-
صفحه ی 217 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 81 از سوره ی الشعراء
[golrooz]صفحه ی 217 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 81 از سوره ی الشعراء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
رَبِّ مُوسَيٰ وَهَٰرُونَ(48)
پروردگار موسي و هارون(48)
قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَٰفٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ(49)
گفت [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است به زودي خواهيد دانست حتما دستها و پاهاي شما را از چپ و راست خواهم بريد و همه تان را به دار خواهم آويخت(49)
قَالُوا۟ لَا ضَيْرَ إِنَّآ إِلَيٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ(50)
گفتند باكي نيست ما روي به سوي پروردگار خود مي آوريم(50)
إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰيَٰنَآ أَن كُنَّآ أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ(51)
ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد [چرا] كه نخستين ايمان آورندگان بوديم(51)
۞ وَأَوْحَيْنَآ إِلَيٰ مُوسَيٰٓ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِيٓ إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ(52)
و به موسي وحي كرديم كه بندگان مرا شبانه حركت ده زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت(52)
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ(53)
پس فرعون ماموران جمع آوري [خود را] به شهرها فرستاد(53)
إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ(54)
[و گفت] اينها عده اي ناچيزند(54)
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَآئِظُونَ(55)
و راستي آنها ما را بر سر خشم آورده اند(55)
وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَٰذِرُونَ(56)
و[لي] ما همگي به حال آماده باش درآمده ايم(56)
فَأَخْرَجْنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٍ وَعُيُونٍ(57)
سرانجام ما آنان را از باغستانها و چشمه سارها(57)
وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ(58)
و گنجينه ها و جايگاه هاي پر ناز و نعمت بيرون كرديم(58)
كَذَٰلِكَ وَأَوْرَثْنَٰهَا بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ(59)
[اراده ما] چنين بود و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم(59)
فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ(60)
پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقيب كردند(60)
فَلَمَّا تَرَٰٓءَا الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَٰبُ مُوسَيٰٓ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ(61)
چون دو گروه همديگر را ديدند ياران موسي گفتند ما قطعا گرفتار خواهيم شد(61)
قَالَ كَلَّآ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ(62)
گفت چنين نيست زيرا پروردگارم با من است و به زودي مرا راهنمايي خواهد كرد(62)
فَأَوْحَيْنَآ إِلَيٰ مُوسَيٰٓ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ(63)
پس به موسي وحي كرديم با عصاي خود بر اين دريا بزن تا از هم شكافت و هر پاره اي همچون كوهي سترگ بود(63)
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْءَاخَرِينَ(64)
و ديگران را بدانجا نزديك گردانيديم(64)
وَأَنجَيْنَا مُوسَيٰ وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ(65)
و موسي و همه كساني را كه همراه او بودند نجات داديم(65)
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْءَاخَرِينَ(66)
آنگاه ديگران را غرق كرديم(66)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(67)
مسلما در اين [واقعه] عبرتي بود و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نبودند(67)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(68)
و قطعا پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(68)
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَٰهِيمَ(69)
و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان(69)
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ(70)
آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت چه مي پرستيد(70)
قَالُوا۟ نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَ(71)
گفتند بتاني را مي پرستيم و همواره ملازم آنهاييم(71)
قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ(72)
گفت آيا وقتي دعا مي كنيد از شما مي شنوند(72)
أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ(73)
يا به شما سود يا زيان مي رسانند(73)
قَالُوا۟ بَلْ وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ(74)
گفتند نه بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مي كردند(74)
قَالَ أَفَرَءَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ(75)
گفت آيا در آنچه مي پرستيده ايد تامل كرده ايد(75)
أَنتُمْ وَءَابَآؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ(76)
شما و پدران پيشين شما(76)
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّيٓ إِلَّا رَبَّ الْعَٰلَمِينَ(77)
قطعا همه آنها جز پروردگار جهانيان دشمن منند(77)
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ(78)
آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مي كند(78)
وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ(79)
و آن كس كه او به من خوراك مي دهد و سيرابم مي گرداند(79)
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ(80)
و چون بيمار شوم او مرا درمان مي بخشد(80)
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ(81)
و آن كس كه مرا مي ميراند و سپس زنده ام مي گرداند(81)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 217 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 81 از سوره ی الشعراء
(آیه 48)
و براى این که جاى هیچ ابهام و تردید باقى نماند و فرعون نتواند این سخن را تفسیر دیگرى کند، اضافه کردند: «به پروردگار موسى و هارون» (رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ).
آرى! در یک لحظه کوتاه از ظلمت مطلق به روشنایى ایمان گام نهادند.
(آیه 49)
در این هنگام فرعون از یک سو روحیه خود را پاک باخته بود، و از سوى دیگر تمام قدرت و موجودیت خویش را در خطر مىدید، و مخصوصا مىدانست ایمان آوردن ساحران چه تأثیر عمیقى در روحیه مردم خواهد گذارد و ممکن است گروه عظیمى به پیروى از ساحران به سجده بیفتند، به گمان خود دست به ابتکار تازهاى زد رو به ساحران کرد و «گفت: آیا به او ایمان آوردید پیش از آنکه من به شما اجازه دهم» (قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ).
انتظارش این بود که قلب و عقل و فکر مردم نیز به اختیار و اجازه او باشد ولى فرعون به این هم قناعت نکرد، و دو جمله دیگر گفت.
نخست ساحران را متهم ساخت که این یک تبانى و توطئه قبلى است که میان شما و موسى صورت گرفته، توطئهاى است بر ضد تمام مردم مصر! گفت: «او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته» و شما همگى سحر را از مکتب او فرا گرفتهاید! (إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ).
سپس آنها را تهدید کرده، گفت: اما من به شما اجازه نخواهم داد که در این توطئه پیروز شوید، من این توطئه را در نطفه خفه مىکنم! «به زودى خواهید دانست (شما را چنان مجازاتى مىکنم که درس عبرتى براى همگان گردد) دستها و پاهاى شما را بطور مخالف قطع مىکنم (دست راست و پاى چپ یا دست چپ و پاى راست) و همگى را بدون استثناء به دار مىآویزم»! (فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ).
(آیه 50)
اما فرعون در اینجا کور خوانده بود، زیرا ساحران یک لحظه پیش، و مؤمنان این لحظه، آن چنان قلبشان به نور ایمان روشن شده بود که این تهدید فرعون را در حضور جمعیت به طرز بسیار قاطعى پاسخ گفتند و نقشه شیطانى او را نقش بر آب کردند.
«گفتند: هیچ مانعى ندارد (و هیچ گونه زیانى از این کار به ما نخواهد رسید هر کار مىخواهى بکن) ما به سوى پروردگارمان باز مىگریم» (قالُوا لا ضَیْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/172
-
پاسخ : صفحه ی 217 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 81 از سوره ی الشعراء
(آیه 51)
سپس افزودند: ما در گذشته گناهانى مرتکب شدهایم و در این صحنه سردمدار مبارزه با پیامبر راستین خدا موسى (ع) شدیم، و در ستیز با حق پیشقدم بودیم، اما «ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد چرا که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم» (إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ).
ما امروز از هیچ چیز وحشت نداریم، نه از تهدیدهاى تو، و نه از دست و پا زدن در خون بر فراز شاخههاى بلند نخل!
(آیه 52)
سر انجام موسى در آن صحنه سرنوشت ساز پیروز از میدان بیرون آمد. و این زمینه مساعدى را براى این که موسى بتواند در میان آن مردم بماند و به دعوت و تبلیغ بپردازد و اتمام حجت کند فراهم ساخت.
سالیان دراز به این منوال گذشت، و موسى معجزات دیگرى به آنها نشان داد.
هنگامى که موسى (ع) حجت را بر آنها تمام کرد، و صفوف مؤمنان و منکران مشخص شد، دستور کوچ دادن بنى اسرائیل به موسى داده شد.
آیه مىگوید: «و به موسى وحى کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید» (وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ).
(آیه 53)
موسى (ع) این فرمان را اجرا کرد، و دور از چشم دشمنان شبانه بنى اسرائیل را بسیج کرده فرمان حرکت داد.
اما بدیهى است حرکت یک گروه با این عظمت، چیزى نیست که بتوان آن را براى مدت زیادى پنهان نگه داشت، به زودى جاسوسان فرعون، مطلب را به او گزارش دادند، و چنانکه قرآن مىگوید: «فرعون (مأمورانى) به شهرها فرستاد تا نیرو جمع کنند» (فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ).
(آیه 54)
ضمنا براى این که زمینه روانى مردم براى این بسیج عمومى آماده شود دستور داد اعلان کنند «اینها گروه اندکى هستند» اندک از نظر تعداد در مقابل فرعونیان و اندک از نظر قدرت (إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ).
بنا بر این در مبارزه با این گروه جاى هیچ گونه نگرانى نیست که برنده ماییم.
(آیه 55)
سپس افزود: ما چقدر حوصله کنیم؟ و تا چه اندازه با این بردگان سر کش مدارا نماییم؟! «اینها ما را به خشم و غضب آوردهاند» (وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ).
فردا مزارع مصر را چه کسى آبیارى مىکند؟ بارهاى سنگین را در این کشور پهناور چه کسى از زمین بر مىدارد؟
(آیه 56)
به علاوه ما از توطئه این گروه- چه در اینجا باشند و چه بروند- بیمناکیم «و ما همگى آماده پیکاریم» (وَ إِنَّا لَجَمِیعٌ حاذِرُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/172
-
پاسخ : صفحه ی 217 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 81 از سوره ی الشعراء
(آیه 57)
سپس قرآن به ذکر عاقبت کار فرعونیان مىپردازد، و بطور اجمال زوال حکومت آنها و زمامدارى بنى اسرائیل را بیان مىکند، مىگوید:
«پس ما آنها را از باغهاى سر سبز و چشمههاى پر آب بیرون راندیم» (فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
(آیه 58)
«و از گنجها و قصرهاى زیبا و مساکن مرفّه» خارج ساختیم (وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ).
(آیه 59)
آرى «این چنین کردیم و بنى اسرائیل را وارث آنها (فرعونیان) ساختیم» (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَنِی إِسْرائِیلَ).
(آیه 60)
عاقبت دردناک فرعونیان! در این آیات آخرین صحنه از این بخش از داستان موسى و فرعون مطرح است، و آن چگونگى نابودى فرعونیان و پیروزى و نجات بنى اسرائیل است.
چنانکه در آیات گذشته خواندیم، فرعون مأموران خود را به شهرهاى مصر گسیل داشت، و به اندازه کافى لشکر و نیرو آماده ساخت. و به دنبال آنها حرکت کردند.
چنانکه آیه مىگوید: «پس فرعونیان آنها را تعقیب کردند و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسیدند» (فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/172
-
پاسخ : صفحه ی 217 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 81 از سوره ی الشعراء
(آیه 61)
«هنگامى که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسى گفتند: بطور قطع ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم» و راه نجاتى وجود ندارد! (فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ).
در پیش روى ما دریا و امواج خروشان آب، و در پشت سر ما دریایى از لشکر خونخوار با تجهیزات کامل، جمعیتى که سخت از ما خشمگینند.
در اینجا لحظات دردناکى بر بنى اسرائیل گذشت، لحظاتى که تلخى آن غیر قابل توصیف است، شاید جمع زیادى در ایمان خود متزلزل شدند.
(آیه 62)
اما موسى (ع) همچنان آرام و مطمئن بود، و مىدانست وعدههاى خدا در باره نجات بنى اسرائیل و نابودى قوم سرکش تخلف ناپذیر است. لذا با یک دنیا اطمینان و اعتماد رو به جمعیت وحشتزده بنى اسرائیل کرد و «گفت: چنین نیست (آنها هرگز بر ما مسلط نخواهند شد) چرا که پروردگار من با من است و به زودى مرا هدایت خواهد کرد» (قالَ کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ).
(آیه 63)
در این هنگام که شاید بعضى با ناباورى سخن موسى را شنیدند و همچنان در انتظار فرا رسیدن آخرین لحظات زندگى بودند فرمان نهایى صادر شد.
چنانکه قرآن مىگوید: «پس ما به موسى وحى کردیم که عصایت را به دریا بزن»! (فَأَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ).
موسى (ع) چنین کرد و عصا را به دریا زد، در اینجا صحنه عجیبى نمایان گشت که برق شادى در چشمها و دلهاى بنى اسرائیل نمایان گردید: «پس ناگهان دریا شکافته شد (آبها قطعه قطعه شدند) و هر بخشى همچون کوهى عظیم روى هم انباشته گشت»! و در میان آنها جادهها نمایان شد (فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ).
منظور از «دریا» در اینجا همان رود عظیم «نیل» است.
(آیه 64)
فرعون و فرعونیان که از دیدن این صحنه، مات و مبهوت شده بودند و چنین معجزه روشن و آشکارى را مىدیدند باز هم از مرکب غرور پیاده نشدند، و به تعقیب موسى و بنى اسرائیل پرداختند و به سوى سر نوشت نهایى خود پیش رفتند، چنانکه قرآن مىگوید: «و در آنجا دیگران [لشکر فرعون] را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم» (وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِینَ).
به این ترتیب فرعونیان نیز وارد جادههاى دریایى شدند.
(آیه 65)
این آیه مىگوید: «ما موسى و تمام کسانى را که با او بودند نجات دادیم» (وَ أَنْجَیْنا مُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/173
-
پاسخ : صفحه ی 217 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 81 از سوره ی الشعراء
(آیه 66)
درست هنگامى که آخرین نفر از بنى اسرائیل از دریا بیرون آمد و آخرین نفر از فرعونیان داخل دریا شد فرمان دادیم آبها به حال اول باز گردند، امواج خروشان یک مرتبه فرو ریختند و سر بر هم نهادند، فرعون و لشکرش را همچون پرهاى کاه با خود به هر جا بردند، در هم کوبیده و نابود کردند. برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 374
قرآن در یک عبارت کوتاه این ماجرا را بیان کرده، مىگوید: «سپس دیگران را غرق کردیم» (ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ).
و به این ترتیب بردگان اسیر آزاد شدند و جباران مغرور گرفتار و نابود گشتند، تاریخ ورق خورد دوران آن مستکبران پایان گرفت و مستضعفان وارث ملک و حکومت آنها شدند.
(آیه 67)
آرى «در این ماجرا نشانه روشن (و درس عبرت بزرگى) است، اما اکثر آنها ایمان نیاوردند» گویى چشمها بسته و گوشها کر و قلبها در خواب فرو بسته است (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
جایى که فرعونیان با دیدن آن صحنههاى عجیب ایمان نیاوردند از این قوم مشرک تعجب مکن، و از عدم ایمانشان نگران مباش! تعبیر به «اکثر» (بیشتر) اشاره به این است که گروهى از فرعونیان دست به دامن آیین موسى زدند و به جمع یاران او پیوستند.
(آیه 68)
این آیه در یک جمله کوتاه و پر معنى به قدرت و رحمت بىپایان خدا اشاره کرده، مىگوید: «پروردگار تو هم تواناست و هم مهربان» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
از «عزت» اوست که هر زمان اراده کند فرمان نابودى اقوام یاغى را صادر مىکند، به همان آبى که مایه حیات آنهاست فرمان مرگ آنها را مىدهد، و همان دریاى نیل که مایه ثروت و قدرت فرعونیان بود قبرستان آنها مىشود! و از «رحمت» اوست که در این کار هرگز عجله نمىکند، بلکه سالها مهلت مىدهد، معجزه مىفرستد، اتمام حجت مىکند، و نیز از رحمت اوست که این بردگان ستمدیده را از چنگال آن اربابان قلدر و زور گو رهایى مىبخشد.
(آیه 69)
به دنبال داستان عبرتانگیز موسى و فرعون به سر گذشت الهام بخش ابراهیم (ع) و مبارزاتش با مشرکان مىپردازد، و این مطلب را از گفتگوى ابراهیم با عمویش آزر و قوم گمراه آغاز مىکند.
نخست مىگوید: «و خبر ابراهیم را بر آنها بخوان» (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ).
(آیه 70)
و از میان تمام اخبار مربوط به این پیامبر بزرگ روى این قسمت تکیه مىکند: «هنگامى که به پدر و قومش گفت: شما چه چیز را مىپرستید»؟! (إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ).
(آیه 71)
آنها بلا فاصله در پاسخ «گفتند: ما بتهایى را مىپرستیم و همه روز ملازم عبادت آنهاییم» (قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاکِفِینَ).
این تعبیر نشان مىدهد که آنها نه تنها احساس شرمندگى از کار خود نداشتند بلکه بسیار به کار خود افتخار مىکردند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/173
-
پاسخ : صفحه ی 217 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 81 از سوره ی الشعراء
(آیه 72)
به هر حال ابراهیم (ع) با شنیدن این سخن آنها را زیر رگبار اعتراضات شدید خود قرار داد و با دو جمله کوبنده آنها را با یک بن بست منطقى رو به رو ساخت. «گفت: آیا آنها سخن شما را مىشنوند هنگامى که آنها را مىخوانید»؟! (قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ).
(آیه 73)
«یا این که آنها سودى به شما مىرسانند یا زیانى مىبخشند»؟! (أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ). حد اقل چیزى که در معبود لازم است این است که نداى عابد خویش را بشنود، و در گرفتاریها به یاریش بشتابد. اما در این بتها چیزى که نشان دهد آنها کمترین درک و شعورى دارند، و یا کمترین تأثیرى در سر نوشت انسانها، به چشم نمىخورد.
(آیه 74)
ولى بت پرستان متعصب در برابر این سؤال منطقى به همان پاسخ قدیمى و تکرارى خود پرداختند و «گفتند: (این مسائل مطرح نیست) مهم آن است که ما نیاکان خود را یافتیم که چنین مىکنند»! (قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا کَذلِکَ یَفْعَلُونَ).
این پاسخ که بیانگر تقلید کور کورانه آنها از نیاکان جاهل و نادانشان بود تنها پاسخى بود که مىتوانستند به گفته ابراهیم (ع) بدهند، پاسخى که دلیل بطلانش در آن نهفته است.
(آیه 75)
در این هنگام ابراهیم لبه تیز حمله خود را متوجه بتها کرد و «گفت: آیا این چیزى را که شما پیوسته عبادت مىکردید مشاهده نمودید؟!» (قالَ أَ فَرَأَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ).
(آیه 76)
«هم شما و هم پدران پیشین شما» (أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ).
(آیه 77)
«همه آنها دشمن منند مگر پروردگار عالمیان» (فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ). آرى همه آنها با من دشمنند و من با آنها دشمن آشتىناپذیر.
(آیه 78)
سپس ابراهیم (ع) به توصیف پروردگار جهانیان و ذکر نعمتهاى معنوى و مادى او مىپردازد تا با مقایسه با بتها که نه دعاى عابدان را مىشنوند، و نه سود و زیانى دارند مطلب کاملا روشن شود.
نخست از نعمت آفرینش و هدایت، شروع کرده، مىگوید: «او کسى است که مرا آفرید، سپس هم او مرا هدایت مىکند» (الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ).
(آیه 79)
پس از بیان نخستین مرحله ربوبیت، یعنى هدایت بعد از آفرینش، به نعمتهاى مادى پرداخته، مىگوید: «و او کسى است که مرا غذا مىدهد و سیراب مىکند» (وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ). آرى! من همه نعمتها را از او مىبینم، پوست و گوشت من، آب و غذاى من، همه از برکات اوست.
(آیه 80)
نه تنها در حال صحّتم مشمول نعمتهاى اویم، بلکه «هنگامى که بیمار شوم اوست که مرا شفا مىدهد» (وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ).
با این که بیمارى نیز گاهى از ناحیه اوست، اما براى رعایت ادب در سخن، آن را به خود نسبت مىدهد.
(آیه 81)
سپس از مرحله زندگى دنیا پا را فراتر گذارده، به زندگى جاویدان در سراى آخرت مىپردازد تا روشن سازد که من همه جا بر سر خوان نعمت او نشستهام نه فقط در دنیا که در آخرت نیز هم.
مىگوید: «و او کسى است که مرا مىمیراند و بار دیگر زنده مىکند» (وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ).
آرى! هم مرگ من از اوست و هم بازگشت مجدد به زندگى از ناحیه اوست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/173
-
صفحه ی 218 از قرآن کریم شامل آیات 82 تا 119 از سوره ی الشعراء
[golrooz] صفحه ی 218 از قرآن کریم شامل آیات 82 تا 119 از سوره ی الشعراء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالَّذِيٓ أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيَٓٔتِي يَوْمَ الدِّينِ(82)
و آن كس كه اميد دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشايد(82)
رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّٰلِحِينَ(83)
پروردگارا به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماي(83)
وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْءَاخِرِينَ(84)
و براي من در [ميان] آيندگان آوازه نيكو گذار(84)
وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ(85)
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان(85)
وَاغْفِرْ لِأَبِيٓ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّآلِّينَ(86)
و بر پدرم ببخشاي كه او از گمراهان بود(86)
وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ(87)
و روزي كه [مردم] برانگيخته مي شوند رسوايم مكن(87)
يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ(88)
روزي كه هيچ مال و فرزندي سود نمي دهد(88)
إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ(89)
مگر كسي كه دلي پاك به سوي خدا بياورد(89)
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ(90)
و [آن روز] بهشت براي پرهيزگاران نزديك مي گردد(90)
وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ(91)
و جهنم براي گمراهان نمودار مي شود(91)
وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ(92)
و به آنان گفته مي شود آنچه جز خدا مي پرستيديد كجايند(92)
مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ(93)
آيا ياريتان مي كنند يا خود را ياري مي دهند(93)
فَكُبْكِبُوا۟ فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُۥنَ(94)
پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افكنده مي شوند(94)
وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ(95)
و [نيز] همه سپاهيان ابليس(95)
قَالُوا۟ وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ(96)
آنها در آنجا با يكديگر ستيزه مي كنند [و] مي گويند(96)
تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(97)
سوگند به خدا كه ما در گمراهي آشكاري بوديم(97)
إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَٰلَمِينَ(98)
آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مي كرديم(98)
وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا الْمُجْرِمُونَ(99)
و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند(99)
فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ(100)
در نتيجه شفاعتگراني نداريم(100)
وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ(101)
و نه دوستي نزديك(101)
فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(102)
و اي كاش كه بازگشتي براي ما بود و از مؤمنان مي شديم(102)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(103)
حقا در اين [سرگذشت درس] عبرتي است و[لي] بيشترشان مؤمن نبودند(103)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(104)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(104)
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ(105)
قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند(105)
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ(106)
چون برادرشان نوح به آنان گفت آيا پروا نداريد(106)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ(107)
من براي شما فرستاده اي در خور اعتمادم(107)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(108)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد(108)
وَمَآ أَسَْٔلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَيٰ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(109)
و بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست(109)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(110)
پس از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد(110)
۞ قَالُوٓا۟ أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ(111)
گفتند آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروي كرده اند(111)
قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(112)
[نوح] گفت به [جزئيات] آنچه مي كرده اند چه آگاهي دارم(112)
إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَيٰ رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ(113)
حسابشان اگر درمي يابيد جز با پروردگارم نيست(113)
وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ(114)
و من طردكننده مؤمنان نيستم(114)
إِنْ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ(115)
من جز هشداردهنده اي آشكار [بيش] نيستم(115)
قَالُوا۟ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَٰنُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ(116)
گفتند اي نوح اگر دست برنداري قطعا از [جمله] سنگسارشدگان خواهي بود(116)
قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ(117)
گفت پروردگارا قوم من مرا تكذيب كردند(117)
فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(118)
ميان من و آنان فيصله ده و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است نجات بخش(118)
فَأَنجَيْنَٰهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ(119)
پس او و هر كه را در آن كشتي آكنده با او بود رهانيديم(119)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 218 از قرآن کریم شامل آیات 82 تا 109 از سوره ی الشعراء
(آیه 82)
و هنگامى که وارد عرصه محشر شوم، چشم امیدم به او دوخته شده چرا که: «او کسى است که طمع دارم گناهم را در روز جزا بیامرزد» (وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ).
بدون شک پیامبران معصومند و گناهى ندارند که بخشوده شود، ولى چنانکه در گذشته هم گفتهایم گاهى حسنات نیکان، گناهان مقربان محسوب مىشود، و در مقام والاى آنان گاه انجام یک کار خوب نیز قابل باز خواست، چرا که از کار نیکوترى جلوگیرى کرده، و لذا ترک اولایش مىنامند.
(آیه 83)
دعاهاى پر بار ابراهیم (ع): در اینجا دعاهاى ابراهیم و تقاضاهاى او از پیشگاه خدا شروع مىشود، گویى پس از دعوت آن قوم گمراه به سوى پروردگار، یک باره از آنها بریده و به درگاه خدا روى مىآورد.
نخستین تقاضایى که از پیشگاهش مىکند این است: «پروردگارا! به من علم و دانش و حق بینى مرحمت فرما و مرا به صالحان ملحق کن» (رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ).
آرى! ابراهیم (ع) قبل از هر چیز از خدا «شناخت عمیق و صحیح» توأم با حاکمیت تقاضا مىکند، چرا که هیچ برنامه عملى بدون چنین زیر بنایى امکانپذیر نیست.
و به دنبال آن ملحق شدن به صالحین را از خدا تقاضا مىکند که اشاره به جنبههاى عملى و به اصطلاح «حکمت عملى» است، در مقابل تقاضاى قبل که ناظر به «حکمت نظرى» بود.
از آنجا که نه حکمت داراى حد معینى است و نه صالح بودن، او تقاضا مىکند روز به روز به مراتب بالاتر و والاتر از علم و عمل برسد و پیوسته در این راه گام بر دارد و به پیش برود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/173
-
پاسخ : صفحه ی 218 از قرآن کریم شامل آیات 82 تا 109 از سوره ی الشعراء
(آیه 84)
بعد از این دو تقاضا، درخواست مهم دیگرى با این عبارت مىکند: «خداوندا! براى من در میان امتهاى آینده لسان صدق و ذکر خیر قرار ده» (وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ).
آن چنان کن که یاد من در خاطرهها بماند و خط و برنامه من در میان آیندگان ادامه یابد، «اسوه» و الگویى باشم که به من اقتدا کنند، و پایه گذار مکتبى باشم که به وسیله آن راه تو را بیاموزند، و در خط تو حرکت کنند.
(آیه 85)
سپس افق دید خود را از این دنیا بر گرفته و متوجه سراى جاودانه آخرت مىکند و به دعاى چهارمى پرداخته، مىگوید: «خداوندا! مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده» (وَ اجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ).
بهشتى که نعمتهاى معنوى و مادى در آن موج مىزند، نعمتهایى که نه زوالى دارد، و نه ملالى، نعمتهایى که براى ما حتى قابل درک نیست!
(آیه 86)
در پنجمین دعا نظرش را متوجه عموى گمراهش کرده و طبق وعدهاى که قبلا به او داده بود که من براى تو استغفار مىکنم چنین مىگوید:
خداوند! «پدرم [- عمویم] را بیامرز که او از گمراهان بود» (وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّینَ).
(آیه 87)
سر انجام ششمین و آخرین دعاى خود را که آن هم پیرامون روز باز پسین است این چنین به پیشگاه خدا عرضه مىدارد: خداوندا! «مرا در روزى که (مردم) بر انگیخته مىشوند رسوا مکن» (وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ).
