پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
مرغ محبتم من ، كي آب و دانه خواهم
با من يگانگي كن ، يار يگانه خواهم
شمعي فسرده هستم ، بي عشق مرده هستم
روشن گرم بخواهي سوز شبانه خواهم
افسانه محبت ، هر چند كس نخواند
من سر گذشت خود را ، پر زين فسانه خواهم
بام و دري نبينم ، تا از قفس گريزم
بال و پري ندارم ، تا آشيانه خواهم
تا هر زمان به شكلي ، رنگي بخود نگيرم
جان و تني رها از ، قيد زمانه خواهم
مي آنقدر بنوشم ، تا در رهت چو بينم
مستي بهانه سازم ، گم كرده خانه خواهم
پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
از همه ی دوستان به خاطر شعر وجملات زیبا ممنونم و امیدوارم همکاری دوستان ادامه داشته باشه و از جملات آموزنده وتاثیر گذار هم مارو بی بهره نذارین خدا قوت ودست گلتون درد نکنه
پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
در لحظه دلشکستگی دلت را به خدا بده او بهترین مونس است همیشه برای تو وقت دارد وهیچ گاه دل تو را نمیشکند [golrooz]
پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
برروی سنگفرش های خیابان که قدم میزنم /همیشه با خود می اندیشم شاید این آخرین گامی /باشدکه برمیدارم مهربان آهسته وسبک گام /برمیدارم تا کوچه از من به نیکی یادکند ...
پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ،
شیطان دچار درد شدید در سر میشود
و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند
و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود..
و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟
و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید
این پیام را به دیگران ارسال کنید ،
شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟
پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید
پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
پرسیدم ازو واسطه ی هجران را
گفتا سببی هست بگویم آنرا
من چشم توام اگر نبینی چه عجب
من جان توام کسی نبیند جانرا
پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
باز آباز آهر آنچه هستی باز آ
گر کافر وگبر وبت پرستی باز آ
این درگه ما درگه ناامیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی باز آ
ابو سعید ابوالخیر
پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
پاسخ : شعریا یک متن ادبی که خوندین وازش خوشتون اومده ؟
کار ما نیست شناسایی " راز " گل سرخ ،
کار ما شاید این است
که در " افسون " گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
صبح ها وقتی خورشید ، دیمی آید متولد بشویم
هیجان را پرواز دهیم
روی ادراک فضا ، رنگ ، صدا ، پنجره گل نم بزنیم
آسمان را بنشانیم میان دو هجای " هستی "
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
باد دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر ،
از چنار ، از پشه ، از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم