من به اين فاجعه عادت کردم
که برم , خسته بشم ,
برگردم ,
پشت بي حوصلگي پنهون شم ,
بشنوم , چيزي نگم ,
داغون شم ...!!!
نمایش نسخه قابل چاپ
من به اين فاجعه عادت کردم
که برم , خسته بشم ,
برگردم ,
پشت بي حوصلگي پنهون شم ,
بشنوم , چيزي نگم ,
داغون شم ...!!!
تــلـخ مـی نــوشَــم
تـلـخ مـی نــویسَـــم
در آستــانــه فـصـل سَــرد
کــه مهتــاب نشسـتــه بَــر مــوهــایَــم
و کــودکــ بــازیگــوش زمــان
خـط کشـیــده بَــر پـیشــانــی ام . .
خدایا...
نوری بیفکن یا توری...!
ماهی
کوچکت از تاریکی این اقیانوس می ترسد...
بعضی حرفا رو نمیشه گفت!
باید خورد؛
ولی....
بعضی حرفا رو نه می شه گفت؛ نه میشه خورد!
می مونه سر دل،
میشه دل تنگ...
میشه بغض؛
میشه سکوت؛
میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چته
تـــو ..
چـه می فهمی .!
حــال و روز
کسی را
که دیگر هــــیـــچ ..
نگاهی ..
دلــش
را نمی لرزاند ...!
دوباره سیب بچین حوا...
خسته ام ..
بگذار ازینجا هم بیرونمان کنند!![narahat]
دلم گاهی می گیرد؛
گاهی می سوزد؛
گاهی تنگ می شود؛
و حتی گاهی . . . ...............
گاهی نه،،، خیلی وقت ها می شکند . . .
خیلی وقت ها دلم می شکند، اما هنوز می تپد! . . .
آدم هاي دنياي من فعل هايي را صرف مي كنند كه برايشان صرف داشته باشد...!!!
شغل شریفی است...سوختن برای کسی که لحظه ای برایت تب نکرد.....
دنیای من
پر از دستهایست
که خسته نمی شوند
از نگه داشتن
نقاب ها . . . !