این تعبیر از ناحیه ابراهیم (ع)، علاوه بر این که درس و سر مشقى است براى دیگران، نشانه نهایت احساس مسؤولیت و اعتماد بر لطف پروردگار است.
(آیه 88)
در آیه قبل اشاره کوتاهى به روز قیامت و مسأله معاد بود در اینجا ترسیم جامعى از چگونگى روز رستاخیز ضمن چندین آیه بیان شده، و مهمترین متاعى که در آن بازار خریدار دارد و همچنین سر نوشت مؤمنان و کافران و گمراهان و لشکر شیطان باز گو شده است.
نخست مىگوید: روز رستاخیز «روزى است که هیچ مال و فرزندانى سودى نمىدهد» (یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ).
در حقیقت این دو سرمایه مهم زندگى دنیا، اموال و نیروهاى انسانى در آنجا کمترین نتیجهاى براى صاحبانش نخواهد داشت.
بدیهى است منظور مال و فرزندانى نیست که در طریق جلب رضاى خدا به کار گرفته شده باشند.
(آیه 89)
سپس به عنوان استثناء بر این سخن مىافزاید: «مگر کسى که به حضور خدا بیاید در حالى که قلب سلیم (سالم از هر گونه شرک و کفر و آلودگى به گناه) داشته باشد» (إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ).
چه تعبیر جامع و جالبى؟ تعبیرى که هم ایمان خالص و نیت پاک در آن وجود دارد، و هم هر گونه عمل صالح، چرا که چنین قلب پاکى، ثمرهاى جز عمل پاک نخواهد داشت.
(آیه 90)
سپس به شرح بهشت و دوزخ پرداخته چنین مىگوید: در آن هنگام «بهشت به پرهیز کاران نزدیک مىگردد» (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/174
-
پاسخ : صفحه ی 218 از قرآن کریم شامل آیات 82 تا 109 از سوره ی الشعراء
(آیه 91)
«و دوزخ براى گمراهان آشکار مىشود» (وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغاوِینَ).
این در حقیقت قبل از ورود آنها به بهشت و دوزخ است که هر یک از این دو گروه منظره جایگاه خود را از نزدیک مىبینند: مؤمنان مسرور و گمراهان وحشت زده مىشوند، و این نخستین برنامههاى پاداش و کیفر آنهاست.
(آیه 92)
سپس به گفتگوهاى سرزنش بار و عتابآمیزى که در این هنگام با این گروه گمراه مىشود پرداخته چنین مىگوید: «و به آنها گفته مىشود: کجا هستند معبودهایى را که پیوسته عبادت مىکردید»؟ (وَ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ).
(آیه 93)
«معبودهایى غیر از خدا» (مِنْ دُونِ اللَّهِ).
«آیا آنها (در برابر این شداید و سختیها که اکنون با آن رو برو هستید) شما را یارى مىکنند»؟! (هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ).
یا مىتوانند کسى را به یارى شما دعوت کنند، و «یا کسى به یارى خود آنها مىآید»؟ (أَوْ یَنْتَصِرُونَ).
ولى آنها جوابى در برابر این سؤال ندارند و کسى هم چنین انتظارى از آنها ندارد.
(آیه 94)
«در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده مىشوند» (فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَ الْغاوُونَ).
(آیه 95)
«و همچنین لشکریان ابلیس عموما» (وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ).
در حقیقت این سه گروه، بتها، و پرستش کنندگان بتها، و لشکریان شیطان که دلالان این گناه و انحراف بودند، همگى در دوزخ جمع مىشوند، اما با این صورت که آنها را یکى پس از دیگرى آن مىافکنند.
(آیه 96)
ولى سخن به اینجا پایان نمىگیرد بلکه به دنبال آن صحنهاى از نزاع و جدال این سه گروه دوزخى را مجسم مىسازد:
«آنها در جهنم به مخاصمه و جدال پرداخته، مىگویند» (قالُوا وَ هُمْ فِیها یَخْتَصِمُونَ).
(آیه 97)
آرى! عابدان گمراه مىگویند: «به خدا سوگند ما در گمراهى آشکارى بودیم» (تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/174
-
پاسخ : صفحه ی 218 از قرآن کریم شامل آیات 82 تا 109 از سوره ی الشعراء
(آیه 98)
«زیرا شما معبودان دروغین را با پروردگار عالمیان برابر مىپنداشتیم»! (إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 99)
«اما هیچ کس ما را گمراه نکرد مگر مجرمان» (وَ ما أَضَلَّنا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ).
همان مجرمانى که رؤساى جامعه ما بودند و براى حفظ منافع خویش ما را به این راه کشاندند و بد بخت کردند.
(آیه 100)
ولى افسوس که امروز «شفاعت کنندگانى براى ما وجود ندارد» (فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ).
(آیه 101)
«و نه دوست گرم و پر محبتى» که بتواند ما را یارى کند (وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ).
خلاصه نه معبودان به شفاعت ما مىپردازند، آن چنانکه ما در دنیا مىپنداشتیم، و نه دوستان قدرت یارى ما را دارند.
(آیه 102)
اما به زودى متوجه این واقعیت مىشوند که نه تأسف در آنجا سودى دارد و نه آنجا دار عمل و جبران است، از این رو، آرزوى بازگشت به دنیا مىکنند و مىگویند: «اى کاش بار دیگر (به دنیا) باز گردیم و از مؤمنان باشیم» (فَلَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
(آیه 103)
سر انجام در پایان این بخش از سر گذشت ابراهیم همان دو آیه تکان دهنده را که در پایان داستان موسى و فرعون آمده بود و در پایان داستان انبیاء دیگر نیز در همین سوره خواهد آمد، تکرار مىفرماید: «در این ماجرا نشانه بزرگى است (بر عظمت و قدرت خدا و سر انجام دردناک گمراهان و پیروزى مؤمنان) اما بیشترشان مؤمن نبودند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
(آیه 104)
«و پروردگار تو پیروز و شکستناپذیر و رحیم و مهربان است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
تکرار این جملهها دلدارى مؤثرى است براى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان اندک در آن روز، و همچنین اقلیتهاى مؤمن در هر عصر و زمان تا از اکثریت گمراه وحشت نکنند و به عزّت و رحمت الهى دلگرم باشند و هم تهدیدى است براى گمراهان و اشارهاى است به این که اگر مهلتى به آنها داده مىشود، نه از جهت ضعف است بلکه به خاطر رحمت است.
(آیه 105)
قرآن بعد از پایان ماجراى ابراهیم سخن از قوم نوح به عنوان یک ماجراى آموزنده دیگر به میان مىآورد.
نخست مىگوید: «قوم نوح، رسولان را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ).
چرا که همه پیامبران از نظر اصول یکى بودند و تکذیب نوح تکذیب همه رسولان محسوب مىشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/174
-
پاسخ : صفحه ی 218 از قرآن کریم شامل آیات 82 تا 109 از سوره ی الشعراء
(آیه 106)
سپس به این فراز از زندگى او که شبیه فرازهایى است که در گذشته از ابراهیم و موسى نقل شد اشاره کرده، مىگوید: به خاطر بیاور «هنگامى را که برادرشان نوح به آنها گفت: آیا پرهیز کارى پیشه نمىکنید» (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
تعبیر به «برادر» تعبیرى است که نهایت پیوند محبتآمیز را بر اساس مساوات و برابرى مشخص مىکند و به همه رهبران راه حق الهام مىبخشد که باید در دعوت خود نهایت محبت و صمیمیت توأم با دورى از هر گونه تفوق طلبى را رعایت کنند، تا دلهاى رمیده جذب آیین حق گردد.
(آیه 107)
پس از دعوت به تقوا که خمیر مایه هر گونه هدایت و نجات است اضافه مىکند: «من براى شما فرستاده امینى هستم» (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).
(آیه 108)
«تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» که اطاعت من اطاعت خداست (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 109)
دگر بار نوح به دلیل دیگرى بر حقانیت خود، تمسک مىجوید، دلیلى که زبان بهانه جویان را کوتاه مىسازد، مىگوید: «و من از شما در برابر این دعوتم مزدى نمىطلبم» (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).
«اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 110)
باز به دنبال این جمله همان جملهاى را مىگوید که بعد از تأکید بر رسالت و امانت خویش بیان کرده بود، مىگوید: «پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 111)
اما مشرکان لجوج و مستکبران خیره سر هنگامى که راههاى بهانهجویى را به روى خود مسدود دیدند، به این مسأله چسبیدند و «گفتند: آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالى که افراد پست و بىارزش از تو پیروى کردهاند»؟! (قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ).
درست است آنها در این تشخیص صائب بودند که پیشوا را باید از طریق پیروان شناخت، ولى اشتباه بزرگشان این بود که آنها مفهوم و معیار شخصیت را گم کرده بودند، آنها معیار سنجش ارزشها را مال و ثروت، لباس و خانه و مرکب زیبا و گران قیمت قرار داده بودند، و از پاکى و تقوا و حق جویى و صفات عالى انسانیت که در طبقات کم در آمد بسیار بود و در اشراف بسیار کم، غافل بودند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/174
-
پاسخ : صفحه ی 218 از قرآن کریم شامل آیات 82 تا 119 از سوره ی الشعراء
(آیه 112)
ولى نوح آنها را در اینجا فورا خلع سلاح کرد و «گفت: (وظیفه من دعوت همگان به سوى حق و اصلاح جامعه است) من چه مىدانم آنها چه کارى داشتهاند»؟! (قالَ وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
گذشته آنها هر چه بوده گذشته، مهم امروز است که دعوت رهبر الهى را «لبیک» گفتهاند و در مقام خود سازى بر آمدهاند.
(آیه 113)
اگر آنها در گذشته کار خوب یا بدى کردهاند «حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مىفهمیدید» و درک و تشخیص مىداشتید (إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ).
(آیه 114)
آنچه وظیفه من است این است که من پر و بال خود را براى همه حق جویان بگشایم «و من هرگز ایمان آورندگان را طرد نخواهم کرد» (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِینَ).
(آیه 115)
تنها وظیفه من این است که مردم را انذار کنم «من تنها انذار کنندهاى آشکارم» (إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
هر کس این هشدار مرا بشنود و از راه انحراف به صراط مستقیم، باز گردد پیرو من است، هر که باشد و در هر وضع مادى و شرایط اجتماعى.
(آیه 116)
نجات نوح و غرق مشرکان خود خواه: عکس العمل این قوم گمراه و لجوج در برابر نوح همان بود که همه زور گویان در طول تاریخ داشتند، و آن تکیه بر قدرت و زور و تهدید به نابودى بود «گفتند: اى نوح (بس است) اگر از این سخنان خوددارى نکنى (و فضاى جامعه ما را با گفتگوهایت تلخ و تاریک سازى) بطور قطع سنگباران خواهى شد»! (قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ).
(آیه 117)
«نوح» که مىبیند این دعوت مستمر و طولانى با این منطق روشن و با آن همه صبر و شکیبایى جز در عده قلیلى تأثیر نگذارده، سر انجام شکایت به درگاه خدا مىبرد و ضمن شرح حال خود تقاضاى جدایى و نجات از چنگال این ستمگران بىمنطق مىکند.
«عرض کرد: پروردگارا! قوم من مرا تکذیب کردند» (قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ).
(آیه 118)
سپس عرض مىکند: اکنون که هیچ راهى براى هدایت این گروه باقى نمانده «پس میان من و آنها جدایى بیفکن» و میان ما خودت داورى کن (فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً).
سپس اضافه مىکند: «و من و مؤمنانى را که با من هستند نجات ده» (وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
(آیه 119)
در اینجا رحمت خداوند به یارى نوح و مجازات دردناکش به سراغ تکذیب کنندگان آمد چنانکه مىفرماید: «ما او و تمام کسانى را که با او بودند در آن کشتى که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود رهایى بخشیدیم» (فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/175
-
صفحه ی 219 از قرآن کریم شامل آیات 120 تا 157 از سوره ی الشعراء
[golrooz] صفحه ی 219 از قرآن کریم شامل آیات 120 تا 157 از سوره ی الشعراء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ(120)
آنگاه باقي ماندگان را غرق كرديم(120)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(121)
قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتي بود و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نبودند(121)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(122)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(122)
كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ(123)
عاديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند(123)
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ(124)
آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت آيا پروا نداريد(124)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ(125)
من براي شما فرستاده اي در خور اعتمادم(125)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(126)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد(126)
وَمَآ أَسَْٔلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَيٰ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(127)
و بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست(127)
أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةً تَعْبَثُونَ(128)
آيا بر هر تپه اي بنايي مي سازيد كه [در آن] دست به بيهوده كاري زنيد(128)
وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ(129)
و كاخهاي استوار مي گيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد(129)
وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ(130)
و چون حمله ور مي شويد [چون] زورگويان حمله ور مي شويد(130)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(131)
پس از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد(131)
وَاتَّقُوا۟ الَّذِيٓ أَمَدَّكُم بِمَا تَعْلَمُونَ(132)
و از آن كس كه شما را به آنچه مي دانيد مدد كرد پروا داريد(132)
أَمَدَّكُم بِأَنْعَٰمٍ وَبَنِينَ(133)
شما را به [دادن] دامها و پسران مدد كرد(133)
وَجَنَّٰتٍ وَعُيُونٍ(134)
و به [دادن] باغها و چشمه ساران(134)
إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ(135)
من از عذاب روزي هولناك بر شما مي ترسم(135)
قَالُوا۟ سَوَآءٌ عَلَيْنَآ أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَٰعِظِينَ(136)
گفتند خواه اندرز دهي و خواه از اندرزدهندگان نباشي براي ما يكسان است(136)
إِنْ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ(137)
اين جز شيوه پيشينيان نيست(137)
وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ(138)
و ما عذاب نخواهيم شد(138)
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَٰهُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(139)
پس تكذيبش كردند و هلاكشان كرديم قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتي بود و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نبودند(139)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(140)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(140)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ(141)
ثموديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند(141)
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ(142)
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا پروا نداريد(142)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ(143)
من براي شما فرستاده اي در خور اعتمادم(143)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(144)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد(144)
وَمَآ أَسَْٔلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَيٰ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(145)
و بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست(145)
أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِينَ(146)
آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مي كنند(146)
فِي جَنَّٰتٍ وَعُيُونٍ(147)
در باغها و در كنار چشمه ساران(147)
وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ(148)
و كشتزارها و خرمابناني كه شكوفه هايشان لطيف است(148)
وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَٰرِهِينَ(149)
و هنرمندانه براي خود از كوهها خانه هايي مي تراشيد(149)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(150)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد(150)
وَلَا تُطِيعُوٓا۟ أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ(151)
و فرمان افراط گران را پيروي مكنيد(151)
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ(152)
آنان كه در زمين فساد مي كنند و اصلاح نمي كنند(152)
قَالُوٓا۟ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ(153)
گفتند قطعا تو از افسون شدگاني(153)
مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بَِٔايَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّٰدِقِينَ(154)
تو جز بشري مانند ما [بيش] نيستي اگر راست مي گويي معجزه اي بياور(154)
قَالَ هَٰذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(155)
گفت اين ماده شتري است كه نوبتي از آب او راست و روزي معين نوبت آب شماست(155)
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ(156)
و به آن گزندي مرسانيد كه عذاب روزي هولناك شما را فرو مي گيرد(156)
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا۟ نَٰدِمِينَ(157)
پس آن را پي كردند و پشيمان گشتند(157)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 219 از قرآن کریم شامل آیات 120 تا 157 از سوره ی الشعراء
(آیه 120)
«سپس بقیه را غرق و نابود کردیم» (ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ).
(آیه 121)
و در پایان این سخن، همان مىگوید که در پایان ماجراى موسى (ع) و ابراهیم (ع) بیان کرد.
مىفرماید: «در ماجراى نوح (و دعوت پیگیر و مستمر او، صبر و شکیبائیش، و سر انجام غرق و نابودى مخالفانش) آیت و نشانهاى است» براى همگان (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً).
«هر چند اکثر آنها ایمان نیاوردند» (وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
بنا بر این تو اى پیامبر! از اعراض و سر سختى مشرکان قومت نگران مباش، ایستادگى به خرج ده! که سر نوشت تو و یارانت سر نوشت نوح و یاران اوست، و سر انجام گمراهان همان سر انجام شوم غرق شدگان است.
(آیه 122)
و بدان «پروردگار تو شکستناپذیر و رحیم است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
رحمتش ایجاب مىکند که به آنها فرصت کافى و مهلت دهد و اتمام حجت کند، و عزتش سبب مىشود که سر انجام تو را پیروز و آنها را مواجه با شکست نماید.
(آیه 123)
جنایات و اعمال بىرویه قوم عاد: اکنون نوبت به قوم «عاد» و پیامبرشان «هود» مىرسد که گوشهاى از زندگى و سر نوشت آنها و درسهاى عبرتى را که در آن نهفته است ضمن هیجده آیه بیان مىکند.
نخست مىفرماید: «قوم (سر کش) عاد فرستادگان خدا را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ).
گر چه آنها تنها هود را تکذیب کردند اما چون دعوت هود دعوت همه پیامبران بود در واقع همه انبیا را تکذیب کرده بودند.
(آیه 124)
بعد از ذکر این اجمال به تفصیل پرداخته، مىگوید: «در آن هنگام که برادرشان هود گفت، آیا تقوا پیشه نمىکنید»؟ (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
او در نهایت دلسوزى و مهربانى همچون یک «برادر» آنها را به توحید و تقوا دعوت کرد و به همین دلیل کلمه «اخ» (برادر) بر او اطلاق شده است.
(آیه 125)
سپس افزود: «من براى شما فرستاده امینى هستم» (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).
سابقه زندگى من در میان شما گواه این حقیقت است که هرگز راه خیانت نپوییدم و جز حق و صداقت در بساط نداشتم.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/175
-
پاسخ : صفحه ی 219 از قرآن کریم شامل آیات 120 تا 157 از سوره ی الشعراء
(آیه 126)
باز تأکید مىکند اکنون که چنین است و شما هم به خوبى آگاهید «پس تقواى الهى پیشه کنید و از من اطاعت نمایید» که اطاعتم اطاعت خداست (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 127)
و اگر فکر مىکنید من سوداى مال در سر مىپرورانم و اینها مقدمه رسیدن به مال و مقامى است بدانید «من (کوچکترین) اجرى در برابر این دعوت از شما نمىخواهم» (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).
«اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ).
همه برکات و نعمتها از اوست و من اگر چیزى مىخواهم از او مىخواهم، که پروردگار همه ما اوست.
(آیه 128)
قرآن در این بخش از سر گذشت هود و قوم عاد بر چهار قسمت تکیه کرده است: نخست محتواى دعوت هود که در ضمن آیات گذشته خواندیم.
سپس به انتقاد از کژیها و اعمال نادرست آنها پرداخته و سه موضوع را به آنها یاد آورى مىکند، مىگوید: «آیا شما بر هر مکان مرتفعى نشانهاى از روى هوى و هوس مىسازید»؟! (أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ).
این قوم متمکن و ثروتمند براى خود نمایى و تفاخر بر دیگران بناهایى بر نقاط مرتفع کوهها و تپهها، (همچون برج و مانند آن) مىساختند که هیچ هدف صحیحى براى آن نبود جز این که توجه دیگران را به آن جلب کنند و قدرت و نیروى خود را به رخ سایرین بکشند.
(آیه 129)
بار دیگر به انتقاد دیگرى از آنها پرداخته، مىگوید: «شما قصرها و قلعههاى زیبا و محکم مىسازید، آن چنان که گویى در دنیا جاودانه خواهید ماند» (وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ). آرى! چنین ساختمانهاى غفلتزا و غرور آفرین مسلما مذموم است.
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم که فرمود: «هر بنایى در روز قیامت وبال صاحب آن است، مگر آن مقدار که انسان از آن ناگزیر است»!
(آیه 130)
سپس به انتقاد دیگر در رابطه با بىرحمى قوم عاد به هنگام نزاع و جدال پرداخته، مىگوید: «شما به هنگامى که کسى را مجازات مىکنید از حد تجاوز کرده و همچون جباران کیفر مىدهید» (وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ).
ممکن است کسى کارى کند که مستوجب عقوبت باشد، اما هرگز نباید قدم از جاده حق و عدالت فراتر نهید.
این سه آیه نشان مىدهد که آن چنان عشق دنیا بر آنها مسلط شده بود که از راه و رسم بندگى خارج شده و در دنیا پرستى غرق بودند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/175
-
پاسخ : صفحه ی 219 از قرآن کریم شامل آیات 120 تا 157 از سوره ی الشعراء
(آیه 131)
بعد از بیان این انتقادهاى سهگانه بار دیگر آنها را به تقوا دعوت کرده، مىگوید: «اکنون که چنین است تقوا پیشه کنید و از خدا بترسید و دستور مرا اطاعت نمایید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 132)
سپس به بخش سوم از بیان هود مىرسیم که تشریح نعمتهاى الهى بر بندگان است، تا از این راه، حس شکر گزارى آنها را تحریک کند، شاید به سوى خدا آیند.
و در این زمینه از روش اجمال و تفصیل که براى دلنشین کردن بحثها بسیار مفید است استفاده مىکند، نخست روى سخن را به آنها کرده، مىگوید: «و از خدایى بپرهیزید که شما را به نعمتهایى که مىدانید امداد کرد» و بطور مداوم و منظم آنها را در اختیار شما نهاد (وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ بِما تَعْلَمُونَ).
(آیه 133)
سپس بعد از این بیان کوتاه به شرح و تفصیل آن پرداخته، مىگوید:
«شما را به چهار پایان و پسران (لایق و برومند) امداد کرد» (أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِینَ).
(آیه 134)
بعد مىافزاید: «و باغهاى خرم و سر سبز و چشمههاى آب جارى» در اختیارتان قرار دادیم (وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
و به این ترتیب زندگى شما را هم از نظر نیروى انسانى، هم کشاورزى و باغدارى، و هم دامدارى و وسائل حمل و نقل پربار ساختیم، ولى چه شد که بخشنده این همه نعمتها را فراموش کردید، شب و روز بر سر سفره او نشستید و او را نشناختید.
(آیه 135)
سپس به آخرین مرحله از سخنانش پرداخته و آنها را به کیفر الهى تهدید و انذار کرده، مىگوید: اگر کفران کنید «من بر شما از عذاب روز بزرگ مىترسم» (إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
روزى که نتیجه آن همه ظلم و ستم و غرور و استکبار و هوى پرستى و بیگانگى از پروردگار را با چشم خود خواهید دید.
(آیه 136)
ما را اندرز مده که در ما اثر نمىکند! در آیات پیشین گفتگوهاى پر مغز پیامبر دلسوز، «هود» را با قوم سر کش «عاد» دیدیم، اکنون پاسخهاى نامعقول و موذیانه آن قوم را بررسى کنیم.
قرآن مىگوید: «آنها [- قوم عاد] گفتند: (بیهوده خود را خسته مکن) براى ما تفاوت نمىکند چه ما را انذار کنى یا نکنى» در دل ما کمترین اثرى نخواهد گذارد! (قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/175
-
پاسخ : صفحه ی 219 از قرآن کریم شامل آیات 120 تا 157 از سوره ی الشعراء
(آیه 137)
اما آنچه را تو به ما ایراد مىکنى جاى ایراد نیست «این همان روش (و افسانههاى) پیشینیان است» (إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ).
(آیه 138)
و بر خلاف گفته تو «و ما هرگز مجازات نخواهیم شد» نه در این جهان و نه در جهان دیگر! (وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ).
(آیه 139)
و به دنبال این سخن، قرآن سر نوشت دردناک این قوم را چنین بیان مىکند: «آنها هود را تکذیب کردند، پس ما هم نابودشان کردیم» (فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ).
و در پایان این ماجرا همان دو جمله پر محتواى عبرتانگیزى را مىگوید که در پایان داستان نوح و ابراهیم و موسى بیان شد.
مىفرماید: «در این سر گذشت، آیه و نشانه روشنى است (از قدرت خدا، از استقامت پیامبران، و از سر انجام شومى که دامنگیر سر کشان و جباران گردید) ولى با این همه باز بیشتر آنها ایمان نیاوردند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
(آیه 140)
«و پروردگار تو قدرتمند و شکستناپذیر، و رحیم و مهربان است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
به اندازه کافى مدارا مىکند، فرصت مىدهد، دلائل روشن براى هدایت گمراهان ارائه مىکند، اما به هنگام مجازات چنان محکم مىگیرد که مجال فرار براى احدى باقى نمىماند!
(آیه 141)
پنجمین بخش از داستان انبیا که در این سوره آمده، سر گذشت فشرده و کوتاهى از قوم «ثمود» و پیامبرشان «صالح» است که در سر زمینى به نام «وادى القرى» میان «مدینه» و «شام» زندگى مرفهى داشتند.
سر آغاز این داستان کاملا شبیه داستان «قوم عاد» و «نوح» است، و نشان مىدهد چگونه تاریخ تکرار مىگردد، مىفرماید: «قوم ثمود رسولان خدا را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ).
(آیه 142)
و بعد از ذکر این اجمال به تفصیل پرداخته، مىگوید: «در آن هنگام که برادر دلسوزشان صالح به آنها گفت: آیا پرهیز کارى پیشه نمىکنید»؟! (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ)
(آیه 143)
سپس براى معرفى خویش مىگوید: «من براى شما فرستادهاى امینم، (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ) و سوابق من در میان شما شاهد گویاى این مدعاست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/176
-
پاسخ : صفحه ی 219 از قرآن کریم شامل آیات 120 تا 157 از سوره ی الشعراء
(آیه 144)
«بنا بر این تقوا پیشه کنید و از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید» که جز رضاى خدا و خیر و سعادت شما چیزى براى من مطرح نیست (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 145)
و به همین دلیل «من مزد و پاداشى در برابر این دعوت از شما نمىطلبم» و چشم داشتى از شما ندارم (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).
من براى دیگرى کارى مىکنم و پاداشم بر اوست، آرى «اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 146)
سپس در بخش دیگرى انگشت روى نقطههاى حساس و قابل انتقاد زندگى آنها گذارده، و آنان را در یک محاکمه وجدانى محکوم مىکند.
مىگوید: «آیا شما تصور مىکنید همیشه در نهایت امنیت در نعمتهایى که اینجاست مىمانید» (أَ تُتْرَکُونَ فِی ما هاهُنا آمِنِینَ).
آیا چنین مىپندارید که این زندگى مادى و غفلتزا جاودانى است، و دست مرگ و انتقام و کیفر گریبانتان را نخواهد گرفت؟!
(آیه 147)
سپس با استفاده از روش اجمال و تفصیل جمله سر بسته گذشته خود را چنین تشریح مىکند، مىگوید: شما گمان مىکنید «در این باغها و چشمهها» ... (فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
(آیه 148)
«و در این زراعتها و نخلها که میوههاى شیرین و شاداب و رسیده دارند» براى همیشه خواهید ماند؟ (وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِیمٌ).
