-
پاسخ : صفحه ی 273 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 20 از سوره ی الزمر
(آیه 16)
در این آیه یکى از چهرههاى زیان آشکار آنها را این گونه توصیف مىکند: «براى آنها از بالاى سرشان سایبانهائى از آتش، و در زیر پایشان نیز سایبانهائى» از آتش است! (لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ).
و به این ترتیب آنها از هر طرف با شعلههاى آتش محاصره شدهاند، چه خسرانى از این بالاتر؟ و چه عذابى از این دردناکتر؟! این در حقیقت تجسمى از حالات دنیاى آنهاست که جهل و کفر و ظلم به تمام وجودشان احاطه کرده بود، و از هر سو آنها را مىپوشاند.
سپس براى تأکید و عبرت مىافزاید: «این چیزى است که خداوند با آن بندگانش را مىترساند، اى بندگان من! از نافرمانى من بپرهیزید»! (ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ).
تعبیر به «عباد» (بندگان) اشاره به این است که اگر خداوند تهدیدى به عذاب مىکند آن هم به خاطر لطف و رحمت اوست، تا بندگان حق گرفتار چنین سرنوشت شومى نشوند.
(آیه 17)
بندگان حقیقى خدا: باز در اینجا، قرآن از روش مقایسه بهرهگیرى کرده، و در مقابل مشرکان متعصب و لجوجى که سرنوشتى جز آتش دوزخ ندارند سخن از بندگان خاص و حقیقت جوى پروردگار به میان آورده، مىگوید: و کسانى که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوى خدا بازگشتند بشارت از آن آنهاست» (وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى).
«اجتناب از طاغوت» دورى از هر گونه شرک و بت پرستى و هوى پرستى و شیطان پرستى و تسلیم در برابر حاکمان جبّار و سلطه گران ستمکار را فرا مىگیرد و «أَنابُوا إِلَى اللَّهِ» جامع روح تقوا و پرهیزکارى و ایمان است، و البته چنین کسانى در خور بشارتند.
سپس براى معرفى این بندگان ویژه مىگوید: «پس بندگان مرا بشارت ده» (فَبَشِّرْ عِبادِ).
(آیه 18)
«همان کسانى که سخنان را مىشنوند، و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند» (الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ).
«آنها کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند» (أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ).
این دو آیه که به صورت یک شعار اسلامى درآمده، آزاد اندیشى مسلمانان، و انتخابگرى آنها را در مسائل مختلف به خوبى نشان مىدهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/281
-
پاسخ : صفحه ی 273 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 20 از سوره ی الزمر
(آیه 19)
و از آنجا که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به هدایت گمراهان و مشرکان سخت علاقه داشت، و از انحراف آنها که گوش شنوا در برابر حقایق نداشتند رنج مىبرد این آیه به او از طریق بیان این حقیقت که این عالم، عالم آزادى و امتحان است، و گروهى سر انجام مستوجب آتشند دلدارى داده، مىگوید: «آیا تو مىتوانى کسى را که فرمان عذاب الهى در باره او قطعى شده رهایى بخشى، آیا تو مىتوانى کسى را که در درون آتش است برگیرى و نجات دهى؟ (أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ).
بدیهى است قطعى شدن فرمان عذاب در باره این گروه جنبه اجبارى نداشته، بلکه به خاطر اعمالى است که مرتکب شدهاند.
(آیه 20)
اما براى شادى قلب پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و امیدوارى مؤمنان، در این آیه چنین مىگوید: «ولى آنها که تقواى الهى پیشه کردند غرفههایى در بهشت دارند که بر فراز آنها غرفههاى دیگرى بنا شده» (لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ).
اگر دوزخیان در میان پردههاى آتش قرار دارند، بهشتیان غرفههایى دارند بر فراز غرفهها، و قصرهایى بر فراز قصرها، چرا که دیدن منظره گلها و آبها و نهرها و باغها از فراز غرفهها لذت بخش و دلپذیرتر است.
این غرفههاى زیباى بهشتى با نهرهائى که از زیر آن جارى مىشود تزیین شده لذا در دنباله آیه مىفرماید: «و از زیر آنها نهرها جارى است» (تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
آرى «این وعده الهى است، و خداوند در وعده خود تخلّف نمىکند» (وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/281
-
صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
[golrooz] صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَسَلَكَهُ يَنَٰبِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَٰنُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَيٰهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَٰمًا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَيٰ لِأُو۟لِي الْأَلْبَٰبِ(21)
مگر نديده اي كه خدا از آسمان آبي فرود آورد پس آن را به چشمه هايي كه در [طبقات زيرين] زمين است راه داد آنگاه به وسيله آن كشتزاري را كه رنگهاي آن گوناگون است بيرون مي آورد سپس خشك مي گردد آنگاه آن را زرد مي بيني سپس خاشاكش مي گرداند قطعا در اين [دگرگونيها] براي صاحبان خرد عبرتي است(21)
أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَٰمِ فَهُوَ عَلَيٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَٰسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُو۟لَٰٓئِكَ فِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(22)
پس آيا كسي كه خدا سينه اش را براي [پذيرش] اسلام گشاده و [در نتيجه] برخوردار از نوري از جانب پروردگارش مي باشد [همانند فرد تاريكدل است] پس واي بر آنان كه از سخت دلي ياد خدا نمي كنند اينانند كه در گمراهي آشكارند(22)
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَٰبًا مُّتَشَٰبِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَيٰ ذِكْرِ اللَّهِ ذَٰلِكَ هُدَي اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَآءُ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(23)
خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابي متشابه متضمن وعد و وعيد نازل كرده است آنان كه از پروردگارشان مي هراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مي افتد سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مي گردد اين است هدايت خدا هر كه را بخواهد به آن راه نمايد و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبري نيست(23)
أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوٓءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ وَقِيلَ لِلظَّٰلِمِينَ ذُوقُوا۟ مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ(24)
پس آيا آن كس كه [به جاي دستها] با چهره خود گزند عذاب را روز قيامت دفع مي كند [مانند كسي است كه از عذاب ايمن است] و به ستمگران گفته مي شود آنچه را كه دستاوردتان بوده است بچشيد(24)
كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَيٰهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ(25)
كساني [هم] كه پيش از آنان بودند به تكذيب پرداختند و از آنجا كه حدس نمي زدند عذاب برايشان آمد(25)
فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْءَاخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا۟ يَعْلَمُونَ(26)
پس خدا در زندگي دنيا رسوايي را به آنان چشانيد و اگر مي دانستند قطعا عذاب آخرت بزرگتر است(26)
وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(27)
و در اين قرآن از هر گونه مثلي براي مردم آورديم باشد كه آنان پندگيرند(27)
قُرْءَانًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(28)
قرآني عربي بي هيچ كژي باشد كه آنان راه تقوا پويند(28)
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَآءُ مُتَشَٰكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(29)
خدا مثلي زده است مردي است كه چند خواجه ناسازگار در [مالكيت] او شركت دارند [و هر يك او را به كاري مي گمارند] و مردي است كه تنها فرمانبر يك مرد است آيا اين دو در مث ل يكسانند سپاس خداي را [نه] بلكه بيشترشان نمي دانند(29)
إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ(30)
قطعا تو خواهي مرد و آنان [نيز] خواهند مرد(30)
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ(31)
سپس شما روز قيامت پيش پروردگارتان مجادله خواهيد كرد(31)
۞ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَي اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَآءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًي لِّلْكَٰفِرِينَ(32)
پس كيست ستمگرتر از آن كس كه بر خدا دروغ بست و [سخن] راست را چون به سوي او آمد دروغ پنداشت آيا جاي كافران در جهنم نيست(32)
وَالَّذِي جَآءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِۦٓ أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ(33)
و آن كس كه راستي آورد و آن را باور نمود آنانند كه خود پرهيزگارانند(33)
لَهُم مَّا يَشَآءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَٰلِكَ جَزَآءُ الْمُحْسِنِينَ(34)
براي آنان هر چه بخواهند پيش پروردگارشان خواهد بود اين است پاداش نيكوكاران(34)
لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا۟ وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(35)
تا خدا بدترين عملي را كه كرده اند از ايشان بزدايد و آنان را به بهترين كاري كه مي كرده اند پاداش دهد(35)
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(36)
آيا خدا كفايت كننده بنده اش نيست و [كافران] تو را از آنها كه غير اويند مي ترسانند و هر كه را خدا گمراه گرداند برايش راهبري نيست(36)
وَمَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انتِقَامٍ(37)
و هر كه را خدا هدايت كند گمراه كننده اي ندارد مگر خدا نيست كه نيرومند كيفرخواه است(37)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 21)
در این آیه بار دیگر قرآن به دلائل توحید و معاد باز مىگردد، و بحثهایى را که در آیات گذشته پیرامون کفر و ایمان بود تکمیل مىکند.
روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، به عنوان سرمشقى براى همه مؤمنان، مىفرماید: «آیا ندیدى که خداوند از آسمان آبى فرستاد و آن را بصورت چشمههائى در زمین وارد نمود»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ).
قطرههاى حیاتبخش باران از آسمان نازل مىشود، قشر «نفوذ پذیر» زمین آنها را به درون مىپذیرد و تا به قشر «نفوذ ناپذیر» مىرسد آنها را متوقف مىسازد و ذخیره مىکند، سپس بصورت چشمهها و قناتها و چاهها بیرون مىفرستد.
بعد مىافزاید: «سپس با آن زراعتى را خارج مىسازد که رنگهاى مختلف دارد» (ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ).
هم انواع آن مختلف است، همچون گندم و جو و برنج و ذرت، و هم کیفیتهاى آن متفاوت است، و هم رنگ ظاهرى آن، بعضى سبز تیره، بعضى سبز کمرنگ، بعضى داراى برگهاى پهن و گسترده، و بعضى برگهاى باریک و لطیف و همچنین ...!
بعد به مراحل دیگر حیات این گیاه پرداخته، مىگوید: «بعد آن گیاه خشک مىشود به گونهاى که آن را زرد و بىروح مىبینى»! (ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا).
تند باد از هر سو مىوزد، و آن را که سست شده است از جا مىکند «سپس آن را درهم شکسته و خرد مىکند» (ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً).
«در این مثال تذکرى است براى خردمندان» از ناپایدارى دنیا (إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ).
تذکرى است از نظام حسابشده و با عظمت عالم هستى و ربوبیت پروردگار در این صحنه عظیم، و نیز تذکرى است از پایان زندگى و خاموش شدن شعلههاى حیات، و سپس مسأله رستاخیز، و تجدید حیات مردگان.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/281
-
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 22)
به دنبال این درس بزرگ توحید و معاد به مقایسهاى در میان مؤمن و کافر پرداخته تا این حقیقت را روشن سازد که قرآن و وحى آسمانى نیز همچون دانههاى باران است که بر سرزمین دلها نازل مىشود، همان گونه که تنها زمینهاى آماده از قطرات حیاتبخش باران منتفع مىشود تنها دلهائى از آیات الهى بهره مىگیرد که در سایه لطف او و خودسازى آمادگى و گسترش پیدا کرده است.
مىفرماید: «آیا کسى که خدا سینهاش را براى اسلام گشاده است و بر فراز مرکبى از نور الهى قرار گرفته» همچون کوردلان گمراه است؟! (أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ).
سپس مىافزاید: «واى بر آنها که قلبهائى سخت در برابر ذکر خدا دارند» (فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ).
نه مواعظ سودمند در آن مؤثر است، نه انذار و بشارت، نه آیات تکاندهنده قرآن آن را به حرکت در مىآورد.
آرى «آنها در گمراهى آشکارى هستند» (أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
به دلهائى که در برابر نور حق و هدایت انعطافى از خود نشان نمىدهد، و نرم و تسلیم نمىگردد، و نور هدایت در آن نفوذ نمىکند «قلبهاى قاسیه» یا قساوتمند گفته مىشود، و در فارسى از قساوت به سنگدلى تعبیر مىکنیم.
در روایتى مىخوانیم که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله فرمود: «نشانه شرح صدر توجه به سراى جاوید، و جدا شدن از سراى غرور، و آماده گشتن براى استقبال از مرگ پیش از نزول آن است».
(آیه 23)
شأن نزول:
نقل کردهاند که: روزى جمعى از صحابه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله که ملالت خاطرى پیدا کرده بودند عرض کردند: اى رسول خدا! چه مىشد حدیثى براى ما بیان مىکردى تا زنگار ملالت از دلهاى ما بزداید؟
در اینجا آیه نازل شد و قرآن را به عنوان «أَحْسَنَ الْحَدِیثِ» معرفى کرد.
تفسیر:
در آیات گذشته سخن از بندگانى در میان بود که مطالب را مىشنوند و بهترین آنها را برمىگزینند، در اینجا به همین مناسبت سخن از قرآن به میان مىآید تا ضمن تکمیل بحثهاى گذشته حلقههاى توحید و معاد را با ذکر دلائل «نبوت» تکامل بخشد.
نخست مىگوید: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده است» (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ).
سپس به شرح مزایاى قرآن پرداخته و ضمن بیان سه توصیف امتیازات بزرگ این کتاب آسمانى را شرح داده، مىفرماید: «کتابى است که آیاتش (در لطف و زیبائى و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است» (کِتاباً مُتَشابِهاً).
منظور از «متشابه» در اینجا کلامى است که قسمتهاى مختلف آن با یکدیگر همرنگ و هماهنگ مىباشد، هیچ گونه تضاد و اختلافى در میان آن نیست، خوب و بد ندارد.
این درست بر خلاف کلمات انسانهاست که هر قدر در آن دقت شود هنگامى که گسترده و وسیع گردد خواه ناخواه اختلافات و تناقضها و تضادهائى در آن پیدا مىشود، بررسى آثار نویسندگان معروف و بزرگ اعم از نثر و نظم نیز گواه زنده این مطلب است.
سپس مىافزاید: ویژگى دیگر این کتاب این است که: «آیاتى مکرر دارد» با تکرارى شوقانگیز (مَثانِیَ).
این تعبیر ممکن است اشاره به تکرار مباحث مختلف داستانها، سرگذشتها، مواعظ و اندرزها بوده باشد، اما تکرارى که هرگز ملالتآور نیست، بلکه شوق انگیز است و نشاط آفرین، و این یکى از اصول مهم فصاحت است.
بعد از این توصیف به آخرین ویژگى قرآن در این بحث یعنى مسأله نفوذ عمیق و فوق العاده آن پرداخته، مىگوید: «از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مىترسند مىافتد برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا مىشود» (تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّهِ).
چه ترسیم جالب و زیبائى از نفوذ عجیب آیات قرآن در دلهاى آماده، نخست در آن خوف و ترسى ایجاد مىکند، خوفى که مایه بیدارى و آغاز حرکت است، و ترسى که انسان را متوجه مسؤولیتهاى مختلفش مىسازد.
در مرحله بعد حالت نرمش و پذیرش سخن حق به او مىبخشد و به دنبال آن آرامش مىیابد.
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: «هنگامى که بدن بندهاى از خوف خدا لرزان شود گناهش فرو مىریزد همان گونه که برگ خشک از درختان».
در پایان آیه، بعد از بیان این اوصاف مىگوید: «این هدایت الهى است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایى مىکند» (ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ).
درست است که قرآن براى هدایت همگان نازل شده اما تنها حق طلبان و حقیقت جویان و پرهیزگاران از نور هدایتش بهره مىگیرند، و آنها که تاریکى تعصب و لجاجت بر روح آنها حکم فرماست نه تنها بهرهاى از آن نمىگیرند، بلکه بر اثر عناد و دشمنى بر ضلالتشان افزوده مىشود.
لذا در دنبال این سخن مىفرماید: «و هر کس را خداوند گمراه سازد راهنمائى براى او نخواهد بود» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
ضلالتى که پایههاى آن به دست خود او گذارده شده، و زیر بنایش بوسیله اعمال نادرستشان استحکام یافته، و به همین دلیل کمترین منافاتى با اصل اختیار و آزادى اراده انسانها ندارد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/282
-
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 24)
در این آیه گروه ظالمان و مجرمان را با گروه مؤمنانى که وضع حالشان قبلا بیان شد مقایسه مىکند، تا در این مقایسه واقعیتها بهتر روشن گردد، مىفرماید: «آیا کسى که با صورت خود عذاب دردناک (الهى) را در روز قیامت دور مىسازد» همانند کسى است که هرگز آتش دوزخ به او نمىرسد (أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
حال ظالمان دوزخى در آن روز به گونهاى است که باید با صورت از خود دفاع کنند، چرا که دست و پاى آنها در غل و زنجیر است.
