نمایش نسخه قابل چاپ
دركت ميكنم
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
چند وقتيست
هر چه مي گردم
هيچ حرفي بهتر از سکوت پيدا نمي کنم ...
نگاهم اما ...
گاهي حرف مي زند
گاهي فرياد مي کشد.........
و من هميشه به دنبال کسي مي گردم
که بفهمد يک نگاه خسته
چه مي خواهد بگويد...
خیـــــــــــــــــــــــ ـــــلی دلم گرفته از خیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــلیاااااااااااااا
خدایا هر آنکس را به آنچه قسمتش نیست عادت نده...
که دل کندن از او مرگ است...
"ناشناخته"اي ناشناسان!!!بيهوده ميگوييد:"با تو آشناييم"من با شما؟؟؟فرسنگ ها از هم جداييم....با اين همه درد هاي باز آشنايي...اي ناشناسان!!!هر نوشخند قهرتان نيشي به جانم مي فشاند...هر كلمه گمارتان زهري به خونم مي چكاند...باور كنيد....باور كنيد كه از شما جدايم...اي ناشناسان!!!من رنج هاي ناشناسي ميشناسم ، كان با شما بيگانه باشد جاودانه...من آسمان را با نگاه ديگري كردم نظاره....اي ناشناسان....
- - - به روز رسانی شده - - -
حرف های نگفتنی //
// حرف هایی هست برای نگفتن //
// و ارزش عمیق هرکسی //
// به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد .
برای خیانت هزار راه است ولی هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست....