-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
در دولت گل دلم هوای تو کند
بیگانه ز خویش و آشنای تو کند
ای جان به فدای دیده کز راه نگاه
دل ، واله و مست و مبتلای تو کند
***
در دولت گل باده ی گلرنگ خوش است
آن یار که خوش نوازدم چنگ خوش است
آن رند قلندری که فارغ کُندم
از کفر و ز دین و نام و از ننگ خوش است
بانو مهدیه الهی قمشه ای
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
کربلاکعبه دل هاست بيا تا برويم
سرفرازي همه آنجاست بيا تا برويم
کربلاوادي عشق است و اگر جان طلبد
خون بهاي تو مهياست بيا تا برويم
مي برد جلوه معشوق تو را تا در دوست
آتش طور هويداست بيا تا برويم
گر کشد تيغ که زارت بکشم شکوه مکن
مدعي شاهد زيباست بيا تا برويم
تا که اين واقعه را عشق به تصوير کشيد
عالمي غرق تماشاست بيا تا برويم
ما هم امروز به خونخواهي ياران حسين
حامي از زينب کبراست بيا تا برويم
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
رباب تمدن متولد هفدهم آبانماه سال 1307 در جهرم كه همسر خلیل سامانی (موج) و مادر سپیده سامانی بود، در سال 1328 فعالیتهای ضد نظام سلطنتی را شروع كرد. آن زمان با نامهای مستعاری همچون «دوشیزه رباب ت.» شعرهای اجتماعی و سیاسی خود را در روزنامهی «چلنگر» چاپ میكرد. پس از كودتای 28 مرداد 1332 بهدلیل اندیشههای ضد سلطه تحت پیگرد قرار گرفت و مدتی در اختفا زندگی میكرد. از سال 1348 نیز مبارزات پنهانی و فعالیتهای سیاسی خود را دوباره آغاز كرد.
رباب تمدن كه سالها از بیماری ام.اس رنج میبرد و از سال 1364 در سرای سالمندان در تهران روزگار میگذراند، 16 مردادماه سال 86 بر اثر ایست قلبی درگذشت و در بهشت زهرا (س) بهخاك سپرده شد.
تمدن مجموعهی شعر «شبیخون» را از خود به یادگار گذاشته است.
***************************
خالی ز مرغ حق شده صحن چمن چرا؟
این باغ و راغ، مسکن زاغ و زغن چرا؟
صیاد دلسیاهی اگر گرم صید نیست
از خون بلبلان شده سرخ این چمن چرا؟
چون سومنات ملک ز بتهای فتنه شد
همچون خلیل نیست یکی بتشکن چرا؟
مرد وطن ز حال وطن از چه غافل است؟
فریاد «ای وطن» به لب بیوطن چرا؟
کمتر دم از نژاد سپید و سیاه زن!
دل باختن به سفسطههای کهن چرا؟
این ما و من نتیجهی بیگانگی بود
در جمع یکدلان سخن از ما و من چرا؟
زن از حقوق خود ز چه رو بهرهمند نیست؟
اینجا ز حق خویش بدوزم دهن چرا؟!
قانون ما نداده اگر برتری به مرد
حاکم به زندگانی خود نیست زن چرا؟
بستهست اوستاد سخن لب ز گفتوگوی
خاموش شو «رباب»، بیان سخن چرا؟
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
هر چند که دستبسته و پا به گلم
از روی تمام دوستداران خجلم
گویند که بیدواست دردم، لیکن
بیمار امیدوار تخت چهلم»
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
در کنار گل از این غصه که دلها تنگ است
روزگاری ست که چون غنچه دل ما تنگ است
در دیاری که به قصر است مکان نادان را
کلبه رنجبران چون دل دانا تنگ است
گو به دشمن که مرا خلعت زیبا منمای
که بر اندام من این جامه سراپا تنگ است
منم آن گوهر افتاده به ساحل ز صدف
کز پی پرورشم دامن دریا تنگ است
وسعت فکر نظر کن که سرانجام بشر
رفت از خاک بر افلاک که اینجا تنگ است
باغبان ِ چمن ِ مُلکم و افسوس رباب
این چمن همچو قفس بر چمن آرا تنگ است
رباب تمدن - پاییز 1340
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
"مهر وطن"
از شرافت درزي دهر آنچه دامن دوخته
راست ميگويم به تشريف تن من دوخته
زندگي گر لطف دارد زان بود كاين جامه را
از قماش دل به تار و پود جان، زن دوخته
پرتو از اميد و همت جو، كه جان روشن كند
آنكه چون من چشم دل بر اين دو روزن دوخته
من به دل دريايي از مهر وطن دارم چو "موج"
گر صدف از قطرهاي در دل گهر اندوخته
پاي غربت رفتنم نبود كه دست عاطفت
دامنم بر دامن ياران ميهن دوخته
در ميان دوستان ما دلش روشن مباد
ديده اميد اگر يك تن به دشمن دوخته
دامن كس پاك چون ديدي "ربابا" جاي ده
بر دو ديده، سوزني، كاين طرفه دامن دوخته
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
نقش هنرمند"
مرده دل احيا كنيم اگر بگذارند
كار مسيحا كنيم اگر بگذارند
سوختگان سراب شعر و ادب را
با سخن احيا كنيم اگر بگذارند
نقش هنرمند رهنمايي خلق است
نقش خود ايفا كنيم اگر بگذارند
عقده دل واشود به خدمت مردم
عقده دل واكنيم اگر بگذارند
پاي ادب بر فراز ماه گذاريم
انجمن آنجا كنيم اگر بگذارند
از دل خاراي دشمنان نهراسيم
رخنه به خارا كنيم اگر بگذارند
تا نشود تنگ همچو غنچه دل ما
روي به صحرا كنيم اگر بگذارند
چيره به دشمن شويم و ديده او را
غيرت دريا كنيم اگر بگذارند
طفل محبت نيافتند، ولي ما
گمشده پيدا كنيم اگر بگذارند
همچو نكيسا زساز مهر "ربابا"
جاي به دلها كنيم اگر بگذارند
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
قدسی قاضی نور, نقاش, داستان نويس و شاعر, از پيشروان ادبيات کودک و نوجوان, در سال 1325 خورشيدی در لنگرود به دنیا آمد.
در سال 1350 نخستين داستان کودکان خود را به نام "چه کسی به چشم پسرک عينک زد" به نوشته درآورد, اگرچه هيچ يک از سازمانهای پخش, آن را نپذيرفتند اما سرانجام مدير انتشارات صدای معاصر به دادش رسيد و همين کتاب پس از پخش بارها و بارها تجديد چاپ شد. کتاب دوم او در اين زمينه "ماهی بعدی" نام داشت که تا مقطع انقلاب در اداره مميزی فرهنگ و هنر خاک می خورد, سرانجام در 1357 به چاپ رسيد, اما پيش از آن در 1352 داستان "آرزو" را نوشته بود که شورای کتاب کودک آن را بهترين کتاب سال شناخت و همان سال ديپلم افتخار هانس کريستين آندرسن را از يونان گرفت.
در پی آن کتاب های "مهمانی مهتاب" را همراه با نقاشی های خود و زان پس "آب که از چشمه جدا شد" و "دو پرنده" را به چاپ رساند که کتاب "دو پرنده" ی او عنوان کتاب برگزيده ی سال شورای کتاب کودک را به دست آورد و اين موفقيت با انتشار کتاب های ديگر او همانند "هيچ مثل خواب نبود", "هشتمين پرنده", "فاصله" دنبال شد که داستان "فاصله", به کارگردانی فتحعلی اويسی به صورت فيلم کوتاهی به نام "سه شنبه آخری" درآمد که فيلم نامه ی آن جايزه گرفت.
از قدسی قاضی نور از آن پس داستان های "تعميرگاه"ع "ای جا کجاست", "چه کبوتری"ع "اقا معلم", "دوطبقه", "پشت پستوی مشهدی باقر", "درخت عناب", "يک اتفاق ساده", "همه بهانه است", "بهترين باغ وحش دنيا"ع "اعتصاب"ع "مدرسه انقلاب", "پدر بزرگ نمی ميرد", "من از ماهی آموختم" پی در پی به چاپ رسيد و آخرين داستان او به نام "ويتنام گواهی است" به سال 1357 انتشار يافت.
در سال 1362 با داستانهای "چشمهای آدم برفی" و "مثل باران" حضور دوباره خود را در پهنه ادبيات کودک دنبال کرد. و به تجربيات تازه ای در زمينه شعر و داستانهای کوتاه بزرگسالان روی آورد
آخرين آثار شعری و داستانی قدسی قاضی نور يک مجموعه شعر به نام "مثل يک حباب آبی" و يک مجموعه داستان به نام "دختری با پيراهن صورتی" و يک داستان کودکان به نام "زندگی" که پس از چاپ از سوی انتشارات روزبهان در تهران به زبان هلندی و آلمانی هم ترجمه شده و به زودی از سوی انتشارات "هارل من" در اروپا منتشر می شود.
******************************
از یک گوشه ی اتاق
به گوشه ی دیگر سفر می کند
تمام فاصله اش تا من
همیشه همین قدر است
تنهایی.
*********************
شادی ام را می شکنی
که با تکه های آن چه بسازی؟
گیرم زخمی تازه
میان این همه زخم !
*********************
هر روز رنگ آسمان همان روز بود
روزهای ابری، خاکستری
روزهای آفتابی، آبی
ماهی ها اما
همیشه قرمز بودند
و آسمان من
همیشه آبی بود
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
پرنده درون قفس
برای بادبادک نخ بریده
گریست !
***********************
جنگل را
برق نگاه قناری عاشق
آتش زد!
گناه به گردن صاعقه افتاد!
****************************
اگر آنکه رفت
خاطره اش را می برد
فرهاد سنگ نمی سفت!
مجنون آشفته نمی خفت!
حافظ شعر نمی گفت!
قدسی قاضی نور
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
بازی بازی
پرم دادی
جدی جدی پریدم
برای تو قفسی خالی ماند
برای من آسمان
**************************
دلم به حد مرگ گرفته
تنها آذين خيابان
حجله هاي ناكامان است
نوري اگر در آسمان پيداست،
گلوله هاي منوّر
و نور ضد هواييست.
دلم به حد مرگ گرفته
مسافري كه بدرقه كردم غروب
شادي بود.»
********************************
هزار سال عمر لاک پشت
درون لاک تاریکش
به یک لحظه پرواز پروانه
نمی ارزد
که با تمام کوتاهی
در خاطرات جنگل سبز جاودانه می ماند
*************************
میان این همه قفل
تو کلیدی!
میان این همه دیوار
تو پنجره ای! بین این همه چشم
تنها٬ نگاه تو٬ حرف تازه است!
زمزمه کن! شهر در اشغال سکوت است
قدسی قاضی نور
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
چه فرق می کند
در ابتدای راه باشم
یا در انتهای راه
وقتی به تو ختم نمی شود!
*************************
دیدار ما
چون آب و ماه
چه دور!
چه در هم!
*************************
پاییز، برگ های ریخته را نمی شمرند
قصه!
قصه ی ویرانی ست
قدسی قاضی نور
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
افسانه شعباننژاد (متولد ۱۳۴۲) شاعر و نویسنده ادبیات کودک و نوجوان است. او کارشناس رشته زبان و ادبیات فارسی و کارشناس ارشد رشته ادبیات نمایشی است.
شعباننژاد فعالیت خود را در حوزه ادبیات کودک و نوجوان از سال ۱۳۶۰ با یکی از نشریات امور تربیتی تهران آغاز کرد و مدتی به عنوان سردبیر برنامه خردسالان و برنامه بچههای انقلاب در رادیو مشغول به کار بود.
در سال 1385، توانست نخستین جایزه بخش شعر کودکان و نوجوانان جشنواره فجر را دریافت کند.
او نزدیک به 130 اثر از جمله؛ شعر، قصه و رمان به چاپ رسانده است كه حدود 40 اثر توانسته اند جوایزی از جشنواره های مختلف هنری و ادبی دریافت كنند.
