-
پاسخ : صفحه ی 249 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 32 از سوره ی الأحزاب
(آیه 28)
شأن نزول:
همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از پارهاى از غزوات که غنائم سرشارى در اختیار مسلمین قرار گرفت تقاضاهاى مختلفى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مورد افزایش نفقه یا لوازم گوناگون زندگى داشتند.
طبق نقل بعضى از تفاسیر، «ام سلمه» از «پیامبر» صلّى اللّه علیه و آله کنیز خدمتگزارى تقاضا کرد و «میمونه» حلهاى خواست، و «زینب» بنت جحش پارچه مخصوص یمنى و «حفصه» جامه مصرى، «جویریه» لباس مخصوص خواست، و «سوده» گلیم خیبرى! خلاصه هر کدام در خواستى نمودند.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که مىدانست تسلیم شدن در برابر این گونه درخواستها که معمولا پایانى ندارد چه عواقبى براى «بیت نبوت» در بر خواهد داشت، از انجام این خواستهها سر باز زد و یک ماه تمام از آنها کناره گیرى نمود، تا این که این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و با لحن قاطع و در عین حال توأم با رأفت و رحمت به آنها هشدار داد که اگر زندگى پر زرق و برق دنیا مىخواهید مىتوانید از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله جدا شوید و به هر کجا مىخواهید بروید، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بستهاید و به زندگى ساده و افتخارآمیز خانه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قانع هستید بمانید و از پاداشهاى بزرگ پروردگار بر خوردار شوید.
تفسیر:
یا سعادت جاودان یا زرق و برق دنیا! فراموش نکردهاید که در آیات نخست این سوره خداوند تاج افتخارى بر سر زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله زده و آنها را به عنوان «امّ المؤمنین» (مادر مؤمنان) معرفى نموده، بدیهى است همیشه مقامات حساس و افتخار آفرین، وظائف سنگینى نیز همراه دارد، چگونه زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىتوانند ام المؤمنین باشند ولى فکر و قلبشان در گرو زرق و برق دنیا باشد؟
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پادشاه نیست که حرمسرائى داشته باشد پر زرق و برق، و زنانش غرق جواهرات گرانقیمت و وسائل تجملاتى باشند. در این آیه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مىگوید: «اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا را مىخواهید، و طالب زینت آن هستید، بیایید هدیهاى به شما دهم، و شما را به طرز نیکویى رها سازم» بىآنکه خصومت و مشاجرهاى در کار باشد (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا).
(آیه 29)
در این آیه مى افزاید: «اما اگر شما خدا و پیامبرش و سراى آخرت را مىخواهید (و به زندگى ساده از نظر مادى و احیانا محرومیتها قانع هستید) پس خداوند براى نیکو کاران شما پاداش عظیمى آماده ساخته است» (وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً).
بنا بر این تنها اظهار عشق و علاقه به خدا و سراى دیگر و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کافى نیست، برنامههاى عملى نیز باید هماهنگ با آن باشد.
و به این ترتیب خداوند تکلیف همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را که باید الگو و اسوه زنان با ایمان باشند براى همیشه روشن ساخت.
گرچه مخاطب در این سخنان، همسران پیامبرند، ولى محتواى آیات و نتیجه آن، همگان را شامل مى شود، مخصوصا کسانى که در مقام رهبرى خلق و پیشوایى و تأسى مردم قرار گرفته اند.
(آیه 30)
سپس در این آیه به بیان موقعیت زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر کارهاى نیک و بد، و همچنین مقام ممتاز و مسؤولیت سنگین آنها، با عباراتى روشن پرداخته، مىگوید: «اى همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و این براى خدا آسان است» (یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً).
شما در خانه وحى و مرکز نبوت زندگى مىکنید، دیگران به شما نگاه مىکنند و اعمالتان سر مشقى است براى آنها، بنا بر این گناهتان در پیشگاه خدا عظیمتر است چرا که هم ثواب و هم عذاب بر طبق معرفت و میزان آگاهى، و همچنین تأثیر آن در محیط داده مى شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/242
-
پاسخ : صفحه ی 249 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 32 از سوره ی الأحزاب
(آیه 31)
اما در نقطه مقابل نیز «و هر کس از شما در برابر خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خضوع و اطاعت کند و عمل صالحى به جا آورد پاداش او را دو چندان خواهیم داد، و روزى پرارزشى را براى او فراهم ساختهایم» (وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً).
(آیه 32)
همسران پیامبر باید چنین باشند! در آیات گذشته سخن از موقعیت و مسؤولیت سنگین همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود، این موضوع همچنان ادامه مىیابد و طى آیاتى هفت دستور مهم به همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىدهد.
نخست در مقدمه کوتاهى مىفرماید: «اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از زنان معمولى نیستید اگر تقوا پیشه کنید» (یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ).
شما به خاطر انتسابتان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله داراى موقعیت خاصى هستید که مىتوانید سر مشقى براى همه زنان باشید، چه در مسیر تقوا و چه در مسیر گناه.
و به دنبال این مقدمه- که آنان را براى پذیرش مسؤولیتها آماده مىسازد و به آنها شخصیت مىدهد- نخستین دستور را در زمینه عفت صادر مىکند و مخصوصا به سراغ یک نکته باریک مىرود تا مسائل دیگر در این رابطه خود به خود روشن گردد، مىفرماید: «پس بگونهاى هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند» (فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ).
بلکه به هنگام سخن گفتن، جدى و خشک و بطور معمولى سخن بگویید، نه همچون زنان کم شخصیت که سعى دارند با تعبیرات تحریک کننده که گاه توأم با ادا و اطوار مخصوصى است که افراد شهوتران را به فکر گناه مى افکند سخن بگویید.
در پایان آیه دومین دستور را این گونه شرح مى دهد: «شما باید به صورت شایسته اى (که مورد رضاى خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و توأم با حق و عدالت باشد) سخن بگویید» (وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/243
-
صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
[golrooz] صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَٰهِلِيَّةِ الْأُولَيٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ الزَّكَوٰةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا(33)
و در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاي خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستاده اش را فرمان بريد خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند(33)
وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَيٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ ءَايَٰتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا(34)
و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنان] حكمت[آميز] در خانه هاي شما خوانده مي شود ياد كنيد در حقيقت خدا همواره دقيق و آگاه است(34)
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَٰتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ وَالْقَٰنِتِينَ وَالْقَٰنِتَٰتِ وَالصَّٰدِقِينَ وَالصَّٰدِقَٰتِ وَالصَّٰبِرِينَ وَالصَّٰبِرَٰتِ وَالْخَٰشِعِينَ وَالْخَٰشِعَٰتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَٰتِ وَالصَّٰٓئِمِينَ وَالصَّٰٓئِمَٰتِ وَالْحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَٰفِظَٰتِ وَالذَّٰكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا(35)
مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان و مردان و زنان عبادت پيشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زناني كه خدا را فراوان ياد مي كنند خدا براي [همه] آنان آمرزشي و پاداشي بزرگ فراهم ساخته است(35)
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَٰلًا مُّبِينًا(36)
و هيچ مرد و زن مؤمني را نرسد كه چون خدا و فرستاده اش به كاري فرمان دهند براي آنان در كارشان اختياري باشد و هر كس خدا و فرستاده اش را نافرماني كند قطعا دچار گمراهي آشكاري گرديده است(36)
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَي النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَيٰهُ فَلَمَّا قَضَيٰ زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَٰكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِيٓ أَزْوَٰجِ أَدْعِيَآئِهِمْ إِذَا قَضَوْا۟ مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(37)
و آنگاه كه به كسي كه خدا بر او نعمت ارزاني داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودي مي گفتي همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مي كردي و از مردم مي ترسيدي با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسي پس چون زيد از آن [زن] كام برگرفت [و او را ترك گفت] وي را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهي نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد(37)
مَّا كَانَ عَلَي النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا۟ مِن قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا(38)
بر پيامبر در آنچه خدا براي او فرض گردانيده گناهي نيست [اين] سنت خداست كه از ديرباز در ميان گذشتگان [معمول] بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر [و متناسب با توانايي] است(38)
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَيٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا(39)
همان كساني كه پيامهاي خدا را ابلاغ مي كنند و از او مي ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و خدا براي حسابرسي كفايت مي كند(39)
مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَٰكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّۦنَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا(40)
محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولي فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا همواره بر هر چيزي داناست(40)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 33)
سپس سومین دستور را که آن نیز در زمینه رعایت عفت است چنین بیان مىکند: «و شما در خانههاى خود بمانید و همچون جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید» و اندام و وسائل زینت خود را در معرض تماشاى دیگران قرار ندهید (وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى).
منظور از «جاهلیّت اولى» همان جاهلیتى است که مقارن عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بوده، و بطورى که در تواریخ آمده در آن موقع زنان حجاب درستى نداشتند، و دنباله روسرىهاى خود را به پشت سر مىانداختند بطورى که گلو و قسمتى از سینه و گردنبند و گوشوارههاى آنها نمایان بود، و به این ترتیب قرآن همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را از این گونه اعمال باز مىدارد.
بدون شک این یک حکم عام است، و تکیه آیات بر زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به عنوان تأکید بیشتر است.
بالاخره دستور چهارم و پنجم و ششم را به این صورت بیان مىفرماید: شما زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله «نماز را بر پا دارید، و زکات را بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید» (وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).
این دستورات سه گانه نیز نشان مىدهد که احکام فوق مخصوص به زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیست، بلکه براى همگان است هر چند در مورد آنان تأکید بیشترى دارد.
در پایان آیه مىافزاید: «خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد» (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً).
تعبیر به «انّما» که معمولا براى حصر است، دلیل بر این است که این موهبت ویژه خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است.
جمله «یرید» اشاره به اراده تکوینى پروردگار است یعنى معصومان به خاطر تأییدات الهى و اعمال پاک خویش، چنان هستند که در عین داشتن قدرت و اختیار براى گناه کردن به سراغ گناه نمىروند.
روایات بسیار زیادى که در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده شمول همه خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را نفى مىکند و مىگوید: مخاطب در آیه فوق و منظور از «اهل بیت» منحصرا پنج نفرند: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، على علیه السّلام، و فاطمه علیها السّلام و حسن و حسین علیهما السّلام.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/243
-
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 34)
در این آیه «هفتمین» و آخرین وظیفه همسران پیامبر بیان شده و هشدارى است به همه آنان براى استفاده کردن از بهترین فرصتى که در اختیار آنان براى آگاهى بر حقایق اسلام قرار گرفته، مىفرماید: «و آنچه را در خانههاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مىشود، یاد کنید» و خود را در پرتو آن بسازید که بهترین فرصت را در اختیار دارید (وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ).
سر انجام در پایان آیه مىفرماید: «خداوند لطیف و خبیر است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیراً).
اشاره به این که او از دقیقترین و باریکترین مسائل باخبر و آگاه است، و نیّات شما را به خوبى مىداند، و از اسرار درون سینههاى شما باخبر است.
جاهلیت قرن بیستم!
جمعى از مفسران در تفسیر «الجاهلیّة الاولى» در آیات مورد بحث گرفتار شکّ و تردید شدند گویى نتوانستند باور کنند که بعد از ظهور اسلام، نوعى دیگر جاهلیت در جهان پا به عرصه وجود خواهد گذاشت که جاهلیت عرب قبل از اسلام در مقابل آن موضوع کم اهمیتى خواهد بود.
ولى امروز این امر براى ما که شاهد مظاهر جاهلیت وحشتناک قرن بیستم هستیم کاملا حلّ شده است، و باید آن را به حساب یکى از پیشگوئیهاى اعجازآمیز قرآن مجید گذارد.
اگر عرب در عصر جاهلیت اولى، جنگ و غارتگرى داشت، و فى المثل چندین بار بازار عکاظ صحنه خونریزیهاى احمقانه گردید که چند تن کشته شدند، در جاهلیت عصر ما جنگهاى جهانى رخ مىدهد که گاه بیست میلیون نفر در آن قربانى و بیش از آن مجروح و ناقص الخلقه مىشوند! اگر در جاهلیت عرب زنان، «تبرج به زینت» مىکردند، و روسریهاى خود را کنار مىزدند به گونهاى که مقدارى از سینه و گلو و گردنبند و گوشواره آنها نمایان مىگشت، در عصر ما کلوپهایى تشکیل مىشود به نام کلوپ برهنگان- که نمونه آن در انگلستان معروف است- که با نهایت معذرت افراد در آن برهنه مادرزاد مىشوند، رسوائیهاى پلاژهاى کنار دریا و استخرها و حتى معابر عمومى نگفتنى است.
اگر در جاهلیت عرب، «زنان آلوده ذوات الاعلام» بودند که پرچم بر در خانه خود مىزدند تا افراد را به سوى خود دعوت کنند!، در جاهلیت قرن ما افرادى هستند که در روزنامههاى مخصوص مطالبى را در این زمینه مطرح مىکنند که قلم از ذکر آن جدا شرم دارد، و جاهلیت عرب بر آن صد شرف دارد.
خلاصه چه گوییم از وضع مفاسدى که در تمدن مادى ماشینى منهاى ایمان عصر ما وجود دارد که ناگفتنش بهتر است، و نباید این تفسیر را با آن آلوده کرد.
آنچه گفتیم فقط مشتى از خروار براى نشان دادن زندگى کسانى بود که از خدا فاصله مى گیرند، و با داشتن هزاران دانشگاه و مراکز علمى و دانشمندان معروف، در منجلاب فساد غوطه ورند، و حتى گاهى همین مراکز علمى و دانشمندان شان در اختیار همان فجایع و مفاسد قرار مى گیرند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/243
-
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 35)
شأن نزول:
هنگامى که «اسماء بنت عمیس» همسر «جعفر بن ابى طالب» با شوهرش از «حبشه» بازگشت به دیدن همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد، یکى از نخستین سؤالاتى که مطرح کرد این بود: آیا چیزى از آیات قرآن در باره زنان نازل شده است؟ آنها در پاسخ گفتند: نه! «اسماء» به خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد، عرض کرد: «اى رسول خدا جنس زن گرفتار خسران و زیان است! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: چرا؟ عرض کرد: به خاطر این که در اسلام و قرآن فضیلتى در باره آنها همانند مردان نیامده است.
اینجا بود که آیه نازل شد و به آنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خدا از نظر قرب و منزلت یکسانند.
تفسیر:
شخصیت و ارزش مقام زن در اسلام- به دنبال بحثهایى که در باره وظائف همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در آیات گذشته ذکر شده در این آیه سخنى جامع و پرمحتوا در باره همه زنان و مردان و صفات بر جسته آنها بیان شده است، و ضمن بر شمردن ده وصف از اوصاف اعتقادى و اخلاقى و عملى آنان، پاداش عظیم آنها را در پایان آیه بر شمرده است.
مىگوید: «مردان مسلمان و زنان مسلمان» (إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ).
«و مردان مؤمن و زنان مؤمنه» (وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ).
اشاره به این که اسلام همان اقرار به زبان است که انسان را در صف مسلمین قرار مىدهد، و مشمول احکام آنها مىکند، ولى ایمان تصدیق به قلب و دل است و اعمالى که به دنبال آن مىآید.
«و مردانى که مطیع فرمان خدا هستند و زنانى که از فرمان حق اطاعت مىکنند» (وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ).
سپس به یکى دیگر از مهمترین صفات مؤمنان راستین، یعنى حفظ زبان پرداخته، مىگوید: «و مردان راستگو و زنان راستگو» (وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ).
و از آنجا که ریشه ایمان، صبر و شکیبایى در مقابل مشکلات است، و نقش آن در معنویات انسان همچون نقش «سر» است در برابر «تن» پنجمین وصف آنها را این گونه بازگو مىکند: «و مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا» (وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ).
از طرفى مىدانیم یکى از بدترین آفات اخلاقى، کبر و غرور و حب جاه است، و نقطه مقابل آن «خشوع»، لذا در ششمین توصیف مىفرماید: «و مردان با خشوع و زنان با خشوع» (وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ).
گذشته از حب جاه، حب مال، نیز آفت بزرگى است، و اسارت در چنگال آن، اسارتى است دردناک، و نقطه مقابل آن انفاق و کمک کردن به نیازمندان است، لذا در هفتمین توصیف مىگوید: «و مردان انفاقگر و زنان انفاق کننده» (وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ).
سه چیز است که اگر انسان از شر آن در امان بماند از بسیارى از شرور و آفات اخلاقى در امان است، زبان و شکم و شهوت جنسى، به قسمت اول در چهارمین توصیف اشاره شد، اما به قسمت دوم و سوم در هشتمین و نهمین وصف مؤمنان راستین اشاره کرده، مىگوید: «و مردانى که روزه مىدارند و زنانى که روزه مىدارند» (وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ).
«و مردانى که دامان خود را از آلودگى به بىعفتى حفظ مىکنند، و زنانى که عفیف و پاکند» (وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ).
