حیات خیال مى کردند سرابى بیش نبود.
و به این ترتیب سوره مؤمن که با توصیف حال کافران مغرور آغاز شده بود، با پایان زندگى دردناک آنها خاتمه مىیابد!
«پایان سوره مؤمن (غافر)»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/297
-
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
سوره فصّلت [41]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 54 آیه است
محتواى سوره:
محتواى این سوره را مىتوان در چند بخش خلاصه کرد:
1- توجه به قرآن و بحثهاى فراوانى پیرامون آن.
2- توجه به آفرینش آسمان و زمین، مخصوصا آغاز آفرینش جهان از ماده گازى شکل (دخان) و مراحل پیدایش کره زمین و کوهها و گیاهان و حیوانات.
3- اشاراتى به سرگذشت اقوام مغرور و سرکش پیشین، از جمله قوم عاد و ثمود، و سرنوشت دردناک آنها و اشاره کوتاهى به داستان موسى (ع).
4- انذار و تهدید مشرکان و کافران مخصوصا با ذکر آیات تکان دهنده اى در باره قیامت و گواهى اعضاى بدن حتى پوست تن انسان، و توبیخ شدید پروردگار نسبت به آنها به هنگامى که در برابر عذاب الهى قرار مى گیرند.
5- پارهاى از دلائل رستاخیز و قیامت و خصوصیات و ویژگیهاى آن.
6- سر انجام سوره را با بحث جالب و کوتاهى پیرامون «آیات آفاقى و انفسى پروردگار» و بازگشتى بر مسأله معاد پایان مى بخشد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام مى خوانیم: «هر کس که «حم سجده» را بخواند خداوند به تعداد هر حرفى از آن ده حسنه به او عطا مى کند».
در حدیث دیگرى نقل شده که: پیامبر صلّى اللّه علیه و اله هیچ شب به خواب نمىرفت مگر این که سوره «تبارک» و «حم سجده» را مى خواند.
نامگذارى این سوره به «فصّلت» از آیه سوم آن گرفته شده، و به «حم سجده» از این جهت است که با «حم» آغاز مى شود و آیه 37 آن آیه سجده است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/298
-
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
باز هم عظمت قرآن: در روایات اسلامى آمده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله پیوسته بتهاى مشرکان را مذمت مى کرد، و قرآن را بر آنها مى خواند تا به راه توحید باز گردند، اما آنها مى گفتند: این شعر محمد است، و بعضى مى گفتند:
این «کهانت» است (کهانت غیب گویی هایى بود که گروهى به ادعاى خود ارتباط با جنیان داشتند) و بعضى مى گفتند: اینها خطبه هاى زیبایى است که او مى خواند (و نامش را «قرآن» گذاشته است).
روزى «ابو جهل» به «ولید بن مغیره» گفت: اى «ابا عبد شمس» اینهایى را که محمد مى گوید: چیست؟
گفت: بگذارید سخنانش را بشنوم، گفت: اى محمّد! چیزى از اشعارت را براى من بخوان! فرمود: شعر نیست، بلکه کلام خداست که پیامبران و رسولانش را با آن مى فرستاده.
گفت: هر چه هست بخوان! رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله قرائت سوره حم سجده را آغاز کرد، هنگامى که به آیه «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» (آیه 13 همین سوره) رسید، «ولید» از شنیدن آن لرزید و مو بر تنش راست شد، از جا برخواست و به سوى خانه خود رفت و به سراغ قریش نیامد! این روایت به خوبى نشان مى دهد که تا چه حد آیات این سوره پر جاذبه و تکان دهنده است، تا آنجا که در اندیشمند متعصب عرب چنین عکس العملى را بجا مى گذارد.
به تفسیر آیات باز گردیم.
باز در آغاز این سوره به «حروف مقطعه» برخورد مى کنیم: «حا- میم» (حم).
که براى دومین بار در آغاز سوره هاى قرآن خودنمایى مى کند، که بعضى «حم» را نام سوره و یا «ح» را اشاره به «حمید» و «م» را اشاره به «مجید» که دو نام از نامهاى بزرگ خداوند است دانسته اند.
(آیه 2)
سپس اشاره به عظمت قرآن کرده، مى گوید: «این کتابى است که از سوى خداوند رحمن و رحیم نازل شده است» (تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ).
«رحمت عامه» خداوند و «رحمت خاصه» او دست به دست هم داده اند و نزول این آیات را سبب شده است.
(آیه 3)
بعد از بیان اجمالى فوق در باره قرآن به بیان تفصیلى پرداخته، و اوصاف پنج گانهاى براى این کتاب آسمانى بیان مى کند، اوصافى که ترسیم روشن و گویایى از چهره اصلى قرآن در بر دارد.
نخست مى گوید: «کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده» (کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ). و شرح و تفصیل تمام نیازمندی هاى انسان را در تمام زمینه ها ذکر نموده است.
«در حالى که فصیح و گویاست» (قُرْآناً عَرَبِیًّا).
«براى جمعیتى که آگاهند» (لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ).
(آیه 4)
«قرآنى که بشارت دهنده و بیم دهنده است» (بَشِیراً وَ نَذِیراً).
نیکان را بشارت مى دهد و مجرمان را تهدید مى کند.
«ولى بیشتر آنها روى گردان شدند از این رو چیزى نمى شنوند» (فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ).
به این ترتیب نخستین امتیاز این کتاب بزرگ آسمانى این است که مسائل مختلف مورد نیاز بشر در آن تبیین و تشریح شده است، ولى افسوس که متعصبان لجوج گوش شنوا ندارند، گویى کرند و هیچ نمى شنوند.
(آیه 5)
اما عکس العمل منفى این کوردلان به همین جا ختم نمى شد، بلکه تلاش و کوشش داشتند که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را از دعوت خود مأیوس سازند، و به او ثابت کنند که در مقابل دعوت تو گوش شنوایى در این دیار نیست، و بیهوده تلاش مکن! آیه شریفه مى گوید: «آنها گفتند: قلبهاى ما در برابر دعوت تو در پوششهایى قرار گرفته، و گوشهاى ما سنگین است، و میان ما و تو حجابى وجود دارد»! (وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ).
حال که چنین است کار به کار ما نداشته باش «تو به دنبال عمل خود باش، ما هم براى خود عمل مى کنیم» (فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ).
این نهایت وقاحت و بىشرمى و نادانى است که انسان با تمام وجودش این چنین از حق گریزان باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/298
-
صفحه ی 283 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 21 از سوره ی فصلت
[golrooz] صفحه ی 283 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 21 از سوره ی فصلت [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَيٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَٰحِدٌ فَاسْتَقِيمُوٓا۟ إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ(6)
بگو من بشري چون شمايم جز اينكه به من وحي مي شود كه خداي شما خدايي يگانه است پس مستقيما به سوي او بشتابيد و از او آمرزش بخواهيد و واي بر مشركان(6)
الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَوٰةَ وَهُم بِالْءَاخِرَةِ هُمْ كَٰفِرُونَ(7)
همان كساني كه زكات نمي دهند و آنان كه به آخرت ناباورند(7)
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ(8)
كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند آنان را پاداشي بي پايان است(8)
۞ قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَٰلِكَ رَبُّ الْعَٰلَمِينَ(9)
بگو آيا اين شماييد كه واقعا به آن كسي كه زمين را در دو هنگام آفريد كفر مي ورزيد و براي او همتاياني قرار مي دهيد اين است پروردگار جهانيان(9)
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَٰرَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَآ أَقْوَٰتَهَا فِيٓ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَآءً لِّلسَّآئِلِينَ(10)
و در [زمين] از فراز آن [لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد و مواد خوراكي آن را در چهار روز اندازه گيري كرد [كه] براي خواهندگان درست [و متناسب با نيازهايشان] است(10)
ثُمَّ اسْتَوَيٰٓ إِلَي السَّمَآءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَآ أَتَيْنَا طَآئِعِينَ(11)
سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد و آن بخاري بود پس به آن و به زمين فرمود خواه يا ناخواه بياييد آن دو گفتند فرمان پذير آمديم(11)
فَقَضَيٰهُنَّ سَبْعَ سَمَٰوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَيٰ فِي كُلِّ سَمَآءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَآءَ الدُّنْيَا بِمَصَٰبِيحَ وَحِفْظًا ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ(12)
پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسماني كار [مربوط به] آن را وحي فرمود و آسمان [اين] دنيا را به چراغها آذين كرديم و [آن را نيك] نگاه داشتيم اين است اندازه گيري آن نيرومند دانا(12)
فَإِنْ أَعْرَضُوا۟ فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَٰعِقَةً مِّثْلَ صَٰعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ(13)
پس اگر روي برتافتند بگو شما را از آذرخشي چون آذرخش عاد و ثمود بر حذر داشتم(13)
إِذْ جَآءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنۢ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوٓا۟ إِلَّا اللَّهَ قَالُوا۟ لَوْ شَآءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِكَةً فَإِنَّا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ كَٰفِرُونَ(14)
چون فرستادگان [ما] از پيش رو و از پشت سرشان بر آنان آمدند [و گفتند] زنهار جز خدا را مپرستيد گفتند اگر پروردگار ما مي خواست قطعا فرشتگاني فرومي فرستاد پس ما به آنچه بدان فرستاده شده ايد كافريم(14)
فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا۟ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا۟ مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا۟ أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا يَجْحَدُونَ(15)
و اما عاديان به ناحق در زمين سر برافراشتند و گفتند از ما نيرومندتر كيست آيا ندانسته اند كه آن خدايي كه خلقشان كرده خود از ايشان نيرومندتر است و در نتيجه آيات ما را انكار مي كردند(15)
فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِيٓ أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْءَاخِرَةِ أَخْزَيٰ وَهُمْ لَا يُنصَرُونَ(16)
پس بر آنان تندبادي توفنده در روزهايي شوم فرستاديم تا در زندگي دنيا عذاب رسوايي را بدانان بچشانيم و قطعا عذاب آخرت رسواكننده تر است و آنان ياري نخواهند شد(16)
وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَٰهُمْ فَاسْتَحَبُّوا۟ الْعَمَيٰ عَلَي الْهُدَيٰ فَأَخَذَتْهُمْ صَٰعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(17)
و اما ثموديان پس آنان را راهبري كرديم و[لي] كوردلي را بر هدايت ترجيح دادند پس به [كيفر] آنچه مرتكب مي شدند صاعقه عذاب خفت آور آنان را فروگرفت(17)
وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَكَانُوا۟ يَتَّقُونَ(18)
و كساني را كه ايمان آورده بودند و پروا مي داشتند رهانيديم(18)
وَيَوْمَ يُحْشَرُ أَعْدَآءُ اللَّهِ إِلَي النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ(19)
و [ياد كن] روزي را كه دشمنان خدا به سوي آتش گردآورده و بازداشت [و دسته دسته تقسيم] مي شوند(19)
حَتَّيٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَٰرُهُمْ وَجُلُودُهُم بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(20)
تا چون بدان رسند گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه مي كرده اند بر ضدشان گواهي دهند(20)
وَقَالُوا۟ لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَيْنَا قَالُوٓا۟ أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِيٓ أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(21)
و به پوست [بدن] خود مي گويند چرا بر ضد ما شهادت داديد مي گويند همان خدايي كه هر چيزي را به زبان درآورده ما را گويا گردانيده است و او نخستين بار شما را آفريد و به سوي او برگردانيده مي شويد(21)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 283 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 21 از سوره ی فصلت
(آیه 6)
مشرکان چه کسانى هستند؟ این آیه همچنان سخن از مشرکان و کافران مى گوید، و در حقیقت پاسخى است به گفتارى که از آنها در آیات قبل نقل شده، و دفع هر گونه توهّم و اشتباه در زمینه دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله.
مى فرماید: «بگو: من تنها انسانى مثل شما هستم و این حقیقت پیوسته بر من وحى مى شود که معبود شما فقط یکى است» (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ).
نه مدعى فرشته بودنم، و نه انسانى از یک نژاد برتر و نه خداوند و نه فرزند خدا هستم بلکه انسانى همچون شما هستم با این تفاوت که پیوسته فرمان توحید به من وحى مى شود.
سپس ادامه مى دهد: «اکنون که چنین است تمام توجه خویش را به این معبود یکتا کنید و (از شرک و گناه) توبه و استغفار نمایید» (فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ).
سپس به عنوان هشدار و اعلام خطر مى افزاید: «واى بر مشرکان» (وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ).
(آیه 7)
این آیه به معرفى مشرکان پرداخته، و جمله اى را در این زمینه بازگو مى کند که منحصر به این آیه است مى فرماید: «همان کسانى که زکات را ادا نمى کنند و نسبت به آخرت کافرند» (الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ).
منظور از ترک زکات، ترک انفاقى است که نشانه عدم ایمان آنها به خداست و به همین دلیل در ردیف عدم ایمان به معاد ذکر شده، و یا ترک زکات توأم با انکار وجوب آن است.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «خداوند بزرگ براى فقیران در اموال اغنیا فریضه اى قرار داده که جز با اداء آن شایسته ستایش نیستند، و آن زکات است که به وسیله آن خون خود را حفظ مى کنند و نام مسلمان بر آنها گذارده مى شود».
(آیه 8)
در این آیه به معرفى گروهى که در نقطه مقابل این مشرکان بخیل و بى ایمان قرار دارند، و جزاى آنها، پرداخته مى گوید: «کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند اجر و پاداشى جاودانى و قطع ناشدنى دارند» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ).
(آیه 9)
دورانهاى آفرینش آسمانها و زمین: در اینجا نمونه اى از آیات آفاقى و نشانه هاى عظمت و علم و قدرت خدا در آفرینش زمین و آسمان و آغاز خلقت موجودات را ذکر مى کند و به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله دستور مى دهد کافران و مشرکان را مخاطب ساخته و از آنها سؤال کند آیا خداوندى را که مبدأ این عوالم پهناور و گسترده است هرگز مى توانند انکار کنند؟ تا از این طریق وجدان و عقل و هوش آنها را بیدار کند.
مى فرماید: «بگو: آیا شما به آن کسى که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید»؟! (قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ).
«و براى او شبیه و نظیرهایى قائل مى شوید» (وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً).
«او پروردگار جهانیان است» (ذلِکَ رَبُّ الْعالَمِینَ).
آیا کسى که این جهان را هم اکنون تدبیر مى کند، او خالق این آسمان و زمین نیست؟
(آیه 10)
در این آیه به آفرینش کوهها، و معادن و برکات زمین، و مواد غذایى پرداخته، مى فرماید: «او در زمین کوههایى قرار داد و برکات و منافعى در آن آفرید، و مواد غذایى مختلف آن را مقدر فرمود، اینها همه در چهار روز بود» (وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیها وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ).
«این مواد غذایى درست به اندازه نیاز نیازمندان و تقاضا کنندگان است» (سَواءً لِلسَّائِلِینَ).
به این ترتیب خداوند نیازمندیهاى همه نیازمندان را پیش بینى کرده، و براى همه آنها آنچه لازم بوده است آفریده.
تعبیر «بارک فیها» اشاره به معادن و منابع زیر زمینى و روى زمینى و درختان و نهرها و منابع آب است که مایه برکت و استفاده همه موجودات زنده زمین مى باشد.
(آیه 11)
بعد از پایان سخنان مربوط به آفرینش زمین و مراحل تکاملى آن به بحث از آفرینش آسمانها پرداخته، مى فرماید: «سپس اراده آفرینش آسمان نمود- در حالى که به صورت دود بود- در این هنگام به آسمان و زمین فرمود: به وجود آیید و شکل گیرید، چه از روى طاعت و چه اکراه» (ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً).
«آنها گفتند: ما از روى طاعت و امتثال فرمان مى آییم» (قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/298
-
پاسخ : صفحه ی 283 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 21 از سوره ی فصلت
(آیه 12)
«در این هنگام خداوند آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفرید و کامل کرد» (فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ).
«و در هر آسمان آنچه را مى خواست امر و فرمان داد» (وَ أَوْحى فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها). و موجودات و مخلوقات مختلف را در آنها آفرید و به آنها نظام بخشید.
«و آسمان پایین را با چراغ هایى [ستارگان] زنیت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه شیاطین) حفظ کردیم» (وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ حِفْظاً).
آرى «این است تقدیر خداوند توانا و دانا» (ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
1- جمله «وَ هِیَ دُخانٌ» (آسمانها در آغاز به صورت دود بود) نشان مى دهد که آغاز آفرینش آسمانها از توده گازهاى گسترده و عظیمى بوده است، و این با آخرین تحقیقات علمى در مورد آغاز آفرینش کاملا هماهنگ است.
2- جمله «خداوند به آسمان و زمین فرمود به شکل خود درآیید» به این معنى نیست که واقعا سخنى با لفظ گفته شده باشد، بلکه گفته خداوند همان فرمان تکوینى، و اراده او بر امر آفرینش است، و تعبیر به «طوعا او کرها» (از روى اطاعت یا اکراه) اشاره به این است که اراده قطعى خداوند به شکل گرفتن آسمانها و زمین تعلق یافته بود و در هر صورت مى بایست آن مواد به چنین صورت مطلوبى درآیند بخواهند یا نخواهند.
3- جمله «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ» (آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفرید) اشاره به وجود دو دوران در آفرینش آسمان هاست که هر دورانى از آن میلیونها یا میلیاردها سال به طول انجامیده، و هر دوران به نوبه خود به ادوار دیگرى تقسیم مى شود، این دو دوران ممکن است دوران تبدیل گازهاى فشرده به مایع و مواد مذاب، و دوران تبدیل مواد مذاب به جامد بوده باشد.
4- عدد «سبع» (هفت) ممکن است در اینجا «عدد تکثیر» باشد یعنى آسمانهاى فراوان و کرات بىشمارى آفریدیم، و نیز ممکن است «عدد تعداد» باشد، یعنى عدد آسمانها درست هفت است، با این قید که تمام آنچه از کواکب و ستارگان ثوابت و سیارات را مى بینیم طبق گواهى جمله بعد در این آیه جزء آسمان اول است، به این ترتیب عالم آفرینش از هفت مجموعه بزرگ تشکیل یافته که تنها یک مجموعه آن در برابر دیدگان انسانها قرار گرفته است.
5- جمله «وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ» (آسمان پایین را به چراغهاى روشن ستارگان زینت بخشیدیم) دلیل بر این است که همه ستارگان زینت بخش آسمان اول مى باشند و نه تنها زینت، بلکه در شبهاى تاریک براى گمشدگان بیابانها چراغهایى هستند که هم با روشنایى خود راهنمایى مى کنند، و هم سمت و جهت حرکت را معین مى سازند.
(آیه 13)
از صاعقه اى همچون صاعقه عاد و ثمود بترسید! به دنبال گفتار مؤثرى که در زمینه توحید و شناسایى خداوند در آیات قبل آمد، در اینجا مخالفان لجوج را که این همه نشانه هاى روشن و آیات بینات را نادیده مى گیرند شدیدا انذار کرده و به آنان هشدار داده، مى گوید: «اگر با این همه دلائل روى گردان شوند به آنها بگو: من شما را به صاعقه اى همچون صاعقه قوم عاد و ثمود تهدید مى کنم» (فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ).
از آن بترسید که همان صاعقه هاى مرگبار و آتشزا و درهم کوبنده به سراغ شما بیاید و به زندگى ننگین شما خاتمه دهد.
(آیه 14)
سپس در این آیه مى افزاید: «در آن هنگام که رسولان از پیش رو و پشت سر (و از هر سو) به سراغشان آمدند (و آنان را دعوت کردند) که جز خداوند را نپرستید» (إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ).
یعنى پیامبران الهى از تمام وسائل هدایت و تبلیغ استفاده کردند، و از هر درى وارد شدند تا در دل این سیاه دلان نفوذ کنند.
اما ببینیم آنها در برابر تلاش عظیم و گسترده این رسولان الهى چه پاسخى گفتند؟! مى فرماید: «آنها گفتند: اگر پروردگار ما مى خواست فرشتگانى نازل مى کرد» تا دعوت او را به ما ابلاغ کنند نه انسانهایى همانند خود ما (قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً).
اکنون که چنین است «پس ما بطور مسلم به آنچه شما به آن فرستاده شده اید کافریم» و اصلا اینها را از سوى خداوند نمى دانیم (فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/299
-
پاسخ : صفحه ی 283 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 21 از سوره ی فصلت
(آیه 15)
در اینجا- چنانکه روش قرآن است- بعد از ذکر اجمال به تفصیل در باره عاد و ثمود پرداخته، مى گوید: «اما قوم عاد به ناحق در زمین تکبر ورزیدند (تا آنجا که) گفتند: چه کسى از ما نیرومندتر است»؟! (فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً).
اما قرآن در پاسخ این ادعا مى گوید: «آیا آنها نمى دانستند خداوندى که آنان را آفریده از آنها قویتر است»؟! (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً).
نه تنها خالق آنها که خالق تمام آسمانها و زمین است.
در پایان آیه مى افزاید: «و آنها (بر اثر این پندار بى اساس) پیوسته آیات ما را انکار مى کردند» (وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ).
(آیه 16)
آرى! انسان بىمایه و کم ظرفیت هنگامى که مختصر قدرتى در خود احساس کند سر به طغیان بر مىذدارد، و حتى گاه از بىذخردى به مبارزه با قدرت خدا بر مىذخیزد، و خداوند بزرگ چقدر ساده و آسان با یک اشاره عوامل حیاتشان را به عامل مرگشان تبدیل مىذکند، چنانکه در همین ماجراى عاد در این آیه اضافه مى کند: «سر انجام تند بادى شدید و پر صدا و هول انگیز و سرد و سخت، در روزهایى شوم و پر غبار، بر آنها فرستادیم، تا عذاب خوار کننده را در زندگى دنیا به آنها بچشانیم» (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا).
این تند باد عجیب چنانکه در آیات دیگر قرآن آمده چنان آنها را از زمین بلند مى کرد و زمین مى کوبید، همچون تنههاى درخت خرما که از ریشه کنده شده باشد.
هفت شب و هشت روز مى وزید، و تمام زندگى این قوم جبّار خودخواه مغرور را درهم مى کوبید، و جز ویرانهاى از آن قصرهاى پر شکوه و زندگى مرفّه و اموال سرشار باقى نماند.
در پایان آیه مى گوید: تازه این عذاب دنیا است، «و عذاب آخرت از آن هم خوار کننده تر است» (وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى).
و از همه سختتر این که: هیچ کس به یارى آنها نمى شتابد «و از هیچ سو یارى نمى شوند» (وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ).
(آیه 17)
سرنوشت قوم سرکش ثمود: بعد از توضیحى که در آیات گذشته پیرامون قوم عاد آمد در این آیه و آیه بعد از قوم ثمود سخن به میان آورده، مى گوید:
«اما ثمود را هدایت کردیم (پیامبرمان صالح را با دلائل روشن به سوى آنها فرستادیم) ولى آنها نابینایى و گمراهى را بر هدایت ترجیح دادند»! (وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى).
«لذا صاعقه عذاب خوار کننده به خاطر اعمالى که انجام مى دادند دامان آنها را فرو گرفت» (فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).
(آیه 18)
ولى از آنجا که گروهى هر چند اندک به صالح ایمان آورده بودند و ممکن است کسانى سؤال کنند: پس سرنوشت آنها در میان موج وحشتناک صاعقه چه شد؟ آیا آنها نیز به آتش دیگران سوختند؟ قرآن در این آیه مى افزاید:
«و کسانى را که ایمان آوردند و پرهیزکار بودند نجات بخشیدیم» (وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ).
بعضى از مفسّران گفته اند: تنها 110 نفر به صالح ایمان آوردند.
این گروه را ایمان و تقوایشان نجات داد، و آن گروه طاغى را کفر و اعمال سوئشان گرفتار عذاب الهى ساخت.
(آیه 19)
در آیات پیشین سخن از مجازات دنیوى کفار مغرور و ظالمان مجرم بود، اما در اینجا از عذاب آخرت آنها سخن مى گوید.
نخست مى فرماید: «به خاطر بیاورید روزى را که دشمنان خدا را جمع کرده به سوى دوزخ مى برند» (وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ).
و براى این که صفوف آنها به هم پیوسته باشد «صفوف پیشین را نگه مى دارند» تا صف هاى بعد به آنها ملحق شوند (فَهُمْ یُوزَعُونَ).
(آیه 20)
«وقتى به آن مى رسند گوشها و چشمها و پوستهاى تنشان به آنچه مى کردند گواهى مى دهد»! (حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
از پارهاى روایات بر مى آید که همه اعضاى تن به نوبه خود اعمالى را که انجام داده اند گواهى مى دهند.
چه شاهدان عجیبى! که عضو پیکر خود انسانند، و شهادتشان به هیچ وجه قابل انکار نیست، چرا که در همه صحنه ها حاضر و ناظر بوده، و به فرمان الهى به سخن آمده اند! جمله «حَتَّى إِذا ما جاؤُها» نشان مى دهد که دادگاه آنها در کنار جهنّم بر پا مى شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/299
-
پاسخ : صفحه ی 283 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 21 از سوره ی فصلت
(آیه 21)
به هر حال آن روز، روز رسوایى بزرگ است، روزى است که تمام وجود انسان به سخن درآمده تمامى اسرار او را فاش مى کنند، و تمام گنهکاران را در وحشت عمیقى فرو مى برد، اینجاست که «آنها به پوسته اى تنشان مى گویند: چرا شما بر ضدّ ما گواهى دادید»؟ (وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا).
ما که سالیان دراز شما را نوازش دادیم، از سرما و گرما حفظ کردیم، شستشو و نظافت و پذیرایى نمودیم، شما چرا این چنین؟! آنها در پاسخ «مى گویند: همان خدایى که هر موجودى را به نطق در آورده، ما را به سخن در آورده است» (قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ).
خداوند مأموریت افشاگرى را در این روز و این دادگاه بزرگ بر عهده ما گذارده، و ما چارهاى جز اطاعت فرمان او نداریم.
سپس ادامه مى دهند: «و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان به سوى اوست» (وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/300
-
صفحه ی 284 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 38 از سوره ی فصلت
[golrooz] صفحه ی 284 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 38 از سوره ی فصلت [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَا كُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَن يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَآ أَبْصَٰرُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَٰكِن ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِّمَّا تَعْمَلُونَ(22)
و [شما] از اينكه مبادا گوش و ديدگان و پوستتان بر ضد شما گواهي دهند [گناهانتان را] پوشيده نمي داشتيد ليكن گمان داشتيد كه خدا بسياري از آنچه را كه مي كنيد نمي داند(22)
وَذَٰلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمْ أَرْدَيٰكُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنَ الْخَٰسِرِينَ(23)
و همين بود گمانتان كه در باره پروردگارتان برديد شما را هلاك كرد و از زيانكاران شديد(23)
فَإِن يَصْبِرُوا۟ فَالنَّارُ مَثْوًي لَّهُمْ وَإِن يَسْتَعْتِبُوا۟ فَمَا هُم مِّنَ الْمُعْتَبِينَ(24)
پس اگر شكيبايي نمايند جايشان در آتش است و اگر از در پوزش درآيند مورد اجابت قرار نمي گيرند(24)
۞ وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَآءَ فَزَيَّنُوا۟ لَهُم مَّا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِيٓ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ خَٰسِرِينَ(25)
و براي آنان دمسازاني گذاشتيم و آنچه در دسترس ايشان و آنچه در پي آنان بود در نظرشان زيبا جلوه دادند و فرمان [عذاب] در ميان امتهايي از جن و انس كه پيش از آنان روزگار به سر برده بودند بر ايشان واجب آمد چرا كه آنها زيانكاران بودند(25)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَا تَسْمَعُوا۟ لِهَٰذَا الْقُرْءَانِ وَالْغَوْا۟ فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ(26)
و كساني كه كافر شدند گفتند به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد شايد شما پيروز شويد(26)
فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(27)
و قطعا كساني را كه كافر شده اند عذابي سخت مي چشانيم و حتما آنها را به بدتر از آنچه مي كرده اند جزا مي دهيم(27)
ذَٰلِكَ جَزَآءُ أَعْدَآءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ جَزَآءًۢ بِمَا كَانُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا يَجْحَدُونَ(28)
آري سزاي دشمنان خدا همان آتش است كه در آن منزل هميشگي دارند [اين] جزا به كيفر آن است كه نشانه هاي ما را انكار مي كردند(28)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ رَبَّنَآ أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ(29)
و كساني كه كفر ورزيدند گفتند پروردگارا آن دو [گمراه گري] از جن و انس كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده تا آنها را زير قدمهايمان بگذاريم تا زبون شوند(29)
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا۟ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَٰمُوا۟ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا۟ وَلَا تَحْزَنُوا۟ وَأَبْشِرُوا۟ بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ(30)
در حقيقت كساني كه گفتند پروردگار ما خداست سپس ايستادگي كردند فرشتگان بر آنان فرود مي آيند [و مي گويند] هان بيم مداريد و غمين مباشيد و به بهشتي كه وعده يافته بوديد شاد باشيد(30)
نَحْنُ أَوْلِيَآؤُكُمْ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَفِي الْءَاخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِيٓ أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ(31)
در زندگي دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم و هر چه دلهايتان بخواهد در [بهشت] براي شماست و هر چه خواستار باشيد در آنجا خواهيد داشت(31)
نُزُلًا مِّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ(32)
روزي آماده اي از سوي آمرزنده مهربان است(32)
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَآ إِلَي اللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ(33)
و كيست خوشگفتارتر از آن كس كه به سوي خدا دعوت نمايد و كار نيك كند و گويد من [در برابر خدا] از تسليم شدگانم(33)
وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَٰوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ(34)
و نيكي با بدي يكسان نيست [بدي را] آنچه خود بهتر است دفع كن آنگاه كسي كه ميان تو و ميان او دشمني است گويي دوستي يكدل مي گردد(34)
وَمَا يُلَقَّيٰهَآ إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا۟ وَمَا يُلَقَّيٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ(35)
و اين [خصلت] را جز كساني كه شكيبا بوده اند نمي يابند و آن را جز صاحب بهره اي بزرگ نخواهد يافت(35)
وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَٰنِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(36)
و اگر دمدمه اي از شيطان تو را از جاي درآورد پس به خدا پناه ببر كه او خود شنواي داناست(36)
وَمِنْ ءَايَٰتِهِ الَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا۟ لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا۟ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ(37)
و از نشانه هاي [حضور] او شب و روز و خورشيد و ماه است نه براي خورشيد سجده كنيد و نه براي ماه و اگر تنها او را مي پرستيد آن خدايي را سجده كنيد كه آنها را خلق كرده است(37)
فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا۟ فَالَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِالَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا يَسَْٔمُونَ ۩(38)
پس اگر كبر ورزيدند كساني كه در پيشگاه پروردگار تواند شبانه روز او را نيايش مي كنند و خسته نمي شوند(38)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 284 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 38 از سوره ی فصلت
(آیه 22)
و باز مى افزایند: «شما اگر گناهانتان را مخفى مى کردید نه به خاطر این بود که از شهادت گوش و چشم ها و پوست هاى تنتان بیم داشتید» بلکه شما باور نمى کردید روزى اینها بر ضد شما گواهى دهند (وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ).
«بلکه (مخفى کارى شما به خاطر این بود که) گمان مى کردید خداوند بسیارى از اعمالى را که انجام مى دهید نمى داند» (وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ).
غافل از این که هم خداوند در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال شماست، و از اسرار درون و برون شما آگاه است، و هم مأموران مراقبت او همه جا با شما هستند، آیا هرگز مى توانید پنهان از چشم و گوش و حتى پوست تنتان عملى انجام دهید؟!
(آیه 23)
در این آیه که ادامه سخنان اعضاى تن انسان است، مى افزاید:
«این گمان بدى بود که در باره پروردگارتان داشتید، و همان موجب هلاکت شما گردید، و سر انجام از زیانکاران شدید» (وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ).
آیات فوق به خوبى گواهى مى دهد که گمان بد در باره خداوند به قدرى خطرناک است که گاه موجب هلاکت و عذاب ابدى انسان مى گردد به عکس، حسن ظن در باره خداوند موجب نجات در دنیا و آخرت است.
(آیه 24)
همنشینان بد: در تعقیب بحثى که در آیات گذشته پیرامون سرنوشت دشمنان خدا (أَعْداءُ اللَّهِ) آمد در این آیه و آیه بعد به دو قسمت از مجازات دردناک آنها در آخرت و دنیا اشاره مى کند.
نخست خداوند مى فرماید: «اگر آنها صبر و شکیبایى کنند (یا نکنند) آتش دوزخ قرارگاهشان است» و رهایى از آن امکان پذیر نیست (فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوىً لَهُمْ).
سپس براى تأکید این مطلب مى افزاید: «و اگر آنها تقاضاى رضایت و عفو پروردگار کنند (به جایى نمى رسد و) مورد عفو قرار نمى گیرند» (وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ).
(آیه 25)
سپس به مجازات دردناک دنیوى آنها اشاره کرده، مى فرماید: «ما براى آنها همنشینانى (زشت سیرت) قرار دادیم، که زشتیها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند» (وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ).
همین معنى به صورت گویاترى در آیات 36 و 37 سوره زخرف آمده آنجا که مى فرماید: «بر آنها که از یاد خداوند رحمان روى گردان شوند شیاطین را مسلّط مى سازیم که همواره با آنان قرین هستند، این شیاطین آنها را از راه حق باز مى دارند در حالى که گمان مىکنند هدایت یافته اند».
سپس مى افزاید: به سبب این وضع اسفبار «فرمان عذاب الهى در باره آنها تحقق یافت، و به سرنوشت اقوام گمراهى از جن و انس که قبل از آنها بودند گرفتار شدند» (وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ).
سر انجام آیه را با این جمله پایان مى دهد «آنها مسلما زیانکار بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/300
-
پاسخ : صفحه ی 284 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 38 از سوره ی فصلت
(آیه 26)
جنجال کنید تا صداى دل نواز قرآن را نشنوند! به تناسب بحثهایى که در باره بعضى اقوام پیشین، در آیات گذشته آمد، و نیز به تناسب همنشینان بد سیرتى که حقایق را در نظر انسان وارونه جلوه مى دهند در اینجا گوشه اى از انحراف و بد اندیشى مشرکان عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را مجسم ساخته، مى گوید: «و کافران گفتند: گوش به این قرآن فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید شاید غالب شوید»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ).
این یک روش قدیمى براى مبارزه در برابر نفوذ حق است که امروز نیز به صورت گسترده تر و خطرناک ترى ادامه دارد که براى منحرف ساختن افکار مردم و خفه کردن صداى منادیان حق و عدالت، محیط را آن چنان پر از جنجال مى کنند، که هیچ کس صداى آنها را نشنود.
گاه با جار و جنجال و سوت و صفیر.
گاه با داستانهاى خرافى و دروغین.
گاه با افسانه هاى عشقى و هوس انگیز.
گاه از مرحله سخن نیز فراتر رفته، مراکز سرگرمى و فساد، و انواع فیلم هاى مبتذل، و مطبوعات بى محتواى سرگرم کننده، و بازی هاى دروغین سیاسى و هیجان هاى کاذب، و خلاصه هر چیزى که افکار مردم را از محور حق منحرف سازد به وجود مى آورند.
(آیه 27)
این آیه به مجازات شدید این گونه افراد اشاره کرده، مى فرماید:
«بطور مسلم به کافران (و در صف مقدم آنها، افرادى که مردم را از شنیدن آیات الهى باز مى داشتند) عذاب شدیدى مى چشانیم» (فَلَنُذِیقَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا عَذاباً شَدِیداً).
این عذاب ممکن است در دنیا به صورت اسارت و کشته شدن به دست لشکریان ظفرمند اسلام باشد، و یا در آخرت، و یا هر دو.
«و آنها را به بدترین اعمالى که انجام مى دادند کیفر مى دهیم» (وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ).
چه عملى بدتر از کفر و شرک، و انکار آیات الهى، و مانع شدن مردم از شنیدن سخنان حق است؟
(آیه 28)
سپس براى تأکید بیشتر مى افزاید: «این آتش کیفر دشمنان خداست» آتش سوزان جهنم! (ذلِکَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ).
اما نه آتشى موقتى و زود گذر بلکه «سراى جاویدشان در آن خواهد بود» (لَهُمْ فِیها دارُ الْخُلْدِ).
آرى! این عذاب شدید و دردناک «کیفرى است به خاطر این که آیات ما را انکار مى کردند» (جَزاءً بِما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ).
(آیه 29)
از آنجا که انسان وقتى به بلائى مبتلا مى شود مخصوصا اگر بلاى سخت و سنگینى باشد به فکر مسبب اصلى مى افتد، تا او را پیدا کند و انتقام خود را از او بگیرد، گاه مى خواهد اگر دستش برسد عامل اصلى را قطعه قطعه کند، لذا آیه شریفه به چنین حالتى که براى کفار در دوزخ پیدا مى شود اشاره کرده، مى فرماید:
«و کافران مى گویند: پروردگارا! آنهایى را که از جن و انس ما را گمراه کردند به ما نشان ده تا آنها را زیر پاى خود نهیم (و لگدمالشان کنیم!) تا از پست ترین مردم باشند»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلِینَ). همان کسانى که به ما مى گفتند: گوش به سخنان محمد ندهید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/300
-
پاسخ : صفحه ی 284 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 38 از سوره ی فصلت
(آیه 30)
نزول فرشتگان بر مؤمنان با استقامت: مى دانیم روش قرآن براى تبیین مطالب این است که امور متضاد را در برابر هم قرار مى دهد تا با مقایسه با یکدیگر وضع آنها به خوبى روشن گردد، و از آنجا که در آیات گذشته سخن از منکران لجوجى در میان بود که بر کفر پافشارى داشتند، در اینجا سخن از مؤمنانى است که در ایمانشان راسخ و پا برجا هستند، و خداوند به هفت پاداش و موهبت که براى آنها قرار داده اشاره مى کند.
نخست مى گوید: «به یقین کسانى که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند فرشتگان الهى بر آنها نازل مى شوند که نترسید و غمگین مباشید» (إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا). نه از حوادث بیمناک آینده نگران باشید و نه از گناهان گذشته خود غمى به دل راه دهید.
بسیارند کسانى که دم از عشق «اللّه» مى زنند، ولى در عمل استقامت ندارند، افرادى سست و ناتوانند که وقتى در برابر طوفان شهوات قرار مى گیرند با ایمان وداع کرده، و در عمل مشرک مى شوند، و هنگامى که منافعشان به خطر مىافتد همان ایمان ضعیف و مختصر را نیز از دست مى دهند.
البته نباید فراموش کرد که «استقامت» همچون «عمل صالح» میوه درخت «ایمان» است زیرا ایمان هنگامى که عمق و نفوذ کافى پیدا کند انسان را دعوت به استقامت خواهد کرد، همان گونه که استقامت در مسیر حق نیز بر عمق ایمان مى افزاید، و این دو تأثیر متقابل دارند.
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده که شخصى خدمتش عرض کرد:
«دستورى به من ده که به آن چنگ زنم و در دنیا و آخرت اهل نجات شوم».
پیغمبر صلّى اللّه علیه و اله فرمود: «قل ربّى اللّه ثمّ استقم بگو: پروردگار من اللّه است و بر این گفته خود بایست.»
پس از نخستین و دومین بشارت در مورد عدم «خوف» و «حزن» که به آن اشاره شد. در سومین مرحله مى گویند: «و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است» (وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ).
(آیه 31)
و در چهارمین بشارت مى افزایند: «ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم» (نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ).
هرگز شما را تنها نمى گذاریم در نیکیها به شما کمک مى کنیم و از لغزش ها شما را حفظ مى نماییم تا وارد بهشت شوید.
در پنجمین بشارت مى گویند: «و در بهشت براى شما هر چه دلتان بخواهد از مواهب و نعمتها فراهم است» و هیچ قید و شرطى در کار نیست (وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ).
ششمین بشارت این که نه تنها نعمتهاى مادى و آنچه دلخواه شماست به شما مى رسد، بلکه «آنچه (از مواهب معنوى) طلب کنید به شما داده مى شود» (وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ).
(آیه 32)
و بالأخره هفتمین و آخرین مژدهاى که به آنها مى دهند این است که شما میهمان خدا در بهشت جاویدان او هستید و همه این نعمتها «به عنوان پذیرایى یک میزبان از یک میهمان گرامى از سوى پروردگار غفور و رحیم به شما ارزانى داشته مى شود» (نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ).
نکته: این که فرشتگان در چهارمین بشارت به مؤمنان با استقامت مى گویند:
«ما دوستان شما در دنیا و آخرت هستیم» دلیل بر آن است که این مژده ها را به هنگامى که آنها در دنیا زنده اند از فرشتگان مى شنوند، اما نه بشارتى با زبان و الفاظ، بلکه بشارت هایى که مؤمنان با گوش جان مى شنوند، و در مشکلات و گرفتاریها در اعماق دل احساس مى کنند و آرامش مى یابند. و در پرتگاهها و لغزشگاه ها به آنها ثبات قدم مى دهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/301
-
پاسخ : صفحه ی 284 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 38 از سوره ی فصلت
(آیه 33)
بدى را با نیکى دفع کن! در آیات گذشته سخن از کسانى در میان بود که مردم را از شنیدن آیات قرآن نهى مى کردند، ولى در اینجا از نقطه مقابل آنها که گفتارشان بهترین گفتار است سخن مى گوید، مى فرماید: «چه کسى خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوى خدا مى کند و عمل صالح انجام مى دهد و مى گوید: من از مسلمانانم»؟ و با تمام وجودم اسلام را پذیرفته ام (وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ).
این آیه با صراحت، بهترین گویندگان را کسانى معرفى کرده که داراى این سه وصفند: دعوت به اللّه، عمل صالح، و تسلیم در برابر حق.
(آیه 34)
بعد از بیان دعوت به سوى خداوند و اوصاف داعیان الى اللّه، روش دعوت را شرح داده، مى گوید: «هرگز نیکى و بدى یکسان نیست» (لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ).
در حالى که مخالفان حق سلاحى جز بدگویى و افترا و سخریه و استهزاء و انواع فشارها و ستم ها ندارند، باید سلاح شما پاکى و تقوا و سخن حق و نرمش و محبت باشد.
گر چه «حسنه» و «سیّئه» مفهوم وسیعى دارد، تمام نیکىها و خوبیها و خیرات و برکات در مفهوم حسنه جمع است، همان گونه که هر گونه انحراف و زشتى و عذاب در مفهوم سیئه خلاصه شده است، ولى در آیه مورد بحث آن شاخهاى از «حسنه» و «سیئه» که مربوط به روشهاى تبلیغى است منظور مى باشد.
سپس براى تکمیل این سخن مى افزاید: «بدى را با نیکى دفع کن» (ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
به وسیله حق باطل را دفع کن، و با حلم و مدارا، جهل و خشونت را، و با عفو و گذشت به مقابله با خشونتها برخیز، هرگز بدى را با بدى، و زشتى را با زشتى پاسخ مگوى، که این روش انتقام جویان است و موجب لجاجت و سرسختى منحرفان مى گردد.
در پایان آیه به فلسفه عمیق این برنامه در یک جمله کوتاه اشاره کرده، مى فرماید: «ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است گویى دوست گرم و صمیمى است»! (فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ).
(آیه 35)
از آنجا که چنین برخوردى با مخالفان کار ساده و آسانى نیست، و رسیدن به چنین مقامى نیاز به خودسازى عمیق اخلاقى دارد، در این آیه مبانى اخلاقى این گونه برخورد با دشمنان را در عبارتى کوتاه و پر معنى بیان کرده، مى فرماید: «اما جز کسانى که داراى صبر و استقامتند به این مقام نمى رسند» (وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا).
«و جز کسانى که بهره عظیمى (از ایمان و تقوا) دارند به آن نائل نمى گردند» (وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ).
آرى! انسان مدتها باید خودسازى کند تا بتواند بر خشم و غضب خویش چیره گردد باید در پرتو ایمان و تقوا آنقدر روح او وسیع و قوى شود که به آسانى از آزار دشمنان متأثر نگردد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/301
-
پاسخ : صفحه ی 284 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 38 از سوره ی فصلت
(آیه 36)
و از آنجا که بر سر راه وصول به این هدف بزرگ موانعى وجود دارد و وسوسه هاى شیطانى در اشکال مختلف انسانها را مانع مى شود، در این آیه شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را به عنوان الگو مخاطب ساخته، مى گوید: «و هر گاه وسوسه هایى از شیطان در این مسیر متوجه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنونده و داناست» (وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
در این گونه مواقع معمولا خطوراتى از ذهن مى گذرد، و یا افراد به اصطلاح مصلحت اندیش توصیه هایى از این قبیل مى کنند:
«مردم را جز با زور نمىتوان اصلاح کرد» «خون را با خون باید شست» و مانند اینها، و با این وسوسه ها مىخواهند مقابله به مثل را در همه جا توصیه کنند، و بدى را به بدى پاسخ گویند.
قرآن مىگوید: مبادا گرفتار این وسوسه ها شوید، و جز در موارد خاص و استثنایى تکیه بر خشونت کنید.
البته آیه فوق مفهوم وسیعى دارد و مى گوید: «در برابر همه وسوسههاى شیطانى باید به خدا پناه برد.»
(آیه 37)
فقط براى خدا سجده کنید! از این آیه به بعد فصل تازهاى در این سوره، در زمینه توحید و معاد، و بیان نبوت و عظمت قرآن است، و در حقیقت مصداقى است روشن از «دعوت الى اللّه» در برابر مشرکان که دعوت به سوى بت مى کردند.
نخست از مسأله توحید شروع کرده، از طریق آیات آفاقى مردم را به سوى خدا دعوت مى نماید، مى فرماید: «و از نشانه هاى او، شب و روز و خورشید و ماه است» (وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ).
شب مایه آرامش، و روشنایى روز وسیله جنبش و حرکت است، و این دو توأما چرخهاى زندگى انسانها را به گردش منظم و متناوبى در مى آورند.
خورشید منبع همه برکات مادى در منظومه ماست، نور و گرما و حرکت و جنبش و نزول باران ها، و روییدن گیاهان، همه از پرتو وجود اوست.
ماه نیز روشنى بخش شبهاى تار، و چراغ پر فروغ و زیباى رهروان بیابانها و گمشدگان صحراهاست، و با جزر و مد خود نیز برکات فراوانى مى آفریند.
ولى به خاطر همین برکات، گروهى در مقابل این دو کوکب پر فروغ آسمان سجده مى کردند و آنها را پرستش مى نمودند، آنها در عالم اسباب، متوقف مانده، بى آنکه مسبب الاسباب را ببینند.
لذا قرآن بعد از این بیان بلا فاصله مى گوید: «براى خورشید و ماه سجده نکنید، براى خدایى که آفریننده آنهاست سجده کنید اگر مى خواهید او را عبادت نمایید» (لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ) «1».
شما چرا به سراغ سر چشمه این برکات نمىروید؟ چرا سر بر آستان او نمى سایید؟ چرا موجوداتى را مى پرستید که خود اسیر قوانین آفرینشاند.
(آیه 38)
سپس مى افزاید: اگر این دلیل منطقى در فکر آنها اثر نگذاشت و باز هم به سراغ بتها و معبودهاى مجازى رفتند و معبود حقیقى را به دست فراموشى سپردند، هرگز نگران نباش «و اگر (از عبادت پروردگار) تکبّر کنند، کسانى که نزد پروردگار تو هستند شب و روز براى او تسبیح مى گویند و (هیچ گاه) خسته نمى شوند» (فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا یَسْأَمُونَ).
