آنگــاه کـه غـُرور کـَسـے را لـه مـے کـُنـے
آنگـاه کـه شمـع اُمیـد کسـے را خـاموش مے کـُنـے
آنگـاه کـه بنده اے را بیهوده مـے انگــارے
میخوـاهمـ بدانمـ دستـانت را بـه سـَمـت کـُدامین
آسمـان میگیرےتـا برـاے خوشبختـے خودت دُعـا کـُنـے ...!
نمایش نسخه قابل چاپ
آنگــاه کـه غـُرور کـَسـے را لـه مـے کـُنـے
آنگـاه کـه شمـع اُمیـد کسـے را خـاموش مے کـُنـے
آنگـاه کـه بنده اے را بیهوده مـے انگــارے
میخوـاهمـ بدانمـ دستـانت را بـه سـَمـت کـُدامین
آسمـان میگیرےتـا برـاے خوشبختـے خودت دُعـا کـُنـے ...!
http://www.uc-njavan.ir/images/lhcc44xfczfrvxe7u140.png
امروز من بیشتر همه با این پیام نرم افزارم خوشحال شدم و سوپرایز[nishkhand]
اين روزا مثل شيشه شده ام
راحت ميشكنم
و
راحت مى برم
خدایا!http://naghmehsara.ir/wp-content/upl...29-500x498.jpg
دستانی را در دستانم قرار بده
که پاهایش با دیگری پیش نرود...
فتنه گر عفريته اي از جنس مار و اژدهاست
فتنه گر جادوگري بي بته و انسان نماست
او كه مي افتد ميان عاشقان با حرف خود
منشايي از حيله ها و مكرها و عقده هاست
فتنه گر خون مي خورد وقت نماز از جان دوست
او تظاهر مي كند اين را كه در حال دعاست
عقده كرده اين كه من از هر كسي عالي ترم
عقده كرده چون كه رفتارش پر از رنگ و رياست
فتنه گر حيوان نباشد حيف مار و اژدها
چون كه دائم فكر ويران كردن آبادهاست
حيف شعري كه سرودم حيف اين كاغذ قلم
فتنه را از ريشه بركن گر كه در قلب شماست
خدایا ....
دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت
نزدیک ...
بی خطـــــر ...
+ ...
بی منّت ... !