-
پاسخ : صفحه ی 237 از قرآن کریم شامل آیات 40تا 52 از سوره ی العنكبوت
(آیه 43)- این آیه گویا اشاره به ایرادى است که دشمنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر این مثالها به او مىکردند و مىگفتند: چگونه ممکن است خدایى که آفریننده زمین و آسمان است به عنکبوت و مگس و حشرات و مانند اینها مثال بزند.
قرآن در پاسخ آنها مىگوید: «و اینها مثالهایى است که ما براى مردم مىزنیم و جز عالمان آن را درک نمىکنند» (وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ).
(آیه 44)
در این آیه اضافه مىکند: «خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده و در این نشانه عظیمى است براى افراد با ایمان» (خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ).
باطل و بیهوده در کار او راه ندارد، اگر مثال به عنکبوت و خانه سست و بىبنیادش مىزند، روى حساب است، و اگر موجود کوچکى را براى تمثیل برگزیده براى بیان حق است، و گر نه او آفریننده بزرگترین کهکشانها و منظومه هاى آسمانى است.
(آیه 45)
نماز باز دارنده از زشتیها و بدیها: بعد از پایان بخشهاى مختلفى از سر گذشت اقوام پیشین و پیامبران بزرگ و بر خورد نا مطلوب آنها با این رهبران الهى، و پایان غمانگیز زندگى آنها، روى سخن را- براى دلدارى و تسلى خاطر و تقویت روحیه و ارائه خط مشى کلى و جامع- به پیامبر کرده دو دستور به او مىدهد.
نخست مىگوید: «آنچه را از کتاب آسمانى (قرآن) به تو وحى شده تلاوت کن» (اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ). بخوان و در زندگیت به کار بند.
بعد از بیان این دستور که در حقیقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مىپردازد که شاخه اصلى پرورش است، مىگوید: «و نماز را بر پا دار» (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ).
سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته، مىگوید: «زیرا نماز (انسان را) از زشتیها و منکرات باز مىدارد» (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ).
طبیعت نماز از آنجا که انسان را به یاد نیرومندترین عامل باز دارنده یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مىاندازد داراى اثر باز دارندگى از فحشاء و منکر است.
البته نهى از فحشا و منکر سلسله مراتب و درجات زیادى دارد و هر نمازى به نسبت رعایت شرایط داراى بعضى از این درجات است.
امام صادق علیه السّلام مىفرماید: «کسى که دوست دارد ببیند آیا نمازش مقبول درگاه الهى شده یا نه؟ باید ببیند آیا این نماز، او را از زشتیها و منکرات باز داشته یا نه؟ به همان مقدار که بازداشته نمازش قبول است»!
در دنباله آیه اضافه مىفرماید: «ذکر خدا از آن هم برتر و بالاتر است» (وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ).
ظاهر جمله فوق این است که بیان فلسفه مهمترى براى نماز مىباشد، یعنى یکى دیگر از آثار و برکات مهم نماز که حتى از نهى از فحشا و منکر نیز مهمتر است آن است که انسان را به یاد خدا مىاندازد که ریشه و مایه اصلى هر خیر و سعادت است، و حتى عامل اصلى نهى از فحشا و منکر نیز همین «ذکر اللّه» مىباشد، در واقع برترى آن به خاطر آن است که علت و ریشه محسوب مىشود.
و از آنجا که نیات انسانها و میزان حضور قلب آنها در نماز و سایر عبادات بسیار متفاوت است در پایان آیه مىفرماید: «و خدا مى داند چه کارهایى را انجام مى دهید» (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ).
چه اعمالى را که در پنهان انجام مى دهید یا آشکار، چه نیاتى را که در دل دارید، و چه سخنانى که بر زبان جارى مى کنید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/215
-
پاسخ : صفحه ی 237 از قرآن کریم شامل آیات 40تا 52 از سوره ی العنكبوت
(آیه 46)
براى بحث بهترین روش را بر گزینید: در آیات گذشته بیشتر سخن از نحوه بر خورد با «بت پرستان» لجوج و جاهل بود که به مقتضاى حال با منطقى تند، با آنها سخن مىگفت، و در اینجا سخن از مجادله با «اهل کتاب» است که باید به صورت ملایمتر باشد.
نخست مىفرماید: «با اهل کتاب جز به روشى که از همه بهتر است مجادله نکنید» (وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
منظور در اینجا بحث و گفتگوهاى منطقى است، یعنى الفاظ شما مؤدّبانه، لحن سخن دوستانه، محتواى آن مستدل، آهنگ صدا خالى از فریاد و جنجال و هر گونه خشونت و هتک احترام، همه باید در همین شیوه و روش انجام گیرد.
البته همین اصل کلى در بحث و مجادله اسلامى در مواردى ممکن است حمل بر ضعف و زبونى شود، و یا طرف مقابل آنچنان مست و مغرور باشد که این طرز بر خورد انسانى، بر جرأت و جسارتش بیفزاید لذا در دنباله آیه به صورت یک استثنا مىفرماید: «مگر کسانى از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدند» (إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ).
همانها که بر خود و دیگران ظلم کردند و بسیارى از آیات الهى را کتمان نمودند تا مردم به اوصاف پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله آشنا نشوند.
و در آخر آیه یکى از مصداقهاى روشن «مجادله به احسن» را که مىتواند الگوى زندهاى براى این بحث باشد به میان آورده، مىفرماید: «بگویید ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، معبود ما و شما یکى است، و در برابر او تسلیم هستیم» (وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).
(آیه 47)
این آیه به عنوان تأکید بر اصول چهارگانهاى که در آیه قبل آمد، مىفرماید: «و این گونه کتاب [قرآن] را بر تو نازل کردیم» (وَ کَذلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ).
آرى! این قرآن بر اساس وحدت معبود، وحدت دعوت همه پیامبران راستین تسلیم بىقید و شرط در برابر فرمان حق، و مجادله با بهترین شیوهها نازل شده.
سپس مىافزاید: «کسانى که کتاب (آسمانى) به آنها دادهایم (و به راستى به آن پایبند و معتقدند) به این کتاب ایمان مىآورند» (فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ).
چرا که هم نشانههاى آن را در کتب خود یافتهاند، و هم محتوایش را از نظر اصول کلى هماهنگ با محتواى کتب خود مىبینند.
بعد مىافزاید: «و گروهى از اینها (از اهل مکه و مشرکان عرب) نیز به آن ایمان مىآورند» (وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ).
و در پایان در مورد کافران هر دو گروه مىگوید: «آیات ما را جز کافران انکار نمىکنند» (وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الْکافِرُونَ).
آنها به خاطر لجاجت و تعصب و تقلید کور کورانه از نیاکان، و یا براى حفظ منافع نامشروع زود گذر به انکار بر مىخیزند.
(آیه 48)
سپس به یکى دیگر از نشانه هاى روشن حقانیت دعوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله که تأکیدى است بر محتواى آیه گذشته اشاره کرده، مىگوید: «تو هرگز پیش از این کتابى را نمىخواندى، و با دست خود چیزى نمىنوشتى مبادا دشمنانى که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند شک و تردید کنند» و بگویند آنچه را او آورده نتیجه مطالعه کتب پیشین و نسخه بردارى از آنهاست (وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ).
تو هرگز به مکتب نرفتى و خط ننوشتى، اما با اشاره وحى الهى، مسأله آموز صد مدرّس شدى!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/218
-
پاسخ : صفحه ی 237 از قرآن کریم شامل آیات 40تا 52 از سوره ی العنكبوت
(آیه 49)
در این آیه نشانه هاى دیگرى براى حقانیت قرآن بیان کرده، مىگوید: «این کتاب آسمانى مجموعهاى است از آیات بینات که در سینههاى صاحبان علم قرار مىگیرد» (بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ).
تعبیر به «آیاتٌ بَیِّناتٌ» بیانگر این واقعیت است که نشانههاى حقانیت قرآن در خود آن به چشم مىخورد و در پیشانى آیات مىدرخشد.
از این گذشته، طرفداران این آیات و طالبان و دلدادگان آن، کسانى هستند که بهرهاى از علم و آگاهى دارند، هر چند دستشان تهى و پایشان برهنه است.
در پایان آیه اضافه مىکند: «و آیات ما را جز ستمگران (از روى عناد) انکار نمىکنند» (وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الظَّالِمُونَ).
چرا که نشانه هاى آن روشن است و در کتب پیشین نیز آمده است.
(آیه 50)
آیا معجزه قرآن کافى نیست؟! کسانى که بر اثر لجاجت و اصرار در باطل، حاضر نبودند به هیچ قیمتى در برابر بیان مستدل و منطقى قرآن تسلیم شوند. دست به بهانه جویى تازهاى زدند. چنانکه قرآن در این آیه مىگوید: آنها از روى سخریه و استهزا «گفتند: چرا معجزاتى (همچون معجزات موسى و عیسى) از سوى پروردگارش بر او نازل نشده است»؟ (وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ).
چرا او عصاى موسى و ید بیضا و دم مسیحا ندارد؟
قرآن براى پاسخگویى به این بهانه جویان لجوج، از دو راه وارد مىشود.
نخست مىگوید: به آنها «بگو: (معجزه کار من نیست که با تمایلات شما انجام گیرد) معجزات همه نزد خداست» (قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ).
او مىداند چه معجزهاى در چه زمانى و براى چه اقوامى متناسب است.
و بگو: «من فقط انذار کننده و بیم دهنده آشکارم» (وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
(آیه 51)
پاسخ دیگر این که: «آیا همین اندازه براى آنها کافى نیست که ما این کتاب آسمانى را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت مىشود» (أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلى عَلَیْهِمْ).
آنها تقاضاى معجزات جسمانى مىکنند، در حالى که قرآن برترین معجزه معنوى است. معجزهاى جاویدان، که شب و روز آیاتش بر آنها خوانده مىشود.
و در پایان آیه براى تأکید و توضیح بیشتر مىگوید: «در این کتاب آسمانى هم رحمت بزرگى نهفته است و هم تذکر گویایى، براى کسانى که ایمان مىآورند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْرى لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
آرى! قرآن هم رحمت است و هم وسیله یادآورى، اما براى گروه با ایمان براى آنها که درهاى قلب خود را به روى حقیقت گشودهاند.
(آیه 52)
و از آنجا که هر مدعى نیاز به شاهد و گواه دارد در این آیه مىفرماید: «بگو: همین بس که خدا میان من و شما گواه است» (قُلْ کَفى بِاللَّهِ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ شَهِیداً).
بدیهى است هر قدر آگاهى شاهد و گواه بیشتر باشد ارزش شهادت او بیشتر است، لذا در جمله بعد اضافه مىکند: خدایى گواه من است که تمام «آنچه را در آسمانها و زمین است مىداند» (یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
ممکن است این گواهى، گواهى عملى باشد زیرا وقتى خداوند معجزه بزرگى همچون قرآن را در اختیار پیامبرش قرار مىدهد سند حقانیت او را امضا کرده است.
علاوه بر گواهى عملى فوق، در آیات متعددى از قرآن مجید گواهى قولى نیز داده شده.
و نیز ممکن است منظور گواهى و شهادت خداوند باشد در کتب آسمانى پیشین که علماى اهل کتاب به خوبى از آن آگاهى داشتند.
در پایان آیه به عنوان یک هشدار و تهدید مىفرماید: «و کسانى که به باطل ایمان آوردند و به اللّه کافر شدند زیانکاران واقعى هستند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ).
چه خسرانى از این بالاتر که انسان تمام سرمایه هاى وجود خود را در برابر هیچ از دست بدهد آنگونه که مشرکان دادند!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/218
-
صفحه ی 238 از قرآن کریم شامل آیات 53تا 69 از سوره ی العنكبوت
[golrooz] صفحه ی 238 از قرآن کریم شامل آیات 53تا 69 از سوره ی العنكبوت [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَآ أَجَلٌ مُّسَمًّي لَّجَآءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ(53)
و از تو به شتاب درخواست عذاب [الهي را] دارند و اگر سرآمدي معين نبود قطعا عذاب به آنان مي رسيد و بي آنكه خبردار شوند غافلگيرشان مي كرد(53)
يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌۢ بِالْكَٰفِرِينَ(54)
و شتابزده از تو عذاب مي خواهند و حال آنكه جهنم قطعا بر كافران احاطه دارد(54)
يَوْمَ يَغْشَيٰهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَيَقُولُ ذُوقُوا۟ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(55)
آن روز كه عذاب از بالاي [سر] آنها و از زير پاهايشان آنها را فرو گيرد و [خدا] مي فرمايد [نتيجه] آنچه را مي كرديد بچشيد(55)
يَٰعِبَادِيَ الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِنَّ أَرْضِي وَٰسِعَةٌ فَإِيَّٰيَ فَاعْبُدُونِ(56)
اي بندگان من كه ايمان آورده ايد زمين من فراخ است تنها مرا بپرستيد(56)
كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ(57)
هر نفسي چشنده مرگ است آنگاه به سوي ما بازگردانيده خواهيد شد(57)
وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَٰمِلِينَ(58)
و كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند قطعا آنان را در غرفه هايي از بهشت جاي مي دهيم كه از زير آنها جويها روان است جاودان در آنجا خواهند بود چه نيكوست پاداش عمل كنندگان(58)
الَّذِينَ صَبَرُوا۟ وَعَلَيٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(59)
همان كساني كه شكيبايي ورزيده و بر پروردگارشان توكل نموده اند(59)
وَكَأَيِّن مِّن دَآبَّةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(60)
و چه بسيار جانداراني كه نمي توانند متحمل روزي خود شوند خداست كه آنها و شما را روزي مي دهد و اوست شنواي دانا(60)
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّيٰ يُؤْفَكُونَ(61)
و اگر از ايشان بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را [چنين] رام كرده است حتما خواهند گفت الله پس چگونه [از حق] بازگردانيده مي شوند(61)
اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(62)
خدا بر هر كس از بندگانش كه بخواهد روزي را گشاده مي گرداند و [يا] بر او تنگ مي سازد زيرا خدا به هر چيزي داناست(62)
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِنۢ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ(63)
و اگر از آنان بپرسي چه كسي از آسمان آبي فرو فرستاده و زمين را پس از مرگش به وسيله آن زنده گردانيده است حتما خواهند گفت الله بگو ستايش از آن خداست با اين همه بيشترشان نمي انديشند(63)
وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَآ إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْءَاخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا۟ يَعْلَمُونَ(64)
اين زندگي دنيا جز سرگرمي و بازيچه نيست و زندگي حقيقي همانا [در] سراي آخرت است اي كاش مي دانستند(64)
فَإِذَا رَكِبُوا۟ فِي الْفُلْكِ دَعَوُا۟ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّيٰهُمْ إِلَي الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ(65)
و هنگامي كه بر كشتي سوار مي شوند خدا را پاكدلانه مي خوانند و[لي] چون به سوي خشكي رساند و نجاتشان داد بناگاه شرك مي ورزند(65)
لِيَكْفُرُوا۟ بِمَآ ءَاتَيْنَٰهُمْ وَلِيَتَمَتَّعُوا۟ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(66)
بگذار تا به آنچه بديشان داده ايم انكار آورند و بگذار تا برخوردار شوند زودا كه بدانند(66)
أَوَلَمْ يَرَوْا۟ أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا ءَامِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَٰطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ(67)
آيا نديده اند كه ما [براي آنان] حرمي امن قرار داديم و حال آنكه مردم از حوالي آنان ربوده مي شوند آيا به باطل ايمان مي آورند و به نعمت خدا كفر مي ورزند(67)
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَيٰ عَلَي اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَآءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًي لِّلْكَٰفِرِينَ(68)
و كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد يا چون حق به سوي او آيد آن را تكذيب كند آيا جاي كافران [در] جهنم نيست(68)
وَالَّذِينَ جَٰهَدُوا۟ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ(69)
و كساني كه در راه ما كوشيده اند به يقين راه هاي خود را بر آنان مي نماييم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است(69)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 238 از قرآن کریم شامل آیات 53تا 69 از سوره ی العنكبوت
(آیه 53)
در این آیه به سومین بهانه جوییهاى آنها اشاره کرده، مىگوید:
«آنها در مورد عذاب عجله مىکنند و با سرعت آن را از تو مىطلبند» (وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ). آنها مىگویند اگر عذاب الهى حق است و دامن کفار را مىگیرد پس چرا به سراغ ما نمىآید؟! قرآن در پاسخ این سخن سه جواب مىدهد.
نخست مىگوید: «اگر موعد مقررى تعیین نشده بود عذاب الهى فورا به سراغشان مىآمد» (وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجاءَهُمُ الْعَذابُ).
این زمان معین براى آن است که هدف اصلى یعنى بیدارى یا اتمام حجت بر آنها حاصل گردد.
دیگر این که آنها که این سخن را مىگویند چه اطمینانى دارند که هر لحظه عذاب الهى دامنشان را نگیرد؟ چرا که «این عذاب ناگهانى و بدون مقدمه، و در حالى که آنها نمىدانند و توجه ندارند به سراغشان مىآید» (وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).
گرچه موعد عذاب در واقع معین و مقرر است ولى مصلحت این است که آنها از این آگاه نباشند و بدون مقدمه فرا رسد.
(آیه 54)
بالاخره سومین پاسخ را قرآن در این بیان آیه کرده، مىگوید: «آنها در برابر تو در مورد عذاب عجله مىکنند در حالى که جهنم هم اکنون کافران را احاطه کرده است»! (یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ).
اگر عذاب دنیا تأخیر بیفتد عذاب آخرت صد در صد قطعى است آنچنان مسلم است که قرآن به صورت یک امر فعلى از آن یاد مىکند و مىگوید: «جهنم گویى هم اکنون آنها را احاطه کرده است»!
(آیه 55)
سپس مى افزاید: «آن روز که عذاب الهى از بالاى سر و از پایین پا، آنها را فرا مىگیرد، و به آنها مىگوید: بچشید آنچه را که عمل مىکردید» روز سخت و دردناکى است (یَوْمَ یَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ یَقُولُ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
(آیه 56)
شأن نزول:
این آیه در باره مؤمنانى نازل شده که در مکّه تحت فشار شدید کفار بودند، بطورى که توانایى بر اداى وظایف اسلامى خود نداشتند. به آنها دستور داده شد از آن سرزمین هجرت کنند.
تفسیر:
هجرتى باید کرد! از آنجا که در آیات گذشته سخن از موضعگیریهاى مختلف مشرکان در برابر اسلام و مسلمانان بود در اینجا به وضع خود مسلمانان پرداخته و مسؤولیت و وظیفه آنها را در برابر یکى از مشکلاتى که در ارتباط با کفار دارند یعنى مشکل اذیت و آزار و محدودیت و فشار آنها را بیان مىکند.
مىفرماید: «اى بندگان من که ایمان آوردهاید (و هم اکنون براى انجام وظایف دینى خود تحت فشار دشمن هستید) سرزمین من وسیع است (به جاى دیگر هجرت کنید و) مرا بپرستید» (یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ)
چرا که هدف آفرینش انسان بندگى خداست. هر گاه این هدف اساسى و نهایى زیر پا بماند راهى جز هجرت نیست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/219
-
پاسخ : صفحه ی 238 از قرآن کریم شامل آیات 53تا 69 از سوره ی العنكبوت
(آیه 57)
از آنجا که یکى از عذرهاى کسانى که در بلاد شرک مىماندند و حاضر به هجرت نبودند این بود که ما مىترسیم از دیار خود بیرون برویم و خطر مرگ به وسیله دشمنان، یا گرسنگى، یا عوامل دیگر ما را تهدید کند به علاوه به فراق بستگان و خویشاوندان و فرزندان و شهر و دیار خود مبتلا شویم، قرآن در این آیه به عنوان یک پاسخ جامع به آنها مىگوید: سر انجام همه انسانها مىمیرند، و «هر کسى مرگ را مىچشد، سپس به سوى ما باز گردانده مىشوید» (کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ).
گمان نکنید مرگ پایان همه چیز است، چرا که «همه شما به سوى ما باز مىگردید» به سوى پروردگار بزرگ، و به سوى نعمتهاى بىپایانش.
(آیه 58)
این آیه به گوشهاى از پاداشهاى مؤمنان اشاره کرده، مىفرماید:
«و کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها را در غرفههایى از بهشت جاى مىدهیم که نهرها از زیر آن جارى است» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
امتیاز دیگر غرفههاى بهشتى این است که همچون منازل و قصرهاى این جهان نیست که هنوز انسان دمى در آن نیاسوده است بانگ «الرحیل» زده مىشود بلکه «آنها جاودانه در آن خواهند ماند» (خالِدِینَ فِیها).
و در پایان آیه اضافه مىکند: «چه خوب است پاداش آنها که براى خدا عمل مىکنند» (نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ).
(آیه 59)
این آیه مهمترین اوصاف مؤمنان عامل را به این صورت بیان مىکند: «آنها کسانى هستند که در برابر مشکلات صبر و استقامت به خرج مىدهند، و بر پروردگارشان توکل مىکنند» (الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).
از زن و فرزند و دوستان و بستگان و خانه و کاشانه خود جدا مىشوند و صبر مىکنند.
مرارتهاى غربت و سختیهاى آوارگى از وطن را مىچشند و شکیبا هستند.
و اگر درست بیندیشیم ریشه همه فضائل انسانى همین «صبر» و «توکل» است: صبر عامل استقامت در برابر موانع و مشکلات است، و توکل انگیزه حرکت در این راه پرنشیب و فراز.
(آیه 60)
در این آیه در پاسخ کسانى که به زبان حال یا زبان قال مىگفتند:
اگر ما از شهر و دیار خود هجرت کنیم چه کسى به ما روزى مىدهد؟
مىگوید: غم روزى را نخورید و ننگ ذلت و اسارت را نپذیرید، روزى رسان خداست، نه تنها شما که «بسیارند جنبندگانى که حتى نمىتوانند روزى خود را حمل کنند (و هرگز ذخیره غذایى در لانه خود ندارند، و هر روز نوروزى نو مىخواهند) اما خدا آنها را (گرسنه نمىگذارد و) روزى مىدهد، و همو شما را نیز روزى مىبخشد» (وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ).
در پایان آیه تأکید مىکند: «و او شنوا و داناست» (وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
سخن همه شما را مىشنود، و حتى زبان حال شما و همه جنبدگان را مىداند از نیازهاى همه به خوبى باخبر است و چیزى از دایره علم بىپایان او پنهان نیست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/219
-
پاسخ : صفحه ی 238 از قرآن کریم شامل آیات 53تا 69 از سوره ی العنكبوت
(آیه 61)
در دل خدا مىگویند و با زبان بت! در آیات گذشته روى سخن با مشرکانى بود که حقانیت اسلام را درک کرده بودند اما به خاطر ترس از قطع روزى خود حاضر به قبول ایمان و هجرت نبودند در اینجا روى سخن را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله- و در واقع به همه مؤمنان- کرده دلائل توحید را از طریق «خلقت» و «ربوبیت» و «فطرت» بیان مىکند، و به آنها خاطرنشان مىسازد که سر نوشت آنها به دست خدایى است که در «آفاق» و «انفس» آثار او را مىیابند، نه به دست بتها که بتها هیچ نقشى در این میان ندارند.
نخست به مسأله خلقت آسمان و زمین اشاره کرده و از اعتقادات باطنى آنها کمک گرفته، مىگوید: «اگر از آنها سؤال کنى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده؟
و (چه کسى) خورشید و ماه را مسخر (فرمان خویش در طریق منافع بندگان کرده؟) همه یک زبان پاسخ مىگویند: اللّه» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
زیرا مسلم است نه بت پرستان و نه غیر آنها هیچ کس نمىگوید خالق زمین و آسمان و تسخیر کننده خورشید و ماه یک مشت سنگ و چوبى است که به دست انسان ساخته و پرداخته شده است.
در پایان آیه، بعد از ذکر این دلیل روشن مىگوید: «با این حال چگونه آنها (از عبادت خداوند خالق متعال به عبادت یک مشت بتهاى سنگى و چوبى) بازگردانده مىشوند»؟ (فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ). گویى قدرت بر تصمیمگیرى ندارند و بىاراده به سوى بت پرستى کشیده مىشوند!
(آیه 62)
سپس براى تأکید همین معنى که هم خالق اوست و هم رازق اوست، اضافه مىکند: «خداوند روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مىکند و (براى هر کس بخواهد) محدود و تنگ مىسازد» (اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ).
و اگر چنین تصور کنند که خدا قدرت دارد، ولى از حال آنها آگاه نیست این اشتباه بزرگى است، چرا که «خداوند به همه چیز داناست» (إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ).
مگر ممکن است کسى خالق و مدبر باشد و لحظه به لحظه فیض او به موجودات برسد و در عین حال از وضع آنها آگاه نباشد؟ این قابل تصور نیست.
(آیه 63)
در مرحله دوم سخن از «توحید ربوبى» و نزول سر چشمه اصلى ارزاق از ناحیه خداست، مىفرماید: «اگر از آنها سؤال کنى چه کسى از آسمان آبى نازل کرد پس زمین را بعد از مردن به وسیله آن زنده کرد همه یک زبان مىگویند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
این اعتقاد باطنى بت پرستان است که حتى از اظهار آن با زبان ابا نداشتند، زیرا آنها هم «خالق» را خدا مىدانستند و هم «ربّ و مدبر جهان» را.
بعد مىافزاید: «بگو: حمد و ستایش مخصوص خداست» (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ).
حمد و سپاس براى کسى است که همه نعمتها از ناحیه اوست.
و از آنجا که گفتگوهاى مشرکان از یکسو، و گفتارها و اعمالشان از سوى دیگر با هم تناقض داشت، در پایان آیه مىافزاید: «بلکه بیشترشان درک نمىکنند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ).
و گر نه انسان عاقل فهمیده چگونه ممکن است خالق و رازق و مدبر جهان را خدا بداند، و در برابر بتها که هیچ تأثیرى در سرنوشت آنان ندارند سجده کند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/219
-
پاسخ : صفحه ی 238 از قرآن کریم شامل آیات 53تا 69 از سوره ی العنكبوت
(آیه 64)
و براى این که اندیشه آنها را از افق زندگى محدود فراتر برد و جهان وسیعترى در برابر دید عقل آنها بگشاید در این آیه چگونگى زندگى دنیا را در مقایسه با زندگى جاویدان سراى دیگر در یک عبارت کوتاه و بسیار پر معنى چنین بیان مىکند: «این زندگى دنیا جز لهو و لعب چیزى نیست» جز سرگرمى و بازى مطلبى در آن یافت نمىشود (وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ).
«و سراى آخرت زندگى واقعى است اگر آنها مىدانستند» (وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
بدیهى است قرآن هرگز نمىخواهد با این تعبیر ارزش مواهب الهى را در این جهان نفى کند، بلکه مىخواهد با یک مقایسه صریح و روشن ارزش این زندگى را در برابر آن زندگى مجسم سازد، علاوه بر این به انسان هشدار دهد که «اسیر» این مواهب نباشد، بلکه «امیر» بر آنها گردد، و هرگز ارزشهاى اصیل وجود خود را با آنها معاوضه نکند.
(آیه 65)
در مرحله سوم به سراغ فطرت و سرشت انسانى و تجلى نور توحید در بحرانىترین حالات، در درون جان انسانها مىرود و ضمن مثال بسیار گویایى مىفرماید: «هنگامى که بر کشتى سوار مىشوند خدا را با اخلاص کامل مىخوانند (و غیر او از نظرشان محو مىشود) اما هنگامى که آنها را از طوفان و گرداب رهایى مىبخشد و به خشکى مىرساند باز مشرک مىشوند»! (فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ).
آرى! شداید و طوفانها زمینهساز شکوفایى فطرت آدمى است، چرا که نور توحید در درون جان همه انسانها نهفته است. تعلیمات غلط و غفلت و غرور، مخصوصا به هنگام سلامت و وفور نعمت، پردههایى بر آن مىافکند، اما طوفانهاى حوادث این پردهها را مىدرد و آن نقطه نورانى آشکار مىشود.
(آیه 66)
در این آیه بعد از ذکر این همه استدلالات بر توحید و خدا پرستى مخالفان را با تهدیدى شدید و کوبنده مواجه ساخته، مىگوید: «آنها آیات ما را انکار کنند (و نعمتهاى ما را نادیده بگیرند) و چند روزى از لذات زود گذر بهره ببرند، اما به زودى خواهند فهمید» که عاقبت کفر و شرک آنها به کجا خواهد رسید؟ و آنها را به چه سرنوشت شومى گرفتار خواهد ساخت؟ (لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
(آیه 67)
شأن نزول:
«گروهى از مشرکان گفتند: اى محمّد! اگر ما داخل در دین تو نمىشویم تنها به خاطر این است که مىترسیم مردم ما را بربایند (و بسرعت نابود کنند) چون جمعیت ما کم است و جمعیت مشرکان عرب بسیارند، به محض این که به آنها خبر رسد که ما وارد دین تو شدهایم بسرعت ما را مىربایند، و خوراک یک نفر از آنها هستیم! در اینجا آیه أَ وَ لَمْ یَرَوْا ... نازل شد و به آنها پاسخ گفت.»
تفسیر:
در آیات گذشته نیز به این بهانه مشرکان به صورت دیگرى اشاره شده بود که ما مىترسیم اگر اظهار ایمان کنیم و به دنبال آن هجرت نماییم زندگى ما مختل گردد که قرآن از طرق مختلف به آنها پاسخ گفت.
در این آیه قرآن از طریق دیگرى به آنها پاسخ داده، مىفرماید: «آیا ندیدند که ما (براى آنها حرم امنى) قرار دادیم» سر زمین پاک و مقدس مکّه (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً).
«در حالى که مردم را در اطراف آنان (در بیرون این حرم) مىربایند»؟
(وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ). همه جا غارت است و کشتار، اما این سر زمین همچنان امن و امان باقى مانده است.