(آیه 149)
سپس به خانه هاى محکم و مرفّه آنها پرداخته، مىگوید: «و شما از کوهها خانههایى مىتراشید و در آن به عیش و نوش مىپردازید» (وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً فارِهِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/176
-
پاسخ : صفحه ی 219 از قرآن کریم شامل آیات 120 تا 157 از سوره ی الشعراء
(آیه 150)
حضرت صالح بعد از ذکر این انتقادها به بخش سوم از سخنانش پرداخته، و به آنها هشدار مىدهد: «پس از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و مرا اطاعت کنید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 151)
«و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید» (وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ).
(آیه 152)
«همانها که در زمین فساد مىکنند و هرگز اصلاح نمىکنند» (الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ).
«اسراف» همان تجاوز از حدّ قانون آفرینش و قانون تشریع است و در یک نظام صحیح هر گونه تجاوز از حد موجب فساد و از هم گسیختگى مىشود، و به تعبیر دیگر سر چشمه فساد، اسراف است و نتیجه اسراف فساد.
(آیه 153)
لجاجت و سر سختى قوم صالح: در آیات گذشته منطق مستدل و خیر خواهانه صالح را در برابر قوم گمراه شنیدید، اکنون در اینجا، منطق قوم را در برابر او بشنوید.
آنها «گفتند: اى صالح! تو مسحور شدهاى و عقل خود را از دست دادهاى» لذا سخنان ناموزونى مىگویى! (قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ).
(آیه 154)
از این گذشته «تو فقط بشرى همچون مایى» (ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا). و هیچ عقلى اجازه نمىدهد از انسانى همچون خودمان اطاعت کنیم! «اگر راست مىگویى آیت و نشانهاى بیاور» تا ما به تو ایمان بیاوریم (فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
(آیه 155)
به هر حال این گروه سر کش، نه به خاطر حق طلبى که به خاطر بهانه جویى تقاضاى معجزه کردند، و باید به آنها اتمام حجت مىشد، لذا صالح به دستور خداوند «گفت: این ناقهاى است که براى او سهمى از آب قریه است، و براى شما سهم روز معینى» (قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ).
این «ناقه» یک شتر عادى و معمولى نبوده است و بطرز معجزآسایى از دل کوه بر آمد، و از ویژگیهاى آن این بود که یک روز آب آبادى را به خود تخصیص مىداد و مىنوشید.
(آیه 156)
به هر حال صالح مأمور بود که به آنها اعلام کند این شتر عجیب و خارق العاده را که نشانهاى از قدرت بىپایان خداست به حال خود رها کنند، و دستور داد: «کمترین آزارى به آن نرسانید که (اگر چنین کنید) عذاب روز عظیم شما را فرو خواهد گرفت» (وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
(آیه 157)
البته قوم سر کشى که حاضر به بیدارى فریب خوردگان نبودند و آگاهى مردم را مزاحم منافع خود مىدانستند، توطئه از میان بردن ناقه را طرح کردند و «سر انجام بر آن (ناقه) حمله نموده (و با یک یا چند ضربه) آن را از پا در آوردند، و سپس از کرده خود پشیمان شدند» چرا که عذاب الهى را در چند قدمى خود احساس مىکردند (فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/176
-
صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
[golrooz] صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(158)
آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتي است و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نبودند(158)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(159)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(159)
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ(160)
قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند(160)
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ(161)
آنگاه برادرشان لوط به آنان گفت آيا پروا نداريد(161)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ(162)
من براي شما فرستاده اي در خور اعتمادم(162)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(163)
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد(163)
وَمَآ أَسَْٔلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَيٰ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(164)
و بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست(164)
أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَٰلَمِينَ(165)
آيا از ميان مردم جهان با مردها در مي آميزيد(165)
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُم مِّنْ أَزْوَٰجِكُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ(166)
و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براي شما آفريده وامي گذاريد [نه] بلكه شما مردمي تجاوزكاريد(166)
قَالُوا۟ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَٰلُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ(167)
گفتند اي لوط اگر دست برنداري قطعا از اخراج شدگان خواهي بود(167)
قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ(168)
گفت به راستي من دشمن كردار شمايم(168)
رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ(169)
پروردگارا مرا و كسان مرا از آنچه انجام مي دهند رهايي بخش(169)
فَنَجَّيْنَٰهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ(170)
پس او و كسانش را همگي رهانيديم(170)
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَٰبِرِينَ(171)
جز پيرزني كه از باقي ماندگان [در خاكستر آتش] بود(171)
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْءَاخَرِينَ(172)
سپس ديگران را سخت هلاك كرديم(172)
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَآءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ(173)
و بر [سر] آنان باراني [از آتش گوگرد] فرو ريختيم و چه بد بود باران بيم داده شدگان(173)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(174)
قطعا در اين [عقوبت] عبرتي است و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نبودند(174)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(175)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(175)
كَذَّبَ أَصْحَٰبُ لَْٔيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ(176)
اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند(176)
إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ(177)
آنگاه كه شعيب به آنان گفت آيا پروا نداريد(177)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ(178)
من براي شما فرستاده اي در خور اعتمادم(178)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(179)
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد(179)
وَمَآ أَسَْٔلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَيٰ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(180)
و بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست(180)
۞ أَوْفُوا۟ الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا۟ مِنَ الْمُخْسِرِينَ(181)
پيمانه را تمام دهيد و از كم فروشان مباشيد(181)
وَزِنُوا۟ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ(182)
و با ترازوي درست بسنجيد(182)
وَلَا تَبْخَسُوا۟ النَّاسَ أَشْيَآءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا۟ فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ(183)
و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد(183)
وَاتَّقُوا۟ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ(184)
و از آن كس كه شما و خلق [انبوه] گذشته را آفريده است پروا كنيد(184)
قَالُوٓا۟ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ(185)
گفتند تو واقعا از افسون شدگاني(185)
وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَٰذِبِينَ(186)
و تو جز بشري مانند ما [بيش] نيستي و قطعا تو را از دروغگويان مي دانيم(186)
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَآءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّٰدِقِينَ(187)
پس اگر از راستگوياني پاره اي از آسمان بر [سر] ما بيفكن(187)
قَالَ رَبِّيٓ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ(188)
[شعيب] گفت پروردگارم به آنچه مي كنيد داناتر است(188)
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ(189)
پس او را تكذيب كردند و عذاب روز ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت به راستي آن عذاب روزي هولناك بود(189)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(190)
قطعا در اين [عقوبت درس] عبرتي است و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نبودند(190)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 158)
چون طغیانگرى آنها از حد گذشت و عملا نشان دادند که آماده پذیرش حق نیستند اراده خدا بر این قرار گرفت که زمین را از لوث وجودشان پاک کند «در این هنگام عذاب الهى آنها را فرو گرفت» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ).
قرآن در پایان این ماجرا همان مىگوید که در پایان ماجراى قوم هود و نوح و ابراهیم بیان کرد، مىفرماید: «در این سر گذشت (قوم صالح و آن همه پایمردى و تحمل این پیامبر بزرگ و آن منطق شیوا، و نیز سر سختى و لجاجت و مخالفت آن سیه رویان با معجزه بیدارگر و سر نوشت شومى که به آن گرفتار شدند) آیت و درس عبرتى است، اما اکثر آنها ایمان نیاوردند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
(آیه 159)
آرى هیچ کس نمىتواند بر قدرت خدا چیره شود همان گونه که این قدرت عظیم مانع رحمت او نسبت به دوستان و حتى نسبت به دشمنان نیست «و پروردگار تو عزیز و رحیم است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/176
-
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 160)
قوم ننگین و متجاوز! ششمین پیامبرى که گوشهاى از زندگى او و قوم گمراهش در این سوره آمده حضرت لوط (ع) است.
نخست مىگوید: «قوم لوط فرستادگان خدا را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ).
(آیه 161)
سپس اشارهاى به دعوت حضرت لوط مىکند که هماهنگ با کیفیت دعوت دیگر پیامبران گذشته است مىگوید: «در آن هنگام که برادرشان لوط به آنها گفت: آیا تقوا پیشه نمىکنید»؟! (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
(آیه 162)
لحن گفتار او و دلسوزى عمیق و فوقالعادهاش نشان مىداد که همچون یک برادر سخن مىگوید.
سپس افزود: «من براى شما رسول امینى هستم» (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).
آیا تاکنون خیانتى از من دیدهاید؟ و از این به بعد نیز نسبت به وحى الهى و رساندن پیام پروردگار شما قطعا رعایت امانت را خواهم کرد.
(آیه 163)
«اکنون (که چنین است) پرهیز کارى پیشه کنید، و از خدا بترسید و مرا اطاعت نمایید» که رهبر راه سعادت شما هستم (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 164)
فکر نکنید این دعوت، وسیلهاى براى آب و نان است و یک هدف مادى را تعقیب مىکند، نه، «من کمترین پاداشى در برابر این دعوت از شما نمىخواهم، اجر و پاداشم تنها بر پروردگار عالمیان است» (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 165)
سپس به انتقاد از اعمال ناشایست و بخشى از انحرافات اخلاقى آنها مىپردازد و از آنجا که مهمترین نقطه انحراف آنها، انحراف جنسى و هم جنس گرایى بود روى همین مسأله تکیه کرد و چنین گفت: «آیا شما در میان جهانیان به سراغ جنس ذکور مىروید»؟! (أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ).
یعنى با این که خداوند این همه افراد از جنس مخالف براى شما آفریده و مىتوانید با ازدواج صحیح و سالم با آنان زندگى پاک و آرام بخشى داشته باشید، این نعمت پاک و طبیعى خدا را رها کرده، و خود را به چنین کار پست و ننگینى آلوده ساخته اید!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/177
-
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 166)
سپس افزود: «و همسرانى را که پروردگار براى شما آفریده است رها مىکنید»؟ (وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ).
«بلکه شما قوم تجاوزگرى هستید»! (بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ).
هرگز نیاز طبیعى، اعم از روحى و جسمى شما را به این کار انحرافى نکشانده است، بلکه تجاوز و طغیان است که دامانتان را به چنین ننگى آلوده کرده.
(آیه 167)
سر انجام قوم لوط: قوم لوط که سر گرم باده شهوت و غرور بودند به جاى این که اندرزهاى این رهبر الهى را با جان و دل پذیرا شوند، و خود را از منجلابى که در آن غوطهور بودند رهایى بخشند به مبارزه با او برخاستند، و «گفتند: اى لوط! (بس است، خاموش باش) اگر از این سخنان خوددارى نکنى از اخراج شوندگان (این شهر و دیار) خواهى بود» (قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ).
کار مردم گمراه و آلوده به جایى مىرسد که پاکى و تقوا در میان آنها بزرگترین عیب است، و ناپاکى و آلودگى افتخار! از این آیه استفاده مىشود که این جمعیت فاسد، گروهى از افراد پاک را که مزاحم اعمال زشت خود مىدیدند، قبلا از شهر و آبادى خود بیرون رانده بودند.
(آیه 168)
اما لوط بىآنکه به تهدیدهاى آنها اعتنا کند به سخنان خود ادامه داد و گفت: من دشمن اعمال شما هستم» (قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ).
یعنى من به اعتراضهاى خودم همچنان ادامه خواهم داد، هر کارى از دست شما ساخته است انجام دهید، من در راه خدا و مبارزه با زشتیها از این تهدیدها پروا ندارم!
(آیه 169)
سر انجام آن همه اندرزها و نصیحتها اثر نگذارد، فساد سراسر جامعه آنها را به لجنزار متعفنى مبدل ساخت، اتمام حجت به اندازه کافى شد.
رسالت لوط (ع) به آخر رسیده است.
در مقام نیایش و تقاضا به پیشگاه خداوند بر آمده چنین عرض کرد:
«پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام مىدهند رهایى بخش» (رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ).
(آیه 170)
خداوند این دعا را اجابت کرد، چنانکه مىفرماید: «ما لوط و خاندانش را همگى نجات دادیم» (فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/177
-
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 171)
«جز پیر زنى که در میان آن گروه گمراه باقى ماند» (إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ). این پیر زن کسى جز همسر لوط نبود که هرگز به لوط ایمان نیاورد.
(آیه 172)
آرى خداوند، لوط و مؤمنان اندک را با او نجات داد، آنها شبانه به فرمان خدا از دیار آلودگان رخت سفر بر بستند، و آنها را که غرق فساد و ننگ بودند به حال خود رها ساختند، در آغاز صبح، فرمان عذاب الهى فرا رسید، زلزله وحشتناکى سر زمین آنها را بکلى زیر و رو کرد.
چنانکه قرآن در اینجا در یک جمله کوتاه مىفرماید: «سپس ما آن جمعیت را هلاک و نابود کردیم» (ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ).
(آیه 173)
«و بارانى بر آنها فرستادیم» (وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً).
اما چه بارانى، بارانى از سنگ که حتى ویرانههاى آنها را از نظرها محو کرد! «چه باران بدى بود باران انذار شدگان» (فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ).
بارانهاى معمولى حیاتبخش است و زنده کننده، اما این باران، وحشتناک و نابود کننده بود و ویرانگر.
از آیه 82 سوره هود استفاده مىشود که نخست شهرهاى قوم لوط زیر و رو شدند، سپس بارانى از سنگریزه متراکم بر آنها فرود آمد.
(آیه 174)
باز در پایان این ماجرا به همان دو جملهاى مىرسیم که در پایان ماجراهاى مشابهش در این سوره در باره پنج پیامبر بزرگ دیگر آمده است، مىفرماید: «در این (ماجراى قوم لوط سر نوشت شوم آنها) آیتى است (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً).
«اما بیشترشان مؤمن نبودند» (وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
(آیه 175)
«و پروردگار تو عزیز و رحیم است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
چه رحمتى از این برتر که اقوامى چنین آلوده را فورا مجازات نمىکند و به آنها مهلت کافى براى هدایت و تجدید نظر مىدهد.
و نیز چه رحمتى از این برتر که مجازاتش خشک و تر را با هم نمىسوزاند حتى اگر یک خانواده با ایمان در میان هزاران هزار خانواده آلوده باشد آنها را نجات مىبخشد.
و چه عزت و قدرتى از این بالاتر که در یک چشم بر هم زدن چنان دیار آلودگان را زیر و رو مىکند که اثرى از آن باقى نمىماند.
(آیه 176)
«شعیب» و اصحاب «ایکه»! این هفتمین و آخرین حلقه از داستانهاى پیامبران است که در این سوره آمده، و آن داستان پیامبر بزرگ خدا «شعیب» و قوم سر کش اوست.
این پیامبر در سر زمین «مدین» (شهرى در جنوب شامات) و «ایکه» (آبادى معروفى نزدیک مدین) زندگى داشت.
نخست مىگوید: «اصحاب ایکه رسولان (خدا) را تکذیب کردند» (کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/177
-
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 177)
سپس به شرح این اجمال پرداخته، مىگوید: «هنگامى که شعیب به آنها گفت: آیا تقوا را پیشه نمىکنید»؟ (إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
در حقیقت دعوت شعیب از همان نقطه شروع شد که سایر پیامبران شروع مىکردند دعوت به تقوا و پرهیزگارى که ریشه و خمیر مایه همه برنامههاى اصلاحى و دگرگونیهاى اخلاقى و اجتماعى است.
(آیه 178)
سپس افزود: «من براى شما رسول امینى هستم» (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).
(آیه 179)
«پس تقوا را پیشه کنید و از خدا بپرهیزید و مرا اطاعت نمایید» که اطاعتم اطاعت اوست (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 180)
این را نیز بدانید که «من در برابر این دعوت از شما اجر و پاداشى نمىطلبم تنها اجر و مزد من بر پروردگار عالمیان است» (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 181)
«شعیب» نیز مانند سایر پیامبرانى که گوشهاى از تاریخشان در این سوره قبلا آمده است بعد از دعوت کلى خود به تقوا و اطاعت فرمان خدا، در بخش دوم از تعلیماتش روى انحرافات اخلاقى و اجتماعى آن محیط انگشت گذارد، و آن را زیر نقد کشید و از آنجا که مهمترین انحراف این قوم مرفه نابسامانیهاى اقتصادى، و ظلم فاحش و حق کشى و استثمار بود، بیش از همه روى این مسائل تکیه کرد.
نخست مىگوید: «حق پیمانه را ادا کنید» و کم فروشى نکنید (أَوْفُوا الْکَیْلَ).
«و دیگران را به خسارت نیفکنید» (وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ).
(آیه 182)
«و با ترازوى صحیح، وزن کنید» (وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ).
(آیه 183)
«و حق مردم را کم نگذارید» و بر اشیاء و اجناس مردم، عیب ننهید (وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ).
«و در زمین تلاش براى فساد نکنید» (وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/177
-
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 184)
سپس شعیب در آخرین دستورش در این بخش از سخن، بار دیگر آنها را به تقوا دعوت مىکند، و مىگوید: «و از خدایى بپرهیزید که شما و اقوام پیشین را آفرید» (وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ).
شما تنها قوم و جمعیتى نیستید که روى این زمین گام نهادهاید، قبل از شما پدرانتان و اقوام دیگر آمدند و رفتند، گذشته آنها، و آینده خویش را فراموش نکنید.
(آیه 185)
سر نوشت این قوم خیره سر! جمعیت ظالم و ستمگر که خود را در برابر حرفهاى منطقى شعیب بىدلیل دیدند براى این که به خودکامگى خود ادامه دهند، سیل تهمت و دروغ را متوجه او ساختند.
نخست همان بر چسب همیشگى را که مجرمان و جباران به پیامبران مىزدند به او زدند و «گفتند: تو فقط از افسون شدگانى»! (قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ).
(آیه 186)
به علاوه «تو فقط بشرى هستى همچون ما» چه انتظارى دارى که ما پیرو تو شویم، اصلا چه فضیلت و برترى بر ما دارى؟ (وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا).
«تنها گمانى که در باره تو داریم این است که از دروغگویانى»! (وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ).
(آیه 187)
بعد از گفتن این سخنان ضد و نقیض که گاهى او را دروغگو و انسانى فرصت طلب که مىخواهد با این وسیله بر آنها برترى جوید، و گاه او را مجنون خواندند، آخرین سخنشان این بود که بسیار خوب «پس اگر راست مىگویى سنگهاى آسمانى را بر سر ما فرو ریز» و ما را به همان بلایى که به آن تهدیدمان مىکنى مبتلا ساز تا بدانى ما از این تهدیدها نمىترسیم! (فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
(آیه 188)
«شعیب» در برابر این سخنان ناموزون، و تعبیرات زشت و زننده، و تقاضاى عذاب الهى، تنها پاسخى که داد این بود «گفت: پروردگار من به اعمالى که شما انجام مىدهید آگاهتر است» (قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ).
و از میزان استحقاقتان با خبر است هر زمان شما را مستحق مجازات دید عذاب را نازل مىکند.
(آیه 189)
ولى به هر حال زمان پاکسازى صفحه زمین از این آلودگان فرا رسید، چنانکه قرآن مىگوید: «پس آنها شعیب را تکذیب کردند و به دنبال آن عذاب روز ابر سایه افکن آنها را فرو گرفت»! (فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ).
و «این عذاب، عذاب روز بزرگى بود» (إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
هفت روز، گرماى سوزانى سر زمین آنها را فرا گرفت، و مطلقا نسیمى نمىوزید، ناگاه قطعه ابرى در آسمان ظاهر شد و نسیمى وزیدن گرفت، آنها از خانههاى خود بیرون ریختند و از شدت ناراحتى به سایه ابر پناه بردند.
در این هنگام صاعقهاى مرگبار از ابر برخاست، صاعقهاى با صداى گوش خراش، و به دنبال آن آتش بر سر آنها فرو ریخت، و لرزهاى بر زمین افتاد، و همگى هلاک و نابود شدند.
(آیه 190)
در پایان این داستان همان را مىگوید که در پایان شش داستان گذشته از انبیاء بزرگ آمده بود.
مىفرماید: «در این سر گذشت (مردم سر زمین «ایکه» و دعوت پر مهر پیامبرشان شعیب، و لجاجتها و سر سختیها و تکذیبهاى آنان، و سر انجام نابودى این قوم ستمگر با صاعقه مرگبار) نشانه و درس عبرتى است» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً).
«اما اکثر آنها ایمان نیاوردند» (وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/178
-
صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
[golrooz]صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(191)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(191)
وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(192)
و راستي كه اين [قرآن] وحي پروردگار جهانيان است(192)
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ(193)
روح الامين آن را بر دلت نازل كرد(193)
عَلَيٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ(194)
تا از [جمله] هشداردهندگان باشي(194)
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ(195)
به زبان عربي روشن(195)
وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ(196)
و [وصف] آن در كتابهاي پيشينيان آمده است(196)
أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ ءَايَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَٰٓؤُا۟ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ(197)
آيا براي آنان اين خود دليلي روشن نيست كه علماي بني اسرائيل از آن اطلاع دارند(197)
وَلَوْ نَزَّلْنَٰهُ عَلَيٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ(198)
و اگر آن را بر برخي از غير عرب زبانان نازل مي كرديم(198)
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا۟ بِهِ مُؤْمِنِينَ(199)
و پيامبر آن را برايشان مي خواند به آن ايمان نمي آوردند(199)
كَذَٰلِكَ سَلَكْنَٰهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ(200)
اين گونه در دلهاي گناهكاران [انكار را] راه مي دهيم(200)
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّيٰ يَرَوُا۟ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(201)
كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند(201)
فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ(202)
كه به طور ناگهاني در حالي كه بي خبرند بديشان برسد(202)
فَيَقُولُوا۟ هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ(203)
و بگويند آيا مهلت خواهيم يافت(203)
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ(204)
پس آيا عذاب ما را به شتاب مي خواهند(204)
أَفَرَءَيْتَ إِن مَّتَّعْنَٰهُمْ سِنِينَ(205)
مگر نمي داني كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم(205)
ثُمَّ جَآءَهُم مَّا كَانُوا۟ يُوعَدُونَ(206)
و آنگاه آنچه كه [بدان] بيم داده مي شوند بديشان برسد(206)
مَآ أَغْنَيٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يُمَتَّعُونَ(207)
آنچه از آن برخوردار مي شدند به كارشان نمي آيد [و عذاب را از آنان دفع نمي كند](207)
وَمَآ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ(208)
و هيچ شهري را هلاك نكرديم مگر آنكه براي آن هشداردهندگاني بود(208)
ذِكْرَيٰ وَمَا كُنَّا ظَٰلِمِينَ(209)
[تا آنان را] تذكر [دهند] و ما ستمكار نبوده ايم(209)
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَٰطِينُ(210)
و شيطانها آن را فرود نياورده اند(210)
وَمَا يَنۢبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ(211)
و آنان را نسزد و نمي توانند [وحي كنند](211)
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ(212)
در حقيقت آنها از شنيدن معزول [و محروم]اند(212)
فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ(213)
پس با خدا خداي ديگر مخوان كه از عذاب شدگان خواهي شد(213)
وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ(214)
و خويشان نزديكت را هشدار ده(214)
وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(215)
و براي آن مؤمناني كه تو را پيروي كرده اند بال خود را فرو گستر(215)
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيٓءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ(216)
و اگر تو را نافرماني كردند بگو من از آنچه مي كنيد بيزارم(216)
وَتَوَكَّلْ عَلَي الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ(217)
و بر [خداي] عزيز مهربان توكل كن(217)
الَّذِي يَرَيٰكَ حِينَ تَقُومُ(218)
آن كس كه چون [به نماز] برمي خيزي تو را مي بيند(218)
وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّٰجِدِينَ(219)
و حركت تو را در ميان سجده كنندگان [مي نگرد](219)
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(220)
او همان شنواي داناست(220)
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَيٰ مَن تَنَزَّلُ الشَّيَٰطِينُ(221)
آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسي فرود مي آيند(221)
تَنَزَّلُ عَلَيٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ(222)
بر هر دروغزن گناهكاري فرود مي آيند(222)
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَٰذِبُونَ(223)
كه [دزدانه] گوش فرا مي دارند و بيشترشان دروغگويند(223)
وَالشُّعَرَآءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُۥنَ(224)
و شاعران را گمراهان پيروي مي كنند(224)
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ(225)
آيا نديده اي كه آنان در هر واديي سرگردانند(225)
وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ(226)
و آنانند كه چيزهايي مي گويند كه انجام نمي دهند(226)
إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ وَذَكَرُوا۟ اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا۟ مِنۢ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا۟ وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوٓا۟ أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ(227)
مگر كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته اند ياري خواسته اند و كساني كه ستم كرده اند به زودي خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت(227)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 191)
با این حال خداوند رحیم و مهربان به آنها مهلت کافى داد تا به خود آیند و خویشتن را اصلاح کنند، و هنگامى که مستوجب عذاب شدند با قدرت قهارش آنها را گرفت، آرى «پروردگار تو شکستناپذیر و رحیم است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
نکته: در پایان سرگذشت این هفت پیامبر بزرگ توجه به این نکته لازم است که سر گذشت این پیامبران در سورههاى دیگرى از قرآن نیز آمده است، ولى در هیچ موردى چنین نیست که آغاز دعوت همه آنها هماهنگ، و پایان همه آنها نیز هماهنگ بیان شده باشد.
این هماهنگى قبل از هر چیز انعکاس «توحید» را در دعوت انبیا نشان مىدهد، که داراى برنامه واحدى بودند که آغاز و پایانش یکى بود.
(آیه 192)
عظمت قرآن در کتب پیشین: بعد از بیان هفت داستان از ماجراى انبیاى پیشین و درسهاى عبرت انگیزى که در تاریخ آنها نهفته بود بار دیگر قرآن به همان بحثى باز مىگردد که سوره با آن آغاز شده بود، بحث عظمت قرآن و حقانیت این کلام مبین الهى، مىگوید: «این از سوى پروردگار عالمیان نازل شده است» (وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 193)
لذا اضافه مىکند: «آن را روح الامین (از سوى خداوند) نازل کرده است» (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ).
اگر آن فرشته وحى آن را از سوى خداوند نیاورده بود، این چنین درخشان و پاک و خالى از آلودگى به خرافات و اباطیل نبود.
(آیه 194)
آرى این روح الامین قرآن را «بر قلب تو (از سوى پروردگار نازل کرد) تا از انذار کنندگان باشى» (عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ).
هدف بیان تاریخ گذشتگان به عنوان سر گرمى و داستانسرایى نبوده هدف ایجاد احساس مسؤولیت و بیدارى است، هدف تربیت و انسانسازى است.
(آیه 195)
و براى این که جاى هیچ گونه عذر و بهانهاى براى کسى باقى نماند آن را «به زبان عربى آشکار» نازل کرد (بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ).
البته هدف تکیه روى زبان عرب نیست، بلکه روى صراحت قرآن و روشنایى مفاهیم آن است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/178
-
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 196)
سپس به یکى دیگر از دلائل حقانیت قرآن اشاره کرده، مىگوید:
«وصف این کتاب در کتب پیشینیان نیز آمده است» و از ظهور آن در آینده بشارت دادهاند (وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ).
(آیه 197)
لذا قرآن در اینجا اضافه مىکند: «آیا همین نشانه براى آنها کافى نیست که علماى بنى اسرائیل به خوبى از آن آگاهند»؟! (أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِی إِسْرائِیلَ).
روشن است در محیطى که آن همه دانشمندان بنى اسرائیل وجود داشتند و با مشرکان کاملا محشور بودند ممکن نبود چنین سخنى را قرآن به گزاف در باره خودش بگوید، چرا که فورا از هر سو بانگ انکار برمىخاست، این خود نشان مىدهد که در محیط نزول آیات به قدرى این مسأله روشن بوده که جاى انکار نداشته است.