سپس در پایان آیه مىافزاید: در آن روز «به ظالمان گفته مىشود: بچشید آنچه را به دست مىآوردید» و انجام مىدادید! (وَ قِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ).
آرى! فرشتگان عذاب این واقعیت دردناک را براى آنها بیان مىکنند که اینها همان اعمال شماست که در کنار شما قرار گرفته، و آزارتان مىدهد.
(آیه 25)
آنچه تاکنون گفته شد اشاره کوتاهى بود به عذابهاى دردناک آنان در قیامت و در این آیه سخن از عذاب دنیاى آنها مىگوید، مبادا تصور کنند که در این زندگى دنیا در امان خواهند بود، مىفرماید: «کسانى که قبل از آنها بودند نیز.
(آیات ما را) تکذیب نمودند، و عذاب (الهى) از جائى که فکر نمىکردند به سراغشان آمد» (کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ).
(آیه 26)
در این آیه نشان مىدهد که عذاب دنیوى آنها تنها جنبه جسمانى نداشته، بلکه کیفر روانى نیز بوده است، مىفرماید: «خداوند خوارى را در زندگى این دنیا به آنها چشانید» (فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا).
آرى! اگر انسان گرفتار مصیبتى شود اما آبرومند و سر بلند جان بسپارد مهم نیست، مهم آن است که با خوارى و ذلت جان دهد، و با بىآبروئى و رسوائى گرفتار چنگال عذاب شود.
ولى با این همه «عذاب آخرت شدیدتر است اگر مىدانستند» (وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
تعبیر به «اکبر» (بزرگتر) کنایه از شدت و سختى عذاب است.
(آیه 27)
قرآنى که هیچ کژى در آن نیست: در اینجا همچنان بحث از قرآن مجید و ویژگیهاى آن است و بحثهاى گذشته را در این زمینه تکمیل مىکند.
نخست از مسأله جامعیت قرآن چنین سخن مىگوید: «ما براى مردم در این قرآن از هر نوع مثلى زدیم» (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ).
از سرگذشت دردناک ستمگران و سرکشان پیشین، از عواقب هولناک گناه، از انواع پندها و اندرزها، از اسرار خلقت و نظام آفرینش، از احکام و قوانین متقن، خلاصه هر چه براى هدایت انسانها لازم بود در لباس امثال براى آنها شرح دادیم.
«شاید متذکر شوند» و از راه خطا به راه راست بازگردند (لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/282
-
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 28)
سپس به توصیف دیگرى از قرآن پرداخته، مىگوید: «قرآنى است فصیح و خالى از هر گونه کجى و نادرستى» (قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ).
در پایان آیه مىگوید: هدف از نزول قرآن با این همه اوصاف این بوده است که «شاید آنها (مردم) پرهیزکارى پیشه کنند» (لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).
(آیه 29)
سپس قرآن به ذکر مثالى از این امثال پرداخته و سرنوشت موحد و مشرک را در قالب مثلى گویا و زیبا چنین ترسیم مىکند: «خداوند مثالى زده است:
مردى را که مملوک شریکانى است که در باره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند» (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ). و هر کدام او را به کارى دستور مىدهد.
و از آن بدتر این که براى تأمین نیازهاى زندگى این یکى او را به دیگرى حواله مىدهد، و آن دیگر به این، و از این نظر نیز محروم و بیچاره و بىنوا و سرگردان است «و مردى که تنها تسلیم یک نفر است» (وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ).
خط و برنامه او مشخص، صاحب اختیار او معلوم است، نه گرفتار تردید است و نه سرگردانى، نه تضاد و نه تناقض، با روحى آرام گام برمىدارد.
«آیا این دو یکسانند»؟! (هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا).
و این گونه است حال «مشرک» و «موحد»: مشرکان در میان انواع تضادها و تناقضها غوطهورند، هر روز دل به معبودى مىبندند، اما موحدان دل در گرو عشق خدا دارند، از تمام عالم او را برگزیدهاند.
و در پایان آیه مىافزاید: «حمد مخصوص خداست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ).
«ولى بیشتر آنان نمىدانند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ). و با وجود این دلائل روشن به خاطر حبّ دنیا و شهوات سرکش به حقیقت راه نمىبرند.
(آیه 30)
به دنبال بحثى که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرک بود در این آیه سخن از نتایج توحید و شرک در صحنه قیامت مىگوید.
نخست از مسأله «مرگ» که دروازه قیامت است شروع مىکند، و عمومیت قانون مرگ را نسبت به همه انسانها روشن ساخته، مىگوید: «تو مىمیرى، و آنها نیز خواهند مرد»! (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ).
آرى «مرگ» از مسائلى است که همه انسانها در آن یکسانند.
بعضى از مفسران گفتهاند: دشمنان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله انتظار مرگ او را مىکشیدند و خوشحال بودند که سر انجام او خواهد مرد! قرآن در این آیه به آنها پاسخ مىگوید که اگر پیامبر بمیرد آیا شما زنده مىمانید؟
(آیه 31)
سپس بحث را به دادگاه قیامت برده، مخاصمه بندگان را در صحنه محشر مجسّم مىکند، و مىفرماید: «سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان مخاصمه مىکنید» (ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ).
آیات بعد نشان مىدهد که این مخاصمه در میان پیامبران و مؤمنان از یک سو، و مشرکان و مکذبان از سوى دیگر خواهد بود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/282
-
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 32)
سخن از حضور مردم در صحنه قیامت و مخاصمه در آن دادگاه بزرگ بود، در اینجا نیز همان بحث را ادامه مىدهد، و مردم را به دو گروه «مکذبان» و «مصدّقان» تقسیم مىکند.
گروه اول داراى دو وصفند، چنانکه مىفرماید: «پس چه کسى ستمکارتر است از آن کسى که بر خدا دروغ ببندد و سخن راست را هنگامى که به سراغ او آمده تکذیب کند» (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ).
افراد بى ایمان و مشرک بسیار دروغ بر خدا مىبستند، گاه فرشتگان را دختران او مىخواندند، گاه عیسى را پسر او مىگفتند، گاه بتها را شفیعان درگاه او مىدانستند، و گاه احکام دروغینى در زمینه حلال و حرام جعل مىکردند و به او نسبت مىدادند، و مانند اینها.
و اما سخن صدقى که به سراغ آنها آمد و تکذیب کردند همان وحى آسمانى قرآن مجید بود.
و در پایان آیه در یک جمله کوتاه کیفر این گونه افراد را چنین بیان مىکند: «آیا در جهنم جایگاهى براى کافران نیست»؟! (أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْکافِرِینَ).
هنگامى که نام «جهنم» برده مىشود بقیه عذابهاى دردناک نیز در آن خلاصه شده است.
(آیه 33)
در باره گروه دوم نیز دو توصیف ذکر کرده، مىفرماید: «اما کسى که سخن راست بیاورد، و کسى که آن را تصدیق کند آنان پرهیزکارانند» (وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).
به این ترتیب سخن از کسانى است که هم آورنده صدقند و هم عمل کننده به آن، سخن از آنهاست که مکتب وحى و سخن حق پروردگار را در عالم نشر داده، و خود به آن مؤمن هستند و عمل مىکنند، اعم از پیامبران و امامان معصوم و تبیین کنندگان مکتب آنها.
(آیه 34)
در این آیه سه پاداش بزرگ براى این گروه بیان مىدارد: نخست مىفرماید: «آنچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنان موجود است و این است جزاى نیکوکاران» (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ).
گستردگى مفهوم این آیه به قدرى است که تمام مواهب معنوى و نعمتهاى مادى را شامل مىشود، آنچه در تصور و وهم ما بگنجد یا نگنجد؟
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/283
-
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 35)
دومین و سومین پاداش آنان را به این صورت بیان مىکند: «تا خداوند بدترین اعمالى را که انجام داده اند (در سایه ایمان و صداقت آنها) بیامرزد و آنها را به بهترین اعمال که انجام مىدادند پاداش دهد» (لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ).
چه تعبیر جالبى! از یکسو این تقاضا را دارند که بدترین اعمالشان در سایه لطف الهى پوشانده شود، و با آب توبه این لکهها از دامانشان پاک گردد، و از سوى دیگر تقاضایشان این است که خداوند بهترین اعمالشان را معیار پاداش قرار دهد و همه اعمال آنها را به حساب آن بپذیرد! و خداوند نیز با تعبیرى که در این آیات بیان فرموده درخواست آنان را پذیرفته است، بدترین را مىبخشد، و بهترین را معیار پاداش قرار مىدهد.
(آیه 36)
شأن نزول:
نقل کردهاند که: بت پرستان مکه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را از خشم و غضب بتها بر حذر مىداشتند، و مىگفتند: از آنها بدگوئى مکن، و بر خلاف آنها اقدام منما که تو را دیوانه مىکنند و آزار مىرسانند! (آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت).
تفسیر:
«خدا» کافى است! به دنبال تهدیدهائى که خداوند در آیات گذشته نسبت به مشرکان بیان فرمود، و وعدههائى که به پیامبرش داده است در این آیه سخن از تهدیدهاى کفار به میان مىآورد و مىگوید: «آیا خداوند براى (نجات و دفاع از) بندهاش (در برابر دشمنان) کافى نیست؟ اما آنها تو را از غیر او مىترسانند» (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ).
خداوندى که قدرتش برتر از همه قدرتهاست و از نیازها و مشکلات بندگانش به خوبى آگاه است و نسبت به آنها نهایت لطف و مرحمت را دارد چگونه ممکن است بندگان با ایمانش را در برابر طوفان حوادث و موج عداوت دشمنان تنها بگذارد؟ هنگامى که او پشتیبان بندهاش باشد،
اگر تیغ عالم بجنبد ز جاى نبرد رگى چون نخواهد خداى!
و هنگامى که بخواهد کسى را یارى کند،
هزار دشمنم ار مىکنند قصد هلاک گرم تو دوستى از دشمنان ندارم باک
چه رسد به بتها که موجوداتى بىارزش و بىخاصیتند.
این آیه نویدى است براى همه پویندگان راه حق و مؤمنان راستین مخصوصا در محیطهائى که در اقلیت قرار دارند و از هر سو مورد تهدیدند.
در دنباله این آیه و آیه بعد اشاره به مسأله «هدایت» و «ضلالت» و تقسیم مردم به دو گروه «گمراه» و «هدایت یافته» و این که همه اینها از ناحیه خدا است مىکند، تا روشن شود تمامى بندگان نیازمند درگاه اویند، و بىخواست او چیزى در عالم رخ نمىدهد، مىفرماید: «و هر کس را خداوند گمراه کند هیچ هدایت کننده اى ندارد» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/283
-
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 37)
«و هر کس را خدا هدایت کند هیچ گمراه کنندهاى نخواهد داشت» (وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ).
بدیهى است نه آن ضلالت بىدلیل است، و نه این هدایت بىحساب، بلکه هر یک تداومى است بر خواست خود انسان و تلاش او.
و چه بیخبرند کسانى که رابطه این گونه آیات را از آیات دیگر قرآن بریده و آن را گواه بر مکتب جبر گرفتهاند، گوئى نمىدانند که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مىکنند.
بلکه در ذیل همین آیه شاهد گویائى بر این معنى است، چرا که مىفرماید:
«آیا خداوند توانا و داراى مجازات نیست»؟ (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقامٍ).
مىدانیم انتقام از ناحیه خداوند به معنى مجازات در برابر اعمال خلافى است که انجام شده، این نشان مىدهد که اضلال او جنبه مجازات دارد، و عکس العمل اعمال خود انسانهاست، و طبعا هدایت او نیز جنبه پاداش و عکس العمل اعمال خالص و پاک و مجاهده در طریق «اللّه» دارد.
هدایت و ضلالت از سوى خداست!
هدایت در لغت به معنى دلالت و راهنمائى توأم با لطف و دقت است و آن را به دو شعبه تقسیم کردهاند: «ارائه طریق» و «ایصال به مطلوب» و به تعبیر دیگر «هدایت تشریعى» و «هدایت تکوینى».
توضیح این که: گاه انسان راه را به کسى که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان مىدهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود اوست.
ولى گاه دست طالب راه را مىگیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد مىرساند.
البته نقطه مقابل آن «اضلال» است.
یک نگاه اجمالى به آیات قرآن به خوبى روشن مىسازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا مىشمرد، و هر دو را به او نسبت مىدهد.
مطالعه سطحى این آیات و عدم درک معنى عمیق آنها سبب شده است که گروهى در تفسیر آنها به «ضلالت» بیفتند و زیر آوارهاى مکتب «جبر» مدفون گردند.
اما دقیقترین تفسیرى که با همه آیات هدایت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبى تفسیر مىکند این است که بگوئیم:
هدایت تشریعى به معنى ارائه طریق، جنبه عمومى و همگانى دارد و هیچ قید و شرطى در آن نیست، چنانکه در آیه 3 سوره دهر آمده: «ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران» و در آیه 51 سوره آل عمران مىخوانیم: «تو همه انسانها را به صراط مستقیم دعوت مىکنى» بدیهى است دعوت پیامبر مظهر دعوت خداست چرا که هر چه او دارد از خدا دارد.
و در باره جمعى از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است:
«هدایت الهى از سوى پروردگار به سراغ آنها آمد».
اما هدایت تکوینى به معنى ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پیچ و خمهاى راه، و حفظ و حمایت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسیارى دیگر از آیات قرآن است هرگز بىقید و شرط نمىباشد، این هدایت مخصوص گروهى است که اوصاف آنها در قرآن بیان شده و اضلال که نقطه مقابل آن است نیز مخصوص گروهى است که اوصاف آنان نیز بیان گشته.
قرآن مجید در یک جا سر چشمه ضلالت را فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده. (بقره/ 26) در جاى دیگر تکیه روى مسأله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفى کرده. (بقره/ 258) و در جاى دیگر کفر به عنوان زمینه ساز گمراهى ذکر شده. (بقره/ 264) باز در آیه دیگر اسراف و دروغگوئى را عامل گمراهى شمرده است. (غافر/ 28) نتیجه این که قرآن ضلالت الهى را مخصوص کسانى مىشمرد که داراى این اوصافند: «کفر»، «ظلم»، «فسق»، «دروغ»، «اسراف» و «کفران».
آیا کسانى که داراى این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهى نیستند؟! این در زمینه مسأله ضلالت، و اما در مورد «هدایت» نیز شرائط و اوصافى در قرآن بیان شده که نشان مىدهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهى نیست.
در یک جا پیروى فرمان خدا، و جلب خشنودى او، زمینه ساز هدایت الهى شمرده شده است. (مائده/ 16) در جاى دیگر توبه و انابه عامل استحقاق هدایت شمرده شده است. (رعد/ 27) و در آیه دیگر جهاد آن هم جهاد مخلصانه و در راه خدا به عنوان شرط اصلى هدایت ذکر شده است. (عنکبوت/ 69) و بالاخره در آیه دیگر پیمودن مقدارى از راه هدایت به عنوان شرطى براى ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده است. (محمد/ 17) نتیجه این که تا از سوى بندگان توبه و انابهاى نباشد، تا پیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگیرد، و تا گامهاى نخستین را در مسیر حق برندارند، لطف الهى شامل حال آنان نمىشود، دست آنان را نمىگیرد و ایصال به مطلوب نمىکند.
آیا شمول هدایت نسبت به کسانى که داراى این اوصافند بىحساب است و یا دلیل بر جبرى بودن هدایت محسوب مىشود! ملاحظه مىکنید آیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویاست، منتهى کسانى که نتوانسته یا نخواستهاند جمع بندى صحیحى از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکى شدهاند، و «چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند» باید گفت زمینه این «ضلالت» را نیز خودشان فراهم ساختهاند! به هر حال مشیت الهى که در آیات هدایت و ضلالت روى آن تکیه شده، هرگز به معنى مشیت بىدلیل و خالى از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصى دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او مىکند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/283
-
صفحه ی 275 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 51 از سوره ی الزمر
[golrooz] صفحه ی 275 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 51 از سوره ی الزمر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَءَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَٰشِفَٰتُ ضُرِّهِۦٓ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَٰتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ(38)
و اگر از آنها بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را خلق كرده قطعا خواهند گفت خدا بگو [هان] چه تصور مي كنيد اگر خدا بخواهد صدمه اي به من برساند آيا آنچه را به جاي خدا مي خوانيد مي توانند صدمه او را برطرف كنند يا اگر او رحمتي براي من اراده كند آيا آنها مي توانند رحمتش را بازدارند بگو خدا مرا بس است اهل توكل تنها بر او توكل مي كنند(38)
قُلْ يَٰقَوْمِ اعْمَلُوا۟ عَلَيٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَٰمِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ(39)
بگو اي قوم من شما بر حسب امكانات خود عمل كنيد من [نيز] عمل مي كنم پس به زودي خواهيد دانست(39)
مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ(40)
[كه] چه كس را عذابي كه رسوايش كند خواهد آمد و عذابي پايدار بر او نازل مي شود(40)
إِنَّآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَٰبَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَيٰ فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَآ أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ(41)
ما اين كتاب را براي [رهبري] مردم به حق بر تو فروفرستاديم پس هر كس هدايت شود به سود خود اوست و هر كس بيراهه رود تنها به زيان خودش گمراه مي شود و تو بر آنها وكيل نيستي(41)
اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَيٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَيٰٓ إِلَيٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّي إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(42)
خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامي باز مي ستاند و [نيز] روحي را كه در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مي كند] پس آن [نفسي] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مي دارد و آن ديگر [نفسها] را تا هنگامي معين [به سوي زندگي دنيا] بازپس مي فرستد قطعا در اين [امر] براي مردمي كه مي انديشند نشانه هايي [از قدرت خدا]ست(42)
أَمِ اتَّخَذُوا۟ مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَآءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا۟ لَا يَمْلِكُونَ شَئًْا وَلَا يَعْقِلُونَ(43)
آيا غير از خدا شفاعتگراني براي خود گرفته اند بگو آيا هر چند اختيار چيزي را نداشته باشند و نينديشند(43)
قُل لِّلَّهِ الشَّفَٰعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(44)
بگو شفاعت يكسره از آن خداست فرمانروايي آسمانها و زمين خاص اوست سپس به سوي او باز گردانيده مي شويد(44)
وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ(45)
و چون خدا به تنهايي ياد شود دلهاي كساني كه به آخرت ايمان ندارند منزجر مي گردد و چون كساني غير از او ياد شوند بناگاه آنان شادماني مي كنند(45)
قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ عَٰلِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَٰدَةِ أَنتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا۟ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ(46)
بگو بار الها اي پديدآورنده آسمانها و زمين [اي] داناي نهان و آشكار تو خود در ميان بندگانت بر سر آنچه اختلاف مي كردند داوري مي كني(46)
وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا۟ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا۟ بِهِ مِن سُوٓءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا۟ يَحْتَسِبُونَ(47)
و اگر آنچه در زمين است يكسره براي كساني كه ظلم كرده اند باشد و نظيرش [نيز] با آن باشد قطعا [همه] آن را براي رهايي خودشان از سختي عذاب روز قيامت خواهند داد و آنچه تصور[ش را] نمي كردند از جانب خدا بر ايشان آشكار مي گردد(47)
وَبَدَا لَهُمْ سَئَِّاتُ مَا كَسَبُوا۟ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(48)
و [نتيجه] گناهاني كه مرتكب شده اند برايشان ظاهر مي شود و آنچه را كه بدان ريشخند مي كردند آنها را فرا مي گيرد(48)
فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَٰنَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَٰهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُ عَلَيٰ عِلْمٍۭ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(49)
و چون انسان را آسيبي رسد ما را فرا مي خواند سپس چون نعمتي از جانب خود به او عطا كنيم مي گويد تنها آن را به دانش خود يافته ام نه چنان است بلكه آن آزمايشي است ولي بيشترشان نمي دانند(49)
قَدْ قَالَهَا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَآ أَغْنَيٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(50)
قطعا كساني كه پيش از آنان بودند [نيز] اين [سخن] را گفتند و آنچه به دست آورده بودند كاري برايشان نكرد(50)
فَأَصَابَهُمْ سَئَِّاتُ مَا كَسَبُوا۟ وَالَّذِينَ ظَلَمُوا۟ مِنْ هَٰٓؤُلَآءِ سَيُصِيبُهُمْ سَئَِّاتُ مَا كَسَبُوا۟ وَمَا هُم بِمُعْجِزِينَ(51)
تا [آنكه] كيفر آنچه مرتكب شده بودند بديشان رسيد و كساني از اين [گروه] كه ستم كرده اند به زودي نتايج سوء آنچه مرتكب شده اند بديشان خواهد رسيد و آنان درمانده كننده [ما] نيستند(51)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 275 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 51 از سوره ی الزمر
(آیه 38)
آیا معبودان شما توانائى بر حل مشکلى دارند؟ از آنجا که در آیات پیشین سخن از عقیده انحرافى مشرکان و عواقب شوم آن بود، در اینجا از دلائل توحید سخن مىگوید تا بحث گذشته را با ذکر دلیل تکمیل کند.
نخست مىفرماید: «و اگر از آنها بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده؟
حتما مىگویند: خدا!» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
چرا که هیچ وجدان و خردى نمىپذیرد که این عالم وسیع و پهناور با آن همه عظمت، مخلوق موجودى زمینى باشد تا چه رسد به بتهاى بىروح و فاقد عقل و شعور، و به این ترتیب قرآن آنها را به داورى عقل و حکم وجدان و فطرت مىبرد، تا نخستین پایه توحید را که مسأله خالقیت آسمان و زمین است در قلوب آنها محکم کند.
در مرحله بعد سخن از مسأله سود و زیان و تأثیر در منافع و مضار انسان به میان مىآورد، تا ثابت کند بتها هیچ نقشى در این زمینه ندارند، مىافزاید: «بگو: آیا هیچ در باره معبودانى که غیر از خدا مىخوانید اندیشه مىکنید که اگر خدا زیانى براى من بخواهد آیا آنها مىتوانند گزند او را بر طرف سازند؟ و یا اگر رحمتى براى من بخواهد آیا آنها مىتوانند جلو رحمت او را بگیرند»؟! (قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ).
اکنون که نه «خالقیت» از آن آنهاست و نه «قدرت بر سود و زیانى» دارند پرستش آنها چه معنى دارد؟
اینجاست که به عنوان یک نتیجهگیرى کلى و نهائى مىفرماید: «بگو: خدا مرا کافى است، و همه متوکلان تنها بر او توکل مىکنند» (قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ).
این سخن که مشرکان خالقیت آسمان و زمین را مخصوص خداوند مىدانستند کرارا در آیات قرآن آمده است.
این امر نشان مىدهد که مطلب نزد آنها کاملا مسلم بوده است، و این خود بهترین سندى است بر ابطال شرک چرا که «توحید خالقیت و مالکیت و ربوبیت» عالم هستى خود بهترین دلیل بر «توحید عبودیت» است، و نتیجه آن توکل بر ذات پاک خدا و چشم برگرفتن از غیر اوست.
(آیه 39)
در این آیه آنهائى را که در برابر منطق عقل و وجدان تسلیم نیستند با یک تهدید الهى و مؤثر مخاطب ساخته، مىفرماید: به آنها «بگو:
اى قوم من! شما هر چه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل مىکنم، اما به زودى خواهید دانست» (قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).
(آیه 40)
خواهید دانست «چه کسى عذاب خوار کنندهاى (در دنیا) به سراغش مىآید و (سپس) عذابى جاویدان (در آخرت) بر او وارد مىگردد» (مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ).
و به این ترتیب آخرین سخن را به آنها مىگوید که یا تسلیم منطق عقل و خرد شوید و به نداى وجدان گوش فرا دهید و یا در انتظار دو عذاب دردناک باشید:
عذابى در دنیا که باعث خوارى و رسوائى است، و عذابى در آخرت که جاودانى و همیشگى است، و اینها همان عذابهائى است که با دست خود فراهم کرده اید، و آتشى است که هیزم آن را خودتان جمع کرده و افروخته اید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/283
-
پاسخ : صفحه ی 275 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 51 از سوره ی الزمر
(آیه 41)
بعد از ذکر دلائل توحید، و بیان سرگذشت مشرکان و موحدان، در این آیه این حقیقت را توضیح مىدهد که پذیرش و عدم پذیرش شما سود و زیانش متوجه خودتان است، و اگر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله در این زمینه اصرار مىورزد نه برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 233
به خاطر نفعى است که عائد او شود، بلکه صرفا انجام وظیفه الهى است، مىفرماید:
«ما این کتاب (آسمانى) را براى مردم به حق نازل کردیم» (إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ).
«هر کس هدایت را پذیرد به نفع خود اوست، و هر کس گمراهى را برگزیند تنها به زیان خود گمراه مىگردد» (فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها).
«و تو مأمور اجبار آنها به هدایت نیستى» وظیفه تو تنها ابلاغ و انذار است (وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ).
(آیه 42)
سپس براى این که روشن سازد همه چیز انسانها و از جمله حیات و مرگشان به دست خداست مىگوید: «خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىکند» (اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها).
«و ارواحى را که نمردهاند نیز به هنگام خواب» مىگیرد (وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها).
و به این ترتیب «خواب» برادر «مرگ» است و شکل ضعیفى از آن.
بعد مىافزاید: «سپس ارواح کسانى را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه مىدارد (به گونهاى که هرگز از خواب بیدار نمىشوند) و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مىگرداند تا سر آمدى معین» (فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
آرى «در این امر نشانههاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مىکنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
(آیه 43)
از آنجا که در آیه قبل حاکمیت «اللّه» بر وجود انسان و تدبیر او از طریق نظام مرگ و حیات و خواب و بیدارى مسلم شد در این آیه سخن از انحراف مشرکان در مسأله شفاعت به میان مىآورد تا به آنها ثابت کند مالک شفاعت همان مالک مرگ و حیات آدمى است، نه بتهاى فاقد شعور، مىفرماید:
«آیا آنها غیر از خدا شفیعانى گرفتهاند» (أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ).
مىدانیم که یکى از بهانههاى معروف بت پرستان در مورد پرستش بتها این بود که مىگفتند: «ما آنها را به خاطر این مىپرستیم که شفیعان ما نزد اللّه بوده باشند».
ولى از آنجا که شفاعت اولا فرع بر درک و شعور است و ثانیا فرع بر قدرت و مالکیت و حاکمیت، در دنباله آیه در پاسخ آنها چنین مىفرماید: به آنها «بگو: آیا (از آنها شفاعت مىطلبید) هر چند مالک چیزى نباشند، و درک و شعورى براى آنها نباشد»؟ (قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ).
اگر شفیعان خود را فرشتگان و ارواح مقدسه مىدانید آنها از خود چیزى ندارند، هر چه دارند از ناحیه خداست، و اگر از بتهاى سنگى و چوبى شفاعت مىطلبید آنها علاوه بر عدم مالکیت کمترین عقل و شعورى ندارند.
(آیه 44)
لذا در این آیه اضافه مىکند: «بگو: تمام شفاعت از آن خداست» (قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً).
زیرا «حاکمیت آسمانها و زمین از آن اوست، و سپس همه شما به سوى او باز گردانده مىشوید» (لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
و به این ترتیب آنها را بکلى خلع سلاح مىکند، چرا که توحیدى که بر کل عالم حاکم است مىگوید: شفاعت نیز جز به اذن پروردگار ممکن نیست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/284
-
پاسخ : صفحه ی 275 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 51 از سوره ی الزمر
(آیه 45)
آنها که از نام خدا وحشت دارند! باز هم در اینجا سخن از توحید و شرک است و یکى از چهرههاى بسیار زشت و زننده مشرکان و منکران معاد را در برخورد با توحید منعکس ساخته، مىفرماید: «و هنگامى که خداوند به یگانگى یاد مىشود دلهاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند مشمئز (و متنفر) مىگردد، اما هنگامى که از معبودهاى دیگر یاد مىشود، آنان خوشحال مىشوند» (وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ). گاه انسان چنان به زشتیها خو مىگیرد و از پاکیها و نیکیها بیگانه مىشود که از شنیدن نام حق ناراحت و از شنیدن باطل مسرور و شاد مىگردد.
نقطه مقابل آنها مؤمنانى هستند که از شنیدن نام خداوند یگانه چنان مجذوب نام مقدسش مىشوند که حاضرند هر چه دارند نثار راه او کنند.
(آیه 46)
هنگامى که سخن به اینجا مىرسد که این گروه لجوج و این جاهلان مغرور حتى از شنیدن نام خداوند یگانه متنفر و بیزارند به پیامبرش دستور مىدهد که از آنها روى بگرداند، و رو به سوى درگاه خدا آورد، با لحنى که حاکى از ایمان عمیق و سرشار از عشق اوست با او سخن گوید، و شکایت این گروه را به درگاه او برد، تا هم قلب خود را که آکنده از اندوه است آرامش بخشد، و هم از این راه تکانى به آن ارواح خفته غافل دهد.
مىفرماید: «بگو: خداوندا! اى آفریننده آسمانها و زمین، و آگاه از اسرار نهان و آشکار، تو در میان بندگانت در آنچه اختلاف داشتند داورى خواهى کرد» (قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
آرى! روز قیامت این گمراهان لجوج به اشتباه خود پى مىبرند و آنجاست که به فکر جبران مىافتند، اما چه سود؟!
(آیه 47)
در این آیه مىگوید: «اگر ستمکاران تمام آنچه را روى زمین است مالک باشند و همانند آن نیز بر آن افزوده شود، حاضرند همه را فدا کنند تا از عذاب شدید روز قیامت رهائى یابند» اما چنین چیزى ممکن نیست (وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
سپس مىافزاید: «و از سوى خدا براى آنها امورى ظاهر مىشود که هرگز گمان نمىکردند» (وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ).
و عذابهائى را با چشم خود مىبینند که هرگز به فکر آنها خطور نمىکرد!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/284
-
پاسخ : صفحه ی 275 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 51 از سوره ی الزمر
(آیه 48)
این آیه توضیح یا تکمیل براى مطلبى است که در آیه قبل گذشت مىفرماید: در آن روز «اعمال بدى را که انجام دادهاند براى آنها آشکار مىشود» (وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا).
«و آنچه را استهزا کردند بر آنها واقع مىگردد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
(آیه 49)
در سختی ها به یاد خدا هستند، اما ...! باز در اینجا موضوع سخن، افراد و ظالمانند، و چهره دیگرى از چهره هاى زشت آنها را منعکس مى کند.
نخست مى فرماید: «هنگامى که انسان را زیانى (و درد و رنج و فقرى) رسد، ما را (براى حل مشکلش) مى خواند» (فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا).
اما آن هم موقتى است «سپس هنگامى که از جانب خود به او نعمتى دهیم (و درد و رنجش را بر طرف سازیم لطف و عطاى ما را به دست فراموشى مى سپارد، و) مى گوید: این نعمت را به خاطر کاردانى خودم به من داده اند» (ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ).
این غافلان بى خبر هیچ فکر نمى کنند که آن علم و دانش نیز موهبتى از سوى خداست.
سپس قرآن در پاسخ این افراد خودبین و کم ظرفیت که چون به نعمتى رسند به زودى خود را گم مى کنند چنین مى گوید: «ولى این (نعمت) وسیله آزمایش (آنها) است ولى بیشترشان نمى دانند» (بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
هدف این است که با بروز حوادث سخت، و به دنبال آن رسیدن به نعمتهاى بزرگ، آنچه را در درون دارند آشکار کنند.
(آیه 50)
در این آیه مى افزاید: «این سخن را کسانى که قبل از آنها بودند گفتند (آنها نیز ادعا مى کردند که نعمتهاى ما زائیده علم و لیاقت ماست) ولى آنچه را به دست مى آوردند براى آنها سودى نداشت» (قَدْ قالَهَا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ).
آرى! قارون هاى مغرور اموالشان را مولود لیاقت خودشان مى پنداشتند و مواهب الهى را بر خویش فراموش کرده، و تنها چشم به اسباب ظاهرى دوخته بودند.
(آیه 51)
«سپس بدیهاى اعمالشان به آنها رسید» (فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا). و هر کدام به نوعى از عذابهاى الهى، طوفان، سیلاب، زمین لرزه، و صیحه هاى آسمانى، گرفتار شدند، و از میان رفتند.
بعد مى افزاید: این سرنوشت منحصر به آنها نبود «و ظالمان این گروه [اهل مکّه] نیز به زودى گرفتار بدیهاى اعمالى که انجام داده اند خواهند شد، و هرگز نمى توانند از چنگال عذاب الهى بگریزند» (وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ).
بلکه از آنها نیز فراتر مى رود و همه ستمگران مغرور و بىخبر از خدا را در تمام اعصار و قرون شامل مى شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/285
-
صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر
[golrooz] صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَوَلَمْ يَعْلَمُوٓا۟ أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(52)
آيا ندانسته اند كه خداست كه روزي را براي هر كس كه بخواهد گشاده يا تنگ مي گرداند قطعا در اين [اندازه گيري] براي مردمي كه ايمان دارند نشانه هايي [از حكمت] است(52)
۞ قُلْ يَٰعِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا۟ عَلَيٰٓ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا۟ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(53)
بگو اي بندگان من كه بر خويشتن زياده روي روا داشته ايد از رحمت خدا نوميد مشويد در حقيقت خدا همه گناهان را مي آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است(53)
وَأَنِيبُوٓا۟ إِلَيٰ رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا۟ لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ(54)
و پيش از آنكه شما را عذاب در رسد و ديگر ياري نشويد به سوي پروردگارتان بازگرديد و تسليم او شويد(54)
وَاتَّبِعُوٓا۟ أَحْسَنَ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ(55)
و پيش از آنكه به طور ناگهاني و در حالي كه حدس نمي زنيد شما را عذاب دررسد نيكوترين چيزي را كه از جانب پروردگارتان به سوي شما نازل آمده است پيروي كنيد(55)
أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَٰحَسْرَتَيٰ عَلَيٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنۢبِ اللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّٰخِرِينَ(56)
تا آنكه [مبادا] كسي بگويد دريغا بر آنچه در حضور خدا كوتاهي ورزيدم بي ترديد من از ريشخندكنندگان بودم(56)
أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَيٰنِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ(57)
يا بگويد اگر خدايم هدايت مي كرد مسلما از پرهيزگاران بودم(57)
أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَي الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ(58)
يا چون عذاب را ببيند بگويد كاش مرا برگشتي بود تا از نيكوكاران مي شدم(58)
بَلَيٰ قَدْ جَآءَتْكَ ءَايَٰتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنتَ مِنَ الْكَٰفِرِينَ(59)
[به او گويند] آري نشانه هاي من بر تو آمد و آنها را تكذيب كردي و تكبر ورزيدي و از [جمله] كافران شدي(59)
وَيَوْمَ الْقِيَٰمَةِ تَرَي الَّذِينَ كَذَبُوا۟ عَلَي اللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًي لِّلْمُتَكَبِّرِينَ(60)
و روز قيامت كساني را كه بر خدا دروغ بسته اند رو سياه مي بيني آيا جاي سركشان در جهنم نيست(60)
وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا۟ بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوٓءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ(61)
و خدا كساني را كه تقوا پيشه كرده اند به [پاس] كارهايي كه مايه رستگاري شان بوده نجات مي دهد عذاب به آنان نمي رسد و غمگين نخواهند گرديد (61)
اللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ(62)
خدا آفريدگار هر چيزي است و اوست كه بر هر چيز نگهبان است(62)
لَّهُ مَقَالِيدُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا۟ بَِٔايَٰتِ اللَّهِ أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْخَٰسِرُونَ(63)
كليدهاي آسمان و زمين از آن اوست و كساني كه نشانه هاي خدا را انكار كردند آنانند كه زيانكارانند(63)
قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُوٓنِّيٓ أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَٰهِلُونَ(64)
بگو اي نادانان آيا مرا وادار مي كنيد كه جز خدا را بپرستم(64)
وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَٰسِرِينَ(65)
و قطعا به تو و به كساني كه پيش از تو بودند وحي شده است اگر شرك ورزي حتما كردارت تباه و مسلما از زيانكاران خواهي شد(65)
بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُن مِّنَ الشَّٰكِرِينَ(66)
بلكه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش(66)
وَمَا قَدَرُوا۟ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ وَالسَّمَٰوَٰتُ مَطْوِيَّٰتٌۢ بِيَمِينِهِ سُبْحَٰنَهُ وَتَعَٰلَيٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ(67)
و خدا را آنچنان كه بايد به بزرگي نشناخته اند و حال آنكه روز قيامت زمين يكسره در قبضه [قدرت] اوست و آسمانها در پيچيده به دست اوست او منزه است و برتر است از آنچه [با وي] شريك مي گردانند(67)
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَآءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَيٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ(68)
و در صور دميده مي شود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش درمي افتد مگر كسي كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در آن دميده مي شود و بناگاه آنان بر پاي ايستاده مي نگرند(68)
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَٰبُ وَجِا۟يٓءَ بِالنَّبِيِّۦنَ وَالشُّهَدَآءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ(69)
و زمين به نور پروردگارش روشن گردد و كارنامه [اعمال در ميان] نهاده شود و پيامبران و شاهدان را بياورند و ميانشان به حق داوري گردد و مورد ستم قرار نگيرند(69)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر
(آیه 52)
قرآن در پاسخ این سخن که مىگفتند: نعمتهاى ما مولود آگاهى و توانائى خود ماست به آنها گوشزد کرد که سرى به تاریخ گذشتگان بزنید و ببینید همین سخن را دیگران گفتند و به چه مصائب و عذابهائى گرفتار شدند- این یک جواب تاریخى است.
سپس در این آیه به یک جواب عقلى پرداخته، مىگوید: «آیا آنها ندانستند که خداوند روزى را براى هرکس بخواهد گسترده یا تنگ مىسازد»؟! (أَ وَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ).
چه بسیارند افراد شایستهاى که در زندگى محروم و منزوى هستند، و چه بسیار افراد ضعیف و ناتوانى که از هر نظر متنعمند، اگر پیروزیهاى مادى همگى در سایه تلاش و کوشش خود افراد و لیاقتهاى آنها به دست مىآمد نباشید شاهد چنین صحنههائى باشیم.
لذا در پایان آیه مىافزاید: «در این، آیات و نشانههایى است براى گروهى که ایمان مىآورند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
نشانههائى براى ذات پاک خدا همان گونه که امیر مؤمنان على علیه السّلام فرمود:
«عرفت اللّه بفسخ العزائم و حلّ العقود و نقض الهمم من خدا را بوسیله بر هم خوردن تصمیمها، گشوده شدن گرهها و درهم شکستن ارادهها شناختم».
اینها نشانه هایى است از ضعف و ناتوانى انسان تا خود را گم نکند و گرفتار غرور و خودبینى نگردد.
(آیه 53)
خداوند همه گناهان را مىآمرزد: به دنبال تهدیدهاى مکررى که در آیات گذشته در مورد مشرکان و ظالمان آمده بود در اینجا راه بازگشت را توأم با امیدوارى به روى همه گنهکاران مىگشاید زیرا هدف اصلى از همه این امور تربیت و هدایت است نه انتقامجوئى و خشونت، با لحنى آکنده از نهایت لطف و محبت آغوش رحمتش را به روى همگان باز کرده و فرمان عفو آنها را صادر نموده، مىفرماید: «به آنها بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد زیرا که او آمرزنده و مهربان است» (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً).
دقت در تعبیرات این آیه نشان مىدهد که از امید بخشترین آیات قرآن مجید نسبت به همه گنهکاران است، و گستردگى آن به حدى است که طبق روایتى امیر مؤمنان على علیه السّلام فرمود: «در تمام قرآن آیهاى وسیعتر از این آیه نیست».
این وعده غفران مشروط بر این است که: بعد از ارتکاب گناه به خود آیند، و تغییر مسیر دهند، رو به سوى درگاه خدا آورند، در برابر فرمانش تسلیم باشند و با عمل، صداقت خود را در این توبه و انابه نشان دهند.
منیع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/285
-
پاسخ : صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر
(آیه 54)
در این آیه راه ورود در این دریاى بىکران رحمت الهى را به همه مجرمان و گنهکاران نشان مىدهد، مىفرماید: «و به درگاه پروردگارتان باز گردید» و مسیر زندگى خود را اصلاح کنید (وَ أَنِیبُوا إِلى رَبِّکُمْ).
«و در برابر او تسلیم شوید (و فرمانش را به گوش جان بشنوید و پذیرا گردید) پیش از آن که عذاب (الهى) به سراغ شما آید، سپس از سوى هیچ کس یارى نشوید»! (وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ).
(آیه 55)
بعد از پیمودن مرحله انابه و اسلام سخن از مرحله سوم که مرحله «عمل» است به میان آورده، مىافزاید: «و از بهترین دستوراتى که از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پیروى کنید، پیش از آن که عذاب (الهى) ناگهان به سراغ شما آید در حالى که از آن خبر ندارید» (وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ).
و به این ترتیب مسیر وصول به رحمت خدا سه گام بیشتر نیست:
گام اول توبه و پشیمانى از گناه و روى آوردن به سوى خداست.
گام دوم ایمان و تسلیم در برابر فرمان او، و گام سوم عمل صالح است.
(آیه 56)
آن روز پشیمانى بیهوده است: در آیات گذشته دستور مؤکدى براى توبه و اصلاح و جبران اعمال گذشته آمده بود، در اینجا در تعقیب آن مى گوید: این دستورها براى آن است «مبادا کسى (روز قیامت) بگوید: افسوس بر من از کوتاهیهائى که در اطاعت فرمان خدا کردم! و از مسخره کنندگان (آیات او) بودم»! (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ).
آرى! هنگامى که انسان وارد عرصه محشر مى شود و نتیجه تفریط ها، و مسامحه کاری ها و خلافکاری ها، و شوخى گرفتن جدیها را در برابر چشم خود مىبیند، اندوهى سنگین توأم با ندامتى عمیق بر قلب او سایه مىافکند، و این حالت درونى خود را بر زبان آورده و به صورت جمله هاى فوق بیان مىدارد.
منیع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/285
-
پاسخ : صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر
(آیه 57)
سپس مى افزاید: «یا بگوید: اگر خداوند مرا هدایت مىکرد از پرهیزکاران بودم» (أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ).
این سخن را گویا زمانى مىگوید که او را به پاى میزان حساب مى آورند، گروهى را مىبیند که با دست پر از حسنات به سوى بهشت روانه مىشوند، او نیز آرزو مىکند در صف آنان باشد و همراه آنان به سوى نعمت هاى الهى برود.
(آیه 58)
باز مىافزاید: «یا هنگامى که عذاب الهى را مىبیند بگوید: اى کاش بار دیگر (به دنیا) باز مىگشتم و از نیکوکاران بودم»؟! (أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ).
و این هنگامى است که او را به سوى دوزخ مىبرند و چشمش به آتش سوزان و منظره عذاب دردناک آن مىافتد، آهى از دل بر مىکشد و آرزو مىکند اى کاش به او اجازه داده مىشد تا به دنیا باز گردد.
(آیه 59)
قرآن در برابر این سه گفتار دوم چنین پاسخ مىگوید:
«آرى آیات من به سراغ تو آمد اما آن را تکذیب کردى، و تکبر نمودى، و از کافران بودى» (بَلى قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ).
یعنى این که مىگوئى «اگر هدایت الهى به سراغ من آمده بود از پرهیزکاران بودم» هدایت الهى چیست؟ جز این همه کتب آسمانى و فرستادگان خدا و آیات و نشانههاى حق در آفاق و انفس؟
همه این آیات را دیدى و شنیدى عکس العمل تو در مقابل آن چه بود؟
تکذیب و استکبار و کفر! از میان این سه عمل «استکبار» ریشه اصلى است و به دنبال آن «تکذیب آیات الهى» و نتیجه آن «کفر و بىایمان» است.
(آیه 60)
از آنجا که در آیات گذشته سخن از مشرکان دروغ پرداز و مستکبرى بود که در روز قیامت از کرده خود پشیمان مىشوند و تقاضاى بازگشت به این جهان مى کنند - تقاضائى بى حاصل و غیر قابل قبول- در اینجا در ادامه همین سخن مى گوید: «و روز قیامت کسانى را که بر خدا دروغ بستند مىبینى که صورتهایشان سیاه است»! (وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَى الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ).
سپس مى افزاید: «آیا در جهنم جایگاهى براى مستکبّران نیست»؟! (أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَکَبِّرِینَ).
(آیه 61)
در این آیه سخن از نقطه مقابل این گروه یعنى گروه پرهیزکاران و سعادت آنها در قیامت در میان است، مى فرماید: «و خداوند کسانى را که تقوا پیشه کردند با رستگارى رهایى مى بخشد» (وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ).
سپس این فلاح و پیروزى را با این دو جمله کوتاه و پر معنى توضیح مى دهد:
«هیچ بدى به آنها نمى رسد و هرگز غمگین نخواهند شد» (لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
در جهانى زندگى مى کنند که جز نیکى و پاکى و وجد و سرور چیزى وجود ندارد، این تعبیر کوتاه در حقیقت تمام مواهب الهى را در خود جمع کرده است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/286
-
پاسخ : صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر
(آیه 62)
این آیه بار دیگر به مسأله توحید و مبارزه با شرک باز مىگردد و گفتگوهائى را که با مشرکان داشت ادامه داده، مى فرماید: «خداوند آفریدگار همه چیز است و حافظ و ناظر بر همه اشیا است» (اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ).
جمله اول اشاره به «توحید خالقیت» است و جمله دوم اشاره به «توحید ربوبیت».
مسأله توحید خالقیت چیزى است که حتى مشرکان غالبا به آن معترف بودهاند.
ولى آنها در توحید ربوبیت گرفتار انحراف شده بودند گاه حافظ و نگهبان و مدبر کارهاى خود را بتها مىدانستند و در مشکلات به آنها پناه مىبردند.
(آیه 63)
این آیه با ذکر توحید مالکیت خداوند بحث توحیدى آیه قبل را تکمیل کرده، مىگوید: «کلیدهاى آسمانها و زمین از آن اوست» (لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
این تعبیر معمولا کنایه از مالکیت و یا سلطه بر چیزى است، چنانکه مىگوئیم: کلید این کار به دست فلانى است.
قرآن بعد از این جمله چنین نتیجه گیرى مىکند: «و کسانى که به آیات خداوند کافر شدند زیانکارانند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ).
چرا که منبع اصلى و سر چشمه واقعى همه خیرات و برکات را رها کرده و در بیراههها سرگردان شدهاند، از کسى که تمام کلیدهاى آسمانها و زمین به دست اوست روى بر تافته و به سراغ موجودات ناتوانى رفتهاند که مطلقا کارى از آنها ساخته نیست.
(آیه 64)
از مجموع آنچه در باره شاخههاى توحید در آیات گذشته ذکر شد به خوبى مىتوان نتیجه گرفت که توحید در عبادت یک حقیقت غیر قابل انکار است، تا آنجا که هیچ انسان فهمیده و عاقلى نباید به خود اجازه دهد که در برابر بتها سجده کند، لذا به دنبال آن با لحنى قاطع و تشدد آمیز مىگوید: «بگو: آیا به من دستور مىدهید که غیر خدا را بپرستم اى جاهلان»؟! (قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُونَ).
این سخن مخصوصا با توجه به این که کفار و مشرکان گاهى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله را دعوت مىکردند که خدایان آنها را احترام و پرستش کند، و یا حد اقل از عیبجوئى و انتقاد نسبت به بتها بپرهیزد مفهوم عمیقترى پیدا مىکند، و با صراحت اعلام مىدارد که مسأله توحید و نفى شرک مطلبى نیست که بتوان بر سر آن معامله و سازش کرد، شرک باید در تمام چهرههایش درهم کوبیده شود و از صفحه جهان محو گردد!
(آیه 65)
اگر مشرک شوى اعمالت بر باد مىرود! قرآن همچنان مسائل مربوط به شرک و توحید را که در آیات قبل از آن سخن بود تعقیب مىکند.
نخست با لحن قاطع خطر شرک را بازگو کرده، مىفرماید: «به تو و همه پیامبران پیشین وحى شده که اگر مشرک شوى تمام اعمالت تباه مىشود و از زیانکاران خواهى بود» (وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ).
به این ترتیب شرک دو پیامد خطرناک دارد حتى در مورد پیامبران الهى اگر به فرض محال مشرک شوند.
نخست مسأله حبط اعمال است، و دوم گرفتار خسران و زیان زندگى شدن.
اما «حبط اعمال» به معنى محو آثار و پاداش عمل به خاطر شرک است چرا که شرط قبولى اعمال اعتقاد به اصل توحید است و بدون آن هیچ عملى پذیرفته نیست.
و اما زیانکار شدن آنها به خاطر این است که بزرگترین سرمایه هاى خود را که عقل و خرد و عمر گرانبهاست در این بازار بزرگ تجارت دنیا از دست داده و «جز حسرت و اندوه متاعى نخریدند»!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/286
-
پاسخ : صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر
(آیه 66)
در این آیه باز براى تأکید بیشتر مى افزاید: «بلکه تنها خداوند را عبادت کن و از شکرگزاران باش» (بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ). یعنى معبود تو باید منحصرا ذات پاک «اللّه» باشد.
(آیه 67)
در این آیه به بیان دیگرى براى نفى شرک پرداخته، ریشه اصلى انحراف آنها را ذکر کرده، مىگوید: «آنها خدا را آن گونه که شایسته است نشناختند» (وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ). و به همین دلیل نام مقدس او را تا آنجا تنزل دادند که هم ردیف بتها قرار دادند.
آرى! سر چشمه شرک عدم معرفت صحیح در باره خداوند است، کسى که بداند او وجودى است بىپایان و نامحدود از هر نظر و از سوى دیگر آفرینش همه موجودات از ناحیه اوست و حتى در بقاى خود هر لحظه به فیض وجود او نیازمندند و از سوى سوم تدبیر عالم هستى و گشودن گره تمام مشکلات و همه ارزاق به دست با قدرت اوست، و حتى اگر شفاعتى هم انجام گیرد به اذن و فرمان او خواهد بود، معنى ندارد رو به سوى دیگرى آرد.
اصلا چنین وجودى با این صفات، دوگانگى براى او محال است زیرا دو وجود نامحدود از جمیع جهات عقلا غیر ممکن است- دقت کنید.
سپس براى بیان عظمت و قدرت او از دو تعبیر کنائى زیبا استفاده کرده، مىگوید: «در حالى که تمام زمین در روز قیامت در قبضه اوست و آسمانها پیچیده در دست او» (وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ).
کسى که طومارى را درهم پیچیده و در دست راست گرفته کاملترین تسلط را بر آن دارد، مخصوصا انتخاب «یمین» (دست راست) به خاطر آن است که غالب اشخاص کارهاى مهم را با دست راست انجام مىدهند و قوت و قدرت بیشترى در آن احساس مىکنند.
کوتاه سخن این که: همه این تشبیهات و تعبیرات کنایه از سلطه مطلقه پروردگار بر عالم هستى در جهان دیگر است، تا همگان بدانند در عالم قیامت نیز کلید نجات و حل مشکلات در کف قدرت خداوند است، تا به بهانه شفاعت و مانند آن به سراغ بتها و معبودهاى دیگر نروند.
البته در این دنیا نیز زمین و آسمان به همین صورت در قبضه قدرت او است.
ولى در آن روز قدرت خداوند از هر زمان آشکارتر است و همگى به روشنى در مىیابند که همه چیز از آن او و در اختیار اوست.
به هر حال بعد از بیانات فوق در آخر آیه در یک نتیجه گیرى فشرده و گویا مىفرماید: «خداوند منزه و بلند مقام است از شریکهایى که براى او مىپندارند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ).
اگر انسانها با مقیاس هاى کوچک اندیشه هاى خود در باره ذات پاک او قضاوت نمى کردند هرگز به بیراهه هاى شرک و بت پرستى نمى افتادند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/286
-
پاسخ : صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر
(آیه 68)
«نفخه صور» و مرگ و حیات عمومى بندگان: در آیه قبل سخن از قیامت در میان آمد، در این آیه همین مسأله را با ذکر بسیارى از خصوصیات تعقیب مىکند، نخست از پایان دنیا شروع کرده، مىفرماید: «و در صور دمیده مىشود پس همه کسانى که در آسمانها و زمین هستند مىمیرند، مگر کسانى که خدا بخواهد» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ).
البته از روایات به خوبى استفاده مىشود که این گروه باقیمانده نیز سر انجام مىمیرند به گونهاى که در سرتاسر عالم هستى موجودى زنده نخواهد بود، جز خداوند «حىّ لا یموت».
سپس بار دیگر در صور دمیده مىشود، ناگهان همگى به پا مىخیزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند»! (ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ).
از این آیه به خوبى استفاده مىشود که در پایان جهان و آغاز رستاخیز دو حادثه ناگهانى رخ مىدهد: در حادثه اول همه موجودات زنده فورا مىمیرند، و در حادثه دوم که با فاصله اى صورت مىگیرد همه انسانها ناگهان زنده مىشوند، و به پا مىخیزند و در انتظار حسابند.
(آیه 69)
آن روز که زمین به نور خدا روشن مىشود! در این آیه بحثهاى مربوط به قیامت همچنان ادامه مىیابد.
نخست مىفرماید: «و زمین در (آن روز) به نور پروردگارش روشن مىشود» (وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها).
در این که منظور از این «اشراق» و روشنائى به نور الهى چیست؟ تفسیرهاى مختلفى گفته شده است که مهمتر از همه دو تفسیر زیر است:
1- جمعى گفتهاند: منظور از نور رب، حق و عدالت است که خداوند صفحه زمین را در آن روز با آن نورانى مىکند.
2- مفسر عالیقدر نویسنده «المیزان» مىگوید: مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار که از خصوصیات روز قیامت است همان انکشاف غطاء و کنار رفتن پردهها و حجابها و ظاهر شدن حقایق اشیاء و اعمال انسانها از خیر و شر و اطاعت و عصیان و حق و باطل مىباشد، سپس به آیه 22 سوره ق بر این معنى استدلال کرده است: (لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ) «تو در غفلت از این موضوع بودى، ما پرده را از برابر چشمت کنار زدیم و امروز چشمت به خوبى مىبیند»! درست است که این اشراق الهى در آن روز همه چیز را شامل مىشود ولى ذکر خصوص زمین در این میان به خاطر آن است که هدف اصلى بیان حال مردم روى زمین در آن روز است.
بدون شک این آیه مربوط به قیامت است و اگر مىبینیم در بعضى از روایات اهل بیت علیهم السّلام به قیام حضرت مهدى- عج- تفسیر شده در حقیقت نوعى تطبیق و تشبیه است، و تأکیدى بر این معنى است که به هنگام قیام حضرت مهدى- عج- دنیا نمونهاى از صحنه قیامت خواهد شد، و عدل و داد به وسیله آن امام به حق، در روى زمین تا آن جا که طبیعت دنیا مىپذیرد حکمفرما خواهد شد.
در جمله دوم این آیه سخن از نامه اعمال است مىگوید: «و نامههاى اعمال را پیش مىنهند» و به آن رسیدگى مىکنند (وَ وُضِعَ الْکِتابُ).
نامههایى که تمامى اعمال انسان کوچک و بزرگ در آن جمع است.
در جمله بعد که سخن از گواهان است مىافزاید: «و پیامبران و گواهان را حاضر مىسازند» (وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ).
پیامبران احضار مىشوند تا از اداى رسالت خود به مجرمان سخن گویند، همان گونه که در آیه 6 سوره اعراف مىخوانیم: «وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ» ما از رسولان بطور قطع سؤال خواهیم کرد».
و «گواهان» براى این که در آن محکمه عدل گواهى دهند، درست است که خداوند از همه چیز آگاه است، ولى براى تأکید مراتب عدالت حضور شهود لازم است.
چهارمین جمله مىگوید: «و میان آنها به حق داورى مىشود» (وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ).
و در پنجمین جمله مى افزاید: «و به آنان ستم نخواهد شد» (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
بدیهى است هنگامى که حاکم، خدا باشد، در چنین دادگاهى ظلم و بیدادگرى مفهومى ندارد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/287
-
صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ(70)
و هر كسي [نتيجه] آنچه انجام داده است به تمام بيابد و او به آنچه مي كنند داناتر است(70)
وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِلَيٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّيٰٓ إِذَا جَآءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَآ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ ءَايَٰتِ رَبِّكُمْ وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَآءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا قَالُوا۟ بَلَيٰ وَلَٰكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَي الْكَٰفِرِينَ(71)
و كساني كه كافر شده اند گروه گروه به سوي جهنم رانده شوند تا چون بدان رسند درهاي آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند مگر فرستادگاني از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به ديدار چنين روزي شما را هشدار دهند گويند چرا ولي فرمان عذاب بر كافران واجب آمد(71)
قِيلَ ادْخُلُوٓا۟ أَبْوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ(72)
و گفته شود از درهاي دوزخ درآييد جاودانه در آن بمانيد وه چه بد [جايي] است جاي سركشان(72)
وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا۟ رَبَّهُمْ إِلَي الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّيٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَٰلِدِينَ(73)
و كساني كه از پروردگارشان پروا داشته اند گروه گروه به سوي بهشت سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاي آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند سلام بر شما خوش آمديد در آن درآييد [و] جاودانه [بمانيد](73)
وَقَالُوا۟ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَآءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَٰمِلِينَ(74)
و گويند سپاس خدايي را كه وعده اش را بر ما راست گردانيد و سرزمين [بهشت] را به ما ميراث داد از هر جاي آن باغ [پهناور] كه بخواهيم جاي مي گزينيم چه نيك است پاداش عمل كنندگان(74)
وَتَرَي الْمَلَٰٓئِكَةَ حَآفِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(75)
و فرشتگان را مي بيني كه پيرامون عرش به ستايش پروردگار خود تسبيح مي گويند و ميانشان به حق داوري مي گردد و گفته مي شود سپاس ويژه پروردگار جهانيان است(75)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حاء ميم(1)
تَنزِيلُ الْكِتَٰبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ(2)
فرو فرستادن اين كتاب از جانب خداي ارجمند داناست(2)
غَافِرِ الذَّنۢبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ(3)
[كه] گناه بخش و توبه پذير [و] سخت كيفر [و] فراخ نعمت است خدايي جز او نيست بازگشت به سوي اوست(3)
مَا يُجَٰدِلُ فِيٓ ءَايَٰتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَٰدِ(4)
جز آنهايي كه كفر ورزيدند [كسي] در آيات خدا ستيزه نمي كند پس رفت و آمدشان در شهرها تو را دستخوش فريب نگرداند(4)
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنۢ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍۭ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَٰدَلُوا۟ بِالْبَٰطِلِ لِيُدْحِضُوا۟ بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ(5)
پيش از اينان قوم نوح و بعد از آنان دسته هاي مخالف [ديگر] به تكذيب پرداختند و هر امتي آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را بگيرند و به [وسيله] باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند پس آنان را فرو گرفتم آيا چگونه بود كيفر من(5)
وَكَذَٰلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَنَّهُمْ أَصْحَٰبُ النَّارِ(6)
و بدين سان فرمان پروردگارت در باره كساني كه كفر ورزيده بودند به حقيقت پيوست كه ايشان همدمان آتش خواهند بود(6)
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا۟ وَاتَّبَعُوا۟ سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ(7)
كساني كه عرش [خدا] را حمل مي كنند و آنها كه پيرامون آنند به سپاس پروردگارشان تسبيح مي گويند و به او ايمان دارند و براي كساني كه گرويده اند طلب آمرزش مي كنند پروردگارا رحمت و دانش [تو بر] هر چيز احاطه دارد كساني را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار(7)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
(آیه 70)
و ششمین جمله در این آیه این سخن را تکمیل کرده، مىگوید:
«و به هر کس آنچه انجام داده است بىکم و کاست داده مىشود» (وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ).
نه جزا و پاداش و کیفر اعمالشان که خود اعمالشان به آنها داده مىشود! و چه پاداش و کیفرى از این برتر که عمل انسان بطور کامل به او تحویل داده شود.
چه کسى مىتواند این برنامههاى عدالت را دقیقا اجرا کند کسى که علم او به همه چیز احاطه دارد لذا در هفتمین و آخرین جمله مىفرماید: «و او نسبت به آنچه انجام مىدادند از همه آگاهتر است» (وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ).
حتى نیازى به شهود نیست که او از همه شهود اعلم است، اما لطف و عدالتش ایجاب مىکند که گواهان را احضار کند.
(آیه 71)
آنها که گروه گروه، وارد دوزخ مىشوند: قرآن همچنان بحثهاى معاد را ادامه مىدهد، و آنچه را به صورت اجمال در آیات گذشته در مورد پاداش و کیفر مؤمنان و کافران آمده بطور تفصیل بیان مىکند.
نخست از دوزخیان شروع مىکند و مىگوید: «و کسانى که کافر شدند گروه گروه به سوى جهنم رانده مىشوند»! (وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً).
سپس مىافزاید: این امر ادامه پیدا مىکند تا «وقتى به دوزخ مىرسند درهاى آن گشوده مىشود و نگهبانان دوزخ (از روى ملامت) به آنها مىگویند: آیا رسولانى از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند»؟! (حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیاتِ رَبِّکُمْ وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا).
از این تعبیر به خوبى استفاده مىشود که درهاى جهنم قبل از ورود آنها بسته است درست همانند درهاى زندانها هنگامى که نزدیک آن مىرسند ناگهان به روى آنان گشوده مىشود و این مشاهده ناگهانى وحشت بیشترى در آنها ایجاب مىکند، اما قبل از هر چیز در زیر رگبار ملامت خازنان دوزخ قرار مىگیرند که به آنها مىگویند تمام اسباب هدایت براى شما فراهم بود. با این حال چگونه این تیره روزى دامان شما را گرفت.
به هر حال آنها با یک جمله کوتاه و درد آلود به آنها پاسخ داده «مىگویند: آرى (پیامبران آمدند و آیات الهى را بر ما خواندند، و ما مخالفت کردیم) ولى فرمان عذاب الهى بر کافران مسلم شده است» (قالُوا بَلى وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْکافِرِینَ).
به این ترتیب آنها اعتراف مىکنند که راه تکذیب انبیا و انکار آیات الهى را پیش گرفتند و طبعا سرنوشتى بهتر از این نخواهند داشت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/287
-
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
(آیه 72)
پس از این گفتگوى کوتاه در آستانه جهنم «به آنان گفته مىشود: از درهاى جهنم وارد شوید، جاودانه در آن بمانید، چه بد جایگاهى است جایگاه متکبران»؟! (قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ).
درهاى جهنم- چنانکه قبلا هم اشاره کردهایم- ممکن است به معنى درهائى باشد که بر حسب اعمال انسانها تنظیم شده است و هر گروهى را به تناسب عمل خود به دوزخ مىبرند، همان گونه که درهاى بهشت نیز چنین است.
جالب این که فرشتگان عذاب از میان تمام اوصاف رذیله انسان که او را به دوزخ مىبرد روى مسأله «تکبر» تکیه مىکنند، اشاره به این که سر چشمه اصلى کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است.
و به همین دلیل در روایتى از امام صادق و امام باقر علیهم السّلام مىخوانیم: «کسى که به مقدار ذره اى کبر، در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمىشود»!
(آیه 73)
و این جمعیت گروه گروه وارد بهشت مىشوند! قرآن در آخرین آیات این سوره همچنان بحثهاى مربوط به معاد را ادامه مىدهد، و چون در آیات پیشین سخن از چگونگى ورود کافران به جهنم بود در اینجا سخن از چگونگى ورود مؤمنان پرهیزکار در بهشت است، تا به قرینه مقابله مسائل روشنتر و آشکارتر گردد.
نخست مىگوید: «و کسانى که تقواى الهى پیشه کردند گروه گروه به سوى بهشت برده مىشوند» (وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً).
کلمه «زمر» که به معنى گروههاى کوچک است نشان مىدهد که بهشتیان در گروههاى مختلف که نشانگر سلسله مراتب مقامات معنوى آنهاست به سوى بهشت مىروند.
«تا این که آنها به بهشت مىرسند در حالى که درهاى آن از قبل براى آنها گشوده شده است، و (در این هنگام) نگهبانان آن [فرشتگان رحمت] به آنها مىگویند: سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید»! (حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ).
جالب این که در مورد دوزخیان مىگوید هنگامى که به دوزخ مىرسند درهایش گشوده مىشود، ولى در مورد بهشتیان مىگوید درهایش از قبل گشوده شده، و این اشاره به احترام و اکرام خاصى است که براى آنها قائلند.
در مورد دوزخیان خواندیم که نخستین سخن فرشتگان عذاب ملامت و سرزنش سخت به آنهاست.
ولى در مورد بهشتیان نخستین سخن «سلام و درود و احترام و اکرام» است.
(آیه 74)
در این آیه چهار جمله کوتاه و پر معنى که حاکى از نهایت خشنودى و رضایت خاطر بهشتیان است از آنها نقل مىکند: «آنها مىگویند: حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که به وعده خویش در باره ما وفا کرد» (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ).
در جملههاى بعد مىافزاید: «و زمین (بهشت) را میراث ما قرار داد و به ما بخشید» (وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ).
منظور از زمین در اینجا زمین بهشت است، و تعبیر به «ارث» به خاطر آن است که این همه نعمت در برابر زحمت کمى به آنها داده شده، و مىدانیم میراث چیزى است که انسان براى آن معمولا زحمتى نکشیده است، و یا از این نظر است که هر انسانى مکانى در بهشت دارد و محلى در دوزخ هر گاه به خاطر اعمالش دوزخى شود مکان بهشتى او را به دیگران مىسپارند و هر گاه بهشتى شود مکان دوزخیش براى دیگران باقى مىماند.
در جمله سوم آزادى کامل خود را در استفاده از بهشت وسیع پروردگار چنین بیان مىکنند: «ما هر جا از بهشت را بخواهیم منزلگاه خود قرار مىدهیم» (نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ).
بالاخره در آخرین جمله مىگویند: «چه نیکوست پاداش عمل کنندگان» به دستورات پروردگار (فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ).
اشاره به این که این مواهب وسیع را به «بها» مىدهند، به «بهانه» نمىدهند، ایمان و عمل صالح لازم است تا در پرتو آن چنین شایستگى حاصل شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/287
-
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
(آیه 75)
سر انجام در آخرین آیه سوره زمر، پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله را مخاطب ساخته، مىگوید: در آن روز «فرشتگان را مىبینى که بر گرد عرش خدا حلقه زده اند (و طواف مىکنند) و با ستایش پروردگارشان تسبیح مىگویند» (وَ تَرَى الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ).
اشاره به وضع فرشتگان در اطراف عرش خداوند به خاطر این است که آمادگى آنها را براى اجراى اوامر الهى بیان کند.
لذا به دنبال آن مىگوید: «و در میان بندگان به حق داورى مىشود» (وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ).
و از آنجا که این امور نشانههاى ربوبیت پروردگار، و دلائل شایستگى ذات پاکش براى هر گونه حمد و سپاس است در آخرین جمله مىافزاید: در آن روز «گفته خواهد شد حمد مخصوص خدا پروردگار جهانیان است» (وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
گوینده این سخن فرشتگان و بهشتیان و پرهیزکارانند چرا که حمد و سپاس الهى برنامه همه صاحبان عقل و فکر و همه خاصان و مقربان است.
«پایان سوره زمر»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/288
-
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
سوره مؤمن «غافر» [40]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 85 آیه است
محتواى سوره:
سوره مؤمن نخستین سوره از «حوامیم» «1» است. و محتواى آن را مىتوان در شش بخش خلاصه کرد:
بخش اول: توجهى است به خداوند و قسمتى از اسماء حسناى او، مخصوصا آنچه خوف و رجاء را در دلها بر مىانگیزد.
بخش دوم: تهدیدهایى است نسبت به کافران جبار پیرامون عذابهاى این جهان، و عذابهاى قیامت با ذکر خصوصیات و جزئیات آن.
بخش سوم: پس از مطرح کردن داستان موسى (ع) و فرعون سخن را به مؤمن آل فرعون سوق مىدهد و بخش وسیعى از سوره را به شرح گفتگوهاى این مرد هوشمند شجاع با فرعونیان اختصاص مىدهد.
بخش چهارم: مسأله توحید و شرک را که مهمترین مسأله زندگى انسان است به میان آورده، و قسمتى از نشانه هاى توحید و دلائل بطلان شرک را مطرح مىکند.
بخش پنجم: ضمن دعوت پیامبر به صبر و شکیبایى خلاصهاى از آنچه در بخشهاى دیگر این سوره گذشت و ذکر گوشهاى از نعمتهاى الهى، سوره را پایان مىدهد.
نامگذارى سوره به «مؤمن» به خاطر بخشى است که در باره مؤمن آل فرعون بیان مىکند، همان طور که نامگذارى آن به «غافر» به خاطر آغاز سومین آیه آن است.
فضیلت تلاوت سوره:
از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: «الحوامیم تاج القرآن سوره هاى (هفتگانه) حم تاج قرآن است»! و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «سورههاى حامیم گلهاى قرآن است، خدا را سپاس گوئید و با حفظ و تلاوت این سورهها او را شکر گذارید، هر بندهاى که از خواب برخیزد و سورههاى حامیم بخواند از دهانش (در قیامت) بوى عطر دل انگیزى بهتر از مشک و عنبر خارج مىشود، و خداوند خواننده این سورهها را رحمت مىکند و نیز همسایگان و دوستان و آشنایان و تمام یاران نزدیک و دور او را مشمول رحمت خویش قرار مىدهد، و در قیامت عرش و کرسى و فرشتگان مقرب خدا براى او استغفار مىکنند».
روشن است این فضائل بزرگ پیوندى با آن محتواى برجسته دارد، محتوایى که هرگاه در زندگى انسان در بعد «اعتقادى» و «عملى» او پیاده شود بدون شک مستحق این فضائل عظیم است، و اگر در این روایات سخن از تلاوت به میان آمده، منظور تلاوتى است که مقدم هاى براى ایمان و عمل باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/288
-
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
در آغاز این سوره نیز به «حروف مقطعه» برخورد مىکنیم که در اینجا از نوع تازهاى از آن است: «حا- میم» (حم).
در بعضى از روایات دو حرف آغاز این سوره به نامهاى خدا که با این دو حرف آغاز مىشود تفسیر شده است، چنانکه در حدیثى از امام صادق علیه السّلام به «حمید» و «مجید» تفسیر گردیده است.
بعضى نیز «ح» را به نامهایى مانند «حمید» و «حلیم» و «حنان» و «م» را به نامهایى مانند «ملک» و «مالک» و «مجید» تفسیر کردهاند.
این احتمال نیز وجود دارد که «ح» اشاره به «حاکمیت» و «م» اشاره به «مالکیت خداوند» بوده باشد.
روشن است که این تفسیرها با هم منافاتى ندارد و ممکن است همه در معنى آیه جمع باشد.
(آیه 2)
اوصافى امید بخش! در این آیه- همان گونه که روش قرآن است- بعد از ذکر «حروف مقطعه» سخن از عظمت مقام «قرآن» به میان مىآورد، اشاره به این که این کتاب با این همه عظمت از حروف ساده الفبا ترکیب یافته، بنائى چنان عظیم از مصالحى چنین کوچک، و این خود دلیل بر اعجاز آن است.
مىفرماید: «این کتابى است که از سوى خداوند قادر و دانا نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
عزت و قدرتش موجب شده که احدى نتواند با آن برابرى کند، و علمش سبب گردیده که محتواى آن در اعلى درجه کمال، و فراگیر همه نیازهاى انسانها در طریق تکامل باشد.
(آیه 3)
این آیه خدا را به پنج وصف دیگر از صفات بزرگش که بعضى امید آفرین و بعضى خوف آفرین است توصیف کرده، مىگوید: «خداوندى که آمرزنده گناه» است (غافِرِ الذَّنْبِ).
«و پذیرنده توبه» (وَ قابِلِ التَّوْبِ).
«داراى مجازات سخت» (شَدِیدِ الْعِقابِ).
«و صاحب نعمت فراوان» است (ذِی الطَّوْلِ).
«هیچ معبودى جز او نیست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«و بازگشت (همه شما) به سوى اوست» (إِلَیْهِ الْمَصِیرُ).
آرى! کسى که واجد این اوصاف است فقط او شایسته عبودیت و مالک پاداش و کیفر است.
(آیه 4)
بعد از ذکر نزول قرآن از سوى خداوند و توصیف او به صفاتى که انگیزه خوف و رجا است سخن از گروهى به میان مىآورد که در برابر این آیات الهى به مجادله و پرخاشگرى بر مىخیزند، و سرنوشت این گروه را ضمن جملههایى کوتاه و کوبنده روشن ساخته، مىفرماید: «تنها کسانى در آیات الهى مجادله مىکنند که (از روى عناد) کافر شدهاند» (ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا).
درست است که این گروه احیانا نیرو و جمعیت و قدرتى دارند، ولى «مبادا رفت و آمدهاى آنان در شهرها (و قدرت نمائیهایشان) تو را بفریبد»! (فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ).
هدف آیه فوق این است که به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان آغاز اسلام که غالبا از قشر محروم بودند گوشزد کند مبادا امکانات مالى، و قدرت سیاسى و اجتماعى کافران جبار را دلیلى بر حقانیت، و یا قدرت واقعى آنها بدانند، دنیا این گونه اشخاص را زیاد به خاطر دارد، و تاریخ نشان مىدهد که تا چه اندازه در برابر مجازاتهاى الهى ضعیف و ناتوان بودند، همانند برگهاى پژمرده پائیزى در برابر تندباد خزان.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/288
-
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
(آیه 5)
لذا در این آیه سرنوشت بعضى از اقوام گمراه و سرکش پیشین را در عباراتى کوتاه و کوبنده به این گونه بیان مىکند: «پیش از آنها قوم نوح و اقوامى که بعد از ایشان بودند (پیامبرانشان را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ).
آرى! آنها احزابى بودند که دست به دست هم دادند و به تکذیب پیامبران الهى که دعوتشان با منافع نامشروع و هوى و هوسهاى آنها هماهنگ نبود برخاستند.
سپس مىافزاید: به این مقدار نیز قناعت نکردند «و هر امتى در پى آن بود که توطئه کند و پیامبرش را بگیرد» و آزار دهد (وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ).
باز به این هم اکتفا نکردند «و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند» و براى گمراه ساختن مردم اصرار ورزیدند (وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ).
اما این امور براى همیشه ادامه نیافت و به موقع «من آنها را گرفتم (و سخت مجازات کردم) ببین که مجازات من چگونه بود»؟! (فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ).
ویرانههاى شهرهاى آنها در مسیر مسافرتهاى شما به چشم مىخورد، و سرنوشت شوم و عاقبت سیاه و تاریکشان بر صفحات تاریخ و سینههاى صاحب دلان ثبت است، بنگرید و عبرت گیرید.
(آیه 6)
این آیه علاوه بر مجازات دنیوى، به مجازات آنها در سراى دیگر اشاره کرده، مىگوید: «و این گونه فرمان پروردگارت در باره کسانى که کافر شدند مسلّم شده که آنها همه اهل آتشند» (وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ).
ظاهر معنى آیه وسیع و گسترده است و کافران لجوج را از همه اقوام شامل مىشود، و بدیهى است مسلم شدن فرمان پروردگار در باره این قوم به دنبال گناهان مستمر و اعمال خلافى است که با اراده خود انجام دادند.
(آیه 7)
حاملان عرش الهى پیوسته به اهل ایمان دعا مىکنند لحن آیات پیشین نشان مىداد که این آیات هنگامى نازل شده که مسلمانان در اقلیت و محرومیت بودند، و دشمنان در اوج قدرت.
و به دنبال آن آیات بعد در حقیقت براى این نازل شده که به مؤمنان راستین بشارت دهد که شما هرگز تنها نیستید.
مىفرماید: «فرشتگانى که حاملان عرشند و آنها که در گرداگرد آن (طواف مىکنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را مىگویند و به او ایمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىکنند» (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا).
گفتار آنها این است که مىگویند: «پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته (تو از گناهان بندگانت با خبرى و نسبت به آنها رحیمى خداوندا!) آنها را که توبه کردهاند و راه تو را پیروى مىکنند بیامرز و آنها را از عذاب دوزخ نگاه دار» (رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ).
این آیه از یک سو به مؤمنان مىگوید تنها شما نیستید که عبادت خداوند مىکنید، و تسبیح و حمد او را مىگویید، قبل از شما مقربترین فرشتگان خداوند و حاملان و طواف کنندگان عرش خدا حمد و تسبیحش مىگویند.
از سوى دیگر به کفار هشدار مىدهد که ایمان آوردن یا نیاوردن شما مهم نیست، خدا نیازى به ایمان کسى ندارد.
و از سوى سوم به مؤمنان آگاهى مىدهد که شما در این جهان تنها نیستید- هر چند در محیط زندگى خود در اقلیت باشید- نیرومندترین قدرتهاى غیبى عالم پشتیبان شما و دعاگوى شما هستند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/288
-
صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّٰتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدتَّهُمْ وَمَن صَلَحَ مِنْ ءَابَآئِهِمْ وَأَزْوَٰجِهِمْ وَذُرِّيَّٰتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(8)
پروردگارا آنان را در باغهاي جاويد كه وعده شان داده اي با هر كه از پدران و همسران و فرزندانشان كه به صلاح آمده اند داخل كن زيرا تو خود ارجمند و حكيمي(8)
وَقِهِمُ السَّئَِّاتِ وَمَن تَقِ السَّئَِّاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(9)
و آنان را از بديها نگاه دار و هر كه را در آن روز از بديها حفظ كني البته رحمتش كرده اي و اين همان كاميابي بزرگ است(9)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَي الْإِيمَٰنِ فَتَكْفُرُونَ(10)
كساني كه كافر بوده اند مورد ندا قرار مي گيرند كه قطعا دشمني خدا از دشمني شما نسبت به همديگر سخت تر است آنگاه كه به سوي ايمان فرا خوانده مي شديد و انكار مي ورزيديد(10)
قَالُوا۟ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَيٰ خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ(11)
مي گويند پروردگارا دو بار ما را به مرگ رسانيدي و دو بار ما را زنده گردانيدي به گناهانمان اعتراف كرديم پس آيا راه بيرون شدني [از آتش] هست(11)
ذَٰلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا۟ فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ(12)
اين [كيفر] از آن روي براي شماست كه چون خدا به تنهايي خوانده مي شد كفر مي ورزيديد و چون به او شرك آورده مي شد آن را باور مي كرديد پس [امروز] فرمان از آن خداي والاي بزرگ است(12)
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ ءَايَٰتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُم مِّنَ السَّمَآءِ رِزْقًا وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَن يُنِيبُ(13)
اوست آن كس كه نشانه هاي خود را به شما مي نماياند و براي شما از آسمان روزي مي فرستد و جز آن كس كه توبه كار است [كسي] پند نمي گيرد(13)
فَادْعُوا۟ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَٰفِرُونَ(14)
پس خدا را پاكدلانه فرا خوانيد هر چند ناباوران را ناخوش افتد(14)
رَفِيعُ الدَّرَجَٰتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَيٰ مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ(15)
بالابرنده درجات خداوند عرش به هر كس از بندگانش كه خواهد آن روح [=فرشته] را به فرمان خويش مي فرستد تا [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند(15)
يَوْمَ هُم بَٰرِزُونَ لَا يَخْفَيٰ عَلَي اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَٰحِدِ الْقَهَّارِ(16)
آن روز كه آنان ظاهر گردند چيزي از آنها بر خدا پوشيده نمي ماند امروز فرمانروايي از آن كيست از آن خداوند يكتاي قهار است(16)
الْيَوْمَ تُجْزَيٰ كُلُّ نَفْسٍۭ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ(17)
امروز هر كسي به [موجب] آنچه انجام داده است كيفر مي يابد امروز ستمي نيست آري خدا زودشمار است(17)
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْءَازِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَي الْحَنَاجِرِ كَٰظِمِينَ مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ(18)
و آنها را از آن روز قريب[الوقوع] بترسان آنگاه كه جانها به گلوگاه مي رسد در حالي كه اندوه خود را فرو مي خورند براي ستمگران نه ياري است و نه شفاعتگري كه مورد اطاعت باشد(18)
يَعْلَمُ خَآئِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ(19)
[خدا] نگاههاي دزدانه و آنچه را كه دلها نهان مي دارند مي داند(19)
وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ(20)
و خداست كه به حق داوري مي كند و كساني را كه در برابر او مي خوانند [عاجزند و] به چيزي داوري نمي كنند در حقيقت خداست كه خود شنواي بيناست(20)
۞ أَوَلَمْ يَسِيرُوا۟ فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا۟ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا۟ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا۟ هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَءَاثَارًا فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ(21)
آيا در زمين نگرديده اند تا ببينند فرجام كساني كه پيش از آنها [زيسته]اند چگونه بوده است آنها از ايشان نيرومندتر [بوده] و آثار [پايدارتري] در روي زمين [از خود باقي گذاشتند] با اين همه خدا آنان را به كيفر گناهانشان گرفتار كرد و در برابر خدا حمايتگري نداشتند(21)
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانَت تَّأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ فَكَفَرُوا۟ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ(22)
اين [كيفر] از آن روي بود كه پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان مي آوردند ولي [آنها] انكار مي كردند پس خدا [گريبان] آنها را گرفت زيرا او نيرومند سخت كيفر است(22)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَيٰ بَِٔايَٰتِنَا وَسُلْطَٰنٍ مُّبِينٍ(23)
و به يقين موسي را با آيات خود و حجتي آشكار فرستاديم(23)
إِلَيٰ فِرْعَوْنَ وَهَٰمَٰنَ وَقَٰرُونَ فَقَالُوا۟ سَٰحِرٌ كَذَّابٌ(24)
به سوي فرعون و هامان و قارون [اما آنان] گفتند افسونگري شياد است(24)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 8)
در این آیه در ادامه دعاهاى حاملان عرش در باره مؤمنان مىافزاید: «پروردگارا! آنها را در باغهاى جاویدان بهشت که به آنها وعده فرمودهاى وارد کن» (رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ).
«و همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند» (وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ).
چرا «که تو توانا و حکیمى» (إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
وعده الهى که در این آیات به آن اشاره شده همان وعدهاى است که بارها خداوند به وسیله پیامبران به مردم داده است.
تقسیم مؤمنان به دو گروه بیانگر این واقعیت است که گروهى در ردیف اول قرار دارند، و در پیروى اوامر خداوند کاملا کوشا هستند، اما گروه دیگرى در این حد نیستند امام به خاطر پیروى نسبى از گروه اول و انتسابشان به آنها نیز مشمول دعاى فرشتگانند.
(آیه 9)
سپس آنها در چهارمین دعایشان در حق مؤمنان چنین مىگویند:
«و آنها را از بدیها نگاهدار که هر کس را در آن روز از بدیها نگاهدارى مشمول رحمتت ساختهاى» (وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ).
و بالأخره دعاى خود را با این جمله پر معنى پایان مىدهند: «و این است همان رستگارى عظیم» (وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
چه فوز و نجاتى از این برتر که گناهان انسان بخشوده شود، عذاب و بدیها از او دور گردد، مشمول رحمت الهى شود، و در بهشت جاویدانش قدم بگذارد و بستگان مورد علاقهاش نیز به او ملحق گردند.
(آیه 10)
ما به گناه خود معترفیم آیا راه جبرانى هست؟
در آیات گذشته سخن از شمول «رحمت» الهى نسبت به مؤمنان بود، و در اینجا سخن از چگونگى «غضب» پروردگار بر افراد بىایمان است، تا با قرینه مقابله هر دو بحث روشنتر گردد.
نخست مىفرماید: «کسانى را که کافر شدند روز قیامت صدا مىزنند که عداوت و خشم پروردگار نسبت به شما از عداوت و خشم شما به خودتان بیشتر است چرا که دعوت به سوى ایمان مىشدید ولى راه کفر را پیش مىگرفتید» (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ).
چه کسى آنها را چنین ندا مىکند؟ ظاهر این است که فرشتگان عذاب براى ملامت و سرزنش و رسوا کردن آنها چنین ندائى سر مىدهند، در حالى که فرشتگان رحمت همواره آماده اکرام و احترام مردم با ایمان و صالح مىباشند.
منظور از خشم و عداوت کفار نسبت به خودشان این است که آنها بزرگترین دشمنى را در حق خود در دنیا انجام دادهاند، آیا دشمنى با خویشتن از این شدیدتر مىشود که انسان به خاطر پیروى هواى نفس و بهره گیرى از متاع چند روزه دنیا راه سعادت جاویدان را به روى خویش ببندد و درهاى عذاب ابدى را بگشاید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/289
-
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 11)
به هر حال مجرمان با مشاهده اوضاع و احوال قیامت و آگاهى بر خشم خداوند نسبت به آنها از خواب غفلت طولانى خویش بیدار مىشوند و در فکر چاره افتاده «مىگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده کردى (و ما در این مرگ و حیاتها همه چیز را فهمیدیم) اکنون به گناهان خود اعتراف مىکنیم، پس آیا راهى براى خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران ما فات) وجود دارد؟! (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ).
آرى! در آنجا پردههاى غرور و غفلت کنار مىرود، و چشم حقیقت بین انسان باز مىشود، لذا چارهاى جز اعتراف به گناه ندارد.
منظور از دو بار میراندن، مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ است، و منظور از دو مرتبه احیا، احیاى برزخى و احیاى در قیامت است.
به این ترتیب ما یک حیات جسمانى داریم و یک حیات برزخى، در پایان عمر از حیات جسمانى مىمیریم، و در پایان این جهان از حیات برزخى و نیز داراى دو حیات به دنبال این دو مرگ هستیم: حیات برزخى، و حیات روز قیامت.
(آیه 12)
اما ناگفته پیداست که پاسخ این تقاضاى کافران که از دوزخ بیرون آیند و به دنیا برگردند تا به گمان خود گذشته تاریک را جبران نمایند منفى است و منفى بودن آن به قدرى روشن است که حتى در آیات مورد بحث سخنى از آن به میان نیامده، تنها در این آیه مطلبى ذکر مىکند که به منزله دلیل آن است، مىفرماید:
«این به خاطر آن است که وقتى خداوند به یگانگى خوانده مىشد انکار مىکردید و اگر براى او همتایى مىپنداشتند ایمان مىآورید» (ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا).
آرى! هر جا سخن از توحید و پاکى و تقوا و فرمان حق بود چهره درهم مىکشیدید، و هر جا از کفر و نفاق و شرک و آلودگى سخن به میان مىآمد خوشحال و شادان مىشدید، و به همین دلیل سرنوشتى غیر از این ندارید.
در پایان آیه براى آن که این تاریکدلان مشرک را براى همیشه مأیوس کند، مىفرماید: «اکنون داورى مخصوص خداوند بلند مرتبه و بزرگ است» و شما را مطابق عدل خود کیفر مىدهد (فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ).
جز او قاضى و دادخواه و دادرسى در این محکمه نیست، و چون او «علىّ» و «کبیر» است نه مغلوب کسى مىگردد، نه توصیهاى در او مؤثر مىشود، و هیچ راه فرارى در برابر حکمش وجود ندارد.
(آیه 13)
تنها خدا را بخوانید هر چند کافران نپسندند این آیه و دو آیه بعد استدلالى است بر توحید و وحدانیت خداوند و ربوبیت او، و نفى شرک و بت پرستى.
نخست مىگوید: «او کسى است که آیاتش را به شما نشان مىدهد» (هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیاتِهِ).
همان آیات و نشانههاى آفاقى و انفسى که تمام عالم هستى را پر کرده است.
سپس به بیان یکى از این آیات پرداخته، مىافزاید: «او از آسمان براى شما روزى (پر ارزشى) مىفرستد» (وَ یُنَزِّلُ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً).
دانههاى حیات بخش باران، نور آفتاب که زنده کننده تمام موجودات است، و هوائى که مایه حیات همه حیوانات و گیاهان مىباشد همه از آسمان نازل مىشود.
و در پایان آیه مىافزاید: با وجود این همه آیات در پهنه جهان هستى چشمهاى نابینا و قلوبى که حجاب بر آنها افکنده شده چیزى نمىبینند «تنها کسانى متذکر مىشوند که به سوى خدا باز گردند» و قلب و جان خود را از آلودگیها بشویند. (وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ).
(آیه 14)
در این آیه چنین نتیجه گیرى مىکند: «اکنون (که چنین است) خدا را بخوانید و دین خود را براى او خالص کنید» (فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).
برخیزید و با تیشه ایمان به جان بتهاى مشرکان بیفتید، و همه را از صفحه فکر و فرهنگ و اجتماع خود محو کنید.
البته این کار شما کافران لجوج و متعصب را سخت ناراحت مىکند ولى ترس و هراسى به خود راه ندهید، آئین خود را خالص کنید «هر چند کافران ناخشنود باشند» (وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/289
-
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 15)
این آیه خدا را با چند وصف مهم از اوصافش توصیف کرده، مىگوید: «او درجات (بندگان صالح) را بالا مىبرد» (رَفِیعُ الدَّرَجاتِ).
او در علمش بلند مرتبه است، و در قدرتش نیز بلند مرتبه، تمام اوصاف کمال و جمالش آن قدر مرتفع و بالاست که هماى بلند پرواز و دانش بشرى هرگز به اوج آن نمىرسد.
سپس مىافزاید: «او صاحب عرش است» (ذُو الْعَرْشِ).
سر تا سر عالم هستى تحت قدرت و حکومت اوست.
در سومین توصیف مىگوید: «روح (مقدس) را به فرمانش بر هر کسى از بندگانش که بخواهد القاء مىکند» (یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
این روح همان قرآن و مقام نبوت و وحى است که مایه حیات دلها و همانند روح در پیکر انسانى است.
جالب این که در آیات پیشین سخن از نزول باران و ارزاق جسمانى در میان بود و در اینجا سخن از نزول وحى و رزق روحانى است.
اکنون ببینیم هدف از القاى «روح القدس» بر پیامبران چیست؟ و آنها این راه پر نشیب و فراز و طولانى و پر مشقت را براى چه هدفى تعقیب مىکنند؟
در آخرین جمله آیه به این سؤال پاسخ داده شده، مىگوید: «هدف این است «تا (مردم را) از روز ملاقات [روز رستاخیز] بیم دهد»! (لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ).
روزى که بندگان با پروردگارشان از طریق شهود باطنى ملاقات مىکنند.
روزى که گذشتگان و آیندگان همه با هم تلاقى دارند.
روز ملاقات پیشوایان حق و باطل با پیروانشان.
روز لقاى مستضعفین و مستکبرین و ملاقات ظالم و مظلوم.
روز دیدار انسانها و فرشتگان.
و بالأخره روز تلاقى انسان با اعمال و گفتار و کردارش و با دادگاه عدل خداوند.
(آیه 16)
روز تلاقى! این آیه و چند آیه بعد از آن توضیح و تفسیرى است براى «یوم التلاق» که از نامهاى قیامت است، و در آیه قبل به آن اشاره شد.
نخست مىفرماید: روز تلاقى «روزى که همه آنان آشکار مىشوند» (یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ). و تمام پردهها و حجابها کنار مىرود و اسرار درون همگان آشکار مىگردد.
در دومین توصیف از آن روز مىافزاید: «چیزى از مردم بر خدا پنهان نخواهد ماند» (لا یَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ).
در این جهان و امروز نیز چیزى بر خداوند عالم و قادر مخفى نیست، ولى ظهور اشیاء در آن روز از تأکید بیشترى برخوردار است، جایى که دیگران نیز از اسرار هم آگاه شوند در مورد خداوند مسأله نیاز به بحث و گفتگو ندارد.
سومین ویژگى آن روز حاکمیت مطلقه پروردگار است، چنانکه در دنباله آیه مىفرماید: در آن روز گفته مىشود: «حکومت امروز براى کیست»؟ (لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ).
و در پاسخ مىگویند: «براى خداوند یکتاى قهّار است» (لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ).
این سؤال و جواب از سوى فرد خاصى عنوان نمىشود سؤالى است که از سوى خالق و مخلوق، فرشته و انسان، مؤمن و کافر و از تمام ذرات وجود و در دیوار عالم هستى بدون استثنا مطرح است، و همگى نیز با زبان حال به آن پاسخ مىگویند، یعنى به هر جا بنگرى آثار حاکمیت او نمایان است و بر هر چه نگاه کنى نشانه هاى قاهریت او در آن ظاهر است.
به زمزمه هر ذره اى گوش فرادهى «لمن الملک» مىگوید، و در پاسخ «للّه الواحد القهّار» از آن مىشنوى.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/289
-
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 17)
ویژگى چهارم آن روز این است که روز پاداش و کیفر است، چنانکه در آیه شریفه مىفرماید: «امروز هرکسى در برابر کارى که انجام داده جزا داده مىشود» (الْیَوْمَ تُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ).
آرى! آن ظهور و بروز و آن احاطه علمى خداوند و حاکمیت و مالکیت و قهاریت او همه دلیلى است روشن بر این حقیقت بزرگ و امید بخش و بیم آفرین.
ویژگى پنجم همان است که در جمله بعد مىافزاید: «امروز هیچ ظلم و ستمى (بر هیچ کس) نخواهد بود» (لا ظُلْمَ الْیَوْمَ).
چگونه ممکن است ظلم و ستمى تحقق یابد در حالى که ظلم یا به خاطر جهل است که او بر همه چیز احاطه علمى دارد. یا به خاطر عجز است که او قاهر و مالک و حاکم بر همه چیز است.
ششمین و آخرین ویژگى سرعت محاسبه اعمال بندگان است، چنانکه در پایان آیه مىفرماید: «خداوند سریع الحساب است» (إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ).
سرعت حسابش در آنجا به قدرى است که در حدیث آمده است: «خداوند حساب همه بندگان را در یک چشم بر هم زدن مىرسد»!
(آیه 18)
روزى که جانها به لب مىرسد! این آیه همچنان ادامه توصیف قیامت است.
نخست مىگوید: «آنها را از روز نزدیک بترسان» (وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ).
اگر درست بنگریم مجموعه عمر دنیا در برابر عمر قیامت لحظه زود گذرى بیش نیست، و چون هیچ تاریخى از سوى خداوند براى آن به کسى حتى به پیامبران اعلام نشده است باید همیشه آماده استقبال از آن بود.
دومین توصیف این که: «در آن روز (از شدت هول و ترس) دلها به گلوگاه مىرسد»! (إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ).
در توصیف سوم مىگوید: «تمامى وجود آنها مملو از اندوه مىگردد» اما توانایى اظهار آن را ندارند (کاظِمِینَ).
اگر انسان گرفتار اندوه و غم جانکاهى شود اما بتواند فریاد کند ممکن است کمى آرام گیرد، اما افسوس که در آنجا حتى جاى فریاد و نعره زدن نیست، آنجا پیشگاه داورى حق و محضر عدل پروردگار، و حضور جمیع خلایق است، فریاد چه سودى دارد؟! چهارمین توصیف این که: «براى ستمکاران دوستى وجود ندارد» (ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ).
آن گروه از دغل دوستان که همچون مگسان گرد شیرینى به هنگام قدرت اطراف آنها را گرفته بودند، همه گرفتار کار خویشند، و به دیگرى نمىپردازند، آرى در آن روز نه دوستى براى انسان وجود دارد و نه غمخوارى براى درد دل کردن.
در پنجمین توصیف مىفرماید: «و نه شفاعت کنندهاى که شفاعتش پذیرفته شود» (وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ).
چرا که شفاعت شافعان راستین مانند انبیا و اولیاء نیز به اذن پروردگار است، و به این ترتیب قلم بطلان بر پندار بت پرستان مىکشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/290
-
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 19)
در ششمین مرحله یکى از اوصاف خدا را بیان مىکند که در ضمن توصیفى براى چگونگى قیامت است، مىگوید: «خدا چشمهایى را که به خیانت گردش مىکند مىداند، و آنچه را در سینهها پنهان مىدارند» مىداند (یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ).
آرى! خدائى که از حرکات مخفیانه چشمها و اسرار درون سینهها آگاه است در آن روز در باره خلایق دادرسى و قضاوت مىکند.
(آیه 20)
در هفتمین توصیف از قیامت که آن نیز به صورت توصیف خداوند مطرح شده، مىفرماید: «خداوند به حق داورى مىکند» (وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ).
«و معبودهایى را که غیر از او مىخوانند هیچ گونه داورى ندارند» (وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ).
آرى! آن روز مقام داورى مخصوص به خداست، و او هم جز به حق داورى نمىکند.
سر انجام به عنوان تأکید بر آنچه در این آیات گذشت سخن را با این جمله پایان مىدهد: «خداوند شنوا و بیناست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).
بلکه بینائى و شنوائى به معنى واقعى کلمه، یعنى حضور همه مسموعات و مبصرات و تمام شنیدنیها و دیدنیها نزد او منحصر به ذات پاک خداست، و این تأکیدى است بر علم و آگاهى او بر همه چیز، و داورى او به حق چرا که تا کسى سمیع و بصیر مطلق نباشد داور حق نخواهد بود.
(آیه 21)
عاقبت دردناک پیشینیان ستمگر را بنگرید! از آنجا که روش قرآن در بسیارى از آیات این است که بعد از ذکر کلیات در مورد مسائل حساس و اصولى آن را با مسائل جزئى و محسوس مىآمیزد، در اینجا نیز بعد از گفتگوهاى گذشته پیرامون مبدأ و معاد مردم را به مطالعه حالات پیشینیان و از جمله وضع فرعون و فرعونیان دعوت مىکند.
نخست مىفرماید: «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود»؟! (أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ).
این تاریخ مدون نیست که در اصالت و صحت آن تردید شود، این تاریخ زندهاى است که با زبان بىزبانى فریاد مىکشد، و تاریخ واقعى را بىکم و کاست شرح مىدهد.
سپس مىافزاید: «آنها کسانى بودند که در قوت و قدرت و به وجود آوردن آثار مهمى در زمین از اینها نیرومندتر بودند» (کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ).
آن چنان حکومت قوى و لشکریان عظیم و تمدن مادى درخشان داشتند که زندگى مشرکان مکّه در برابر آنها بازیچهاى بیش نیست! و در پایان آیه سرنوشت این اقوام سرکش را در یک جمله کوتاه چنین بازگو مىکند: «ولى خداوند آنها را به گناهانشان گرفت و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند»! (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ).
نه کثرت نفرات آنها مانع از عذاب الهى شد، و نه قدرت و شوکت و مال و ثروت بى حسابشان.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/290
-
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 22)
در این آیه آنچه را بطور اجمال قبلا گفته است شرح داده، مىفرماید: «این (مجازات دردناک الهى) بخاطر این بود که فرستادگان آنها پیوسته با دلائل روشن به سراغشان مىآمدند و آنها همه را انکار مىکردند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَکَفَرُوا).
چنان نبود که آنها غافل و بىخبر باشند، و یا کفر و گناهشان ناشى از عدم اتمام حجت گردد، نه رسولان آنها پى در پى مىآمدند اما آنها هرگز در برابر اوامر الهى تسلیم نشدند.
«اینجا بود که خداوند آنها را گرفت و کیفر داد» (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ).
«زیرا او قوى و مجازاتش شدید است» (إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ).
در جاى رحمت «ارحم الراحمین» است، و در جاى خشم و غضب «اشد المعاقبین».
(آیه 23)
به دنبال اشارهاى که در آیات قبل پیرامون سرنوشت دردناک اقوام پیشین آمده بود در اینجا به شرح یکى از این ماجراها پرداخته، و انگشت روى داستان موسى و فرعون و هامان و قارون مىگذارد.
نخست مىفرماید: «ما موسى را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم ...»
(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ).
تعبیر به «آیات» اشاره به «معجزات موسى» و «سلطان مبین» به معنى منطق نیرومند و دلائل دندان شکنى است که موسى در برابر فرعونیان داشت.
به این ترتیب موسى (ع) مأمور بود به ظلم حاکمان بیدادگر، و شیطنت سیاستمداران خائن، و تعدّى ثروتمندان مستکبر پایان دهد و جامعهاى بر اساس عدالت و داد از نظر سیاسى و فرهنگى و اقتصادى بسازد.
(آیه 24)
آرى! ما موسى را فرستادیم «به سوى فرعون و هامان و قارون، اما آنها گفتند: او ساحرى بسیار دروغگوست»! (إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/290
-
صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَلَمَّا جَآءَهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا۟ اقْتُلُوٓا۟ أَبْنَآءَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مَعَهُ وَاسْتَحْيُوا۟ نِسَآءَهُمْ وَمَا كَيْدُ الْكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٍ(25)
پس وقتي حقيقت را از جانب ما براي آنان آورد گفتند پسران كساني را كه با او ايمان آورده اند بكشيد و زنانشان را زنده بگذاريد و[لي] نيرنگ كافران جز در گمراهي نيست(25)
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِيٓ أَقْتُلْ مُوسَيٰ وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ(26)
و فرعون گفت مرا بگذاريد موسي را بكشم تا پروردگارش را بخواند من مي ترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند(26)
وَقَالَ مُوسَيٰٓ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ(27)
و موسي گفت من از هر متكبري كه به روز حساب عقيده ندارد به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده ام(27)
وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَٰنَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَآءَكُم بِالْبَيِّنَٰتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَٰذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ(28)
و مردي مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان مي داشت گفت آيا مردي را مي كشيد كه مي گويد پروردگار من خداست و مسلما براي شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكاري آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان اوست و اگر راستگو باشد برخي از آنچه به شما وعده مي دهد به شما خواهد رسيد چرا كه خدا كسي را كه افراطكار دروغزن باشد هدايت نمي كند(28)
يَٰقَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَٰهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِنۢ بَأْسِ اللَّهِ إِن جَآءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَآ أُرِيكُمْ إِلَّا مَآ أَرَيٰ وَمَآ أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ(29)
اي قوم من امروز فرمانروايي از آن شماست [و] در اين سرزمين مسلطيد و[لي] چه كسي ما را از بلاي خدا اگر به ما برسد حمايت خواهد كرد فرعون گفت جز آنچه مي بينم به شما نمي نمايم و شما را جز به راه راست راهبر نيستم(29)
وَقَالَ الَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوْمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ(30)
و كسي كه ايمان آورده بود گفت اي قوم من من از [روزي] مثل روز دسته ها[ي مخالف خدا] بر شما مي ترسم(30)
مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنۢ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ(31)
[از سرنوشتي] نظير سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و كساني كه پس از آنها [آمدند] و [گرنه] خدا بر بندگان [خود] ستم نمي خواهد(31)
وَيَٰقَوْمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ(32)
و اي قوم من من بر شما از روزي كه مردم يكديگر را [به ياري هم] ندا درمي دهند بيم دارم(32)
يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(33)
روزي كه پشت كنان [به عنف] بازمي گرديد براي شما در برابر خدا هيچ حمايتگري نيست و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبري نيست(33)
وَلَقَدْ جَآءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَٰتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَآءَكُم بِهِ حَتَّيٰٓ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِنۢ بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ(34)
و به يقين يوسف پيش از اين دلايل آشكار براي شما آورد و از آنچه براي شما آورد همواره در ترديد بوديد تا وقتي كه از دنيا رفت گفتيد خدا بعد از او هرگز فرستاده اي را برنخواهد انگيخت اين گونه خدا هر كه را افراطگر شكاك است بي راه مي گذارد(34)
الَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَٰنٍ أَتَيٰهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ(35)
كساني كه در باره آيات خدا بدون حجتي كه براي آنان آمده باشد مجادله مي كنند [اين ستيزه] در نزد خدا و نزد كساني كه ايمان آورده اند [مايه] عداوت بزرگي است اين گونه خدا بر دل هر متكبر و زورگويي مهر مي نهد(35)
وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَٰهَٰمَٰنُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَّعَلِّيٓ أَبْلُغُ الْأَسْبَٰبَ(36)
و فرعون گفت اي هامان براي من كوشكي بلند بساز شايد من به آن راهها برسم(36)
أَسْبَٰبَ السَّمَٰوَٰتِ فَأَطَّلِعَ إِلَيٰٓ إِلَٰهِ مُوسَيٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَٰذِبًا وَكَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوٓءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبَابٍ(37)
راههاي [دستيابي به] آسمانها تا از خداي موسي اطلاع حاصل كنم و من او را سخت دروغپرداز مي پندارم و اين گونه براي فرعون زشتي كارش آراسته شد و از راه [راست] بازماند و نيرنگ فرعون جز به تباهي نينجاميد(37)
وَقَالَ الَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ(38)
و آن كس كه ايمان آورده بود گفت اي قوم من مرا پيروي كنيد تا شما را به راه درست هدايت كنم(38)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 25)
این آیه بخشى از طرحهاى شیطانى آنها را بازگو کرده، مى گوید:
«پس هنگامى که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد (به جاى این که آن را مغتنم بشمرند به مقابله برخاستند، و) گفتند: پسران کسانى را که با موسى ایمان آورده اند به قتل برسانید، و زنانشان را (براى اسارت و خدمت) زنده بگذارید»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ).
این تعبیر نشان مى دهد که مسأله قتل فرزندان پسر و زنده نگهداشتن دختران تنها در دوران قبل از تولد موسى (ع) نبوده، بلکه بعد از قیام و نبوت او نیز این کار تکرار شد.
و این یک نقشه شوم و مستمر حکومتهاى شیطانى است که نیروهاى فعال را به نابودى مى کشانند و نیروهاى غیر فعال را براى بهره کشى زنده نگه مى دارند.
قرآن در پایان آیه مى افزاید: «اما نقشه کافران جز در گمراهى نیست» (وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ). تیرهایى است که در تاریکى جهل و ضلال پرتاب مى کنند و به سنگ مى خورد. و از آنجایى که هرگز باور ندارند، فاجعه ها دامن گیرشان مىشود، این مشیت الهى است که نیروهاى حق سر انجام بر نیروى باطل غلبه کنند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/290
-
پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 26)
درگیرى و نزاع میان موسى (ع) و پیروانش از یک سو، و فرعون و طرفدارانش از سوى دیگر بالا گرفت.
قرآن مى گوید: «فرعون گفت: بگذارید موسى را بکشم و او پروردگارش را بخواند» تا نجاتش دهد! (وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسى وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ).
از این تعبیر استفاده مى شود که اکثریت مشاوران که مانع قتل موسى بودند یا لا اقل بعضى از آنان به این امر استدلال مى کردند که با توجه به کارهاى خارق العاده موسى ممکن است نفرینى کند و خدایش عذاب بر ما نازل کند، اما فرعون مغرور مى گوید: من او را مى کشم هر آنچه بادا باد! سپس فرعون براى توجیه تصمیم قتل موسى دو دلیل براى اطرافیانش؟
مى کند: یکى جنبه به اصطلاح دینى و معنوى دارد، و دیگر جنبه دنیوى و مادى مى گوید: «من از این مىترسم که آیین شما را عوض کند!» و دین نیاکانتان را بر هم زند! (إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ).
«یا این که فسادى بر روى زمین آشکار سازد» (أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ).
و اگر امروز سکوت کنم و بعد از مدتى اقدام به مبارزه با موسى نمایم هواخواهان بسیارى پیدا مىکند و درگیرى شدیدى به وجود مى آید که مایه خونریزى و فساد و ناآرامى در سطح کشور خواهد بود، بنابر این مصلحت این است که هر چه زودتر او را به قتل برسانم.
(آیه 27)
اکنون ببینیم موسى (ع) که ظاهرا در آن مجلس حضور داشت چه عکس العملى نشان داد؟
آیه شریفه مى گوید: «موسى گفت: من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مى برم از هر متکبرى که به روز حساب ایمان نمى آورد»! (وَ قالَ مُوسى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ).
این گفتار موسى (ع) به خوبى نشان مى دهد افرادى که داراى دو ویژگى «تکبر» و «عدم ایمان به روز قیامت» باشند آدمهاى خطرناکى محسوب مى شوند.
و باید از چنین افرادى به خدا پناه برد!
(آیه 28)
آیا کسى را به خاطر دعوت به سوى خدا مىکشند؟
از اینجا فراز دیگرى از تاریخ موسى (ع) و فرعون شروع مى شود که در قرآن مجید تنها در این سوره مطرح شده است و آن داستان «مؤمن آل فرعون» است، که از نزدیکان فرعون بود دعوت موسى (ع) را به توحید پذیرفت ولى ایمان خود را آشکار نمى کرد، هنگامى که مشاهده کرد با خشم شدید فرعون جان موسى (ع) به خطر افتاده مردانه قدم پیش نهاد و با بیانات مؤثر خود توطئه قتل او را بر هم زد.
چنانکه آیه مى فرماید: «و مرد مؤمنى از آل فرعون که ایمان خود را کتمان مى کرد گفت: آیا مىخواهید مردى را بکشید به خاطر این که مى گوید: پروردگار من اللّه است»؟! (وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ).
«در حالى که معجزات و دلائل روشنى از سوى پروردگارتان با خود آورده است» (وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ).
آیا شما مى توانید معجزات او را مانند معجزه «عصا» و «ید بیضا» انکار کنید؟
خوب فکر کنید، دست به کار عجولانه و شتاب زده اى نزنید، و در عاقبت کار خود درست بیندیشید و گر نه پشیمان خواهید شد.
از همه اینها گذشته از دو حال خارج نیست: «اگر او دروغگو باشد دروغش دامن خودش را خواهد گرفت، و اگر راستگو باشد لا اقل بعضى از عذابهایى را که وعده مى دهد دامن شما را خواهد گرفت» (وَ إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ).
سپس افزود: «خداوند کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمى کند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ).
اگر موسى راه تجاوز و اسراف و دروغ را پیش گرفته باشد مسلما مشمول هدایت الهى نخواهد شد، و اگر شما چنین باشید شما نیز از هدایتش محروم خواهید گشت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/291
-
پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 29)
مؤمن آل فرعون به این مقدار هم قناعت نکرد و باز ادامه داد، با لحنى دوستانه و خیرخواهانه آنها را مخاطب ساخته، چنین گفت: «اى قوم من! امروز حکومت (در این سرزمین پهناور مصر) از آن شماست، و از هر نظر غالب و پیروزید (این نعمتهاى فراوان را کفران نکنید) اگر عذاب الهى به سراغ ما آید چه کسى ما را یارى خواهد کرد»؟! (یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا).
این سخنان ظاهرا در «اطرافیان فرعون» بىاثر نبود، آنها را ملایم ساخت، و از خشمشان فرو کاست.
ولى «فرعون گفت: من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمى دهم» (قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِیکُمْ إِلَّا ما أَرى).
«و (بدانید) شما را جز به راه صحیح راهنمایى نمى کنم» دستور همان قتل موسى است (وَ ما أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشادِ).
و چنین است حال همه جبّاران و طاغوتها در طول تاریخ، و در گذشته و امروز که همیشه رأى صواب را رأى خود مى پندارند.
(آیه 30)
من به شما اخطار مى کنم! مردم مصر به حکم این که در آن زمان نیز نسبتا متمدن و با سواد بودند گفتگوهاى مورخان را در باره اقوام پیشین، اقوامى همچون قوم نوح و عاد و ثمود که سرزمین آنها غالبا فاصله زیادى از آنها نداشت شنیده بودند، و از سرنوشت دردناک آنها کم و بیش خبر داشتند.
لذا مؤمن آل فرعون بعد از آن که با نقشه قتل موسى به مخالفت پرداخت و با مقاومت سر سختانه فرعون رو برو شد که دستور قبل را مجددا تأیید کرد به این فکر افتاد که این بار دست این قوم سرکش را گرفته و به اعماق تاریخ پیشینیان ببرد، شاید بیدار شوند و در تصمیم خود تجدید نظر کنند. آیه مى گوید: «آن مرد با ایمان گفت:
اى قوم من! من بر شما از روزى همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم» (وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ).
(آیه 31)
سپس به شرح این سخن پرداخت و گفت: «و از عادتى همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانى که بعد از آنها بودند» از شرک و کفر و طغیان بیمناکم (مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
آیا دلیلى دارید که این گونه عذابهاى الهى دامانتان را نخواهد گرفت؟ مگر آنها چه کرده بودند که آن چنان گرفتار شدند؟ جز این که در برابر دعوت پیامبران الهى ایستادند و گاهى پیامبران را کشتند، و یا تکذیب کردند؟
ولى بدانید هر چه بر سر شما آید از ناحیه خود شماست «چرا که خداوند ظلم و ستمى بر بندگانش نمى خواهد» (وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ).
(آیه 32)
سپس افزود: «اى قوم! من بر شما از روزى مى ترسم که مردم یکدیگر را صدا مى زنند» از هم یارى مى طلبند و صدایشان به جایى نمى رسد! (وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ).
«یوم التّناد» مفهومش «روز ندا دادن یکدیگر» است، و این تعبیر نشانه نهایت عجز و بیچارگى است در زمانى که کارد به استخوان مى رسد، و افرادى که دستشان از همه جا بریده یکدیگر را صدا مى کنند و فریادشان به جایى نمى رسد.
در این جهان نیز «یوم التّناد» فراوان است، روزهایى که عذاب الهى نازل مى شود، بحرانها و حوادث سخت همه را تحت فشار قرار مىدهد، و پناهگاهى مى جویند اما پناهگاهى وجود ندارد، و همه فریاد مى کشند!
(آیه 33)
این آیه در تفسیر یوم التناد مى گوید: «روزى که روى مى گردانید و فرار مى کنید، اما هیچ پناهگاه و نگهدارنده اى در برابر عذاب الهى براى شما نیست» (یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ ما لَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ).
«آرى! کسى را که خدا (بر اثر اعمالش) گمراه ساخته هدایت کننده اى براى او نیست» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
آنها در این دنیا از طریق هدایت گمراه مى شوند و در حجابى از جهل و ضلالت فرو مى روند، و در آخرت از طریق بهشت و نعمتهاى الهى گمراه خواهند شد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/291