«آیا (با این حال) به باطل ایمان مى آورند و نعمت خدا را کفران مىکنند»؟! (أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/225
-
پاسخ : صفحه ی 238 از قرآن کریم شامل آیات 53تا 69 از سوره ی العنكبوت
(آیه 68)
پس از ذکر این دلیل روشن در این آیه چنین نتیجهگیرى و جمعبندى مىکند: «چه کسى ستمکارتر از آن کس است که بر خدا دروغ بسته یا حق را پس از آن که به سراغش آمده تکذیب نماید»؟ (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ).
ما دلایل آشکارى براى شما اقامه کردیم که جز «اللّه» شایسته پرستش نیست اما شما بر خدا دروغ مىبندید و شریکانى براى او مىتراشید.
شرک خمیر مایه همه مفاسد اجتماعى است و ستمهاى دیگر در واقع از آن سر چشمه مىگیرد، هوى پرستى، مقام پرستى، و دنیا پرستى هر کدام نوعى از شرک است.
ولى بدانید عاقبت شومى در انتظار مشرکان است «آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست»؟ (أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْکافِرِینَ).
(آیه 69)
این آیه که در عین حال آخرین آیه سوره عنکبوت است واقعیت مهمى را بیان مىکند که عصارهاى از تمام این سوره و هماهنگ با آغاز آن است.
مىفرماید: راه خدا گرچه مشکلات فراوان دارد، مشکل از نظر شناخت حق، مشکل از نظر وسوسههاى شیاطین جن و انس، مشکل از نظر مخالفت دشمنان سر سخت و بىرحم، و مشکل از نظر لغزشهاى احتمالى اما در اینجا یک حقیقت است که به شما در برابر این مشکلات نیرو و اطمینان مىدهد و حمایت مىکند و آن این که: «آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند قطعا به راههاى خود هدایتشان خواهیم کرد، و خداوند با نیکوکاران است» (وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ).
تعبیر به «جهاد» تعبیر وسیع و مطلقى است و هر گونه جهاد و تلاشى را که در راه خدا و براى او و به منظور وصول به اهداف الهى صورت گیرد شامل مىشود، خواه در طریق کسب معرفت باشد، یا جهاد با نفس، یا مبارزه با دشمن یا صبر بر طاعت، یا شکیبایى در برابر وسوسه معصیت، یا در مسیر کمک به افراد مستضعف، و یا انجام هر کار نیک دیگر.
کسانى که در این راهها به هر شکل و هر صورت براى خدا مجاهده کنند مشمول حمایت و هدایت الهى هستند.
بنا بر این هر گونه شکست و ناکامى نصیب ما شود معلول یکى از دو چیز است: یا در جهاد کوتاهى کردهایم، و یا اخلاص در کار ما نبوده است.
«پایان سوره عنکبوت»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/225
-
صفحه ی 239 از قرآن کریم شامل آیات 1تا 18 از سوره ی الروم
[golrooz] صفحه ی 239 از قرآن کریم شامل آیات 1تا 18 از سوره ی الروم [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الٓمٓ(1)
الف لام ميم(1)
غُلِبَتِ الرُّومُ(2)
روميان شكست خوردند(2)
فِيٓ أَدْنَي الْأَرْضِ وَهُم مِّنۢ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ(3)
در نزديكترين سرزمين و[لي] بعد از شكستشان در ظرف چند سالي به زودي پيروز خواهند گرديد(3)
فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنۢ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ(4)
[فرجام] كار در گذشته و آينده از آن خداست و در آن روز است كه مؤمنان از ياري خدا شاد مي گردند(4)
بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَآءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(5)
هر كه را بخواهد ياري مي كند و اوست شكست ناپذير مهربان(5)
وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(6)
وعده خداست خدا وعده اش را خلاف نمي كند ولي بيشتر مردم نمي دانند(6)
يَعْلَمُونَ ظَٰهِرًا مِّنَ الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْءَاخِرَةِ هُمْ غَٰفِلُونَ(7)
از زندگي دنيا ظاهري را مي شناسند و حال آنكه از آخرت غافلند(7)
أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا۟ فِيٓ أَنفُسِهِم مَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّي وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَآئِ رَبِّهِمْ لَكَٰفِرُونَ(8)
آيا در خودشان به تفكر نپرداخته اند خداوند آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق و تا هنگامي معين نيافريده است و [با اين همه] بسياري از مردم لقاي پروردگارشان را سخت منكرند(8)
أَوَلَمْ يَسِيرُوا۟ فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا۟ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوٓا۟ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا۟ الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَآ أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ(9)
آيا در زمين نگرديده اند تا ببينند فرجام كساني كه پيش از آنان بودند چگونه بوده است آنها بس نيرومندتر از ايشان بودند و زمين را زير و رو كردند و بيش از آنچه آنها آبادش كردند آن را آباد ساختند و پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند بنابراين خدا بر آن نبود كه بر ايشان ستم كند ليكن خودشان بر خود ستم مي كردند(9)
ثُمَّ كَانَ عَٰقِبَةَ الَّذِينَ أَسَُٰٓٔوا۟ السُّوٓأَيٰٓ أَن كَذَّبُوا۟ بَِٔايَٰتِ اللَّهِ وَكَانُوا۟ بِهَا يَسْتَهْزِءُونَ(10)
آنگاه فرجام كساني كه بدي كردند [بسي] بدتر بود [چرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به ريشخند مي گرفتند(10)
اللَّهُ يَبْدَؤُا۟ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(11)
خداست كه آفرينش را آغاز و سپس آن را تجديد مي كند آنگاه به سوي او بازگردانيده مي شويد(11)
وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ(12)
و روزي كه قيامت برپا شود مجرمان نوميد مي گردند(12)
وَلَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَآئِهِمْ شُفَعَٰٓؤُا۟ وَكَانُوا۟ بِشُرَكَآئِهِمْ كَٰفِرِينَ(13)
و براي آنان از شريكانشان شفيعاني نيست و خود منكر شريكان خود مي شوند(13)
وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ(14)
و روزي كه رستاخيز برپا گردد آن روز [مردم] پراكنده مي شوند(14)
فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ(15)
اما كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند در گلستاني شادمان مي گردند(15)
وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَكَذَّبُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا وَلِقَآئِ الْءَاخِرَةِ فَأُو۟لَٰٓئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ(16)
و اما كساني كه كافر شده و آيات ما و ديدار آخرت را به دروغ گرفته اند پس آنان در عذاب حاضر آيند(16)
فَسُبْحَٰنَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ(17)
پس خدا را تسبيح گوييد آنگاه كه به عصر درمي آييد و آنگاه كه به بامداد درمي شويد(17)
وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ(18)
و ستايش از آن اوست در آسمانها و زمين و شامگاهان و وقتي كه به نيمروز مي رسيد(18)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 239 از قرآن کریم شامل آیات 1تا 18 از سوره ی الروم
سوره روم [30]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 60 آیه است
محتواى سوره:
مطالب این سوره را در هفت بخش مىتوان خلاصه کرد.
1- پیشگویى از پیروزى رومیان بر ایرانیان در جنگى که در آینده درگیر مىشد.
2- گوشهاى از طرز فکر و چگونگى حالات افراد بىایمان.
3- بخش مهمى از آیات عظمت خداوند در آسمان و زمین و در وجود انسانها.
4- سخن از توحید فطرى بعد از بیان دلائل آفاقى و انفسى.
5- بازگشت به شرح و تبیین حالات افراد بىایمان و گنهکار، و ظهور فساد در زمین بر اثر گناهان آنها.
6- اشارهاى به مسأله مالکیت و حق ذى القربى و نکوهش از رباخوارى.
7- بازگشت مجددى به دلائل توحید و نشانههاى حق و مسائل مربوط به معاد.
فضیلت تلاوت سوره:
علاوه بر حدیثى که از امام صادق علیه السّلام در فضیلت سوره عنکبوت نقل شد، در حدیث دیگرى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چنین آمده: «هر کس سوره روم را بخواند پاداشى معادل ده حسنه به تعداد هر فرشتهاى که در میان آسمان و زمین تسبیح خدا مىگوید خواهد داشت و آنچه را در روز و شب از دست داده جبران خواهد کرد».
بدیهى است کسى که محتواى این سوره را در روح و جان خود جاى دهد و مراقبت پروردگار را در هر لحظه در خود ببیند، تقواى الهى چنان قلبش را پر مىکند که شایسته چنین پاداش بزرگى است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/225
-
پاسخ : صفحه ی 239 از قرآن کریم شامل آیات 1تا 18 از سوره ی الروم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
شأن نزول:
آیات نخستین این سوره بدین سبب نازل شد که در آن هنگام که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در «مکّه» بود، و مؤمنان در اقلیت قرار داشتند، جنگى میان ایرانیان و رومیان در گرفت، و در این نبرد ایرانیان پیروز شدند.
مشرکان «مکّه» این را به فال نیک گرفتند و دلیل بر حقانیت شرک خود دانستند! آیات نخستین این سوره نازل شد و قاطعانه گفت: گرچه ایرانیان در این نبرد پیروز شدند اما چیزى نمىگذرد که از رومیان شکست خواهند خورد و حتى حدود زمان این پیشگویى را نیز بیان داشت.
این پیشگویى قاطع قرآن که از یک سو نشانه اعجاز این کتاب آسمانى و اتکا آورنده آن به علم بىپایان پروردگار به عالم غیب است، و از سوى دیگر نقطه مقابل تفأل مشرکان بود، مسلمانان را طورى دلگرم ساخت که حتى مىگویند: بعضى از آنان با مشرکان روى این مسأله شرطبندى مهمى کردند!- آن روز هنوز حکم تحریم این گونه شرط بندیها نازل نشده بود.
تفسیر:
یک پیشگویى عجیب! این سوره جزء 29 سورهاى است که با حروف مقطعه آغاز مىشود «الف، لام، میم» (الم).
تنها چیزى که در اینجا جلب توجه مىکند این است که بر خلاف بسیارى از سورههایى که با حروف مقطعه آغاز مىشود و پشت سر آن سخن از عظمت قرآن است در اینجا بحثى از عظمت قرآن نمىیابیم، بلکه سخن از شکست رومیان و پیروزى مجدد آنها در آینده است، ولى با دقت روشن مىشود که این بحث نیز بیان عظمت قرآن است، چرا که این خبر غیبى مربوط به آینده از نشانههاى اعجاز و عظمت این کتاب آسمانى محسوب مىشود.
(آیه 2)
بعد از ذکر حروف مقطعه مىفرماید: «رومیان مغلوب شدند» (غُلِبَتِ الرُّومُ).
(آیه 3)
«و این شکست در سرزمین نزدیکى واقع شد» (فِی أَدْنَى الْأَرْضِ).
منظور از «ادنى الارض» (سرزمین نزدیک) سرزمین ایرانیان بوده است یعنى در محلى واقع شد که نزدیکترین نقطه میان ایران و روم بود.
سپس اضافه مىکند: «و آنها (رومیان) بعد از مغلوبیت به زودى غلبه خواهند کرد» (وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ).
(آیه 4)
سپس حدود سالهاى آن را با این عبارت بیان مىکند: «در چند سال»! (فِی بِضْعِ سِنِینَ).
و اگر مىبینید خداوند از آینده خبر مىدهد، به خاطر آن است که «همه کارها از آن خداست چه قبل و چه بعد» از این شکست و پیروزى (لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ).
عبارت فوق مىخواهد این نکته را روشن سازد که قادر بالذّات و مالک على الاطلاق اوست و هر کس هر چیزى دارد از او دارد.
سپس مىافزاید: اگر امروز که رومیان شکست خوردند مشرکان خوشحال شدند «در آن روز مؤمنان (به خاطر پیروزى دیگرى) خوشحال خواهند شد»! (وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ).
(آیه 5)
آرى! خوشحال مىشوند «به سبب یارى خداوند» (بِنَصْرِ اللَّهِ).
خداوند «هر که را بخواهد یارى مىکند، و او صاحب قدرت و رحیم است»! (یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
مسلمانان در آن روز از جهات مختلفى خوشحال شدند:
از پیروزى اهل کتاب بر مجوسیان که صحنهاى از غلبه خدا پرستى بر شرک بود. از پیروزى معنوى به خاطر ظهور اعجاز قرآن. و از پیروزى مقارن آن که احتمالا «صلح حدیبیه» یا یکى دیگر از فتوحات مسلمین بود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/225
-
پاسخ : صفحه ی 239 از قرآن کریم شامل آیات 1تا 18 از سوره ی الروم
(آیه 6)
باز هم براى تأکید بیشتر مىفرماید: «این وعدهاى است که خدا داده است» (وَعْدَ اللَّهِ).
«و خداوند هرگز از وعدهاش تخلف نخواهد کرد، هر چند بیشتر مردم نمىدانند» (لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).
و علت عدم آگاهى مردم عدم معرفتشان نسبت به خدا و علم و قدرت اوست آنها خدا را به درستى نشناختند، و لذا از این حقیقت که او محال است از وعدهاش تخلف کند درست آگاه نیستند، چرا که تخلف از وعده یا به خاطر جهل است و یا به خاطر ضعف و ناتوانى است و هیچ یک در خدا راه ندارد.
(آیه 7)
سپس مىافزاید: این مردم کوتاه بین «تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مىبینند و از آخرت و پایان کارها بىخبرند»! (یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ).
انسان «ظاهر بین» انفاق را سبب خسران و زیان مىشمرد، در حالى که این «موحد» تجارتى پرسود مىداند.
آن یکى ربا خوارى را مایه افزایش در آمد، و این یکى مایه وبال و بدبختى و زیان.
آن یکى جهاد را مایه افزایش در آمد، و این یکى مایه وبال و بدبختى و زیان.
آن یکى جهاد را مایه دردسر و شهادت را به معنى نابودى و این یکى جهاد را رمز سر بلندى و شهادت را حیات جاویدان مىشمرد.
اگر آنها باطن و درون این زندگى دنیا را نیز مىدانستند براى شناخت آخرت کافى بود، چرا که دقت کافى در این زندگى زود گذر نشان مىدهد که حلقهاى است از یک سلسله طولانى، و مرحلهاى است از یک مسیر بزرگ، همان گونه که دقت در زندگى دوران جنینى نشان مىدهد که هدف نهایى خود این زندگى نیست، بلکه این یک مرحله مقدماتى براى زندگى گستردهاى است.
اعجاز قرآن از دریچه علم غیب!
یکى از طرق اثبات اعجاز قرآن خبرهاى غیبى قرآن است که یک نمونه روشن آن در همین آیات مورد بحث آمده، در طى چند آیه با انواع تأکیدات از پیروزى بزرگ یک ارتش شکست خورده در چند سال بعد خبر مىدهد، و آن را به عنوان یک وعده تخلفناپذیر الهى معرفى مىکند.
تاریخ به ما مىگوید که هنوز نه سال نگذشته بود که: رومیان در نبرد جدیدى بر ایرانیان پیروز شدند، و مقارن همان زمان مسلمانان با صلح حدیبیه (و طبق روایتى در جنگ بدر) پیروزى چشمگیرى بر دشمنان پیدا کردند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/226
-
پاسخ : صفحه ی 239 از قرآن کریم شامل آیات 1تا 18 از سوره ی الروم
(آیه 8)
آیه قبل سخن از ظاهربینانى بود که تنها افق فکرشان به محدوده دنیا و جهان ماده تعلق دارد، و از قیامت و عالم ماوراء طبیعت بىخبرند.
در این آیه و آیات آینده به ذکر مطالب متنوعى پیرامون مبدأ و معاد مىپردازد نخست به صورت یک استفهام اعتراضآمیز مىگوید: «آیا آنها در درون جان خویش تفکر نکردند که خداوند آسمان و زمین و آنچه را در میان این دو است جز به حق نیافریده؟ و براى آن اجل و پایان معینى قرار داده است» (أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى).
یعنى اگر آنها درست بیندیشند و به وجدان خود و داورى عقلشان مراجعه کنند به خوبى از این دو امر آگاه مىشوند که: جهان بر اساس حق آفریده شده، و نظاماتى بر آن حاکم است که دلیل بر وجود عقل و قدرت کامل در خالق این جهان است.
و دیگر این که: این جهان رو به زوال و فنا مىرود و از آنجا که خالق حکیم ممکن نیست بیهوده آن را آفریده باشد دلیل بر این است که جهان دیگرى که سراى بقا است بعد از این جهان مىباشد، و گر نه آفرینش این جهان مفهوم نداشت.
لذا در پایان آیه اضافه مىکند: «بسیارى از مردم به لقاى پروردگارشان کافرند» (وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ).
و یا این که با زبان، منکر نیستند اما عملشان آن چنان آلوده و ننگین است که نشان مىدهد آنها اعتقادى به معاد ندارند، چرا که اگر معتقد بودند نباید این چنین فاسد و مفسد باشند.
(آیه 9)
عاقبت بدکاران! از آنجا که تعبیر به «اجل مسمى» بیانگر این حقیقت است که به هر حال زندگى این جهان دوام و بقایى ندارد و این هشدارى است به همه دنیا پرستان، در این آیه مىفرماید: «آیا در زمین گردش نکردند تا بنگرند عاقبت کسانى که قبل از آنها بودند» به کجا کشیده شد (أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
«آنها نیرومندتر از اینان بودند و زمین را (براى زراعت و آبادى) بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند» (کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها).
«و پیامبرانشان با دلایل آشکار به سراغشان آمدند» (وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ). اما آنها خیرهسرى کردند، و در برابر حق تسلیم نشدند و کیفر خود را دیدند.
«خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم مىکردند»! (فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/226
-
پاسخ : صفحه ی 239 از قرآن کریم شامل آیات 1تا 18 از سوره ی الروم
(آیه 10)
این آیه آخرین مرحله کفر آنها را بیان کرده، مىگوید: «سپس سر انجام کسانى که اعمال بد انجام دادند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند، و (از آن بدتر) به استهزا و مسخره کردن آن بر خاستند» (ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ).
آرى! گناه و آلودگى همچون بیمارى خوره به جان انسان مىافتد، و روح ایمان را مىخورد و از بین مىبرد، و کار به جایى مىرسد که سر از تکذیب آیات الهى در مىآورد و به مرحلهاى مىرسد که دیگر هیچ وعظ و اندرز و انذارى مؤثر نیست و جز تازیانه عذاب دردناک الهى راهى باقى نمىماند!
(آیه 11)
سر نوشت مجرمان در قیامت: در آیات گذشته سخن از تکذیب کنندگانى به میان آمد که آیات خدا را به باد مسخره مىگرفتند، و در اینجا با بیان گوشهاى از مباحث معاد و سر نوشت مجرمان در قیامت بحثهایى را که پیش از این در باره معاد در آیات قبل گفته شد تکمیل مىکند.
نخست مىفرماید: «خداوند آفرینش را آغاز نموده سپس اعاده مىکند، و بعد به سوى او بازگردانده مىشوید» (اللَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
در آیه یک استدلال کوتاه و پر معنى براى مسأله معاد بیان شده که در آیات دیگر قرآن نیز به عبارات دیگرى آمده است، و آن این که: «همان کسى که قدرت بر آفرینش نخستین داشت قدرت بر معاد هم دارد، و قانون عدالت و همچنین حکمت خداوند ایجاب مىکند که این آفرینش مجدد تحقق یابد».
(آیه 12)
این آیه وضع مجرمان را چنین مجّسم مىکند: «آن روز که قیامت بر پا مىشود مجرمان در نومیدى و غم و اندوه فرو مىروند» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ).
چرا که نه ایمان و عمل صالحى با خود به عرصه محشر آوردهاند، نه یار و یاورى دارند و نه امکان بازگشت به دنیا و جبران گذشته وجود دارد.
(آیه 13)
لذا در این آیه مىافزاید: «آنها شفیعانى از معبودانشان ندارند» (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکائِهِمْ شُفَعاءُ).
به همین جهت «نسبت به معبودهایى که آنها را شریک خدا قرار داده بودند کافر مىشوند» و از آنها تنفر و بیزارى مىجویند (وَ کانُوا بِشُرَکائِهِمْ کافِرِینَ).
(آیه 14)
سپس به گروههاى مختلف مردم در آن روز اشاره کرده، مىگوید:
«روزى که قیامت بر پا مىشود مردم از هم جدا مىگردند» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ).
(آیه 15)
«پس گروهى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها در باغى از بهشت متنعم و شاد و مسرور خواهند بود، آن چنان که آثار شادى در چهرههایشان هویدا مىگردد» (فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/226
-
پاسخ : صفحه ی 239 از قرآن کریم شامل آیات 1تا 18 از سوره ی الروم
(آیه 16)
«و اما آنان که به آیات ما و لقاى آخرت کافر شدند، در عذاب الهى احضار مىشوند» (وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ).
(آیه 17)
تسبیح و حمد در همه حال براى خداست: بعد از بحثهاى فراوانى که در آیات گذشته در مورد مبدأ و معاد و بخشى از پاداش مؤمنان و کیفر مشرکان آمد در این آیه به تسبیح و حمد پروردگار و تنزیه و تقدیس او از هر گونه شرک و نقص و عیب پرداخته، مىفرماید: «منزّه است خداوند به هنگامى که شام مىکنید و هنگامى که صبح مىکنید» (فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ).
(آیه 18)
«و حمد و ستایش مخصوص ذات پاک اوست در آسمان و زمین (منزه است) به هنگام عصر، و هنگامى که وارد ظهر مىشوید» (وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ).
به این ترتیب در دو آیه فوق چهار وقت براى «تسبیح» پروردگار بیان شده:
آغاز شب طلوع صبح عصرگاهان و به هنگام زوال ظهر.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/227
-
صفحه ی 240 از قرآن کریم شامل آیات 19تا 32 از سوره ی الروم
[golrooz] صفحه ی 240 از قرآن کریم شامل آیات 19تا 32 از سوره ی الروم [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ(19)
زنده را از مرده بيرون مي آورد و مرده را از زنده بيرون مي آورد و زمين را بعد از مرگش زنده مي سازد و بدين گونه [از گورها] بيرون آورده مي شويد(19)
وَمِنْ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَآ أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ(20)
و از نشانه هاي او اين است كه شما را از خاك آفريد پس بناگاه شما [به صورت] بشري هر سو پراكنده شديد(20)
وَمِنْ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَٰجًا لِّتَسْكُنُوٓا۟ إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(21)
و از نشانه هاي او اينكه از [نوع] خودتان همسراني براي شما آفريد تا بدانها آرام گيريد و ميانتان دوستي و رحمت نهاد آري در اين [نعمت] براي مردمي كه مي انديشند قطعا نشانه هايي است(21)
وَمِنْ ءَايَٰتِهِ خَلْقُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَٰفُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَٰنِكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّلْعَٰلِمِينَ(22)
و از نشانه هاي [قدرت] او آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبانهاي شما و رنگهاي شماست قطعا در اين [امر نيز] براي دانشوران نشانه هايي است(22)
وَمِنْ ءَايَٰتِهِ مَنَامُكُم بِالَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَآؤُكُم مِّن فَضْلِهِۦٓ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ(23)
و از نشانه هاي [حكمت] او خواب شما در شب و [نيم] روز و جستجوي شما [روزي خود را] از فزون بخشي اوست در اين [معني نيز] براي مردمي كه مي شنوند قطعا نشانه هايي است(23)
وَمِنْ ءَايَٰتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَيُحْيِ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(24)
و از نشانه هاي او [اينكه] برق را براي شما بيم آور و اميدبخش مي نماياند و از آسمان به تدريج آبي فرو مي فرستد كه به وسيله آن زمين را پس از مرگش زنده مي گرداند در اين [امر هم] براي مردمي كه تعقل مي كنند قطعا نشانه هايي است(24)
وَمِنْ ءَايَٰتِهِۦٓ أَن تَقُومَ السَّمَآءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْضِ إِذَآ أَنتُمْ تَخْرُجُونَ(25)
و از نشانه هاي او اين است كه آسمان و زمين به فرمانش برپايند پس چون شما را با يك بار خواندن فرا خوان د بناگاه [از گورها] خارج مي شويد(25)
وَلَهُ مَن فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَٰنِتُونَ(26)
و هر كه در آسمانها و زمين است از آن اوست همه او را گردن نهاده اند(26)
وَهُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا۟ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَيٰ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(27)
و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مي كند و باز آن را تجديد مي نمايد و اين [كار] بر او آسانتر است و در آسمانها و زمين نمونه والا[ي هر صفت برتر] از آن اوست و اوست شكست ناپذير سنجيده كار(27)
ضَرَبَ لَكُم مَّثَلًا مِّنْ أَنفُسِكُمْ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُكُم مِّن شُرَكَآءَ فِي مَا رَزَقْنَٰكُمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سَوَآءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنفُسَكُمْ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْءَايَٰتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(28)
[خداوند] براي شما از خودتان مثلي زده است آيا در آنچه به شما روزي داده ايم شريكاني از بردگانتان داريد كه در آن [مال با هم] مساوي باشيد و همان طور كه شما از يكديگر بيم داريد از آنها بيم داشته باشيد اين گونه آيات خود را براي مردمي كه مي انديشند به تفصيل بيان مي كنيم(28)
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوٓا۟ أَهْوَآءَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَن يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَ(29)
نه [اين چنين نيست] بلكه كساني كه ستم كرده اند بدون هيچ گونه دانشي هوسهاي خود را پيروي كرده اند پس آن كس را كه خدا گمراه كرده چه كسي هدايت مي كند و براي آنان ياوراني نخواهد بود(29)
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(30)
پس روي خود را با گرايش تمام به حق به سوي اين دين كن با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته است آفرينش خداي تغييرپذير نيست اين است همان دين پايدار ولي بيشتر مردم نمي دانند(30)
۞ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَلَا تَكُونُوا۟ مِنَ الْمُشْرِكِينَ(31)
به سويش توبه بريد و از او پروا بداريد و نماز را برپا كنيد و از مشركان مباشيد(31)
مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا۟ دِينَهُمْ وَكَانُوا۟ شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍۭ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ(32)
از كساني كه دين خود را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند هر حزبي بدانچه پيش آنهاست دلخوش شدند(32)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 240 از قرآن کریم شامل آیات 19تا 32 از سوره ی الروم
(آیه 19)
در این آیه باز به مسأله معاد باز مىگردد، و از طریق دیگرى به استبعاد منکران چنین پاسخ مىگوید: «زنده را از مرده، و مرده را از زنده، خارج مىکند و زمین را پس از مردنش حیات مىبخشد، و به همین گونه روز قیامت (از گورها) بیرون آورده مىشوید» (یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ).
یعنى «صحنه معاد» و «صحنه پایان دنیا» که یکى خروج «زنده از مرده» است و دیگرى «مرده از زنده» مرتبا در برابر چشم شما تکرار مىشود، بنا بر این چه جاى تعجب که در پایان جهان همه موجودات زنده بمیرند و در رستاخیز همه انسانها به زندگى جدیدى باز گردند؟! اما «خروج حىّ از میت» در مورد زمینهاى مرده براى همه روشن است که در فصل زمستان زمین به صورت مرده در مىآید، اما در فصل بهار با تعادل هوا و فرو ریختن قطرات حیاتبخش باران جنبشى در زمین پیدا مىشود، و این صحنه معاد است که در این جهان مىبینیم.
و اما در مورد خارج ساختن «مرده از زنده» آن هم چیز پوشیده و پنهانى نیست و اما در مورد بیرون آمدن موجود «زنده از مرده» گرچه طبق مسلمات علم امروز در حال حاضر حد اقل در آزمایشهاى بشرى و مشاهدات روزمره موردى دیده نشده است. ولى مسلما در آغاز که این کره خاکى یک پارچه آتش بود، موجود زندهاى وجود نداشت، بعدا در شرایط خاصى که علم هنوز آن را به درستى کشف نکرده است موجودات زنده از مواد بىجان با یک جهش بزرگ متولد شدند، اما این موضوع در شرایط فعلى کره زمین در آنجا که در دسترس علم و دانش بشر است دیده نمىشود.
اما آنچه براى ما محسوس و کاملا قابل لمس و درک است این است که موجودات مرده دائما جزء اندام موجودات زنده مىشوند و لباس حیات در تن مىپوشانند، آب و غذایى که ما مىخوریم موجود زندهاى نیست، اما جزء بدن ما که شد تبدیل به یک موجود زنده مىشود، و سلولهاى تازهاى بر سلولهاى بدن ما افزوده مىگردد.
بنا بر این مىتوان گفت: دائما در نظام عالم طبیعت زندگى از دل مرگ و مرگ از دل زندگى بیرون مىآید به همین دلیل خدایى که آفریننده طبیعت است قادر به احیاى مردگان در جهان دیگر مىباشد.
(آیه 20)
آیات خدا در آفاق و انفس! در اینجا نکات جالبى از دلائل توحید و نشانههاى پروردگار را در نظام عالم هستى بازگو کرده، و بحثهاى گذشته را تکمیل مىنماید.
نخست به سراغ آفرینش انسان که اولین و مهمترین موهبت الهى بر اوست مىرود و مىگوید: «یکى از نشانههاى او این است که شما را از خاک آفرید، سپس شما انسانهایى شدید که در روى زمین منتشر گشتید» (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ).
در این آیه به دو نشانه عظمت الهى اشاره شده: یکى آفرینش انسان از خاک که ممکن است اشاره به آفرینش نخستین انسان یعنى آدم بوده باشد، یا آفرینش همه انسانها از خاک چرا که مواد غذایى تشکیل دهنده وجود انسان، همه مستقیما یا بطور غیر مستقیم از خاک گرفته مىشود.
دوم: تکثیر نسل انسان و انتشار فرزندان آدم در سراسر روى زمین است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/227
-
پاسخ : صفحه ی 240 از قرآن کریم شامل آیات 19تا 32 از سوره ی الروم
(آیه 21)
این آیه نیز بخش دیگرى از آیات انفسى را که در مرحله بعد از آفرینش انسان قرار دارد مطرح کرده، مىفرماید: «و از نشانههاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنها آرامش یابید» (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها).
و از آنجا که ادامه این پیوند در میان همسران، نیاز به یک جاذبه و کشش قلبى و روحانى دارد به دنبال آن اضافه مىکند: «و در میان شما مودّت و رحمت قرار داد» (وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً).
و در پایان آیه براى تأکید بیشتر مىفرماید: «در این نشانههایى است براى گروهى که تفکّر مىکنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
و از اینجا مىتوان نتیجه گرفت آنها که پشت پا به این سنت الهى مىزنند وجود ناقصى دارند، چرا که یک مرحله تکاملى آنها متوقف شده مگر آن که به راستى شرایط خاص و ضرورتى ایجاب تجرّد کند.
(آیه 22)
این آیه معجونى از آیات آفاقى و انفسى است: نخست به مسأله خلقت آسمانها و زمین اشاره کرده، مىگوید: «از نشانههاى بزرگ خدا آفرینش آسمانها و زمین است» (وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
آسمانها با آن همه کرات، با آن همه منظومهها و کهکشانها، آسمانهایى که اندیشه بلند پرواز انسان از درک عظمت آن عاجز و فکر از مطالعه آن خسته مىشود و هر قدر علم و دانش انسان پیش مىرود نکتههاى تازهاى از عظمتش آشکار مىگردد.
سپس سخن را به یکى از آیات بزرگ انفسى منتقل ساخته، مىگوید:
«و اختلاف زبانها و رنگهاى شما» نیز از آیات عظمت اوست! (وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ).
که براى سازمان یافتن اجتماع بشر خداوند صداها و رنگها را مختلف قرار داده است و همچنین زبانها و نژادها را.
قرآن در پایان آیه مىگوید: «در این امور نشانههایى است براى عالمان و اندیشمندان» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ).
چرا که آنها بیش از هر کس از این اسرار آگاه مى شوند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/227
-
پاسخ : صفحه ی 240 از قرآن کریم شامل آیات 19تا 32 از سوره ی الروم
(آیه 23)
باز هم نشانه هاى عظمت او در برون و درون: به دنبال بحثهاى گذشته پیرامون آیات پروردگار در آفاق و انفس در اینجا به گفتگو پیرامون بخش دیگرى از این آیات بزرگ مىپردازد.
نخست پدیده «خواب» را به عنوان یک پدیده مهم آفرینش و نمودارى از نظام حکیمانه آفریننده آن مورد توجه قرار داده، مىگوید: «و از نشانههاى او خواب شما در شب و روز است، و تلاش و کوشش شما براى بهره گیرى از فضل پروردگار» و تأمین معاش (وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ).
و در پایان مىافزاید: «در این امور نشانههایى است براى آنها که گوش شنوا دارند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ).
این موهبت بزرگ الهى سبب مىشود که جسم و روح انسان به اصطلاح سرویس شود، و با بروز حالت خواب که یک نوع وقفه و تعطیل کار بدن است آرامش و رفع خستگى حاصل گردد، و انسان حیات و نشاط و نیروى تازهاى پیدا کند.
مسلما اگر خواب نبود روح و جسم انسان بسیار زود پژمرده و فرسوده مىشد، و بسیار زود پیرى و شکستگى به سراغ او مىآمد.
(آیه 24)
این آیه که پنجمین قسمت از آیات عظمت خدا را بیان مىکند باز به سراغ آیات آفاقى مىرود، و مسأله باران و رعد و برق و حیات زمین را پس از مرگ مورد توجه قرار داده، مىگوید: «و از نشانههاى خدا این است که برق را که هم مایه ترس است هم مایه امید، به شما نشان مىدهد» (وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً).
«ترس» از خطرات ناشى از برق که گاه به صورت «صاعقه» در مىآید و «امید» از نظر نزول باران که غالبا بعد از رعد و برق به صورت رگبار فرو مىریزد.
سپس مىافزاید: «و از آسمان آبى نازل مىکند که زمین را بعد از مرگش حیات مىبخشد» (وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
در پایان آیه به عنوان تأکید مىافزاید: «در این امور آیات و نشانههایى است براى جمعیتى که تعقل و اندیشه مىکنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
آنها هستند که مى فهمند در این برنامه حساب شده دست قدرتى در کار است و هرگز نمىتواند معلول تصادفها و ضرورتهاى کور و کر باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/227
-
پاسخ : صفحه ی 240 از قرآن کریم شامل آیات 19تا 32 از سوره ی الروم
(آیه 25)
در این آیه بحث از آیات آفاقى را در زمینه تدبیر نظام آسمان و زمین و ثبات و بقاى آنها ادامه داده، مىفرماید: «و از آیات او این است که آسمان و زمین به فرمان او بر پاست» (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ).
یعنى نه تنها آفرینش آسمانها که در آیات قبل به آن اشاره شد آیتى است که بر پایى و ادامه نظام آنها نیز آیتى دیگر مىباشد، چه این که این اجرام عظیم در گردش منظم خود احتیاج به امور زیادى دارد که مهمترین آنها محاسبه پیچیده تعادل نیروى جاذبه و دافعه است.
و در پایان این آیه با استفاده از زمینه بودن «توحید» براى «معاد» بحث را به این مسأله منتقل ساخته، مىفرماید: «سپس هنگامى که شما را (در قیامت) از زمین فرا خواند ناگهان همه خارج مىشوید» و در صحنه محشر حضور مىیابید (ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ).
(آیه 26)
توحید مالکیت خداوند: در آیات گذشته بحثهایى پیرامون «توحید خالقیت» و «توحید ربوبیت» آمده بود، و این آیه، از یکى از شاخههاى توحید که «توحید مالکیت» است سخن مىگوید، مىفرماید: «تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند از آن او مىباشند» (وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و چون همه از آن اویند «همگى در برابر او خاضع و مطیعند» (کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ).
یعنى از نظر قوانین آفرینش زمام امر همه در دست اوست و همه خواه ناخواه تسلیم قوانین او در جهان تکوینند.
دلیل این «مالکیت» همان خالقیت و ربوبیت اوست: کسى که در آغاز موجودات را آفریده و تدبیر آنها را بر عهده دارد، مسلما مالک اصلى نیز باید او باشد، نه غیر او.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/228
-
پاسخ : صفحه ی 240 از قرآن کریم شامل آیات 19تا 32 از سوره ی الروم
(آیه 27)
و از آنجا که در سلسله آیاتى که گذشت و نیز بعدا خواهد آمد مسائل مربوط به مبدأ و معاد همچون تار و پود یک پارچه در هم انسجام یافته، در این آیه باز به مسأله معاد بر مىگردد و مىگوید: «او کسى است که آفرینش را آغاز مىکند سپس آن را باز مىگرداند، و این کار براى او آسانتر مىباشد»! (وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ).
قرآن در این آیه با کوتاهترین استدلال، مسأله امکان معاد را اثبات کرده است، مىگوید: شما معتقدید آغاز آفرینش از اوست، باز گشت مجدد که از آن آسانتر است چرا از او نباشد؟
توجه به یک نکته در اینجا ضرورى است که تعبیر به آسان بودن و سخت بودن از دریچه فکر ماست، و الا براى وجودى که بى نهایت است «سخت» و «آسان» هیچ تفاوتى ندارد.
و شاید به همین دلیل بلافاصله در ذیل آیه مىفرماید: «و براى اوست توصیف برتر در آسمانها و زمین» (وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
چرا که هر وصف کمالى در آسمان و زمین در باره هر موجودى تصور کنید از علم، قدرت، مالکیت، عظمت، وجود و کرم، مصداق اتم و اکمل آن نزد خدا است، چرا که همه محدودش را دارند، و او نامحدودش را، اوصاف همه عارضى است و اوصاف او ذاتى و او منبع اصلى همه کمالات است.
سر انجام در پایان آیه به عنوان تأکید یا به عنوان یک دلیل، مىگوید:
«و اوست توانمند و حکیم» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
عزیز است و شکست ناپذیر اما در عین قدرت نامحدودش کارى بىحساب انجام نمى دهد، و همه افعالش بر طبق حکمت است.
(آیه 28)
بعد از بیان قسمتى دیگر از دلائل توحید و معاد در آیات گذشته به ذکر دلیلى بر نفى شرک به صورت بیان یک مثال پرداخته، مىگوید: «خداوند مثالى از خودتان براى شما زده است» (ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ).
و آن مثال این است که اگر بردگان و مملوکهایى در اختیار شما باشد «آیا این بردههاى شما در روزیهایى که به شما دادهایم شریک شما مىباشند»؟! (هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فِی ما رَزَقْناکُمْ).
«آن چنان که هر دو با هم کاملا مساوى باشید» (فَأَنْتُمْ فِیهِ سَواءٌ).
و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بیم داشته باشید آن گونه که در مورد شرکاى آزاد، خود بیم دارید» (تَخافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ).
یا آن چنان که شما حاضر نیستید بدون اجازه آنها دخل و تصرفى در اموالتان کنید.
وقتى در مورد بردگانتان که «ملک مجازى» شما هستند این چنین امرى را نادرست و غلط مىدانید، چگونه مخلوقات را که ملک حقیقى خدا هستند شریک او مىپندارید؟ یا پیامبرانى همچون مسیح، یا فرشتگان خدا، یا مخلوقاتى همچون جن، و یا بتهاى سنگى و چوبى را همتایان خدا مىشمرید؟ این چه قضاوت زشت و دور از منطقى است؟! و در دنباله آیه براى تأکید مىفرماید: «این چنین آیات خود را براى کسانى که تعقّل مىکنند شرح مى دهیم» (کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
آرى! با ذکر مثالهاى روشن از متن زندگى خود شما حقایق را بازگو مىکنیم تا اندیشه خود را به کار اندازید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/228
-
پاسخ : صفحه ی 240 از قرآن کریم شامل آیات 19تا 32 از سوره ی الروم
(آیه 29)
ولى این آیات بینات و این گونه مثالهاى واضح و روشن براى صاحبان اندیشه است، نه ظالمان هوى پرست بىدانشى که پردههاى جهل و نادانى بر قلب آنها فرو افتاده، و خرافات و تعصبات جاهلى فضاى فکر آنها را تیره و تار کرده.
لذا در این آیه مىافزاید: «ظالمان از هوى و هوسهاى خویش بدون علم و آگاهى پیروى مىکنند» و تابع هیچ منطقى نیستند (بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
اینها را خداوند به خاطر اعمالشان در وادى ضلالت افکنده است «و چه کسى مىتواند آنها را که خدا گمراه کرده هدایت کند»؟! (فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ).
و مسلم است کسانى را که خدا رهایشان سازد و به خویشتن واگذار کند «براى آنها هیچ یار و یاورى نخواهد بود» (وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ).
(آیه 30)
تا اینجا بحثهاى فراوانى پیرامون توحید و خدا شناسى از طریق مشاهده نظام آفرینش داشتهایم.
و به دنبال آن در این آیه سخن از توحید فطرى است یعنى همان مسأله را از طریق درون و مشاهده باطنى و درک ضرورى وجدانى تعقیب کرده، مىفرماید:
«پس روى (دل) خود را متوجه آیین پاک و خالص پروردگار کن»! (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً).
چرا که «این فطرتى است که خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش خدا نیست» (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ). و از نخستین روزى که انسان قدم به عالم هستى مىگذارد این نور الهى در درون جان او شعلهور است.
«این است دین و آیین محکم و استوار» (ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ).
«ولى اکثر مردم نمىدانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).
«دین حنیف» یعنى دینى که از تمام کجیها و از انحراف و خرافات و گمراهیها به سوى راستى و درستى متمایل شده است.
(آیه 31)
در این آیه چنین مىافزاید: این توجیه شما به دین حنیف خالص و فطرى «در حالى است که شما باز گشت به سوى پروردگار مىکنید» (مُنِیبِینَ إِلَیْهِ).
اصل و اساس وجود شما بر توحید است و سر انجام باید به سوى همین اصل باز گردید.
و به دنبال دستور «انابه» و باز گشت، دستور به «تقوا» مىدهد که جامع همه اوامر و نواهى الهى است، مىفرماید: «و از (مخالفت فرمان) خداوند بپرهیزید» (وَ اتَّقُوهُ).
سپس از میان تمام اوامر تکیه و تأکید بر موضوع نماز کرده، مىگوید: «و نماز را بر پا دارید» (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ). چرا که نماز در تمام ابعادش مهمترین برنامه مبارزه با شرک و مؤثرترین وسیله تقویت پایههاى توحید و ایمان به خداست.
لذا از میان تمام نواهى نیز روى «شرک» تکیه مى کند، مىگوید: «و از مشرکان نباشید» (وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ). چرا که شرک بزرگترین گناه و اکبر کبائر است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/228
-
پاسخ : صفحه ی 240 از قرآن کریم شامل آیات 19تا 32 از سوره ی الروم
(آیه 32)
در این آیه یکى از نشانهها و پیامدهاى شرک را در عبارتى کوتاه و پر معنى بیان کرده، مىگوید: از مشرکان نباشید «از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند، و به دستهها و گروهها تقسیم شدند» (مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً).
و عجب این که با تمام تضادّ و اختلافى که داشتند «هر گروهى به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند»! (کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ).
آرى! یکى از نشانههاى شرک پراکندگى و تفرقه است، چرا که معبودهاى مختلف منشأ روشهاى متفاوت، و سر چشمه جداییها و پراکندگیهاست.
توحید یک جاذبه نیرومند درونى!
بدون شک همان گونه که دلائل عقلى و منطقى به انسان جهت مىدهد در درون جان او نیز کششها و جاذبههایى وجود دارد که براى او تعیین جهت مىکند.
فلسفه وجودى آنها همین است که در مسائل حیاتى انسان همیشه نمىتواند به انتظار عقل و منطق بنشیند، چرا که این کار گاهى سبب تعطیل هدفهاى حیاتى مىشود، مثلا اگر انسان براى خوردن غذا، یا آمیزش جنسى، بخواهد از منطق «لزوم بدل ما یتحلل» و «لزوم تداوم نسل از طریق توالد و تناسل» الهام بگیرد و طبق آن حرکت کند، باید مدتها پیش از این نوع او منقرض شده باشد، ولى غریزه و جاذبه جنسى از یکسو و اشتها به تغذیه از سوى دیگر او را به سوى این هدف مىکشاند، و هر قدر هدفها حیاتىتر و عمومىتر باشد این جاذبهها نیرومندتر است! ولى باید توجه داشت که این کششها و جاذبهها بر دو گونه است: بعضى ناآگاه است یعنى نیاز به وساطت عقل و شعور ندارد، همان گونه که حیوان بدون نیاز به تفکر به سوى غذا و جنس مخالف جذب مىشود.
اما گاهى تأثیر آن به صورت آگاهانه است یعنى این جاذبه درونى در عقل و اندیشه اثر مىگذارد و او را وادار به انتخاب طریق مىکند.
قسم اول را «غریزه» و قسم دوم را «فطرت» مىنامند- دقت کنید.
خدا گرایى و خدا پرستى به صورت یک فطرت در درون جان همه انسانها قرار دارد.
شواهد گوناگونى در دست داریم که فطرى بودن «خدا گرایى» بلکه مذهب را در تمام اصولش روشن مىکند:
1- دوام اعتقاد مذهبى و ایمان به خدا در طول تاریخ پر ماجراى بشر خود نشانهاى بر فطرى بودن آن است، چرا که اگر عادت بود نه جنبه عمومى و همگانى داشت، و نه دائمى و همیشگى بود.
2- مشاهدات عینى در دنیاى امروز نشان مىدهد با تمام تلاش و کوششى که بعضى از رژیمهاى استبدادى جهان براى محو مذهب و آثار مذهبى از طرق مختلف به خرج داده اند نتوانستهاند مذهب را از اعماق این جوامع ریشه کن سازند.
3- کشفیات اخیر روانکاوان و روانشناسان در زمینه ابعاد روح انسانى شاهد دیگرى بر این مدعا است، آنها مىگویند: بررسى در باره ابعاد روح انسان نشان مىدهد که یک بعد اصیل آن «بعد مذهبى» یا به تعبیر آنها «قدسى» و «یزدانى» است، و گاه این بعد مذهبى را سر چشمه ابعاد سه گانه دیگر یعنى بعد «راستى» (علم) و «نیکویى» و «زیبایى» دانستهاند.
«حس راستى» سر چشمه انواع علوم و دانشها و انگیزه کنجکاوى مستمر و پیگیر در شناخت جهان هستى است.
«حس نیکى» انسان را به سوى مفاهیم اخلاقى همچون عدالت و شهامت و فداکارى و مانند آن جذب مىکند.
«حس زیبایى» انسان را به سوى هنرهاى اصیل، زیباییها، ادبیات و مسائل ذوقى جذب مىکند، و گاه سر چشمه تحولهایى در زندگى فرد و جامعه مىشود.
«حس مذهبى» یعنى ایمان به یک مبدأ متعالى و پرستش و نیایش او.
4- پناه بردن انسان در شداید و سختیها به یک نیروى مرموز ماوراى طبیعى و تقاضاى حل مشکلات و فرو نشستن طوفانهاى سخت زندگى از درگاه او، نیز گواه دیگرى بر اصالت این جاذبه درونى و الهام فطرى است که- به انضمام سایر شواهدى که گفتیم- مىتواند ما را به وجود چنین کشش نیرومندى در درون وجودمان به سوى خدا واقف سازد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/228
-
صفحه ی 241 از قرآن کریم شامل آیات 33تا 47 از سوره ی الروم
[golrooz] صفحه ی 241 از قرآن کریم شامل آیات 33تا 47 از سوره ی الروم [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا۟ رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَآ أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ(33)
و چون مردم را زياني رسد پروردگار خود را در حالي كه به درگاه او توبه مي كنند مي خوانند و آنگاه كه از جانب خود رحمتي به آنان چشانيد بناگاه دسته اي از ايشان به پروردگارشان شرك مي آورند(33)
لِيَكْفُرُوا۟ بِمَآ ءَاتَيْنَٰهُمْ فَتَمَتَّعُوا۟ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ(34)
بگذار تا به آنچه بدانها عطا كرده ايم كفران ورزند [بگو] برخوردار شويد زودا كه خواهيد دانست(34)
أَمْ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمْ سُلْطَٰنًا فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِمَا كَانُوا۟ بِهِ يُشْرِكُونَ(35)
يا [مگر] حجتي بر آنان نازل كرده ايم كه آن [حجت] در باره آنچه با [خدا] شريك مي گردانيده اند سخن مي گويد(35)
وَإِذَآ أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا۟ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌۢ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ(36)
و چون مردم را رحمتي بچشانيم بدان شاد مي گردند و چون به [سزاي] آنچه دستاورد گذشته آنان است صدمه اي به ايشان برسد بناگاه نوميد مي شوند(36)
أَوَلَمْ يَرَوْا۟ أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(37)
آيا ندانسته اند كه [اين] خداست كه روزي را براي هر كس كه بخواهد فراخ يا تنگ مي گرداند قطعا در اين [امر] براي مردمي كه ايمان مي آورند عبرتهاست(37)
فََٔاتِ ذَا الْقُرْبَيٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(38)
پس حق خويشاوند و تنگدست و در راه مانده را بده اين [انفاق] براي كساني كه خواهان خشنودي خدايند بهتر است و اينان همان رستگارانند(38)
وَمَآ ءَاتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَا۟ فِيٓ أَمْوَٰلِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُوا۟ عِندَ اللَّهِ وَمَآ ءَاتَيْتُم مِّن زَكَوٰةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ(39)
و آنچه [به قصد] ربا مي دهيد تا در اموال مردم سود و افزايش بردارد نزد خدا فزوني نمي گيرد و[لي] آنچه را از زكات در حالي كه خشنودي خدا را خواستاريد داديد پس آنان همان فزوني يافتگانند [و مضاعف مي شود](39)
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَٰلِكُم مِّن شَيْءٍ سُبْحَٰنَهُ وَتَعَٰلَيٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ(40)
خدا همان كسي است كه شما را آفريد سپس به شما روزي بخشيد آنگاه شما را مي ميراند و پس از آن زنده مي گرداند آيا در ميان شريكان شما كسي هست كه كاري از اين [قبيل] كند منزه است او و برتر است از آنچه [با وي] شريك مي گردانند(40)
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا۟ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(41)
به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده فساد در خشكي و دريا نمودار شده است تا [سزاي] بعضي از آنچه را كه كرده اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند(41)
قُلْ سِيرُوا۟ فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا۟ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلُ كَانَ أَكْثَرُهُم مُّشْرِكِينَ(42)
بگو در زمين بگرديد و بنگريد فرجام كساني كه پيشتر بوده [و] بيشترشان مشرك بودند چگونه بوده است(42)
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ(43)
پس به سوي اين دين پايدار روي بياور پيش از آنكه روزي از جانب خدا فرا رسد كه برگشت ناپذير باشد و در آن روز [مردم] دسته دسته مي شوند(43)
مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَٰلِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ(44)
هر كه كفر ورزد كفرش به زيان اوست و كساني كه كار شايسته كنند [فرجام نيك را] به سود خودشان آماده مي كنند(44)
لِيَجْزِيَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ مِن فَضْلِهِۦٓ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْكَٰفِرِينَ(45)
تا [خدا] كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند به فضل خويش پاداش دهد كه او كافران را دوست نمي دارد(45)
وَمِنْءَايَٰتِهِۦٓ أَن يُرْسِلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَٰتٍ وَلِيُذِيقَكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَلِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا۟ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(46)
و از نشانه هاي او اين است كه بادهاي بشارت آور را مي فرستد تا بخشي از رحمتش را به شما بچشاند و تا كشتي به فرمانش روان گردد و تا از فضل او [روزي] بجوييد و اميد كه سپاسگزاري كنيد(46)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَيٰ قَوْمِهِمْ فَجَآءُوهُم بِالْبَيِّنَٰتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ(47)
و در حقيقت پيش از تو فرستادگاني به سوي قومشان گسيل داشتيم پس دلايل آشكار برايشان آوردند و از كساني كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم و ياري كردن مؤمنان بر ما فرض است(47)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 241 از قرآن کریم شامل آیات 33تا 47 از سوره ی الروم
(آیه 33)
این آیه در حقیقت استدلال و تأکیدى است بر بحث گذشته در زمینه فطرى بودن توحید و شکوفا شدن این نور الهى در شداید و سختیها.
مىفرماید: «هنگامى که مختصر ضررى به انسانها برسد پروردگارشان را مىخوانند، و به سوى او انابه مىکنند» (وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ).
ولى آن چنان کم ظرفیت و کوتاه فکر و اسیر تعصب و تقلید کورکورانه از نیاکان مشرک خود هستند که به مجرد این که حوادث سخت بر طرف مىشود و نسیم آرامش مىوزد و «خداوند رحمتى از سوى خودش به آنها مىچشاند گروهى از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک مىشوند» (ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ).
تکیه روى «مُنِیبِینَ إِلَیْهِ» اشاره لطیفى به این معنى مىباشد که پایه و اساس در فطرت انسان توحید و خدا پرستى است و شرک امر عارضى است که وقتى از آن قطع امید مىکند خواه ناخواه به سوى ایمان و توحید باز مىگردد.
(آیه 34)
در این آیه به عنوان تهدید به این افراد کم ظرفیت مشرک که به هنگام نیل به نعمتها خدا را به دست فراموشى مىسپارند مىگوید: بگذار «نعمتهایى را که ما به آنها دادهایم کفران کنند» و هر کار از دستشان ساخته است انجام دهند (لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ).
«پس (تا مىتوانید از این نعمتهاى زود گذر دنیا) بهره گیرید» (فَتَمَتَّعُوا).
«اما به زودى (نتیجه شوم اعمال خویش را) خواهید دانست» (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).
(آیه 35)
در این آیه براى محکوم ساختن این گروه مشرک، سخن را در قالب استفهام آمیخته با توبیخ درآورده، مىگوید: «آیا ما دلیل محکمى بر آنان فرستادیم که از شرکشان سخن مىگوید» و آن را موجّه مى شمارد؟ (أَمْ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِما کانُوا بِهِ یُشْرِکُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/229
-
پاسخ : صفحه ی 241 از قرآن کریم شامل آیات 33تا 47 از سوره ی الروم
(آیه 36)
این آیه که ترسیم دیگرى از طرز فکر و روحیه این جاهلان کم ظرفیت است چنین مىگوید: «و هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم خوشحال و مغرور مىشوند، و هر گاه بلا و رنج و دردى به خاطر اعمالى که انجام دادهاند به آنها برسد ناگهان مأیوس و نومید مىگردند» (وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذا هُمْ یَقْنَطُونَ).
در حالى که مؤمنان راستین کسانى هستند که نه به هنگام نعمت گرفتار غرور و غفلت مىشوند و نه به هنگام مصیبت، گرفتار یأس و نومیدى، نعمت را از خدا مى دانند و شکر به درگاه او مىبرند، و مصیبت را آزمون و امتحان، و یا نتیجه اعمال خویش محسوب مىدارند و صبر مىکنند و رو به درگاه او مى آورند.
(آیه 37)
این آیه همچنان از «توحید ربوبیت» سخن مىگوید، و به تناسب بحثى که در آیات گذشته آمده بود که بعضى از کم ظرفیتان با روى آوردن نعمت، مغرور و با مواجه شدن بلا، مأیوس مىشوند، چنین مىفرماید: «آیا ندیدند که خداوند روزى را براى هر کس بخواهد گسترده (و براى هر کس بخواهد) تنگ مىسازد» (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ).
درست است که عالم، عالم اسباب است ولى در عین حال این یک قاعده کلى و همیشگى نیست، چرا که گاه افراد بسیار جدى و لایقى را مىبینیم که هر چه مىدوند به جایى نمىرسند، و به عکس گاه افراد کم دست و پا را مشاهده مىکنیم که درهاى روزى از هر سو به روى آنها گشوده است! این استثناها گویا براى این است که خداوند نشان دهد با تمام تأثیرى که در عالم اسباب آفریده، نباید در عالم اسباب گم شوند، و نباید فراموش کنند که در پشت این دستگاه، دست نیرومند دیگرى است که آن را مىگرداند.
لذا در پایان آیه مىگوید: «در این نشانههایى است از قدرت و عظمت خدا براى قومى که ایمان مىآورند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/229
-
پاسخ : صفحه ی 241 از قرآن کریم شامل آیات 33تا 47 از سوره ی الروم
(آیه 38)
و از آنجا که هر نعمت و موهبتى، وظایف و مسؤولیتهایى را همراه مىآورد، در این آیه روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىگوید: چون چنین است «پس حق بستگان و نزدیکان را ادا کن، و همچنین (حق) مسکینان و در راهماندگان را» (فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ).
تعبیر به «حَقَّهُ» بیانگر این واقعیت است که آنها در اموال انسان شریکند و اگر چیزى انسان مىپردازد حق خود آنها را ادا مىکند.
و در پایان آیه براى تشویق نیکوکاران، و ضمنا بیان شرط قبولى انفاق مىفرماید: «این کار براى کسانى که تنها رضاى خدا را مىطلبند بهتر است» (ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ).
«و کسانى که چنین کار نیکى را انجام مىدهند رستگارانند» (وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
با توجه به این که «وجه اللّه» به معنى ذات پاک پروردگار است، این آیه نشان مىدهد که تنها مسأله انفاق و پرداختن حق خویشاوندان و دیگر صاحبان حقوق کافى نیست، مهم آن است که با اخلاص و نیت پاک توأم بوده و از هر گونه ریا و خودنمایى و منت و تحقیر و انتظار پاداش خالى باشد.
(آیه 39)
در این آیه به تناسب بحثى که از انفاق خالص در میان بود به دو نمونه از انفاقها که یکى براى خداست، و دیگرى به منظور رسیدن به مال دنیا اشاره کرده، مىفرماید: «آنچه به عنوان ربا مىپردازید تا در اموال مردم فزونى یابد، نزد خدا فزونى نخواهد یافت، و آنچه را به عنوان زکات مىپردازید و تنها رضاى خدا را مىطلبید (مایه برکت است و) کسانى که چنین مىکنند داراى پاداش مضاعفند» (وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ).
«ربا» در اصل به معنى افزایش است و در اینجا منظور هدایایى است که بعضى از افراد براى دیگران- مخصوصا صاحبان مال و ثروت- مىبرند، به این منظور که پاداشى بیشتر و بهتر از آنها دریافت دارند.
بدیهى است در این گونه هدایا نه استحقاق طرف در نظر گرفته مىشود، و نه شایستگیها و اولویتها، بلکه تمام توجه به این است که این هدیه به جایى داده شود که بتواند مبلغ بیشترى را صید کند! و طبیعى است این چنین هدایا که جنبه اخلاص در آن نیست از نظر اخلاقى و معنوى فاقد ارزش مىباشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/229
-
پاسخ : صفحه ی 241 از قرآن کریم شامل آیات 33تا 47 از سوره ی الروم
(آیه 40)
در این آیه بار دیگر به مسأله مبدأ و معاد که موضوع اساسى در بسیارى از آیات این سوره بود باز مىگردد، و خدا را با چهار وصف، توصیف مىکند تا هم اشارهاى به توحید و مبارزه با شرک باشد، و هم دلیلى بر معاد، مىفرماید:
«خداوند همان کسى است که شما را آفرید، سپس روزى داد، بعد مىمیراند و بعد زنده مىکند» (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ).
«آیا هیچ یک از شریکانى که شما براى خدا ساختهاید توانایى بر چیزى از این کارها دارد»؟ (هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْءٍ).
«منزه است خدا، و برتر است از آنچه آنها شریک براى او قرار مىدهند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ).
مسلم است هیچ یک از مشرکان، معتقد نبودند که آفرینش به وسیله بتها صورت گرفته، یا این که روزى آنها به دست بتهاست، و یا پایان عمرشان.
بنا بر این پاسخ این سؤالات منفى است و استفهام، استفهام انکارى مىباشد.
جمله «سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ» این حقیقت را بازگو مىکند که آنها مقام پروردگار را فوق العاده پایین آوردند که در کنار بتها و معبودان ساختگى قرار مىدهند.
(آیه 41)
سر چشمه فساد، اعمال خود مردم است! در آیات گذشته، سخن از شرک در میان بود و مىدانیم ریشه اصلى تمام مفاسد فراموش کردن اصلى توحید و روى آوردن به شرک است، لذا در اینجا سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آورده، مىگوید: «فساد در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام دادهاند آشکار شده است» (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ). هر جا فسادى ظاهر شود بازتاب اعمال مردم است چرا که هر کار نادرست عکس العمل نامطلوبى دارد.
سپس مى فرماید: «خدا مى خواهد نتیجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید به سوى حق باز گردند»! (لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/229
-
پاسخ : صفحه ی 241 از قرآن کریم شامل آیات 33تا 47 از سوره ی الروم
(آیه 42)
در این آیه براى این که مردم شواهد زندهاى را در مسأله ظهور فساد در زمین به خاطر گناه انسانها با چشم خود ببینند، دستور «سیر در ارض» را مىدهد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىفرماید: «بگو: شما در روى زمین به گردش بپردازید (حال امتهاى پیشین را جستجو کنید، و اعمال و سر نوشت آنها را مورد بررسى قرار دهید) ببینید عاقبت کسانى که قبل از شما بودند به کجا رسید»؟! (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ).
قصرها و کاخهاى ویران شده آنها را بنگرید، خزائن به تاراج رفته آنها را تماشا کنید، جمعیت نیرومند پراکنده شده آنها را مشاهده نمایید، و سر انجام قبرهاى در هم شکسته و استخوانهاى پوسیده آنها را بنگرید.
آرى «بیشترشان مشرک بودند» (کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ). و شرک ام الفساد و مایه تباهى آنها شد.
(آیه 43)
و از آنجا که پند گرفتن و بیدار شدن، و سپس بازگشتن به سوى خدا، همیشه مفید و مؤثر نیست، در این آیه روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده چنین مىگوید: «صورت خود را به سوى دین و آیین مستقیم و پا بر جا (آیین توحید خالص) قرار ده، پیش از آن که روزى فرار رسد که هیچ کس قدرت ندارد آن روز را از خدا باز گرداند (و برنامه الهى را تعطیل کند) و در آن روز مردم گروه گروه مىشوند و صفوف از هم جدا مىگردد» گروهى در بهشت و گروهى در دوزخ (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ). این که خطاب را متوجه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىکند، براى این است که دیگران حساب کار خویش را برسند.
(آیه 44)
این آیه در حقیقت شرحى است براى این جدایى صفوف در قیامت، مىفرماید: «هر کسى کافر شد کفرش بر زیان خود اوست» و وبالش دامنگیر او (مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ).
«و اما آنها که عمل صالحى انجام دادند (پاداش الهى را) به سود خودشان آماده و مهیا مىسازند» (وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ).
(آیه 45)
در این آیه در مورد مؤمنان توضیح مىدهد که نه تنها اعمال خود را در آنجا مى بینند، بلکه خدا مواهب بیشترى که شایسته فضل و کرم اوست به آنها مى بخشد، مى گوید: «هدف این است که (خداوند) کسانى را که ایمان آوردهاند، و عمل صالح انجام داده اند از فضلش پاداش دهد» (لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ).
مسلما این فضل الهى شامل حال کافران نمىشود، «چرا که خدا کافران را دوست ندارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/230
-
پاسخ : صفحه ی 241 از قرآن کریم شامل آیات 33تا 47 از سوره ی الروم
(آیه 46)
در این سوره، بخش قابل ملاحظه اى از دلائل توحید و نشانه هاى پروردگار در هفت آیه بیان شده که هر کدام با جمله «وَ مِنْ آیاتِهِ» آغاز مىشود. شش قسمت آن را قبلا به صورت پى در پى خواندیم، و این آیه آخرین آنها مىباشد.
و از آن جا که در آیه قبل سخن از ایمان و عمل صالح بود، بیان دلائل توحیدى تأکیدى نیز بر آن مىباشد.
مىفرماید: «و از آیات (عظمت و قدرت) خدا این است که بادها را به عنوان بشارتگرانى مىفرستد» (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ).
آنها در پیشاپیش باران حرکت مىکنند، قطعات پراکنده ابر را با خود برداشته به هم مىپیوندند، و به سوى سرزمینهاى خشک و تشنه مىبرند، صفحه آسمان را مىپوشانند و با دگرگون ساختن درجه حرارت جو، ابرها را آماده ریزش باران مىکنند.
در دنباله آیه مىخوانیم: «خدا مىخواهد بدین سبب شما را از رحمت خود بچشاند، تا کشتیها به فرمانش حرکت کنند، و شما از فضل و رحمت او بهره گیرید و شاید شکر گزارى کنید» (وَ لِیُذِیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
آرى! بادها هم وسیله تولید نعمتهاى فراوان در زمینه کشاورزى و دامدارى هستند، و هم وسیله حمل و نقل، و سر انجام سبب رونق امر تجارت است.
آرى! آنها بشارت دهندگانى هستند در جهات مختلف.
(آیه 47)
در این آیه سخن از فرستادن پیامبران الهى است، در حالى که آیه بعد از آن بار دیگر به نعمت وزش بادها بر مىگردد، ممکن است قرار گرفتن این آیه در میان دو آیه که در باره نعمت وجود بادها سخن مىگوید جنبه معترضه داشته باشد. و ممکن است ذکر مسأله نبوّت در کنار این بحثها براى تکمیل مسائل مربوط به مبدأ و معاد باشد.
به هر حال آیه چنین مىگوید: «ما قبل از تو پیامبرانى را به سوى قومشان فرستادیم»َ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلًا إِلى قَوْمِهِمْ).
«آنها دلائل روشن و آشکار (از معجزات و منطق عقل) براى این اقوام آوردند»َجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ).
گروهى ایمان آوردند، و گروهى به مخالفت بر خاستند اما هنگامى که اندرزها و هشدارها سودى نداد «ما از مجرمان انتقام گرفتیم»!َانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا).
و مؤمنان را یارى کردیم «و همواره این حق بر ما بوده است که مؤمنان را یارى کنیم»َ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/230
-
صفحه ی 242 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 60 از سوره ی الروم
[golrooz] صفحه ی 242 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 60 از سوره ی الروم [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَٰحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَآءِ كَيْفَ يَشَآءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَٰلِهِ فَإِذَآ أَصَابَ بِهِ مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِۦٓ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ(48)
خدا همان كسي است كه بادها را مي فرستد و ابري برمي انگيزد و آن را در آسمان هر گونه بخواهد مي گستراند و انبوهش مي گرداند پس مي بيني باران از لابلاي آن بيرون مي آيد و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد رسانيد بناگاه آنان شادماني مي كنند(48)
وَإِن كَانُوا۟ مِن قَبْلِ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْهِم مِّن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ(49)
و قطعا پيش از آنكه بر ايشان فرو ريزد [آري] پيش از آن سخت نوميد بودند(49)
فَانظُرْ إِلَيٰٓ ءَاثَٰرِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمُحْيِ الْمَوْتَيٰ وَهُوَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(50)
پس به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمين را پس از مرگش زنده مي گرداند در حقيقت هم اوست كه قطعا زنده كننده مردگان است و اوست كه بر هر چيزي تواناست(50)
وَلَئِنْ أَرْسَلْنَا رِيحًا فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَّظَلُّوا۟ مِنۢ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ(51)
و اگر بادي [آفت زا] بفرستيم و [كشت خود را] زردشده ببينند قطعا پس از آن كفران مي كنند(51)
فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَيٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوْا۟ مُدْبِرِينَ(52)
و در حقيقت تو مردگان را شنوا نمي گرداني و اين دعوت را به كران آنگاه كه به ادبار پشت مي گردانند نمي تواني بشنواني(52)
وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِ الْعُمْيِ عَن ضَلَٰلَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بَِٔايَٰتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ(53)
و تو كوران را از گمراهي شان به راه نمي آوري تو تنها كساني را مي شنواني كه به آيات ما ايمان مي آورند و خود تسليمند(53)
۞ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَآءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ(54)
خداست آن كس كه شما را ابتدا ناتوان آفريد آنگاه پس از ناتواني قوت بخشيد سپس بعد از قوت ناتواني و پيري داد هر چه بخواهد مي آفريند و هموست داناي توانا(54)
وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا۟ غَيْرَ سَاعَةٍ كَذَٰلِكَ كَانُوا۟ يُؤْفَكُونَ(55)
و روزي كه رستاخيز بر پا شود مجرمان سوگند ياد مي كنند كه جز ساعتي [بيش] درنگ نكرده اند [در دنيا هم] اين گونه به دروغ كشانيده مي شدند(55)
وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْعِلْمَ وَالْإِيمَٰنَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَٰبِ اللَّهِ إِلَيٰ يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَٰذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَلَٰكِنَّكُمْ كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(56)
و[لي] كساني كه دانش و ايمان يافته اند مي گويند قطعا شما [به موجب آنچه] در كتاب خدا[ست] تا روز رستاخيز مانده ايد و اين روز رستاخيز است ولي شما خودتان نمي دانستيد(56)
فَيَوْمَئِذٍ لَّا يَنفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا۟ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ(57)
و در چنين روزي [ديگر] پوزش آنان كه ستم كرده اند سود نمي بخشد و بازگشت به سوي حق از آنان خواسته نمي شود(57)
وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِن جِئْتَهُم بَِٔايَةٍ لَّيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ(58)
و به راستي در اين قرآن براي مردم از هر گونه مثلي آورديم و چون براي ايشان آيه اي بياوري آنان كه كفر ورزيده اند حتما خواهند گفت شما جز بر باطل نيستيد(58)
كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَيٰ قُلُوبِ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ(59)
اين گونه خدا بر دلهاي كساني كه نمي دانند مهر مي نهد(59)
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ(60)
پس صبر كن كه وعده خدا حق است و زنهار تا كساني كه يقين ندارند تو را به سبكسري واندارند(60)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 242 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 60 از سوره ی الروم
(آیه 48)
این آیه بار دیگر به توضیح نعمت وزش بادها پرداخته، چنین مىگوید: «خداوند همان کسى است که بادها را مىفرستد تا ابرهایى را به حرکت در آورند» (اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً).
«سپس ابرها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد مىگستراند» (فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ).
آنها را به صورت قطعاتى در آورده «و متراکم مىسازد» (وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً).
«اینجاست که دانههاى باران را مىبینى که از لابلاى آنها خارج مىشوند» (فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ).
آرى! یکى از نقشهاى مهم، هنگام نزول باران بر عهده بادها گذاشته شده است.
و در پایان آیه مىافزاید: «پس هنگامى که این باران حیاتبخش را به هر کس از بندگانش بخواهد برساند، ناگهان آنها خوشحال و مسرور مىشوند» (فَإِذا أَصابَ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ).
(آیه 49)
«و قطعا پیش از آن که بر آنان نازل شود، مأیوس بودند» (وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِینَ).
این یأس و آن بشارت را کسانى به خوبى درک مىکنند که همچون عربهاى بیابانگرد حیات و زندگیشان پیوند بسیار نزدیکى با همین قطرههاى باران دارد.
(آیه 50)
در این آیه روى سخن را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىگوید: «به آثار رحمت الهى بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده مىکند» (فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
تعبیر به «رحمت الهى» در مورد باران، اشاره به آثار پر برکت آن از جهات مختلف است.
سپس با توجه به پیوندى که مبدأ و معاد در مسائل مختلف دارند در پایان آیه مىافزاید: «چنین کسى (که زمین مرده را با نزول باران زنده کرد) زنده کننده مردگانى (در قیامت) است، و او بر همه چیز تواناست» (إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/230
-
پاسخ : صفحه ی 242 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 60 از سوره ی الروم
(آیه 51)
از آنجا که در آیات گذشته، سخن از بادهاى پربرکتى در میان بود که پیشقراولان بارانهاى رحمتزا هستند، در این آیه اشاره به بادهاى زیانبار کرده، مىگوید: «و اگر ما بادى بفرستیم (داغ و سوزان یا سرد و خشک و یا توأم با سموم) و بر اثر آن، زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببینند (مأیوس شده و) پس از آن راه کفران پیش مىگیرند» و به این راه همچنان ادامه مىدهند (وَ لَئِنْ أَرْسَلْنا رِیحاً فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ).
آنها افراد ضعیف و کم ظرفیتى هستند و آن چنانند که قبل از آمدن باران مأیوس و بعد از نزول آن، بسیار شادند، و اگر روزى باد سمومى بوزد و زندگى آنان موقتا گرفتار مشکلاتى گردد، فریادشان بلند مىشود و زبان به کفر مىگشایند.
به عکس مؤمنان راستین که از نعمت خدا شادند و شکرگزار و در مصائب و مشکلات صبورند و شکیبا، دگرگونیهاى زندگى مادى هرگز در ایمان آنها، کمترین خللى وارد نمىکند، و همچون کوردلان ضعیف الایمان با وزش یک باد مؤمن و با وزش باد دیگر کافر نمىشوند.
(آیه 52)
در این آیه و آیه بعد به تناسب بحثى که در آیه قبل آمد، مردم را به چهار گروه تقسیم مىکند:
گروه مردگان، یعنى آنها که هیچ حقیقتى را درک نمىکنند هر چند ظاهرا زندهاند.
و گروه ناشنوایان که آمادگى براى شنیدن سخن حق ندارند.
و گروهى که از دیدن چهره حق محرومند.
و سر انجام گروه مؤمنان راستین که دلهایى دانا، و گوشهایى شنوا، و چشمهایى بینا دارند.
نخست مىگوید: «تو نمىتوانى سخنان حق خود را به گوش مردگان برسانى» و اندرزهاى تو در دل آنان که دلمردهاند اثر ندارد (فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى).
و نیز «تو نمىتوانى سخنت را به گوش کران برسانى مخصوصا هنگامى که روى مىگردانند و پشت مى کنند» (وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ).
(آیه 53)
و همچنین «تو نمىتوانى نابینایان را از گمراهیشان هدایت کنى» (وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ).
«تنها سخنان حقت را مىتوانى به گوش کسانى برسانى که به آیات ما ایمان مىآورند و در برابر حق تسلیمند» (إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ).
قرآن غیر از «حیات» و «مرگ» مادى و جسمانى و همچنین «شنوایى» و «بینایى» ظاهرى، نوع برترى از حیات و مرگ و دید و شنود، قائل است که ریشه اصلى سعادت یا بدبختى انسان در آن است. و این آیات از آن سخن مىگوید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/231
-
پاسخ : صفحه ی 242 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 60 از سوره ی الروم
(آیه 54)
در این آیه به یکى دیگر از دلائل توحید که دلیل فقر و غنا است اشاره مىکند و بحثهایى را که در سر تا سر این سوره، پیرامون توحید آمده تکمیل مىنماید، مىگوید: «خداوند همان کسى است که شما را (در حالى که ضعیف و ناتوان بودید) آفرید، سپس بعد از ناتوانى، سپس بعد از ناتوانى، قوت بخشید (و دوران جوانى و شکوفایى نیروها آمد) و باز بعد از قدرت ضعف و پیرى قرار داد» (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً).
آرى «او هر چه بخواهد مىآفریند و دانا و تواناست» (یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ).
در آغاز آن چنان ضعیف و ناتوان بودید که حتى قدرت نداشتید مگسى را از خود دور کنید یا آب دهان خویش را نگه دارید، این از نظر جسمانى، و از نظر فکرى به مصداق «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً هیچ چیز نمىدانستید» حتى پدر و مادر مهربانى را که دائما مراقب شما بودند نمىشناختید.
ولى کم کم داراى رشد و قدرت شدید، اندامى نیرومند و فکرى قوى و عقلى توانا و درکى وسیع پیدا کردید.
و با این حال نمىتوانستید این قدرت را نگه دارید و درست همانند انسانى که از دامنه کوه بلندى به فراز قلّه رسیده از طرف دیگر سراشیبى را شروع کردید، و باز به قعر درّه ضعف و ناتوانى جسمى و روحى رسیدید.
این دگرگونیها و فراز و نشیبها، بهترین دلیل بر این حقیقت است که نه آن قوت از شما بود، و نه آن ضعف، بلکه هر دو از ناحیه دیگرى بود.
آخرین جمله آیه که اشاره به علم و قدرت خداست، هم بشارت است و هم انذار که خدا از همه اعمال و نیّات شما آگاه است و نیز توانایى بر پاداش و کیفر شما دارد.
(آیه 55)
در اینجا بار دیگر به مسأله رستاخیز باز مىگردد و صحنه دردناک دیگرى از حال مجرمان را در آن روز مجسّم مىسازد.
مىگوید: «و روزى که قیامت بر پا شود، مجرمان سوگند یاد مىکنند که جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نکردند»! (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ).
آرى «این چنین از درک حقیقت باز گردانده مىشوند» (کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ).
(آیه 56)
این آیه پاسخ مؤمنان آگاه را به سخنان مجرمان ناآگاهى که از وضع برزخ و قیامت اطلاع درستى ندارند بازگو مىکند.
مىفرماید: «ولى کسانى که علم و ایمان به آنها داده شده، مىگویند: شما به فرمان خدا تا روز قیامت (در عالم برزخ) درنگ کردید، و اکنون روز رستاخیز است، اما شما نمى دانستید» (وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
مقدم داشتن «علم» بر «ایمان» به خاطر آن است که علم پایه ایمان است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/231
-
پاسخ : صفحه ی 242 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 60 از سوره ی الروم
(آیه 57)
به هر حال هنگامى که مجرمان خود را با واقعیات دردناک روز قیامت رو برو مىبینند در مقام عذر خواهى و توبه بر مىآیند، ولى قرآن مىگوید:
«در آن روز عذر خواهى ظالمان سودى به حالشان ندارد و توبه آنان نیز پذیرفته نیست» (فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).
یکى از عذرهاى آنها این است که گناهان خود را به گردن سردمداران کفر و نفاق بیندازند.
و گاه در مقام عذر خواهى سعى مىکنند انحراف خود را به گردن شیطان بیندازند و او را بر وسوسههایش ملامت کنند.
(آیه 58)
این آیه در حقیقت اشارهاى است به کل مطالبى که در این سوره بیان شد مىفرماید: «ما براى مردم در این قرآن از هر گونه مثال و مطلبى بیان کردیم» (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ).
وعد و وعید، امر و نهى، بشارت و انذار، آیات آفاقى و انفسى، دلائل مبدأ و معاد و اخبار غیبى، و خلاصه از هر چیز که در نفوس انسانها ممکن است اثر مثبت بگذارد بیانى داشتیم.
در حقیقت، قرآن بطور کلى، و سوره روم که اکنون در مراحل پایان آن هستیم بالخصوص مجموعهاى است از مسائل بیدار کننده براى هر قشر و گروه و براى هر طرز فکر و عقیده.
ولى با این حال گروهى هستند که هیچ یک از این امور در قلوب تاریک و سیاهشان اثرى نمىگذارد، «و اگر آیهاى براى آنها بیاورى کافران مىگویند: شما اهل باطل هستید» و اینها سحر و جادوست! (وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآیَةٍ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ).
تعبیر به «مبطلون» تعبیر جامعى است که همه برچسبها و نسبتهاى نارواى مشرکان به انبیا و طرفداران حق را در بر مى گیرد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/231
-
پاسخ : صفحه ی 242 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 60 از سوره ی الروم
(آیه 59)
این آیه دلیل مخالفت این گروه را به روشنى بیان مىکند، مىگوید: این نفوذناپذیرى و لجاجت بىحد و حساب و دشمنى با هر حقیقت، به خاطر آن است که آنها حس تشخیص و درک خود را بر اثر کثرت گناه و لجاجت از دست دادهاند، و ابدا چیزى درک نمىکنند، آرى «این چنین خداوند بر دلهاى کسانى که علم و آگاهى ندارند مهر مىنهد» (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).
قابل توجه این که در آیات گذشته، علم پایه ایمان شناخته شده، و در این آیه جهل پایه کفر و عدم تسلیم در برابر حق.
(آیه 60)
این آیه که آخرین آیه سوره روم است، دو دستور مهم و یک بشارت بزرگ به پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىدهد، تا او را در این مبارزه پىگیر و مستمر در برابر این لجوجان جاهل، و بىخردان سر سخت، به استقامت دعوت کند.
نخست مىگوید: «اکنون که چنین است (در برابر همه حوادث، همه آزارها و کارشکنیها و نسبتهاى ناروا) شکیبایى و صبر پیشه کن» (فَاصْبِرْ). که شکیبایى و صبر و استقامت کلید اصلى پیروزى است.
و براى این که پیامبر را در این راه دلگرمتر کند مىافزاید: «وعده خدا بطور مسلم حق است» (إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
دومین دستور، دستور به تسلط بر اعصاب و حفظ متانت و آرامش، و به اصطلاح از جا در نرفتن در این مبارزه سخت و پىگیر است، مىفرماید: «و هرگز نباید کسانى که ایمان و یقین ندارند تو را خشمگین و عصبانى کنند» (وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ).
وظیفه تو بردبارى و تحمل و حوصله هر چه بیشتر و حفظ متانتى که شایسته یک رهبر در برابر این گونه افراد است، مىباشد.
این سوره با وعده پیروزى مؤمنان بر دشمنان آغاز شد، و با وعده پیروزى نیز پایان مى گیرد، ولى شرط اصلى آن را صبر و استقامت شمرده است.
«پایان سوره روم»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/231
-
صفحه ی 243 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی لقمان
[golrooz] صفحه ی 243 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی لقمان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الٓمٓ(1)
الف لام ميم(1)
تِلْكَ ءَايَٰتُ الْكِتَٰبِ الْحَكِيمِ(2)
اين است آيات كتاب حكمت آموز(2)
هُدًي وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ(3)
[كه] براي نيكوكاران رهنمود و رحمتي است(3)
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوٰةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوٰةَ وَهُم بِالْءَاخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(4)
[همان] كساني كه نماز برپا مي دارند و زكات مي دهند و [هم] ايشانند كه به آخرت يقين دارند(4)
أُو۟لَٰٓئِكَ عَلَيٰ هُدًي مِّن رَّبِّهِمْ وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5)
آنانند كه از جانب پروردگارشان از هدايت برخوردارند و ايشانند كه رستگارانند(5)
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(6)
و برخي از مردم كساني اند كه سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بي[هيچ] دانشي از راه خدا گمراه كنند و [راه خدا] را به ريشخند گيرند براي آنان عذابي خواركننده خواهد بود(6)
وَإِذَا تُتْلَيٰ عَلَيْهِ ءَايَٰتُنَا وَلَّيٰ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِيٓ أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(7)
و چون آيات ما بر او خوانده شود با نخوت روي برمي گرداند چنانكه گويي آن را نشنيده [يا] گويي در گوشهايش سنگيني است پس او را از عذابي پر درد خبر ده(7)
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ لَهُمْ جَنَّٰتُ النَّعِيمِ(8)
در حقيقت كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند باغهاي پر نعمت خواهند داشت(8)
خَٰلِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(9)
كه در آن جاودان مي مانند وعده خداست كه حق است و هموست شكست ناپذير سنجيده كار(9)
خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَيٰ فِي الْأَرْضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَنۢبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ(10)
آسمانها را بي هيچ ستوني كه آن را ببينيد خلق كرد و در زمين كوههاي استوار بيفكند تا [مبادا زمين] شما را بجنباند و در آن از هر گونه جنبنده اي پراكنده گردانيد و از آسمان آبي فرو فرستاديم و از هر نوع [گياه] نيكو در آن رويانيديم(10)
هَٰذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظَّٰلِمُونَ فِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(11)
اين خلق خداست [اينك] به من نشان دهيد كساني كه غير از اويند چه آفريده اند [هيچ] بلكه ستمگران در گمراهي آشكارند(11)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَٰنَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ(12)
و به راستي لقمان را حكمت داديم كه خدا را سپاس بگزار و هر كه سپاس بگزارد تنها براي خود سپاس مي گزارد و هر كس كفران كند در حقيقت خدا بي نياز ستوده است(12)
وَإِذْ قَالَ لُقْمَٰنُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَٰبُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ(13)
و [ياد كن] هنگامي را كه لقمان به پسر خويش در حالي كه وي او را اندرز مي داد گفت اي پسرك من به خدا شرك مياور كه به راستي شرك ستمي بزرگ است(13)
وَوَصَّيْنَا الْإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَيٰ وَهْنٍ وَفِصَٰلُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَٰلِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ(14)
و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش به او باردار شد سستي بر روي سستي و از شير باز گرفتنش در دو سال است [آري به او سفارش كرديم] كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوي من است(14)
وَإِن جَٰهَدَاكَ عَلَيٰٓ أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(15)
و اگر تو را وادارند تا در باره چيزي كه تو را بدان دانشي نيست به من شرك ورزي از آنان فرمان مبر و[لي] در دنيا به خوبي با آنان معاشرت كن و راه كسي را پيروي كن كه توبه كنان به سوي من بازمي گردد و [سرانجام] بازگشت شما به سوي من است و از [حقيقت] آنچه انجام مي داديد شما را با خبر خواهم كرد(15)
يَٰبُنَيَّ إِنَّهَآ إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَٰوَٰتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ(16)
اي پسرك من اگر [عمل تو] هم وزن دانه خردلي و در تخته سنگي يا در آسمانها يا در زمين باشد خدا آن را مي آورد كه خدا بس دقيق و آگاه است(16)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 243 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی لقمان
سوره لقمان [31]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 34 آیه است
محتواى سوره:
بطور کلى محتواى این سوره در پنج بخش خلاصه مىشود:
بخش اول بعد از ذکر حروف مقطعه اشاره به عظمت قرآن و هدایت و رحمت بودن آن براى مؤمنانى که واجد صفات ویژه هستند مىکند.
بخش دوم از نشانههاى خدا در آفرینش آسمان و برپا داشتن آن بدون هیچگونه ستون، و آفرینش کوهها در زمین، و جنبندگان مختلف، و نزول باران و پرورش گیاهان سخن مىگوید.
بخش سوم قسمتى از سخنان حکمتآمیز لقمان آن مرد الهى را به هنگام اندرز فرزندش نقل مىکند.
در بخش چهارم بار دیگر به دلائل توحید باز مىگردد، و سخن از تسخیر آسمان و زمین و نعمتهاى وافر پروردگار و نکوهش از منطق بت پرستانى که تنها بر اساس تقلید از نیاکان در این وادى گمراهى افتادند، سخن مىگوید.
و نیز از علم گسترده و بىپایان خدا با ذکر مثال روشنى پرده بر مىدارد.
بخش پنجم اشاره کوتاه و تکان دهندهاى به مسأله معاد و زندگى پس از مرگ دارد، به انسان هشدار مىدهد که مغرور به زندگى این دنیا نشود.
این مطلب را با ذکر گوشهاى از علم غیب پروردگار که از همه چیز در ارتباط با انسان از جمله لحظه مرگ او و حتى جنینى که در شکم مادر است آگاه است تکمیل کرده و سوره را پایان مىدهد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «کسى که سوره لقمان را بخواند لقمان در قیامت رفیق و دوست اوست، و به عدد کسانى که کار نیک یا بد انجام دادهاند (به حکم امر به معروف و نهى از منکر در برابر آنها) ده حسنه به او داده مىشود».
و در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السّلام مىخوانیم: «کسى که سوره لقمان را در شب بخواند، خداوند سى فرشته را مأمور حفظ او تا به صبح در برابر شیطان و لشکر شیطان مىکند، و اگر در روز بخواند این سى فرشته او را تا به غروب از ابلیس و لشکرش محافظت مىنمایند».
این همه فضیلت و ثواب و افتخار براى خواندن یک سوره قرآن به خاطر آن است که تلاوت مقدمهاى است براى اندیشه و فکر و آن نیز مقدمهاى است براى عمل و تنها با لقلقه لسان نباید این همه فضیلت را انتظار داشت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/232
-
پاسخ : صفحه ی 243 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی لقمان
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
این سوره، با ذکر عظمت و اهمیت قرآن آغاز مىشود، و بیان حروف مقطعه در ابتداى آن نیز اشاره لطیفى به همین حقیقت است، که این آیات که از حروف ساده الفبا ترکیب یافته، چنان محتوائى بزرگ و عالى دارد که سر نوشت انسانها را بکلى دگرگون مىسازد «الف، لام، میم» (الم).
(آیه 2)
لذا بعد از ذکر «حروف مقطعه» مىگوید: «این آیات کتاب حکیم است» کتابى پر محتوا و استوار (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ).
توصیف «الْکِتابِ» به «الْحَکِیمُ» یا بخاطر استحکام محتواى آن است، چرا که هرگز باطل به آن راه نمىیابد، و هر گونه خرافه را از خود دور مىسازد.
و یا به معنى آن است که این قرآن همچون دانشمند حکیمى است که در عین خاموشى با هزار زبان سخن مىگوید، تعلیم مىدهد، اندرز مىگوید، تشویق مىکند، انذار مىنماید، داستانهاى عبرتانگیز بیان مىکند، و خلاصه به تمام معنى داراى حکمت است، و این سر آغاز، تناسب مستقیمى دارد با سخنان «لقمان حکیم» که در این سوره از آن بحث به میان آمده.
(آیه 3)
این آیه هدف نهائى نزول قرآن را با این عبارت بازگو مىکند: این کتاب حکیم «مایه هدایت و رحمت براى نیکو کاران است» (هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ).
«هدایت» در حقیقت مقدمهاى است براى «رحمت پروردگار»، چرا که انسان نخست در پرتو نور قرآن حقیقت را پیدا مىکند و به آن معتقد مىشود، و در عمل خود آن را به کار مىبندد، و به دنبال آن مشمول رحمت واسعه و نعمتهاى بىپایان پروردگار مىگردد.
(آیه 4)
این آیه محسنین را با سه وصف، توصیف کرده، مىگوید: همانان که نماز را بر پا مىدارند، و زکات را مىپردازند و آنها به آخرت یقین دارند» (الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ).
پیوند آنها با خالق از طریق نماز، و با خلق خدا از طریق زکات، قطعى است و یقین آنها به دادگاه قیامت انگیزه نیرومندى است براى پرهیز از گناه و براى انجام وظایف.
(آیه 5)
و این آیه عاقبت و سر انجام کار «محسنین» را چنین بیان مىکند:
«آنها بر طریق هدایت از پروردگارشانند، و آنانند رستگاران» (أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/232