-
پاسخ : صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ
(آیه 36)
این آیه این منطق پوشالى و عوام فریبانه را به عالی ترین وجهى پاسخ مى دهد و درهم مى کوبد، روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى فرماید: «به آنها بگو: پروردگار من روزى را براى هر کس بخواهد گسترش مى دهد، و (براى هر کس بخواهد) سخت مى گیرد» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ).
و اینها همه طبق مصالحى است که براى آزمون خلق و نظام زندگى انسان لازم مى داند و ربطى به قدر و مقام در درگاه خدا ندارد.
بنابر این هرگز نباید وسعت روزى را دلیل بر سعادت، و تنگى روزى را دلیل بر شقاوت شمرد «اما اکثر مردم از این واقعیت بى خبرند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ). البته اکثریت ناآگاه و بى خبر چنین هستند.
(آیه 37)
سپس با صراحت بیشترى همین معنى را تعقیب کرده، مى گوید:
«هرگز چنان نیست که اموال و اولادتان شما را نزد ما مقرّب سازد» (وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفى).
این سخن بدان معنى نیست که انسان دست از تلاش و کوشش لازم براى زندگى بردارد، بلکه هدف این است که داشتن امکانات اقتصادى و نیروى انسانى فراوان هرگز معیار ارزش معنوى انسانها در پیشگاه خدا نمى شود.
سپس به معیار اصلى ارزشهاى انسانها و آنچه مایه تقرب به درگاه خدا مى شود پرداخته و به صورت یک استثنا مى گوید: «مگر کسانى که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که براى آنها در برابر اعمالشان پاداش مضاعف است، و در غرفه هاى بهشتى در نهایت امنیت به سر مى برند» (إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ).
بنابر این تمام معیارها به این دو امر باز مى گردد «ایمان» و عمل «صالح».
اینجاست که قرآن با صراحت بى نظیرش قلم بطلان بر تمام پندارهاى انحرافى و خرافى در زمینه عوامل قرب به پروردگار کشیده.
(آیه 38)
در این آیه گروه مقابل آنها را توصیف کرده، مى گوید: «اما آنها که براى انکار و ابطال آیات ما تلاش و کوشش مى کنند (نه خود ایمان دارند و نه اجازه مى دهند دیگران در راه حق گام نهند) در حالى که چنین مى پندارند که مى توانند از چنگال قدرت ما فرار کنند، آنها در عذاب دردناک روز قیامت احضار مى شوند» (وَ الَّذِینَ یَسْعَوْنَ فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ).
آنها همان کسانى هستند که با استفاده از اموال و اولاد و نفرات خود به تکذیب انبیا پرداخته و به وسوسه خلق خدا مشغول شدند.
(آیه 39)
بیزارى معبودان از عابدان: بار دیگر در اینجا به پاسخ گفتار آنها که اموال و اولاد خود را دلیل بر قرب خویش در درگاه خداوند مى پنداشتند باز مى گردد، و به عنوان تأکید مى گوید: «بگو: پروردگار من روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده یا محدود مى کند» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ).
سپس مى افزاید: «آنچه را در راه خدا انفاق کنید خداوند جاى آن را پر مى کند و او بهترین روزى دهندگان است» (وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ).
در روایتى از پیغمبر صلّى اللّه علیه و اله مى خوانیم: «کسى که یقین به عوض و جانشین داشته باشد در انفاق کردن سخاوتمند خواهد بود».
اما مسأله مهم این است که انفاق از اموال حلال و مشروع باشد که خدا غیر آن را قبول نمى کند و برکت نمى دهد.
گر چه محتواى این آیه تأکید بر مطلب گذشته است ولى از دو جهت تازگى دارد:
نخست این که آیه 37 که مفهومش همین مفهوم بود بیشتر ناظر به اموال و اولاد کفار بود در حالى که این آیه ناظر به مؤمنان است.
دیگر این که آیه قبل وسعت و تنگى معیشت را در باره دو گروه مختلف بیان مى کرد در حالى که این آیه ممکن است اشاره به دو حالت مختلف از یک انسان باشد که گاه روزیش گسترده و گاه تنگ و محدود است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/253
-
پاسخ : صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ
(آیه 40)
و از آنجا که این گروه از ثروتمندان ظالم و طاغى در زمره مشرکان بودند و ادعا مى کردند که ما فرشتگان را مى پرستیم و آنها شفیعان ما در قیامت هستند، قرآن به پاسخ این ادعاى بى اساس نیز پرداخته چنین مى گوید: «و به خاطر بیاور روزى را که خداوند همه آنها (چه عبادت کنندگان و چه عبادت شوندگان) را محشور مى کند، سپس فرشتگان را مخاطب ساخته مى گوید: آیا اینها شما را عبادت مى کردند»؟! (وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلائِکَةِ أَ هؤُلاءِ إِیَّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ).
هدف از سؤال فوق این است که از بیان فرشتگان حقایق گفته شود، تا این گروه عبادت کننده سر افکنده و شرمنده شوند، و بدانند آنها از عمل اینها کاملا بیزارند.
(آیه 41)
اکنون ببینیم «فرشتگان» در پاسخ سؤال پروردگار چه مى گویند؟
آنها جامعترین و مؤدبانه ترین پاسخ را انتخاب کرده چنین «عرض مى کنند: منزهى تو اى پروردگار!» از این نسبتهاى ناروا که به ساحت مقدست داده اند (قالُوا سُبْحانَکَ).
ما به هیچ وجه با این گروه ارتباط نداشته ایم «تنها تو ولىّ ما هستى نه آنها» (أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ).
آنها ما را پرستش نمى کردند «بلکه جن را مى پرستیدند و اکثرشان به جنیان ایمان داشتند» (بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ).
منظور از «جن» شیطان و سایر موجودات خبیثى است که بت پرستان را به این عمل تشویق مى کردند، بنابراین مراد از عبادت جن همان اطاعت و پیروى از فرمان و پذیرش وسوسه هاى آنهاست.
(آیه 42)
به این ترتیب امید مشرکان در آن روز به نومیدى کامل تبدیل مى شود و به وضوح این حقیقت براى آنها روشن مى گردد که معبودان آنها کوچکترین گره ى از کارشان نخواهند گشود، بلکه از آنان متنفر و بیزارند.
لذا در این آیه به عنوان یک نتیجه گیرى پر معنى مى گوید: «پس امروز هیچ یک از شما نسبت به دیگرى مالک سود و زیانى نیست» (فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا).
بنابراین نه فرشتگان که ظاهرا معبود آنها بودند مى توانند شفاعتى کنند، و نه آنها نسبت به یکدیگر مى توانند کمکى انجام دهند.
اینجاست که «به این ظالمان مى گوییم: بچشید عذاب آتشى را که آن را تکذیب مى کردید» (وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ).
(آیه 43)
با کدام منطق آیات ما را انکار مى کنند؟
آیات گذشته از وضع مشرکان و افراد بى ایمان در قیامت سخن مى گفت، در اینجا بار دیگر به وضع آنها در این دنیا پرداخته عکس العمل آنان را در برابر شنیدن قرآن بازگو مى کند، تا روشن شود آن سرنوشت شوم در قیامت معلول این موضع گیرى غلط در مقابل آیات الهى در دنیاست.
نخست مى گوید: «هنگامى که آیات روشنگر ما بر آنها خوانده مى شود مى گویند: این مرد فقط مى خواهد شما را از آنچه نیاکانتان پرستش مى کردند باز دارد» (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ).
این نخستین عکس العمل آنها در برابر این «آیات بینات» است که به منظور تحریک حس عصبیت در این قوم متعصب مطرح مى کردند.
سپس دومین گفتارى را که براى ابطال دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مطرح مى ساختند بیان مى کند، مى فرماید: «و آنها مى گویند: این (قرآن) جز دروغ بزرگى که به خدا بسته شده چیز دیگرى نیست»! (قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَرىً).
و بالأخره سومین اتهامى را که به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله بستند تهمت «سحر» بود، چنانکه در پایان آیه مى خوانیم: «کسانى که کافر شدند هنگامى که حق به سراغشان آمد گفتند: این چیزى جز سحر آشکار نیست»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/254
-
صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
[golrooz]صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَآ ءَاتَيْنَٰهُم مِّن كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَمَآ أَرْسَلْنَآ إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِيرٍ(44)
و ما كتابهايي به آنان نداده بوديم كه آن را بخوانند و پيش از تو هشداردهنده اي به سويشان نفرستاده بوديم(44)
وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا۟ مِعْشَارَ مَآ ءَاتَيْنَٰهُمْ فَكَذَّبُوا۟ رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ(45)
و كساني كه پيش از اينان بودند [نيز] تكذيب كردند در حالي كه اينان به ده يك آنچه بديشان داده بوديم نرسيده اند [آري] فرستادگان مرا دروغ شمردند پس چگونه بود كيفر من(45)
۞ قُلْ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍ أَن تَقُومُوا۟ لِلَّهِ مَثْنَيٰ وَفُرَٰدَيٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا۟ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ(46)
بگو من فقط به شما يك اندرز مي دهم كه دو دو و به تنهايي براي خدا به پا خيزيد سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ گونه ديوانگي ندارد او شما را از عذاب سختي كه در پيش است جز هشداردهنده اي [بيش] نيست(46)
قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ وَهُوَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(47)
بگو هر مزدي كه از شما خواستم آن از خودتان مزد من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزي گواه است(47)
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّٰمُ الْغُيُوبِ(48)
بگو بي گمان پروردگارم حقيقت را القا مي كند [اوست] داناي نهانها(48)
قُلْ جَآءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَٰطِلُ وَمَا يُعِيدُ(49)
بگو حق آمد و [ديگر] باطل از سر نمي گيرد و برنمي گردد(49)
قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَآ أَضِلُّ عَلَيٰ نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِيٓ إِلَيَّ رَبِّيٓ إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ(50)
بگو اگر گمراه شوم فقط به زيان خود گمراه شده ام و اگر هدايت يابم [اين از بركت] چيزي است كه پروردگارم به سويم وحي مي كند كه اوست شنواي نزديك(50)
وَلَوْ تَرَيٰٓ إِذْ فَزِعُوا۟ فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا۟ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ(51)
و اي كاش مي ديدي هنگامي را كه [كافران] وحشت زده اند [آنجا كه راه] گريزي نمانده است و از جايي نزديك گرفتار آمده اند(51)
وَقَالُوٓا۟ ءَامَنَّا بِهِ وَأَنَّيٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَّكَانٍۭ بَعِيدٍ(52)
و مي گويند به او ايمان آورديم و چگونه از جايي [چنين] دور دست يافتن [به ايمان] براي آنان ميسر است(52)
وَقَدْ كَفَرُوا۟ بِهِ مِن قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكَانٍۭ بَعِيدٍ(53)
و حال آنكه پيش از اين منكر او شدند و از جايي دور به ناديده [تير تهمت] مي افكندند(53)
وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ فِي شَكٍّ مُّرِيبٍۭ(54)
و ميان آنان و ميان آنچه [به آرزو] مي خواستند حايلي قرار مي گيرد همان گونه كه از ديرباز با امثال ايشان چنين رفت زيرا آنها [نيز] در دودلي سختي بودند(54)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلًا أُو۟لِيٓ أَجْنِحَةٍ مَّثْنَيٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَآءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(1)
سپاس خداي را كه پديدآورنده آسمان و زمين است [و] فرشتگان را كه داراي بالهاي دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند پيام آورنده قرار داده است در آفرينش هر چه بخواهد مي افزايد زيرا خدا بر هر چيزي تواناست(1)
مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنۢ بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(2)
هر رحمتي را كه خدا براي مردم گشايد بازدارنده اي براي آن نيست و آنچه را كه باز دارد پس از [باز گرفتن] گشاينده اي ندارد و اوست همان شكست ناپذير سنجيده كار(2)
يَٰٓأَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا۟ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَٰلِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّيٰ تُؤْفَكُونَ(3)
اي مردم نعمت خدا را بر خود ياد كنيد آيا غير از خدا آفريدگاري است كه شما را از آسمان و زمين روزي دهد خدايي جز او نيست پس چگونه [از حق] انحراف مي يابيد(3)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
(آیه 44)
قرآن در این آیه بر تمام ادعاهاى آنها خط بطلان مىکشد، هر چند ناگفته بطلانش روشن است، تمام ادعاهاى واهى آنها را با یک جمله پاسخ مىدهد، مىگوید: «ما قبلا چیزى از کتابهاى آسمانى را به آنها ندادهایم که آن را بخوانند (و بر اساس آن به انکار دعوت تو بپردازند) و قبل از تو هیچ پیامبرى براى آنها نیز نفرستادیم» (وَ ما آتَیْناهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ).
اشاره به این که این ادعاها از کسى قابل طرح است که قبلا پیامبرى به سراغ او آمده و کتاب آسمانى براى او آورده و محتواى دعوت تازه را با آن مخالف مىبیند و به تکذیب بر مىخیزد.
اما کسى که تنها به اتکا فکر خود- بدون هیچ گونه وحى آسمانى- و با نداشتن بهرهاى از علم، خرافاتى به هم بافته حق ندارد چنین قضاوت کند.
(آیه 45)
در این آیه این گروه سرکش را با بیانى مؤثر و گویا مورد تهدید قرار داده، چنین مىگوید: «کسانى که قبل از اینها بودند نیز آیات الهى را تکذیب کردند» (وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
«در حالى که اینها (از نظر قوت و قدرت حتى) به یک دهم آنچه به اقوام پیشین دادیم نمىرسند» (وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ).
اما ببینید سرنوشت آنها به کجا رسید؟ آرى «آنها رسولان مرا تکذیب کردند، پس بنگرید مجازات من نسبت به آنها چگونه بود»؟! (فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).
شهرهاى ویران شده آنها در زیر ضربات کوبنده مجازات الهى در نزدیکى شما و در مسیرتان به سوى شام قرار دارد، آنها را آیینه عبرت بگیرید، که نه سنّت الهى تغییر پذیر است و نه شما از آنها برترید!
(آیه 46)
انقلاب فکرى ریشه هر انقلاب اصیل: در این آیه و آیات آینده که بحثهاى اواخر این سوره را تشکیل مىدهد بار دیگر به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله دستور مىدهد که آنها را با دلائل مختلف به سوى حق دعوت کند، و از گمراهى باز دارد.
نخست به خمیر مایه همه تحولات و دگرگونیهاى اجتماعى و اخلاقى و سیاسى و اقتصادى و فرهنگى اشاره کرده، و در جملههایى بسیار کوتاه و پرمحتوا مىگوید: «به آنها بگو: من تنها شما را به یک چیز اندرز مىدهم، و آن این که براى خدا قیام کنید دو نفر، دو نفر، با یک نفر، یک نفر، سپس اندیشه کنید» (قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا).
یعنى در همه چیز، در زندگى معنوى، در زندگى مادى، در مسائل مهم، در مسائل کوچک، و خلاصه در هر کار باید نخست اندیشه کرد، ولى از همه مهمتر، اندیشه براى پیدا کردن پاسخ این چهار سؤال است:
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا مىروم؟ و اکنون در کجا هستم؟
«این دوست و همنشین شما (محمّد) هیچ گونه انحراف فکرى و جنون ندارد» (ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ).
بلکه «او فقط بیم دهنده شماست در برابر عذاب شدید الهى» (إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ).
آیه فوق عصاره دین و خمیر مایه تکامل و پیشرفت انسان را همین اندیشه و تفکر مى داند
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/254
-
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
(آیه 47)
در آیه قبل سخن از دعوت به تفکر، و نفى هر گونه عدم تعادل روحى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود. در این آیه سخن از عدم مطالبه اجر و مزد در برابر رسالت است.
مى گوید: «بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواستم براى شماست» (قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ).
«اجر و پاداش من تنها بر خداوند است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ).
من شما را دعوت به تفکر کردم، اکنون بیندیشید، چه چیز سبب شده که من شما را از عذاب شدید الهى انذار کنم؟ چه سود مادّى از این کار عائد من مىشود؟
من اصولا از شما اجر و پاداشى نخواستهام، و اگر مىبینید من در بعضى از سخنانم که از سوى پروردگار آوردهام به شما گفتهام: «من از شما پاداشى نمىطلبم جز دوستى خویشاوندانم» (شورى/ 23). این نیز سودش به خود شما بازگشت مىکند چرا که مودّت ذى القربى بازگشت به مسأله «امامت و ولایت» و «تداوم خط نبوّت» است که آن نیز براى ادامه هدایت شما ضرورى است.
و در پایان آیه مىفرماید: «و او بر هر چیز شاهد و گواه است» (وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ).
اگر من پاداشم را از او مى خواهم به خاطر آن است که او از همه اعمال و نیات من آگاه است.
(آیه 48)
با توجه به آنچه پیرامون حقانیت دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله گفته شد، در این آیه مىگوید: قرآن واقعیتى است انکار ناپذیر که از ناحیه خدا بر قلب پیامبر القا شده است «بگو: پروردگار من حق را مىافکند که او علّام الغیوب است و از تمام اسرار نهان آگاه است» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُیُوبِ).
منظور افکندن «حق» یعنى کتب آسمانى و وحى الهى بر قلوب انبیا و فرستادگان پروردگار است. و این بىشباهت به حدیث معروف (العلم نور یقذفه اللّه فى قلب من یشاء) علم نورى است که خداوند به دلهاى کسانى که بخواهد و شایسته ببیند مى افکند» نیست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/254
-
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
(آیه 49)
سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «بگو: حق آمد و باطل (کارى از آن ساخته نیست و) نمىتواند آغازگر چیزى باشد و نه تجدید کننده آن» (قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ).
و به این ترتیب در برابر حق هیچ گونه نقشى نخواهد داشت، نه یک نقش جدید و آغازگر و نه یک نقش تکرارى چرا که نقشههایش نقش بر آب است و درست به همین دلیل نمىتواند نور حق را بپوشاند و اثر آن را از خاطرهها بزداید.
(آیه 50)
سپس براى این که روشن سازد که آنچه مىگوید از سوى خداست، و هر هدایتى از ناحیه اوست، و در وحى الهى هرگز خطایى رخ نمىدهد، مىافزاید: «بگو: اگر من گمراه شوم از ناحیه خویشتن گمراه مىشوم، و اگر هدایت یابم به وسیله آنچه پروردگارم به من وحى مىکند هدایت مىیابم» (قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی).
یعنى من نیز اگر به حال خود بمانم گمراه مىشوم، چرا که پیدا کردن راه حق از میان انبوه باطلها جز به مدد پروردگار ممکن نیست، و نور هدایتى که هیچ گمراهى در آن راه ندارد نور وحى اوست.
به هر حال جایى که پیامبر با تمام علم و آگاهیش بدون هدایت الهى به جایى نرسد تکلیف دیگران روشن است.
و در پایان آیه مىافزاید: «او شنوا و نزدیک است» (إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ).
مبادا فکر کنید سخنان ما و شما را نمى شنود!
(آیه 51)
آنها راه فرار ندارند: در اینجا با توجه به بحثهایى که پیرامون مشرکان لجوج در آیات پیشین گذشت، روى سخن را بار دیگر به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، حال این گروه را به هنگام گرفتارى در چنگال عذاب الهى مجسّم مىسازد که چگونه آنها پس از گرفتارى به فکر ایمان مىافتند اما ایمانشان سودى نخواهد داشت.
مىفرماید: «اگر ببینى هنگامى که فریادشان بلند مىشود اما نمىتوانند فرار کنند، و از چنگال عذاب الهى بگریزند، و آنها را از مکان نزدیکى مىگیرند» و گرفتار مىسازند از بیچارگى آنها تعجب خواهى کرد (وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ).
این فریاد و فزع و بیتابى مربوط به دنیا و عذاب استیصال، و یا لحظه جان دادن است، چرا که در آخرین آیه همین سوره مىگوید: «میان آنها و آنچه مورد علاقه آنها بود جدایى افکنده مىشود، همان گونه که قبل از آن در باره گروههاى دیگرى از کفار این عمل انجام گرفت».
منظور از جمله «أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ» این است که این افراد بىایمان و ستمگر نه تنها نمىتوانند از حوزه قدرت خدا فرار کنند بلکه خدا آنها را از جایى گرفتار مىکند که بسیار به آنها نزدیک است!
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/255
-
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
(آیه 52)
در این آیه حال آنها را به هنگام گرفتار شدن در چنگال مجازات الهى بیان کرده، مى فرماید: «آنها مى گویند: ما به آن (قرآن و آورندهاش و مبدأ و معاد) ایمان آوردیم» (وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ).
«ولى چگونه آنها مى توانند از آن فاصله دور دسترسى به آن پیدا کنند»؟! (وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ).
آرى! با فرارسیدن مرگ و عذاب استیصال درهاى بازگشت بکلى بسته مىشود، و میان انسان و جبران خلاف کاریهاى گذشته گویى سدّ محکمى ایجاد مىگردد، به همین دلیل اظهار ایمان در آن هنگام گویى از نقطه دور دستى انجام مىگیرد.
اصولا چنین ایمانى که جنبه اضطرارى دارد، ارزشى ندارد.
(آیه 53)
آنها چگونه مى توانند در این لحظهاى که همه چیز پایان گرفته در مقام جبران خطاهاى خویش برآیند و ایمان بیاورند «در حالى که پیش از آن (در همان حالتى که در نهایت اختیار و آزادى اراده بودند) به آن کافر شدند»؟! (وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ).
نه تنها کافر شدند بلکه انواع اتهامات را به پیامبر اسلام و تعلیمات او بستند و «در باره جهان غیب (عالم ماوراء طبیعت، و قیامت و نبوت پیامبر) داوریهاى نادرستى مى کردند و از نقطه دوردستى نسبتهایى به آن مىدادند» (وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ).
(آیه 54)
سپس مى افزاید: «سر انجام میان آنها و آنچه مورد علاقه آنان بود (بوسیله مرگ) جدایى افکنده مىشود، همان گونه که با گروههاى مشابه آنها از قبل چنین عمل شد» (وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ).
در یک لحظه دردناک تمام اموال و ثروتها، تمام کاخها و مقامها، و تمام آرزوهاى خود را مىبینند که از آنها جدا مىشود، آنهایى که سخت به یک درهم و دینار چسبیده بودند و دل از کمترین امکانات مادى بر نمىکندند چه حالى خواهند داشت در آن لحظه که باید با همه آن یکباره وداع گویند، و چشم بپوشند، و به سوى آیندهاى تاریک و وحشتناک گام بردارند؟
بالأخره در آخرین جمله مىگوید: علت همه این مسائل آن است که «آنها پیوسته در حال شک و تردید به سر مىبردند» و طبعا چنین سرنوشتى در انتظار آنها بود (إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ).
«پایان سوره سبأ»
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/255
-
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
سوره فاطر [35]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 45 آیه است
محتواى سوره:
این سوره- به خاطر سر آغاز آن که با عنوان «فاطر» و «ملائکه» شروع مىشود- گاه سوره «فاطر» و گاه سوره «ملائکه» نامیده شده و آیات آن را در پنج بخش مىتوان خلاصه کرد.
1- بخش مهمى پیرامون نشانههاى عظمت خداوند در عالم هستى و دلائل توحید سخن مىگوید.
2- بخش دیگرى از آن از ربوبیت پروردگار و خالقیت و رازقیت او و آفرینش انسان از خاک و مراحل تکامل او بحث مىکند.
3- بخش دیگر پیرامون معاد و نتایج اعمال در آخرت، و رحمت گسترده الهى در این جهان، و سنّت تخلف ناپذیر او در باره مستکبران است.
4- قسمتى به مسأله رهبرى انبیا و مبارزه پىگیر و مستمرشان با دشمنان لجوج و سرسخت و دلدارى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله در این زمینه مىباشد.
5- سر انجام بخشى از آن بیان مواعظ و اندرزهاى الهى در زمینههاى مختلف است.
بعضى از مفسران تمام این سوره را در یک حلقه خلاصه کردهاند و آن مسأله قاهریت خداوند در تمام زمینههاست.
فضیلت تلاوت سوره:
علاوه بر روایتى که در آغاز سوره سبأ خواندیم در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله آمده است: «هر کس سوره فاطر را بخواند در روز قیامت سه در از درهاى بهشت، او را به سوى خود دعوت مىکند که از هر کدام مىخواهى وارد شو»! با توجه به این که مىدانیم درهاى بهشت همان عقائد و اعمال صالحى است که سبب وصول به بهشت مىشود، ممکن است این روایت اشاره به ابواب سه گانه اعتقاد به توحید، معاد و رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله باشد.
چنانکه قبلا هم گفتهایم قرآن برنامه عمل است، و تلاوت آن سر آغازى است براى تفکر و ایمان، و آن نیز وسیله اى است براى عمل به محتواى آن و این همه پاداشهاى عظیم نیز از همین جا و با همین شرائط تحقق مى یابد- دقت کنید.
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/255
-
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
گشاینده درهاى بسته اوست! آغاز این سوره با حمد پروردگار شروع مىشود، حمد و ستایش او به خاطر آفرینش جهان پهناور هستى.
مىفرماید: «حمد مخصوص خداوندى است که خالق آسمانها و زمین است» و همه نعمتها و مواهب هستى از وجود ذى جود او سر چشمه مىگیرد (الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«فاطر» از ماده «فطور» به معنى شکافتن است، و از آنجا که آفرینش موجودات همانند شکافته شدن ظلمت عدم، و بیرون آمدن نور هستى است، این تعبیر در مورد خلقت و آفرینش به کار مىرود.
و از آنجا که تدبیر این عالم از سوى پروردگار- به حکم این که عالم، عالم اسباب است- بر عهده فرشتگان گذارده شده، بلا فاصله از آفرینش آنها و قدرتهاى عظیمى که پروردگار در اختیارشان گذارده سخن مىگوید.
خداوندى که «فرشتگان را رسولانى قرار داد که داراى بالهاى دو گانه و سه گانه و چهار گانهاند» (جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ).
رسالت در اینجا در معنى وسیع و گستردهاى به کار رفته که هم «رسالت تشریعى» یعنى همان پیام آوردن از سوى خدا براى انبیا را شامل مىشود و هم «رسالت تکوینى» را یعنى به عهده گرفتن مأموریتهاى مختلف در جهان آفرینش.
سپس مىافزاید: «خداوند هر چه بخواهد در آفرینش مىافزاید چرا که او بر هر چیزى قادر و تواناست» (یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
(آیه 2)
بعد از بیان خالقیت پروردگار و رسالت فرشتگان که واسطه فیضاند سخن از رحمت او به میان مىآورد که زیر بناى تمام عالم هستى است.
مىفرماید: «آنچه را خداوند از رحمت براى مردم بگشاید کسى نمىتواند جلو آن را بگیرد» (ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها).
«و آنچه را باز دارد و امساک کند کسى بعد از او قادر به فرستادن آن نیست» (وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ).
«چرا که او قدرتمندى است شکست ناپذیر و در عین حال حکیم و آگاه» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
خلاصه این که تمام خزائن رحمت نزد اوست و هر کس را لایق ببیند مشمول آن مىسازد.
(آیه 3)
در این آیه به مسأله «توحید عبادت» بر اساس «توحید خالقیت و رازقیت» اشاره کرده، مىفرماید: «اى مردم! نعمت خداوند را بر خودتان به یاد آورید» (یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ).
درست فکر کنید: این همه مواهب و برکات، و این همه امکانات حیاتى که در اختیار شما قرار گرفته و در آن غوطهورید منشأ اصلى و سر چشمه آنها کیست؟! «آیا خالقى غیر از خدا، از آسمان و زمین به شما روزى مى دهد»؟ (هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
اکنون که مى دانید سر چشمه همه این برکات اوست، پس بدانید «معبودى جز او وجود ندارد» و عبادت و پرستش تنها شایسته ذات پاک اوست (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«با این حال چگونه (از طریق حق) به سوى باطل منحرف مى شوید» و به جاى اللّه در برابر بتها سجده مى کنید! (فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ).
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/255
-
صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
[golrooz]صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ وَإِلَي اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ(4)
و اگر تو را تكذيب كنند قطعا پيش از تو [هم] فرستادگاني تكذيب شدند و [همه] كارها به سوي خدا بازگردانيده مي شود(4)
يَٰٓأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ(5)
اي مردم همانا وعده خدا حق است زنهار تا اين زندگي دنيا شما را فريب ندهد و زنهار تا [شيطان] فريبنده شما را در باره خدا نفريبد(5)
إِنَّ الشَّيْطَٰنَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُوا۟ حِزْبَهُ لِيَكُونُوا۟ مِنْ أَصْحَٰبِ السَّعِيرِ(6)
در حقيقت شيطان دشمن شماست شما [نيز] او را دشمن گيريد [او] فقط دار و دسته خود را مي خوان د تا آنها از ياران آتش باشند(6)
الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ(7)
كساني كه كفر ورزيده اند عذابي سخت خواهند داشت و كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند براي آنان آمرزش و پاداشي بزرگ است(7)
أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوٓءُ عَمَلِهِ فَرَءَاهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِي مَن يَشَآءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَٰتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌۢ بِمَا يَصْنَعُونَ(8)
آيا آن كس كه زشتي كردارش براي او آراسته شده و آن را زيبا مي بيند [مانند مؤمن نيكوكار است] خداست كه هر كه را بخواهد بي راه مي گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مي كند پس مبادا به سبب حسرتها[ي گوناگون] بر آنان جانت [از كف] برود قطعا خدا به آنچه مي كنند داناست(8)
وَاللَّهُ الَّذِيٓ أَرْسَلَ الرِّيَٰحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَٰهُ إِلَيٰ بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَٰلِكَ النُّشُورُ(9)
و خدا همان كسي است كه بادها را روانه مي كند پس [بادها] ابري را برمي انگيزند و [ما] آن را به سوي سرزميني مرده رانديم و آن زمين را بدان [وسيله] پس از مرگش زندگي بخشيديم رستاخيز [نيز] چنين است(9)
مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّٰلِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّئَِّاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُو۟لَٰٓئِكَ هُوَ يَبُورُ(10)
هر كس سربلندي مي خواهد سربلندي يكسره از آن خداست سخنان پاكيزه به سوي او بالا مي رود و كار شايسته به آن رفعت مي بخشد و كساني كه با حيله و مكر كارهاي بد مي كنند عذابي سخت خواهند داشت و نيرنگشان خود تباه مي گردد(10)
وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَٰجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَيٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِۦٓ إِلَّا فِي كِتَٰبٍ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ(11)
و خدا[ست كه] شما را از خاكي آفريد سپس از نطفه اي آنگاه شما را جفت جفت گردانيد و هيچ مادينه اي بار نمي گيرد و بار نمي نهد مگر به علم او و هيچ سالخورده اي عمر دراز نمي يابد و از عمرش كاسته نمي شود مگر آنكه در كتابي [مندرج] است در حقيقت اين [كار] بر خدا آسان است(11)
وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَآئِغٌ شَرَابُهُ وَهَٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَي الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا۟ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(12)
و دو دريا يكسان نيستند اين يك شيرين تشنگي زدا [و] نوشيدنش گواراست و آن يك شور تلخ مزه است و از هر يك گوشتي تازه مي خوريد و زيوري كه آن را بر خود مي پوشيد بيرون مي آوريد و كشتي را در آن موج شكاف مي بيني تا از فضل او [روزي خود را] جستجو كنيد و اميد كه سپاس بگزاريد(12)
يُولِجُ الَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي الَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّي ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ(13)
شب را به روز درمي آورد و روز را به شب درمي آورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا هنگامي معين روانند اين است خدا پروردگار شما فرمانروايي از آن اوست و كساني را كه بجز او مي خوانيد مالك پوست هسته خرمايي [هم] نيستند(13)
إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا۟ دُعَآءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا۟ مَا اسْتَجَابُوا۟ لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَٰمَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ(14)
اگر آنها را بخوانيد دعاي شما را نمي شنوند و اگر [فرضا] بشنوند اجابتتان نمي كنند و روز قيامت شرك شما را انكار مي كنند و [هيچ كس] چون [خداي] آگاه تو را خبردار نمي كند(14)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
(آیه 4)
در بخش دوم از آیات این سوره به دنبال سخنى که پیرامون توحید خالقیت و رازقیت بود، روى سخن را نخست به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و بعد به عموم مردم کرده برنامههاى عملى آنها را به دنبال برنامههاى عقیدتى گذشته تشریح مىکند.
نخست به پیغمبر درس استقامت در مسیر راهش مىدهد که مهمترین درس براى او همین است، مىفرماید: «اگر تو را تکذیب کنند (غم مخور، این چیز تازهاى نیست) پیامبران قبل از تو نیز مورد تکذیب قرار گرفتند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ). آنها نیز در این راه مقاومت کردند.
مهم این است که «همه کارها به سوى خدا باز مىگردد» و او ناظر بر همه چیز و حساب کننده همه کارهاست (وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).
او هرگز زحمات تو را در این راه نادیده نمىگیرد، همان گونه که تکذیبهاى این مخالفان لجوج را بىکیفر نمىگذارد.
(آیه 5)
سپس به بیان مهمترین برنامه انسانها پرداخته، مىگوید: «اى مردم! وعده خداوند حق است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
قیامت و حساب کتاب و میزان و مجازات و کیفر و جنت و نار وعدههایى است تخلف ناپذیر از سوى خداوند قادر حکیم.
با توجه به این وعده حق «مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان مغرور کننده شما را فریب دهد» و به عفو و کرم خدا مغرور سازد (فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
آرى! عوامل سرگرم کننده، و زرق و برقهاى دل فریب این جهان مىخواهد تمام قلب شما را پرکند، و از آن وعده بزرگ الهى غافل سازد مراقب آنها باشید.
(آیه 6)
این آیه هشدارى است به همه مؤمنان در ارتباط با مسأله وسوسههاى شیطان که در آیه قبل مطرح شده بود، مىگوید: «شیطان بطور مسلم دشمن شماست، شما نیز او را دشمن خود بدانید» (إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا). عداوت او از نخستین روز آفرینش آدم شروع شد.
در دنباله آیه براى تأکید بیشتر مىافزاید: «او فقط حزبش را براى این دعوت مىکند که اهل آتش سوزان جهنّم باشند» (إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ).
شیطان حزب خود را به آلودگى و گناه، به پلیدیهاى شهوات، به شرک و طغیان و ستم و سر انجام به آتش جهنم دعوت مىکند.
(آیه 7)
در این آیه سر انجام کار «حزب اللّه» و عاقبت دردناک «حزب شیطان» را این چنین بیان مىکند: «کسانى که کافر شدند عذاب دردناک از آن آنهاست، و کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند مغفرت و پاداش بزرگ دارند» (الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ).
طبق این آیه کفر به تنهایى موجب عذاب است ولى ایمان بدون عمل مایه نجات نخواهد بود.
منبع :http://zaeim.parsiblog.com/Posts/256
-
پاسخ : صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
(آیه 8)
از آنجا که در آیات گذشته مردم به دو گروه تقسیم شدند در این آیه یکى از ویژگیهاى مهم این دو گروه را که در واقع سر چشمه سایر برنامههاى آنهاست بیان کرده، مىگوید: «آیا کسى که زشتى عملش در نظر او زینت داده شده، و آن را زیبا مىبیند» همانند کسى است که واقعیات را آن گونه که هست زشت و زیبا درک مىکند؟ (أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً).
در حقیقت این مسأله کلید همه بدبختیهاى اقوام گمراه و لجوج است که اعمال زشتشان به خاطر هماهنگ بودن با شهوات و قلبهاى سیاهشان در نظرشان زیباست.
اما چه کسى اعمال سوء بدکاران را در نظرشان جلوه مىدهد؟
بدون شک عامل اصلى، هواى نفس و شیطان است، اما چون خدا این اثر را در اعمال آنها آفریده مىتوان آن را به خدا نیز نسبت داد، زیرا انسانها هنگامى که گناهى را مرتکب مىشوند در آغاز از عمل خود ناراحت مىشوند، اما هر قدر آن را تکرار مىکنند از ناراحتى آنها کاسته مىشود. تدریجا به مرحله بىتفاوتى مىرسند، و اگر باز هم تکرار کنند زشتیها در نظرشان زیبا مىشود.
سپس قرآن به بیان علت تفاوت این دو گروه پرداخته، مىافزاید: «خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىکند و هر کس را بخواهد هدایت مىنماید» (فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).
روشن است این مشیت الهى توأم با حکمت اوست و به هر کس آنچه لایق است مىدهد.
لذا در پایان آیه مىفرماید: «مبادا بر اثر شدت تأسف و حسرت بر وضع آنها جان خود را از دست دهى» (فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ).
اما چرا حسرت نخورى؟ «براى این که خداوند از اعمال آنها آگاه است» و آنچه را شایسته آنند به آنها مىدهد (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ).
(آیه 9)
در این آیه با توجه به بحثهایى که قبلا پیرامون هدایت و ضلالت و ایمان و کفر گذشت به بیان کوتاه و روشنى پیرامون مبدأ و معاد مىپردازد و اثبات «مبدأ» را با اثبات «معاد» در یک دلیل جالب قرین کرده، مىفرماید: «خداوند همان کسى است که بادها را فرستاد تا ابرهایى را به حرکت در آورند» (وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً).
«پس ما این ابرها را به سوى سرزمین مرده و خشکى مىرانیم» (فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ).
«سپس به وسیله آن زمین را بعد از مردنش زنده مىکنیم» (فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«آرى! زنده شدن مردگان بعد از مرگ نیز همین گونه است»! (کَذلِکَ النُّشُورُ).
نظام حساب شدهاى که بر حرکت بادها، و سپس حرکت ابرها، و بعد از آن نزول قطرههاى حیات بخش باران، و به دنبال آن زنده شدن زمینهاى مرده حاکم است، خود بهترین دلیل و گواه بر این حقیقت است که دست قدرت حکیمى در پشت این دستگاه قرار دارد و آن را تدبیر مى کند.
منبع :http://zaeim.parsiblog.com/Posts/256
-
پاسخ : صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
(آیه 10)
به دنبال این بحث توحیدى، به اشتباه بزرگ مشرکان که عزت خویش را از بتها مى خواستند، اشاره کرده، مى فرماید: «کسانى که عزت مىخواهند (از خدا بطلبند چرا که) تمام عزت از آن خداست» (مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً).
از آنجا که تنها ذات پاک اوست که شکست ناپذیر است، لذا تمام عزت از آن اوست، و هر کس عزتى کسب مىکند از برکت دریاى بىانتهاى اوست.
در حالات امام حسن مجتبى علیه السّلام مىخوانیم که در ساعات آخر عمرش هنگامى که یکى از یاران به نام «جنادة بن ابى سفیان» از او اندرز خواست نصایح ارزنده و مؤثرى براى او بیان فرمود که از جمله این بود: «هر گاه بخواهى بدون داشتن قبیله «عزیز» باشى و بدون قدرت حکومت و هیبت داشته باشى، از سایه ذلت معصیت خدا به درآى و در پناه عزت اطاعت او قرار گیر»! سپس راه وصول به «عزت» را چنین تشریح مىکند: «سخنان پاکیزه و عقاید پاک به سوى او صعود مىکند» (إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ).
«و عمل صالح را او بالا مىبرد» (وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ).
«الکلم الطّیّب» به اعتقادات صحیح نسبت به مبدأ و معاد و آیین خداوند تفسیر شده است.
سپس به نقطه مقابل آن پرداخته، مىگوید: «و کسانى که نقشه سوء مىکشند عذاب شدیدى براى آنهاست» (وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ).
«و تلاش و کوشش آلوده و ناپاک و فاسد آنها نابود مىگردد» و به جایى نمىرسد (وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ).
(آیه 11)
با توجه به این که در آیات گذشته سخن از مسأله توحید و معاد و صفات خدا در میان بود، در این آیه نخست به آفرینش انسان در مراحل مختلف اشاره کرده، مىگوید: «خداوند شما را از خاک آفرید» (وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ).
«سپس از نطفه» (ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ).
«بعد از آن شما را به صورت همسران یکدیگر درآورد» (ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً).
مسلم است که انسان از خاک است هم از این نظر که جدّ انسانها، آدم از خاک آفریده شده، و هم از این نظر که تمام موادى که جسم انسان را تشکیل مىدهد و یا انسان از آن تغذیه مىکند، و یا نطفه او از آن منعقد مىشود همه سر انجام به موادى که در خاکها نهفته است منتهى مىشود.
سپس وارد چهارمین و پنجمین مرحله حیات انسان شده، موضوع «باردارى مادران» و «وضع حمل» آنها را پیش کشیده، مىگوید: «هیچ جنس مادهاى باردار نمىشود و وضع حمل نمىکند مگر به علم پروردگار» (وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ).
خاک بىجان و مرده کجا و انسان زنده عاقل و هوشیار و پرابتکار کجا؟! نطفه بىارزش که از چند قطره آب متعفن تشکیل شده کجا و انسانى رشید و زیبا و مجهز به حواس مختلف و دستگاههاى گوناگون کجا؟! بعد به مرحله «ششم» و «هفتم» این برنامه شگرف در حلقه دیگر پرداخته و به مراحل مختلف عمر و فزونى و کاستى آن بر اثر عوامل مختلف اشاره کرده، مىگوید:
«و هیچ انسانى عمر طولانى نمىکند، یا از عمرش کاسته نمىشود مگر این که در کتاب (علم خداوند) ثبت است» و از قوانین و برنامههایى تبعیت مىکند که حاکم بر آنها علم و قدرت اوست (وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ).
و سر انجام آیه را با این جمله پایان مىدهد: «همه اینها بر خداوند آسان است» (إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ).
آفرینش این موجود عجیب و همچنین مسائل مربوط به جنسیت، و زوجیت، و باردارى، و وضع حمل، و افزایش و کاستى عمر، چه از نظر قدرت، و چه از نظر علم و محاسبه همه براى او سهل و ساده است، و اینها گوشهاى از آیات انفسى هستند که از یک سو ما را به مبدأ عالم هستى مربوط و آشنا مىکنند و از سوى دیگر دلائل زندهاى بر مسأله امکان معاد محسوب مىشوند.
یک سلسله عوامل طبیعى در افزایش یا کوتاهى عمر دخالت دارند که بسیارى از آنها براى بشر تا کنون شناخته شده است، همانند تغذیه صحیح، کار و حرکت مداوم، دورى از هیجانات مداوم، و داشتن ایمان قوى که بتواند انسان را در ناملایمات زندگى آرامش و قدرت بخشد.
ولى علاوه بر اینها عواملى وجود دارد که در روایات اسلامى روى آن تأکید شده است، به عنوان نمونه به دو روایت زیر توجه فرمایید:
الف) پیغمبر گرامى صلّى اللّه علیه و اله مىفرماید: «انفاق در راه خدا و صله رحم خانهها را آباد و عمرها را طولانى مىکند».
ب) امام باقر علیه السّلام مىفرماید: «نیکوکارى و انفاق پنهانى فقر را بر طرف ساخته، و عمر را افزون مىکند».
منبع :http://zaeim.parsiblog.com/Posts/256
-
پاسخ : صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
(آیه 12)
دریاى آب شیرین و شور یکسان نیستند! در این آیه به بخش دیگرى از آیات آفاقى که نشانههاى عظمت و قدرت اویند در مورد آفرینش دریاها و برخى برکات و فوائد آنها اشاره کرده، مىفرماید: «دو دریا یکسان نیستند، این یکى گوارا و شیرین و براى نوشیدن خوشگوار است، و آن دیگر شور و تلخ» (وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ).
با آن که هر دو، روز نخست به صورت قطرات باران شیرین و گوارا از آسمان بر زمین نازل شدهاند، و هر دو از یک ریشه مشتقند، اما در دو چهره کاملا مختلف با فوائد متفاوت ظاهر گشتهاند.
و عجیب این که: «از هر دو گوشت تازه مىخورید» (وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا).
«و از هر دو وسائل زینتى براى پوشیدن استخراج مىکنید» (وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها).
به علاوه از هر دو مىتوانید براى نقل و انتقالات خود و متاعها بهره بگیرید لذا «کشتیها را مىبینى که از هر طرف دریاها را مىشکافند و پیش مىروند، تا از فضل خداوند بهره گیرید و شاید حق شکر او را ادا کنید» (وَ تَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
(آیه 13)
باز در اینجا به قسمت دیگرى از آیات توحید و نعمتهاى بىپایان پروردگار اشاره مىکند تا ضمن آگاهى دادن به انسان حسّ شکرگزارى آنان را در مسیر شناخت معبود حقیقى برانگیزد، مىفرماید: «او شب را در روز داخل مىکند و روز را در شب» (یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ).
بعد به مسأله تسخیر خورشید و ماه اشاره کرده، مىگوید: «و خورشید و ماه را مسخّر (شما) کرده» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).
چه تسخیرى از این برتر و بالاتر که همه آنها در مسیر منافع انسان حرکت مىکنند، و سر چشمه انواع برکات در زندگى بشرند.
اما این خورشید و ماه در عین این که بطور کاملا منظم در مسیر خود مىگردند و خدمتگزار لایق و خوبى براى انسانند نظامى که حاکم بر آنهاست جاودانى نیست.
لذا به دنبال بحث تسخیر مىافزاید: «هر یک تا سر آمد معینى به حرکت خود ادامه مىدهد» (کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى).
سپس به عنوان نتیجهگیرى از این بحث توحیدى مىفرماید: «این است خداوند، پروردگار شما» (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ). خداوندى که نظام نور و ظلمت و حرکات حساب شده خورشید و ماه را با تمام برکاتشان مقرّر فرموده است.
