دلم خانه ی مهر یارست و بس/وندر آن نمی گنجد مهر هیچکس...
نمایش نسخه قابل چاپ
دلم خانه ی مهر یارست و بس/وندر آن نمی گنجد مهر هیچکس...
سلسه ی مو دوست حلقه ی دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست ...
تو اگر هیچ شوی گوهر زیبای منی
خودمانی که بگویم تو2دنیای منی
یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است
تو اگر هیچ شوی گوهر زیبای منی
خودمانی به تو گویم همه دنیای منی
یاد دارم در غروبی سرد سرد
میگذشت از کوچه ما دوره گرد
داد میزد کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس،عالی میخرو
کاسه و ظرف سفالی میخرم
گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید،بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت،ولی این زندگی است؟
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت:آقا سفره خالی هم میخرید؟؟؟؟؟؟
دانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟ /// طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
يار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
يار تويي غار تويي خواجه نگه دار مرا
آشیان مرغ دل زلف پریشانیندادی
قاندا اولسام ای پری،کونلوم سنسن یانیندادی
عشق دردیله خوشام،ال چک علاجیمدان طبیب
قیلما درمان کیم،هلاکیم دردی درمانیندای
مست خواب ناز ائدیب جمع ایت دل صد پاره یی
کیم اونون هر پاره سی بیر نوک موژگانیندادی
هر گوزلین نازی گرگ شور ائتمه یی ترک مجال
گویلره آچیلماسین،اللر کی دامانیندادیر
روح من درجهت تازه ی اشیا جاری است.
روح من کم سال است.
روح من گاهی از شوق،سرفه اش می گیرد.
روح من بیکار است:
قطره های باران را،درز آجر را ، می شمارد.
روح من گاهی مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد.