تا تو نگاه میكنی, كار من آه كردن است
ای به فدای چشم تو, این چه نگاه كردن است؟؟[nishkhand]
نمایش نسخه قابل چاپ
تا تو نگاه میكنی, كار من آه كردن است
ای به فدای چشم تو, این چه نگاه كردن است؟؟[nishkhand]
تو بی وفا بودی ولی اونی که برات میمرد منم
تا زنده ام دوست دارم اینم کلام اخرم
مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز
مرگ خود میبینم و رویت نمیبینم هنوز
زلیخا مرد ازحسرت که یوسف گشت زندانی
چراعاقل کندکاری که بازآردپشیمانی
یاد باد آنکه به هنگام سفر
به سلامی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
در این دنیا کســـی بی غم نباشد
اگــــــر باشَـــد بـــنی آدم نـــباشد
دلم خوش بود با عشقت غم دنیا حریفم نیست
شنیدم عاقبت گفتی که عاشق مثل من کم نیست..
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
ما به فلک بوده ایم، یار مَلَک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله، که آن شهر ماست.
تو را از دست دادم من
و توهرگز نفهمیدی کسی تا آخر عمرش برایت شعر خواهد گفت
برایت شعر خواهد خواند
کسی تا آخر عمرش برایت ((ان یکاد عشق)) خواهد خواند