دیدیم کرایت علی سبر / معجون هدایت علی سبز
در چنبر آسمان آبی / خورشید ولایت علی سبز
نمایش نسخه قابل چاپ
دیدیم کرایت علی سبر / معجون هدایت علی سبز
در چنبر آسمان آبی / خورشید ولایت علی سبز
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و باز نجست
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده می روم و همرهان سوارانند
دردا و دريغا كه درين بازی خونين
بازيچه ی ايام دل آدميان است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن داد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین منست
تو هم، اي خوب من ! اين نكته به تكرار بگو !
اين دلاويزترين حرف جهان را، همه وقت،
نه به يك بار و به ده بار، كه صد بار بگو !
« دوستم داري » ؟ را از من بسيار بپرس !
« دوستت دارم » را با من بسيار بگو
وگر فقیه نصیحت کند که عسق مباز پیاله ای بدهش گو دماغ تر کن به چشم و ابروی جانان سپرده ام دل و جان بیا بیا و تماشای طاق و منظرکن
نه درویش بی کفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت /فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم