پروژه ـ کنکور ارشد و.......
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
داشتم از انجمن خارج میشدم این تاپیک به چشمم خورد
رفتم توی نمایش کاربران صفحه ایندکس تا با کلیک روی اسامی دوستان مدیر ببینم تغییر و تحول به چه شکل بوده که یه مرتبه دیدم روی اسم یکی از کاربرا ( محسن آزماینده ) خط کشیده شده
جا خوردم
نمیدونم چرا انقدر تازگیا عصبانی میشم [asabani] تازه سعی میکنم کلی خودمو کنترل کنم اما نمیشه .[nadidan]
کاش یه کسی داوطلب میشد من عصبانیتمو روش خالی میکردم[nishkhand]
حس بدیه اینکه دوستانی بودن و دیگه نمیتونن ( یا نمیخوان ) باشن[narahat]
*************
خدایا شکرت[dooa] با اینکه این هم نشد[cheshmak]
من امروز یه روز پرکار رو گذروندم. از صبح ساعت 8 تا ساعت 9 شب کار میکردم البته خونه تکونی به تمام معنا
فردا هم یه عالمه کاردارم. خستگی داره ولی از بیکاری بهتره[nishkhand]
داشتم فکر مى کردم اگر خانوم فروغ فرخزاد زنده بود چقدر شعرهاى قشنگ ترى مى نوشت؛ حتى قشنگ تر از تکه ى آخر شعرش؛ "کسى بايد بيايد که شبيه هيچکس نيست، کسى که قدش از درخت هاى خانه ى معمار هم بلندتر است!" و يا مثلا آن هايى که دوستش دارند برايش نامه مى فرستادند و من از او مى پرسيدم: راستى حال چشم هايت چطور است؟...
حال همه ی ما خوب است، اما تو باور نکن!
لطفا یکی به من کمک کنه
قسمت طرح پرسش رو توی این انجمن پیدا نکردم
رفتم آب بیارم . برادرزاده ام نمیدونم چی کار کرده بود الان نمایش آخرین ارسال ها در پایین صفحه اصلی سایت رو نمی بینم
برای برگردوندن شون چه کار کنم ؟
امروز خداروشکر به چیزی( دوتا[nishkhand]) رسیدم که مدتها منتظرش بودم...
مهربان خالق بی همتا ..شکر...[golrooz][golrooz][golrooz]
دنیا کوچیکه...
با چشمای خودم دیدم!!!
من لمسشون میکنم!!!
خدا جونم برای چی!!!
کسی که که بعد از 10 سال قطع رابطه با خانواده ی پدریش یه شب پسر عموشو توی مغازه ای که دوتا خونه باهاشون فاصله داره میبینه!!یکی میگه عین قصه ی "ستایشه"!اما چه فایده!!
هیس...هیچ کس حق قضاوت نداره!!!
کسی که مشاورشو بعد از چند ماه دوری و بی خبری،توی اپارتمان یه شهر دیگه میبینه،اونم از اقوام مدیر ساختمون درمیاد!!!
دنیا کوچیکه...
.
.
.
دنیا کثیفه که حتی با اشکای منو توام پاک نمیشه....!
93/5/26
سلام دوستان . دقت کردین . من دوماهی یبار میام اینجا پست میدم دیعه میرم . خخخ کلا برا خودم متاسفم
خاطره بگم براتون
یک ماه قشلاق بودم . تازه برگشتم . کلانم تو باشگاها پلاسم . شنا . تکواندو. ایروبیک . دوووو . یه وضیم اصن . یه تصمیم جدیدم گرفتم ک کلا مدل زندگیمو دگرگون میکنه
من برم تا دوماه دیه خخخ
نه شوخی کردم حالا فعلا هستم ولی خو کلا کمرنگم [khejalat]
سلام به شادی خانم عزیز [golrooz]
خانمی شما برای طرح سوالاتتون میتونید از طریق پیام خصوصی به روابط عمومی سوالاتتون رو مطرح کنید
تا در اولین فرصت بهتون پاسخ داده بشه
چنانچه در زمینه ابزارهای فعالیت ، درخواستی مشابه همین کمکتون نیاز داشتید میتونید به لینک زیر مراجعه و درخواستتون رو مطرح کنید تا روش آموزش رو بصورت تصویری براتون ایجاد کنیم
تاپیک درخواست آموزش امکانات و ابزارهای انجمن
در خصوص سوالتون شما میتونید با مطالعه و انجام روش هایی که در تاپیک آموزش داده شده کادر آخرین ارسالهاتون رو برگردونید
آموزش روش پنهان کردن کادر اسکرول و بازگرداندن آن
چنانچه باز سوالی داشتید من در خدمتتون هستم
روز خوبی رو براتون آرزو میکنم [golrooz]
دارم به نتایج زیبایی میرسم
تصمیم گرفتن بر اساس احساسات شخصی؟؟
نشون دادن کارت قرمز بدون نشون دادن کارت زردی قبلش؟؟
مگه زمین فوتباله؟؟[tafakor]
داره نظرم تغییر میکنه نسبت به افراد[cheshmak]
مریض شدم اصلا حالم خوب نیس؛ بابام اومده میگه چته؟ میگم کل بدنم درد میکنه؛
بابام میگه:همیـــــــــــن!
من:[bihes]
بابام:[sootzadan][nishkhand]
__________________
مردا موجودات هنرمندی هستن[nishkhand]همون بابام امروز یه میرزا قاسمی درست کرد[sargije]شمالیا عجب غذاهایی دارنا؛ اولین بار بود میرزا قاسمی میخوردم؛ به شمال بیشتر علاقه مند شدم[nishkhand]
*امروز یکشنبه 26 مرداد93؛ساعت16:04*
....
الان رفتم تو سایت دانشگاه ببینم چی ارائه دادن .دیدم که همه ی درسای که ترمای قبل پاس کردم با اساتید عتیقه ارائه دادن[taajob] (اونای که به سختی میشه ازشون 10گرفت)بیچاره بچه های که افتادن یکی از اساتید هم که تخصصشون رشته ی ماس اصن دوتا کلاس برداشته آقا این چه وضعشه؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!1[negaran]
امروز یکی با چماق زد تو سرم
بهم یه چیزیو حالی کرد و منو از توهم آورد بیرون
اصلش اینه که بشینم و تا صبح گریه کنم
ولی امروز خیلی حالم خوب بود،نمیخوام این واقعیت تلخ،شیرینی امروز رو برام بگیره
نمیخوام با زندگی کنار بیام،حداقل این چند روز
من حالم خوبه،نمیذارم هیچی این حال خوبو عوض کنه
فعلا در حال خودسازیم[nishkhand]
یکمی تغییر باید ایجاد بشه تلاشم رو میکنم و میسپارمش به خدا[golrooz][cheshmak]
....
امــروز چقدر پرکار بودم!!![nishkhand]
زنگ اول شیمی داشتیم ، لذت بردم (مثل همیشه).sh_omomi127sh_omomi82
زنگ دوم زیست داشتیم درسامون سنگین بود به معنای واقعیsh_omomi125.تجربیا میدونن چی میگم بخش دستگاه عصبی واقعا سنگینه. به ویژه ارتباطات نورون ها(اونوکه اصن حرفشو نزنید[nishkhand])
زنگ فیزیک وااا رفتم کاملا عین علامت سوال زل زدم تو چشای معلم!sh_omomi112smilee_new2 (27)
الآنم که باید برم یه سروسامونی به اتاقم بدم(دقت کردید هر وقت میام انجمن اینطوریه؟)
بعدشم تکالیفمو انجام بدم.
سلام
آخ آخ آخ
میرزا قاسمی
باقالی قاتوق
اینا فوق العاده هستن
باید تست کنید همه.
حتما دستور پست رو در تاپیک
***خوشمزه، به پیشنهاد داداشی ***
میگذارم.
امروز واقعا گند بود. این که اولش باشه خدا آخرشو ختم به خیر کنه.
لطفا قضاوت عجولانه نکنید هیچ وقت.
اجاز بدید طرف مقابل هم حرفشو بزنه بعد برای همیشه خداحافظی کنید. واقعا که متاسفم
سلام
شنبه روز سنگینی میشه[negaran]
من سه ترم جونیر نخوندم و جونیر4 فاینال دارنم شنبه
معلممون گفت من فکر کنم پرنیان تاپ بشه[khande][sootzadan] (بیخیال سوتیایی که امروز دادم[nishkhand])
یه حسی میگفت بگو بهش به همین خیال باش[nishkhand]
من تلاشم رو میکنم
امروز جایزه تاپ ترم قبل رو گرفتم جالب بود[labkhand]
خدایا کمکم کن[dooa]
گاهی بعضیا با حضورشون تو زندگِیه آدم
آدمو تنهاتر میکنن
والا به خدا[shademan]
سلام!