«حاکمیت در عالم مخصوص اوست» (لَهُ الْمُلْکُ).
«و معبودهایى را که شما جز او مىخوانید حتى حاکمیت و مالکیت (به اندازه) پوست نازکى که روى هسته خرما کشیده شده (در سرتاسر عالم هستى) ندارند» (وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ).
(آیه 14)
سپس مى افزاید: «اگر آنها را (براى حل مشکلات خود) بخوانید هرگز صداى شما را نمى شنوند» (إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ).
چرا که قطعاتى از سنگ و چوب بیش نیستند جمادند و بىشعور! «و به فرض که (ناله و اصرار و الحاح شما را) بشنوند هرگز توانایى پاسخگویى به نیازهاى شما ندارند» (وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ).
چرا که روشن شد حتى به اندازه پوست نازک هسته خرمایى مالک سود و زیانى در جهان هستى نیستند.
و از این بالاتر «روز قیامت که مىشود آنها پرستش و شرک شما را منکر مىشوند» (وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ).
و مىگویند: خداوندا! اینها پرستش ما نمىکردند بلکه هواى نفس خویش را در حقیقت مىپرستیدند.
در پایان آیه براى تأکید بیشتر مىفرماید: «هیچ کس مانند خداوندى که از همه چیز آگاه است تو را با خبر نمىسازد» (وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ).
اگر مىگوید: بتها در قیامت پرستش شما را انکار مىکنند، و از شما بیزارى مىجویند، تعجب نکنید، زیرا کسى از این موضوع خبر مىدهد که از تمام عالم هستى و ذرّه ذرّه آن آگاه است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/257
-
صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
[golrooz] صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
۞ يَٰٓأَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ(15)
اي مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بي نياز ستوده است(15)
إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ(16)
و اگر بخواهد شما را مي ب رد و خلقي نو [بر سر كار] مي آورد(16)
وَمَا ذَٰلِكَ عَلَي اللَّهِ بِعَزِيزٍ(17)
و اين [امر] براي خدا دشوار نيست(17)
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَيٰ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَيٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَيٰٓ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَمَن تَزَكَّيٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّيٰ لِنَفْسِهِ وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ(18)
و هيچ بارب ردارنده اي بار [گناه] ديگري را برنمي دارد و اگر گرانباري [ديگري را به ياري] به سوي بارش فرا خواند چيزي از آن برداشته نمي شود هر چند خويشاوند باشد [تو] تنها كساني را كه از پروردگارشان در نهان مي ترسند و نماز برپا مي دارند هشدار مي دهي و هر كس پاكيزگي جويد تنها براي خود پاكيزگي مي جويد و فرجام [كارها] به سوي خداست(18)
وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَيٰ وَالْبَصِيرُ(19)
و نابينا و بينا يكسان نيستند(19)
وَلَا الظُّلُمَٰتُ وَلَا النُّورُ(20)
و نه تيرگيها و روشنايي(20)
وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ(21)
و نه سايه و گرماي آفتاب(21)
وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَآءُ وَلَا الْأَمْوَٰتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَآءُ وَمَآ أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ(22)
و زندگان و مردگان يكسان نيستند خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مي گرداند و تو كساني را كه در گورهايند نمي تواني شنوا سازي(22)
إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ(23)
تو جز هشداردهنده اي [بيش] نيستي(23)
إِنَّآ أَرْسَلْنَٰكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ(24)
ما تو را بحق [به سم ت] بشارتگر و هشداردهنده گسيل داشتيم و هيچ امتي نبوده مگر اينكه در آن هشداردهنده اي گذشته است(24)
وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْكِتَٰبِ الْمُنِيرِ(25)
و اگر تو را تكذيب كنند قطعا كساني كه پيش از آنها بودند [نيز] به تكذيب پرداختند پيامبرانشان دلايل آشكار و نوشته ها و كتاب روشن براي آنان آوردند(25)
ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ(26)
آنگاه كساني را كه كافر شده بودند فرو گرفتم پس چگونه بود كيفر من(26)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَٰتٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَٰنُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌۢ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَٰنُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ(27)
آيا نديده اي كه خدا از آسمان آبي فرود آورد و به [وسيله] آن ميوه هايي كه رنگهاي آنها گوناگون است بيرون آورديم و از برخي كوهها راهها [و رگه ها]ي سپيد و گلگون به رنگهاي مختلف و سياه پر رنگ [آفريديم](27)
وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَآبِّ وَالْأَنْعَٰمِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَٰنُهُ كَذَٰلِكَ إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَٰٓؤُا۟ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ(28)
و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همان گونه مختلف است [پديد آورديم] از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مي ترسند آري خدا ارجمند آمرزنده است(28)
إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَٰبَ اللَّهِ وَأَقَامُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُوا۟ مِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَٰرَةً لَّن تَبُورَ(29)
در حقيقت كساني كه كتاب خدا را مي خوانند و نماز برپا مي دارند و از آنچه بديشان روزي داده ايم نهان و آشكارا انفاق مي كنند اميد به تجارتي بسته اند كه هرگز زوال نمي پذيرد(29)
لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِۦٓ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ(30)
تا پاداششان را تمام بديشان عطا كند و از فزون بخشي خود در حق آنان بيفزايد كه او آمرزنده حق شناس است(30)
وَالَّذِيٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَٰبِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌۢ بَصِيرٌ(31)
و آنچه از كتاب به سوي تو وحي كرده ايم خود حق [و] تصديق كننده [كتابهاي] پيش از آن است قطعا خدا نسبت به بندگانش آگاه بيناست(31)
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَٰبَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌۢ بِالْخَيْرَٰتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ(32)
سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه [آنان را] برگزيده بوديم به ميراث داديم پس برخي از آنان بر خود ستمكارند و برخي از ايشان ميانه رو و برخي از آنان در كارهاي نيك به فرمان خدا پيشگامند و اين خود توفيق بزرگ است(32)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 15)
در تعقیب دعوت مؤکدى که در آیات گذشته به سوى توحید و مبارزه با هر گونه شرک و بت پرستى آمده بود ممکن است این توهّم براى بعضى پیش آید که خداوند چه نیازى به پرستش ما دارد؟
در این آیه مى فرماید: «اى مردم! شما نیازمند به خدا هستید و خداوند از هر نظر بى نیاز و شایسته حمد و ستایش است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).
آرى! بى نیاز حقیقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى یکى است و او خدا است، همه انسانها بلکه همه موجودات سر تا پا نیازمند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظهاى ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ.
این ما هستیم که از طریق عبادت و اطاعت او، راه تکامل را مى پیماییم و به آن مبدأ بى پایان فیض در پرتو عبودیتش لحظه به لحظه نزدیکتر مى شویم.
بنابر این او هم «غنى» است و هم «حمید» یعنى در عین بى نیازى آنقدر بخشنده و مهربان است که شایسته هر گونه حمد و سپاسگزارى است.
(آیه 16)
در این آیه براى تأکید همین فقر و نیاز انسانها به او مى فرماید: «اگر بخواهد شما را مى برد و خلق جدیدى را مى آورد» (إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ). او نه نیازى به طاعت شما دارد و نه بیمى از گناهانتان.
(آیه 17)
و در این آیه باز به عنوان تأکید مجدد مى فرماید: «و این کار براى خدا ناممکن نیست» (وَ ما ذلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ).
آرى! او هر چه را اراده کند به آن فرمان مى دهد موجود باش آن نیز بلافاصله موجود مى شود.
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/257
-
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 18)
این آیه به پنج «نکته» در ارتباط با آیات قبل اشاره مى کند:
نخست این که در آیات گذشته آمده بود که «اگر خدا بخواهد شما را مى برد و قوم دیگرى را به جاى شما مى آورد» این سخن ممکن است براى بعضى این سؤال را به وجود آورد که مخاطبین این آیه همه از افراد گنهکار نیستند، آیا ممکن است مؤمنان صالح نیز گرفتار عواقب گناهان دیگران شوند و محکوم به فنا گردند؟
اینجاست که مى فرماید: «و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد» (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى).
این جمله از یک سو ارتباط به عدل خداوند دارد که هر کس را در گرو کار خود مى شمرد، و از سوى دیگر به شدت مجازات روز رستاخیز اشاره دارد.
در جمله دوم همین مسأله را به صورت دیگرى مطرح مى کند، مى گوید:
«و اگر شخص سنگین بارى، دیگرى را براى حمل گناهان خود بخواند (پاسخ منفى به دعوت او مى دهد و) چیزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت هر چند از نزدیکان او باشد» (وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى).
بالأخره در سومین جمله پرده از این حقیقت بر مى دارد که انذارهاى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله تنها در دلهاى آماده اثر مى گذارد، مى فرماید: «تو فقط کسانى را بیم مى دهى که از پروردگار خود در پنهانى مى ترسند و نماز را بر پا مى دارند» (إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ).
تا در دلى خوف خدا نباشد، و در نهان و آشکار احساس مراقبت یک نیروى معنوى بر خود نکند، و با انجام نماز که قلب را زنده مى کند و به یاد خدا وا مى دارد به این احساس درونى مدد نرساند، انذارهاى انبیا و اولیا بىاثر خواهد بود.
در جمله چهارم باز به این حقیقت بر مى گردد که خدا از همگان بى نیاز است، مى افزاید: «و هر کس پاکى (و تقوا) پیشه کند نتیجه آن به خودش باز مى گردد» (وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ).
و سر انجام در پنجمین و آخرین جمله هشدار مى دهد که اگر نیکان و بدان به نتائج اعمال خود در این جهان نرسند مهم نیست چرا که «بازگشت (همگان) به سوى خداست» و سر انجام حساب همه را خواهد رسید! (وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ).
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/257
-
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 19)
نور و ظلمت یکسان نیست! به تناسب بحثهایى که پیرامون ایمان و کفر در آیات گذشته بود، در اینجا چهار مثال جالب براى مؤمن و کافر ذکر مىکند که آثار «ایمان» و «کفر» به روشنترین وجه در آن مجسّم شده است.
در نخستین مثال «کافر» و «مؤمن» را به «نابینا» و «بینا» تشبیه کرده، مىگوید:
«هرگز کور و بینا مساوى نیستند» (وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ).
ایمان به انسان در جهان بینى، و اعتقاد، و عمل، و تمام زندگى روشنایى و آگاهى مىدهد، اما کفر ظلمت است و تاریکى، و در آن نه بینش صحیحى از کل عالم هستى است، و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبرى.
(آیه 20)
و از آن جا که چشم بینا به تنهایى کافى نیست باید روشنایى و نورى نیز باشد، تا انسان با کمک این دو عامل موجودات را مشاهده کند، در این آیه مىافزاید: «و نه تاریکیها با نور برابرند» (وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ).
چرا که تاریکى منشأ گمراهى و عامل سکون و رکود است، اما نور و روشنایى منشأ حیات و زندگى و حرکت و جنبش و رشد و نمو و تکامل است.
(آیه 21)
سپس مى افزاید: «و هرگز سایه (آرام بخش) با باد داغ و سوزان یکسان نیستند» (وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ).
مؤمن در سایه ایمانش در آرامش و امن و امان به سر مىبرد، اما کافر به خاطر کفرش در ناراحتى و رنج مىسوزد.
(آیه 22)
و سر انجام در آخرین تشبیه مىگوید: «و هرگز زندگان و مردگان یکسان نیستند»! (وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ).
مؤمنان زندگانند، و داراى تلاش و کوشش و حرکت و جنبش، اما کافر همچون چوب خشکیدهاى است که نه طراوتى، نه برگى، نه گلى و نه سایه دارد و جز براى سوزاندن مفید نیست.
و در پایان آیه مىفزاید: «خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مىرساند» (إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ). تا دعوت حق را به گوش جان بشنود، و به نداى منادیان توحید لبیک گوید.
«و تو نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانى»! (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ).
فریاد تو هر قدر رسا، و سخنانت هر اندازه دلنشین، و گویا باشد، مردگان و کسانى که بر اثر اصرار در گناه و غوطهور شدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد روح انسانى خود را از دست داده اند مسلما آمادگى براى پذیرش دعوت تو ندارند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/258
-
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 23)
بنابر این از عدم ایمان آنها نگران مباش، و بیتابى مکن، وظیفه تو ابلاغ و انذار است «تو تنها بیم دهندهاى» (إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِیرٌ).
(آیه 24)
اگر کوردلان ایمان نیاورند عجیب نیست در آیات گذشته به اینجا رسیدیم که افرادى هستند همچون مردگان و نابینایان که سخنان انبیا در دل آنان کمترین اثرى ندارد، به دنبال آن در اینجا براى این که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را در این زمینه دلدارى دهد، مىفرماید: «ما تو را به حق براى بشارت و انذار فرستادیم، و هیچ امتى در گذشته نبود مگر این که انذار کنندهاى داشت» (إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ).
تو نداى خود را به گوش آنان برسان، به پاداشهاى الهى بشارت ده، و از کیفرهاى پروردگار آنها را بترسان، خواه پذیرا شوند یا بر سر عناد و لجاج بایستند.
(آیه 25)
در این آیه مى افزاید: «اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست و غمگین مباش) زیرا کسانى که قبل از آنها بودند نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند، در حالى که فرستادگان آنها با معجزات و دلائل روشن، و کتابهاى محتوى پند و اندرز، و کتابهاى آسمانى مشتمل بر احکام و قوانین روشنى بخش، به سراغشان آمدند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ).
(آیه 26)
در این آیه به کیفر دردناک این گروه اشاره کرده، مىفرماید: چنان نبود که آنها از کیفر الهى مصون بمانند، و دائما به تکذیبهاى خود ادامه دهند، «سپس، کافران را گرفتم» و سخت مجازات کردم (ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا).
جمعى را گرفتار طوفان ساختیم، گروهى را گرفتار تندباد ویرانگر، و جمعى را بوسیله صیحه آسمانى و صاعقه و زلزله درهم کوبیدیم! سپس در پایان براى تأکید و بیان عظمت و شدت مجازات آنها مىگوید:
«مجازات من نسبت به آنها چگونه بود»؟! (فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).
این درست به آن مى ماند که شخصى عمل مهمى را انجام مى دهد و بعد از حاضران سؤال مى کند کار من چگونه بود؟
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/258
-
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 27)
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود! در اینجا بار دیگر به مسأله توحید باز مىگردد، و صفحه تازهاى از کتاب تکوین را در برابر دیدگان انسانها مىگشاید، تا پاسخى دندان شکن به مشرکان لجوج و منکران سرسخت توحید باشد.
نخست مىگوید: «آیا ندیدى خداوند از آسمان آبى نازل کرد و بوسیله آن میوههایى به وجود آوردیم با الوان مختلف» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها).
آرى! مىبینید که از آب و زمین واحد یکى بىرنگ و دیگرى تنها داراى یک رنگ این همه رنگهاى مختلفى از میوههاى گوناگون، گلهاى زیبا، برگها و شکوفهها، در چهرههاى مختلف به وجود آمده است.
«الوان» ممکن است به معنى رنگهاى ظاهرى میوهها باشد و ممکن است کنایه از تفاوت در طعم و ساختمان و خواص گوناگون آنها بوده باشد.
در دنباله آیه به تنوع طرقى که در کوهها وجود دارد، و سبب شناخت جادهها از یکدیگر مىشود اشاره کرده، مىگوید: «و از کوهها نیز جادههایى آفریده شده به رنگ سفید و سرخ، با رنگهایى متفاوت و (گاه) به رنگ کاملا سیاه» (وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِیبُ سُودٌ).
(آیه 28)
در این آیه مسأله تنوع الوان را در انسانها و جانداران دیگر مطرح کرده، مىگوید: «از انسانها و جنبندگان و چهار پایان نیز (افرادى آفریده شده که) رنگهاى متفاوتى دارند» (وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
آرى! انسانها با این که همه از یک پدر و مادرند داراى نژادها و رنگهاى کاملا متفاوتند، بعضى سفید همچون برف، بعضى سیاه همچون مرکب، حتى در یک نژاد نیز تفاوت در میان رنگها بسیار است.
گذشته از چهره ظاهرى، رنگهاى باطنى آنها، و خلق و خوهاى آنها، و استعداد و ذوقهایشان، کاملا متنوع و مختلف است.
پس از بیان این نشانههاى توحیدى در پایان به صورت یک جمع بندى مىگوید: «آرى مطلب چنین است» (کَذلِکَ).
و از آنجا که بهرهگیرى از این آیات بزرگ آفرینش بیش از همه براى بندگان خردمند و دانشمند است در دنباله آیه مىفرماید: «تنها بندگان عالم و دانشمندند که از خدا مىترسند» (إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ).
آرى! از میان تمام بندگان، دانشمندانند که به مقام عالى خشیت یعنى «ترس از مسؤولیت توأم با درک عظمت مقام پروردگار» نائل مىگردند، این حالت «خشیت» مولود سیر در آیات آفاقى و انفسى و آگاهى از علم و قدرت پروردگار، و هدف آفرینش است.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام در تفسیر همین آیه مىخوانیم: «منظور از علما کسانى هستند که اعمالشان آنها هماهنگ با سخنانشان باشد کسى که گفتارش با کردارش هماهنگ نباشد عالم نیست».
و در پایان آیه به عنوان یک دلیل کوتاه بر آنچه گذشت مىفرماید: «خداوند تواناى شکست ناپذیر و آمرزنده است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ).
«عزت» و قدرت بى پایانش سر چشمه خوف و خشیت اندیشمندان است، و «غفوریتش» که نشانه رحمت بى انتهاى اوست سبب رجاء و امید آنان است، و به این ترتیب این دو نام مقدس، بندگان خدا را در میان خوف و رجاء نگه مى دارد، و مى دانیم حرکت مداوم به سوى تکامل بدون اتصاف به این دو وصف ممکن نیست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/258
-
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 29)
معامله پرسود با پروردگار! از آنجا که در آیه قبل به مقام خوف و خشیت عالمان اشاره شده بود در این آیه به مقام «امید و رجاء» آنها اشاره کرده، مى فرماید: «کسانى که کتاب الهى را تلاوت مى کنند، و نماز را بر پا مى دارند، و از آنچه به آنها روزى داده ایم در پنهان و آشکار انفاق مى کنند، آنها امید تجارتى دارند که نابودى و فساد و کساد در آن نیست» (إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ).
بدیهى است که «تلاوت» در اینجا به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفکر و اندیشه نیست، خواندنى است که سر چشمه فکر باشد، فکرى که سر چشمه عمل صالح گردد، عملى که از یک سو انسان را به خدا پیوند دهد که مظهر آن نماز است، و از سوى دیگر به خلق خدا ارتباط دهد که مظهر آن انفاق است.
این انفاق گاهى مخفیانه صورت مى گیرد تا نشانه اخلاص کامل باشد «سرّا».
و گاه آشکارا تا مشوق دیگران گردد و تعظیم شعائر شود «علانیة».
آرى! علمى که چنین اثرى دارد مایه رجاء و امیدوارى است.
(آیه 30)
این آیه هدف این مؤمنان راستین را چنین بیان مى کند: «آنها (این اعمال صالح را انجام مى دهند) تا خداوند اجر و پاداششان را بطور کامل بپردازد، و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکور است» (لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ).
این جمله در حقیقت اشاره به نهایت اخلاص آنهاست که در اعمال نیک خود جز به پاداش الهى نظر ندارند، و خداوند علاوه بر پاداش معمولى که آن خود گاهى صدها یا هزاران برابر عمل است از فضل خود بر آنان مى افزاید، و مواهبى، از فضل گسترده اش به آنها مى بخشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/258
-
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 31)
از آنجا که در آیات گذشته سخن از مؤمنان پاکدلى در میان بود که آیات کتاب الهى را تلاوت مىکنند و به کار مىبندند، در این آیه از این کتاب آسمانى و دلائل صدق آن و همچنین حاملان واقعى کتاب سخن مىگوید، و بحثى را که در آیات پیشین پیرامون توحید بود با این بحث که پیرامون نبوت است تکمیل کرده، مىفرماید: «و آنچه از کتاب بر تو وحى فرستادیم حق است، و آنچه را در کتب پیشین آمده تصدیق مىکند، خداوند نسبت به بندگانش آگاه و بیناست» (وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ).
جمله (إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ) بیانگر علت حقانیت قرآن و هماهنگى آن با واقعیتها و نیازهاست، چرا که از سوى خداوندى نازل شده که بندگان خود را به خوبى مىشناسد و نسبت به نیازهایشان بصیر و بیناست.
«خبیر» به معنى آگاهى از بواطن و عقائد و نیات و ساختمان روحى انسان، و «بصیر» به معنى بینایى نسبت به ظواهر و پدیدههاى جسمانى اوست.
(آیه 32)
وارثان حقیقى میراث انبیا: این آیه به موضوع مهمى در این رابطه- یعنى حاملان این کتاب بزرگ آسمانى، همان کسانى که بعد از نزول قرآن بر قلب پاک پیامبر صلّى اللّه علیه و اله این مشعل فروزان را در آن زمان و قرون و اعصار دیگر حفظ و پاسدارى نمودند- اشاره کرده، مىفرماید: «سپس این کتاب آسمانى را به گروهى از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم» (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا).
منظور از «کتاب» در اینجا قرآن مجید است.
«ارث» به چیزى گفته مىشود که بدون داد و ستد و زحمت به دست مىآید، و خداوند این کتاب بسیار بزرگ را این گونه در اختیار مسلمانان قرار دارد.
سپس به یک تقسیمبندى مهم در این زمینه پرداخته، مىگوید: «از میان آنها عدهاى به خویشتن ستم کردند، و گروهى راه میانه را در پیش گرفتند، و گروهى به فرمان خدا در نیکیها بر دیگران پیشى گرفتند، و این فضیلت بزرگى است» (فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ).
خداوند پاسدارى این کتاب آسمانى را بعد از پیامبرش بر عهده این امت گذاشته، امتى که برگزیده خداست، ولى در میان این امت گروههاى مختلفى یافت مى شوند: بعضى به وظیفه بزرگ خود در پاسدارى از این کتاب و عمل به احکامش کوتاهى کرده، و در حقیقت بر خویشتن ستم نمودند.
گروهى دیگر تا حد زیادى به این وظیفه پاسدارى و عمل به کتاب قیام نمودهاند، هر چند لغزشها و نارسائی هایى در کار خود نیز داشته اند.
و بالأخره گروه ممتازى وظائف سنگین خود را به نحو احسن انجام داده، و در این میدان مسابقه بزرگ بر همگان پیشى گرفته اند که در رأس این گروه امامان معصوم علیهم السّلام قرار دارند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/259
-
صفحه ی 260 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 43 از سوره ی فاطر
[golrooz] صفحه ی 260 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 43 از سوره ی فاطر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
جَنَّٰتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ(33)
[در] بهشتهاي هميشگي [كه] به آنها درخواهندآمد در آنجا با دستبندهايي از زر و مرواريد زيور يابند و در آنجا جامه شان پرنيان خواهد بود(33)
وَقَالُوا۟ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِيٓ أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ(34)
و مي گويند سپاس خدايي را كه اندوه را از ما بزدود به راستي پروردگار ما آمرزنده [و] حق شناس است(34)
الَّذِيٓ أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ(35)
همان [خدايي] كه ما را به فضل خويش در سراي ابدي جاي داد در اينجا رنجي به ما نمي رسد و در اينجا درماندگي به ما دست نمي دهد(35)
وَالَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَيٰ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا۟ وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا كَذَٰلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ(36)
و[لي] كساني كه كافر شده اند آتش جهنم براي آنان خواهد بود حكم به مرگ بر ايشان [جاري] نمي شود تا بميرند و نه عذاب آن از ايشان كاسته شود [آري] هر ناسپاسي را چنين كيفر مي دهيم(36)
وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَآ أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَٰلِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَآءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا۟ فَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٍ(37)
و آنان در آنجا فرياد برمي آورند پروردگارا ما را بيرون بياور تا غير از آنچه مي كرديم كار شايسته كنيم مگر شما را [آن قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد عبرت مي گرفت و [آيا] براي شما هشداردهنده نيامد پس بچشيد كه براي ستمگران ياوري نيست(37)
إِنَّ اللَّهَ عَٰلِمُ غَيْبِ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌۢ بِذَاتِ الصُّدُورِ(38)
خدا[ست كه] داناي نهان آسمانها و زمين است و اوست كه به راز دلها داناست(38)
هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَٰٓئِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَلَا يَزِيدُ الْكَٰفِرِينَ كُفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتًا وَلَا يَزِيدُ الْكَٰفِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَارًا(39)
اوست آن كس كه شما را در اين سرزمين جانشين گردانيد پس هر كس كفر ورزد كفرش به زيان اوست و كافران را كفرشان جز دشمني نزد پروردگارشان نمي افزايد و كافران را كفرشان غير از زيان نمي افزايد(39)
قُلْ أَرَءَيْتُمْ شُرَكَآءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا۟ مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَٰوَٰتِ أَمْ ءَاتَيْنَٰهُمْ كِتَٰبًا فَهُمْ عَلَيٰ بَيِّنَتٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظَّٰلِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا(40)
بگو به من خبر دهيد از شريكان خودتان كه به جاي خدا مي خوانيد به من نشان دهيد كه چه چيزي از زمين را آفريده اند يا آنان در [كار] آسمانها همكاري داشته اند يا به ايشان كتابي داده ايم كه دليلي بر [حقانيت] خود از آن دارند [نه] بلكه ستمكاران جز فريب به يكديگر وعده نمي دهند(40)
۞ إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَآ إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّنۢ بَعْدِهِۦٓ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا(41)
همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مي دارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمي دارد اوست بردبار آمرزنده(41)
وَأَقْسَمُوا۟ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَٰنِهِمْ لَئِن جَآءَهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَيٰ مِنْ إِحْدَي الْأُمَمِ فَلَمَّا جَآءَهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا(42)
و با سوگندهاي سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هرآينه هشداردهنده اي براي آنان بيايد قطعا از هر يك از امتها[ي ديگر] راه يافته تر شوند و[لي] چون هشداردهنده اي براي ايشان آمد جز بر نفرتشان نيفزود(42)
اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا(43)
[انگيزه] اين كارشان فقط گردنكشي در [روي] زمين و نيرنگ زشت بود و نيرنگ زشت جز [دامن] صاحبش را نگيرد پس آيا جز سنت [و سرنوشت شوم] پيشينيان را انتظار مي برند و هرگز براي سنت خدا دگرگوني نخواهي يافت(43)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 260 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 43 از سوره ی فاطر
(آیه 33)
آنجا که نه غمى است، نه رنجى، و نه درماندگى! این آیات در حقیقت نتیجهاى است براى آنچه در آیات گذشته آمده بود، مىفرماید: پاداش پیشگامان در خیرات و نیکیها «باغهاى جاویدان بهشت است که همگى در آن وارد مىشوند» (جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها).
سپس به سه بخش از نعمتهاى بهشتى که بعضى جنبه مادى دارد و ظاهرى، و بعضى جنبه معنوى و باطنى، و قسمتى نیز ناظر به نفى و طرد هر گونه مانع و مزاحم است اشاره کرده، مىگوید: «این پیشگامان در خیرات در آن بهشت جاویدان به دستبندهایى از طلا و مروارید آراستهاند و لباسشان در آنجا حریر است»! (یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ).
آنها در این دنیا به زرق و برقها بىاعتنایى کردند، در بند لباسهاى فاخر نبودند، خداوند به جبران اینها در جهان دیگر بهترین لباسها و زیورها را بر آنها مىپوشاند.
(آیه 34)
بعد از ذکر این نعمت مادى به نعمت معنوى خاصى اشاره کرده، مىفرماید: «آنها مىگویند: حمد (و ستایش) براى خداوندى است که اندوه را از ما بر طرف ساخته» (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ).
سپس این مؤمنان بهشتى مىافزایند: «پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است» (إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ).
با وصف غفوریتش اندوه سنگین لغزشها و گناهان را بر طرف ساخته، و با وصف شکوریتش مواهب جاودانى که هرگز سایه شوم غم بر آنها نمىافتد به ما ارزانى داشته.
(آیه 35)
سر انجام به سراغ آخرین نعمت که نبودن عوارض ناراحتى و عوامل مشقت و خستگى و رنج و تعب است رفته، از قول آنها مىگوید: ستایش براى «آن کسى است که با فضل خود ما را در این سراى اقامت (جاویدان) جاى داد که نه در آنجا رنجى به ما مىرسد و نه سستى و واماندگى»! (الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ).
و به این ترتیب در آنجا نه عوامل مشقتبار جسمانى وجود دارد، نه از اسباب رنج روحى خبرى است.
(آیه 36)
معمولا قرآن در کنار «بشارتها» به «انذارها» مىپردازد تا دو عامل خوف و رجا را که انگیزه حرکت تکاملى است تقویت کند. لذا در اینجا سخن از مجازاتهاى مادى و معنوى است.
نخست مىفرماید: «آنها که راه کفر را پیش گرفتند آتش دوزخ براى آنهاست» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ).
همان گونه که بهشت دار مقام و سراى جاویدان است، دوزخ نیز براى این گروه جایگاه ابدى است.
سپس مىافزاید: «هرگز فرمان مرگ آنها صادر نمىشود تا بمیرند» و از این رنج و الم رهایى یابند (لا یُقْضى عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا).
مرگ براى این گونه اشخاص یک دریچه نجات است، اما با جمله گذشته این دریچه بسته شده، باقى مىماند دریچه دیگر و آن این که زنده بمانند و مجازاتشان تدریجا تخفیف یابد، و یا تحمل آنها را بیفزاید تا نتیجه آن تخفیف درد و رنج باشد، این دریچه را نیز با جمله دیگرى مىبندد، مىگوید: «چیزى از عذاب دوزخ از آنها تخفیف داده نخواهد شد» (وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها).
و در پایان آیه به عنوان تأکید بر قاطعیت این وعید الهى مى فرماید: «این گونه هر کفران کنندهاى را جزا مى دهیم»! (کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ).