زنگوله پا
زنگوله پا،كنار جو راه مي ره
زير درختهاي هلو راه مي ره
جست مي زند روي دو پا
مي زنه زير شاخه ها
از رو درخت،چندتا هلو
گير مي كنه به شاخ او
باغ هلو كه ساكته هميشه
پر از صداي حرف و خنده مي شه
زنگوله پا،باغ را بهم مي زنه
شده درختي كه قدم مي زنه
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
جای پا
مي روم آرام پشت پنجره
کوچه سرتاسر سفيد و ديدني ست
نرم نرمک برف مي بارد هنوز
توي سرما هيچ کس در کوچه نيست
چند گنجشک گرسنه آن طرف
روي بام خانه اي کز کرده اند
در حياط خانه اي هم يک کلاغ
توي اين سرما نشسته روي بند
مي رود در انتهاي کوچه مان
پير مردي که عصا دارد به دست
آه در پشت سر او روي برف
جاي پاهايي برهنه مانده است
***********************************
مادربزرگ
مادربزرگ
وقتي اومد
خسته بود
چار قدش و
دور سرش
بسته بود
صداي كفشش كه اومد
دويدم
دور گُلاي دامنش
پريدم
بوسه زدم روي لُپاش
تموم شدن خستگي هاش
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
کاش من یک بچه آهو می شدم
می دویدم روز و شب در دشتها
توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
می دویدم تا که می دیدم تو را
کاش روزی می نشستی پیش من
می کشیدی دست خود را بر سرم
شاد می کردی مرا با خنده ات
دوست بودی با من و با خواهرم
چونکه روزی مادر م می گفت تو
دوست با یک بچه آهو بوده ای
خوش به حال بچه آهویی که تو
توی صحرا ضامن او بوده ای
پس بیا من بچه آهو می شوم
بچه آهویی که تنها مانده است
بچه آهویی که تنها و غریب
در میان دشت و صحرا مانده است
روز و شب در انتظارم پس بیا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
بند غم را از دو پای کوچکم
با دو دست مهربانت باز کن
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
مریم هوله (متولد ۱۳۵۷، تهران) شاعر ایرانی است.
وی از سن ۱۳ سالگی بطور حرفهای شروع به کار کرد و در ۱۹۹۸ سفر اعتراض آمیز خود را آغاز کرد و طی ۲۷ روز پیاده روی شبانه خود را به آتن رساند.
دو کتاب «جذام معاصر»(1382) و «در کوچههای آتن» (1379)و(1382) از وی تاکنون در ایران از او به چاپ رسیدهاست که کتاب دوم شعرهای او طی زندگی یکسالهاش در آتن را در برمی گیرد و هر دو کتاب توسط نشر میر کسری در تهران منتشر شدهاست. چاپ دوم کتاب «در کوچههای آتن» نسبت به چاپ نخست آن تغییراتی کرده و با حذف برخی شعرها، حجم آن از 88 صفحه به 55 صفحه در چاپ دوم کاهش پیدا کرده است.
وی سال ۲۰۰۳ برنده بورسیه سالانه انجمن قلم در سوئد شد و هم اینک ساکن سوئد است.
بادبادک هرگز از دستهای من پرواز نخواهد کرد - انتشارات میگلن گرافیس - ۱۳۷۹
در کوچههای آتن - نشر میر کسری - تهران - چاپ اول:1379 و چاپ دوم: 1382
باجه نفرین - نشر باران - ۲۰۰۱
کمپانی دوزخ - نشر ارزان-سوئد
جذام معاصر - نشر میر کسری - تهران - چاپ اول: 1382
جذام معاصر - نشر ارزان-سوئد
خواب چسبناک پروانه در تبعید - نشر الکترونیکی- دوات
عصیانیترین شاعری که ما در بین زنان داریم تا قبل از مریم هوله، فروغ فرخزاد است.
اگر با یک لبخند
جهان زیبا می شود
بگذار بشود !
بخیلی مگر ؟
بخند ... .
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
من یک سایه ام
نمی دانم
چه کسی زیر ماه
راه می رود
اما هر که هست
سرش گیج می رود .
**********************
از ادامه بودن هرچند لذت نمي برم
لذت نمي برم
اما ازاين ماست موسير و
شاعران ناياب و
سيگار
نمي شود گذشت !
***************
شجاع ترين آدم کسي است
که وقتي از خواب بلند مي شودجرات به ياد آوردن دارد.
در يادآوري است که جهان مي تپد.
**********************
حرف هاي من بوزينه هاي نادري هستند
كه در قفس فروشگاهي كساد
به مشتريان چنگ مي زنند
جيغ مي كشند
و تنها زنها و بچه ها از چشم هاي من مي ترسند
بگذار ديوانه بمانم
اين نگاه كردن نيست
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
چه بینھايتي ! مثل وقتي كه پلكم را مي بندم !
تو كه ھرگز از ماه فرو نیفتادي ھرگز آسمان تو را نیافت
چگونه زير پاي من له شدي تا از آتشي پشت آسمان به من خبر دھي ! ؟ !
ما ساده بوديم حتي سايه مان ما را نمي شناخت
و لايتناھي كه ھیچ مطلق بود ما را ترسانده بود !!
برايت ھزاران داستان نوشته بودند اما من داستان تو را از بر بودم
تو را ھرگز كسي نديده بود تا سخني حتی گفته باشي
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
بنشین و حرف نزن نور را از چه مي ترساند خفاش ؟
مگر نه آنكه قنديل ھا روي جنازهء سردش گريه مي كنند ؟
از آن آدمھا ھیچ نمانده اين درخشش من است
دوستانم را معده ھاشان بلعیدند
وصورت عشقم در پرسپكتیو راه شكست
او شبیه مثلثي خواھد بود كه من از قله اش به كوچه مي پرم
تا شھرھاي دور را روي بیابان رسم كنم
و تا ابد آواز بخوانم اما
« زندگي »را دوست دارم !
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
مریم حیدر زاده
حیدرزاده که بینایی خود را بر اثر چند عمل جراحی در کودکی از دست داد، در اواخر دههٔ ۷۰ با نوشتن شعرهایی به سبک محاورهای و با بهکارگیری کلمات ساده و روان شهرت یافت. بسیاری از خوانندگان داخل کشور و همچنین خوانندگان فارسی زبان در بیرون از ایران از ترانههای او در آهنگهایشان استفادهکردهاند. مریم حیدرزاده دانشآموخته حقوق قضایی از دانشگاه تهران است. پدر او بازنشسته ارتش و مادر او هم کارمند بود ولی به خاطر نگهداری از وی مدت هاست که فعالیت بیرون از منزل ندارد. مریم حیدرزاده ساکن سعادتآبادتهران است.