اگر گروهى نادان و جاهل و بى خبر در برابر ذات پاکش سجده نکنند مسأله اى نیست این عالم وسیع پر است از فرشتگان مقرب که دائما در حال رکوع و سجود و حمد و تسبیحند، تازه نیازى به عبادت آنها نیز ندارد، آنها نیازمند عبادت اویند، چرا که هر افتخار و کمالى براى ممکنات است در سایه عبودیت اوست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/301
-
صفحه ی 285 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 51 از سوره ی فصلت
[golrooz] صفحه ی 285 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 51 از سوره ی فصلت [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمِنْ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنَّكَ تَرَي الْأَرْضَ خَٰشِعَةً فَإِذَآ أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَآءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِيٓ أَحْيَاهَا لَمُحْيِ الْمَوْتَيٰٓ إِنَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(39)
و از [ديگر] نشانه هاي او اين است كه تو زمين را فسرده مي بيني و چون باران بر آن فروريزيم به جنبش درآيد و بردمد آري همان كسي كه آن را زندگي بخشيد قطعا زنده كننده مردگان است در حقيقت او بر هر چيزي تواناست(39)
إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَآ أَفَمَن يُلْقَيٰ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِيٓ ءَامِنًا يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ اعْمَلُوا۟ مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(40)
كساني كه در [فهم و ارائه] آيات ما كژ مي روند بر ما پوشيده نيستند آيا كسي كه در آتش افكنده مي شود بهتر است يا كسي كه روز قيامت آسوده خاطر مي آيد هر چه مي خواهيد بكنيد كه او به آنچه انجام مي دهيد بيناست(40)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِالذِّكْرِ لَمَّا جَآءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَٰبٌ عَزِيزٌ(41)
كساني كه به اين قرآن چون بديشان رسيد كفر ورزيدند [به كيفر خود مي رسند] و به راستي كه آن كتابي ارجمند است(41)
لَّا يَأْتِيهِ الْبَٰطِلُ مِنۢ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ(42)
از پيش روي آن و از پشت سرش باطل به سويش نمي آيد وحي [نامه]اي است از حكيمي ستوده[صفات](42)
مَّا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ(43)
به تو جز آنچه به پيامبران پيش از تو گفته شده است گفته نمي شود به راستي كه پروردگار تو داراي آمرزش و دارنده كيفري پر درد است(43)
وَلَوْ جَعَلْنَٰهُ قُرْءَانًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا۟ لَوْلَا فُصِّلَتْ ءَايَٰتُهُ ءَا۬عْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ هُدًي وَشِفَآءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِيٓ ءَاذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًي أُو۟لَٰٓئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍۭ بَعِيدٍ(44)
و اگر [اين كتاب را] قرآني غير عربي گردانيده بوديم قطعا مي گفتند چرا آيه هاي آن روشن بيان نشده كتابي غير عربي و [مخاطب آن] عرب زبان بگواين [كتاب] براي كساني كه ايمان آورده اند رهنمود و درماني است و كساني كه ايمان نمي آورند در گوشهايشان سنگيني است و قرآن برايشان نامفهوم است و [گويي] آنان را از جايي دور ندا مي دهند(44)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْكِتَٰبَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ(45)
و به راستي موسي را كتاب [تورات] داديم پس در آن اختلاف واقع شد و اگر از جانب پروردگارت فرمان [مهلت] سبقت نگرفته بود قطعا ميانشان داوري شده بود و در حقيقت آنان در باره آن به شكي سخت دچارند(45)
مَّنْ عَمِلَ صَٰلِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَآءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٍ لِّلْعَبِيدِ(46)
هر كه كار شايسته كند به سود خود اوست و هر كه بدي كند به زيان خود اوست و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمكار نيست(46)
۞ إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَمَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَٰتٍ مِّنْ أَكْمَامِهَا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَيٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكَآءِي قَالُوٓا۟ ءَاذَنَّٰكَ مَا مِنَّا مِن شَهِيدٍ(47)
دانستن هنگام رستاخيز فقط منحصر به اوست و ميوه ها از غلافهايشان بيرون نمي آيند و هيچ مادينه اي بار نمي گيرد و بار نمي گذارد مگر آنكه او به آن علم دارد و روزي كه [خدا] آنان را ندا مي دهد شريكان من كجايند مي گويند با بانگ رسا به تو مي گوييم كه هيچ گواهي از ميان ما نيست(47)
وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَدْعُونَ مِن قَبْلُ وَظَنُّوا۟ مَا لَهُم مِّن مَّحِيصٍ(48)
و آنچه از پيش مي خواندند از [نظر] آنان ناپديد مي شود و مي دانند كه آنان را روي گريز نيست(48)
لَّا يَسَْٔمُ الْإِنسَٰنُ مِن دُعَآءِ الْخَيْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَئَُوسٌ قَنُوطٌ(49)
انسان از دعاي خير خسته نمي شود و چون آسيبي به او رسد مايوس [و] نوميد مي گردد(49)
وَلَئِنْ أَذَقْنَٰهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِنۢ بَعْدِ ضَرَّآءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَٰذَا لِي وَمَآ أَظُنُّ السَّاعَةَ قَآئِمَةً وَلَئِن رُّجِعْتُ إِلَيٰ رَبِّيٓ إِنَّ لِي عِندَهُ لَلْحُسْنَيٰ فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِمَا عَمِلُوا۟ وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ(50)
و اگر از جانب خود رحمتي پس از زياني كه به او رسيده است بچشانيم قطعا خواهد گفت من سزاوار آنم و گمان ندارم كه رستاخيز برپا شود و اگر هم به سوي پروردگارم بازگردانيده شوم قطعا نزد او برايم خوبي خواهد بود پس بدون شك كساني را كه كفران كرده اند به آنچه انجام داده اند آگاه خواهيم كرد و مسلما از عذابي سخت به آنان خواهيم چشانيد(50)
وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَي الْإِنسَٰنِ أَعْرَضَ وَنََٔا بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَآءٍ عَرِيضٍ(51)
و چون انسان را نعمت بخشيم روي برتابد و خود را كنار كشد و چون آسيبي بدو رسد دست به دعاي فراوان بردارد(51)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 285 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 51 از سوره ی فصلت
(آیه 39)
بار دیگر به آیات توحید که زمینه ساز مسأله معاد است باز مى گردد.
مى فرماید: «و از آیات او این است که زمین را خشک (و بىجان) مى بینى، اما هنگامى که آب (باران) را بر آن مى فرستیم به جنبش در مى آید، و نموّ مى کند» (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ).
زمینى خشک و مرده و بى حرکت کجا، و این همه آثار حیات و جلوه هاى گوناگون آن کجا! سپس از این مسأله روشن توحیدى یعنى مسأله «حیات»- که هنوز اسرارش براى بزرگترین دانشمندان کشف نشده- با یک انتقال سریع و جالب به مسأله معاد پرداخته، مى گوید: «همان کس که آن (زمین مرده) را زنده کرد مردگان را نیز (در قیامت) زنده مى کند»! (إِنَّ الَّذِی أَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتى).
آرى «او بر همه چیز تواناست» (إِنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
دلائل قدرتش در همه جا نمایان است و همه سال نشانه هاى آن را با چشم خود مى بینید، با این حال چگونه در مسأله معاد تردید مى کنید؟
(آیه 40)
تحریف گران آیات حق! بعد از بیان آیات الهى و نشانه هاى پروردگار در آیات پیشین، اکنون سخن از تهدید کسانى است که نشانه هاى توحید را تحریف مى کنند، و به اغفال و گمراه ساختن مردم مى پردازند، مى گوید: «کسانى که آیات ما را تحریف مى کنند بر ما پوشیده نخواهند بود» (إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا).
ممکن است با مغالطه و سفسطه مردم را بفریبند، و ممکن است بر این عمل زشت و ننگین خود پرده بیفکنند و خود را از انظار مردم مستور دارند، اما هرگز نمى توانند کمترین عمل خود را از ما پنهان نمایند.
قرآن مجازات همه آنها را در ادامه این بحث با یک مقایسه روشن بیان کرده، مى گوید: «آیا کسى که در آتش افکنده مى شود بهتر است یا کسى که در سایه ایمان در نهایت امن و امان در قیامت قدم به عرصه محشر مى گذارد»؟! (أَ فَمَنْ یُلْقى فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ).
آنها که با ایجاد شک و فساد عقائد و ایمان مردم را به آتش کشیدند، باید در آن روز طعمه آتش شوند و آنها که در سایه ایمان محیط امن و امانى براى جامعه بشرى آفریدند باید در قیامت در نهایت امنیت به سر برند، مگر در آن روز همه اعمال ما تجسم نمى یابد؟
و از آنجا که وقتى از هدایت کسى مأیوس شوند او را به حال خود رها مى کنند، مى گویند: هر کارى مى خواهى بکن، در ادامه این آیه آنها را مخاطب ساخته، مى گوید: «هرچه مى خواهید انجام دهید»! (اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ).
اما بدانید «که خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست» (إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
بدیهى است این امر به معنى آزادى عمل آنها، و یا الزام به انجام هر کار نیست، بلکه تهدیدى است نسبت به آنها که هیچ حرف حقى در گوششان فرو نمىرود.
(آیه 41)
این آیه سخن را از توحید و معاد به قرآن و نبوت مى کشاند، و باز به صورت هشدار به کافران لجوج و بى منطق مى فرماید: «آنها که به این ذکر [قرآن] هنگامى که به سراغشان آمد کافر شدند» نیز بر ما مخفى نخواهند ماند (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ).
و بعد براى بیان عظمت قرآن مى افزاید: «و این کتابى است قطعا شکست ناپذیر ...» (وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ).
کتابى است که هیچ کس نمىتواند همانند آن را بیاورد و بر آن غلبه کند، کتابى است بىنظیر، منطقش محکم و گویا، استدلالاتش قوى و نیرومند، تعبیراتش منسجم و عمیق، تعلیماتش ریشه دار و پر مایه، و احکام و دستوراتش هماهنگ با نیازهاى واقعى انسانها در تمام ابعاد زندگى.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/302
-
پاسخ : صفحه ی 285 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 51 از سوره ی فصلت
(آیه 42)
سپس به توصیف مهم و گویایى در باره عظمت این کتاب آسمانى پرداخته، مى گوید: «هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو، نه از پشت سر، به سراغ قرآن نمى آید»! (لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ).
یعنى نه تناقضى در مفاهیم آن است.
نه چیزى از کتب و علوم پیشین بر ضد آن مى باشد، و نه اکتشافات علمى آینده با آن مخالفت خواهد داشت.
نه کسى مى تواند حقایق آن را ابطال کند، و نه در آینده منسوخ مى گردد.
نه در معارف و قوانین و اندرزها و خبرهایش خلافى وجود دارد و نه خلافى بعدا کشف مى شود.
نه آیه و حتى کلمه اى از آن کم شده، و نه چیزى بر آن افزون مى شود، و به تعبیر دیگر دست تحریف کنندگان از دامان بلندش کوتاه بوده و هست.
چرا که «از سوى خداوند حکیم و حمید نازل شده است» (تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ).
خداوندى که افعالش روى حکمت و در نهایت کمال و درستى است و لذا شایسته هر گونه حمد و ستایش مى باشد.
(آیه 43)
از آنجا که کفار مکّه شدیدترین مبارزه را با آیین اسلام و شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و اله آغاز کرده بودند و آیات گذشته از الحاد آنها در دلائل توحید و کفر و تکذیبشان نسبت به آیات الهى خبر مى داد، در این آیه به عنوان تسلى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و آموختن درس استقامت و پایمردى به همه مسلمین که در فشار دشمنان قرار مى گیرند، مى فرماید: «آنچه به ناروا در باره تو مى گویند همان است که در باره پیامبران قبل از تو نیز گفته شده» (ما یُقالُ لَکَ إِلَّا ما قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ).
اگر مجنون و ساحرت مى خوانند، به پیامبران بزرگ پیشین همین نسبتها را دادند، و اگر دروغگویت مى نامند آنها نیز از این نسبت در امان نبودند، خلاصه نه دعوت تو به سوى آیین توحید و حق مطلب تازه اى است، و نه تهمت و تکذیب آنها، محکم بایست و به این سخنان اعتنا مکن.
سپس در پایان آیه مى افزاید: «پروردگار تو هم داراى مغفرت و آمرزش و هم داراى مجازات دردناک است» (إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِیمٍ).
رحمت و آمرزش براى آنها که پذیرا شوند، و عذاب الیم براى آنها که تکذیب کنند و تهمت زنند و به مخالفت برخیزند.
(آیه 44)
قرآن هدایت است و درمان: در این آیه سخن از بهانه جویى این افراد لجوج به میان آورده و پاسخ یکى از بهانه هاى عجیب را مطرح مى کند و آن این که آنها مى گفتند: چرا قرآن به زبان عجم نازل نشده است تا ما براى آن اهمیت بیشترى قائل باشیم و غیر عرب نیز از آن بهره گیرند.
