بمان با من که من بی تو صدای خسته در بادم
در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم
نمیدانم چرا غمها نمیدانندکه من سلطان غم هایم
بیا آن لحظه بامن باش که من تنهای تنهایم.
نمایش نسخه قابل چاپ
بمان با من که من بی تو صدای خسته در بادم
در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم
نمیدانم چرا غمها نمیدانندکه من سلطان غم هایم
بیا آن لحظه بامن باش که من تنهای تنهایم.
دستهایت را که بازکنی...به هیچ جا بند نیستم...سقوط میکنم
هر وقت کم می آورم می گویم اصلا مهم نیست
اما تو که می دانی نبودنت چقدر مهم است....!ا
- - - به روز رسانی شده - - -
دستم نمی رسد به این آسمان اما دست تو را که می گیرم
انگار چند ستاره در مشتم پنهان کرده ام
به تو حسودیم میشه! چون قلبم به جای اینکه اول برای خودم بتپه برای تو میتپه[golrooz]
نمی دانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند،
می گویند حساسیت فصلی است،
آری من به فصل فصل این دنیا بی تو حساسم...
- - - به روز رسانی شده - - -
نمی دانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند،
می گویند حساسیت فصلی است،
آری من به فصل فصل این دنیا بی تو حساسم...
گاهي اوقات
احتياج به يه آدمي داري
يه دوستي
که وايسته رو به روت
که توي چشمات نگات کنه
و محکم بزنه تو گوشت
که تو صورتت خم شه و دستت رو بذاري
روي گونت و دوباره نگاش کني
ببيني که خشمگينه
ببيني که از دستت عصبانيه
توي اخم صورتش ببيني که دوستت داره
ببيني که دوستته
که نگاش کني همونجوري که دستت روي صورتيه که اون بهش کشيده زده
که بهت بگه
تو چته؟
بسه به خودت بيا .. تو چته؟
که سرت فرياد بکشه
که تو يه هو بلرزي
که بري بغلش
که بغلت کنه
همون دستي که کوبيد تو صورتت رو بذاره رو سرت
توي موهاتکه سرت رو فشار بده توي گودي شونش
که تو چشمات رو ببندي
روي شونش گريه کني
بلرزي
وباخودت فکر کنی که
تو واقعاً چته ؟
وجود یخ بسته ام را
به وجود خورشیدی تو گره زده ام
اما یخ تن من باز نمیشود
چرا تنهایم گذاشتی
دستهایم را بگیر رهایم مکن
من از دنیایی بی تو بودن میترسم
خدایا کمکم کن
خداونداتقدیرم را زیبا بنویس :
کمکم کن آنچه را که تو زود میخواهیمن دیر نخواهم و آنچه راکه تو دیر میخو اهی من زود نخواهمپروردگارابه من بیاموزدوست بدارم کسانی راکهدوستم ندارندعشق بورزم به کسانیکه عاشقم نیستند...به من بیاموزلبخند بزنم به کسانی کههرگز تبسمی به صورتم ننواختند...محبت کنم
به کسانی که محبتی درحقم نکردند
پرم از تنهایی..
پرم از هرچی دلتنگیه..پرم از دلشوره..از بی تو بودنها..پرم از اشکهایی که باید رو شونه های تو خالی کنم..چرا نیستی؟چرا احساست نمیکنم ..!بدجور دلم گرفته..این نفس کشیدنای اجباریو نمیخوام..این خنده های تلخو و زورکیو نمیخوام..دلم آرامش میخواد..
خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند!
مرا در آغوش خود بگیر؛ دلم آرامشِ خدایی می خواهد.. .
http://www.jazzaab.ir/upload/3/0.514...jazzaab_ir.jpg
(بخاطر سه چیز ممنونم)شرمنده ام که چه لحظه های تو زندگی گمت کردم اما تو همیشه کنارم بودی ...
چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی...
چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور، تو رو که پشت همه موفقیت هام قایم شده بودی از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی ...
چه روزهایی که سرم تو لاکم کردم و توی غصه هایی که فکر میکردم تو برای تلافی کارهای بدم برام فرستادی دست و پا زدم ، اما تو همیشه کاری کردی که به صلاح منه ...
وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه اوردم تو پناهم دادی...
وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت ... و دنیا غم هاش و بهم ارزونی کرد تو به قلبم آرمش دادی...
تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ، به گریه هام دلیل دادی ، به زندگیم ، به نفس کشیدنم رنگ دادی...
وقتی قلبم تپید تو همه عظمت و بزرگیت رو تو قلب کوچک و خسته ام جا دادی...
وقتی دوستام درددلاشون و برام گفتن و من خالصانه رو به درگاهت براشون دعا کردم فهمیدم که غم و غصه های دیگرون بارش سنگین تر از از غصه های خودمه...
اون وقت تو وجودم شیرینیه به یاد دیگران بودن رو چشیدم ...
وقتی بهم بخشیدی و ازم گرفتی فهمیدم این معادله زندگیه نه غصه خوردن واسه نداشته هاش ... نه شاد بودن واسه داشته ها ... و وقتی به ازای نداشته ها بهم چیز های دیگه ای دادی اونوقت به بزرگی و مهربونیت بیشتر پی بردم ...
و فهمیدم بیشتر از اون چه که هستی باید مهربون باشی ...خدا جونم خیلی دوست دارم خیلی زیاد و به خاطر همه چیز ممنون وسپاسگزارم .....
ای بهترینم دوست دارم بخدا شرمنده ام
خدایا به خاطر سه چیز سپاسگذارم دادن هایت ندادن هایت گرفتن هایت
دادن هایت را نعمت ، ندادن هایت را رحمت ، گرفتن هایت را حکمت...