گرفتنیها را گرفتی...
دادنیها را " ندادی "...
حسرتها را کاشتی...
زخمها را زدی ...
دیگر بس است...
چیزی نمانده ...
بگذار آسوده بخوابم ...
محتاج یک خواب بی بیدارم.. http://www.axgig.com/images/73987436233195764432.jpg
نمایش نسخه قابل چاپ
گرفتنیها را گرفتی...
دادنیها را " ندادی "...
حسرتها را کاشتی...
زخمها را زدی ...
دیگر بس است...
چیزی نمانده ...
بگذار آسوده بخوابم ...
محتاج یک خواب بی بیدارم.. http://www.axgig.com/images/73987436233195764432.jpg
بچه که بودیم " بچه بودیم .بزرگ که شدیم " بزرگ که نشدیم هیچ
دیگه همون بچه هم نیستیم
برای عشق پاک بچگیها دلم تنگ شده
دیدین بعضیا میگن به هم عطر کادو دادیم جدا شدیم!!!
و اینکه عطر جدایی میره!!!
اینا خرافات محضه!!!
که بین همه زبانزد شده...
بدون که این رفتارای زشت
و اشتباهات رفتاری خودت بوده
که رابطه ی عاشقانه ت به جدایی ختم شده
واقع بین باش و اشتباهات خودتو گردن عطر ننداز . . .
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
http://www.kocholo.org/img/images/9u...0z5kt49br1.jpg
فلسفه ی عجیبی دارد این جمله : "با هم بخندیم، به هم نخندیم"
تو به عرفان من می خندیدی و من از خنده ات خنده ام می گرفت و دست آخر
" باهم، به هم می خندیدیم"
حرفهای دلم را هرگز کسی نفهمید . . .
فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید . . .
روزی که در زیر خاک گلویم را با تاراج میبرند. . . [golrooz]
من عــاشقت هستـم چشمات که می دونه
وقتـی غــزل می گــم
بــا من کـــه می خونه
من عــاشقت هستـم...
چشمــای تــو دنیـاس
مــرد منــی عشقــــم
دنیـــای مـن زیبـــــاس
++ بگو " دوستت دارم " تا به جای پیراهن زندگی ام را تنت کنم !
++ تو که باشی برایم کافیست مگر جز نفس چه میخواهم؟!
++ پیله کرده ام به تو نمیدانی پروانه شدن در آغوشت چه عالمی دارد...
http://static.cloob.com//public/user...4efecec34f-425
وقتی می گویم سراغم نیا,
نه این که فراموشت کرده ام . . . ! !
یا دیگر دوستت ندارم !
نه,
من فقط فهمیده ام;
وقتی دلت با من نیست . . .
بودنت مشکلی را حل نمی کند
تنها دلتنگ ترم می کند !
نمیدانی
چطور گیج می شوم
وقتی هرچه می گردم
معنی نگاهت
در هیچ فرهنگ لغتی
پیدا نمی شود ... !
http://kocholo.org/img/images/aofdp7havqyphl3ix84.jpg
http://upload7.ir/images/22445119848040003896.jpg
زنی ، فال مرا می دید و می گفت:
- زنی آرام و خوابت را ربوده ست!
به نقش قهوه می بینم که ، دیری ست
چراغ افروز رویای تو بوده ست!