اینجاست که قرآن در پاسخ آنها مى گوید: «هر گاه آن را قرآنى عجمى قرار مى دادیم حتما مى گفتند: چرا آیاتش روشن نیست»؟ چرا پیچیده است؟ و ما از آن سر در نمى آوریم! (وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ).
سپس اضافه مى کردند: راستى عجیب است «قرآنى عجمى از پیغمبرى عربى»؟ (أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ).
یا مى گفتند: «کتابى است عجمى براى امّتى عربى»؟
خلاصه آنها بیمار دلانى هستند که هر طرحى ریخته شود و هر برنامهاى پیاده گردد به آن ایرادى مى کنند، و بهانه اى مى تراشند.
سپس قرآن خطاب به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مى افزاید: «بگو: این (کتاب آسمانى) براى کسانى که ایمان آورده اند (مایه) هدایت و درمان است» (قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ).
«اما کسانى که ایمان نمى آورند در گوشهایشان سنگینى است» و آن را درک نمى کنند (وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ).
«و گویى نابینا هستند و آن را نمى بینند» (وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى).
«آنها (همچون کسانى هستند که گویى) از راه دور صدا زده مى شوند»! (أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ).
و معلوم است چنین کسانى نه مى شنوند و نه مى بینند!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/302
-
پاسخ : صفحه ی 285 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 51 از سوره ی فصلت
(آیه 45)
در این آیه براى تسلى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان نخستین مى فرماید: از انکار و لجاجت و بهانه جویى این قوم خیره سر نگران مباش، این سابقه طولانى دارد «ما به موسى کتاب آسمانى دادیم سپس در آن اختلاف شد» بعضى پذیرا گشتند و بعضى از در انکار در آمدند (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ).
و اگر مشاهده مى کنى ما در مجازات این دشمنان لجوج تعجیل نمى کنیم به خاطر این است که مصالح تربیتى ایجاب مى کند آنها آزاد باشند، و تا آنجا که ممکن است اتمام حجت شود، «و اگر فرمانى از ناحیه پروردگارت در این زمینه صادر نشده بود (که باید به آنان مهلت داد تا اتمام حجّت شود) در میان آنها داورى مى شد» و به کیفر مى رسیدند! (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ).
این فرمان الهى بر اساس مصالح هدایت انسانها و اتمام حجت بوده، و این سنت در میان تمام اقوام گذشته جارى شده و در باره قوم تو نیز جارى است.
«ولى آنها هنوز در باره آن شکّى تهمت انگیز دارند»! (وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ).
(آیه 46)
در این آیه یک قانون کلى که قرآن بارها روى آن تأکید کرده در ارتباط با اعمال انسانها بیان مىکند، و تکمیلى است بر بحث گذشته در زمینه بهره گیرى مؤمنان از قرآن، و محروم ماندن افراد بى ایمان از این سر چشمه فیض الهى.
مى فرماید: «هر کس عمل صالحى انجام دهد سودش براى خود اوست، و هر کسى بدى کند به خویشتن بدى کرده، و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى کند» (مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).
بنابر این اگر آنها به این کتاب و این آیین بزرگ ایمان نیاورند نه به خداوند زیانى مى رسانند، و نه به تو، چرا که خوبیها و بدیها همه به صاحبانش باز مى گردد.
تعبیر به «ظلّام» (بسیار ظلم کننده) در اینجا و در بعضى دیگر از آیات قرآن ممکن است اشاره به این باشد که مجازات بى دلیل از سوى خداوند بزرگ همیشه مصداق ظلم بسیار خواهد بود، چرا که از او هرگز چنین انتظارى نیست بخصوص این که او بندگان فراوانى دارد اگر بر هر کس مختصر ستمى کند مصداق «ظلّام» خواهد بود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/302
-
پاسخ : صفحه ی 285 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 51 از سوره ی فصلت
(آیه 47)
اسرار همه چیز نزد اوست: در آیه قبل سخن از بازگشت اعمال نیک و بد به صاحبان آنها بود که اشاره ضمنى به مسأله ثواب و جزاى روز قیامت داشت.
در اینجا این سؤال براى مشرکان مطرح مى شد که این قیامت که مى گویى کى خواهد آمد؟! قرآن نخست در پاسخ این سؤال مى گوید: «علم به قیامت (و لحظه وقوع آن) تنها به خدا باز مى گردد» (إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ). هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقربى نیز از آن آگاه نیست.
سپس مى افزاید: نه تنها آگاهى بر زمان قیام قیامت مخصوص خداست، علم به اسرار این عالم و موجودات پنهان و آشکارش نیز از آن اوست «هیچ میوهاى از غلاف خود خارج نمى شود، و هیچ زنى باردار نمى گردد، و وضع حمل نمى کند مگر به علم او» (وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَکْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ).
نه در عالم گیاهان و نه در عالم حیوان و انسان نطفه اى منعقد نمى شود و بارور نمى گردد و تولد نمى یابد مگر به فرمان خداوند بزرگ و به مقتضاى علم و حکمت او.
سپس مى افزاید: این گروه که قیامت را انکار مى کنند، یا به باد استهزاء مى گیرند، «در آن روز که (قیامت بر پا مى شود) آنها را ندا مى دهد: کجا هستند شریکانى که براى من مى پنداشتید! مى گویند: (پروردگارا!) ما عرضه داشتیم که هیچ گواهى بر گفته هاى خود نداریم» (وَ یَوْمَ یُنادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکائِی قالُوا آذَنَّاکَ ما مِنَّا مِنْ شَهِیدٍ).
آنچه مى گفتیم سخنان بى اساس و بى پایه بود، امروز بهتر از هر زمان مى فهمیم که چه اندازه این ادعاها باطل و بى اساس بوده است.
(آیه 48)
و در این حال مى بینند «همه معبودانى را که قبلا مى خواندند محو و گم مى شوند» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ).
اصلا صحنه قیامت آن چنان براى آنها وحشتناک است که خاطره بتها نیز از نظرشان محو و نابود مى شود.
آرى «در آن روز مى دانند که هیچ گریزگاهى ندارند» (وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحِیصٍ).
(آیه 49)
این انسانهاى کم ظرفیت! به تناسب بحثى که در آیات گذشته در باره مشرکان و سرنوشت آنها بیان شده بود، در اینجا ترسیمى از حال این انسانهاى ضعیف و بى ایمان شده.
نخست مى فرماید: «انسان هرگز از تقاضاى نیکى (و نعمت) خسته نمى شود» (لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ).
هرگز تنور حرص او از گرمى نمى افتد، هر چه بیشتر پیدا مى کند باز بیشتر مى خواهد، و هر چه به او بدهند باز سیر نمى شود.
«اما (اگر دنیا به او پشت کند، نعمتهاى او زائل گردد، و) شر و بدى به او رسد بسیار مأیوس و نومید مى شود» (وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ).
منظور از «انسان» در اینجا «انسان تربیت نایافته» اى است که قلبش به نور معرفت الهى و ایمان پروردگار، و احساس مسؤولیت در روز جزا روشن نشده.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/303
-
پاسخ : صفحه ی 285 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 51 از سوره ی فصلت
(آیه 50)
در این آیه به یکى دیگر از حالات نامطلوب انسانهاى دور مانده از علم و ایمان یعنى حالت غرور و از خود راضى بودن اشاره کرده، مى فرماید:
«و هر گاه او را (انسان) رحمتى از سوى خود، بعد از ناراحتى که به او رسیده بچشانیم، مى گوید: این به خاطر شایستگى و استحقاق من بوده است» (وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هذا لِی).
این بینواى مغرور فراموش مى کند که اگر لطف خدا نبود به جاى این نعمت باید گرفتار بلا شود.
در دنباله آیه مى افزاید: این غرور سر انجام او را به انکار آخرت مى کشاند و مى گوید: «من باور ندارم قیامتى در کار باشد» (وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً).
و به فرض که قیامتى در کار باشد «هر گاه من به سوى پروردگارم باز گردم پاداشهاى نیک و مواهب بسیار از براى من نزد او آماده است» (وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنى). خدایى که در دنیا مرا این چنین گرامى داشته حتما در آخرت بهتر از این پذیرایى خواهد کرد! ولى خداوند این افراد مغرور و خیره سر را در پایان این آیه چنین تهدید مى کند که: «ما به زودى کافران را از اعمالى که انجام داده اند آگاه خواهیم کرد، و از عذاب شدید به آنها مى چشانیم» (فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ).
(آیه 51)
در این آیه سومین حالتى را که براى این گونه انسانها به هنگام اقبال و ادبار دنیاى مادى رخ مى دهد بازگو مى کند که حالت فراموشکارى به وقت نعمت، و جزع و فزع به هنگام مصیبت است.
مى فرماید: «و هر گاه به انسان (غافل و بىخبر) نعمت دهیم روى مى گرداند، و با حال تکبّر از حق دور مى شود» (وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ).
«ولى هر گاه مختصر ناراحتى به او رسد تقاضاى فراوان و مستمّر (براى برطرف شدن آن) دارد» (وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ).
آرى! چنین است انسان فاقد ایمان و تقوا که دائما به این حالات گرفتار است، به هنگام روى آوردن نعمتها «حریص» و «مغرور» و «فراموشکار» و به هنگام پشت کردن نعمتها «مأیوس» و نومید و «پرجزع».
ولى در مقابل، مردان حق و پیروان راستین مکتب انبیا آن چنان پرظرفیت و پرمایه اند که نه روى آوردن نعمتها آنها را دگرگون مى سازد، و نه ادبار دنیا ضعیف و ناتوان و مأیوس.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/303
-
صفحه ی 286 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 54 از سوره ی فصلت و آیات 1 تا 12 از سوره ی الشورى
[golrooz] صفحه ی 286 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 54 از سوره ی فصلت و آیات 1 تا 12 از سوره ی الشورى [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُم بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍۭ بَعِيدٍ(52)
بگو به من خبر دهيد اگر [قرآن] از نزد خدا [آمده] باشد و آن را انكار كرده باشيد چه كسي گمراه تر از آن كس خواهد بود كه به مخالفتي دور و دراز [دچار] آمده باشد(52)
سَنُرِيهِمْ ءَايَٰتِنَا فِي الْءَافَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمْ حَتَّيٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(53)
به زودي نشانه هاي خود را در افقها[ي گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است آيا كافي نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزي است(53)
أَلَآ إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَآءِ رَبِّهِمْ أَلَآ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌۢ(54)
آري آنان در لقاي پروردگارشان ترديد دارند آگاه باش كه مسلما او به هر چيزي احاطه دارد(54)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حاء ميم(1)
عٓسٓقٓ(2)
عين سين قاف(2)
كَذَٰلِكَ يُوحِيٓ إِلَيْكَ وَإِلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(3)
اين گونه خداي نيرومند حكيم به سوي تو و به سوي كساني كه پيش از تو بودند وحي مي كند(3)
لَهُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ(4)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و او بلندمرتبه بزرگ است(4)
تَكَادُ السَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَٰٓئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الْأَرْضِ أَلَآ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(5)
چيزي نمانده كه آسمانها از فرازشان بشكافند و [حال آنكه] فرشتگان به سپاس پروردگارشان تسبيح مي گويند و براي كساني كه در زمين هستند آمرزش مي طلبند آگاه باش در قيقت خداست كه آمرزنده مهربان است(5)
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا۟ مِن دُونِهِۦٓ أَوْلِيَآءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَآ أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ(6)
و كساني كه به جاي او دوستاني براي خود گرفته اند خدا بر ايشان نگهبان است و تو بر آنان گمارده نيستي(6)
وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَيٰ وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ(7)
و بدين گونه قرآن عربي به سوي تو وحي كرديم تا [مردم] مكه و كساني را كه پيرامون آنند هشدار دهي و از روز گردآمدن [خلق] كه ترديدي در آن نيست بيم دهي گروهي در بهشتند و گروهي در آتش(7)
وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَٰحِدَةً وَلَٰكِن يُدْخِلُ مَن يَشَآءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّٰلِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ(8)
و اگر خدا مي خواست قطعا آنان را امتي يگانه مي گردانيد ليكن هر كه را بخواهد به حمت خويش درمي آورد و ستمگران نه ياري دارند و نه ياوري(8)
أَمِ اتَّخَذُوا۟ مِن دُونِهِۦٓ أَوْلِيَآءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِ الْمَوْتَيٰ وَهُوَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(9)
آيا به جاي او دوستاني براي خود گرفته اند خداست كه دوست راستين است و اوست كه مردگان را زنده مي كند و هموست كه بر هر چيزي تواناست(9)
وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَي اللَّهِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ(10)
و در باره هر چيزي اختلاف پيدا كرديد داوريش به خدا [ارجاع مي گردد] چنين خدايي پروردگار من است بر او توكل كردم و به سوي او بازمي گردم(10)
فَاطِرُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَٰجًا وَمِنَ الْأَنْعَٰمِ أَزْوَٰجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ(11)
پديدآورنده آسمانها و زمين است از خودتان براي شما جفتهايي قرار داد و از دامها [نيز] نر و ماده [قرار داد] بدين وسيله شما را بسيار مي گرداند چيزي مانند او نيست و اوست شنواي بينا(11)
لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(12)
كليدهاي آسمانها و زمين از آن اوست براي هر كس كه بخواهد روزي را گشاده يا تنگ مي گرداند اوست كه بر هر چيزي داناست(12)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 286 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 54 از سوره ی فصلت و آیات 1 تا 12 از سوره ی الشورى
(آیه 52)
در این آیه آخرین سخن را با این افراد لجوج در میان مى گذارد، و اصل عقلى معروف دفع ضرر محتمل را با بیانى روشن براى آنها تشریح مى کند، خطاب به پیامبر کرده، مى فرماید: «بگو: به من خبر دهید اگر این قرآن از سوى خداوند باشد و شما به آن کافر شوید، چه کسى گمراه تر خواهد بود از آن کس که در مخالفت دور و گمراهى شدید قرار دارد»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقاقٍ بَعِیدٍ).
این همان سخنى است که ائمه دین علیهم السّلام در برابر افراد لجوج در آخرین مرحله مطرح مى کردند چنانکه در حدیثى مى خوانیم: امام صادق علیه السّلام به «ابن ابى العوجاء» مادى و ملحد عصر خود فرمود: «اگر مطلب این باشد که تو مى گویى (و خدا و قیامتى در کار نباشد) که مسلما چنین نیست، هم ما اهل نجاتیم و هم تو، ولى اگر مطلب این باشد که ما مى گوییم، و حق نیز همین است، ما اهل نجات خواهیم بود و تو هلاک مى شوى».
(آیه 53)
نشانه هاى حق در جهان بزرگ و کوچک: در این آیه و آیه بعد که سوره فصّلت با آن پایان مى گیرد، به دو مطلب مهم که در حقیقت یک نوع جمع بندى از بحثهاى این سوره است اشاره شده آیه اول در باره توحید (با قرآن) سخن مى گوید و آیه دوم در باره معاد.
مى فرماید: «ما به زودى آیات و نشانه هاى خود را در آفاق و اطراف جهان، و همچنین در درون جان خود آنها، به آنان، نشان مى دهیم، تا براى آنها روشن شود که خداوند حق است» (سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ).
«آیات آفاقى» همچون آفرینش خورشید و ماه و ستارگان با نظام دقیقى که بر آنها حاکم است، و آفرینش انواع جانداران و گیاهان و کوهها و دریاها با عجائب و شگفتیهاى بى شمارش، و موجودات گوناگون اسرار آمیزش، که هر زمان اسرار تازهاى از خلقت آنها کشف مى شود. هر یک آیه و نشانه اى است بر حقانیت ذات پاک او! و «آیات انفسى» همچون آفرینش دستگاه هاى مختلف جسم انسان و نظامى که بر ساختمان حیرت انگیز مغز و حرکات منظم قلب و عروق و بافتها و استخوانها، و انعقاد نطفه و پرورش جنین در رحم مادران، و از آن بالاتر اسرار و شگفتیهاى روح انسان مى باشد. که هر گوشهاى از آن کتابى است از معرفت پروردگار و خالق جهان! و در پایان این آیه این بیان لطیف و جالب را با جمله زیبا و پرمعناى دیگرى تکمیل کرده، مى افزاید: «آیا کافى نیست که پروردگارت بر هر چیز شاهد و گواه است» (أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ).
چه شهادتى از این برتر و بالاتر که با خط تکوین قدرت خویش را بر پیشانى همه موجودات نوشته است، بر صفحه برگهاى درختان، در لابلاى گلبرگها، در میان طبقات اسرارآمیز مغز، و بر روى پردههاى ظریف چشم، بر صفحه آسمان و بر قلب زمین، و خلاصه بر همه چیز نشانه هاى توحید خود را نوشته و گواهى تکوینى داده است.
(آیه 54)
آخرین آیه این سوره، سر چشمه اصلى بدبختیهاى این گروه مشرک و فاسد و ظالم را بیان کرده، مى گوید: «آگاه باشید که آنها از لقاى پروردگارشان (و رستاخیز) در شک و تردیدند» (أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ).
و چون ایمان به حساب و جزا ندارند دست به هر جنایتى مى زنند «و آگاه باشید که خداوند به همه چیز احاطه دارد» (أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ).
همه اعمال و گفتار و نیات آنها در پیشگاه علمش روشن است، و تمام آن براى دادگاه بزرگ قیامت ثبت و ضبط خواهد شد.
در حقیقت جمله اخیر پاسخى است به بعضى از شبهات کفّار در مورد معاد، از جمله این که: چگونه ممکن است این خاکهاى پراکنده و به هم آمیخته شده از هم جدا گردد؟ و از این گذشته چه کسى آگاه از نیات و اعمال و گفتار همه انسانها در طول تاریخ بشر است.
قرآن در پاسخ همه این سؤالات مى گوید: خدایى که به همه چیز احاطه دارد تمام این مسائل براى او روشن است، و دلیل بر احاطه علمى او بر همه چیز تدبیر او نسبت به همه اشیاء است، چگونه ممکن است مدبر عالم از وضع جهان بى خبر باشد؟! منظور از «احاطه پروردگار» به همه چیز وابستگى همه موجودات در ذاتشان به وجود مقدس اوست.
به تعبیر دیگر در عالم هستى یک وجود اصیل و قائم به ذات بیش نیست، و بقیه موجودات امکانیه همه متکى و وابسته به او هستند که اگر یکدم این ارتباط از میان برداشته شود همه فانى و معدوم مى شوند.
«پایان سوره فصّلت»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/303
-
پاسخ : صفحه ی 286 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 54 از سوره ی فصلت و آیات 1 تا 12 از سوره ی الشورى
سوره شورى [42]
این سوره 53 آیه دارد و همه آن- جز چند آیه که محل گفتگوست- در «مکّه» نازل شده است
محتواى سوره:
این سوره بحثهاى مختلفى دارد که بطور خلاصه چنین است:
بخش اول: که مهمترین بخش این سوره را تشکیل مى دهد بحث پیرامون وحى و ارتباط خداوند با پیامبران از این طریق مرموز است.
بخش دوم: اشاراتى است پر معنى به دلائل توحید، و آیات خداوند در آفاق و انفس که بحث وحى را تکمیل مى کند.
بخش سوم: اشاراتى به مسأله معاد و سرنوشت کفار در قیامت دارد.
بخش چهارم: یک سلسله مباحث اخلاقى است.
نامگذارى این سوره به این نام به خاطر آیه 38 است که مسلمانان را دعوت به مشورت در امور مى کند.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى خوانیم: «کسى که سوره شورى را بخواند روز قیامت با صورتى سفید و درخشنده همچون آفتاب محشور مى شود، تا به پیشگاه خدا مىآید، مى فرماید: بنده من! قرائت سوره حم، عسق را تداوم دادى، در حالى که پاداش آن را نمى دانستى، اما اگر مى دانستى چه پاداشى دارد هیچ گاه از قرائت آن خسته نمى شدى، ولى من امروز پاداش تو را به تو خواهم داد، سپس دستور مى دهد او را وارد بهشت کنند و غرق در نعمتهاى ویژه بهشتى».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/304