چو آبادش نمودیــم از سر لطف
به دل مهــرش ادا کردیم رفتیم
نمایش نسخه قابل چاپ
چو آبادش نمودیــم از سر لطف
به دل مهــرش ادا کردیم رفتیم
هرگز درباره چيزي نگو [ آن را ] از دست داده ام، بلكه فقط بگو آن را پس داده ام.((اپكتوس رومي))
همه خواهند نوشت
که تو من بودی و من هیچ نبودم بی تو
تو خدای دل تنها و غریبم هستی . . .
شاید از این دنیا ،بهر آرامش من، بوی نسیمم هستی
همه خواهند نوشت
دختری ،از جنس بلور ، تک و تنها به تو میاندیشید ،
به تو که پاکترین لحن صداقت را بارها جار زدی ،
به تو که مهر ،بدون اجرت، هدیه دادی بر من . . .
هی پاییز...!!
ابرهایت را زودتر بفرست
شستن این گرد غم
از دل من چند پاییز
باران میخواهد ....!!!!!
ذهن خود را تيره نكنيد تا هر چيز براي شما روشن گردد.((مثل چيني))
بازي کن!
با تمام ِ من!
با تمام ِ ناتمام ِ من!
آنقدر دروغ بگو تا شب تمام شود و من هنوز ديوانه وار باورت ميکنم ....!!!!
اگر قلوه سنگ های ته جوی نبود ،
ترنّم زیبای آب را چگونه می شنیدیمو اگر سختیها ی زندگی نبود ،
چگونه خوبیهای آنرا حس می کردیم
ازآدمها بگذر
دلت را گندهتر کن...
ناراحت این نباش که چرا جادهی رفاقت با تو همیشه یکطرفه است....
مهم نیست اگر همیشه یکطرفهای....
شاد باش که چیزی کم نگذاشتهای
و بدهکار خودت و رفاقتت نیستی..
(•̪●)
مهرناز
23:56شب
سه شنبه5مهــر90
مثل آن مسجد بین راهی ، تنهایم!
هر مسافری که می آید ، می شکند هم نمازش را هم قلبم را