essential ضروری ، لازم
نمایش نسخه قابل چاپ
essential ضروری ، لازم
Load:بارگذاری .پر کردن تفنگ
dais:شاه نشین
successfil=موفق و کامیاب
leather : چرم
reverse:معکوس
envoy:فرستاده، مامور
yard:حیاط
degree : درجه
exclusive ... تنها ..!
electrochemical : الکترو شیمیایی
life:زندگی
eject: بیرون انداختن
traverse پیمودن
emaciate:لاغر كردن، تحليل رفتن
envelope...: پاکت
eulogy= مدح و ستایش
young:جوان ، تازه
girl:دختر
luminous:درخشان ،روشن ، شب نما
serious:جدی،خطیر،موقر،سخت، وخیم
sure:يقين، خاطر جمع، مطمئن
equilibrium:تعادل
make:ساختن
Eve:حوا
ebullience:گرمي و نشاط
Erupt:منفجر شدن
tomorrow:فردا
worm :کرم ، پیچ
must:باید
Text:متن
troth: وفا،وفاداری
handcraft: هنر دستي
too:همچنین
obbligato:جدا نشدني
obvious: آشكار
street:خیابان
tendency : تمایل
yard:حیاط
despondent = افسرده