جرعه جرعه این تنهایی را به خوردم دادند
مگر من می خواستم این جام پر از خالی را سر بکشم
تنگ می شود دلم برای آن قفس
همان که در عین بی هوایی
هوایی داشت که شاید کسی مرا می خواست
کسی که مرا در بند کرده بود حالا نیست در این حوالی
نمایش نسخه قابل چاپ
جرعه جرعه این تنهایی را به خوردم دادند
مگر من می خواستم این جام پر از خالی را سر بکشم
تنگ می شود دلم برای آن قفس
همان که در عین بی هوایی
هوایی داشت که شاید کسی مرا می خواست
کسی که مرا در بند کرده بود حالا نیست در این حوالی