پاسخ : دانلودستان ماه عسل93
پاسخ : دانلودستان ماه عسل93
پاسخ : دانلودستان ماه عسل93
پاسخ : دانلودستان ماه عسل93
پاسخ : دانلودستان ماه عسل93
پاسخ : دانلودستان ماه عسل93
پاسخ : دانلودستان ماه عسل93
http://www.rozanehonline.com/rozaneh...lmaz/eii12.jpg
حالا ماجرای این زوج جوان و عاشق، یکی از بحث های پرطرفدار در شبکه های اجتماعی است. حتی بعضی از مردم در فضای مجازی دنبالشان می گردند تا از حال و روز زندگیشان بعد از برنامه خبردار شوند و با آن ها ارتباط برقرار کنند.
غوغای شبکه های اجتماعی برای احسان جدید ماه عسل. اتفاقی که حتی پیروزی 7بر1 و حیرت آور آلمان مقابل برزیل هم نتوانست آن را در سایه خود قرار دهد
عصر سه شنبه گذشته وقتی پخش برنامه آن شب ماه عسل شروع شد، هیچ کس فکر نمی کرد زوج مهمان این برنامه، به یکی از محبوب ترین چهره های شبکه های اجتماعی در ایران تبدیل شوند و صحبت از آن ها نقل محافل جمعی و خانوادگی شود. مهمان اول این برنامه یک صادق 23 ساله و همسر جوانش بودند که فقط چند روز قبل از مراسم عروسی، صورت صادق با اسید به طرز وحشتناکی سوخته بود.
http://www.rozanehonline.com/rozaneh...n-solmaz/1.jpg
صادق با گذشت چند هفته از این اتفاق هنوز جلوی آینه نرفته و از دیدن خودش وحشت دارد. اما همسرش همچنان او را با صورت سابقش می بیند. باتوجه به اصرار صادق برای جدایی، همسرش همچنان به عهد ازدواجشان وفادار بود و قصد برنامه ریزی برای مراسم عروسی داشت.
اما اتفاق ویژه، وقتی افتاد که زوج دوم مهمان برنامه روبه روی احسان علیخانی نشستند.
http://www.rozanehonline.com/rozaneh...ing-love-2.jpg
زن و شوهر جوانی که در روزهای پیش از برگزاری مراسم عروسی، گرفتار یک فاجعه به تمام معنا شده بودند. خانم (سولماز) در یک سفر همراه خانواده اش در اتوبان قزوین تصادف سنگینی می کندکه زندگی این زوج ( سولماز و احسان) را وارد فصل جدیدی می کند. فصل جدیدی که با 40 روز کما رفتن سولماز و فوت پدر و مادرش آغاز و با ابتلایش به عارضه نخاعی و فلج شدن عضلات گردن به پایین سولماز و نداشتن صدا به مدت دو سال ادامه می یابد.
قصه سولماز و احسان و وفاداری ستودنی احسان به همسرش که سولماز آن را در برنامه سه شنبه شب ماه عسل روایت کرد تاثیر بسیاری بر عواطف و احساسات بینندگان این برنامه گذاشت. آن قدر که بلافاصله صفحه های فیس بوک و وبلاگ هایی با نام و عکس این مرد وفادار و همسرش، ساخته شد. صفحه ای که یکی از کاربران با نام عاشق یعنی احسان در فیسبوک ایجاد کرد، تنها 3ساعت بعد از این برنامه، بیش از 4هزار بار پسندیده شد.
http://www.rozanehonline.com/rozaneh...lmaz/eii14.jpg
http://www.rozanehonline.com/rozaneh...olmaz/eii9.jpg
احسان همسر سولماز واقعه را اینگونه شرح می دهد : در راه رفتن به محل کارم بودم که برادر خانمم این خبر را به من می دهد همراه برادر سولماز، پدرومادرم به قزوین رفتیم،در راه خبر فوت آن سه نفر را به ما می دهند.وقتی به بیمارستان رسیدم پشت اتاق آی سی یو رفتم و متوجه آسیب نخاعی سولماز شدم او به مدت چهل روز در کما بود و تا دوسال اول توانایی صحبت و حتی تکان دادن گردنش هم نداشت.
