منتظـر یکــ اتفـاقـم .. اتفـاق
.
.
.
ا : امـدن
تـ : تــو
فـ : فـارق
ا : از
ق : قصــه هـای رفـتن !
نمایش نسخه قابل چاپ
منتظـر یکــ اتفـاقـم .. اتفـاق
.
.
.
ا : امـدن
تـ : تــو
فـ : فـارق
ا : از
ق : قصــه هـای رفـتن !
من این روزا خیلی دلم گرفته خیلی ............واسم دعا کنید[golrooz]
دوستی را که چشم انتخاب کند ممکن است محبوب دل نباشد
ولی
دوستی را که دل انتخاب کند بی گمان نور چشم خواهد شد......
و تو انتخاب دلی
[golrooz]
پشت هر كوه بلند سبزه زاريست پر از ياد خدا.......! و درآن كوه كسي ميخواند كه خدا هست دگر غصه چرااااااااا؟؟؟؟
مهربانم.........
یک جهان قاصدکِ ناز به راهت باشد........
بوی گل ، نذر قشنگی نگاهت باشد........
و خداوند شب و روز و تمام لحظات،
با همه قدرتِ خود، پشت و پناهت باشد.............[golrooz]
من ماندم و ١٦ جلد
لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش
مترادف “دلتنگی” نمیشود…
کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!
درد دارد…
دلم واسه گذشته ها و خندیدن های از ته دل تنگ شده
خسته شدم انقد مصنوعی خندیدم[narahat]
واسه دوستامو مامان جونمم همینجووووووور[afsoorde]
در دلم کودکیست که "بی تو بودنش" را نق میزند... من هیچ .. لااقل بهانه او باش!
آدم خوب قصه های من ...دلتنگت شده ام ، حجمش را میخواهی ، خدا راتصور کن....
سلام و درود[golrooz]
می دانی؟؟آدمهای ساده..
ساده هم عاشق می شوند..
ساده صبوری می کنند..
ساده عشق می ورزند..
ساده می مانند..
اما سخت دل می کنند..
آن وقت که دل می کنند..
جان می دهند...
سخت می شکنند..
سخت فراموش می کنند...
شغل شریفی است سوختن برای کسی که حتی برایت تب نکرد...
من رنگم
شاید تو از رنگم بدت بیاید
ولی یه روز در طرح زندگیت به من نیازمند میشویی
ان روز من تصمیم میگیرم که میخواهم به تو رنگ بدهم یا ...
- - - به روز رسانی شده - - -
من رنگم
شاید تو از رنگم بدت بیاید
ولی یه روز در طرح زندگیت به من نیازمند میشویی
ان روز من تصمیم میگیرم که میخواهم به تو رنگ بدهم یا ...
قرار بود این هزارمی باشه... اما شد هزارو دومی!! گفتم کلی مینویسم.... اما حرفم نمیاد...
http://www.uc-njavan.ir/images/6rk533hykujsvxfjvnty.jpg
من اینجا بس دلم تنگ است !
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟ بسان رَهنوردانی که در افسانهها گویند
گرفته کولبارِ زاد ره بر دوش
فشرده چوبدست خیزران در مشت
گهی پر گوی و گه خاموش
در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می پویند
ما هم راه خود را می کنیم آغاز
سه ره پیداست،
نوشته بر سر هر یک به سنگ اَندر
حدیثی کَش نمیخوانی بر آن دیگر
نخستین: راهِ نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی
دودیگر: راه نیمَش ننگ، نیمَش نام
اگر سر بر کنی غوغا، و گر دم در کشی آرام
سه دیگر: راه بی برگشت، بی فرجام
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟
تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست
سوی بهرام، این جاوید خون آشام
سوی ناهید، این بد بیوه گرگ قحبهی بیغم
که میزد جام شومش را به جام «حافظ» و «خیام»
و میرقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی
و کنون میزند با ساغرِ «مَکنیس» یا «نیما»
و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما
سوی اینها و آنها نیست
به سوی پهندشت بیخداوندیست
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند
بهِل کاین آسمان پاک
چرا گاهِ کسانی چون مسیح و دیگران باشد
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرْشان کیست؟
و یا سود و ثمرْشان چیست؟
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
به سوی سرزمینهایی که دیدارش
بسان شعلهی آتش
دواند در رگم خون نشیط زندهی بیدار
نه این خونی که دارم، پیر و سرد و تیره و بیمار
چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دم
که از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگهایم
کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار
به سوی قلب من، این غرفهی با پرده های تار
و می پرسد، صدایش ناله ای بی نور
«کسی اینجاست؟
هَلا! من با شمایم ، های!... می پرسم کسی اینجاست؟
کسی اینجا پیام آورد؟
نگاهی، یا که لبخندی؟
فشار گرم دست دوست مانندی؟»
و میبیند صدایی نیست، نور آشنایی نیست، حتی از نگاه
مردهای هم رد پایی نیست
صدایی نیست الا پِت پِت رنجور شمعی در جوار مرگ
مَلول و با سحر نزدیک و دستش گرمِ کار مرگ
وز آن سو می رود بیرون، به سوی غرفه ای دیگر
به امیدی که نوشد از هوای تازهی آزاد
ولی آنجا حدیث بَنگ و افیون است - از اِعطای درویشی که میخواند
«جهان پیر است و بیبنیاد، ازین فرهادکش فریاد»
وز آنجا میرود بیرون، به سوی جمله ساحلها
پس از گشتی کسالت بار
بدان سان باز می پرسد سر اندر غرفهی با پردههای تار
کسی اینجاست؟
و میبیند همان شمع و همان نجواست
که میگویند بمان اینجا؟
که پرسی همچو آن پیر به درد آلودهی مهجور
«خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟»
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا؟ هر جا که پیش آید
بدآنجایی که میگویند خورشید غروب ما
زند بر پردهی شبگیرشان تصویر
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: «زود!»
وزین دستش فُتاده مشعلی خاموش و نالد دیر
کجا؟ هر جا که پیش آید
به آنجایی که می گویند
چو گل روییده شهری روشن از دریای تر دامان
و در آن چشمههایی هست
که دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن
و می نوشد از آن مردی که می گوید
چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی
کز آن گلْ کاغذین روید؟
به آنجایی که می گویند روزی دختری بودهست
که مرگش نیز چون مرگ «تاراس بولبا»
نه چون مرگ من و تو، مرگ پاک دیگری بودهست
کجا؟ هر جا که اینجا نیست
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
درین تصویر
عُمَر با سوط بیرحم خشایرشا
زند دیوانهوار، اما نه بر دریا
به گردهی من، به رگهای فسردهی من
به زندهی تو، به مردهی من
بیا تا راه بسپاریم
به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته، ندروده
به سوی سرزمینهایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزهست
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
که چونین پاک و پاکیزهست
به سوی آفتاب شاد صحرایی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
و ما بر بیکران سبز و مخمل گونه ی دریا
می اندازیم زورقهای خود را چون کُل بادام
و مرغان سپید بادبانها را می آموزیم
که باد شُرطه را آغوش بگشایند
و می رانیم گاهی تند، گاه آرام
بیا ای خسته خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم
خسته در حبس ِ زمینم
ماه ِمن یادم کن........
به نگاهی به پیامی
سخنی شادم کن..........
[golrooz][golrooz][golrooz]
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.
برای همه وقتایی که با من زیر بارون خیس شدی
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم
نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.
برای همه گلهایی که بدستم دادی
برای همه ی وقت هایی که تا پاسی از شب نشستی
و کامپیوتر یادم دادی.
برای همه ی وقتایی که اشکامو پاک کردی
برای همه ی وقتایی که ناراحتت کردم و تو دم نزدی
برای همه ی وقتایی که منو بخشیدی
ازت ممنونم .
ای همه هستی ِ خواهر...
sh_omomi70
http://www.ashpazonline.com/weblog_p...1351321124.jpg
دلم به شدت تنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــگ شدههههههههههههههههههه sh_omomi37
برای کسی که خیلی دوسش دارم sh_omomi2خیلی دوسم داره! sh_omomi92
نمیدونم اگه قرار بشه یه روزی نباشه sh_dokhtar9دوریشو چه جوری تاب بیارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! [narahatish]
یاد روزای سختی که کنارم بوده میافتم sh_omomi59 میبینم چه قد مهربونه و من چه قد مدیونشم!sh_omomi70
یاد خاطرات خوبی که با هم داشتیم به خیر smilee_new2 (30)
خاطراتی که شاید هیچ کس تجربش نکرده باشه، به نظر خیلیا دیونگی به حساب بیادsh_omomi125
ولی ما تجربش کردیم و از تجربه کردنش لذت بردیم!sh_omomi63
این روزا که به شدت دلتنگشم sh_dokhtar3یاد همین خاطرات و دیدن عکساشو و یاد قولایی که بهم داد میافتمsh_dokhtar15
امیدوارم هر چه زودتر تموم شه این دلتنگــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــی! smilee_new1 (11)
یاد قدیمام به خیر، وقتی دلتنگ یکی میشدی، براش نامه مینوشتی و میفرستادی sh_omomi28
اینجوری هم دلتنگی تو کمتر میشد هم اونی که نامه براش نوشتی خیلی خوشحال میشد sh_omomi31
ای کاش میشد و میتونستم برات نامه بنویسم، ای کــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــاش!sh_dokhtar16
الان که دارم اینو مینویسم، مطمئنم تو خوب نیستی، ای کاش باورم میکردی و فقط باورم میکردی که برام عزیزی، که با شادیت شادم با غمت غمگین!
یادته بهم گفتی تو آبجی نداری من آبجیت!smilee_new1 (11)
کجایی آبجیه تنهایی های من، دلم تنگه برات، من آبجی پرشور و شیرینم رو میخوام، وقتی که باهاش حرف میزدم، آرومم میکرد، همدمم بود!
من حالم خوب نبود تو نگرانم میشدی تو برام خاطره تعریف میکردی وقتی میخندیدم تو بودی که از خنده من خوشحال میشدی!
دلتنگتم آبجی، خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ی sh_dokhtar3به اندازه ی تمام غمی که الان داری به دوش میکشی، به اندازه ی تمام تنهایی که الان داری، به اندازه ی دل نازک و پاکی که داری!
من طاقت تنهایی رو ندارم، نمیخوام زندگی بدون آبجیمو دوباره تجربه کنم، دلم گرفتـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــه!sh_dokhtar3
فقط خوب شو، بشو آبجی همیشگی من، به خاطر خدا خوب شوووووووووووووووووووووووو وووووو!sh_dokhtar3 sh_dokhtar3 sh_dokhtar3
بخــــــوان مَرا !خط بـــِه خط ،معنایـَـــمــ کُن ،واژه بِه واژه ، حَرف به حرف
تمام بُغض هایم ، اشکــــــــ هایم ،نگفته هایــَــم را مَرهم باش :(که من از بــــرم این قصه ی تَنهایی را . . .
گه گاه به پالان دوزهم سری میزنمنه برای حال واحوالبرای جان بی چاره ام !که لباس های خریت تنش ساخته اماندازه اش نیست!؟می دانمکی شود آنهارازتن درآورم؟!خیاط ،تن را اندازه کن برلباسجان اگرپاک شودمی کنم دربراوزیبا وپاک یک لباسراستی شماهرچندیکبارجان راشست وشومی دهید!؟لباس تن چوآلوده شدپاکش می کنید؟!!جان گرکثیف شد چه باآن می کنید؟!فهمیدمعادت می کنیم!این هم کاریست
- - - به روز رسانی شده - - -
گه گاه به پالان دوزهم سری میزنمنه برای حال واحوالبرای جان بی چاره ام !که لباس های خریت تنش ساخته اماندازه اش نیست!؟می دانمکی شود آنهارازتن درآورم؟!خیاط ،تن را اندازه کن برلباسجان اگرپاک شودمی کنم دربراوزیبا وپاک یک لباسراستی شماهرچندیکبارجان راشست وشومی دهید!؟لباس تن چوآلوده شدپاکش می کنید؟!!جان گرکثیف شد چه باآن می کنید؟!فهمیدمعادت می کنیم!این هم کاریست
جاذبه ســـــيب، آدم را به زمين زدو جاذبه زمين ، ســـيب را ؛
فرقـــي نمي کند ،
« ســـقوط »
سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبهاي ،
غير از خــــــداست
و مـَنـــ به جاذبهاي مي انديشم
که پروازم مي دهد
به خـــــــدا …
- - - به روز رسانی شده - - -
جاذبه ســـــيب، آدم را به زمين زدو جاذبه زمين ، ســـيب را ؛
فرقـــي نمي کند ،
« ســـقوط »
سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبهاي ،
غير از خــــــداست
و مـَنـــ به جاذبهاي مي انديشم
که پروازم مي دهد
به خـــــــدا …
صدای قلب نیست
صدای پای توست که در سینه ام میدوی
کافیست کمی خسته شوی
کافیست بایستی
- - - به روز رسانی شده - - -
صدای قلب نیست
صدای پای توست که در سینه ام میدوی
کافیست کمی خسته شوی
کافیست بایستی
همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت است
که حواسش به تــــــــو نیست
دیدی آقای پر ادعا؟
دست های مردانه ات که حرفش را میزدی نتوانست نگه دارد..
دلم را،بغضم را،احساسم را،آرزوهایم را..
- - - به روز رسانی شده - - -
دیدی آقای پر ادعا؟
دست های مردانه ات که حرفش را میزدی نتوانست نگه دارد..
دلم را،بغضم را،احساسم را،آرزوهایم را..
در بازوبسته شدحتما باد بازشوخی اش گرفته،باز ادای آمدنت را درمی آوردتا دلم را درقفس دلتنگی بلرزاند..افسوس که نمیداند صدای پایت را حفظم.
- - - به روز رسانی شده - - -
در بازوبسته شدحتما باد بازشوخی اش گرفته،باز ادای آمدنت را درمی آوردتا دلم را درقفس دلتنگی بلرزاند..افسوس که نمیداند صدای پایت را حفظم.
دوستت دارم
این جمله را بیش از هزاران بار برایم گفته بودی..
حالا ک نیستی فهمیدم،
دوستت دارم معادل کلمه ی خداحافظ است..
- - - به روز رسانی شده - - -
دوستت دارم
این جمله را بیش از هزاران بار برایم گفته بودی..
حالا ک نیستی فهمیدم،
دوستت دارم معادل کلمه ی خداحافظ است..
سلام عزیزم اگر تسلیم خواست خداشویم به داشته هایمان خشنود وزیاده خواهی راازخوددورنمائیم دلتنگی ازما فاصله گرفته وارامش جای انرا میگیرد از شما تشکر مینمایم
- - - به روز رسانی شده - - -
سلام عزیزم اگر تسلیم خواست خداشویم به داشته هایمان خشنود وزیاده خواهی راازخوددورنمائیم دلتنگی ازما فاصله گرفته وارامش جای انرا میگیرد از شما تشکر مینمایم
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دلخوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…
http://www.asheghaneha.ir/wp-content...2679322831.jpg
بهترینم !
ای دوست!
"یادگار دیروز"!
دل من سیر برایت تنگ میشود هر روز....!
ثانیه ها، روزها حقیرتر از آنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند…
دلم برايت تنگ شده !مي خواهم آنقدر اشک بريزمتا غبار فاصله از قلبم تميـــز شود .ولي مي ترسم ...
نقــاش خــــوبی نــــبودم.....اما..ايــن روزها.....به لطـف تــــــــــو.....انـــتظار را..ديـــدنی ميكــشـم
[golrooz][golrooz][golrooz]
تا یادی هست ، من به یادت هستم
مگر آن روز که نه منی هست ، نه یادی، نه خیالی....
[golrooz][golrooz][golrooz]
هزار کلمه بر جای خالی ات ریختم........
اما پر نشد...............
دلم برای لمس نگاهت
سخت دلتنگی میکند
به کدامین بهانه .. حواسش را پرت کنم.....