همیشه با یکی درد و دل کن که دو چیز ذاشته باشه:
یکی درد...
یکی دل...
نمایش نسخه قابل چاپ
همیشه با یکی درد و دل کن که دو چیز ذاشته باشه:
یکی درد...
یکی دل...
همهی صندلیهای مهمّ جهان را گرفتهاند...؛
فقط یکیاش مانده، ما هم دو نفریم.
تو برو با خیال راحت بنشین، طبق اصل لانهی کبوتری پرت میشوم توی بغلت ...
گفتم ای فال فروش ، لای این بسته فال
"مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید" هم داری ؟
گفت : اگر بود کسی فال فروشی می کرد ؟
چه جالب ! روابط عاطفي مون رو با يک کلمه آبجي و داداش ؛ توجيه ميكنيم !
...
راه نزدیک است هزار کیلومتر بیشتر نیست
هر شب این راه را رفته ام
وقتی که قبل از خواب چشمانم را می بندم و به یادت می افتم
من به دوری های نزدیک عادت دارم
تو را از هر راه دوری می توان بویید
تو را از پشت هر ابری می توان دید
خورشید روزهای من
دلم تنگ تر از همیشه
سخت تر از همیشه
هوای تو را کرده است
هوای آبی تو
و آن دریای قلبت که خودم را در میانش گم می کنم
تو حتما با خدا نسبتی داری که اینقدر دست و دلباز شده ای
دلم برای صدایت وقتی که می خوانی ام سخت تنگ است
ای ترانه ی لطیف ترین آواز پروانه ها
به دیدار چشمانت خواهم آمد
من آن پرنده ی بی وتنم
روزهای فراق در راه است
کوله باری باید بست
و باری از روی دوش خاطرات کودکیمان باید برداشت
که قامتش دارد خمیده می شود این روزها
خواهرم
روزهای فراق تلخ اند
اما نه به تلخی بغض تو
بیا مثل کوه بایستیم در برابر بیداد این باد زمستانی
که می خواهد برف پیری بر سر و رویمان بنشاند
بیا مثل درخت سبز کنیم با رسیدن بهار
و با جوشش هر چشمه از دل تنگ یک کوه دوباره تازه شویم
دنیا همه اش همین است
از دنیا گله ای نداشته باش
و همیشه بخند که تو بیش از اینی
خدا خندیدن ما را دوست دارد
....
...