سولماز در این بین افزود: اگر من زنده ام تنها به خاطر نفس های احسان است من بعد از به هوش آمدنم حال پدرو مادرم را نپرسیدم و فقط به دنبال احسان بودم .علیخانی رو به مخاطبان گفت: منظور از احسان من نیستم ها ! سولماز خیلی زیبا پاسخ داد: احسان من خیلی خاص تره، و درتوصیف ادامه قصه ی پر تلاطم زندگیش عنوان کرد: من حافظه ی کوتاه مدت خود را از دست داده بودم احسان و مادرشوهرم ، شب تا صبح بالای سرم بیدار بودند و تمام اشاراتم را مادرشوهرم متوجه می شد ،خیلی حرفهای بدی می زدم ولی او درکم می کرد و در آشپزخانه اشک می ریخت. بعد از دیدن چهره ی خودم متوجه شدم مویی ندارم ورو به احسان گفتم چرا من را نگه داشتی؟ تمام پرستاران بیمارستان به من گفتند در تمام چهل روزی که در آی سی یو بودی ،احسان یک دقیقه از کنار پنجره ی اتاقت دور نشده و فقط نگاهت می کرد و اینکه می گفته سولماز نفس می کشه و برمی گرده.
احسان در ادامه گفت: من در آن زمان حالت طبیعی نداشتم وحتی در مراسم ترحیم پدرومادر خانمم هم شرکت نکردم ، با خدا عهد بستم ، من توکل و ارتباطم با خدا قوی است ،می دانستم سولماز را بدست می آورم و او را از دست نخواهم داد، همینکه کنار سولماز هستم و با او به بیرون می روم و نفسهایش پشتمه برایم کافی است. علیخانی در برابر صحبتهای احسان ذکر کرد: حرفهای شما قابل باور است چراکه پنج سال از این اتفاق گذشته ،سولماز افزود: تازه دوسال پیش برایم مراسم عروسی هم گرفت،احسان هم ورشکست شد وهم دارای اش را برایم داد.
علیخانی با خنده گفت: احسان را عاشق ، ورشکسته و بیچاره کردی ، دیگه چی می خوای از جونش. سولماز تصریح کرد: من ابهتی برای خودم داشتم . یه احسان دارم که هم پدرمه،هم مادرمه ،هم دوستمه با وجود احسان دلم زیاد برای پدرومادرم تنگ نمی شه ،احسان از هیچ جیز برایم کم نمی زاره ،اما من خیلی بدم. بعد سولماز این جمله ی کلیدی راهم متذکر شد که احسان همه کس منه ، توروخدا همراهانمان کنارمان بمانند ، نظیر احسان ها زیاد شود ،حدود دوسال در آینه نگاه نمی کردم ،مادر شوهرم همیشه کنارم بود روزی همه ی اقوام بزرگم را به همراه برادرم به خانه ی احسان فرستادم که سولماز خوب نمی شود برو، بعد احسان مهمانان را ترک می کند و به منزل پدری ام می آید وبا گریه بغلم کرد که تو منو باور نداری چرا این هارو فرستادی وبعد افزود: فکر نمی کردم احسان کنارم بماند چون من خیلی اخلاقم تنده ولی احسان کنارم ماند واز هیچ چیز برایم کم نذاشت.احسان دلیل ماندنش را اینگونه عنوان کرد: خیلی دوستش دارم هیچ دلیلی برای رفتن نمی بینم وتنها نه از سر ترحم وفقط وفقط به خاطر عشق ماندم.سولماز ادامه داد: احسان آرام بهم غذا می دهد ،خیلی درکم می کندخانواده اش هرشب برای دیدن من می آیند ما یک زندگی قشنگ داریم.
احسان گفت: من هرگز خسته نخواهم شد ،شاید یک زمان هایی بریدم ولی به روش نمی آورم.علیخانی که از متانت و حرکات به موقع احسان متعجب و حیرت زده بود ،افزود: چقدر به موقع دستانتان را می گیرد، سرش را پایین می اندازد وحتی به شما می گوید عزیزم.....زن ایرانی خصلت و ویژگی اش از حیث وفاداری متفاوت است ولی مردان ایرانی شبهه دارند ولی البته به طور اتفاقی مردان این چنینی هم وجود دارند.
http://www.rozanehonline.com/rozaneh...n-solmaz/2.jpg
روز شنبه این صفحه 20 هزارتایی شد و همچنان با استقبال کاربران این شبکه اجتماعی روبرو است. کاربران این صفحه در نوشته های خود این کار را نوعی تشکر از احسان می دانند و صحبت های احسان و سولماز را به عنوان دیالوگ های عاشقانه منتشر می کنند.
بعد از بازتاب زیاد برنامه ماه عسل با حضور احسان و سولماز در رسانه های مجازی، چهارشنبه 18 تیر علیخانی در برنامه اش گفت این زوج جوان شب گذشته با استقبال عجیب و غریب مردم در خیابان روبرو شدند و از قول آنان گفت که در زمان برگشت از برنامه مجبور شده اند چندین بار از ماشین پیاده شوند تا به استقبال و محبت مردم پاسخ بدهند.
http://www.rozanehonline.com/rozaneh...-solmaz/34.jpg
حالا سولماز و احسان شناخته شده تر از همیشه هستند. احسان با حرف ها و عشقش، ماه عسل امسال را روی سرش گذاشت و سولماز هم دعایی کرد که به یادماندنی شد: دعا می کنم هرکس یک احسان در زندگی اش داشته باشد.
منبع
پاسخ : دانلودستان ماه عسل93
یکی از قسمت های تاثیرگذار و بیادماندنی برنامه ماه عسل امسال پخش داستان دو زوج بود که سرپرستی کودکی را بعهده گرفته بودندخیلی دوست داشتم خلاصه ای از ویدئو این قسمت رو پیدا کنم و اینجا نمایش بدم که خوشبختانه میسر شد
معامله انسان های بزرگ با خدا در “ماه عسل”
من همیشه در ذهن خود به این فکر کرده بودم که یک فرزند را به سرپرستی قبول کنیم اما پس تماشای یک قسمت از برنامه” ماه عسل “سال ۹۰که اختصاص به دو زوج داشت که حدود ۲۰سال فرزند معلولی به نام “میلاد” را به فرزندی خود گرفته بودند با خود گفتم ما هم می توانیم این عمل زیبا را انجام دهیم و پس از مشورت با همسرم اقدام به گرفتن فرزندی به سرپرستی خود مان کردیم.افرادی را دیدم که هنگام سرپرستی یک فرزند رنگ پوست و چشم او را هم انتخاب می کنند ولی این خانواده و حرکت زیبایشان برایم جای تقدیر داشت.هنگام اقدام به این عمل، آشنایان مارا از اقدام به این کار منع می کردند و از مشکلات آن برایمان می گفتند ولی ما تصمیم خود را گرفته بودیم.همسر این خانم ادامه داد: زمانی که همسرم با من درباره ی این موضوع مشورت کرد من با کمال میل پذیرفتم.زن در ادامه گفت: زمانی که این مطلب را با فرزندانم در میان گذاشتم آنها موافقت کردند و تمایل آنها من را برای انجام این کار ترغیب کرد.سپس “علیخانی “از فاطمه ،دختری که این خانواده او را به فرزندی پذیرفته بودند خواست تا وارد گوی طلایی “ماه عسل “شود.“احسان علیخانی” با زبان و بیان شیوای خود حس و حال “فاطمه “را پس از ورود به زندگی این خانواده جویا شد.“فاطمه” گفت :همیشه دوست داشتم که پدر و مادر داشته باشم “علیخانی “به او گفت :خدا آرزوی تورا بیشتر از آنچه خواسته بودی اجابت کرد و به تو دو برادر هم داد .وبعد فاطمه به برخی از سوالات “علیخانی” با شیرینی خاص خود پاسخ وادامه داد: در شیرخوارگاه کنار دوستانم را دوست دارم ولی الان خوشحالم چرا که پدر و مادرم مهربان هستند.“فاطمه” در پاسخ به این سوال “علیخانی” که آیا تا به حال پدر و مادرت تورا دعوا کردند؟ با بیان شیرینش گفت :نه به من تذکر دادند و “علیخانی” به لحن و پاسخ زیبای فاطمه خندید.زن تصریح کرد: پس از ورود “فاطمه” به زندگیمان از خدا خواستم تا کمکم کند تا در تربیت و همچنین رفتاربا “فاطمه “هیچ گونه خشمی نباشد ، من در تربیت او مسولیت سنگینی برعهده دارم چرا که این حرکت ،معامله با خدا بوده است.