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
برای دیدن تو نقره ی ماهو چیدم
تا آسمون هفتم به خاطرت دویدم
برای دیدن تو آسمونو شکافتم
ستاره رو چشیدم تا طعمشو شناختم
برای دیدن تو خارا رو سجده کردم
به جای چشم ابرا سوختم و گریه کردم
برای دیدن تو پاییز شدم شکستم
برف زمستون شدم رو بامتون نشستم
برای دیدن تو از دریاها گذشتم
دور ضریح عکست شب تا سپیده گشتم
برای دیدن تو شدم مث پنجره
اشاره هات محاله از یاد چشمام بره
برای دیدن تو سوار موجا شدم
چون تو رو داشته باشم همیشه تنها شدم
برای دیدن تو عمری مسافر شدم
به احترام اسمت رفتم و شاعر شدم
برای دیدن تو خط کشیدم رو تقدیر
نگات مث یه صیاد منو کشید به زنجیر
برای دیدن تو سنگا رو شیدا کردم
طلسما رو شکستم راها رو پیدا کردم
برای دیدن تو ٬ تو جنگلا گم شدم
بازیچه ی نگاه سکوت مردم شدم
برای دیدن تو خیلی چیزا شنیدم
خیلی کارا رو کردم اما تو رو ندیدم
برای دیدن تو رفتم تو باغ شعرا
سراغ فال حافظ ٬ دنبال شعر نیما
برای دیدن تو چه دردایی کشیدم
تبم رسید به خورشید ٬ تموم شدم ٬ بریدم
برای دیدن تو از خواب گل رو پروندم
چه شبها مثل مجنون تو دشت و صحرا موندم
برای دیدن تو چه قصه ها که داشتم
سر رو شونه ی رنج چه روزا که گذاشتم
برای دیدن تو قامت غصه خم شد
انگار که قحطی اومد هر چی به جز تو کم شد
برای دیدن تو نیاز نبود بگردم
تو هرجا با من بودی پس تو رو پیدا کردم
************************************************
میان آبشارخاطراتم کنار بوته های گل نمی نشینم
همیشه آرزو کردم که رنگ نگاه بوته گل را ببینم
همیشه آرزو کردم که روزی برای لحظه ای نقاش باشم
همیشه آرزویم بوده رویا ولیکن یک زمان ایکاش باشم
همیشه این سوالم بوده مادر که رنگ لاله ها یعنی چه رنگی
همیشه گفته بودی باغ سبز ولی رنگ خدا یعنی چه رنگی
نگاه مادرم چون یاس می شد به پرسشهای منلبخند می زد
زمانی رنگ سرخ لاله ها را به دنیای دلم پیوند م یزد
ولی من باز می پرسیدم از او که منظورت ز آبی چیست مادر
هما رنگی که گفتی دنگ دریاست همان رنگی که گشته چشم از او تر
ز اقیانوس بی طوفان چشمش صدای اشک ها را می شنیدم
در آن هنگام در باغ تخیل رخ زیبای او را میکشیدم
نگاهی سرخ اشکی آسمانی دوچشمانی به رنگ ارغوانی
ولی من هر چه نقاشی کشیدم همه تصویری از رویای او بود
و شاید چند خطی که نوشتم همه یک قطره از دریای او بود
معلم آن زمان که عاشقانه کنار حرفهایت می نشینم
همیشه آرزو کردم که روزی نگاه مهربانت را ببینم
ببینم که کدامین دیدگانی مرا با حس دیدن آشنا کرد
که دستان مرا تا اوج برد مرا از دور با چشمش صدا کرد
ببینم که چه کس راگ شفق را به چشمان وجود من نشان داد
ببینم که کدامین مهربانی غبار غم رویایم تکان داد
اگر چه من نگاهت را ندیدم ولی زیباییت را میشناسیم
صدای موج روحت را ستاره دل دریاییت را میشناسم
ز تو آموختم نقاشی عشق ز تو احساس را ترسم کردم
ز تب نور امید و موج دل را میان غنچه ها تقسیم کردم
ولی من با مرور خاطراتم به اوج آرزوهایم رسیدم
هم اینک لحظه ای نقاش هستم معلم را و مادر ا کشیدم
ولی نقاش من کاغذی نیست برای رسم ابزاری ندارم
کمی احساس را با جرعه ای عشق به روی برگ یاسی می گذارم
دل نقاشیم تفسیر رویاست چرا تفسیر یک رویا نباشیم
چرا رنگ غروبی سرخ باشیم چرا چون آبی دریا نباشیم
اگر چه گشت شعرم بس مطول ولی نقاشیم را قاب کردم
سحر شد خاطراتم نیز رفتند دوباره من زمان را خواب کردم
مریم حیدر زاده
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
ژاله اصفهانی
با نام اصلی (مستانه سلطانی) (۱۳۰۰خورشیدی، اصفهان – ۷ آذر ۱۳۸۶، لندن) به دلیل روح اشعارش به شاعر امید معروف بود.
دوازده مجموعه شعر منتشر نمود که مهمترین آنها عبارتند از: «زنده رود»(۱۳۴۴- مسکو)، البرز بی شکست (۱۳۶۲-لندن)، خروش خاموشی (۱۳۷۰-لندن).
ژاله اصفهانی بعد از پروین اعتصامی اولین زنی بود که کتاب شعرش را که شعرهای آن را در دوران دبیرستان سروده بود، به چاپ رساند.
شصت سال پیش در نخستین کنگره نویسندگان ایران به ریاست ملکالشعرای بهار و با شرکت فروزانفر و صادق هدایت و بسیاری دیگر، ژالهٔ اصفهانی به عنوان یک زن شاعر یکی از شرکتکنندگان در این کنگره بود.
در ژوئن ۲۰۰۲ در کنفرانس سالانه بنیاد پژوهشهای زنان که در کلرادو برگزار شد، ژاله اصفهانی به عنوان زن برگزیده سال انتخاب شد.
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. ژاله اصفهانی
************************************************** ***************
شکوه آرزو را
بازگو کن
ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
به هر چیزی نمیخواهی
بگو نه
اگر راه رهایی زیر سنگ است
تمام کوه ها را زیرو رو کن
وگر بشکست جام آرزویت
تلاطمهای دریا را
سبو کن ژاله اصفهانی
************************************************** ***************
درخت آمده از پشت در به دیدن من
که بشنود خبر لب به جان رسیدن من
ولی درخت نداند که من چه جان سختم
هزار ساله درختم
که هر چه باد خزانی کند پریشانم
زنو شکوفه دهم ،باز هم جوانه کنم
و هر جوانه ی نو را پر از ترانه کنم ژاله اصفهانی
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
مهرنوش قربانعلی شاعر ومنتقد دارای مدرک کارشناسی زبان وادبیات فارسی است وی در سال ۱۳۴۷ در تهران متولدشد و فعالیت حرفهای خود را ازسال ۶۷ با مجلات تخصصی ادبی ازجمله «دنیای سخن، آدینه، گردون، تکاپو، کلک، گیلان زمین، عصر پنجشنبه، فرهنگ توسعه، دریچه، پیام شمال...» آغازکرد و به زودی به عنوان چهرهای شناخته شده در ادبیات معاصر ایران معرفی شد.
کتابها
از نشر بازتاب نگار، چاپ اول: ۱۳۸۳. مهرنوش قربانعلی، در این کتاب با ۱۴ تن از منتقدان و صاحب نظران نظیر: منوچهر آتشی، م. آزاد، مسعوداحمدی، علی باباچاهی، عبدالعلی دستغیب، محمدعلی سپانلو، عنایت سمیعی، سید علی صالحی، کامیارعابدی، مهرداد فلاح، محمودفلکی، شمس لنگرودی، محمود معتقدی، و محمود نیکبخت، به بحث و گفتگو پرداختهاست. سعی او بر این بوده که از تمامی گرایشهای موجود در زمینهٔ تحلیل و نقد شعر معاصر نمایندگانی در این گفتگو حضورداشته باشند.
در ناتمامی خود
نخستین مجموعه شعر او «درناتمامی خود» در سال ۱۳۷۷ توسط نشر توکا به چاپ رسید که گزیدهای از شعرهای سال ۷۶-۷۰ وی را در بر میگیرد.
راه به حافظه جهان
«راه به حافظهٔ جهان» دومین کتاب این شاعر درسال ۱۳۸۰ توسط انتشارات «نگاه سبز» به چاپ رسید. هر چنداین دو مجموعه با فاصلهٔ نه چندان زیادی از یکدیگر چاپ شدهاند اما تفاوتهای چشمگیری را چه ازنظرفرم و چه از نظر هستیشناسی وجهان نگری با هم نشان میدهند، در «راه به حافظهٔ جهان» شاعر «درناتمامی خود» را پشت سرمیگذارد و با آنچه ازرویکردتحلیلی- روانشناختی مجموعهٔ اولش به همراه دارد و با بهرهگیری از همان غنای حسی-عاطفی سعی میکند فضاهای متنوع و متکثری را ارائه دهد. این فضاها گاهی با اجزای مانوس روزانه بوجود میآید و گاه از رویکردهای متعارف و امکانهای متداول شعری فاصله میگیرد.
تبصره
سومین مجموعه شعر وی «تبصره» توسط نشرآرویج درسال ۱۳۸۳، به چاپ میرسد که آن را میشود نقطهٔ عطفی در کارنامهٔ شعری «مهرنوش قربانعلی» دانست.
«در این کتاب سادگی روزمرگی در نگاه شاعر میتواند با توجه به آنچه جریان مداوم و سرشار از تفاوت و تغییر حیات و زندگی ست، منشا پرداختی باشد که خلا قیتی عمیق را برای شعر و نگاه وی ارمغان بیاورد و البته ارتباط قوی روزمرگی، هنر و شعر هم از همین جا ناشی میشود.
به وقت البرز
«به وقت البرز» چهارمین مجموعه شعر «مهرنوش قربانعلی» در سال ۱۳۸۸ توسط نشر آهنگ دیگر به چاپ رسید، موقعیت وی را به عنوان چهرهای تثبیت شده در شعر امروز جایگاهی دیگر بخشید، این اثر در سال ۸۷ به عنوان نامزد نهایی نخستین دورهٔ جایزه شعر زنان ایران-خورشید و اثر منتخب سومین جایزه «پروین اعتصامی» معرفی شد و به شکلی کم سابقه محل نقد و نظر چهرههای مطرح عرصهٔ نقد و نظر و صاحبنظران شعر امروز قرار گرفت و تاکنون دهها نقد از زوایای گوناگون در نقد وبررسی، تحلیل و بازنمایی وجوه متفاوت آن نگاشته شدهاست.
«طبيعت بيجان»
شمالي كه در كولهام آوردهام
تو را كم ميآورد
باراني!
كه قرار بود
نفس نفس روزهايم را تر كني
.
نميتوانم خلاف طبيعتم از ارديبهشت نگاهت سبز نشوم
.
هزارچم تونلها را دور ميزنم
مه كه سنگين ميشود
صدايي درهم ميپيچد
ها آ آ آ ...
مشت ميكوبد
هو و و و...
.
شيشه را پايين ميكشم
ميخواهم رودررو
با تنهاييام مچ بيندازم!
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
نماز وحشت
بخوانید
هر چند مستحب است و از شب اول هم بسیاری گذشته
این تنگنا به من عادت نکرده است
نفوذ نفس هایم در سنگ نشان می دهد
زنده به گوری راه حلی نبود که باید از این دست بسیار کشیدیم
خانه ای که به خونگرمی تابستان باشد
وُمردی که بازار بورس در تعیین اعتبارش نقش نداشته باشد
زیر این سنگ که به خاک عادت کرده است
وصیت دیگری ندارم
بخوانید
بخوانید
بخوانید
هر چند از شب اول بسیار گذشته است .
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
«لابيرنت»
بله، هشدار داده بودند
درههاي زير پايم را ميگويم
از هوشياري مه كوه ديده نميشد
.
صدايت ذهن تونلها را دور ميزد و
در گوشم ميپيچيد
اوهام لذتبخشي در حافظهي جنگل ميچرخيدند
.
كمربند مدام ايمني را يادآوري ميكرد
ميان بازي مه كه خاطرههايم را گرفته بود
هنوز يوزي كه در كمرم كش و قوس ميخورد
جاي كوهي را كه به آن تكيه داده بود
حدس ميزد!
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
هرچه تقاضای پناهندگی
به سفارت چشمانم رسیده است
همه را امضا می کنم
دلخوش به خطوط دستهایم بودند
چارفصلی که ازمرزهای سال گریختند
می پذیرم
الفبایی که تحت الحمایه ی من است
سرکشی کند
سوت بزند
خلاف قدمهایم برود به سویی
یادهای دیگری را بنویسد
یادآوری کند
گلوی کلمات را ولی بغضی
به دارخاموشی نیاویخته باشد
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
لیلا کردبچه (متولد ۱۳۵۹ در تهران) شاعر ایرانی و پژوهشگر ادبیات است. او دانشآموخته کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی و دانشجوی دوره دکتری در رشته «ادبیات معاصر» در دانشگاه اصفهان است. کردبچه علاوه بر شعر، دستی در نقد و تحلیل تاریخ ادبیات نیز دارد.برجستهترین اثر او، کلاغمرگی است.
کتاب ها:
- صدایم را از پرندههای مرده پس بگیر، لیلا کردبچه، انتشارات دفتر شعر جوان، ۱۳۸۹
- حرفی بزرگتر از دهان پنجره، لیلا کردبچه، ناشر: فصل پنجم، ۱۳۹۰
- کلاغمرگی، لیلا کردبچه، ناشر: فصل پنجم، ۱۳۹۱
- چرا که نبودی، لیلا کردبچه، ناشر: فصل پنجم، ۱۳۹۲
- متون نظم: مجموعه ادبیات، لیلا کردبچه، ناشر: مکتب ماهان
- متون نثر: مجموعه ادبیات، لیلا کردبچه، ناشر: مکتب ماهان
- بلاغت، لیلا کردبچه، ناشر: مکتب ماهان
- سارختار نحوی زبان شعر امروز، لیلا کردبجه،ناشر:فصل پنجم،1393
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
آلبومی قدیمی ام،
در زیرزمین خانه ای کلنگی
که واحدهایش را پیش فروش کرده اند.
در انتظار دستی جامانده در اعماق
که شاید آجرها نمی گذارند
خاطره ای فروریخته را ورق بزند
نجاتم بده!
در من هنوز لبخندی هست
که می تواند چیزی یادت بیاورد...
************************************************** *****
سنگین تر از گوش هایش
مدال های بر سینه اش بود
ژنرال پیری که یادش نمی آمد
سال ها برای کدام جناح جنگیده است
دیروز عصر، مرگ از پشت سر صدایش کرد
رفت، مقابلش ایستاد
و مدال ها کلاه از سر مرگ برداشتند
مرگ خم شد
دست پیرمرد را بوسید
و باهم از کادر خارج شدند...
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
هما میرافشار
هما میرافشار در سال 1325 در تهران متولد شد. وی سرودن شعر را در سال های دبیرستان اغاز کرد. چندین سال بعد هما با علی میرافشار ازدواج کرد و بعد از ان نام خانوادگی خود را به میرافشار تغییر داد. هما شعر، عکس، و داستان در یک روزنامه و یک هفته نامه منتشر میکرد. وی دارای دو فرزند است.
هما میر افشار به همراه اسدالله ملک در دوران همکاری خود آثار جاودانه ای ساخت. او در سال 1962 از دانشگاه موسیقی با درجه بالا فارغ تخصیل شد. هما میر افشار از همان آغاز کار با بزرگترین اهنگسازان و خوانندگان ایرانی همکاری داشته است.
ترانه های هما میرافشار دارای سبکی خاص و بسیار زیبا هستند. هما میرافشار در این سال ها دو کتاب با نام های گلپونه ها و آلاله ها منتشر کرده است. هما میرافشار در کارنامه هنری خود بیش از 250 ترانه برای خوانندگان معروف سروده است.
وی در سال ۲۰۰۵ برنده persion golden lioness Awards از اکادامی موسیقی شدهاست . ترانههای هما میرافشار دارای سبکی خاص و بسیار زیبا هستند .هما میرافشار، نامی آشناست برای دوستداران موسیقی ایرانی که سالهاست اشعار او همراه با موسیقی ایرانی شنیده شده است.
کتاب گلپونه ها، اولین کتاب شعر هما میر افشار است و در سال 1352 منتشر شده. هما میرافشار مجموعه شعر دیگری هم دارد به نام آلاله که در سال 1380 در تهران به چاپ رسیده است.
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
گل پونه های وحشی دشت امیدم
وقت سحر شد
خاموشی شب رفت فردایی دگر شد
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها میان سیل غمها
حبیبم سیل غمهاگل پونه ها نا مهربانی آتشم زد آتشم زد
گل پونه ها بی همزبانی آتشم زد
می خواهم اکنون تا سحر گاهان بخوانم
افسرده ام دیوانه ام آزرده جانمگل پونه های وحشی دشت امیدم
وقت سحر شد
خاموشی شب رفت فردایی دگر شد
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها میان سیل غمها
حبیبم سیل غمها
خوشا خون خوردن از پیمانه ی دل
پریشان گشتن از افسانه ی دل
خوشا هستی به پای می نهادن
بکنج عزلت خمخانه ی دل
خوشا نور خدا دیدن به مستی
درون خانه ی ویرانه دل
خوشا در نیمه شبها بوی یاری
شنیدن از گل پیمانه ی دل
خوشا رسوا کند ما را به مستی
طپیدن های مشتاقانه ی دل
خاموشی پا تا به سر گوش
براه ناله ی مستانه ی دل
خوشا زنجیر آغوشی که باشد
دلم دیوانه من دیوانه ی دل
خوشا سوزاندن از بیم جدایی
بگرد شمع غم پروانه ی دل
خوشا بیگانگی با نا رفیقان
جدا ماندن ز هر بیگانه ی دل ..
بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چهسان میگذری غافل از اندوه درونم ؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطرهای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی ...
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم،
دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من
که ز کویات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی ؟!
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم ..
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
مهناز بدیهیان (متولد: اصفهان)(تخلص:اوبا) ،شاعر،مترجم و فعال اجتماعی، مقیم کالیفرنیا و در سانفرانسیسکو ساکن میباشد. وی از جمله پیشگامان ایجاد پیوند بین شعر و فرهنگ شرق و غرب میباشد.
وی از پدر ومادری اصلاتا نجف آبادی به دنیا آمد ولی به سبب شغل پدر، خانواده وی در تبریز، اهواز و اصفهان زندگی کردند. وی در خانوادهای ادیب و ادب دوست رشد کرد، مادری اهل شعر و ادب و فرهنگی. مهناز بدیهیان از همان دوران کودکی علاقه خود را به نویسندگی نشان داد. پس از اتمام دبیرستان در رشتهٔ ریاضی وارد دانشگاه اصفهان شد و در رشته پرستاری لیسانس خود رادریافت کرد. سپس دردانشگاه شیراز لیسانس تعلیم و تربیت در همان رشته را به پایان رساند. در سن بیست و یک سالگی بعنوان استادیار در دانشکده پرستاری کرمانشاه مشغول بکار شد.
وی در سال ۱۹۷۹ به دلیل دریافت بورس تحصیلی همسرش از دانشگاه جانز هاپکینز، رهی آمریکا شد. او سپس توانست از دانشگاه مورگان در بالتیمور فوق لیسانس جامعه شناسی را کسب کندو پس از آن موفق به کسب مدرک دکتری دندان پزشکی از دانشگاه آیووا شد. در سال ۲۰۱۲ در رشتهٔ تخصصی شعر از دانشگاه پسیفیک در اورگون فوق لیسانس در یافت کرد(MFA).
اشعار و نوشتههای بدیهیان در سراسر جهان به چند زبان منتشر شده، از جمله فارسی،ترکی،ایتالیایی، و مالایاییو اسپانیایی. اودر حال حاضر او در شمال کالیفرنیا مجله ادبی چند زبانه آنلاین،مجله ماه ، اولین مجله ادبی اینترنتی بزبان فارسی برای ایجاد محلی برای تبادل نظر شاعران از سراسر جهان اداره میکند. وی یکی از اعضائ فعال شاعران انقلابی (RPB) در سانفرانسیسمو میباشد. مجموعهای از اشعار او توسط آندرس آلفارو را به اسپانیایی ترجمه شده که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد او در حال حاضر در یک رمان به نام "مانند یک لباس عروسی " در دست نوشتن دارد. در سال ۲۰۰۹ مجموعه شهر صدای اعتراض قلم را منتشر کرد. در سال ۲۰۱۳ کتاب آنتالوژی شعر بیش از سی شاعر معاصر ایرانی را به انگلیسی ترجمه کرد(Saplings Arise) که با مقدمهای توسط جک هرشمن در سانفرانسیسکو منتشر شد. از تاکنون چند مجموعه شعر بفارسی و انگلیسی منتشر شده است.
آثار
نفس عشق (دفتر شعر) – ۱۹۹۸
صدای رباب (دفتر شعر) -۲۰۰۱
پرسشها (ترجمه اشعار پابلو نرودا) – ۲۰۰۳
از زاینده رود تا می سی سی پی، به انگلیسی (دفتر شعر)-۲۰۰۵
وی یک دفتر شعر و یک مجموعه داستان کوتاه نیز آمادهٔ انتشار دارد.
آنتالوژی شعر بیش از سی شاعر معاصر ایران و ترجمه به انگلیسی با مقدمهٔ جک هرشمن.Saplings Arise 2013
چاپ آثار وی در چندین آنتالوژی در جهان.
راز
دوستت دارم رازی بود که نگفتیم
آرزو رازی بود
که بر ملا نکردیم
و زندگی رازی مبهم
که هیچکس آنرا نشناخت
بر لبانم رازیست
که با فریاد روی خاطراتم یخ بسته
و این عمر رازناک
چه آرام ، آرام از کنارمان می گذرد
و می پیوندد به ریشه های پر گوی خاک
تنهایم بگذار
و از روی لبانم همچون رازی بر ملا شو
و از روی قلبم
همچون مذاب ناگفته برخیز
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
دوباره می شوم
در خوابهای تو می شکفم
و بسترت بوی آینده می گیرد
در کنار چلیپای رنگین آزادی
بر می گردم به چشمهای تو
به سو سوی خلوت رازناک آن
به نم نم آنها بوقت عاشقی
به اطاق کوچکی که در آن اندوهمان را خاک کردیم
دوباره می شوم
زن دوباره
و هرگز از ریشه نمی مانم
در هیچ باغ آتش گرفته ی جهان
هرگز سکوت خاموشم نمی کند
جرقه می زنم
از اعماق خاکستر
شعله می کشم
از انتهای خاموشی
دوباره می شوم، ایستا
وتندیس هزار ساله ام جان گرفته
کنار هر پنجره ی خاموش
که دستان بیرحم زن ستیزان
برویمان بستند
بمرگ بگو که واژه ی وامانده ایست
و از دفتر لغاتمان پاک خواهد شد
مرگ نیست
مرگ نخواهد بود
من زن دوباره ام
از آسمان
از زمین
از کوه و دره
از سیاه چال تاریخ
جان می گیرم
دوباره می شوم
و پا می گذارم بسوی بودنی دگر
روبسوی آفتاب
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
مترسک
پایمان را کشیدیم فرسخها
تا به قدر جاده ای دراز شود
و آهوان خسته از آن بگذرند
دستانمان را بلند کردیم
از زمین تا سقف آسمان
تا روی انگشتان نوازشگرش
پرندگان به خوابی که ندیده اند
سبز بگذرند
سپس قلبمان را دو نیمه کردیم
نیمه ا ی که چند تصویر بی نهایت و ساده
تسخیرش کرده بود
و نیمه ای که این مردم
با آن بازی کردند
مردمی که عمری بدنبال مترسک هایی بوده اند
با کلاه های پیچ در پیچ
و نگاه های شمشیری
و قلب هایی که پر از خون غلیظ دختران ماست
و پر از صدای تو در توی مردان جوان بی گناه
مترسک ها زیر قبای غفلتشان
حرف هایی دارند که از کرکس های باغ
از دندان شکسته ی اژدها پر شده است
و ما منتظریم که دستهای تکثیریمان
تقسیم شود
دسته دسته
به هزار دست
همان دستانی که مترسک ها از آن می ترسند
...
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
در صف سیاره ها
از این پس آب از ماه می نوشم
آب تلخ زمینی را رها می کنم
آب خونین دجله و فرات
و آب می سی سی پی را
که هزاران دل شکسته در آن شناور است
و آب رودخانه ی گنگ را
با شناگران مستمند
می روم آن بالا
و مشت هایم را از آب غلیظ ماه پر می کنم
و قطره قطره می ریزم بر دهان تشنه ی زاینده رود
راستی کدام صف سربسوی ماه دارد
از این انتظار زمینی بیزارم
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
پوران فرخزاد (پوران بهمن) (زاده بهمن ۱۳۱۱ نویسنده، مترجم، منتقد ادبی، روزنامهنگار وپژوهشگر ایرانی است که حدود ۳۰ کتاب منتشر کردهاست و نویسنده «کارنمای زنان کارای ایران»، نخستین فرهنگ مبسوط درباره زنان ایرانی است.[۱]
پوران در بهمن ۱۳۱۱ در نوشهر زاده شد. او فرزند توران وزیری تبار (زاده تهران و کاشیتبار) وسرهنگ محمد فرخزاد(که ستوان جوان و تحصیلکرده شعردوستی از دهکده بازرگان تفرش بود) است. از دیگر اعضای خانواده او میتوان خواهر کوچکترش، فروغ فرخزاد و برادرش، فریدون فرخزادرا نام برد. پوران کودکی خود را در نوشهر و شهرهایی دیگر گذراند و در تهران بزرگ شد. او و خواهران و برادرانش پیش از رفتن به مدرسه خواندن را آموخته و با کتابخوانی مانوس شدند. پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ پدرش از نوشهر به تهران منتقل شد و پوران در دبستان ژاله و سروش درس خواند و در این دوره استعداد ادبی او آشکار شد. همچنین از ۹ سالگی زبان انگلیسی را با آموزگار در خانه آموخت و در انجمن فرهنگی پروین و انجمن ایران و آمریکا ادامه داد.
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
دست های گرم تو
کودکان توامان آغوش خویش
سخن ها می توانم گفت
غم نان اگر بگذارد .
نغمه در نغمه در افکنده
ای مسیح مادر ، ای خورشید!
از مهربانی بی دریغ جانت
با چنگ تمامی ناپذیر تو سرودها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد .
رنگ ها در رنگ ها دویده ،
ای مسیح مادر ، ای خورشید !
از مهربانی بی دریغ جانت
با چنگ تمامی ناپذیر تو سرودها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد .
چشمه ساری در دل و
آبشاری در کف ،
آفتابی در نگاه و
فرشته ای در پیراهن
از انسانی که تویی
قصه ها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد .
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
فاطمه (غزاله) علیزاده
غزاله علیزاده بهمن۱۳۲۷ در مشهد زاده شد. مادرش منیرالسادات سیدی نیز خود شاعر و نویسنده بود. غزاله در کودکی درونگرا، بازیگوش و باهوش بود. در مدرسه گاه با بازیگوشیها و شجاعتهایش دیگران را نگران میکرد اما شاگرد زرنگی نیز بود. مدرسه را در دبیرستان علوم انسانی مهستی به پایان برد و در همین زمان به گیاهخواری روی آورد. او در کنکور رشته ادبیات فارسی در مشهد و کنکور حقوق و فلسفه در تهران قبول شد و به خواست مادرش در رشته حقوق وارد شد.
او با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران، برای تحصیل در رشتهٔ فلسفه و سینما در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت.در واقع ابتدا برای دکترای حقوق به پاریس رفت ولی با زحمت زیاد رشتهاش را به فلسفه اشراق تغییر داد و قصد داشت پایاننامهاش را درباره مولوی بنویسد، که با مرگ ناگهانی پدرش آن را نیمهکاره رها کرد.
وی پیشهٔ ادبی خود را از دههٔ ۱۳۴۰ و با چاپ داستانهای خود در مشهد آغاز کرد.
غزاله علیزاده ابتدا با بیژن الهی ازدواج کرد و صاحب دختری به نام سلما شد. سپس از او جدا شده و در سال ۱۳۵۴ با محمدرضا نظام شهیدی ازدواج کرد..
وی که از بیماری سرطان رنج میبرد بعد از دو بار خودکشی ناموفق، سرانجام در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۷۵ در روستای جواهردهرامسر خود را از درختی حلقآویز کرد. او را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند.
رمانها
- دو منظره ۱۳۶۳
- خانه ادریسیها ۱۳۷۰ (۲ جلدی)
- شبهای تهران
مجموعه داستانها
- بعد از تابستان ۱۳۵۵
- سفر ناگذشتنی ۱۳۵۶
- چهارراه
سایر آثار
- تالارها
- رویای خانه و کابوس زوال
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
جملات معروف غزاله:
« ما نسلی بودیم آرمانخواه که به رستگاری اعتقاد داشتیم. هیچ تأسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤیا، حیرت میکنم. تا این درجه وابستگی به مادیت، اگر هم نشانهی عقل معیشت باشد، باز حاکی از زوال است. ما واژههای مقدس داشتیم: آزادی، وطن، عدالت، فرهنگ، زیبایی و تجلی» «خستهام برای همین میروم، دیگر حوصله ندارم، چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه تاریک، من غلام خانههای روشنم.» «ما طوری رفتار میکنیم که انگار هیچ گذشتهای نداریم. هر روز متولد میشویم، هر شب میمیریم. تغییر طبیعی است اما تا این حد سر به بیماری میزند. »
«با سپاس از داوران جایزه و بانیان آن، از گرداب گذر، انتظار برنامهریزی برپایهٔ جایزه نداشته باشید. دستاویز من برای ادامه زندگی ، ساختن جهانی است منظم، دنیای رمان یا داستان، به امید گرفتن ضرب هرج و مرج جهان بیرون.»
پس از جایزه بهترین مجموعه داستان سال 73برای «چهارراه»
«تعداد اتاقهای بیقاعدهای که بساز و بفروشها در ساختمانهای بدقوارهشان علم می کنند چندین برابر خانههای بیحافظهی مغز آنهاست. شور دلالها، معنای زندگی را با حیوانیت سرشت انسان برابر میکند.»
-
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
مهری جعفری
مهری جعفری (متولد یکی از روستاهای مشکینشهر) وکیل پایه یک دادگستری، کوهنورد و شاعری است که در هر سه زمینه به موفقیتهای چشمگیری دست یافته.
مهری دوره کارشناسی حقوق خود را از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد خود در رشته حقوق تجارت بینالملل را از دانشگاه UWL لندن دریافت کرده و در حال حاضر برای اخذ پروانه وکالت خود در انگلستان مشغول گذراندن دورههای حقوقی آن کشور در دانشگاه Westminster لندن است. وی به عنوان یک حقوقدان و کنشگراجتماعی توانسته است با نوشتن مقالههای متعدد، اجرای پروژههای حقوقی، تحقیقی و آموزشی و شرکت در کنفرانسها و انجام مصاحبههای مختلف تلاش مستمری را در زمینه دفاع از حقوق زنان، کودکان و هم جنسگرایان به نمایش بگذارد. وی از سال ۲۰۰۹ در کنار تحصیل در دانشگاههای لندن، به نوشتن مقاله و تهیه گزارشهای حقوقی برای موسسههای غیردولتی و نهادهای بینالمللی و انجام تحقیقهای حقوقی پرداخته و در زمینه بهبود وضعیت حقوقی اقلیتهای جنسی در داخل ایران و کمک به همجنسگرایان پناهجو در خارج تلاش مستمری داشته است. به غیر از مجموعهٔ شعر «بی هیچ ترسی از جاذبهٔ زمین» (۱۳۸۵) و مجموعهٔ در دست انتشار «میخواهم سازم را کوک کنم»، از وی کتابی نیز در زمینه حقوق ورزشی به نام «قانون در کوهستان» در سال ۲۰۰۸ توسط نشر مشگی منتشر شده است.
وی هم چنین در سال ۱۳۸۷ به طور همزمان اقدام به صعود دو قله ۷ هزار متری در کشور قزاقستان کرده و اولین زن ایرانی است که توانسته است قله خانتانگیری را به ارتفاع ۷۰۱۰ متری صعود کند. او در حال حاضر در لندن اقامت دارد. مهری جعفری دبیر نشریه الکترونیکی انجمن معلولین ایرانی مقیم بریتانیا و از داوران جایزه شعر زنان ایران (خورشید) بوده است.
دو شعر از مهری جعفری