ای سرو بلند قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست
در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جوست
نمایش نسخه قابل چاپ
ای سرو بلند قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست
در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جوست
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كعه نامت نهند ادمي
یارب! این کعبه مقصود تماشاگه کیست؟
که مُغیلان طریقش گُل و نسرین من است
تو عهد وفای خود شکستی
وز جانب ما هنوز محکم
مگذار که خستگان بمیرند
دور از تو به انتظار مرهم
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو، آشوب قیامت برخاست
دنیا را میدهم به یک لبخندت
خیالی نیست بازم دنیا از آن من است[golrooz]
تا آسمان خویش مرا با خودت ببر
از آفتاب رد شده شبنم کنار تو
وای از روزی که قاضی مان خدا بو
سر پل صراطم ماجرا بو
بنوبت بگذرند پیر و جوانان
وای از آندم که نوبت زان ما بو
و کسي مي آيد ،
روشني مي آرد ،
ديرگاهيست که من ،
پشت اين پنجره ها منتظرم ،
ولي اينجا حتي ،
رد پايي هم نيست..
تن آدمی شریفست به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و آدمیت