فاطمه به زندگیمان برکت داد
پدر” فاطمه “اظهار داشت:از زمانی که فاطمه وارد زندگی ما شده خیر و برکتهایی شامل زندگیمان شده که ما در طی این مدت از آن غافل بودیم و این مسئله برای من ارزشمند است.
علیخانی: جای شما در بهشت است
“علیخانی “اذعان کرد: فدای دلهایی شوم که آرزوی انجام این عمل و حرکت زیبا را دارند اما بضاعتشان اجازه چنین کاری را به آنها نمی دهد و سپس روبه دو مهمان برنامه گفت:جای شما به خاطر این دلهای قشنگتان ،در بهشت است.در ادامه “علیخانی” از مهمانان خواست تا در کنار مهمانان بخش دوم حضور داشته باشند.“علیخانی” گفت:تا قسمت پایانی برنامه با ما باشید چون من خیلی ذوق دارم.پدر و مادر” میلاد “از مهمانان برنامه ۹۰ “ماه عسل “، اینبار بدون میلاد پا به “ماه عسل” ۹۲ گذاشتند از همان ابتدای ورود، مادر میلاد بدلیل سوگ او بغض کرد و “علیخانی “رو به او گفت:اگر شما گریه کنید ما می شویم گریه اندر گریه .مادر میلاد گفت: بعد از ۲۲سال زندگی با میلادم او را یک روزه بدلیل سرماخوردگی از دست دادیم .
ما از وجود میلاد در زندگیمون برکت های زیادی گرفتیم بعد از حضور در برنامه شما چون تنها مشکلمان مسکن بود مسکن مهر پردیس و همچنین ۳ سفر حج به ما تعلق گرفت همه در کوچه و محل ما را به نام پدر و مادر میلاد ماه عسل می شناسند.مادر “میلاد “با اشاره به زندگی گذشته خود عنوان کرد: ما ۱۰سال بچه دار نمی شدیم و هنگام مراجعه به بهزیستی میلاد ۱۵ روزه را به فرزندی قبول کردیم بعد از گذشت چند سال متوجه بیماری سی پی او شدیم وپس از گزارش این مسئله به بهزیستی آنها اذعان کردند او را بدهید و یک بچه سالم تحویل بگیرید ولی ما هرگز قبول نکردیم و ۲۲ سال از او مراقبت کردیم پس از مرگ او هنوزهمه را به چشم میلاد می بینم .من حتی زمان زنده بودن میلاد چندین بار به بهزیستی برای گرفتن بچه مراجعه کردم تا میلاد تنها نباشد ولی قبول نکردند.
طعم زندگی در قلب شاهین
پس از آن “علیخانی” شاهین کوچولو را به کنار مهمانان دعوت کرد و پس از در آغوش کشیدنش به او گفت یادت هست همیشه میگفتی می خواهم پدر و مادر داشته باشم ؟وبعد رو به پدر و مادر میلاد عنوان کرد ما این هدیه را به شما می دهیم .در این میان مادر میلاد با گذاشتن دستانش برروی صورت خود مدام می گریست و سپس” شاهین” کوچولو را در آغوش خود جای داد .در پایان “ماه عسل “،صحنه ی زیبای عشق و گذشت رقم خورد و”شاهین” کوچولوی ما در میان دستان پدر و مادری فداکار قرار گرفت که به قول “علیخانی” امتحان خود را پس داده بودند .
شکرگذاری و ذوق زدگی علیخانی
“علیخانی” پس از خروج از دنیای مهمانان برنامه به این جمله بسنده کرد:من ذوق زدگی خود را نمی توانم پنهان کنم ،نگاه کردن به بچه های یتیم فوق العاده است خدا کند توان آن را داشته باشیم ،خداروشکر بابت امشب.تیتراژ پایانی برنامه با صحنه های گریستن های مکرر مادر میلاد و در آغوش گرفتن شاهین در بغل پدر و مهمانان برنامه تلاقی شد تا اینگونه حال مخاطبان را دگرگون و چشمهایشان را در لحظات ناب استجابت دعا بشوراند.
پاسخ : دانلودستان ماه عسل93
پاسخ : دانلودستان ماه عسل93