آرى! جزاى کفران کننده سوختن در عذاب دردناک آتش است، آتشى که با دست خود افروخته و هیزمش را افکار و اعمال و وجود او تشکیل مى دهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/259
-
پاسخ : صفحه ی 260 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 43 از سوره ی فاطر
(آیه 37)
ما را بازگردانید تا عمل صالح انجام دهیم! این آیه به قسمت دیگرى از عذاب دردناک آنها پرداخته، و انگشت روى بعضى از نکات حساس در این زمینه گذارده، مىگوید: «آنها در دوزخ فریاد مىزنند: پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحى به جا بیاوریم غیر از آنچه انجام مىدادیم» (وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ).
آرى! آنها با مشاهده نتایج اعمال سوء خود در ندامت عمیقى فرو مىروند، و تقاضاى بازگشت به دنیا مىکنند براى انجام اعمال صالح.
به هر حال در برابر این تقاضا یک پاسخ قاطع از سوى خداوند به آنها داده مىشود، مىفرماید: «آیا شما را به اندازهاى که هر کس اهل تذکر است در آن متذکر مىشود عمر ندادیم»؟! (أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ).
«و (آیا) بیم دهنده الهى به سراغ شما نیامد»؟! (وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ).
اکنون که چنین است و تمام وسائل نجات در اختیارتان بوده و از آن بهره نگرفتید باید در همین جا گرفتار باشید «اکنون بچشید که براى ستمگران یاورى نیست»! (فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ).
(آیه 38)
در این آیه به تقاضایى که کفّار در دوزخ براى بازگشت به دنیا دارند پاسخ داده، مىگوید: «خداوند غیب آسمانها و زمین را مىداند، چنین خدایى مسلما از آنچه در درون دلهاست آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَیْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
آرى! او مىداند اگر به درخواست دوزخیان پاسخ مثبت گفته شود و باز به دنیا برگردند همان اعمال گذشته را ادامه خواهند داد.
علاوه بر این، آیه هشدارى است به همه مؤمنان که در اخلاص نیّات خویش بکوشند و جز خدا کسى را در نظر نداشته باشند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/259
-
پاسخ : صفحه ی 260 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 43 از سوره ی فاطر
(آیه 39)
به دنبال بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون سرنوشت کفار و مشرکان آمده بود، در اینجا از طریق دیگرى آنها را مورد بازخواست قرار داده، بطلان طریقه آنها را با دلائل آشکارى روشن مىسازد.
نخست مىگوید: «او کسى است که شما را جانشینان در زمین قرار داد» (هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ).
او عقل و شعور و فکر و هوش داده، و طریقه استفاده کردن از این امکانات را به شما انسانها آموخته است، با این حال چگونه ولى نعمت اصلى خود را فراموش کردید.
این جمله، هشدارى است به همه انسانها که بدانند دوران آنها ابدى و جاودانى نیست، همان گونه که آنها جانشین اقوام دیگر شدند پس از چند روزى آنها نیز مىروند و اقوام دیگرى جانشین آنها خواهند شد.
به همین دلیل بلا فاصله مى گوید: «پس هر کس کافر شود کفر او به زیان خودش خواهد بود» (فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ).
«و کفر کافران در نزد پروردگارشان چیزى جز خشم و غضب نمىافزاید» (وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً). خشم الهى به معنى بر چیدن دامنه رحمت و دریغ داشتن لطف از کسانى است که مرتکب اعمال زشتى شده اند.
و به هر حال «کفرشان چیزى جز زیان و خسران به آنان نمىافزاید» (وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً).
(آیه 40)
این آیه پاسخ قاطع دیگرى به مشرکان مى دهد و به آنها خاطر نشان مىسازد که اگر انسان از چیزى تبعیت مىکند یا به آن دل مىبندد باید دلیلى از عقل بر آن داشته باشد، یا دلیلى از نقل قطعى، شما که هیچ یک از این دو را در اختیار ندارید تکیه گاهى جز فریب و غرور نخواهید داشت.
مىفرماید: «بگو: این معبودانى را که جز خدا مىخوانید به من نشان دهید چه چیزى از زمین را آفریدهاند»! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ).
«یا این که در آفرینش آسمان شریکند»؟! (أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ).
با این حال پرستش آنها چه دلیلى دارد؟! معبود بودن فرع بر خالق بودن است، حال که ثابت شد هیچ دلیل عقلى براى مدعاى شما نیست، آیا دلیلى از نقل در اختیار دارید؟ «آیا کتابى (آسمانى) در اختیار آنها گذاردهایم و آنها دلیل روشنى از آن بر کار خود دارند»؟ (أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً فَهُمْ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْهُ).
نه آنها هیچ دلیل و بینه و برهان روشنى از کتب الهى در اختیار ندارند. پس سرمایه آنها چیزى جز مکر و فریب نیست «بلکه این ستمگران به یکدیگر جز وعدههاى دروغین نمى دهند» (بَلْ إِنْ یَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً).
(آیه 41)
آسمانها و زمین با دست قدرت او برپاست! در این آیه سخن از حاکمیت خدا بر مجموعه آسمانها و زمین است، و در حقیقت بعد از نفى دخالت معبودهاى ساختگى در جهان هستى به اثبات توحید خالقیت و ربوبیت پرداخته، مىفرماید: «خداوند آسمانها و زمین را نگاه مىدارد تا از نظام خود منحرف نشوند» (إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا).
نه تنها آفرینش در آغاز با خداست که نگهدارى و تدبیر و حفظ آنها نیز به دست قدرت اوست، بلکه آنها هر لحظه آفرینش جدیدى دارند و فیض هستى لحظه به لحظه به آنها مىرسد، که اگر لحظهاى رابطه آنها با آن مبدأ بزرگ قطع شود راه فنا و نیستى را پیش مىگیرند.
اگر نازى کند یکدم فرو ریزند قالبها!
سپس به عنوان تأکید مىافزاید: «و هرگاه منحرف گردند، کسى جز او نمىتواند آنها را نگاه دارد» (وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ).
نه بتهاى ساختگى شما، نه فرشتگان، و نه غیر آنها، هیچ کس قادر بر این کار نیست.
در پایان آیه براى این که راه توبه را به روى مشرکان گمراه نبندد و اجازه بازگشت در هر مرحله به آنها دهد مى فرماید: «او بردبار و غفور است» (إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً).
به مقتضاى حلمش در مجازات آنها تعجیل نمى کند و به مقتضاى غفوریتش توبه آنها را با شرائطش در هر مرحله که باشد پذیرا مى شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/260
-
پاسخ : صفحه ی 260 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 43 از سوره ی فاطر
(آیه 42)
شأن نزول:
«مشرکان عرب هنگامى که مىشنیدند بعضى از امتهاى پیشین همچون یهود، پیامبران الهى را تکذیب کردند، و آنها را به شهادت رساندند، مىگفتند: ولى ما چنین نیستم! اگر فرستاده الهى به سراغ ما بیاید ما هدایت پذیرترین امتها خواهیم بود! ولى همانها هنگامى که آفتاب عالمتاب اسلام از افق سرزمینشان طلوع کرد و پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله همراه بزرگترین کتاب آسمانى به سراغشان آمد نه تنها نپذیرفتند بلکه در مقام تکذیب و مبارزه و انواع مکر و فریب برآمدند.
این آیه و دو آیه بعد نازل شد و آنها را بر این ادعاهاى تو خالى و بىاساس مورد ملامت و سرزنش قرار داد.
تفسیر:
استکبار و حیلهگرى، سر چشمه بدبختیهاى آنها بود در آیات پیشین سخن از مشرکان و سرنوشت آنها در دنیا و آخرت در میان بود.
در این آیه مىفرماید: «آنها با نهایت تأکید سوگند یاد کردند اگر انذار کنندهاى به سراغشان بیاید بطور مسلم از همه امتها هدایت یافتهتر خواهند بود» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ).
آرى! آنها هنگامى که تماشاگر صفحات تاریخ گذشته بودند، بسیار تعجب مىکردند و همه گونه ادعا در باره خود داشتند و لافها مىزدند.
اما هنگامى که «محک تجربه آمد به میان» و کوره امتحان سخت داغ شد و خواسته آنها عملى شد نشان دادند که آنها نیز از همان قماشند، بطوریکه قرآن در دنباله همین آیه فرموده: «پس هنگامى که انذار کننده الهى آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چیزى بر آنها نیفزود»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً).
این تعبیر نشان مىدهد که آنها قبلا نیز بر خلاف ادعاهایشان طرفدار حق نبودند، قسمتى از آیین ابراهیم را که در میان آنها وجود داشت محترم نمىشمردند.
(آیه 43)
این آیه توضیحى است بر آنچه در آیه قبل گذشت، مى گوید:
دورى آنها از حق «به خاطر این بود که طریق استکبار در زمین را پیش گرفتند» و هرگز حاضر نشدند در برابر حق تسلیم شوند (اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ).
و نیز به خاطر آن بود که «حیلهگریهاى زشت و بد را» پیشه کردند (وَ مَکْرَ السَّیِّئِ).
«ولى این حیلهگریهاى سوء تنها دامان صاحبانش را مىگیرد» (وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ).
او را در برابر خلق خدا رسوا و بینوا، و در پیشگاه الهى شرمسار مىکند. در حقیقت این آیه مىگوید: آنها تنها به دورى کردن از این پیامبر بزرگ الهى قناعت نکردند، بلکه براى ضربه زدن به او از تمام توان و قدرت خود کمک گرفتند، و انگیزه اصلى آن کبر و غرور و عدم خضوع در مقابل حق بود.
در دنباله آیه این گروه مستکبر مکار و خیانتکار را با جمله پر معنى و تکان دهندهاى تهدید کرده، مىگوید: «آیا آنها انتظارى جز این دارند که گرفتار همان سرنوشت پیشینیان شوند»؟! (فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ).
این جمله کوتاه اشارهاى دارد به تمام سرنوشتهاى شوم اقوام گردنکش و طغیانگرى همچون قوم نوح، و عاد، و ثمود، و قوم فرعون که هر کدام به بلاى عظیمى گرفتار شدند.
سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «هرگز براى سنت الهى تغییر و تبدیلى نمىیابى، و هرگز براى سنت الهى دگرگونى نخواهى یافت» (فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا).
نوسان و دگرگونى سنتها در باره کسى تصور مىشود که آگاهى محدودى دارد، ولى پروردگارى که عالم و حکیم و عادل است سنتش در باره آیندگان همان است که در باره پیشینیان بوده است، سنت هایش ثابت و تغییر ناپذیر است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/260
-
صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس
[golrooz]صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَوَلَمْ يَسِيرُوا۟ فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا۟ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَكَانُوٓا۟ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْءٍ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا(44)
آيا در زمين نگرديده اند تا فرجام [كار] كساني را كه پيش از ايشان [زيسته] و نيرومندتر از ايشان بودند بنگرند و هيچ چيز نه در آسمانها و نه در زمين خدا را درمانده نكرده است چرا كه او همواره داناي تواناست(44)
وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا۟ مَا تَرَكَ عَلَيٰ ظَهْرِهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَٰكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَيٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّي فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًۢا(45)
و اگر خدا مردم را به [سزاي] آنچه انجام داده اند مؤاخذه مي كرد هيچ جنبنده اي را بر پشت زمين باقي نمي گذاشت ولي تا مدتي معين مهلتشان مي دهد و چون اجلشان فرا رسد خدا به [كار] بندگانش بيناست(45)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يسٓ(1)
يس[/ياسين](1)
وَالْقُرْءَانِ الْحَكِيمِ(2)
سوگند به قرآن حكمت آموز(2)
إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ(3)
كه قطعا تو از [جمله] پيامبراني(3)
عَلَيٰ صِرَٰطٍ مُّسْتَقِيمٍ(4)
بر راهي راست(4)
تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ(5)
[و كتابت] از جانب آن عزيز مهربان نازل شده است(5)
لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمْ فَهُمْ غَٰفِلُونَ(6)
تا قومي را كه پدرانشان بيم داده نشدند و در غفلت ماندند بيم دهي(6)
لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَيٰٓ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ(7)
آري گفته [خدا] در باره بيشترشان محقق گرديده است در نتيجه آنها نخواهند گرويد(7)
إِنَّا جَعَلْنَا فِيٓ أَعْنَٰقِهِمْ أَغْلَٰلًا فَهِيَ إِلَي الْأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ(8)
ما در گردنهاي آنان تا چانه هايشان غلهايي نهاده ايم به طوري كه سرهايشان را بالا نگاه داشته و ديده فرو هشته اند(8)
وَجَعَلْنَا مِنۢ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَٰهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ(9)
و [ما] فراروي آنها سدي و پشت سرشان سدي نهاده و پرده اي بر [چشمان] آنان فرو گسترده ايم در نتيجه نمي توانند ببينند(9)
وَسَوَآءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ(10)
و آنان را چه بيم دهي [و] چه بيم ندهي به حالشان تفاوت نمي كند نخواهند گرويد(10)
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ(11)
بيم دادن تو تنها كسي را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروي كند و از [خداي] رحمان در نهان بترسد [چنين كسي را] به آمرزش و پاداشي پر ارزش مژده ده(11)
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتَيٰ وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا۟ وَءَاثَٰرَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَٰهُ فِيٓ إِمَامٍ مُّبِينٍ(12)
آري ماييم كه مردگان را زنده مي سازيم و آنچه را از پيش فرستاده اند با آثار [و اعمال]شان درج مي كنيم و هر چيزي را در كارنامه اي روشن برشمرده ايم(12)
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَٰبَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَآءَهَا الْمُرْسَلُونَ(13)
[داستان] مردم آن شهري را كه رسولان بدانجا آمدند براي آنان مثل زن(13)
إِذْ أَرْسَلْنَآ إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوٓا۟ إِنَّآ إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ(14)
آنگاه كه دو تن سوي آنان فرستاديم و[لي] آن دو را دروغزن پنداشتند تا با [فرستاده] سومين [آنان را] تاييد كرديم پس [رسولان] گفتند ما به سوي شما به پيامبري فرستاده شده ايم(14)
قَالُوا۟ مَآ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَآ أَنزَلَ الرَّحْمَٰنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ(15)
[ناباوران آن ديار] گفتند شما جز بشري مانند ما نيستيد و [خداي] رحمان چيزي نفرستاده و شما جز دروغ نمي پردازيد(15)
قَالُوا۟ رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّآ إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ(16)
گفتند پروردگار ما مي داند كه ما واقعا به سوي شما به پيامبري فرستاده شده ايم(16)
وَمَا عَلَيْنَآ إِلَّا الْبَلَٰغُ الْمُبِينُ(17)
و بر ما [وظيفه اي] جز رسانيدن آشكار [پيام] نيست(17)
قَالُوٓا۟ إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا۟ لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ(18)
پاسخ دادند ما [حضور] شما را به شگون بد گرفته ايم اگر دست برنداريد سنگسارتان مي كنيم و قطعا عذاب دردناكي از ما به شما خواهد رسيد(18)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس
(آیه 44)
در این آیه این گروه مشرک و مجرم را به پیگیرى آثار گذشتگان و سرنوشتى که به آن گرفتار شدند دعوت مىکند، تا آنچه را از تاریخ در باره آنها شنیدهاند با چشم در سرزمینهاى متعلق به آنها، و در لابلاى آثارشان ببینند، مىفرماید: «آیا سیر در زمین نکردند تا بنگرند عاقبت کار کسانى که پیش از آنها بودند چه شد»؟! (أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
اگر اینها چنین تصور مىکنند که از آنان نیرومندترند سخت در اشتباهند، چرا که «آنها از اینها قویتر و پر قدرتتر بودند» (وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً).
به علاوه انسانها هر قدر نیرومند و قوى باشند قدرت آنها در برابر قدرت خداوند صفر است، چرا که «نه چیزى در آسمان، نه در زمین، از حوزه قدرت او فرار نخواهد کرد، و او را عاجز و ناتوان نخواهد ساخت» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ).
زیرا «او دانا و تواناست» (إِنَّهُ کانَ عَلِیماً قَدِیراً).
نه چیزى از نظرش مخفى و پنهان مىماند، و نه کارى در برابر قدرتش مشکل است، و نه کسى بر او چیره مى شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/260
-
پاسخ : صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس
(آیه 45)
اگر لطف او نبود جنبندهاى بر پشت زمین نبود! این آیه که آخرین آیه سوره «فاطر» است بحثهاى تند و تهدیدهاى شدید گذشته این سوره را با بیان لطف و رحمت پروردگار بر مردم روى زمین پایان مىدهد، همان گونه که این سوره را با گشایش رحمت خدا بر مردم آغاز کرد.
آیه قبل که مجرمان بىایمان را تهدید به سرنوشت پیشینیان مىکرد این سؤال را براى بسیارى از آنها و دیگران مطرح مىسازد که اگر سنت الهى در باره همه گردنکشان چنین است پس چرا این قوم مشرک و سرکش مکّه را مجازات نمىکند؟! در پاسخ این سؤال مىفرماید: «اگر خداوند همه مردم را به خاطر اعمالى که انجام دادهاند مجازات کند (و هیچ مهلتى براى اصلاح و تجدید نظر و خودسازى به آنان ندهد) جنبندهاى را بر پشت زمین باقى نخواهد گذاشت» (وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ).
آن چنان مجازاتهاى پى در پى نازل مىشد و صاعقهها و زلزلهها و طوفانها گنهکاران ظالم را در هم مىکوبید که زمین جاى زندگى براى کسى نبود.
«ولى خداوند (به لطف و کرمش) آنها را تا زمان معینى به تأخیر مىاندازد» و به آنها فرصت براى توبه و اصلاح مىدهد (وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
اما این حلم و فرصت الهى حسابى دارد، تا زمانى است که اجل آنها فرا نرسیده باشد، «اما هنگامى که اجل آنها فرارسد (هر کس را به مقتضاى عملش جزا مىدهد چرا که) خداوند نسبت به بندگانش بصیر و بیناست» هم اعمال آنها را مىبیند و هم از نیات آنها با خبر است (فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصِیراً).
«پایان سوره فاطر»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/261
-
پاسخ : صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس
سوره یس [36]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 83 آیه دارد
محتواى سوره:
در این سوره چهار بخش عمده مخصوصا دیده مىشود:
1- نخست سخن از رسالت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و قرآن مجید و هدف از نزول این کتاب بزرگ آسمانى است.
2- بخش دیگر از رسالت سه نفر از پیامبران الهى، و چگونگى دعوت آنها به سوى توحید و مبارزه پىگیر و طاقتفرساى آنها با شرک سخن مىگوید.
3- بخشى از این سوره که از آیه 33 شروع مىشود و تا آیه 44 ادامه دارد مملو از نکات جالب توحیدى، و بیان گویا از آیات و نشانههاى عظمت پروردگار در عالم هستى است.
4- بخش مهم دیگرى از این سوره در مسائل مربوط به «معاد» و دلائل گوناگون آن و چگونگى حشر و نشر، و سؤال و جواب در روز قیامت، و پایان جهان، و بهشت و دوزخ سخن مىگوید، و در لابلاى این بحثها آیاتى تکان دهنده براى بیدارى و هشیارى غافلان و بىخبران آمده است که اثرى نیرومند در دلها و جانها دارد.
فضیلت تلاوت سوره:
سوره «یس» در احادیث به عنوان «قلب قرآن» نامیده شده است.
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «هر چیز قلبى دارد، و قلب قرآن یس است».
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام نیز همین معنى آمده است و در ذیل آن مىافزاید: «هر کس آن را در روز پیش از آن که غروب شود بخواند در تمام طول روز محفوظ و پر روزى خواهد بود، و هر کس آن را در شب پیش از خفتن بخواند خداوند هزار فرشته را بر او مأمور مىکند که او را از هر شیطان رجیم و هر آفتى حفظ کنند ...» و به دنبال آن فضائل مهم دیگرى نیز بیان مىفرماید.
این عظمت به خاطر محتواى عظیم این سوره است.
محتوایى بیدارگر ایمان بخش و مسؤولیت آفرین و تقوازا که وقتى انسان در آن اندیشه کند و این اندیشه در اعمال او پرتوافکن گردد خیر دنیا و آخرت را براى او به ارمغان مى آورد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/261
-
پاسخ : صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
سر آغاز «قلب قرآن» این سوره همانند 28 سوره دیگر قرآن مجید با حروف مقطعه آغاز مىشود، و این بار دو حرف «یا- سین» (یس). آیه اول سوره را تشکیل مىدهد.
در خصوص سوره «یس» در روایتى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم که فرمود:
«یس نام رسول خداست و دلیل بر آن این است که بعد از آن مىفرماید تو از مرسلین و بر صراط مستقیم هستى».
(آیه 2)
به دنبال این حروف مقطعه- همانند بسیارى از سورههایى که با حروف مقطعه آغاز شده- سخن از قرآن مجید به میان مىآورد، منتها در اینجا به آن سوگند یاد کرده، مىگوید: «سوگند به قرآن حکیم» (وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ).
گویى قرآن را موجودى زنده و عاقل و رهبر و پیشوا معرفى مىکند که مىتواند درهاى حکمت را به روى انسانها بگشاید.
البته خداوند نیازى به سوگند ندارد، ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دو فایده مهم است: نخست تأکید روى مطلب، و دیگر بیان عظمت چیزى که به آن سوگند یاد مىشود.
(آیه 3)
این آیه چیزى را که سوگند آیه قبل به خاطر آن بوده است بازگو مىکند، مىفرماید: «مسلما تو از رسولان خداوند هستى» (إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ).
(آیه 4)
رسالتى که توأم با حقیقت است و «بودن تو بر صراط مستقیم» (عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
(آیه 5)
سپس مىافزاید: این قرآنى است که «از ناحیه خداوند عزیز و رحیم نازل شده» (تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ).
عزّت و رحمتش که یکى مظهر «انذار» و دیگرى مظهر «بشارت» است با هم آمیخته و این کتاب بزرگ آسمانى را در اختیار انسانها گذارده است.
(آیه 6)
این آیه هدف اصلى نزول قرآن را این گونه شرح مىدهد:
قرآن را بر تو نازل کردیم «تا قومى را انذار کنى که پدران آنها انذار نشدند و به همین دلیل آنها در غفلت فرو رفته اند» (لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ).
قرآن نازل شد تا مردم غافل را هوشیار، و خواب زدگان را بیدار سازد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/261
-
پاسخ : صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس
(آیه 7)
سپس قرآن به عنوان یک پیشگویى در باره سران کفر و سردمداران شرک مىگوید: «فرمان و وعده الهى بر اکثر آنها تحقق یافته و به همین دلیل ایمان نمىآورند» (لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
حقیقت این است که انسان در صورتى اصلاح پذیر و قابل هدایت است که فطرت توحیدى خود را با اعمال زشت و اخلاق آلودهاش بکلى پایمال نکرده باشد و گر نه تاریکى مطلق بر قلب او چیره خواهد شد و تمام روزنههاى امید براى او بسته مىشود.
(آیه 8)
این آیه ادامه توصیف این گروه نفوذ ناپذیر است، در نخستین توصیف آنها مىگوید: «ما در گردنهاى آنها غلهایى قرار دادیم که تا چانههاى آنها ادامه دارد، و سرهاى آنها را به بالا نگاه داشته است» (إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِیَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ).
چه جالب است تشبیهى که از حال بت پرستان لجوج خصوصا سران آنها به چنین انسانهایى شده، آنها طوق «تقلید» و زنجیر «عادات و رسوم خرافى» را بر گردن و دست و پاى خود بستهاند و غلهاى آنها آنقدر پهن و گسترده است که سر آنها را بالا نگاهداشته و از دیدن حقایق محروم ساخته، آنها اسیرانى هستند که نه قدرت فعالیت و حرکت دارند و نه قدرت دید! آیه فوق هم مىتواند ترسیمى از حال این گروه بىایمان در دنیا باشد، و هم بیان حال آنها در آخرت که تجسمى است از مسائل این جهان.
(آیه 9)
این آیه توصیف دیگرى از همین افراد است، و ترسیم گویایى از عوامل نفوذ ناپذیرى آنها، مىفرماید: «و ما در پیش روى آنها سدى قرار دادیم و در پشت سرشان سدى» (وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا).
آنها در میان این دو سد چنان محاصره شدهاند که نه راه پیش دارند و نه راه بازگشت! و در همین حال «چشمانشان را پوشاندهایم لذا نمىبینند» (فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ).
و چنین است حال مستکبران خودخواه و خودبین، و مقلدان کور و کر، و متعصبان لجوج در برابر چهره حقایق!
(آیه 10)
به همین دلیل در این آیه صریحا مى گوید: «براى آنها یکسان است، چه آنها را انذار کنى، یا نکنى، ایمان نمى آورند»! (وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
گفتار تو هر قدر نافذ، و وحى آسمانى هر قدر مؤثر باشد، تا در زمینه آماده وارد نشود تأثیر نخواهد گذاشت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/261
-
پاسخ : صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس
(آیه 11)
چه کسانى انذار تو را مى پذیرند؟ در آیات گذشته سخن از گروهى در میان بود که به هیچ وجه آمادگى پذیرش انذارهاى الهى را ندارند، اما در اینجا از گروه دیگرى که درست در نقطه مقابل آنها قرار گرفتهاند سخن مىگوید، تا با مقایسه با یکدیگر- همان گونه که روش قرآن در بحث است- مسأله روشنتر شود.
مىفرماید: «تو تنها کسى را انذار مىکنى که از ذکر پیروى کند، و از خداوند رحمان در پنهان بترسد» و از طریق برهان و استدلال او را بشناسد (إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ). کسى که گوش شنوا و قلب آماده دارد.
«و کسى که چنین است او را بشارت به مغفرت و پاداش پر ارزش ده» (فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِیمٍ).
(آیه 12)
سپس به تناسب بحثى که در آیات گذشته پیرامون اجر و پاداش پر ارزش مؤمنان و پذیرندگان انذارهاى انبیا آمده بود در این آیه به مسأله «معاد و رستاخیز و ثبت و ضبط اعمال براى حساب و جزا» اشاره کرده، مىفرماید: «ما مردگان را زنده مىکنیم» (إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى).
«و تمام آثار آنها را مىنویسیم» (وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ).
بنابر این چیزى فروگذار نخواهد شد مگر این که در نامه اعمال براى روز حساب محفوظ خواهد بود.
و در پایان آیه براى تأکید بیشتر مى افزاید: «و ما همه چیز را در کتاب آشکار احصا کرده ایم» (وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/261
-
پاسخ : صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس
(آیه 13)
سرگذشت «اصحاب القریه» براى آنها عبرتى است در تعقیب بحثهایى که در زمینه قرآن و نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان راستین و منکران لجوج گذشت در اینجا نمونهاى از وضع امتهاى پیشین در همین زمینه مطرح شده، و در ضمن این آیه و چندین آیه بعد که مجموعا هجده آیه را تشکیل مىدهد سرگذشتى از چند تن از پیامبران پیشین را بیان مىکند، تا هم هشدارى باشد براى مشرکان مکه، و هم تسلى و دلدارى باشد براى پیامبر و مؤمنان اندک آن روز، به هر حال تکیه بر این سرگذشت در قلب این سوره که خود قلب قرآن است به خاطر شباهت تمامى است که با موقعیت مسلمانان آن روز دارد.
نخست مىفرماید: «و براى آنها اصحاب قریه را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنها آمدند» (وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ).
«قریه» مفهوم گستردهاى دارد که هم شهرها را شامل مىگردد و هم روستاها را، هر چند در زبان فارسى معمولى تنها به روستا اطلاق مىشود.
مشهور در میان مفسران این است که منظور از «قریه» در اینجا «انطاکیه» یکى از شهرهاى شامات بوده است.
از آیات این سوره بر مى آید که اهل این شهر بت پرست بودند و این رسولان براى دعوت آنها به سوى توحید و مبارزه با شرک آمده بودند.
(آیه 14)
سپس قرآن بعد از این بیان اجمالى و سر بسته، به شرح ماجرا پرداخته، چنین مىگوید: «در آن زمان که دو نفر از رسولان را به سوى آنها فرستادیم، اما آنها رسولان ما را تکذیب کردند، لذا براى تقویت آن دو، شخص سومى ارسال نمودیم، آنها همگى گفتند: ما فرستادگان به سوى شما از طرف پروردگاریم» (إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ).
(آیه 15)
اکنون ببینیم آن قوم گمراه در مقابل دعوت رسولان چه واکنشى نشان دادند، قرآن مىگوید: همان بهانهاى را که بسیارى از کافران سرکش در برابر پیامبران الهى پیش کشیدند مطرح نمودند «آنان (در جواب) گفتند: شما بشرى همانند ما نیستید و خداوند رحمان چیزى نازل نکرده، شما فقط دروغ مىگویید»! (قالُوا ما أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَکْذِبُونَ).
اگر بنا بود فرستادهاى از طرف خدا بیاید باید فرشته مقربى باشد نه انسانى همچون ما، و همین را دلیل براى تکذیب رسولان و انکار نزول فرمان الهى پنداشتند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/262
-
پاسخ : صفحه ی 261 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 45 از سوره ی فاطر و آیات 1 تا 18 از سوره ی يس
(آیه 16)
به هر حال این پیامبران از مخالفت سرسختانه آن قوم گمراه مأیوس نشدند و ضعف و سستى به خود راه ندادند، و در پاسخ آنها چنین «گفتند:
پروردگار ما مى داند که ما قطعا فرستادگان او به سوى شما هستیم» (قالُوا رَبُّنا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ).
(آیه 17)
«و بر عهده ما چیزى جز ابلاغ رسالت بطور آشکار و روشن نیست» (وَ ما عَلَیْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ).
(آیه 18)
ولى این کوردلان در برابر آن منطق روشن و معجزات تسلیم نشدند، بلکه بر خشونت خود افزودند، و از مرحله تکذیب پا فراتر نهاده به مرحله تهدید و شدت عمل گام نهادند «گفتند: ما شما را به فال بد گرفته ایم» وجود شما شوم است و مایه بدبختى شهر و دیار ما! (قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ).
ممکن است مقارن آمدن این پیامبران الهى بعضى مشکلات در زندگى مردم آن دیار بر اثر گناهانشان و یا به عنوان هشدار الهى حاصل شده باشد، باز به این هم قناعت نکردند، بلکه با تهدیدى صریح و آشکار نیات شوم و زشت خود را ظاهر ساختند، و گفتند: «اگر از این سخنان دست برندارید مسلما شما را سنگسار خواهیم کرد، و مجازات دردناکى از ما به شما خواهد رسید»! (لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ).