امروز دو تا شوک خیییییییییییلی خیییییییییییلی خیییییییییییییییییییییییی ییییلی عجیب داشتم ینیا خیییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییلی عجیب!
[taajob][nadidan]
واقعا من نمیدونم خوابم یا بیدار
یکی منو نیشخون بگیره چون تو خوابم از این چیزا می بینم
جدی گفتما[nadidan]
ببخشید امروز دو تا خاطره شد!
دلم خیلی گرفته
از آدمای اینجا[afsoorde]
تلخ ترین اتفاقی که تو این دو سال برام افتاده بود تو این سایت
نمیتونم و نمیخوام درکش کنم
وقتی یه روز وارد سایت میشم چشمم به اسم آقا محسن میفته و میبینم روش خط خورده.اولش باور نمیکنم بعد اعتراض میکنم...جوابی نمیگیرم
حق نبود
انصاف نبود
نمیشه ساکت موند
کاش یکم انصاف داشتیم
کاش میتونستیم فقط اسم مسلمان رومون نباشه مسلمان وارانه زندگی کنیم
نمیتونم تحمل کنم وقتی خط خوردگی روی اسمشونو میبینم.به این فکر میکنم که کسانی که ایشون رو نمیشناسن چه قضاوت هایی ممکنه راجبشون بکنن...آتیش میگیرم
کاش منصف بودیم
کاش عدالت رو رعایت میکردیم
فقط میتونم تاسف بخوردم...
تلخی این خاطره از یادم نمیره هیـــــچ وقت...
برای دوستانی که پرسیدن میگم خاطره ی قبلیم هم کاملا مرتبط بود با همین موضوع...
دو راهی بد دردیه مخصوصا که نتونی با کسی در این مورد مشورت کنی
خدای عزیز!!!
لطفا یک عدد مشاور زمینی عطا بفرما[nishkhand]
بالاخره این ور برم یا اون ور؟؟؟؟!!!!![nadidan][tafakor]
الان ساعت 4 خورده ای هست و هوا گرفتــــــــــــــــــه... لم هوای گریه کرده ،ای دوست...
این مدت هرچی اتفاق باور نکردنی بود افتاد
اعتیاد دوستای دوران راهنماییم و...همشون فرق کرده بودن!!دیگه اون دوستای گذشته نبودن!!!
چقدر بده خانواده هیچ وقت به فرزندش اعتماد نداشته باشه...
چقدر بده ادم از تابستون هیچی نفهمه...چه زود گذشت!!!
بدتریـــــــــــــــن تابستون عمرمو گذروندم امسال..
تا سال بعد که....
منم با ستایش موافقم آقا محسن یکی از کاربر های ارزشمند بودندکه با بیشتر نرم افزار ها آشنا بودند منم هر چی سوال میپرسیدم و راهنمایی میخواستم سریع نظر خودشونو میداند ومیتونستن استاد وراهنمایی خوبی برای بقیه ی کاربر ها باشن
نمیدونم چه کسی میتونه کاربر ها رو حذف کنه اما بهتره قبلش به سوایغ کاربر هم توجه کنن
همه چی خوب
که عالی...![bietena]
ساعت8وربع.رادیوفرهنگ
بچه ها دیروز سر کلاس فیزیک من و دوستم واااااااااای[nishkhand]
ینی عین یک ساعت و نیم رو داشتیم میخندیدیم[nishkhand][nadidan]ینی واقعا یکی بگه به چی میخندیدین جواب نداریم[nishkhand]
ینیا میگفتیم ترک دیوارو نگا[khande][khande]
اصن رو پا بند نبودیم بعد کلاس بس که خندیدیم[nadidan][nishkhand]
سر کلاس زبانم همینطورا[nishkhand]اینقدر خندیدم داشت گریم میگرفت[nishkhand]
دیروز روز خوبی بود راضی هستیم[bamazegi]
(ببخشید این خاطره دیروز بود)[nishkhand][nadidan]
يک بار يکي بهم گفت هر وقت سر دو راهي گير کردي ببين اگر يک انسان کامل جاي تو بود کدام راه را انتخاب مي کرد، گفت: اصولا" در کارهايت هميشه فکر کن اگر يک انسان کامل جاي تو بود چه کاري را مي کرد؟
من همين راه را پيش گرفتم، خيلي مفيد بود، مثلا" يک روز رانندگي مي کردم، يکي پيچيد جلوم! مي خواستم سرم را بيارم بيرون و داد بزنم: مرد حسابي! اين چه وضع رانندگي کردن است! بعد به خودم گفتم: درست است که حق با من است و درست است که مي توانم سرم را بيرون بياورم و داد بزنم ولي اگر يک انسان کامل جاي من باشد اين کار را مي کند؟ مثلا" (بلا تشبيه) اگر حضرت محمد يا حضرت علي بود و همچين کاري مي کرد کارش متين بود؟
بعد ديدم نه! شخصيت انسان کامل بزرگتر از اين است که همچين عکس العملي از خودش بروز دهد، .... در واقع بيشتر مواقع ما خودمان براي قضاوت رفتار خودمان بسنده هستيم و مي دانيم کدام تصميم بهترين است! ولي حيف که توي روزمرگي غرق شده ايم و زياد به توانايي هاي خودمان توجه نمي کنيم!
يک مورد هم اضافه کنم جالب است:
همين روال فوق که دوستم سفارش کرده بود را ادامه مي دادم تا يک روز به سر يک دوراهي رسيدم که هرچي فکر کردم نتوانستم بفهمم اگر انسان کامل جاي من باشد کدام راه را انتخاب مي کند!
به دوستم گفتم که چرا اينطور شده؟ به نظرم اگر انسان کامل جاي من بود هيچکدام از اين دو راهي که پيش روي من است را انتخاب نمي کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!! پس من چکار کنم؟
گفت: بله درست مي گي
انسان کامل اگر بود اصلا" وقتي به اون دو راهي قبلي که تو ديروز بهش رسيده بودي مي رسيد راه سمت راستي را مي رفت ولي تو دو راهي قبلي را سمت چپ پيچيدي! اگر دوراهي قبلي را سمت راست مي رفتي ديگر به اين دوراهي که امروز درگيرش هستي نمي رسيدي!!!!!!!!!
پس وقتي تو دو راهي قبلي را اشتباها" به جاي سمت راست، سمت چپ رفته اي، پس از اين به بعد ديگر به هرچي دو راهي جديد برسي هر دو راهش غلط است!
يعني بايد برگردي ببيني قبلا" هر کار اشتباهي تو زندگي کرده اي اصلاح کني تا به اين اوضاع دچار نشوي!
خيلي کلامش دلنشين و منطقي بود!
کاش بشه آدم اينجوري زندگي کنه!
مي شه ولي تنبلي مي کنيم!
دیروز با بدرقه پدر ومادرم وخواهرم به مشهد شروع شد. هرچند بدرقه همراه با گریه، صلوات و التماس دعا هستش اما حال آدم از خیلی مواقع شادی، شادتر وبهتره نمیدونم چرا
از اونموقع نمیشه گفت تنهام اما با بقیه روزا حتما فرق میکنه و احساس میکنی یه چیزی کمه و دلت میخواد زودتر بیان تا بین این ادمایی که هستن این تنهایی تموم بشه.
کارام در نبود مامانم بیشترشده ولی بازم وقت اضافه میاری مجبورم یا مهمون دعوت کنم خونمون یا برم مهمونی.[nishkhand]
امروز رفته بودم خونه ی یکی از دوستای دوران دبیرستانم (تازه عروسی کرده)
چیزای که تو خونه اشون دیدم متفاوت از خونه های عروسای امروزی بود.یه خونه ی جمعو جور با یک جهزیه ی ساده ,ویترینو و........نداشت اما خونه شون صفا موج میزد.اولین جای بود که انقدر توش راحت بودم .خیلی هم خوش گذشت کلی خندیدیم[khande]
آخه یکی نیس به این خونواده ها بگه چه خبرتونه آخه یه عروس وداماد مگه چن تا سرویس قابلمه میخوان؟؟؟؟؟؟؟؟ اما خونه ی دوستم عالی بود [labkhand]
امیدوارم همیشه این صفا تو خونه شون پایدار باشه[dooa]