-
پاسخ : عشق ممنوع
عشق را چگونه می شود نوشت ؟
در گذر ِ این لحظات ِ پـُـر شتاب ِ شبانه
که به غفلت آن سوال ِ بی جواب گذشت ،
دیگر حتی فرصت ِ دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم
و به آوازی گوش می دادم ،
که در آن دلی می خواند :
من تو را ، او را ، کسی را دوست می دارم !
-
پاسخ : عشق ممنوع
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است
مثل همین باران بی سوال
که هی می بارد ..
-
پاسخ : عشق ممنوع
تنهایی ام را با هیچ کس تقسیم نخواهم کرد...
یک بار تقسیم کردم چندین برابر شد...
- - - به روز رسانی شده - - -
چهره ی سفیدش
سطر سطر موهایش
غم آشکار بر چهره اش
همه و همه مرا یاد نامه ای می اندازد که هیچ وقت نوشته نشد...
-
پاسخ : عشق ممنوع
دود می خیزد ز خلوتگاه من
کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟
با درون سوخته دارم سخن
کی به پایان می رسد افسانه ام ؟...
-
پاسخ : عشق ممنوع
تو نميداني! نگاهِ بيمژهي محکومِِ يک اطمينان
وقتي که در چشمِِ حاکمِ يک هراس خيره ميشود
چه دريایِیست!
تو نميداني
مُردن
وقتي که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندهگيست
-
پاسخ : عشق ممنوع
رقیـــــــــب... آنکہ دستش را اینقدر محکم گرفتہ اے... دیروز عاشق من بود... دستانت را خستہ نکن... محکم یا آرام... فـــــــــردا تو ھم تنـــــــــہایے...
-
پاسخ : عشق ممنوع
براي همه خوب باش؛
اونكه فهميد هميشه كنارته و بيادت . .
اونكه نفهميد؛ يه روز ميفهمه كه ديره و فقط دلش براي خوبيات تنگ ميشه . . .
-
پاسخ : عشق ممنوع
امروز اولین روز از بقیه عمر من است ،
به خانه که رسیدی...
این صفحه را دوباره بخوان بگذار همه بدانند
، درد ، رفتن تو نیست ،
درد ، ماندن من است..
-
پاسخ : عشق ممنوع
در جسم بشری من،
ابدیت تکرار می شود
به شادی میلاد یک حباب و غم ترکیدن حبابی دیگر!
تکرار می شود
آری زوزه جگرسوز سگهای معصوم غرایزم از کشیدن این سورتمه لت و پار...
-
پاسخ : عشق ممنوع
شما حساب کن ببین چقدر قیافههای دخترای دوران حافظ و سعدی ضایع و لهِ داغون بوده که ،خال کنج لب یار آپشن محسوب میشد واسشون[nishkhand][khande]
Forum Modifications By
Marco Mamdouh