مزرعه را موریانه ها خوردند
ولیما برای گنجشک ها مترسک ساختیملعنت به این همهحماقت
نمایش نسخه قابل چاپ
مزرعه را موریانه ها خوردند
ولیما برای گنجشک ها مترسک ساختیملعنت به این همهحماقت
اینجا در دنیای من
گرگ ها هم دیگر افسردگی مفرط گرفته انددیگر گوسفندها را نمیدرندبه نی چوپان دل میسپارند و گریه میکنند
برای خودت دعا کن که آرام باشی
وقتی توفان میآید،تو همچنان آرام باشی
تا توفان از آرامش تو آرام بگیردبرای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی
تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند
و خورشید دوباره بتابد
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی
برای خودت دعا کن تا همه ی شبهایت ماه داشته
باشد
چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است
ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت
را ببینی
برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛
راهی را که باید بروی خیلی طولانی است
دامهای زیادی در آن پهن شده و باریکه های
خطرناکی دارد
پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برفگیر است
برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند
و بتوانی راه بیایی
چون هرجای راه بایستی مرده ای و
مرگی که شکل نفس نکشیدن بسراغ آدم بیاید
خیلی دردناک است
هیچوقت خودت را به مردن نزن
برای خودت دعا کن که زنده بمانی
زنده ماندن چند راه حل ساده دارد
برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری
که هیچوقت بیشتر از اندازه ای که نیاز داری بخوابی
باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری
بدهد
بیداریهایی آمیخته با روشنایی،صدا،نور،حرکت
تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی
همیشه سهمت را بخواه
و بیشتر از آنچه که به تو شادمانی ارزانی میشود
در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را
بگیرند
برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی
و نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند
برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد
باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه کنی
آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن
تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛
آنوقت صدایش کن؛
به نام صدایش کن؛
او حتماً برمیگردد و به تو نگاه میکند
و از تو میپرسد که چه میخواهی؟؟
تو صریح و ساده و رک بگو
هر چیزی که میخواهی از خدا بخواه
خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمیکند
شادمان باش
او به تو زندگی بخشیده است
و کمکت میکند
که زنده بمانی
از او کمک بگیر
آنقدر زندگیت را ادامه بده که
زندگی از این که تو زنده هستی
به خودش ببالد
پروردگارا سینه ام را گشاد کن
و کارم را برایم آسان گردان
و گره از زبانم بگشای
تا سخنان مرا بفهمند
یادت باشد غم برای خوردن زیاد داشتم...
تو هم برایم لقـمه گرفتی!!!!
اینجا سرزمین واژه های معکوس است...
جایی که گنج، جنگ میشود، قهقه، هق هق می شود، درمان، نامرد میشود اما درد همان درد است...
مهربان باش
مردم اغلب بي انصاف, بي منطق و خود محورند
ولي آنان را ببخش
اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم مي کنند
ولي مهربان باش
اگر موفق باشي دوستان دروغين ودشمنان حقيقي خواهي يافت
ولي موفق باش
اگر شريف ودرستکار باشي فريبت مي دهند
ولي شريف و درستکار باش
آنچه را در طول ساليان سال بنا نهاده اي،شايد يک شبه ويران کنند
ولي سازنده باش
اگر به شادماني و آرامش دست يابي، حسادت مي کنند
ولي شادمان باش
نيکي هاي درونت را فراموش مي کنند
ولي نيکوکار باش
بهترين هاي خود را به دنیا ببخش
حتي اگر هيچ گاه کافي نباشد
ودر نهايت مي بيني هر آنچه هست
همواره ميان “تو و خداوند” است
نه ميان “تو و مردم”
درد دارد......
وقتی بانسیمی برود.......
کسی که بخاطرش به طوفان زده ای.....!
کودکی با پای برهنه بر روی برفها
ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی
نگاه می کرد زنی... در حال عبور او
را دید، او را به داخل فروشگاه برد و
برایش لباس و کفش خرید و گفت:
مواظب خودت باش کودک پرسید:
ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط
یکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت:
می دانستم با او نسبتی داری!!!