سر انجام به دهمین و آخرین صفت که تداوم تمام اوصاف پیشین بستگى به آن دارد پرداخته، مىگوید: «و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند، و زنانى که بسیار یاد خدا مىکنند» (وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ).
آرى! آنها با یاد خدا در هر حال و در هر شرایط، پردههاى غفلت و بىخبرى را از قلب خود کنار مىزنند، وسوسهها و همزات شیاطین را دور مىسازند و اگر لغزشى از آنان سر زند، فورا در مقام جبران بر مىآیند.
در پایان آیه، پاداش بزرگ این گروه از مردان و زنانى را که داراى ویژگیهاى ده گانه فوق هستند چنین بیان مىکند: «خداوند براى آنها مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است» (أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً).
نخست با آب مغفرت گناهان آنها را- که موجب آلودگى روح و جان آنها است- مى شوید، سپس پاداش عظیمى که عظمتش را جز او کسى نمى داند در اختیارشان مى نهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/243
-
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 36)
شأن نزول:
این آیه در مورد داستان ازدواج زینب بنت جحش (دختر عمّه پیامبر گرامى اسلام) با زید بن حارثه برده آزاد شده پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است.
قبل از زمان بعثت و بعد از آن که خدیجه با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ازدواج کرد خدیجه بردهاى به نام «زید» خریدارى نمود که بعدا آن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بخشید و حضرت او را آزاد فرمود، و چون طائفهاش او را از خود راندند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نام «فرزند خود» بر او نهاد.
هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تصمیم گرفت براى «زید» همسرى برگزیند از «زینب بنت جحش» که دختر «امیه» دختر «عبد المطلب» (دختر عمّهاش) بود براى او خواستگارى نمود «زینب» نخست چنین تصور مىکرد که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىخواهد او را براى خود انتخاب کند، خوشحال شد و رضایت داد، ولى بعدا که فهمید خواستگارى از او براى «زید» است، سخت ناراحت شد و سر باز زد، برادرش «عبد اللّه» نیز با این امر به سختى مخالفت نمود.
در اینجا بود که آیه نازل شد و به امثال زینب و عبد اللّه هشدار داد که آنها نمىتوانند هنگامى که خدا و پیامبرش کارى را لازم مىدانند مخالفت کنند، آنها که این مسأله را شنیدند در برابر فرمان خدا تسلیم شدند.
اما این ازدواج دیرى نپایید و بر اثر ناسازگاریهاى اخلاقى میان طرفین، منجر به طلاق شد.
سپس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى جبران این شکست زینب در ازدواج، او را به فرمان خدا به همسرى خود برگزید.
تفسیر:
مىدانیم روح اسلام «تسلیم» است، آن هم «تسلیم بىقید و شرط در برابر فرمان خدا» این معنى در آیات مختلفى از قرآن با عبارات گوناگون منعکس شده است، از جمله در این آیه مىفرماید: «هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش مطلبى را لازم بدانند اختیارى از خود در برابر فرمان خدا داشته باشند» (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ). آنها باید اراده خود را تابع اراده حق کنند، همان گونه که سر تا پاى وجودشان وابسته به اوست. برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 614
این درست به آن مىماند که یک طبیب ماهر به بیمار بگوید در صورتى به درمان تو مىپردازم که در برابر دستوراتم تسلیم محض شوى، و از خود ارادهاى نداشته باشى، این نهایت دلسوزى طبیب را نسبت به بیمار نشان مىدهد و خدا از چنین طبیبى برتر و بالاترست.
لذا در پایان آیه به همین نکته اشاره کرده، مىفرماید: «کسى که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند گرفتار گمراهى آشکارى شده است» (وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً).
راه سعادت گم مى کند و به بیراهه و بدبختى کشیده مى شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/244
-
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 37)
سپس به داستان معروف «زید» و همسرش «زینب» که یکى از مسائل حساس زندگانى پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله است و ارتباط با مسأله همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله- که در آیات پیشین گذشت دارد- پرداخته، مىگوید: «به خاطر بیاور زمانى را که به کسى که خداوند به او نعمت داده بود، و تو نیز به او نعمت بخشیده بودى مىگفتى همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز» و پیوسته این امر را تکرار مىکردى! (وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ).
منظور از «نعمت خداوند» همان نعمت هدایت و ایمان است که نصیب «زید بن حارثه» کرده بود، و نعمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این بود که وى را آزاد کرد و همچون فرزند خویش گرامیش داشت.
از این آیه استفاده مىشود که میان زید و زینب، مشاجرهاى در گرفته بود و این مشاجره ادامه یافت و در آستانه جدایى و طلاق قرار گرفت، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرارا و مستمرا او را نصیحت مىکرد و از جدایى و طلاق باز مىداشت.
بعد مىافزاید: «تو در دل چیزى را پنهان مىداشتى که خداوند آن را آشکار مىکند، و از مردم مىترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى»! (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ).
مسأله ترس از خدا نشان مىدهد که این ازدواج به عنوان یک وظیفه انجام شده که باید به خاطر پروردگار ملاحظات شخصى را کنار بگذارد تا یک هدف مقدس الهى تأمین شود، هر چند به قیمت زخم زبان کوردلان تمام گردد.
لذا در دنباله آیه مىفرماید: «هنگامى که زید نیازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد) ما او را به همسرى تو در آوردیم، تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان- هنگامى که از آنها طلاق بگیرند- نباشد» (فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً).
و این کارى بود که مىبایست انجام بشود «و فرمان خدا انجام شدنى است» (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا).
بنا بر این، ازدواج الهى، یک مسأله اخلاقى و انسانى بود و نیز وسیله مؤثرى براى شکستن دو سنّت غلط جاهلى حرمت ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده، و قبح ازدواج با همسر مطلقه یک غلام و برده آزاد شده.
(آیه 38)
این آیه در تکمیل بحثهاى گذشته چنین مىگوید: «هیچ گونه سختى و حرجى بر پیامبر در آنچه خدا براى او واجب کرده است نیست» (ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ).
آنجا که خداوند فرمانى به او مىدهد، ملاحظه هیچ امرى در برابر آن جایز نیست و بدون هیچ چون و چرا باید به مرحله اجرا درآید.
اصولا سنت شکنى و بر چیدن آداب و رسوم خرافى و غیر انسانى همواره با سر و صدا توأم است، و پیامبران هرگز نباید به این سر و صداها اعتنا کنند.
لذا در جمله بعد مىفرماید: «این سنت الهى در مورد پیامبران در امم پیشین نیز جارى بوده است» (سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ).
تنها تو نیستى که گرفتار این مشکلى، بلکه همه انبیا به هنگام شکستن سنتهاى غلط گرفتار این ناراحتیها بودهاند.
و در پایان آیه براى تثبیت، قاطعیت در این گونه مسائل بنیادى مىفرماید: «فرمان خدا همواره روى حساب و برنامه دقیقى است و باید به مرحله اجرا در آید» (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/244
-
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 39)
مبلّغان راستین کیانند؟ به تناسب بحثى که در آیه قبل در باره پیامبران گذشت این آیه به یکى از مهمترین برنامههاى عمومى انبیا اشاره کرده، مىفرماید: پیامبران پیشین «کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مىکردند و از او مىترسیدند و از هیچ کس جز خدا واهمه نداشتند» (الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ).
تو نیز در تبلیغ رسالتهاى پروردگار نباید کمترین وحشتى از کسى داشته باشى! اصولا کار پیامبران در بسیارى از مراحل شکستن سنتهاى غلط است و اگر بخواهند کمترین ترس و وحشتى به خود راه بدهند در انجام رسالت خود پیروز نخواهند شد قاطعانه باید پیش روند، حرفهاى ناموزون بدگویان را به جان خریدار شوند و بىاعتنا به جوسازیها به برنامههاى خود ادامه دهند چرا که همه حسابها به دست خداست.
لذا در پایان آیه مىفرماید: «همین بس که خداوند (حافظ اعمال بندگان و) حسابگر (و جزا دهنده آنها) است» (وَ کَفى بِاللَّهِ حَسِیباً).
هم حساب ایثار و فداکارى پیامبران را در این راه نگه مىدارد و پاداش مىدهد و هم سخنان ناموزون و یاوه سرایى دشمنان را محاسبه و کیفر مىدهد.
این آیه دلیل روشنى است بر اینکه شرط اساسى براى پیشرفت در مسائل تبلیغاتى قاطعیت و اخلاص و عدم وحشت از هیچ کس جز از خداست.
(آیه 40)
مسأله خاتمیت: این آیه آخرین سخنى است که خداوند در ارتباط با مسأله ازدواج پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با «همسر مطلقه زید» براى شکستن یک سنت غلط جاهلى، بیان مىدارد، و ضمنا حقیقت مهم دیگرى را- که مسأله خاتمیت است- در ذیل آن بیان مىکند، مىفرماید: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست» (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ).
نه «زید» و نه دیگرى، و اگر یک روز نام پسر محمّد بر او گذاردند این تنها یک عادت و سنّت بود که با ورود اسلام و نزول قرآن بر چیده شد نه یک رابطه طبیعى و خویشاوندى.
سپس مىافزاید: «ولى (او) رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است» (وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ).
بنا بر این صدر آیه ارتباط نسبى را بطور کلى قطع مىکند، و ذیل آیه ارتباط معنوى ناشى از رسالت و خاتمیت را اثبات مىنماید، و از اینجا پیوند صدر و ذیل روشن مى شود.
و البته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در این زمینه لازم بوده در اختیار او گذارده، از اصول و فروع و کلیات و جزئیات در تمام زمینه ها، و لذا در پایان آیه مى فرماید: «و خداوند به همه چیز آگاه است» (وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/244
-
صفحه ی 251 از قرآن کریم شامل آیات 41 تا 52 از سوره ی الأحزاب
[golrooz] صفحه ی 251 از قرآن کریم شامل آیات 41 تا 52 از سوره ی الأحزاب [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ اذْكُرُوا۟ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا(41)
اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد يادي بسيار(41)
وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا(42)
و صبح و شام او را به پاكي بستاييد(42)
هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَٰٓئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا(43)
اوست كسي كه با فرشتگان خود بر شما درود مي فرستد تا شما را از تاريكيها به سوي روشنايي برآورد و به مؤمنان همواره مهربان است(43)
تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَٰمٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا(44)
درودشان روزي كه ديدارش كنند سلام خواهد بود و براي آنان پاداشي نيكو آماده كرده است(44)
يَٰٓأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّآ أَرْسَلْنَٰكَ شَٰهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا(45)
اي پيامبر ما تو را [به سم ت] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم(45)
وَدَاعِيًا إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِيرًا(46)
و دعوت كننده به سوي خدا به فرمان او و چراغي تابناك(46)
وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيرًا(47)
و مؤمنان را مژده ده كه براي آنان از جانب خدا بخشايشي فراوان خواهد بود(47)
وَلَا تُطِعِ الْكَٰفِرِينَ وَالْمُنَٰفِقِينَ وَدَعْ أَذَيٰهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ وَكَفَيٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا(48)
و كافران و منافقان را فرمان مبر و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد كن و كارسازي [چون] خدا كفايت مي كند(48)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَٰتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا(49)
اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر زنان مؤمن را به نكاح خود درآورديد آنگاه پيش از آنكه با آنان همخوابگي كنيد طلاقشان داديد ديگر بر عهده آنها عده اي كه آن را بشماريد نيست پس م هرشان را بدهيد و خوش و خرم آنها را رها كنيد(49)
يَٰٓأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّآ أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَٰجَكَ الَّٰتِيٓ ءَاتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّٰتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِكَ الَّٰتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِيٓ أَزْوَٰجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا(50)
اي پيامبر ما براي تو آن همسراني را كه م هرشان را داده اي حلال كرديم و [كنيزاني] را كه خدا از غنيمت جنگي در اختيار تو قرار داده و دختران عمويت و دختران عمه هايت و دختران دايي تو و دختران خاله هايت كه با تو مهاجرت كرده اند و زن مؤمني كه خود را [داوطلبانه] به پيامبر ببخشددر صورتي كه پيامبر بخواهد او را به زني گيرد [اين ازدواج از روي بخشش] ويژه توست نه ديگر مؤمنان ما نيك مي دانيم كه در مورد زنان و كنيزانشان چه بر آنان مقرر كرده ايم تا براي تو مشكلي پيش نيايد و خدا همواره آمرزنده مهربان است(50)
۞ تُرْجِي مَن تَشَآءُ مِنْهُنَّ وَتُْٔوِيٓ إِلَيْكَ مَن تَشَآءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَٰلِكَ أَدْنَيٰٓ أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَآ ءَاتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا(51)
نوبت هر كدام از آن زنها را كه مي خواهي به تاخير انداز و هر كدام را كه مي خواهي پيش خود جاي ده و بر تو باكي نيست كه هر كدام را كه ترك كرده اي [دوباره] طلب كني اين نزديكتر است براي اينكه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگي شان به آنچه به آنان داده اي خشنود گردند و آنچه در دلهاي شماست خدا مي داند و خدا همواره داناي بردبار است(51)
لَّا يَحِلُّ لَكَ النِّسَآءُ مِنۢ بَعْدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَٰجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا(52)
از اين پس ديگر [گرفتن] زنان و نيز اينكه به جاي آنان زنان ديگري بر تو حلال نيست هر چند زيبايي آنها براي تو مورد پسند افتد به استثناي كنيزان و خدا همواره بر هر چيزي مراقب است(52)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 251 از قرآن کریم شامل آیات 41 تا 52 از سوره ی الأحزاب
(آیه 41)
رحمت و درود خدا و فرشتگان راهگشاى مؤمنان: از آنجا که در آیات گذشته سخن از وظائف سنگین پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله در مقام تبلیغ رسالت بود، در اینجا براى فراهم آوردن زمینه این تبلیغ و گسترش دامنه آن در تمام محیط بخشى از وظائف مؤمنان را بیان مىکند، روى سخن را به همه آنها کرده چنین مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا را فراوان یاد کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً).
(آیه 42)
«و صبح شام او را تسبیح و تنزیه نمایید» (وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا).
آرى! چون عوامل غفلت در زندگى مادى بسیار فراوان و تیرهاى وسوسه شیاطین از هر سو به طرف انسان پرتاب مىگردد براى مبارزه با آن راهى جز «ذکر کثیر» در همه حال نیست.
«ذکر کثیر» به معنى واقعى کلمه یعنى «توجه با تمام وجود به خداوند» نه تنها با زبان و لقلقه لسان.
امام صادق علیه السّلام فرمود: «هر کس بسیار یاد خدا کند خداوند او را در سایه لطف خود در بهشت برین جاى خواهد داد».
(آیه 43)
این آیه در حقیقت نتیجه و علت غایى ذکر و تسبیح مداوم است، مىفرماید: «او کسى است که بر شما درود و رحمت مىفرستد، و فرشتگان او نیز (براى شما تقاضاى رحمت مىکنند) تا شما را از ظلمات (جهل و شرک و کفر) بیرون آورد و به سوى نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون شود» (هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ).
«چرا که او نسبت به مؤمنان رحیم و مهربان است» (وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً).
و به همین دلیل هدایت و رهبرى آنها را بر عهده گرفته و فرشتگانش را نیز مأمور امداد آنها نموده است.
آرى! این آیه بشارتى است بزرگ براى همه سالکان راه حق و به آنها نوید مىدهد که از جانب معشوق کششى نیرومند است، تا کوشش عاشق بیچاره به جایى برسد! آرى! این رحمت خاص خداست که مؤمنان را از ظلمات اوهام و شهوات و وساوس شیطانى بیرون مىآورد و به نور یقین و اطمینان و تسلط بر نفس رهنمون مىگ ردد که اگر رحمت او نبود این راه پرپیچ و خم هرگز پیموده نمى شد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/244
-
پاسخ : صفحه ی 251 از قرآن کریم شامل آیات 41 تا 52 از سوره ی الأحزاب
(آیه 44)
در این آیه مقام مؤمنان و پاداش آنها را به عالیترین وجه و در کوتاهترین عبارت ترسیم کرده، مىگوید: «تحیت فرشتگان الهى به آنها در (روز قیامت) روزى که او را دیدار مىکنند سلام است» (تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ).
این سلامى است که نشانه سلامت از عذاب و از هر گونه درد و رنج و ناراحتى است، سلامى است توأم با آرامش و اطمینان.
بعد از این تحیّت که در حقیقت مربوط به آغاز کار است اشاره به پایان کار آنها کرده، مىفرماید: «خداوند براى آنها پاداش پرارزشى فراهم ساخته است» (وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً).
(آیه 45)
تو چراغ فروزانى! در اینجا روى سخن به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله است ولى نتیجه آن براى مؤمنان و به این ترتیب آیات گذشته را که پیرامون بخشى از وظایف مؤمنان بحث مىکرد تکمیل مىکند.
در این آیه و آیه بعد پنج توصیف براى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده، و در دو آیه بعد از آن بیان پنج وظیفه است که همه به یکدیگر مربوط و مکمل یکدیگر مىباشند.
نخست مىفرماید: «اى پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و گواه فرستادیم» (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً).
او از یکسو گواه اعمال امت است، چرا که اعمال آنها را مىبیند و از سوى دیگر شاهد و گواه بر انبیاى پیشین است که آنها خود گواه امت خویش بودند و از سوى سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت، با برنامههاى سازندهات، با سوابق درخشانت و با عملکرد شاهد و گواه بر حقانیت مکتبت، و شاهد و گواه بر عظمت و قدرت پروردگار است.
سپس به توصیف دوم و سوم پرداخته، مىفرماید: «ما تو را بشارت دهنده و انذار کننده» قرار دادیم (وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً).
بشارت دهنده نیکوکاران به پاداش بىپایان پروردگار، به سلامت و سعادت جاودان، به پیروزى و موفقیت پر افتخار.
و انذار کننده کافران و منافقان از عذاب دردناک الهى، از خسارت تمام سرمایههاى وجودى، و از سقوط در دامان بدبختى در دنیا و آخرت.
(آیه 46)
این آیه به چهارمین و پنجمین وصف پیامبر اشاره کرده، مىگوید:
«ما تو را دعوت کننده به سوى اللّه به فرمان او (قرار دادیم) و هم چراغ روشنى بخش» (وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً).
او چراغ روشنى است که خودش گواه خویش است، تاریکیها و ظلمات را مىزداید، و چشمها و دلها را به سوى خود متوجّه مىکند، و همانگونه که «آفتاب آمد دلیل آفتاب» وجود او نیز دلیل حقانیت اوست.
وجود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مایه آرامش، و فرار دزدان دین و ایمان و پرورش و نموّ روح ایمان و اخلاق، و خلاصه مایه حیات و جنبش و حرکت است، و تاریخ زندگى او شاهد و گواه زنده این موضوع است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/245
-
پاسخ : صفحه ی 251 از قرآن کریم شامل آیات 41 تا 52 از سوره ی الأحزاب
(آیه 47)
همان طور که گفتیم در این آیه و آیه بعد بیان پنج وظیفه از وظائف مهم پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله به دنبال بیان اوصاف پنج گانه است.
نخست مىفرماید: «به مؤمنان بشارت ده که براى آنها از سوى خدا فضل و پاداش بزرگى است» (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً).
اشاره به اینکه مسأله «تبشیر» پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تنها محدود به پاداش اعمال نیک مؤمنان نمىشود، بلکه خداوند آن قدر از فضل خود به آنها مى بخشد که موازنه میان عمل و پاداش را بکلى بر هم مىزند.
(آیه 48)
بعد از آن به دستور دوم و سوم پرداخته، مىگوید: «و از کافران و منافقان اطاعت مکن» (وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ).
بدون شک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگز اطاعتى از کافران و منافقان نداشت، اما اهمیت موضوع به قدرى است که به عنوان تأکید براى شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و هشدار و سر مشقى براى دیگران، روى این موضوع مخصوصا تکیه مىکند، چه این که از خطرات مهمى که بر سر راه رهبران راستین قرار دارد به سازش و تسلیم کشیده شدن در اثناء مسیر است.
سپس در چهارمین و پنجمین دستور چنین مىگوید: «اعتنایى به آزارهاى آنها مکن، بر خدا توکل نما و همین بس که خدا حامى و مدافع توست» (وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلًا).
این قسمت از آیه نشان مىدهد که آنها براى تسلیم ساختن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله او را سخت در فشار قرار داده بودند، و انواع آزارها چه از طریق زخم زبان و بدگویى و جسارت، و چه از طریق آزار بدنى، و چه محاصره اقتصادى نسبت به او و یارانش روا مىداشتند.
تاریخ مىگوید پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان نخستین همچون کوه در مقابل انواع آزارها ایستادگى به خرج دادند و هرگز ننگ تسلیم و شکست را نپذیرفتند، و سر انجام در اهداف خود پیروز شدند.
(آیه 49)
گوشهاى از احکام طلاق و جدایى شایسته: قسمتهاى مختلف آیات این سوره (احزاب) به صورت مجموعههاى گوناگونى است که بعضى خطاب به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و بعضى خطاب به همه مؤمنان مىباشد.
در این آیه روى سخن به همه اهل ایمان است، مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که با زنان با ایمان ازدواج کردید، و قبل از همبستر شدن طلاق دادید عدّهاى براى شما بر آنها نیست که بخواهید حساب آن را نگاه دارید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها).
در اینجا خداوند استثنائى براى حکم عدّه زنان مطلّقه بیان فرموده که اگر طلاق قبل از دخول واقع شود نگاه داشتن عده لازم نیست، و از این تعبیر به دست مىآید که قبل از این آیه، حکم عده بیان شده بوده است.
سپس به حکم دیگرى از احکام زنانى که قبل از آمیزش جنسى طلاق گرفتهاند مىپردازد- که در سوره بقره نیز به آن اشاره شده است- مىفرماید: «آنها را (با هدیه مناسبى) بهرهمند سازید» (فَمَتِّعُوهُنَّ).
بدون شک پرداختن هدیه مناسب به زن در جایى واجب است که مهرى براى او تعیین نشده باشد.
در این که مقدار این «هدیه» چه اندازه باید باشد؟ قرآن مجید در آیه 236 سوره بقره آن را اجمالا بیان کرده و فرموده است: «هدیه اى مناسب و متعارف آن کس که توانایى دارد به اندازه توانائیش و آن کس که تنگدست است به اندازه خودش».
آخرین حکم آیه مورد بحث این است که زنان مطلّقه را «بطرز شایسته اى رهایشان کنید» و به صورت صحیحى از آنها جدا شوید (وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِیلًا).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/245
-
پاسخ : صفحه ی 251 از قرآن کریم شامل آیات 41 تا 52 از سوره ی الأحزاب
(آیه 50)
با این زنان مىتوانى ازدواج کنى! بعد از ذکر پارهاى از احکام مربوط به طلاق دادن زنان در آیه قبل، در اینجا روى سخن را به شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، و موارد هفتگانهاى را که ازدواج با آنها براى پیامبر مجاز بوده شرح مىدهد.
1- نخست مىگوید: «اى پیامبر! ما همسران تو را که مهر آنها را پرداختهاى براى تو حلال کردیم» (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ).
منظور از این زنان به قرینه جملههاى بعد زنانى هستند که با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رابطه خویشاوندى نداشتند و با او ازدواج کردند، زیرا مرسوم بوده است که به هنگام ازدواج با غیر خویشاوندان مهریه را نقدا پرداخت مىکردند، به علاوه تعجیل در پرداختن مهر، مخصوصا در موردى که همسر نیاز به آن داشته باشد، بهتر است، ولى به هر حال این کار جزء واجبات نیست، و با توافق طرفین ممکن است مهر به صورت ذمه در عهده زوج کلا یا بعضا بماند.
2- «و کنیزانى را که از طریق غنائم و انفال، خدا به تو بخشیده است» (وَ ما مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ).
3- «و دختران عموى تو و دختران عمه ها و دختران دائى تو و دختران خاله هایى که با تو مهاجرت کردهاند» اینها نیز بر تو حلالند (وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللَّاتِی هاجَرْنَ مَعَکَ).
انحصار در این چهار گروه روشن است، ولى قید مهاجرت به خاطر آنست که در آن روز هجرت دلیل بر ایمان بوده، و عدم مهاجرت دلیل بر کفر و یا به خاطر این است که هجرت امتیاز بیشترى به آنها مى دهد و هدف در آیه بیان زنان با شخصیت و با فضیلت است که مناسب همسرى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى باشند.
4- «و هرگاه زن با ایمانى خود را به پیامبر ببخشد (و هیچ گونه مهرى براى خود قائل نشود) اگر پیامبر بخواهد مىتواند با او ازدواج کند» (وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها).
«اما چنین ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه براى سایر مؤمنان» (خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ).
«ما مى دانیم براى آنها در مورد همسران و کنیزانشان چه حکمى مقرر داریم» و مصالح آنها چه ایجاب مى کرده است؟ (قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فِی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ).
بنا بر این اگر در مسائل مربوط به ازدواج براى آنها در بعضى موارد محدودیتى قائل شده ایم روى مصالحى بوده است که در زندگى آنها و تو حاکم بوده، و هیچ یک از این احکام و مقررات بىحساب نیست.
سپس مى افزاید: «این به خاطر آن است که مشکل و حرجى (در اداى رسالت) بر تو نبوده باشد» (لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ). و بتوانى در انجام این وظیفه مسؤولیت هاى خود را ادا کنى.
«و خداوند آمرزنده و رحیم است» (وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
جمله اخیر اشاره به فلسفه این احکام مخصوص پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله است، این جمله مى گوید: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شرائطى دارد که دیگران ندارند و همین تفاوت سبب تفاوت در احکام شده است. یعنى، هدف این بوده که قسمتى از محدودیتها و مشکلات از دوش پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از طریق این احکام برداشته شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/245
-
پاسخ : صفحه ی 251 از قرآن کریم شامل آیات 41 تا 52 از سوره ی الأحزاب
(آیه 51)
شأن نزول:
در تفسیر آیه 28 و 29 همین سوره و بیان شأن نزول آنها گفتیم که جمعى از همسران پیامبر- بنا بر آنچه مفسران نقل کردهاند- به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عرض کردند که بر نفقه و هزینه زندگى ما بیفزا از این گذشته در چگونگى تقسیم اوقات زندگى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در میان آنها نیز با هم رقابتهایى داشتند که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله را با آن همه گرفتارى و اشتغالات مهم در مضیقه قرار مىداد، هر چند آن حضرت کوشش لازم را در زمینه عدالت در میان آنها رعایت مىکرد.
آیه نازل شد و پیامبر را در تقسیم اوقاتش در میان آنها کاملا آزاد گذاشت.
تفسیر:
رفع یک مشکل دیگر از زندگى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله یک رهبر بزرگ الهى همچون پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن هم در زمانى که در کوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئههاى خطرناکى از داخل و خارج براى او مىچینند، نمىتواند فکر خود را زیاد مشغول زندگى شخصى و خصوصیش کند، باید در زندگى داخلى خود داراى آرامش نسبى باشد تا بتواند به حل انبوه مشکلاتى که از هر سو او را احاطه کرده است با فراغت خاطر بپردازد.
در عین حال گاه اختلاف میان همسران و رقابتهاى زنانه متداول آنها، طوفانى در درون خانه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر مىانگیخته، و فکر او را به خود مشغول مىداشته است.
اینجاست که خداوند یکى دیگر از ویژگیها را براى پیامبرش قائل شده، و براى همیشه به این ماجراها و کشمکشها پایان داد، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را از این نظر آسوده خاطر و فارغ البال کرد.
و چنانکه در آیه مىخوانیم فرمود: (موعد) هر یک از این زنان را بخواهى مىتوانى به تأخیر اندازى و هر کدام را بخواهى نزد خود جاى دهى» (تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ).
مىدانیم یکى از احکام اسلام در مورد همسران متعدد آن است که شوهر اوقات خود را در میان آنها بطور عادلانه تقسیم کند، و از این موضوع در کتب فقه اسلامى به عنوان «حق قسم» تعبیر مىکنند.
یکى از خصایص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این بود که به خاطر شرائط خاص زندگى، رعایت حق قسم به حکم این آیه از او ساقط بود هر چند او با این حال حتى الامکان مساوات و عدالت را رعایت مىکرد.
سپس مىافزاید: «و هرگاه بعضى از آنها را که بر کنار ساختهاى بخواهى نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نیست» (وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ).
و به این ترتیب نه تنها در آغاز، اختیار با توست، در ادامه کار نیز این تخییر بر قرار است.
«این حکم الهى براى روشنى چشم آنها و این که غمگین نشوند و همه آنها راضى به آنچه در اختیارشان مى گذارى گردند نزدیکتر است» (ذلِکَ أَدْنى أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ).
چرا که این یک حکم عمومى در باره همه آنهاست که از ناحیه خدا براى مصالح مهمى تشریع شده، بنا بر این آنها باید با رضا و رغبت به آن تن دهند.
در پایان آیه مطلب را با این جمله ختم مىکند: «خدا آنچه را در قلوب شماست مىداند، و خداوند (از همه اعمال و مصالح بندگان باخبر) است، و در عین حال حلیم است» و در کیفر آنها عجله نمىکند (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فِی قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَلِیماً).
آرى! خدا مىداند شما در برابر کدامین حکم قلبا رضا و تسلیم دارید، و در برابر کدامین ناخشنود هستید.
(آیه 52)
یک حکم مهم دیگر در ارتباط با همسران پیامبر در این آیه حکم دیگرى از احکام مربوط به همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بیان شده، مى فرماید:
«بعد از این دیگر زنى بر تو حلال نیست، و نمىتوانى همسرانت را به همسران دیگرى مبدّل کنى [بعضى را طلاق دهى و همسر دیگرى به جاى او برگزینى] هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنچه که به صورت کنیز در ملک تو در آید، و خداوند ناظر و مراقب بر هر چیز است» و با این حکم فشار قبایل عرب را در اختیار همسر از آنان از تو برداشتیم (لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا ما مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ رَقِیباً).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/246
-
صفحه ی 252 از قرآن کریم شامل آیات 53 تا 62 از سوره ی الأحزاب
[golrooz]صفحه ی 252 از قرآن کریم شامل آیات 53 تا 62 از سوره ی الأحزاب[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَدْخُلُوا۟ بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَيٰ طَعَامٍ غَيْرَ نَٰظِرِينَ إِنَيٰهُ وَلَٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا۟ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا۟ وَلَا مُسْتَْٔنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِ مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِ مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَٰعًا فَسَْٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٍ ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا۟ رَسُولَ اللَّهِ وَلَآ أَن تَنكِحُوٓا۟ أَزْوَٰجَهُ مِنۢ بَعْدِهِۦٓ أَبَدًا إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا(53)
اي كساني كه ايمان آورده ايد داخل اتاقهاي پيامبر مشويد مگر آنكه براي [خوردن] طعامي به شما اجازه داده شود [آن هم] بي آنكه در انتظار پخته شدن آن باشيد ولي هنگامي كه دعوت شديد داخل گرديد و وقتي غذا خورديد پراكنده شويد بي آنكه سرگرم سخني گرديد اين [رفتار] شما پيامبر را مي رنجاند و[لي] از شما شرم مي دارد و حال آنكه خدا از حق[گويي] شرم نمي كند و چون از زنان [پيامبر] چيزي خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد اين براي دلهاي شما و دلهاي آنان پاكيزه تر است و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد و مطلقا [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد چرا كه اين [كار] نزد خدا همواره [گناهي] بزرگ است(53)
إِن تُبْدُوا۟ شَئًْا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا(54)
اگر چيزي را فاش كنيد يا آن را پنهان داريد قطعا خدا به هر چيزي داناست(54)
لَّا جُنَاحَ عَلَيْهِنَّ فِيٓ ءَابَآئِهِنَّ وَلَآ أَبْنَآئِهِنَّ وَلَآ إِخْوَٰنِهِنَّ وَلَآ أَبْنَآءِ إِخْوَٰنِهِنَّ وَلَآ أَبْنَآءِ أَخَوَٰتِهِنَّ وَلَا نِسَآئِهِنَّ وَلَا مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُنَّ وَاتَّقِينَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا(55)
بر زنان در مورد پدران و پسران و برادران و پسران برادران و پسران خواهران و زنان [همكيش] و بردگانشان گناهي نيست [كه ديده شوند] و بايد از خدا پروا بداريد كه خدا همواره بر هر چيزي گواه است(55)
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ صَلُّوا۟ عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا۟ تَسْلِيمًا(56)
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مي فرستند اي كساني كه ايمان آورده ايد بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبي گردن نهيد(56)
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْءَاخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا(57)
بي گمان كساني كه خدا و پيامبر او را آزار مي رسانند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابي خفت آور آماده ساخته است(57)
وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا۟ فَقَدِ احْتَمَلُوا۟ بُهْتَٰنًا وَإِثْمًا مُّبِينًا(58)
و كساني كه مردان و زنان مؤمن را بي آنكه مرتكب [عمل زشتي] شده باشند آزار مي رسانند قطعا تهمت و گناهي آشكار به گردن گرفته اند(58)
يَٰٓأَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَيٰٓ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا(59)
اي پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاي خود را بر خود فروتر گيرند اين براي آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديكتر است و خدا آمرزنده مهربان است(59)
۞ لَّئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَٰفِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلًا(60)
اگر منافقان و كساني كه در دلهايشان مرضي هست و شايعه افكنان در مدينه [از كارشان] باز نايستند تو را سخت بر آنان مسلط مي كنيم تا جز [مدتي] اندك در همسايگي تو نپايند(60)
مَّلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوٓا۟ أُخِذُوا۟ وَقُتِّلُوا۟ تَقْتِيلًا(61)
از رحمت خدا دور گرديده و هر كجا يافته شوند گرفته و سخت كشته خواهند شد(61)
سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا۟ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا(62)
در باره كساني كه پيشتر بوده اند [همين] سنت خدا [جاري بوده] است و در سنت خدا هرگز تغييري نخواهي يافت(62)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 252 از قرآن کریم شامل آیات 53 تا 62 از سوره ی الأحزاب
(آیه 53)
شأن نزول:
هنگامى که رسول خدا با «زینب بنت جحش» ازدواج کرد، ولیمه نسبتا مفصلى به مردم داد.
انس که خادم مخصوص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود مىگوید: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به من دستور داد که اصحابش را به غذا دعوت کنم، من همه را دعوت کردم، دسته دسته مىآمدند و غذا مىخوردند و از اتاق خارج مىشدند، تا این که عرض کردم: اى پیامبر خدا! کسى باقى نمانده که من او را دعوت نکرده باشم، فرمود: اکنون که چنین است سفره را جمع کنید، سفره را برداشتند و جمعیت پراکنده شدند، اما سه نفر همچنان در اتاق پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ماندند و مشغول بحث و گفتگو بودند.
آیه نازل شد و دستورات لازم را بیان کرد و نیز از بعضى قرائن استفاده مىشود که گاهى همسایگان و سایر مردم طبق معمول براى عاریت گرفتن اشیائى نزد بعضى از زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىآمدند براى حفظ حیثیت همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آیه نازل شد و به مؤمنان دستور داد که هرگاه مىخواهند چیزى از آنها بگیرند از پشت پرده بگیرند.
در روایت دیگرى آمده است که بعضى از مخالفان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفتند: به خدا سوگند هرگاه او چشم از جهان بپوشد ما با همسران او ازدواج خواهیم کرد! آیه نازل شد و ازدواج با زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را بعد از او بکلى ممنوع ساخت، و به این توطئه نیز پایان داد.
تفسیر:
باز روى سخن در این آیه به مؤمنان است و بخشى دیگر از احکام اسلام مخصوصا آنچه مربوط به آداب معاشرت با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و خانواده نبوت بوده است ضمن جملههاى کوتاه و گویا و صریح بیان مىکند.
نخست مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هرگز در اتاقهاى پیامبر سر زده داخل نشوید، مگر این که براى صرف غذا به شما اجازه داده شود، (آن هم مشروط به این که به موقع وارد شوید) نه این که از مدتى قبل بیایید و در انتظار وقت غذا بنشینید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى طَعامٍ غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ).
مسلما این حکم اختصاص به پیامبر ندارد، در هیچ مورد بدون اجازه نباید وارد خانه کسى شد. به علاوه به هنگامى که دعوت به طعام مىشوند باید وقت شناس باشند و مزاحمت بىموقع براى صاحب خانه فراهم نکنند.
سپس به دومین حکم پرداخته، مىگوید: «ولى هنگامى که دعوت شدید وارد شوید، و هنگامى که غذا خوردید پراکنده شوید» (وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا).
در سومین حکم مىفرماید: پس از صرف غذا «مجلس انس و گفتگو (در خانه پیامبر و هیچ میزبان دیگرى) تشکیل ندهید» (وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ).
البته ممکن است میزبان خواهان چنین مجلس انسى باشد در این صورت مستثناست.
سپس علت این حکم را چنین بیان مىکند: «این کار پیامبر را آزار مىداد، اما او از شما شرم مىکرد، ولى خداوند از بیان حق شرم نمىکند و ابا ندارد» (إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ).
البته پیامبر خدا نیز از بیان حق در مواردى که جنبه شخصى و خصوصى نداشت هیچ ابا نمىکرد ولى بیان حق اشخاص از ناحیه خودشان زیبا نیست اما از ناحیه کسان دیگر جالب و زیباست.
سپس چهارمین حکم را در زمینه «حجاب» چنین بیان مىدارد: «و هنگامى که چیزى از متاع و وسائل زندگى از همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بخواهید از پشت حجاب (پرده) بخواهید» (وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ).
روشن است قرار گرفتن همسران پیامبر در معرض دید مردم (هر چند با حجاب اسلامى باشد) کار خوبى نبود لذا دستور داده شده که از پشت پرده یا پشت در بگیرند.
قرآن بعد از این دستور فلسفه آن را چنین بیان مىفرماید: «این براى پاکى دلهاى شما و آنان بهتر است» (ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ).
پنجمین حکم را به این صورت بیان مىفرماید: «شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید» (وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ).
گرچه عمل ایذائى در خود این آیه منعکس است ولى مفهوم آیه عام است و هر گونه اذیت و آزار را شامل مىشود.
سر انجام ششمین و آخرین حکم را در زمینه حرمت ازدواج با همسران پیامبر بعد از او چنین بیان مىکند: «شما هرگز حق ندارید که همسران او را بعد از او به همسرى خویش در آورید که این کار در نزد خدا عظیم است» (وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً).
(آیه 54)
این آیه به مردم شدیدا هشدار داده، مى گوید: «اگر چیزى را آشکار کنید یا پنهان دارید خداوند از همه امور آگاه است» (إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً).
گمان نکنید خدا از برنامه هاى ایذائى شما نسبت به پیامبرش با خبر نیست، چه آنها که بر زبان جارى کردند و چه آنها که در دل تصمیم داشتند همه را به خوبى مى داند، و با هر کس متناسب کار و نیّتش رفتار مى کند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/246
-
پاسخ : صفحه ی 252 از قرآن کریم شامل آیات 53 تا 62 از سوره ی الأحزاب
(آیه 55)
شأن نزول:
بعد از نزول آیه حجاب (آیه گذشته) پدران و فرزندان و بستگان همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خدمتش عرض کردند: اى رسول خدا! ما نیز با آنها از پشت پرده سخن گوییم؟
آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت که این حکم شامل شما نمىشود.
تفسیر:
مواردى که از قانون حجاب مستثنا است از آنجا که در آیه گذشته حکم مطلقى در باره حجاب در مورد همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده بود و اطلاق این حکم این توهّم را به وجود مىآورد که محارم آنها نیز موظف به اجراى آن هستند و تنها از پشت پرده باید با آنها تماس بگیرند، آیه نازل شد و حکم این مسأله را شرح داد.
مىفرماید: «بر آنان [همسران پیامبر] گناهى نیست که با پدران، فرزندان، برادران، فرزندان برادران، فرزندان خواهران خود، و زنان مسلمان، و بردگان خود» بدون حجاب تماس داشته باشد (لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ).
و به تعبیر دیگر محارم آنها که منحصر در این شش گروهند مستثنا مىباشند.
و در پایان آیه همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مىگوید: «تقوا را پیشه کنید که خداوند بر هر چیزى آگاه است» و هیچ چیز بر او مخفى و پنهان نیست (وَ اتَّقِینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیداً).
چه این که حجاب و پرده، و مانند اینها همه وسائلى براى حفظ از گناه بیش نیست، ریشه اصلى همان تقواست که اگر نباشد حتى این وسائل نیز سودى نخواهد بخشید.
(آیه 56)
سلام و درود بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله: به دنبال بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون حفظ حرمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و عدم ایذاء او آمده در اینجا نخست سخن از علاقه خاص خداوند و فرشتگان نسبت به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىگوید، و بعد در این زمینه دستور به مؤمنان مىدهد، و سپس عواقب دردناک و شوم آزار دهندگان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مطرح مىسازد و در آخرین مرحله گناه بزرگ کسانى را که از طریق تهمت مؤمنان را ایذاء کنند بازگو مىکند.
نخست مىفرماید: «خداوند و فرشتگان بر پیامبر رحمت و درود مىفرستند» (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ).
مقام پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن قدر والاست که آفریدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى که تدبیر این جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مىفرستند، اکنون که چنین است شما نیز با این پیام جهان هستى هماهنگ شوید، «اى کسانى که ایمان آوردهاید! بر او درود بفرستید و سلام بگویید و در برابر فرمان او تسلیم باشید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً).
او یک گوهر گرانقدر عالم آفرینش است، و اگر به لطف الهى در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشمرید، مبادا ارج و مقام او را در پیشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمانها فراموش کنید.
قابل توجه این که در باره کیفیت صلوات بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در روایات بىشمارى که از طرق اهل سنت و اهل بیت رسیده صریحا آمده است که «آل محمّد» را به هنگام صلوات بر «محمّد» بیفزایید.
به این صورت: «اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/247
-
پاسخ : صفحه ی 252 از قرآن کریم شامل آیات 53 تا 62 از سوره ی الأحزاب
(آیه 57)
این آیه در حقیقت نقطه مقابل آیه گذشته را بیان مىکند، مىگوید: «کسانى که خدا و پیامبرش را ایذاء مىکنند خداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور مىسازد و براى آنان عذاب خوار کنندهاى آماده کرده است» (إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً).
منظور از «ایذاء پروردگار» همان کفر و الحاد است که خدا را به خشم مىآورد و اما ایذاء پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مفهوم وسیعى دارد، و هر گونه کارى که او را آزار دهد شامل مىشود.
حتى از روایاتى که در ذیل آیه وارد شده چنین استفاده مىشود که آزار خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مخصوصا على علیه السّلام و دخترش فاطمه زهرا علیها السّلام نیز مشمول همین آیه بوده است.
رسول خدا فرمود: «فاطمه پارهاى از تن من است هر چه او را آزار دهد مرا مىآزارد».
شبیه همین معنى در باره على علیه السّلام نیز از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است.
(آیه 58)
این آیه از ایذاء مؤمنان سخن مىگوید و براى آن بعد از ایذاء خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اهمیت فوق العادهاى قائل مىشود، مىفرماید: «و کسانى که مردان و زنان با ایمان را به خاطر کارى که انجام ندادهاند آزار مى دهند، متحمل بهتان و گناه آشکارى شدهاند» (وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً).
چرا که مؤمن از طریق ایمان پیوندى با خدا و پیامبرش دارد، و به همین دلیل در اینجا در ردیف خدا و پیامبرش قرار گرفته است.
در حدیثى که «امام على بن موسى الرضا» از جدش پیامبر نقل کرده چنین آمده است: «کسى که مرد یا زن مسلمانى را بهتان زند یا در باره او سخنى بگوید که در او نیست خداوند او را در قیامت روى تلى از آتش قرار مى دهد تا از عهده آنچه گفته بر آید»!
(آیه 59)
شأن نزول:
آن ایام زنان مسلمان به مسجد مىرفتند و پشت سر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نماز مىگذاردند، هنگام شب موقعى که براى نماز مغرب و عشاء مىرفتند بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مىنشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مىدادند و مزاحم آنان مىشدند.
آیه نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور کامل رعایت کنند تا به خوبى شناخته شوند و کسى بهانه مزاحمت پیدا نکند.
تفسیر:
اخطار شدید به مزاحمان و شایعه پراکنان! به دنبال نهى از ایذاء رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان در آیات گذشته، در اینجا روى یکى از موارد ایذاء تکیه کرده و براى پیشگیرى از آن از دو طریق اقدام مىکند.
در قسمت اول مىگوید: «اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو: جلبابها [روسرىهاى بلند] خود را بر خویش فرو افکنند این کار براى این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است» و اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ).
هدف این است که زنان مسلمان در پوشیدن حجاب سهلانگار و بىاعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بىبندوبار که در عین داشتن حجاب آن چنان بىپروا و لاابالى هستند که غالبا قسمتهایى از بدنهاى آنان نمایان است و همین معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مىکند.
و از آنجا که نزول این حکم، جمعى از زنان با ایمان را نسبت به گذشته پریشان مىساخت، در پایان آیه مى افزاید: «خداوند همواره آمرزنده و مهربان است» (وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
هر گاه از شما تاکنون در این امر کوتاهى شده چون بر اثر جهل و نادانى بوده است خداوند شما را خواهد بخشید، توبه کنید و به سوى او باز گردید، و وظیفه عفت و پوشش را به خوبى انجام دهید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/247
-
پاسخ : صفحه ی 252 از قرآن کریم شامل آیات 53 تا 62 از سوره ی الأحزاب
(آیه 60)
شأن نزول:
گروهى از منافقین در مدینه بودند و انواع شایعات را پیرامون پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به هنگامى که به بعضى از غزوات مىرفت در میان مردم منتشر مىساختند، گاه مىگفتند: پیامبر کشته شده، و گاه مىگفتند: اسیر شده، مسلمانانى که توانایى جنگ را نداشتند و در مدینه مانده بودند سخت ناراحت مىشدند، شکایت نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آوردند.
آیه نازل شد و سخت این شایعه پراکنان را تهدید کرد.
تفسیر:
به دنبال دستورى که در آیه پیش به زنان با ایمان داده شد به بعد دیگر این مسأله یعنى فعالیتهاى موذیانه اراذل و اوباش پرداخته، مىگوید: «اگر منافقان و کسانى که در قلبشان بیمارى است و نیز کسانى که اخبار دروغ در مدینه پخش مىکنند دست از کارشان بر ندارند ما تو را بر ضد آنان مىشورانیم (و با یک حمله عمومى تو را بر آنها مسلّط خواهیم ساخت) سپس جز مدت کوتاهى نمىتوانند در کنار تو در این شهر بمانند»! (لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلَّا قَلِیلًا).
(آیه 61)
و هنگامى که از این شهر رانده شدند و از تحت حمایت حکومت اسلامى طرد گشتند «از همه جا طرد مىشوند، و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسید»! (مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا).
اشاره به این که بعد از این حمله عمومى در هیچ جا در امان نخواهند بود، و آنها را با دقت جستجو و پیدا مى کنند و به دیار عدم فرستاده مى شوند.
(آیه 62)
سپس در این آیه مىافزاید: این دستور تازهاى نیست، «این سنتى است الهى و همیشگى که در اقوام پیشین بوده است» که هر گاه گروههاى خرابکار بىشرمى و توطئه را از حد بگذرانند فرمان حمله عمومى به آنها صادر مىشود (سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ).
و چون این حکم یک سنت الهى است هرگز دگرگون نخواهد شد چرا که «براى سنت خداوند تبدیل و تغییرى نمىیابى» (وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا).
این تعبیر در حقیقت جدى بودن این تهدید را مشخص مىکند که بدانند مطلب کاملا قطعى و ریشهدار است و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد، یا باید به اعمال ننگین خود پایان دهند و یا در انتظار چنین سر نوشت دردناکى باشند.
این حکم مانند سایر احکام اسلامى اختصاص به زمان و مکان و اشخاصى ندارد.
اگر به راستى سمپاشى و توطئه از حد بگذرد و به صورت یک جریان در آید، و جامعه اسلامى را با خطرات جدى رو برو سازد حکومت اسلامى مىتواند دستور آیات فوق را که به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله داده شده است به اجرا در آورد، و مردم را براى در هم کوبیدن ریشه هاى فساد بسیج کند؟!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/247
-
صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
[golrooz] صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَسَْٔلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا(63)
مردم از تو در باره رستاخيز مي پرسند بگو علم آن فقط نزد خداست و چه مي داني شايد رستاخيز نزديك باشد(63)
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَٰفِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا(64)
خدا كافران را لعنت كرده و براي آنها آتش فروزاني آماده كرده است(64)
خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا لَّا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا(65)
جاودانه در آن مي مانند نه ياري مي يابند و نه ياوري(65)
يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيْتَنَآ أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا۠(66)
روزي كه چهره هايشان را در آتش زيرورو مي كنند مي گويند اي كاش ما خدا را فرمان مي برديم و پيامبر را اطاعت مي كرديم(66)
وَقَالُوا۟ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا۠(67)
و مي گويند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند(67)
رَبَّنَآ ءَاتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا(68)
پروردگارا آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتي بزرگ(68)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَكُونُوا۟ كَالَّذِينَ ءَاذَوْا۟ مُوسَيٰ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا۟ وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهًا(69)
اي كساني كه ايمان آورده ايد مانند كساني مباشيد كه موسي را [با اتهام خود] آزار دادند و خدا او را از آنچه گفتند مبرا ساخت و نزد خدا آبرومند بود(69)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ اتَّقُوا۟ اللَّهَ وَقُولُوا۟ قَوْلًا سَدِيدًا(70)
اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا پروا داريد و سخني استوار گوييد(70)
يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَٰلَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا(71)
تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشايد و هر كس خدا و پيامبرش را فرمان برد قطعا به رستگاري بزرگي نايل آمده است(71)
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَٰنُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا(72)
ما امانت [الهي و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند و[لي] انسان آن را برداشت راستي او ستمگري نادان بود(72)
لِّيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَٰفِقِينَ وَالْمُنَٰفِقَٰتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَٰتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًۢا(73)
[آري چنين است] تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را عذاب كند و توبه مردان و زنان با ايمان را بپذيرد و خدا همواره آمرزنده مهربان است(73)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْءَاخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ(1)
سپاس خدايي را كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و در آخرت [نيز] سپاس از آن اوست و هم اوست سنجيده كار آگاه(1)
يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَآءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ(2)
آنچه در زمين فرو مي رود و آنچه از آن بر مي آيد و آنچه از آسمان فرو مي شود و آنچه در آن بالا مي رود [همه را] مي داند و اوست مهربان آمرزنده(2)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَيٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَٰلِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَآ أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَٰبٍ مُّبِينٍ(3)
و كساني كه كافر شدند گفتند رستاخيز براي ما نخواهد آمد بگو چرا سوگند به پروردگارم كه حتما براي شما خواهد آمد [همان] داناي نهان[ها] كه هموزن ذره اي نه در آسمانها و نه در زمين از وي پوشيده نيست و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اينكه در كتابي روشن [درج شده] است(3)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
(آیه 63)
مى پرسند: قیامت کى بر پا مى شود؟ آیات گذشته سخن از توطئه هاى منافقان و اشرار مى گفت، در اینجا به یکى دیگر از برنامه هاى مخرب آنها اشاره شده است که گاه به عنوان استهزاء و یا به منظور ایجاد شک و تردید در قلوب ساده دلان این سؤال را مطرح مى کردند که قیامت با آن همه اوصافى که محمّد از آن خبر مى دهد کى بر پا مى شود؟
مى فرماید: «مردم از تو پیرامون زمان قیام قیامت سؤال مى کنند» (یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ).
سپس به آنها چنین پاسخ مىگوید: «بگو: (اى پیامبر!) آگاهى بر این موضوع تنها نزد خداست» و هیچ کس جز او از این موضوع آگاه نیست (قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ). حتى پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب نیز از آن بىخبرند.
و به دنبال آن مى افزاید: «چه مى دانى؟ شاید قیام قیامت نزدیک باشد» (وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً).
(آیه 64)
سپس به تهدید کافران و گوشهاى از مجازات دردناک آنها پرداخته، مى فرماید: «خداوند کافران را از رحمت خود دور ساخته و براى آنان آتش سوزاننده اى فراهم کرده است» (إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً).
(آیه 65)
«آنها جاودانه در این آتش سوزان خواهند ماند و سر پرست و یاورى نخواهند یافت» (خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).
تفاوت میان «ولىّ» و «نصیر» در اینجاست که «ولىّ» انجام تمام کار را بر عهده مى گیرد ولى «نصیر» کسى است که انسان را کمک مى دهد تا به مقصود خود برسد، اما این کافران در قیامت نه ولیى دارند و نه نصیرى.
(آیه 66)
سپس قسمت دیگرى از عذاب دردناک آنها را در قیامت بیان کرده، مى فرماید: «روزى را به خاطر بیاور که صورتهاى آنها در آتش دوزخ دگرگون مى شود» (یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ).
این دگرگونى یا از نظر رنگ چهره هاست که گاه سرخ و کبود مى شود و گاه زرد و پژمرده، و یا از نظر قرار گرفتن بر شعلههاى آتش است که گاه این سمت صورت آنها بر آتش قرار مى گیرد، و گاه سمت دیگر (نعوذ باللّه).
اینجاست که فریادهاى حسرت بارشان بلند مى شود و «مىگویند: اى کاش ما خدا و پیامبرش را اطاعت کرده بودیم» (یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا). که اگر اطاعت مى کردیم چنین سر نوشت دردناکى در انتظار ما نبود.
(آیه 67)
«و مىگویند: پروردگارا! ما از رؤسا و بزرگترهاى خود اطاعت کردیم پس آنها ما را گمراه ساختند» (وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/248
-
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
(آیه 68)
در اینجا این دوزخیان گمراه به هیجان مى آیند و مجازات شدید گمراه کنندگان خود را از خدا مى خواهند و مى گویند: «پروردگارا! آنها را دو چندان عذاب کن» عذابى بر گمراهیشان و عذابى بر گمراه کردن ما! (رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ).
«و آنها را لعن کن لعن بزرگى»! (وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً).
مسلما آنها مستحق عذاب و لعن هستند ولى «عذاب مضاعف» و «لعن کبیر» به خاطر تلاش و کوششى است که براى گمراه کردن دیگران داشته اند.
(آیه 69)
چه نسبتهاى ناروا به موسى (ع) دادند؟ به دنبال بحثهایى که پیرامون احترام مقام پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ترک هر گونه ایذاء نسبت به آن حضرت در آیات گذشته آمد، در اینجا روى سخن را به مؤمنان کرده، مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! مانند کسانى نباشید که موسى را اذیت و آزار کردند، اما خدا او را از همه نسبتهاى ناروا مبرّا و پاک نمود، و او در پیشگاه خدا آبرومند و بزرگ منزلت بود» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً).
انتخاب موسى از میان تمام پیامبرانى که مورد ایذاء قرار گرفتند به خاطر آن است که موذیان بنى اسرائیل بیش از هر پیامبرى او را آزار دادند.
منظور از ایذاء موسى (ع) در اینجا یک حکم کلى و جامع است زیرا بنى اسرائیل از جنبه هاى مختلف موسى (ع) را ایذاء کردند، ایذاءهائى که بىشباهت به آزار بعضى از مردم مدینه نسبت به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نبود مانند پخش شایعات و نقل اکاذیب و نسبت ناروایى که به همسر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دادند که شرح آن در تفسیر سوره نور ذیل آیات 11 تا 20 گذشت.
از این آیه مى توان استفاده کرد که هر گاه کسى در پیشگاه خدا وجیه و صاحب قدر و منزلت باشد خدا به دفاع از او در برابر افراد موذى که نسبتهاى ناروا به او مىدهند مى پردازد.
(آیه 70)
سخن حق بگویید تا اعمالتان اصلاح شود: این آیه به دنبال بحثهایى که در باره شایعه پراکنان و موذیان بدزبان گذشت دستورى صادر مى کند که در حقیقت درمان این درد بزرگ اجتماعى است، مى گوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه کنید، و سخن حق بگویید ...» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً).
«قول سدید» سخنى است که همچون یک سد محکم جلو امواج فساد و باطل را مى گیرد.
(آیه 71)
این آیه نتیجه «قول سدید» و سخن حق را چنین بیان مى فرماید:
«تا کارهاى شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد» (یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ).
در حقیقت تقوا پایه اصلاح زبان و سر چشمه گفتار حق است، و گفتار حق یکى از عوامل مؤثر اصلاح اعمال، و اصلاح اعمال سبب آمرزش گناهان است، چرا که «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ اعمال نیک گناهان را از بین مىب رند». (هود/ 114).
در پایان آیه مى افزاید: «و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند به رستگارى (و پیروزى) عظیمى دست یافته است» (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً).
چه رستگارى و پیروزى از این برتر و بالاتر که اعمال انسان پاک گردد، و گناهانش بخشوده شود و در پیشگاه خدا رو سفید گردد؟!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/248
-
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
(آیه 72)
حمل امانت الهى بزرگترین افتخار بشر: این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره احزاب است مسائل مهمى را که در این سوره در زمینه ایمان، عمل صالح، جهاد، ایثار، عفت، ادب، و اخلاق آمده است تکمیل مى کند، و نشان مى دهد که انسان چگونه داراى موقعیت بسیار ممتازى است که مىتواند حامل رسالت عظیم الهى باشد.
نخست بزرگترین و مهمترین امتیاز انسان را بر تمام جهان خلقت بیان فرموده، مى گوید: «ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم» (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ).
«اما آنها (موجودات عظیم و بزرگ عالم خلقت) از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند» (فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها).
بدیهى است ابا کردن آنان از سر استکبار نبود بلکه ابا کردن آنها توأم با اشفاق یعنى ترس و هراس آمیخته با توجه و خضوع بود.
«اما انسان (این اعجوبه عالم آفرینش جلو آمد و) آن را بر دوش کشید»! (وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ).
ولى افسوس که «او بسیار ظالم و جاهل بود» چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد! (إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا).
«امانت الهى» همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.
اما منظور از «عرضه داشتن» این امانت به آسمانها و زمین و کوهها همان مقایسه نمودن است یعنى هنگامى که این امانت، با استعداد آنها مقایسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شایستگى خویش را براى پذیرش این امانت بزرگ اعلام کردند.
به این ترتیب آسمانها و زمین و کوهها همه با زبان حال فریاد کشیدند که حمل این امانت از عهده ما خارج است.
ولى انسان آن چنان آفریده شده بود که مى توانست تعهد و مسؤولیت را بر دوش کشد، و ولایت الهیه را پذیرا گردد، و در جاده عبودیت و کمال به سوى معبود لایزال سیر کند، و این راه را با پاى خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد.
البته این پذیرش یک پذیرش قراردادى و تشریفاتى نبوده، بلکه پذیرشى است تکوینى بر حسب عالم استعداد.
اما توصیف انسان به «ظلوم» و «جهول» به خاطر فراموش کارى غالب انسانها و ظلم کردن بر خودشان و عدم آگاهى از قدر و منزلت آدمى است، همان کارى که از آغاز در نسل آدم به وسیله «قابیل» و خط قابلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد.
(آیه 73)
این آیه در حقیقت بیان علت عرضه این امانت به انسان است، بیان این واقعیت است که افراد انسان بعد از حمل این امانت بزرگ الهى به سه گروه تقسیم شدند: منافقان، مشرکان و مؤمنان، مى فرماید: «هدف این بوده که خداوند، مردان منافق و زنان منافق، و مردان مشرک و زنان مشرک را عذاب کند و کیفر دهد، و نیز خداوند بر مردان با ایمان و زنان با ایمان رحمت فرستد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ وَ یَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
«پایان سوره احزاب»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/248
-
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 54 آیه است
محتواى سوره:
بحثهاى این سوره- که به مناسبت شرح سرگذشت قوم «سبأ» به نام «سبا» نامیده شده- ناظر به پنج مطلب است:
1- «مسأله توحید» و قسمتى از نشانههاى خداوند در عالم هستى، و صفات پاک او از جمله «توحید» «ربوبیّت» و «الوهیّت».
2- «مسأله معاد» که از همه مسائل در این سوره بیشتر مطرح شده.
3- «مسأله نبوت انبیاى پیشین و مخصوصا پیامبر اسلام» و پاسخ به بهانه جوئیهاى دشمنان در باره او، و بیان پارهاى از معجزات انبیاى سلف.
4- بیان بخشى از نعمتهاى بزرگ خداوند و سرنوشت شکرگزاران و کفران کنندگان، ضمن بیان گوشهاى از زندگى سلیمان و قوم سبا.
5- دعوت به تفکر و اندیشه و ایمان و عمل صالح.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله چنین مىخوانیم:
«کسى که سوره سبأ را بخواند در قیامت تمام انبیا و رسولان رفیق و همنشین او خواهند بود، و همگى با او مصافحه مىکنند».
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده است: «کسى که دو سورهاى را که با حمد آغاز مىشود (سوره سبأ و فاطر) در یک شب بخواند، تمام آن شب را در حفظ و حراست الهى خواهد بود، و اگر آن دو را در روز بخواند هیچ مکروهى به او نمىرسد، و آن قدر از خیر دنیا و آخرت به او داده مى شود که هرگز به قلبش خطور نکرده، و فکر و آرزویش به آن نرسیده است»! مسلما این پاداشهاى عظیم نصیب کسانى نمى شود که تنها به خواندن و لقلقه زبان قناعت کنند، بلکه خواندن باید مقدمهاى باشد براى اندیشیدن که آن نیز انگیزه عمل است.
منببع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/249
-
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
او مالک همه چیز و عالم به همه چیز است: پنج سوره از سورههاى قرآن مجید با حمد پروردگار شروع مىشود که در سه سوره، حمد و ستایش خداوند به خاطر آفرینش آسمان و زمین و موجودات دیگر است (سوره سبأ، فاطر، و انعام).
و در یک سوره (سوره کهف) این حمد و ستایش به خاطر نزول قرآن بر قلب پاک پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىباشد.
در حالى که در سوره حمد تعبیر جامعى شده که همه این امور را در بر مىگیرد «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
به هر حال سخن در آغاز سوره «سبأ» از حمد و سپاس خداست به خاطر مالکیت و حاکمیت او در دنیا و آخرت.
مى فرماید: «حمد مخصوص خداوندى است که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).
«و نیز حمد و سپاس براى او در سراى آخرت است» (وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ).
چرا که هر نعمتى، و هر فایده و برکتى، و هر خلقت موزون و شگرف و عجیبى، همه تعلق به ذات پاک او دارد.
بنابر این هر کس در این عالم مدح و ستایشى از چیزى کند این حمد و ستایش سر انجام به ذات پاک او بر مىگردد، و به گفته شاعر:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست و در پایان آیه مىافزاید: «و او حکیم و خبیر است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ).
بر اساس حکمت بالغه اوست که این نظام عجیب بر جهان حکومت مىکند، و بر اساس علم و آگاهى اوست که هر چیز به جاى خود قرار گرفته، و هر موجودى آنچه را که نیاز دارد در اختیار دارد.
این حمد نه تنها از زبان انسانها و فرشتگان است که از تمام ذرات جهان هستى نیز زمزمه حمد و تسبیح او به گوش هوش مىرسد، هیچ موجودى نیست جز این که حمد و تسبیح او مىگوید.
(آیه 2)
این آیه به شرح گوشهاى از علم بىپایان پروردگار به تناسب توصیف خداوند به «حکیم» و «خبیر» در آیه قبل پرداخته، چنین مىگوید: «آنچه را در زمین فرو مىرود و آنچه را از آن خارج مى شود مى داند» (یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها).
آرى! او از تمام قطرات باران و امواج سیلاب که در اعماق زمین فرو مىروند و به طبقه نفوذ ناپذیر مىرسند و در آنجا متمرکز و براى انسانها ذخیره مىشوند آگاه است.
او از دانههاى گیاهان که در زمین فرو مىروند و روزى به درخت سرسبز یا گیاه پر طراوتى تبدیل مىگردند با خبر است.
از ریشه هاى درختان به هنگامى که در جستجوى آب و غذا به اعماق زمین پیشروى مىکنند.
از امواج الکتریسته، از گازهاى مختلف و ذرات هوا که به داخل زمین نفوذ مىکنند، و نیز از گنجها و دفینهها و اجساد مردگان اعم از انسانها و غیر انسانها که در این زمین گسترده دفن مىشوند، آرى از همه اینها با خبر است.
همچنین از گیاهانى که از زمین خارج مىشوند، از انسانها که از آن برخاستهاند، از چشمههایى که از آن مىجوشد، از گازهایى که از آن بر مىخیزد، از آتشفشانهایى که از آن زبانه مىکشد، و خلاصه از تمام موجوداتى که از اعماق زمین بیرون مىریزند، اعم از آنچه ما مىدانیم و نمىدانیم، او از همه آنها مطلع و آگاه است.
سپس مىافزاید: «او از آنچه از آسمان نازل مىشود و یا به آسمان بالا مىرود باخبر است» (وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها).
از دانههاى باران، از اشعه حیاتبخش خورشید، از امواج نیرومند وحى و شرایع آسمانى، از فرشتگانى که براى ابلاغ رسالت یا انجام مأموریتهاى دیگر به زمین نزول مىکنند، از اشعه کیهانى که از ماوراء جوّ به زمین نازل مىشود، از شهابها و سنگریزههاى سرگردان فضا که به سوى زمین جذب مىشوند، او از همه اینها مطلع است.
و نیز از اعمال بندگان که به آسمان عروج مىکند، از فرشتگانى که پس از اداى رسالت خود به آسمان باز مىگردند، از شیاطینى که براى استراق سمع به آسمانها مىروند، از بخارهایى که از دریا بر مىخیزد و بر فراز آسمان ابرها را تشکیل مىدهد، از آهى که از دل مظلومى بر مىخیزد و به آسمان صعود مىکند، آرى از همه اینها آگاه است.
و در پایان مى افزاید: «اوست مهربان و آمرزنده» (وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ).
(آیه 3)
به پروردگار سوگند قیامت خواهد آمد! آیات گذشته در عین این که از توحید و صفات خدا سخن مىگفت زمینهساز مسأله معاد بود، زیرا بحث معاد جز از طریق علم بىپایان حق حل نمىشود.
لذا آیه مىگوید: «و کافران گفتند: (این دروغ است که قیامتى در پیش داریم) هرگز قیامت به سراغ ما نمىآید»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ).
آنها مىخواستند از این طریق آزادى عمل پیدا کنند و هر کارى از دستشان ساخته است- به این امید که حساب و کتاب و عدل و دادى در کار نیست- انجام دهند.
اما از آنجا که دلائل قیامت روشن است قرآن با یک جمله قاطع و به صورت بیان نتیجه به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىگوید: «بگو: آرى، به پروردگارم سوگند که قیامت به سراغ همه شما خواهد آمد» (قُلْ بَلى وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ).
تکیه روى کلمه «ربّ» به خاطر این است که قیامت از شؤون ربوبیّت است، چگونه ممکن است خداوند مالک و مربى انسانها باشد و آنها را در مسیر تکامل پیش ببرد اما نیمه کاره رها کند و با مرگ همه چیز پایان گیرد! و از آنجا که یکى از اشکالات مخالفان معاد این بوده که به هنگام خاک شدن بدن انسان، و پراکنده شدن اجزاى آن در اطراف زمین، چه کسى مىتواند آنها را بشناسد و جمع کند و به زندگى نوین بازگرداند؟ از سوى دیگر چه کسى مىتواند آنها را بشناسد و جمع کند و به زندگى نوین باز گرداند؟ از سوى دیگر چه کسى مىتواند حساب این همه اعمال بندگان را در نهان و آشکار و درون و برون نگاه دارد و به موقع به این حسابها برسد؟ لذا در دنباله آیه اضافه مىکند: «او از تمام امور پنهانى باخبر است و به اندازه سنگینى ذرهاى در تمام آسمانها و نه در زمین از حوزه علم بىپایان او بیرون نخواهد بود» (عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ).
«و نه کوچکتر از ذره، و نه بزرگتر از آن، مگر این که همه اینها در کتاب مبین ثبت و ضبط است» (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ).
منببع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/249
-
صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
[golrooz] صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لِّيَجْزِيَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ(4)
تا كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند به پاداش رساند آنانند كه آمرزش و روزي خوش برايشان خواهد بود(4)
وَالَّذِينَ سَعَوْ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَ أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ(5)
و كساني كه در [ابطال] آيات ما كوشش مي ورزند كه ما را درمانده كنند برايشان عذابي از بلايي دردناك باشد(5)
وَيَرَي الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْعِلْمَ الَّذِيٓ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِيٓ إِلَيٰ صِرَٰطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ(6)
و كساني كه از دانش بهره يافته اند مي دانند كه آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده حق است و به راه آن عزيز ستوده[صفات] راهبري مي كند(6)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَيٰ رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ(7)
و كساني كه كفر ورزيدند گفتند آيا مردي را به شما نشان دهيم كه شما را خبر مي دهد كه چون كاملا متلاشي شديد [باز] قطعا در آفرينشي جديد خواهيد بود(7)
أَفْتَرَيٰ عَلَي اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌۢ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَٰلِ الْبَعِيدِ(8)
آيا [اين مرد] بر خدا دروغي بسته يا جنوني در اوست [نه] بلكه آنان كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهي دور و درازند(8)
أَفَلَمْ يَرَوْا۟ إِلَيٰ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَآءِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ(9)
آيا به آنچه از آسمان و زمين در دسترسشان و پشت سرشان است ننگريسته اند اگر بخواهيم آنان را در زمين فرو مي بريم يا پاره سنگهايي از آسمان بر سرشان مي افكنيم قطعا در اين [تهديد] براي هر بنده توبه كاري عبرت است(9)
۞ وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُۥدَ مِنَّا فَضْلًا يَٰجِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ(10)
و به راستي داوود را از جانب خويش مزيتي عطا كرديم [و گفتيم] اي كوهها با او [در تسبيح خدا] همصدا شويد و اي پرندگان [هماهنگي كنيد] و آهن را براي او نرم گردانيديم(10)
أَنِ اعْمَلْ سَٰبِغَٰتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا۟ صَٰلِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(11)
[كه] زره هاي فراخ بساز و حلقه ها را درست اندازه گيري كن و كار شايسته كنيد زيرا من به آنچه انجام مي دهيد بينايم(11)
وَلِسُلَيْمَٰنَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ(12)
و باد را براي سليمان [رام كرديم] كه رفتن آن بامداد يك ماه و آمدنش شبانگاه يك ماه [راه] بود و معدن مس را براي او ذوب [و روان] گردانيديم و برخي از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار مي كردند و هر كس از آنها از دستور ما سر برمي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم(12)
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَآءُ مِن مَّحَٰرِيبَ وَتَمَٰثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَٰتٍ اعْمَلُوٓا۟ ءَالَ دَاوُۥدَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ(13)
[آن متخصصان] براي او هر چه مي خواست از نمازخانه ها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و ديگهاي چسبيده به زمين مي ساختند اي خاندان داوود شكرگزار باشيد و از بندگان من اندكي سپاسگزارند(13)
فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَيٰ مَوْتِهِۦٓ إِلَّا دَآبَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا۟ يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا۟ فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ(14)
پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم جز جنبنده اي خاكي [=موريانه] كه عصاي او را [به تدريج] مي خورد [آدميان را] از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [سليمان] فرو افتاد براي جنيان روشن گرديد كه اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خفت آور [باقي] نمي ماندند(14)
لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا۟ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا۟ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ(15)
قطعا براي [مردم] سبا در محل سكونتشان نشانه [رحمتي] بود دو باغستان از راست و چپ [به آنان گفتيم] از روزي پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد شهري است خوش و خدايي آمرزنده(15)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
(آیه 4)
سپس ضمن دو آیه هدف قیام قیامت را بیان مى کند، و یا به تعبیر دیگر دلیل بر لزوم چنین عالمى را بعد از جهان کنونى در برابر منکران شرح داده، مى فرماید: «هدف این است آنها را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند پاداش دهد» (لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
آرى «براى آنها مغفرت و روزى پرارزشى است» (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ).
آیا اگر مؤمنان صالح العمل به پاداش خود نرسند اصل عدالت که از اساسى ترین اصول خلقت است تعطیل نمى گردد؟
(آیه 5)
و از آنجا که بخش دیگر عدالت در مورد مجازات گنهکاران و مجرمان است در این آیه مى افزاید: «و کسانى که سعى در (تکذیب) آیات ما داشتند، و گمان کردند از حوزه قدرت ما مى توانند بگریزند، عذابى بد و دردناک خواهند داشت» (وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ).
(آیه 6)
عالمان، دعوت تو را حق مى دانند: در آیات گذشته سخن از بى خبران کوردلى بود که قاطعانه معاد را با آن همه دلائل، انکار مى کردند.
به همین مناسبت در این آیه سخن از عالمان و اندیشمندانى مى گوید که به تصدیق آیات الهى و تشویق دیگران به پذیرش آن مى پردازند، مى فرماید: «کسانى که به ایشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق مى دانند که به راه خداوند عزیز و حمید هدایت مى کند» (وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ).
(الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ) همه دانشمندان و اندیشمندان را در هر عصر و هر زمان و مکان در بر مى گیرد.
امروز کتابهاى مختلفى از سوى دانشمندان غربى و شرقى در باره اسلام و قرآن تألیف یافته که در آنها اعترافات بسیار گویا و روشنى بر عظمت اسلام و صدق آیه فوق دیده مى شود.
(آیه 7)
در این آیه بار دیگر به مسأله قیامت و رستاخیز باز مى گردد و بحثهاى گذشته را به صورت دیگرى تکمیل مى کند، مى فرماید: «و کافران گفتند:
آیا مردى را به شما نشان دهیم که خبر مى دهد هنگامى که همگى خاک شدید و ذرات بدن شما از یکدیگر جدا شد و هر یک در گوشهاى قرار گرفت (و یا شاید جزء بدن حیوان یا انسان دیگرى شد) بار دیگر به آفرینش تازه اى باز مى گردید»؟! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ).
به نظر مى رسد اصرار آنها بر مسأله انکار معاد از دو امر سر چشمه گرفته، نخست این که: چنین مى پنداشتند معادى که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مطرح مى کرد (معاد جسمانى) مطلبى است آسیب پذیر ! دیگر این که اعتقاد به معاد و یا حتى قبول احتمالى آن به هر حال در انسان ایجاد مسؤولیت و تعهد مى کند، و این مطلبى بود که براى سردمداران کفر سخت خطرناک محسوب مى شد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/249
-
پاسخ : صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
(آیه 8)
و عجب این که آنها این سخن را دلیل بر دروغگویى و یا جنون گوینده اش مى گرفتند، و مى گفتند: «آیا او بر خدا دروغ بسته؟ یا نوعى جنون دارد»؟
(أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ). و گرنه آدم راستگو و عاقل چگونه ممکن است لب به چنین سخنى بگشاید؟! ولى قرآن به طرز قاطعى به آنها چنین پاسخ مى گوید: چنین نیست نه او دیوانه است و نه دروغگو «بلکه آنها که ایمان به آخرت ندارند (هم اکنون) در عذاب و گمراهى دورى هستند» (بَلِ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِیدِ). چه گمراهى از این آشکارتر که انسان منکر معاد شود.
به راستى اگر زندگى محدود به همین چند روز عمر دنیا بود تصور مرگ براى هر انسانى کابوس وحشتناکى مى شد به همین دلیل منکران معاد همیشه در یک نوع نگرانى جانکاه و عذاب الیم به سر مى برند در حالى که مؤمنان به معاد مرگ را دریچه اى به سوى جهان بقا، و وسیله اى براى شکسته شدن قفس و آزادى از این زندان مى شمرند.
(آیه 9)
سپس به دلیل دیگرى پیرامون معاد، دلیلى توأم با تهدید غافلان لجوج، پرداخته چنین مى گوید: «آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار گرفته نگاه نکردند»؟ (أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلى ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
این آسمان با این همه اختران ثابت و سیار و همچنین این زمین با تمام موجودات زنده و برکات و مواهبش، گویاترین دلیل بر قدرت آفریدگار است.
این همان «برهان قدرت» است که در آیات دیگر قرآن در برابر منکران معاد به آن استدلال شده از جمله در آیه 82 سوره یس و آیه 99 سوره اسراء.
در ضمن، این جمله مقدمه اى است براى تهدید این گروه متعصب تیره دل که اصرار دارند چشم به روى همه حقایق بب ندند، لذا به دنبال آن مى فرماید: «اگر ما بخواهیم به زمین دستور مى دهیم پیکر آنها را در خود فرو برد» زلزلهاى ایجاد شود، زمین شکاف بردارد و در میان آن دفن گردند! (إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ).
«و یا (اگر بخواهیم) فرمان مى دهیم قطعات سنگهاى آسمانى بر آنها فرو بارد» و خودشان و خانه و زندگیشان را در هم بکوبد (أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ).
آرى «در این موضوع، نشانه روشنى است (بر قدرت خداوند و توانایى او بر همه چیز، اما براى هر بنده اى که به سوى خدا بازگردد» و فکر و اندیشه خود را به کار گیرد (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ).
ما که از هر سو در قبضه قدرت او قرار داریم چگونه مى توانیم توانائیش را بر معاد انکار کنیم! و یا چگونه مى توانیم از حوزه حکومت او فرار نمائیم.
(آیه 10)
مواهب بزرگ خدا بر داود! از آنجا که در آیه قبل سخن از «عبد منیب» و بنده توبه کار بود و مى دانیم این توصیف در بعضى از آیات قرآن (ص/ 24) براى داود پیامبر ذکر شده است چه بهتر که گوشهاى از حال این پیامبر بزرگ و فرزندش سلیمان به عنوان یک الگو بازگو شود و بحث گذشته تکمیل گردد.
ضمنا هشدارى باشد براى همه کسانى که نعمتهاى خدا را به دست فراموشى مى سپرند و به هنگامى که بر اریکه قدرت مى نشینند خدا را بنده نیستند.
آیه مى گوید: «ما به داود از فضل خود نعمتى بزرگ بخشیدیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا).
بعد از این اشاره سر بسته به شرح آن مى پردازد و قسمتى از فضائل معنوى و بخشى از فضیلتهاى مادى داود را بدین گونه شرح مى دهد: ما گفتیم «اى کوهها! با داود هم صدا شوید و همچنین شما اى پرندگان با او هم آواز گردید» و هر گاه او ذکر و تسبیح خدا مى گوید زمزمه را سر دهید (یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ).
در روایتى از امام صادق علیه السّلام مى خوانیم: «داود به سوى دشت و بیابان خارج شد، و هنگامى که زبور را تلاوت مى کرد هیچ کوه و سنگ و پرنده اى نبود مگر این که با او هم صدا مى شد».
بعد از ذکر این فضیلت معنوى به ذکر یک فضیلت مادّى پرداخته، مى گوید:
«و ما آهن را براى او نرم کردیم» (وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ).
ظاهر آیه این است که، نرم شدن آهن در دست داود به فرمان الهى و به صورت اعجاز انجام مى گرفت.
در حدیثى آمده است که خداوند به داود وحى فرستاد «تو بنده خوبى هستى جز این که از بیت المال ارتزاق مى کنى، داود چهل روز گریه کرد (و از خدا راه حلى خواست) خداوند آهن را براى او نرم کرد، و هر روز زرهى مى ساخت ...
و به این وسیله از بیت المال بى نیاز شد».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/250
-
پاسخ : صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
(آیه 11)
این آیه شرحى براى زره ساختن داود و فرمان بسیار پر معنى پروردگار در این زمینه است، مى گوید: ما به او گفتیم «زره هاى کامل بساز، و حلقه هاى آنها را به اندازه و متناسب کن» (أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ).
در واقع خداوند به داود دستورى مى دهد که باید سرمشقى براى همه صنعتگران و کارگران با ایمان جهان باشد، دستور محکم کارى و رعایت دقت در کیفیت و کمیت در مصنوعات، آن چنان که مصرف کنندگان به خوبى و راحتى بتوانند از آن استفاده کنند، و از استحکام کامل برخوردار باشد.
و در پایان آیه داود و خاندانش را مخاطب ساخته، مى گوید: «عمل صالح به جا آورید که من نسبت به آنچه انجام مى دهید بصیر و بینا هستم» (وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
هدف ساختن زره و کسب درآمد نیست، هدف عمل صالح است، و اینها وسیله اى است در آن مسیر که هم داود از آن بهره مى گرفت و هم خاندان و قومش.
(آیه 12)
حشمت سلیمان و مرگ عبرت انگیز او! به دنبال بحث از مواهبى که خدا به داود داده بود سخن را به فرزندش سلیمان مى کشاند، و از سه موهبت بزرگ- که از عوامل مهم اداره یک کشور پهناور است- بحث مى کند، مى فرماید:
«و براى سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را مى پیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را»! (وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ).
جالب این که براى پدر جسم خشن و فوق العاده محکمى یعنى آهن را مسخّر مى کند و براى فرزند موجود بسیار لطیف! ولى هر دو کار سازنده و اعجاز آمیزند.
در این که باد چگونه دستگاه سلیمان (کرسى یا فرش او را) به حرکت در مى آورد، بر ما روشن نیست، همین قدر مى دانیم هیچ چیز در برابر قدرت خدا مشکل و پیچیده نمى باشد.
سپس به دومین موهبت الهى نسبت به سلیمان اشاره کرده، مى گوید: «و براى او چشمه مس (مذاب) را روان ساختیم»! (وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ).
چگونگى این امر نیز دقیقا بر ما روشن نیست، همین اندازه مى دانیم که از الطاف الهى در باره این پیامبر بزرگ بود.
و بالأخره به بیان سومین موهبت پروردگار نسبت به سلیمان یعنى تسخیر گروه عظیمى از جن پرداخته، چنین مى گوید: «و گروهى از جن پیش روى او به اذن پروردگار برایش کار مى کردند» (وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ).
«و هرگاه کسى از آنها از فرمان ما سرپیچى مى کرد او را با آتش سوزان مجازات مى کردیم» (وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ).
(آیه 13)
در این آیه به بخشى از کارهاى مهم تولیدى گروه جن که به فرمان سلیمان انجام مى دادند اشاره کرده، چنین مى گوید: «سلیمان هر چه مى خواست از معبدها، و تمثال ها، و ظرفهاى بزرگ غذا که همچون حوضهاى بزرگ بود، و دیگ هاى عظیم ثابت براى او تهیه مى کردند» (یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ).
که بخشى از آنها مربوط به مسائل معنوى و عبادى بود، و بخشى با نیازهاى جسمانى انسانها و جمعیت عظیم لشکریان و کارگزارانش تناسب داشت.
در پایان آیه، بعد از ذکر این مواهب خداوند خطاب به دودمان حضرت داود کرده، مى فرماید: «اى آل داود! شکرگزارى کنید» (اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً).
«اما عده کمى از بندگان من شکرگزارند»! (وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ).
منظور از شکرگزارى در اینجا «شکر در عمل» است یعنى استفاده از مواهب در مسیر همان اهدافى که به خاطر آن آفریده و اعطا شده اند، و مسلم است کسانى که مواهب الهى را عموما در جاى خود به کار گیرند اندکى بیش نیستند.
(آیه 14)
این آیه که در عین حال آخرین سخن پیرامون «سلیمان» در اینجا است، از مرگ عجیب و عبرت انگیز این پیامبر بزرگ خدا سخن مى گوید، و این واقعیت را روشن مى سازد که پیامبر با آن عظمت، و حکمرانى با آن قدرت و ابهت، چگونه به آسانى جان به جانآفرین سپرد.
مى فرماید: «هنگامى که مرگ را براى سلیمان مقرر کردیم کسى مردم را از مرگ او آگاه نساخت، مگر جنبنده اى از زمین که عصاى او را مىخورد» تا عصا شکست و پیکر سلیمان فرو افتاد (فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ).
لذا بعد از آن مى افزاید: «هنگامى که سلیمان فرو افتاد جنیان فهمیدند که اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خوارکننده باقى نمى ماندند» (فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ).
یعنى تا آن زمان گروه جن از مرگ سلیمان آگاه نبودند و فهمیدند که اگر از اسرار غیب آگاه بودند در این مدت در زحمت و رنج کارهاى سنگین باقى نمى ماندند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/250
-
پاسخ : صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
(آیه 15)
تمدن درخشانى که بر اثر کفران بر باد رفت! بعد از بیان نعمتهاى مهمى که خداوند به داود و سلیمان ارزانى داشت، و قیام این دو پیامبر به وظیفه شکرگزارى، سخن از قوم دیگرى به میان مى آورد که در نقطه مقابل آنها قرار داشتند، قومى بودند که خدا انواع نعمتها را به آنها بخشید، ولى راه کفران را در پیش گرفتند، و آنها «قوم سبا» بودند.
قرآن مجید سرگذشت عبرت انگیز آنها را ضمن پنج آیه بیان کرده، نخست مى گوید: «براى قوم سبا در محل سکونتشان نشانه اى (از قدرت الهى) بود» (لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ).
معروف این است که «سبا» نام پدر اعراب «یمن» است، ولى ممکن است سبا در ابتدا نام کسى بوده، سپس تمام فرزندان و قوم او به آن نام نامیده شده اند، و بعد این اسم به سرزمین آنها نیز منتقل گردیده.
سپس قرآن به شرح این آیت الهى که در اختیار قوم سبا قرار داشت پرداخته چنین مى گوید: «دو باغ (بزرگ) بود از طرف راست و چپ» (جَنَّتانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمالٍ).
ماجرا چنین بود که قوم سبا توانستند با سدّ عظیمى که در میان کوههاى مهم آن ناحیه بر پا ساختند سیلابهاى فراوانى را در پشت آن سد عظیم ذخیره کنند، و به این ترتیب سرزمینهاى وسیع و گسترده اى را زیر کشت درآورند.
سپس مى افزاید: ما به آنها گفتیم «از روزى پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید» (کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ).
«شهرى است پاکیزه و پروردگارى آمرزنده و مهربان» (بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ).
از نظر نعمتهاى مادى هوایى پاک و نسیمى فرح افزا داشت، و سرزمینى حاصلخیز و درختانى پربار و اما از نظر نعمت معنوى غفران خداوند شامل حال آنها بود، از تقصیر و کوتاهى آنها صرف نظر مى کرد، و آنها را مشمول عذاب و سرزمینشان را گرفتار بلا نمى ساخت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/251
-
صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
[golrooz] صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَأَعْرَضُوا۟ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَٰهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ(16)
پس روي گردانيدند و بر آن سيل [سد] ع رم را روانه كرديم و دو باغستان آنها را به دو باغ كه ميوه هاي تلخ و شوره گز و نوعي از كنار تنك داشت تبديل كرديم(16)
ذَٰلِكَ جَزَيْنَٰهُم بِمَا كَفَرُوا۟ وَهَلْ نُجَٰزِيٓ إِلَّا الْكَفُورَ(17)
اين [عقوبت] را به [سزاي] آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم و آيا جز ناسپاس را به مجازات مي رسانيم(17)
وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَي الَّتِي بَٰرَكْنَا فِيهَا قُرًي ظَٰهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا۟ فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا ءَامِنِينَ(18)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايي كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاي متصل به هم قرار داده بوديم و در ميان آنها مسافت را به اندازه مقرر داشته بوديم در اين [راه]ها شبان و روزان آسوده خاطر بگرديد(18)
فَقَالُوا۟ رَبَّنَا بَٰعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَٰهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَٰهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ(19)
تا گفتند پروردگارا ميان [منزلهاي] سفرهايمان فاصله انداز و بر خويشتن ستم كردند پس آنها را [براي آيندگان موضوع] حكايتها گردانيديم و سخت تارومارشان كرديم قطعا در اين [ماجرا] براي هر شكيباي سپاسگزاري عبرتهاست(19)
وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ(20)
و قطعا شيطان گمان خود را در مورد آنها راست يافت و جز گروهي از مؤمنان [بقيه] از او پيروي كردند(20)
وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَٰنٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْءَاخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ(21)
و [شيطان] را بر آنان تسلطي نبود جز آنكه كسي را كه به آخرت ايمان دارد از كسي كه در باره آن در ترديد است باز شناسيم و پروردگار تو بر هر چيزي نگاهبان است(21)
قُلِ ادْعُوا۟ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ(22)
بگو كساني را كه جز خدا [معبود خود] پنداشته ايد بخوانيد هموزن ذره اي نه در آسمانها و نه در زمين مالك نيستند و در آن دو شركتي ندارند و براي وي از ميان آنان هيچ پشتيباني نيست(22)
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَٰعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّيٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا۟ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا۟ الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ(23)
و شفاعتگري در پيشگاه او سود نمي بخشد مگر براي آن كس كه به وي اجازه دهد تا چون هراس از دلهايشان برطرف شود مي گويند پروردگارتان چه فرمود مي گويند حقيقت و هموست بلندمرتبه و بزرگ(23)
۞ قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّآ أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَيٰ هُدًي أَوْ فِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(24)
بگو كيست كه شما را از آسمانها و زمين روزي مي دهد بگو خدا و در حقيقت يا ما يا شما بر هدايت يا گمراهي آشكاريم(24)
قُل لَّا تُسَْٔلُونَ عَمَّآ أَجْرَمْنَا وَلَا نُسَْٔلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ(25)
بگو [شما] از آنچه ما مرتكب شده ايم بازخواست نخواهيد شد و [ما نيز] از آنچه شما انجام مي دهيد بازخواست نخواهيم شد(25)
قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ(26)
بگو پروردگارمان ما و شما را جمع خواهد كرد سپس ميان ما به حق داوري مي كند و اوست داور دانا(26)
قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُم بِهِ شُرَكَآءَ كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(27)
بگو كساني را كه [به عنوان] شريك به او ملحق گردانيده ايد به من نشان دهيد چنين نيست بلكه اوست خداي عزيز حكيم(27)
وَمَآ أَرْسَلْنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(28)
و ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده براي تمام مردم نفرستاديم ليكن بيشتر مردم نمي دانند(28)
وَيَقُولُونَ مَتَيٰ هَٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(29)
و مي گويند اگر راست مي گوييد اين وعده چه وقت است(29)
قُل لَّكُم مِّيعَادُ يَوْمٍ لَّا تَسْتَْٔخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا تَسْتَقْدِمُونَ(30)
بگو ميعاد شما روزي است كه نه ساعتي از آن پس توانيد رفت و نه پيشي توانيد جست(30)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ بِهَٰذَا الْقُرْءَانِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَيٰٓ إِذِ الظَّٰلِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَيٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا۟ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا۟ لَوْلَآ أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ(31)
و كساني كه كافر شدند گفتند نه به اين قرآن و نه به آن [توراتي] كه پيش از آن است هرگز ايمان نخواهيم آورد و اي كاش بيدادگران را هنگامي كه در پيشگاه پروردگارشان ازداشت شده اند مي ديدي [كه چگونه] برخي از آنان با برخي [ديگر جدل و] گفتگو مي كنند كساني كه زيردست بودند به كساني كه [رياست و] برتري داشتند مي گويند اگر شما نبوديد قطعا ما مؤمن بوديم(31)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 16)
اما این ناسپاس مردم از بوته آزمایش سالم بیرون نیامدند لذا مىفرماید: «آنها از خدا روى گردان شدند» (فَأَعْرَضُوا).
نعمتهاى خدا را ناچیز شمردند، عمران و آبادى و امنیت را ساده انگاشتند، از یاد حق غافل شدند، و مست نعمت گشتند.
اینجا بود که شلاق مجازات بر پیکر آنها نواخته شد، چنانکه قرآن مىگوید:
«پس ما سیل وحشتناک و بنیانکن را بر آنها فرستادیم» و سرزمین آباد آنها به ویرانهاى مبدّل شد (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ).
سپس قرآن وضع بازپسین این سرزمین را چنین توصیف مىکند: «ما دو باع وسیع و پرنعمت آنها را به دو باغ بىارزش با میوههاى تلخ و درختان بىمصرف شورهگز و اندکى از درخت سدر مبدل ساختیم» (وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ).
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، که چه بر سر آنها و سرزمین آبادشان آمد!
(آیه 17)
در این آیه به عنوان یک نتیجهگیرى با صراحت مىگوید: «این کیفر را به خاطر کفرانشان به آنها دادیم» (ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا).
اما براى این که تصور نشود این سرنوشت مخصوص به این گروه بود، بلکه عمومیت آن نسبت به همه کسانى که داراى اعمال مشابهى هستند مسلم است چنین مىافزاید: «و آیا جز کفران کننده را کیفر مىدهیم»؟ (وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ).
(آیه 18)
چنان آنها را متلاشى کردیم که ضرب المثل شدند! در این آیه شرح و تفصیل بیشترى پیرامون قوم سبأ مىدهد، به گونهاى که براى هر شنونده درسى است بسیار مهم و آموزنده.
مىفرماید: سرزمین آنها را تا آن حد آباد کردیم که نه تنها شهرهایشان را غرق نعمت ساختیم بلکه «میان آنها و سرزمینهایى را که برکت به آن داده بودیم شهرها و آبادیهایى آشکار قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً).
در حقیقت در میان آنها و سرزمین مبارک آبادیهاى متصل و زنجیرهاى وجود داشت، و فاصله این آبادیها به اندازهاى کم بود که از هر یک دیگرى را مىدیدند.
- و این است معنى «قرى ظاهرة» آبادیهاى آشکار.
منظور از «سرزمینهاى مبارک» «صنعاء» یا «مأرب» مىباشد که هر دو در منطقه یمن واقع شده است.
ولى از آنجا که تنها عمران کافى نیست، و شرط مهم و اساسى آن «امنیت» است اضافه مىکند: «ما در میان این آبادیها فاصلههاى مناسب و نزدیک مقرّر کردیم» (وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ).
و به آنها گفتیم: «در میان این قریهها شبها و روزها در امنیت کامل مسافرت کنید» (سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/251
-
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 19)
اما این مردم ناسپاس گرفتار غرور و غفلت شدند، از مسیر حق منحرف شده و به دستورات الهى بىاعتنا گردیدند.
از جمله تقاضاهاى جنونآمیز آنها این بود که از خداوند تقاضا کردند در میان سفرهاى آنها فاصله افکند، «پس گفتند: پروردگارا! میان سفرهاى ما دورى بیفکن» تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! (فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا).
منظورشان این بود که در میان این قریههاى آباد فاصلهاى بیفتد و بیابانهاى خشکى پیدا شود، به این جهت که اغنیا و ثروتمندان مایل نبودند افراد کم درآمد همانند آنها سفر کنند، و به هر جا مىخواهند بىزاد و توشه و مرکب بروند! گویى سفر از افتخارات آنها و نشانه قدرت و ثروت بود.
به هر حال «آنها (با این عملشان) به خودشان ستم کردند» (وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ).
آرى! اگر فکر مىکردند به دیگران ستم مىکردند در اشتباه بودند، خنجرى برداشته بودند و سینه خود را مىشکافتند.
چه تعبیر جالبى! قرآن به دنبال این جمله که در باره سرنوشت دردناک آنها بیان مىکند، مىگوید: چنان آنها را مجازات کردیم، و زندگیشان را در هم پیچیدیم که «آنها را سرگذشت و داستان و اخبارى براى دیگران قرار دادیم»! (فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ).
آرى! از آن همه زندگانى با رونق و تمدّن درخشان و گسترده چیزى جز اخبارى بر سر زبانها، و یادى در خاطرهها، و سطورى بر صفحات تاریخها باقى نماند، «و آنها را سخت متلاشى و پراکنده ساختیم» (وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ).
چنان سرزمین آنها ویران گشت که براى ادامه زندگى مجبور شدند هر گروهى به سویى روى آورند آن چنان که پراکندگى آنها به صورت «ضرب المثل» در آمد که هرگاه مىخواستند بگویند فلان جمعیت سخت متلاشى شدند، مىگفتند: «تفرّقوا ایادى سبا» همانند قوم سبا و نعمتهاى آنها پراکنده شدهاند»!
و در پایان آیه مىفرماید: «در این ماجرا نشانههاى عبرتى است براى هر صبر کننده شکرگزار» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).
این به خاطر آن است که آنها به واسطه صبر و استقامتشان مرکب سرکش هوى و هوس را مهار مىکنند و در برابر معاصى پر قدرتند، و به خاطر شکرگزاریشان در طریق اطاعت خدا آماده و بیدارند به همین دلیل به خوبى عبرت مىگیرند.
(آیه 20)
هیچ کس مجبور به پیروى وسوسههاى شیطان نیست! در اینجا یک نوع نتیجهگیرى کلى از داستان «قوم سبا» کرده، مىفرماید: «به یقین ابلیس گمان خود را در باره آنها (و هر جمعیتى که از ابلیس پیروى کنند) محقق یافت»! (وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ).
«پس آنان همگى از او پیروى کردند جز گروه اندکى از مؤمنان» (فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
یا به تعبیر دیگر پیش بینى ابلیس که بعد از سرپیچى از سجده براى آدم و طرد شدن از درگاه کبریایى خداوند گفت: «به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم کرد» در باره این گروه درست از آب درآمد. (نمل/ 19)
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/251
-
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 21)
در این آیه در رابطه با وسوسه هاى ابلیس و کسانى که در حوزه نفوذ او قرار مىگیرند، و آنها که بیرون از این حوزهاند، به دو مطلب اشاره مىکند، نخست مىگوید: «شیطان سلطهاى بر آنها نداشت» و کسى را به پیروى خود نمىتواند مجبور کند (وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ).
قرآن در جاى دیگر از گفتار خود شیطان نقل مىکند: «من سلطهاى بر شما نداشتم جز این که شما را دعوت کردم و شما هم دعوت مرا اجابت نمودید. (ابراهیم/ 22).
ولى پیداست بعد از اجابت دعوت او از ناحیه افراد بىایمان و هوىپرست او آرام نمىنشیند و پایههاى سلطه خود را بر وجود آنان مستحکم مىکند.
لذا در دنباله آیه مىافزاید: «هدف (از آزادى ابلیس در وسوسههایش) این بود، که مؤمنان به آخرت از افراد بىایمان و کسانى که در شکّند شناخته شوند» (إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ).
و در پایان آیه به عنوان یک هشدار به همه بندگان مىگوید: «و پروردگار تو حافظ همه چیز و نگاهبان آن است» (وَ رَبُّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ).
تا پیروان شیطان تصور نکنند چیزى از اعمال و گفتار آنها در این جهان از بین مىرود یا خداوند آن را فراموش مىکند.
(آیه 22)
بخش قابل ملاحظهاى از آیات این سوره پیرامون مبدأ و معاد و اعتقادات حق سخن مىگوید، و از پیوند آنها مجموعهاى از معارف راستین حاصل مىشود.
در اینجا مشرکان را به محاکمه مىکشد، با ضربات کوبنده سؤالات منطقى آنها را به زانو در مىآورد، و بىپایه بودن منطق پوسیده آنها را در زمینه شفاعت بتها آشکار مىسازد.
مىفرماید: «به آنها بگو: کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مىپندارند بخوانید» (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ). اما بدانید آنها هرگز دعاى شما را اجابت نمىکنند و گرهى از کارتان نمىگشایند.
سپس به دلیل این سخن پرداخته، مىگوید: این به خاطر آن است که «این معبودهاى ساختگى نه مالک ذرهاى در آسمان و زمینند، و نه شرکت و نصیبى در خلقت و مالکیت آنها دارند، و نه هیچ یک از آنها یاور خداوند در آفرینش بودهاند»! (لا یَمْلِکُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِیهِما مِنْ شِرْکٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ).
واجب الوجود یکى است، و بقیه همه ممکن الوجود و وابسته به اویند، که اگر لحظهاى نظر لطفش از آنها برداشته شود راهى دیار عدم مىشوند «اگر نازى کند یک دم، فرو ریزند قالبها»!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/251
-
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 23)
در اینجا فورا این سؤال به ذهن مىآید که اگر چنین است پس مسأله «شفاعت» شفیعان چه مىشود؟
در این آیه به پاسخ این سؤال پرداخته، چنین مىگوید: اگر شفیعانى در درگاه خدا وجود دارند آن هم به اذن و فرمان اوست، زیرا: «هیچ شفاعتى نزد او جز براى کسانى که اذن داده فایده ندارد» (وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ).
بنابر این، بهانه بتپرستان براى پرستش بتها که مىگفتند: «اینها شفیعان ما نزد خدایند»! (یونس/ 18) به این وسیله قطع مىشود، چرا که خدا هرگز اجازه شفاعتى به آنها نداده است.
بعد از این جمله چنین مىگوید: در آن روز اضطراب و وحشتى بر دلها چیره مىشود هم شفاعت کنندگان و هم شفاعت شوندگان غرق در اضطراب مىشوند، و در انتظار این هستند که ببینند خداوند به چه کسانى اجازه شفاعت مىدهد؟
و در باره چه کسانى؟ و این حالت اضطراب و نگرانى همچنان ادامه مىیابد «تا زمانى که فزع و اضطراب از دلهاى آنها زایل گردد» و فرمان از ناحیه خدا صادر شود (حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ).
اینجاست که هر دو گروه رو به یکدیگر مىکنند و از هم «مىپرسند (یا مجرمان از شافعان مىپرسند) پروردگار شما چه دستورى داد»؟ (قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُمْ).
در پاسخ «مىگویند: خداوند حق را بیان کرد» (قالُوا الْحَقَّ).
و «حق» چیزى جز اجازه شفاعت در باره آنها که رابطه خود را بکلى از درگاه خدا قطع نکردهاند نمىباشد.
و در پایان آیه اضافه مىکند: «و اوست خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه» (وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ).
در حقیقت آنها مىگویند: چون خداوند على و کبیر است هر دستورى مىدهد عین واقعیت و هر واقعیتى منطبق بر دستور اوست.
(آیه 24)
در این آیه از طریق دیگرى براى ابطال عقائد مشرکان وارد مىشود و مسأله «رازقیّت» را بعد از مسأله «خالقیّت» عنوان مىکند، مىگوید: «بگو:
چه کسى شما را از آسمانها و زمین روزى مىدهد» و برکات آن را در اختیارتان مىگذارد؟! (قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بدیهى است هیچ کس از آنها نمىتوانست بگوید این بتهاى سنگى و چوبى باران را از آسمان نازل مىکنند، گیاهان را از زمین مىرویانند.
جالب این که بدون آن که در انتظار پاسخ آنها باشد بلا فاصله مىفرماید:
«بگو: اللّه» (قُلِ اللَّهُ).
در پایان آیه اشاره به مطلبى مىکند که خود مىتواند پایه دلیلى را تشکیل دهد، دلیلى واقع بینانه و توأم با نهایت انصاف و ادب، به گونهاى که طرف از مرکب لجاج و غرور پایین آید، و به اندیشه و فکر بپردازد، مىگوید: «مسلما ما یا شما بر هدایت یا ضلالت آشکارى هستیم»! (وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
اشاره به این که عقیده ما و شما با هم تضاد روشنى دارد، بنابر این ممکن نیست هر دو حق باشد، چرا که جمع بین نقیضین و ضدین امکان ندارد.
(آیه 25)
این آیه باز همان استدلال را به شکل دیگرى- و با همان لحن منصفانهاى که خصم را از مرکب لجاجت و غرور فرود آورد- ادامه مىدهد، مىگوید: «بگو: شما مسؤول گناهان ما نیستید، و ما نیز در برابر اعمال شما مسؤول نخواهیم بود» (قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ).
عجیب این که در اینجا پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مأمور است در مورد خودش تعبیر به «جرم» کند، و در مورد مخالفان تعبیر به کارهایى که انجام مىدهند! و به این ترتیب این حقیقت را روشن سازد که هر کس باید پاسخگوى اعمال و کردار خویش باشد، چرا که نتایج اعمال هر انسانى چه زشت و چه زیبا به خود او مىرسد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/252
-
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 26)
این آیه در حقیقت بیان نتیجه دو آیه قبل است، زیرا هنگامى که به آنها اخطار کرد که یکى از ما دو گروه بر حق و دیگرى بر باطلیم، و نیز اخطار کرد که هر کدام از ما مسؤول اعمال خویشتن هستیم، به بیان این حقیقت مىپردازد که چگونه به وضع همگى رسیدگى مىشود.
مىفرماید: «به آنها بگو: پروردگار ما همه ما را در روز رستاخیز جمع مىکند، سپس در میان ما به حق داورى مىکند» و ما را از یکدیگر جدا مىسازد، تا هدایت شدگان از گمراهان بازشناخته شوند، و هر کدام به نتیجه اعمالشان برسند (قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنا رَبُّنا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنا بِالْحَقِّ).
اگر مىبینید امروز همه با هم آمیختهاند و هر کسى ادعا مىکند من بر حقم و اهل نجاتم، این وضع براى همیشه ادامه پیدا نخواهد کرد، و روز جدایى صفوف سر انجام فراخواهد رسید، چرا که «ربوبیت» پروردگار چنین اقتضا مىکند که «سره» از «ناسره» و «خالص» از «ناخالص» و «حق» از «باطل» سر انجام جدا شوند، و هر کدام در بستر خویش قرار گیرند.
اکنون بیندیشید در آن روز چه خواهید کرد؟ و در کدامین صف قرار خواهید گرفت؟ و آیا پاسخى براى سؤالات پروردگار در آن روز آماده کردهاید؟
در پایان آیه براى این که روشن سازد این کار قطعا شدنى است مىافزاید:
«اوست داور و جدا کننده آگاه» (وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ).
این دو نام که از اسماء الحسنى الهى است، یکى اشاره به قدرت او بر مسأله جداسازى صفوف مىکند، و دیگرى به علم بىپایان او، چرا که جدا ساختن صفوف حق و باطل از یکدیگر بدون این دو ممکن نیست.
(آیه 27)
در این آیه که پنجمین فرمان به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىباشد بار دیگر به مسأله توحید که سخن را از آن آغاز کرده بود باز مىگردد و با این مسأله بحث را خاتمه مىدهد.
مىفرماید: «بگو: کسانى را که به عنوان شریک به خداوند ملحق ساختهاید به من ارائه دهید» (قُلْ أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ).
لذا به دنبال این جمله با یک کلمه خط بطلان بر همه این اوهام کشیده مىگوید: «نه هرگز چنین نیست»! (کَلَّا).
اینها هرگز ارزش معبود بودن را ندارند، و در این پندارهاى شما چیزى از واقعیت نیست، بس است بیدار شوید.
و سر انجام براى تأکید و تحکیم این سخن مىگوید: «بلکه تنها اوست خداوند عزیز و حکیم» (بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
عزت و شکست ناپذیریش ایجاب مىکند که در حریم ربوبیتش کسى راه نیابد، و حکمتش اقتضا مىکند که این قدرت را به جا صرف کند.
(آیه 28)
تو مبعوث براى همه جهانیان هستى! این آیه سخن از نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مىگوید، و آیات بعد از آن پیرامون معاد بحث مىکند.
نخست به وسعت دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و عمومیت نبوت او به همه انسانها اشاره کرده، مىگوید: «و ما تو را نفرستادیم مگر براى همه مردم جهان در حالى که همگان را به پاداشهاى بزرگ الهى بشارت مىدهى، و از عذاب الهى انذار مىکنى، ولى بیشتر مردم از این معنى بىخبرند» (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/252
-
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 29)
از آنجا که در آیات قبل به این معنى اشاره شده بود که خداوند همه مردم را در روز رستاخیز جمع کرده و میان آنها داورى مىکند، در این آیه سؤالى از ناحیه منکران معاد به این صورت نقل مىکند: «آنها مىگویند: اگر راست مىگویید این وعده رستاخیز در چه زمانى است»؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
(آیه 30)
ولى قرآن همواره از پاسخ صریح به این مطلب و تعیین زمان وقوع رستاخیز خوددارى مىکند و تأکید مىکند این از امورى است که علم آن مخصوص خداست، و احدى جز او از آن آگاه نیست.
این آیه همین معنى را با عبارت دیگرى بازگو کرده، مىفرماید: «بگو: وعده شما روزى خواهد بود که نه ساعتى از آن تأخیر خواهید کرد، و نه ساعتى بر آن پیشى خواهید گرفت» (قُلْ لَکُمْ مِیعادُ یَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ).
این مخفى ماندن تاریخ قیام قیامت- حتى بر شخص پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله- به خاطر آن است که خداوند مىخواهد مردم یک نوع آزادى عمل توأم با حالت آماده باش دائمى داشته باشند، چرا که اگر تاریخ قیامت تعیین مىشد هرگاه زمانش دور بود همه در غفلت و غرور و بىخبرى فرو مىرفتند، و هرگاه زمانش نزدیک بود ممکن بود آزادى عمل را از دست بدهند و اعمالشان جنبه اضطرارى پیدا کند، و در هر دو صورت هدفهاى تربیتى انسان عقیم مىماند.
(آیه 31)
به تناسب بحثى که در آیات گذشته پیرامون موضعگیرى مشرکان در برابر مسأله معاد بود در اینجا بعضى از صحنههاى دردناک معاد را براى آنها مجسم مىسازد تا به سر انجام کار خویش واقف گردند.
نخست مىگوید: «کافران گفتند: ما هرگز به این قرآن و کتابهاى آسمانى دیگرى که قبل از آن بوده ایمان نخواهیم آورد» (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ).
انکار ایمان نسبت به کتب انبیاى پیشین شاید به این منظور بوده که قرآن روى این مطلب تکیه مىکند که نشانههاى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله در تورات و انجیل به وضوح آمده است، آنها براى نفى نبوّت پیامبر اسلام کتب آسمانى دیگر را نیز نفى مىکنند.
سپس به وضع آنها در قیامت پرداخته روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مىگوید: «اگر ببینى هنگامى که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (براى حساب و دادرسى) نگه داشته شدهاند در حالى که هر کدام گناه خود را به گردن دیگرى مىاندازد» از وضع آنها تعجّب مىکنى (وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ).
در این حال «مستضعفان به مستکبران مىگویند: اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم» (یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ).
آنها مىخواهند به این وسیله تمام گناهان خویش را بر گردن این «مستکبران» بىرحم بیندازند، هر چند در دنیا حاضر نبودند چنین برخورد قاطعى با آنها داشته باشند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/252
-
صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ
[golrooz] صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا۟ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوٓا۟ أَنَحْنُ صَدَدْنَٰكُمْ عَنِ الْهُدَيٰ بَعْدَ إِذْ جَآءَكُم بَلْ كُنتُم مُّجْرِمِينَ(32)
كساني كه [رياست و] برتري داشتند به كساني كه زيردست بودند مي گويند مگر ما بوديم كه شما را از هدايت پس از آنكه به سوي شما آمد بازداشتيم [نه] بلكه خودتان گناهكار بوديد(32)
وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا۟ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا۟ بَلْ مَكْرُ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَآ أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا۟ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا۟ الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَٰلَ فِيٓ أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(33)
و كساني كه زيردست بودند به كساني كه [رياست و] برتري داشتند مي گويند [نه] بلكه نيرنگ شب و روز [شما بود] آنگاه كه ما را وادار مي كرديد كه به خدا كافر شويم و براي او همتاياني قرار دهيم و هنگامي كه عذاب را ببينند پشيماني خود را آشكار كنند و در گردنهاي كساني كه كافر شده اند غلها مي نهيم آيا جز به سزاي آنچه انجام مي دادند مي رسند(33)
وَمَآ أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ كَٰفِرُونَ(34)
و [ما] در هيچ شهري هشداردهنده اي نفرستاديم جز آنكه خوشگذرانان آنها گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شده ايد كافريم(34)
وَقَالُوا۟ نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَٰلًا وَأَوْلَٰدًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ(35)
و گفتند ما دارايي و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد(35)
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(36)
بگو پروردگار من است كه روزي را براي هر كس كه بخواهد گشاده يا تنگ مي گرداند ليكن بيشتر مردم نمي دانند(36)
وَمَآ أَمْوَٰلُكُمْ وَلَآ أَوْلَٰدُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَيٰٓ إِلَّا مَنْ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحًا فَأُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا۟ وَهُمْ فِي الْغُرُفَٰتِ ءَامِنُونَ(37)
و اموال و فرزندانتان چيزي نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند مگر كساني كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند پس براي آنان دو برابر آنچه انجام داده اند پاداش است و آنها در غرفه ها[ي بهشتي] آسوده خاطر خواهند بود(37)
وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَ أُو۟لَٰٓئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ(38)
و كساني كه در [ابطال] آيات ما مي كوشند كه [ما را به خيال خود] درمانده كنند آنانند كه در عذاب احضار مي شوند(38)
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَآ أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّٰزِقِينَ(39)
بگو در حقيقت پروردگار من است كه روزي را براي هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا براي او تنگ مي گرداند و هر چه را انفاق كرديد عوضش را او مي دهد و او بهترين روزي دهندگان است(39)
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا۟ يَعْبُدُونَ(40)
و [ياد كن] روزي را كه همه آنان را محشور مي كند آنگاه به فرشتگان مي فرمايد آيا اينها بودند كه شما را مي پرستيدند(40)
قَالُوا۟ سُبْحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا۟ يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ(41)
مي گويند منزهي تو سرپرست ما تويي نه آنها بلكه جنيان را مي پرستيدند بيشترشان به آنها اعتقاد داشتند(41)
فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَّفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا۟ ذُوقُوا۟ عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ(42)
اكنون براي يكديگر سود و زياني نداريد و به كساني كه ستم كرده اند مي گوييم بچشيد عذاب آتشي را كه آن را دروغ مي شمرديد(42)
وَإِذَا تُتْلَيٰ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٍ قَالُوا۟ مَا هَٰذَآ إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ ءَابَآؤُكُمْ وَقَالُوا۟ مَا هَٰذَآ إِلَّآ إِفْكٌ مُّفْتَرًي وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلْحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمْ إِنْ هَٰذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ(43)
و چون آيات تابناك ما بر آنان خوانده مي شود مي گويند اين جز مردي نيست كه مي خواهد شما را از آنچه پدرانتان مي پرستيدند باز دارد و [نيز] مي گويند اين جز دروغي بربافته نيست و كساني كه به حق چون به سويشان آمد كافر شدند مي گويند اين جز افسوني آشكار نيست(43)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ
(آیه 32)
ولى مستکبران خاموش نمى مانند و «در پاسخ به مستضعفین مى گویند: آیا ما شما را از طریق هدایت باز داشتیم بعد از آن که هدایت به سراغ شما آمد» و به قدر کافى اتمام حجت شد و پیامبران گفتنى ها را گفتند (قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدى بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ).
نه ما مسؤول نیستیم، «بلکه خود شما گنهکار بودید» (بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ).
که با داشتن آزادى اراده تسلیم سخنان بى اساس ما شدید، به کفر و الحاد روى آوردید و سخنان منطقى انبیا را به دست فراموشى سپردید.
(آیه 33)
«و مستضعفان به مستکبران مى گویند: وسوسه هاى فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گمراهى ما شد) هنگامى که به ما دستور مى دادید که به خداوند کافر شویم و همتایانى براى او قرار دهیم»! (وَ قالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً).
درست است که ما در پذیرش آزاد بودیم و مقصر و گنهکار، ولى شما هم به عنوان عامل فساد مسؤولید و گنهکار، بلکه سنگ اول به دست ناپاک شما گذاشته شد، بخصوص این که همواره از موضع قدرت با ما سخن مى گفتید.
لذا هر دو گروه از کرده خود پشیمان مى شوند، مستکبران از گمراه ساختن دیگران و مستضعفان از پذیرش بى قید و شرط این وسوسه هاى شوم، «اما هنگامى که عذاب الهى را مى بینند ندامت خود را کتمان مى کنند (مبادا بیشتر رسوا شوند) و ما غل و زنجیر بر گردن کافران مى نهیم» (وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِی أَعْناقِ الَّذِینَ کَفَرُوا).
آرى! آنها هر وقت در دنیا به اشتباه خود پى مى بردند و نادم مى شدند شجاعت اظهار ندامت را نداشتند، و همین خصیصه اخلاقى خود را در قیامت نیز به کار مى گیرند اما چه سود؟
به هر حال اینها نتیجه اعمال خودشان است که از پیش فراهم ساخته اند «آیا آنها جزایى جز اعمالى که انجام مى دادند دارند»؟! (هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
آرى! این اعمال و کردار کفار و مجرمین است که به صورت زنجیرهاى اسارت بر گردن و دست و پاى آنها گذارده مى شود.
(آیه 34)
از آنجا که در آیات گذشته سخن از اغواگرى مستکبران بود در اینجا گوشه اى از این اغواگرى را منعکس مى سازد، مى گوید: «و ما هرگز در هیچ شهر و دیارى پیامبر انذار کننده اى نفرستادیم مگر این که مترفین (همان متنعمان مغرور و مست نعمت) مى گفتند: ما به آنچه شما به آن فرستاده شده اید کافریم»
و آنچه را نامش پیام الهى مى نهید قبول نداریم (وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ).
نه تنها در برابر انبیا که در برابر هر قدم اصلاحى از ناحیه هر دانشمند مصلح و عالم مجاهدى برداشته شود این گروه سر به مخالفت بر مى دارند.
(آیه 35)
مال و فرزند دلیل قرب به خدا نیست! این آیه به منطق پوشالى آنها که در هر زمانى براى اثبات برترى خود به آن متوسل مى شدند و به اغفال عوام مى پرداختند اشاره کرده، مى گوید: «و آنها گفتند: ما از همه ثروتمندتر و پر اولادتریم» (وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً).
خداوند به ما محبت دارد هم اموال فراوان در اختیار ما نهاده، و هم نیروى انسانى بسیار، و این دلیل بر لطف او در حق ما و نشانه مقام و موقعیت ما در نزد اوست «و ما (نور چشمىها) هرگز مجازات نخواهیم شد»! (وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ).
اگر ما مطرود درگاه او بودیم این همه نعمت چرا به ما مى داد؟ خلاصه آبادى دنیاى ما دلیل روشنى بر آبادى آخرت ماست!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/253