و حسین علیه السلام بزرگترین انتخاب زندگی انسان استو هزینه این انتخاب دینداریست ونه دیندانی .
نمایش نسخه قابل چاپ
و حسین علیه السلام بزرگترین انتخاب زندگی انسان استو هزینه این انتخاب دینداریست ونه دیندانی .
مست از کام پدر، زاده ی لیلا، سر مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صُراحی در دست
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخاسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این بارچرا دست به پهلو داری؟
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟
مثل آیینه ی در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباً اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم
به خودم قول دادم وقت تلف نکنم
شهرت رو هدف نکنم
دیدم همه میرن یه طرف جهت عوض نکنم
گوسفند نباشم، علف نخورم
فرار نکنم، بخشش طلب نکنم
اما...
واسه پیشرفت چرا سفر نکنم....؟
میگوین چشمها را باید شست جور دیگر باید دید
اما خاطرات را چگونه میتوان شست تا دیگر نباشند
چگونه میتوان دل را شست تا دیگر علاقه ای نباشد
چقد دلم میخواهد بهترین تصمیم را بگیرم
ولی انگار نگاهم به انتخاب درست نمی انجامد
چه کنم دل و ذهن بیچاره در دریای ذهن و تصمیماتش غرقه شده
در نهان به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند و در آشکار از آنانی که دوستمان دارند غافلیم، شاید اینست دلیل تنهائی ما...
دکتر علی شریعتی
خدایا این روزها دستهایم می نویسند
ولی نامش را دلنوشته می گذارد
خدایا کاش دستانم هیچوقت اینقدر
خودش را درگیر دلم نمی کرد!
دلم عاجزانه می خواهد که
دست از دلم بردارید...
گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون هیچ ترسی برای آینده آماده شو
میگن هیچ عشقی تو دنیا
مثل عشق اولی نیست
میگذره یه عمری اما
از خیالت رفتنی نیست
داغ عشق هیچکی مثل
اون که پس میزنتت نیست
چه بره تنها شی وقتی هیچ کسی هم قدمت نیست.
درد یعنی سرت بخورد به همان سنگی که به سینه میزدی.... [afsoorde]