نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
نمایش نسخه قابل چاپ
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
روزی زسرسنگ عقابی یه هوا خواست
از بهر طمع بال و پر خویش بیاراست
تو رو از روحم و قلبم
از خود خودم می دونم .
هاله جهان پیکر
رسيــــده بر لبم، جــانم، ز هجرت
چرا زار و حـــــزينم بي تو امشب
ز من شعر وسرودي ازچه خواهند؟
که من لال وغمينم بي تو امشب
باید با م شروع میکردین
با همه دلواپسی هام
چشم به در مونده نگاهم
بغض دلتنگی و حسرت
پیچیده تو سینه آهم
من در این دهکده عشق تو را می خوانم*
*وز پس آیینه ها نام تو را می بینم*
*در دلم عشق تو را می کارم*
*در سرم بوی تو را می فهمم*
*در نگاهم خم ابروی تو را می نگرم*
*در گلویم بغض تو را می شکنم*
میگی فرصتی نمونده
واسه عاشقی چه دیره
ولی من هم نفس تو
شایدم هم قفس تو
ندونستم چه کوتاهه
عمر این یک هوس تو
وصف رخ چوماهش درپرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود.
دیدی ای دل که غم عشق دگربارچه کرد
چون بشد دلبرو بایاروفادارچه کرد