منم موندم ! چی شده اینجا ! اینجا مشاعره است یا درس از زندگی [taajob]
با ب Aleyasin ادامه میدم :
با دوک خویش پیرزنی گفت وقت کار
کآوخ ز پنبه ریشتنم موی شد سفید
از بس که بر تو خم شدم و چشم دوختم
کم نور گشت دیده ام و قامتم خمید
نمایش نسخه قابل چاپ
منم موندم ! چی شده اینجا ! اینجا مشاعره است یا درس از زندگی [taajob]
با ب Aleyasin ادامه میدم :
با دوک خویش پیرزنی گفت وقت کار
کآوخ ز پنبه ریشتنم موی شد سفید
از بس که بر تو خم شدم و چشم دوختم
کم نور گشت دیده ام و قامتم خمید
در سفالين کاسه رندان به خواري منگريد
کاين حريفان خدمت جام جهانبين کردهاند
دنیا به مثال کوزه ای رنگین است
آب این کوزه گهی تلخ و گهی شیرین است
ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم *** آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
در خور دریا نشد جز مرغ آب
فهم کن،والله اعلم بالصواب
با توام دیگرزدردی بیم نیست
هست اگر جزدرد خوشبختیم نیست
تورا چون عطر گل ها دوست دارم
چو اب پاک دریا دوست دارم
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته هر محفلی بود
دل می رود زدستم،صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان،خواهد شد آشکارا