- - - به روز رسانی شده - - -
نمایش نسخه قابل چاپ
چه شبی بود آن شب
آن شب انگار دگر باره ز نو تازه شدم
آن شب انگار دگر باره ره عقل ز یادم رفت
دل من را گویی همچو یک شاپرک کوچک و آزاد به پرواز آمد
و ندانستم من که تو با چشمانت دم به دم می گویی که تو را میخواهم
چه شبی بود آن شب
آن شب انگار دگر باره به من خیره شدی
آن شب انگار دگر باره تو ز یاد ببردی یادم
و تو چشمانت
و تو تیر دو ابروی کمانت انگار در نهانخانه ی احساس وجود من بیچاره، عیان میگشتند
چه شبی بود آن شب
آن شب انگار دگر باره به یادم بودید تو و آن چشمانت
و من ان شب در خواب آنچنان مست هوا و نفس زلف پریشان تو بودم آن شب
که ز خواب افتادم
و به دنبال تو ای زیبا روی من به دور خود و دنیای خود هی چرخیدم
و ای کاش که دگر باره تو را می دیدم
خوابم آید انگار
و چنان بی جانم که دگر باره به خواب افتادم
چه شبی بود آن شب...
كي اشكاتو پاك ميكنه
شبها كه غصه داري
دست رو موهات كي ميكشه
وقتي منو نداري؟
شونه كي مرهم هق هقت ميشه دوباره
از كي بهونه ميگيري شباي بي ستاره
برگ ريزوناي پاييز كي چشم به رات نشسته؟
از جلو پات جمع ميكنه برگهاي زرد و خسته؟
كي منتظر ميمونه حتي شباي يلدا
تا خنده رو لبات بياد
شب برسه به فردا
كي از سرود بارون
قصه برات ميسازه
از عاشقي ميخونه
وقتي كه راه درازه
كي از ستاره بارون
چشماشو هم ميذاره
نكنه ستاره يي بياد
ياد تو رو نياره ...
دلـت کــه گــرفـتـه بـاشـــه
با صدای دســتـفــروش دوره گرد هم گــریــه می کنی
چه برسه به صدای بارون ... !!!
- - - به روز رسانی شده - - -
سال ها دویده ام....
با قلبی معلق و پایی در هوا...
دیگر طاقت رویاهایم تمام شده است...
دلم رسیدن می خواهد...!!!
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دلزده از خیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی
تنهای بی سنگ صبورخونه سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش
مندر آستان چشمان تو
دلم را و تمام دلم را باختم
بی آنکه تو بدانی وچه حقیرانه و مبهوت
به چشمانت خیره شدم شاید راز نگاه گنگم
را بفهمی اما افسوس...
حالا که گاه گاهی فرسنگ ها از من دور می شوی
چه ملتمسانه
دیدارت را آرزو می کنم[dooa]
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ، می گویند حساسیت فصلی است ، آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم
آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط واسه شستن غم های تو بباره
شاد بودن بهترین انتقامیست که میتوان از لحظات سخت زندگی گرفت ، تمام لحظه هایت سرشار از شادی باد