(آیه 198)
اگر قرآن بر عجم نازل شده بود ...! در اینجا نخست به یکى دیگر از بهانههاى احتمالى کفار و پیشگیرى از آن پرداخته و بحثى را که در آیات گذشته در باره نزول قرآن به زبان عربى مبین آمده است تکمیل مىکند.
مىفرماید: «و اگر ما این قرآن را بر بعضى از مردم عجم (غیر عرب و غیر فصیح) نازل مىکردیم» ... (وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ).
(آیه 199)
«و او این آیات را بر آنها مىخواند هرگز به وى ایمان نمىآوردند» (فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ).
یعنى نژادپرستى و تعصبهاى قومى آنها به قدرى شدید است که اگر قرآن بر فردى غیر عرب نازل مىشد، امواج تعصبها مانع از پذیرش آن مىگردید، تازه حالا که بر مردى شریف از خانواده اصیل عربى، و با بیانى رسا و گویا، نازل شده، و در کتب آسمانى پیشین نیز بشارت آن آمده، و علماى بنى اسرائیل نیز به آن گواهى دادهاند، بسیارى از آنها ایمان نمىآورند، چه رسد اگر پیامبرشان اصلا چنین شرایطى را نداشت.
(آیه 200)
سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «این گونه ما قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مىکنیم» (کَذلِکَ سَلَکْناهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ).
با بیانى رسا، و با زبان مردى که از میان خودشان برخاسته است و با تمام شرایطى که پذیرش آن را سهل و آسان و مطبوع سازد ولى این دلهاى بیمار از پذیرش آن، امتناع مىکنند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/178
-
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 201)
لذا مىفرماید: با این حال این قوم لجوج «به آن ایمان نمىآورند، تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند» (لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ).
(آیه 202)
آرى آنها ایمان نمىآورند «تا عذاب الهى ناگهانى و بطور غافلگیرانه و در حالى که آنها توجه ندارند دامانشان را فرو گیرد» (فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).
بدون شک منظور از این عذاب الهى که آنها را ناگهانى فرو مىگیرد، عذابهاى دنیا و بلاهاى نابود کننده و مجازات «استیصال» است.
(آیه 203)
لذا به دنبال آن مىفرماید: در این حال آنها به خود مىآیند و از گذشته ننگین خود پشیمان، و از آینده وحشتناک خویش سخت نگران مىشوند و «مىگویند: آیا به ما مهلت داده مىشود» تا ایمان بیاوریم و گذشته خراب خود را آباد سازیم؟! (فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ). اما این تقاضا هرگز پذیرفته نخواهد شد.
(آیه 204)
تهمتى دیگر بر قرآن! از آنجا که آیات گذشته با این جمله ختم شد که مجرمان و گنهکاران، بعد از مشاهده عذاب الهى و هنگامى که در آستانه مرگ قرار مىگیرند، تقاضاى مهلت و باز گشت براى جبران مىکنند، در اینجا از دو راه به آنها پاسخ مىگوید.
نخست این که: «آیا براى عذاب ما عجله مىکنند» (أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ).
(آیه 205)
دیگر این که: «به ما خبر ده، اگر (باز هم) سالیانى آنها را از این زندگى بهرهمند سازیم» ... (أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ).
(آیه 206)
«سپس عذابى که به آنها وعده داده شده به سراغشان بیاید» ...
(ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/178
-
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 207)
«این تمتع و بهره گیرى از دنیا براى آنها سودى نخواهد داشت» (ما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ).
به فرض که به آنها مهلت جدیدى داده شود- که بعد از اتمام حجت داده نخواهد شد- آیا کارى جز تمتع و بهره گیرى بیشتر از مواهب مادى خواهند داشت؟
آیا آنها به جبران گذشته خواهند پرداخت؟ مسلما نه.
(آیه 208)
در اینجا سؤال یا سؤالهایى پیش مىآید و آن این که: اصولا با توجه به علم خداوند به آینده هر قوم و گروه چه نیازى به مهلت است؟
به علاوه با این که امتهاى گذشته پى در پى به تکذیب انبیا برخاستند، چرا باز پیامبران پشت سر هم مىآیند و انذار و تبلیغ مىکنند؟
قرآن در پاسخ مىگوید: این سنت ما است که «ما هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر این که انذار کنندگانى براى آنها بود» و پیامبرانى به اتمام حجت و موعظه و اندرز کافى برخاستند (وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ).
(آیه 209)
«تا متذکّر شوند» و بیدار گردند، و امکان براى بازگشت داشته باشند (ذِکْرى).
و اگر بدون اتمام حجت، بوسیله بیم دهندگان الهى و بیدار باش رسولان پروردگار، آنها را مجازات مىکردیم، ظلم بود، در حالى که «ما هرگز ستمکار نبودیم» و اصلا ظلم و ستم شایسته ما نیست (وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ).
این ظلم است که گروهى غیر ظالم را هلاک کنیم، و یا ظالمان را بدون اتمام حجت کافى.
(آیه 210)
سپس به پاسخ یکى دیگر از بهانهها، یا تهمتهاى نارواى دشمنان قرآن مىپردازد که مىگفتند: محمّد صلّى اللّه علیه و آله با فردى از جنّ! مربوط است، و او این آیات را تعلیمش مىدهد! در حالى که قرآن تأکید مىکند این آیات از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است.
در اینجا اضافه مىکند: «شیاطین و جنیان این آیات را نازل نکردند» (وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/179
-
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 211)
سپس به بیان پاسخ این تهمت واهى دشمنان پرداخته، مىگوید:
«و براى جنیان و شیاطین، هرگز سزاوار نیست» که چنین کتابى را نازل کنند (وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ).
یعنى محتواى این کتاب بزرگ که در مسیر حق و دعوت به پاکى و عدالت و تقوا و نفى هر گونه شرک است به خوبى نشان مىدهد که با افکار شیطانى و القائات شیاطین هیچ گونه شباهت ندارد.
به علاوه «آنها توانایى (بر چنین کارى) ندارند» (وَ ما یَسْتَطِیعُونَ).
اگر آنها چنین قدرتى مىداشتند باید سایر کسانى که در محیط نزول قرآن- همانند کاهنان به اعتقاد مشرکان- با شیاطین مربوط بودند بتوانند همانند آن را بیاورند، با این که همگى عاجز ماندند.
(آیه 212)
به علاوه «کاهنان» خود معترف بودند که بعد از تولد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، رابطه شیاطینى که با آنها در ارتباط بودند از اخبار آسمانها قطع شد «و آنها از شنیدن (اخبار آسمان) معزول و بر کنارند» (إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ).
(آیه 213)
اقوام نزدیکت را به اسلام دعوت کن: در تعقیب بحثهایى که در آیات گذشته در زمینه موضع گیریهاى مشرکان در برابر اسلام و قرآن آمد، خداوند در اینجا برنامه و خط مشى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را در ضمن بیان پنج دستور، در مقابل آنان مشخص مىکند.
قبل از هر چیز، شخص پیامبر را دعوت به اعتقاد هر چه راسختر به توحید مىکند توحیدى که ریشه و اساس دعوت همه پیامبران را تشکیل مىدهد، مىگوید: «هیچ معبودى را با خداوند مخوان که از معذّبین خواهى بود»! (فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ).
(آیه 214)
سپس به مرحلهاى فراتر از آن پرداخته، چنین دستور مىدهد:
«و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن» و از شرک و مخالفت فرمان پروردگار بترسان (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ).
بدون شک براى دست زدن به یک برنامه انقلابى گسترده باید از حلقههاى کوچکتر و فشردهتر شروع کرد.
(آیه 215)
در مرحله سوم دایره وسیعترى مورد توجه قرار گرفته، مىفرماید:
«و بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند بگستر» (وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/179
-
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 216)
سپس به چهارمین دستور پرداخته، مىگوید: «اگر تو را نافرمانى کنند بگو: من از آنچه شما انجام مىدهید بیزارم» (فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ).
(آیه 217)
سر انجام در پنجمین دستور براى تکمیل برنامههاى گذشته به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چنین مىگوید: «و بر خداوند عزیز و رحیم توکل نما» (وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ).
این مخالفتها هرگز تو را دلسرد نکند و کمى دوستان و پیروان در عزم آهنین تو اثر نگذارد، تو تنها نیستى، تکیهگاهت خداوندى است شکستناپذیر و بسیار رحیم و مهربان.
(آیه 218)
«همان خدایى که تو را به هنگامى که بر مىخیزى مىبیند» (الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ)
(آیه 219)
«و حرکت تو را در میان سجده کنندگان» مشاهده مىکند (وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ).
(آیه 220)
آرى «اوست خداى شنوا و دانا» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
و به این ترتیب بعد از توصیف خداوند به عزیز و رحیم، سه وصف دیگر که امید بخشتر است در این آیات آمده است: خدایى که زحمات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مىبیند، و از قیام و سجده و حرکت و سکون او با خبر است. خدایى که صداى او را مىشنود. و خدایى که از خواستهها و نیازهاى او آگاه است.
انذار بستگان نزدیک (حدیث یوم الدّار):
بر اساس آنچه در تواریخ اسلامى آمده، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در سال سوم بعثت مأمور ابلاغ این دعوت شد بستگان نزدیکش را به خانه ابو طالب دعوت کرد، آنها در آن روز حدود چهل نفر بودند، بعد از صرف غذا چنین فرمود: «... من خیر دنیا و آخرت را براى شما آوردهام، و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آیین کنم، کدامیک از شما مرا در این کار یارى خواهد کرد، تا برادر من و وصىّ و جانشین من باشد؟
جمعیت همگى سر باز زدند جز على علیه السّلام که از همه کوچکتر بود برخاست و عرض کرد: اى پیامبر خدا! من در این راه یار و یاور توام.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دست بر گردن على علیه السّلام نهاد و فرمود: «این برادر و وصى و جانشین من در میان شماست، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید».
(آیه 221)
در اینجا بار دیگر به بحث آیات قبل پیرامون تهمت دشمنان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در باره این که قرآن القائات شیاطین است باز مىگردد و با بیانى رسا و کوبنده مجددا به آنها پاسخ مىدهد.
مىگوید: «آیا به شما خبر بدهم شیاطین بر چه کسى نازل مىشوند»؟! (هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ).
(آیه 222)
«آنها بر هر دروغگوى گنهکار نازل مىگردند»؟ (تَنَزَّلُ عَلى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ).
(آیه 223)
«شیاطین آنچه را مىشنوند (توأم با دروغهاى بسیار به دوستان خود) القاء مىکنند و اکثرشان دروغگو هستند» (یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ).
کوتاه سخن این که القائات شیطانى، نشانههاى روشنى دارد که با آن نشانهها مىتوان آن را باز شناخت، شیطان وجودى است ویرانگر و موذى و مخرب و القائات او در مسیر فساد و تخریب است و مشتریان او دروغگویان گنهکارند، هیچ یک از این امور بر قرآن و آورنده آن تطبیق نمىکند، و کمترین شباهتى با آن ندارد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/179
-
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 224)
در این آیه به پاسخ یکى دیگر از تهمتهاى کفار به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله که او را شاعر مىخواندند مىپردازد.
مىگوید: خط مشى پیامبر از خط شعرا جداست، شعرا در عالم خیال و پندار حرکت مىکنند و او در عالمى مملو از واقع بینى براى نظام بخشیدن به جهان انسانى. شعرا غالبا طالب عیش و نوشند، و در بند زلف و خال یار- مخصوصا شاعرانى که در آن عصر و در محیط حجاز مىزیستند چنانکه از نمونه اشعارشان پیداست.
و به همین دلیل «شعرا (کسانى هستند که) گمراهان از آنها پیروى مىکنند» (وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ).
(آیه 225)
سپس به دنبال آن این جمله را اضافه مىکند: «آیا ندیدى که آنها در هر وادى سر گردانند»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ).
آنها غرق پندارها و تشبیهات شاعرانه خویشتند، حتى هنگامى که قافیهها آنها را به این سمت و آن سمت بکشاند، در هر وادى سر گردان مىشوند.
هنگامى که از کسى راضى و خشنود شوند او را با مدایح خود به اوج آسمانها مىبرند، هر چند شیطان لعینى باشد! و هنگامى که از کسى برنجند چنان به هجو او مىپردازند که گویى مىخواهند او را به اسفل السافلین بکشانند، هر چند موجودى آسمانى و پاک باشد.
(آیه 226)
به علاوه شاعران معمولا مردان بزمند نه جنگاوران رزم، اهل سخنند نه عمل، لذا در این آیه اضافه مىکند: «و (آیا نمىبینى که) آنها سخنانى مىگویند که عمل نمىکنند» (وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ).
اما پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله سر تا پا عمل است، و حتى دشمنان او وى را به عزم راسخ و استقامت عجیبش و اهمیت دادن به جنبههاى عملى مسائل مىستایند شاعر کجا و پیامبر اسلام کجا؟
(آیه 227)
ولى از آنجا که در میان شاعران افراد پاک و هدفدارى پیدا مىشوند که اهل عمل و حقیقتند، و دعوت کننده به راستى و پاکى- هر چند از این قماش شاعران در آن محیط کمتر یافت مىشد- قرآن براى این که حق این هنرمندان با ایمان و تلاشگران صادق، ضایع نگردد، با یک استثنا صف آنها را از دیگران جدا کرده، مىگوید: «مگر کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند» (إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
شاعرانى که هدف آنها تنها شعر نیست، بلکه در شعر، هدفهاى الهى انسانى مىجویند، شاعرانى که غرق در اشعار نمىشوند و غافل از خدا، بلکه «خدا را بسیار یاد مىکنند» و اشعارشان مردم را به یاد خدا وا مىدارد (وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً).
«و به هنگامى که مورد ستم قرار مىگیرند (از این ذوق خویش) براى دفاع از خویشتن (و مؤمنان) به پا مىخیزند» (وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا).
و به این ترتیب چهار صفت براى این شاعران با هدف بیان کرده: «ایمان»، «عمل صالح» «بسیار به یاد خدا بودن» و «در برابر ستمها به پا خواستن و از نیروى شعر براى دفع آن کمک گرفتن».
و از آنجا که بیشتر آیات این سوره دلدارى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان اندک آن روز در برابر انبوه دشمنان است، و نیز از آنجا که بسیارى از آیات این سوره در مقام دفاع از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر تهمتهاى ناروا نازل شده، سوره را با یک جمله پر معنى و تهدیدآمیز به این دشمنان لجوج پایان داده، مىگوید: «آنها که ستم کردند به زودى مىدانند که بازگشتشان به کجاست» و سر نوشتشان چگونه است! (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ).
«پایان سوره شعراء»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/179
-
صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل
[golrooz] صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسٓ تِلْكَ ءَايَٰتُ الْقُرْءَانِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ(1)
طا سين اين است آيات قرآن و [آيات] كتابي روشنگر(1)
هُدًي وَبُشْرَيٰ لِلْمُؤْمِنِينَ(2)
كه [مايه] هدايت و بشارت براي مؤمنان است(2)
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوٰةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوٰةَ وَهُم بِالْءَاخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(3)
همانان كه نماز برپا مي دارند و زكات مي دهند و خود به آخرت يقين دارند(3)
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَٰلَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ(4)
كساني كه به آخرت ايمان ندارند كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان] سرگشته بمانند(4)
أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوٓءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْءَاخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ(5)
آنان كساني اند كه عذاب سخت براي ايشان خواهد بود و در آخرت خود زيانكارترين [مردم] اند(5)
وَإِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْءَانَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ(6)
و حقا تو قرآن را از سوي حكيمي دانا دريافت مي داري(6)
إِذْ قَالَ مُوسَيٰ لِأَهْلِهِۦٓ إِنِّيٓ ءَانَسْتُ نَارًا سََٔاتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ ءَاتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ(7)
[يادكن] هنگامي را كه موسي به خانواده خود گفت من آتشي به نظرم رسيد به زودي براي شما خبري از آن خواهم آورد يا شعله آتشي براي شما مي آورم باشد كه خود را گرم كنيد(7)
فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَٰنَ اللَّهِ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(8)
چون نزد آن آمد آوا رسيد كه خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است و منزه است خدا پروردگار جهانيان(8)
يَٰمُوسَيٰٓ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(9)
اي موسي اين منم خداي عزيز حكيم(9)
وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنٌّ وَلَّيٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَٰمُوسَيٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ(10)
و عصايت را بيفكن پس چون آن را همچون ماري ديد كه مي جنبد پشت گردانيد و به عقب بازنگشت اي موسي مترس كه فرستادگان پيش من نمي ترسند(10)
إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًۢا بَعْدَ سُوٓءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ(11)
ليكن كسي كه ستم كرده سپس بعد از بدي نيكي را جايگزين [آن] گردانيده [بداند] كه من آمرزنده مهربانم(11)
وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوٓءٍ فِي تِسْعِ ءَايَٰتٍ إِلَيٰ فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِۦٓ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ قَوْمًا فَٰسِقِينَ(12)
و دستت را در گريبانت كن تا سپيد بي عيب بيرون آيد [اينها] از [جمله] نشانه هاي نه گانه اي است [كه بايد] به سوي فرعون و قومش [بب ري] زيرا كه آنان مردمي نافرمانند(12)
فَلَمَّا جَآءَتْهُمْ ءَايَٰتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا۟ هَٰذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ(13)
و هنگامي كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند اين سحري آشكار است(13)
وَجَحَدُوا۟ بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَآ أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ(14)
و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روي ظلم و تكبر آن را انكار كردند پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود(14)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُۥدَ وَسُلَيْمَٰنَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَيٰ كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ(15)
و به راستي به داوود و سليمان دانشي عطا كرديم و آن دو گفتند ستايش خدايي را كه ما را بر بسياري از بندگان باايمانش برتري داده است(15)
وَوَرِثَ سُلَيْمَٰنُ دَاوُۥدَ وَقَالَ يَٰٓأَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ(16)
و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت اي مردم ما زبان پرندگان را تعليم يافته ايم و از هر چيزي به ما داده شده است راستي كه اين همان امتياز آشكار است(16)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل
سوره نمل [27]
این سوره در «مکّه» نازل شده، و 93 آیه است
محتواى سوره:
محتواى این سوره از نظر کلى همان محتواى سورههاى مکى است، از نظر اعتقادى بیشتر روى مبدء و معاد تکیه مىکند.
و از نظر مسائل عملى و اخلاقى، بخش قابل ملاحظهاى از سر گذشت پنج پیامبر بزرگ الهى، و مبارزات آنها با اقوام منحرف بحث مىکند، تا هم دلدارى و تسلّى خاطر براى مؤمنانى باشد که مخصوصا در آن روز در مکه در اقلیت شدید قرار داشتند، و هم هشدارى باشد براى مشرکان لجوج و بیدادگر.
یکى از امتیازات این سوره بیان بخش مهمى از داستان «سلیمان» و «ملکه سبأ» و چگونگى ایمان آوردن او به توحید، و سخن گفتن پرندگانى، همچون هدهد، و حشراتى همچون مورچه، با سلیمان است.
این سوره به خاطر همین معنى، سوره «نمل» (مورچه) نامیده شده، و عجب این که در بعضى از روایات به نام سوره سلیمان آمده است.
ضمنا این سوره از علم بىپایان پروردگار، و نظارت او بر همه چیز در عالم هستى، و حاکمیت او در میان بندگان سخن مىگوید.
این سوره با «بشارت» شروع مىشود، و با «تهدید» پایان مىیابد، بشارتى که قرآن براى مؤمنان آورده، و تهدید به این که خداوند از اعمال شما بندگان غافل نیست.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله چنین آمده است: «هر کس سوره طس سلیمان (سوره نمل) را بخواند خداوند به تعداد کسانى که سلیمان را تصدیق و یا تکذیب کردند، و همچنین هود و شعیب و صالح و ابراهیم را، ده حسنه به او مىدهد، و به هنگام رستاخیز که از قبرش بیرون مىآید، نداى لا اله الّا اللّه سر مىدهد».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/190/
-
پاسخ : صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
قرآن از سوى حکیم دانایى است: باز در آغاز این سوره به «حروف مقطّعه» قرآن بر خورد مىکنیم «طا، سین» (طس).
با توجه به این که بلا فاصله بعد از آن از عظمت قرآن سخن مىگوید به نظر مىرسد که یکى از اسرار آن این باشد که این کتاب بزرگ و آیات مبین از حروف ساده الفبا تشکیل یافته، و زیبنده ستایش، آن آفریدگارى است که چنین اثر بدیعى را از چنان مواد سادهاى به وجود آورده.
سپس مىافزاید: «این آیات قرآن و کتاب مبین است» (تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبِینٍ).
(آیه 2)
در این آیه دو توصیف دیگر براى قرآن بیان شده: قرآنى که «مایه هدایت، و وسیله بشارت براى مؤمنان است» (هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِینَ).
چرا که تا مرحلهاى از تقوا و تسلیم و ایمان به واقعیتها در دل انسان نباشد به دنبال حق نمىرود.
(آیه 3)
«همان کسانى که نماز را بر پامىدارند و زکات را ادا مىکنند و به آخرت یقین دارند» (الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ).
و به این ترتیب هم اعتقاد آنها به مبدأ و معاد محکم است، و هم پیوندشان با خدا و خلق. بنا بر این اوصاف فوق اشارهاى به اعتقاد کامل و برنامه عملى جامع آنهاست.
(آیه 4)
سپس به بیان حال گروهى که در نقطه مقابل مؤمنان قرار دارند پرداخته و یکى از خطرناکترین حالاتشان را چنین باز گو مىکند: «کسانى که ایمان به آخرت ندارند اعمال سوئشان را براى آنها زینت مىدهیم پس در طریق زندگى حیران و سر گردان مىشوند» (إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ).
آلودگى در نظر آنها پاکى، زشتیها نزد آنها زیبا، پستیها افتخار، و بد بختیها و سیه روزیها سعادت و پیروزى محسوب مىشود.
این دگرگونى ارزشها، و به هم ریختن معیارها در نظر انسان، که نتیجهاش سرگردان شدن در بیراهههاى زندگى است از بدترین حالاتى مىباشد که به یک انسان دست مىدهد.
(آیه 5)
سپس به نتیجه «تزیین اعمال» پرداخته و سر انجام کار چنین کسانى را این گونه بیان مىکند: «آنها کسانى هستند که عذابى بد (و شدید و دردناک) دارند) (أُوْلئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ).
در دنیا سر گردان و مأیوس و پریشان خواهند بود، و در آخرت گرفتار مجازاتى هولناک.
«و آنها در آخرت زیانکارترین مردمند» (وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ).
چه زیانى از این بالاتر که انسان اعمال زشتش را زیبا ببیند و تمام نیروى خود را براى آن به کار گیرد، اما سر انجام ببیند جز بد بختى و سیه روزى به بار نیاورده است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/190/
-
پاسخ : صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل
(آیه 6)
و در این آیه به عنوان تکمیلى بر اشارات گذشته در زمینه عظمت محتواى قرآن، و مقدمهاى براى داستانهاى انبیا که بلا فاصله بعد از آن شروع مىشود مىفرماید: «بطور مسلم این قرآن از سوى حکیم دانایى بر تو القا مىشود» (وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ).
گر چه «حکیم» و «علیم» هر دو اشاره به دانایى پروردگار است، ولى «علیم» از آگاهى بىپایان خدا خبر مىدهد، و «حکیم» از حساب و هدفى که در ایجاد این عالم و نازل کردن قرآن به کار رفته است.
(آیه 7)
موسى اینجا به امید قبسى مىآید! چنانکه گفتیم در این سوره، بعد از بیان اهمیت قرآن، گوشهاى از سر گذشت پنج تن از پیامبران بزرگ و قوم آنها به میان آمده است، و وعده پیروزى مؤمنان و مجازات کافران در آنها به روشنى باز گو شده.
نخست از پیامبر اولوا العزم موسى (ع) شروع مىکند و مستقیما به سراغ لحظهاى که نخستین جرقه وحى در دل او درخشید، و با پیام و سخن الهى آشنا شد، مىرود، و مىگوید: به خاطر بیاور «هنگامى را که موسى به خانواده خود گفت: من آتشى از دور دیدم»! (إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً).
همین جا توقف کنید «من به زودى خبر از آن براى شما مىآورم و یا شعلهاى از آتش، تا گرم شوید» (سَآتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ).
و این در همان شبى بود که با همسرش دختر شعیب در طریق مصر در بیابانى تاریک و ظلمانى گرفتار آمد، راه را گم کرد، و در همین حال درد وضع حمل به همسرش دست داد، موسى احساس نیاز شدیدى به افروختن آتش و استفاده از گرماى آن مىکرد، همین که شعله آتش را از دور دید خوشحال شد، و آن را دلیل بر وجود انسان یا انسانهایى گرفت، و گفت مىروم، یا براى شما خبرى مىآورم و یا شعله آتشى که با آن گرم شوید.
(آیه 8)
موسى خانوادهاش را در همانجا گذاشت و به آن سو که آتش دیده بوده حرکت کرد «پس هنگامى که نزد آتش رسید، ندایى برخاست که: مبارک باد آن کس که در آتش است، و کسى که در اطراف آن است، و منزه است خداوندى که پروردگار عالمیان است» (فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
منظور از کسى که در آتش است موسى (ع) بوده که به آن شعله آتش که از میان درخت سبز نمایان شده بوده، آنقدر نزدیک گردیده که گویى در درون آن قرار داشت، و منظور از کسى که اطراف آن قرار دارد فرشتگان مقرب پروردگار است که در آن لحظه خاص، آن سر زمین مقدس را احاطه کرده بودند.
و یا این که به عکس منظور از کسانى که در آتشند فرشتگان الهى مىباشند و کسى که در گرد آن قرار دارد موسى (ع).
(آیه 9)
بار دیگر ندایى برخاست و موسى را مخاطب ساخته، گفت:
«اى موسى! من خداوند عزیز و حکیمم» (یا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
این جمله براى این بود که هر گونه شک و تردید از موسى، بر طرف شود، و بداند که این خداوند عالمیان است که با او سخن مىگوید نه شعله آتش یا درخت خداوندى که «شکستناپذیر» و «صاحب حکمت و تدبیر» است.
(آیه 10)
از آنجا که مأموریت رسالت آن هم در برابر ظالم و جبّارى همچون فرعون نیاز به قدرت و قوت ظاهرى و باطنى و سند حقانیت محکم دارد، در اینجا به موسى (ع) دستور داده شد «و عصایت را بیفکن» (وَ أَلْقِ عَصاکَ).
موسى عصاى خود را افکند، ناگاه تبدیل به مار عظیمى شد «هنگامى که موسى نظر به آن افکند، دید با سرعت همچون مارهاى کوچک به هر سو مىدود و حرکت مىکند (ترسید و) به عقب برگشت و حتى پشت سر خود را نگاه نکرد» (فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ).
در اینجا بار دیگر به موسى خطاب شد: «اى موسى! نترس که رسولان در نزد من ترس و وحشتى ندارند» (یا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ).
یعنى اى موسى! تو در حضور پروردگار بزرگ هستى، و حضور او ملازم با امنیت مطلق است!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/190/