ممکن است ذکر «عذاب الیم» اشاره به این باشد که سنگسار نمودن شما را آنقدر ادامه مى دهیم تا مایه مرگ شما شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/262
-
صفحه ی 262 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 42 از سوره ی يس
[golrooz]صفحه ی 262 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 42 از سوره ی يس[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالُوا۟ طَٰٓئِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ(19)
[رسولان] گفتند شومي شما با خود شماست آيا اگر شما را پند دهند [باز كفر مي ورزيد] نه بلكه شما قومي اسرافكاريد(19)
وَجَآءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَيٰ قَالَ يَٰقَوْمِ اتَّبِعُوا۟ الْمُرْسَلِينَ(20)
و [در اين ميان] مردي از دورترين جاي شهر دوان دوان آمد [و] گفت اي مردم از اين فرستادگان پيروي كنيد(20)
اتَّبِعُوا۟ مَن لَّا يَسَْٔلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ(21)
از كساني كه پاداشي از شما نمي خواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند پيروي كنيد(21)
وَمَا لِيَ لَآ أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(22)
آخر چرا كسي را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه] شما به سوي او بازگشت مي يابيد(22)
ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّي شَفَٰعَتُهُمْ شَئًْا وَلَا يُنقِذُونِ(23)
آيا به جاي او خداياني را بپرستم كه اگر [خداي] رحمان بخواهد به من گزندي برساند نه شفاعتشان به حالم سود مي دهد و نه مي توانند مرا برهانند(23)
إِنِّيٓ إِذًا لَّفِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(24)
در آن صورت من قطعا در گمراهي آشكاري خواهم بود(24)
إِنِّيٓ ءَامَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ(25)
من به پروردگارتان ايمان آوردم [اقرار] مرا بشنويد(25)
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَٰلَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ(26)
[سرانجام به جرم ايمان كشته شد و بدو] گفته شد به بهشت درآي گفت اي كاش قوم من مي دانستند(26)
بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ(27)
كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد(27)
۞ وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَيٰ قَوْمِهِ مِنۢ بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ(28)
پس از [شهادت] وي هيچ سپاهي از آسمان بر قومش فرود نياورديم و [پيش از اين هم] فروفرستنده نبوديم(28)
إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَٰحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَٰمِدُونَ(29)
تنها يك فرياد بود و بس و بناگاه [همه] آنها سرد بر جاي فسردند(29)
يَٰحَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(30)
دريغا بر اين بندگان هيچ فرستاده اي بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مي كردند(30)
أَلَمْ يَرَوْا۟ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ(31)
مگر نديده اند كه چه بسيار نسلها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آنها به سويشان بازنمي گردند(31)
وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ(32)
و قطعا همه آنان در پيشگاه ما احضار خواهند شد(32)
وَءَايَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَٰهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ(33)
و زمين مرده برهاني است براي ايشان كه آن را زنده گردانيديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مي خورند(33)
وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّٰتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَٰبٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ(34)
و در آن [زمين] باغهايي از درختان خرما و تاك قرار داديم و چشمه ها در آن روان كرديم(34)
لِيَأْكُلُوا۟ مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ(35)
تا از ميوه آن و [از] كاركرد دستهاي خودشان بخورند آيا باز [هم] سپاس نمي گزارند(35)
سُبْحَٰنَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَٰجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنۢبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ(36)
پاك [خدايي] كه از آنچه زمين مي روياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نمي دانند همه را نر و ماده گردانيده است(36)
وَءَايَةٌ لَّهُمُ الَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ(37)
و نشانه اي [ديگر] براي آنها شب است كه روز را [مانند پوست] از آن برمي كنيم و بناگاه آنان در تاريكي فرو مي روند(37)
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ(38)
و خورشيد به [سوي] قرارگاه ويژه خود روان است تقدير آن عزيز دانا اين است(38)
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَٰهُ مَنَازِلَ حَتَّيٰ عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ(39)
و براي ماه منزلهايي معين كرده ايم تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد(39)
لَا الشَّمْسُ يَنۢبَغِي لَهَآ أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا الَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ(40)
نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشي جويد و هر كدام در سپهري شناورند(40)
وَءَايَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ(41)
و نشانه اي [ديگر] براي آنان اينكه ما نياكانشان را در كشتي انباشته سوار كرديم(41)
وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ(42)
و مانند آن براي ايشان مركوبها[ي ديگري] خلق كرديم(42)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 262 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 42 از سوره ی يس
(آیه 19)
اینجا بود که رسولان الهى با منطق گویاى خود به پاسخ هذیان هاى آنها پرداختند، و «گفتند: شومى شما از خودتان است اگر درست بیندیشید به این حقیقت واقف خواهید شد» (قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ).
اگر بدبختى و تیره روزى و حوادث شوم محیط جامعه شما را فراگرفته، و برکات الهى از میان شما رخت بر بسته، عامل آن را در درون جان خود، در افکار منحط و اعمال زشت و شومتان جستجو کنید، نه در دعوت ما.
و سر انجام آخرین سخن این فرستادگان پروردگار به آنان این بود که: «شما گروهى اسرافکارید» (بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ).
اگر توحید را انکار کرده، به شرک روى مى آورید، دلیل آن اسراف و تجاوز از حق است، و اگر جامعه شما گرفتار سرنوشت شوم شده است سبب آن نیز اسراف در گناه و آلودگى به شهوات است.
(آیه 20)
مجاهدى جان بر کف! در اینجا بخش دیگرى از مبارزات رسولانى که در این داستان به آنها اشاره شده، آمده است، و آن مربوط به حمایت حساب شده و شجاعانه مؤمنان اندک از آنهاست که در برابر اکثریت کافر و مشرک و لجوج ایستادند و تا سر حد جان از پیامبران الهى دفاع کردند.
نخست مى فرماید: «و مردى (با ایمان) از نقطه دور دست شهر با سرعت و شتاب (به سراغ گروه کافران) آمد و گفت: اى قوم من! از فرستادگان خدا پیروى کنید» (وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ).
این مرد که نامش را «حبیب نجّار» ذکر کرده اند هنگامى که به او خبر رسید، در قلب شهر مردم بر این پیامبران الهى شوریده اند، و شاید قصد شهید کردن آنها را دارند، سکوت را مجاز ندانست، با سرعت و شتاب خود را به مرکز شهر رسانید و آنچه در توان داشت در دفاع از حق فروگذار نکرد.
تعبیر به «رجل» به صورت ناشناخته، شاید اشاره به این نکته است که او یک فرد عادى بود، قدرت و شوکتى نداشت، و در مسیر خود تک و تنها بود، تا مؤمنان عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در آغاز اسلام که عده قلیلى بیش نبودند سرمشق بگیرند و بدانند حتى یک نفر مؤمن تنها نیز داراى مسؤولیت است و سکوت براى او جائز نیست.
(آیه 21)
اکنون ببینیم این مؤمن مجاهد به چه منطق و دلیلى براى جلب توجه همشهریانش متوسل گشت؟
نخست از این در وارد شد: «از کسانى پیروى کنید که از شما اجر و مزدى (در برابر دعوت خود) نمى خواهند» (اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً).
این خود نخستین نشانه صدق آنهاست که هیچ منفعت مادى در دعوتشان ندارند، نه از شما مالى مى خواهند، و نه جاه و مقام، و نه حتى تشکر و سپاسگزارى، و این همان چیزى است که بارها در آیات قرآن در مورد انبیاى بزرگ به عنوان نشانهاى از اخلاص روى آن تکیه شده، تنها در سوره «شعرا» پنج بار جمله «و ما اسئلکم علیه من اجر» تکرار گردیده است.
سپس مى افزاید: به علاوه «این رسولان (چنانکه از محتواى دعوت و سخنانشان بر مى آید) افرادى هدایت یافته اند» (وَ هُمْ مُهْتَدُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/262
-
پاسخ : صفحه ی 262 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 42 از سوره ی يس
(آیه 22)
سپس به دلیل دیگرى مى پردازد و به سراغ اصل توحید که عمده ترین نکته دعوت این رسولان بوده است مى رود و مى گوید: «من چرا کسى را پرستش نکنم که مرا آفریده است»؟ (وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی).
فطرت سلیم مى گوید: کسى شایسته پرستش است که خالق و مالک و بخشنده مواهب باشد نه این بتها که هیچ کارى از آنان ساخته نیست.
و به دنبال آن هشدار مى دهد که مراقب باشید «همه شما سر انجام تنها به سوى او باز مى گردید» (وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
یعنى نه تنها سر و کار شما در زندگى این جهان با اوست که در جهان دیگر نیز تمام سرنوشت شما در دست قدرت او مى باشد، آرى به سراغ کسى بروید که در هر دو جهان سرنوشت شما را به دست گرفته.
(آیه 23)
و در سومین استدلال خود به وضع بتها پرداخته، و اثبات عبودیت را براى خداوند با نفى عبودیت از بتها تکمیل مى کند، مى گوید: «آیا غیر از خداوند معبودانى را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمن بخواهد زیانى به من برساند شفاعت آنها کمترین فایده اى براى من نخواهد داشت، و مرا از مجازات او هرگز نجات نخواهند داد» (أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لا یُنْقِذُونِ).
باز در اینجا از خودش سخن مى گوید تا جنبه تحکّم و آمریت نداشته باشد، و دیگران حساب کار خود را برسند.
(آیه 24)
سپس این مؤمن مجاهد براى تأکید و توضیح بیشتر افزود: «هر گاه من چنین بتهایى را پرستش کنم و آنها را شریک پروردگار قرار دهم در گمراهى آشکار خواهم بود» (إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
کدام گمراهى از این آشکارتر که انسان عاقل و با شعور در برابر این موجودات بىشعور زانو زند و آنها را در کنار خالق زمین و آسمان قرار دهد.
(آیه 25)
این مؤمن تلاشگر و مبارز پس از این استدلالات و تبلیغات مؤثر و گیرا با صداى رسا در حضور جمع اعلام کرد: همه بدانید «من به پروردگار شما ایمان آورده ام» و دعوت این رسولان را پذیرا شده ام (إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ).
«بنابر این سخنان مرا بشنوید» (فَاسْمَعُونِ). و بدانید من به دعوت این رسولان مؤمنم و گفتار مرا به کار بندید که به سود شماست.
(آیه 26)
اما ببینیم عکس العمل این قوم لجوج در برابر این مؤمن پاکباز چه بود؟ قرآن سخنى از آن به میان نمى آورد، ولى از لحن آیات بعد استفاده مى شود که آنها بر او شوریدند و شهیدش کردند.
قرآن این حقیقت را با جمله جالب و سر بستهاى بیان کرده، مى گوید: «به او گفته شد وارد بهشت شو»! (قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ).
این تعبیر نشان مى دهد که شهادت این مرد مؤمن همان، و داخل شدن او در بهشت همان.
البته روشن است منظور از بهشت در اینجا بهشت برزخى است، چرا که هم از آیات و هم از روایات استفاده مى شود که بهشت جاویدان در قیامت نصیب مؤمنان خواهد شد همان گونه که دوزخ نیز در مورد بدکاران چنین است.
به هر حال روح پاک این مرد به آسمانها، در جوار قرب رحمت الهى و در نعیم بهشتى، شتافت، و در آنجا تنها آرزویش این بود که «گفت: اى کاش قوم من مى دانستند» (قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ). و این چنین مؤمن، عاشق هدایت مردم است و از گمراهى آنان رنج مى برد.
(آیه 27)
اى کاش مى دانستند که: «پروردگارم مرا مشمول آمرزش و عفو خویش قرار داد و در صف گرامیان جاى داد» (بِما غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ).
اى کاش چشم حق بینى داشتند و آنچه را در پشت این پرده است ببینند یعنى تا این همه نعمت و اکرام و احترام خدا را بنگرند و بدانند در مقابل اهانتهاى آنها خداوند چه لطفى در حق من فرموده است، اى کاش مى دیدند و ایمان مى آوردند اما افسوس!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/262
-
پاسخ : صفحه ی 262 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 42 از سوره ی يس
(آیه 28)
دیدیم که مردم شهر «انطاکیه» چگونه به مخالفت با پیامبران الهى قیام کردند اکنون ببینیم سر انجام کارشان چه شد؟
قرآن در این زمینه مى گوید: «ما بر قوم او بعد از (شهادت) وى هیچ لشکرى از آسمان نفرستادیم، و اصولا سنت ما چنین نیست که براى نابود ساختن این اقوام سرکش متوسل به این امور شویم» (وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما کُنَّا مُنْزِلِینَ).
ما نیاز به این امور نداریم، تنها یک اشاره کافى است که همه آنها را خاموش سازیم و به دیار عدم بفرستیم و تمام زندگى آنها را در هم بکوبیم.
(آیه 29)
سپس مى افزاید: «تنها یک صیحه آسمانى تحقق یافت، صیحه اى تکان دهنده و مرگبار، ناگهان همگى خاموش شدند»! (إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ).
یک صیحه، آن هم در یک لحظه زود گذر، بیش نبود، فریادى بود که همه فریادها را خاموش کرد، و تکانى بود که همه را بىحرکت ساخت!
بسوزند چوب درختان بىبر سزا خود همین است مر بىبرى را!
(آیه 30)
در این آیه با لحنى بسیار گیرا و مؤثر برخورد تمام سرکشان تاریخ را با دعوت پیامبران خدا یک جا مورد بحث قرار داده، مى گوید: «وا حسرتا بر این بندگان که هیچ پیامبرى براى هدایت آنها نیامد مگر این که او را به باد استهزا گرفتند» (یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
بیچاره و محروم از سعادت آنها گروهى که نه تنها گوش هوش به نداى رهبران ندهند، بلکه به استهزا و سخریه آنها برخیزند.
(آیه 31)
غفلت دائم: در این آیه با توجه به بحثى که در آیه قبل در باره غفلت مستمر گروه عظیمى از مردم جهان در طول اعصار و قرون پیشین گذشت، مى فرماید: «آیا آنها ندیدند که ما افراد زیادى از قرون و اقوام پیشین از آنها را (بر اثر طغیان و ظلمشان) به هلاکت رساندیم»؟! (أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ).
اینها نخستین گروه نیستند، اقوام سرکش دیگرى در این جهان زندگى مى کردند، و سرنوشت دردناک آنها که بر صفحات تاریخ ثبت است و آثار غم انگیزشان که در ویرانه هاى شهرهاى آباد آنها بر جاى مانده در برابر چشم آنها قرار دارد، آیا این مقدار براى درس عبرت کافى نیست؟! در پایان آیه مى افزاید: «آنها هرگز به سوى ایشان بازگشت نمى کنند» (أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ). یعنى مصیبت بزرگ اینجاست که امکان بازگشت به دنیا و جبران گناهان و بدبختی هاى گذشته را ندارند، چنان پلها در پشت سر آنان ویران گشته که بازگشت شان هرگز ممکن نیست!
(آیه 32)
در این آیه مى افزاید: «همه آنها بدون استثنا در روز قیامت نزد ما حاضر مى شوند» (وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ).
یعنى اینطور نیست که اگر هلاک شدند و نتوانستند به این جهان بازگردند مسأله تمام است، نه مرگ در حقیقت آغاز کار است نه پایان، به زودى همگى در عرصه محشر براى حساب گردآورى مى شوند، و بعد از آن مجازات دردناک الهى، مجازاتى مستمر و پىگیر در انتظار آنهاست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/263