صبرکن ...please wait......
هنوز برنامه ات را unistal نکردم....
نمایش نسخه قابل چاپ
صبرکن ...please wait......
هنوز برنامه ات را unistal نکردم....
دلــــت که شکــــست تازه حضــــور خــــدا در تو آغار می شه ...
دلــــت رو آب و جـــارو می کنه ...در حـــالی که تو از اون گله داری !
تیکــــه تیکــــه اش رو با حوصــــله کــــنار هم می چینه ...
امــــا تو همه نداشــــته هات رو به گــــردنش میندازی!
مــــتهمش می کنی به سنگــــدلی ...
به رنجــــوندن آدمــــها ...
به اینکــــه انگــــار نمی شنوه صــــداتو...
و اون چــــه صبــــورانه چینی دلــــت رو بند می زند . . . !
خودش می یــــاد جای همــــه چیز و همــــه کس رو می گــــیره . . .
چه آرامشی داره دل شکــــسته ای که همــــصحبتش خــــداست ...
دنیــــات زیبــــا می شه...
یــــادش که می کنی قلــــبت آرام می گیره ! حــــالا به راستی ..
بــــاید از او که دلــــت رو شکــــسته گــــله کرد یا تشکــــر ؟؟...
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﺎﺩﺭ....ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺖ
ﺯ ﺷﻬﺮ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﻡ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺖ...
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﺎﺩﺭ!ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻋﺎﯼ ﺧﯿﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺗﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺖ...
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺯﺣﻤﺘﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺧﻮﺩ"ﻗﺮﺍﺭ"ﺑﻔﺮﺳﺖ...
ﻏﻢ ﺍﺯ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺗﻬﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﺳﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ
ﮐﻤﯽ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﯼ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﻔﺮﺳﺖ...
ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﻭ ﺧﻮﺷﻪ ﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﯼ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺖ...
ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻣﻦ ﭘُﺮ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺖ
فکرشم نکرده بودم
توى فالِ من بیفتى
وقتى افتادى چرا پس
هیچى از خودت نگفتى؟
تو نگفته بودى واسم
که چشات همیشه خیسه
زندگیت یه دونه دفتر
با یه چند تا خودنویسه
همیشه خیال مىکردم
خشک و مردونه و سردى
حتى به حسِّ لطیفت
یه اشاره هم نکردى
به خدا نمىدونستم
که دلت پر از ترانهست
تو بهم نگفتى دنیات
یه جورایى شاعرانهست
خیلى دوس دارم بدونم
دلت عاشق کى مىشه؟
چرا هیچى نمىگى تو؟
چرا ساکتى همیشه؟
آخه شاعرام یه روزى
دلشون هوایى مىشه
به خدا دروغ نمىگم
فکر کنى، خدایى مىشه
دل مىدن به یه نفر که
خیلى دنبالش مىگشتن
واسه پیداشدنش از
هر چى فکر کنى گذشتن
یادته شعراى یغما ( یغماگلرویی )
که واسه یه مهربون بود
توى هر بندِ ترانهاش
کلى دلواپس اون بود
دخترى که طرحِ عشقُ
روى بومِ لحظههاش زد
اومد و چه عاشقونه
واسه زندگى صداش زد
دخترى که خیلى کارا
اون روزا به خاطرش کرد
دخترى که با نگاهش
تا همیشه شاعرش کرد
دخترى که مىگن اسمش
خانومِ رنگینکمونه
هنوزم کسى که دستاش
توى دستشه همونه
بارخدایا! به جای بی تابی و ناراحتی،آرامش بیاور و شادمانی را پاداش اندوه قرار بده و هراس و ترس را به امنیت تبدیل کن.
آمین
دیشب در خواب .. خدا ناگهان در گوش من گفت: تو را چه به عشق؟!؟!!! گفتم چرا؟؟ گفت تو در خوابیو عشقت در آغوش دیگری .. لبخندی زدم رو به خدا..... و گفتم خدایا، این مخلوق توست شاید تو در خوابی خبر از دنیا نداری!
خدای مهربان من !
تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت !
تو را سپاس برای همه ی موهبت هایت ای بی کران مهربان !
خدای قدرتمند من ! من بی صبرانه در انتظار معجزه ی زندگی ام هستم ! همان معجزه ی عشق و آرامش و خوشبختی !
خدای من ! ای که بر همه احوال من آگاهی ! تو را سپاسی از اعماق وجودم می گویم برای ناب ترین معجزه ی زندگی ام ! که خیلی زود و خیلی خوب به من هدیه می دهی !
سپاس تو را ای خدای قادر متعال و ای خدای رحمت ها و موهبت ها !
عاشقم بر تو ای خدای بزرگ و مهربانم ! بیش از عشق ! و بیش از هر زمان دیگری !
عاشقم بر تو ای ناب تر از هر ناب و ای خدای قدرتمند و رحیم .
دیروز پینوکیو آدم شد و امروز آدما پینوکیو ؛ من از عاقبت مادربزرگ میترسم ، اگر فردا شنل قرمزی گرگ شود !
دبستان که میرفتم ، زنگهای انشا وقتی معلم میگفت هرچه میخواهد دل تنگت بگو ..... ، دلم نمیخواست زودتر کلاس تموم بشه ؛ الان آرزو میکنم فقط یه بار دیگه زنگ انشا شروع بشه !
به راستی چه سخت است خندان نگهداشتن
لبها در زمان گریستن قلبها و تظاهر به خوشحالی
در اوج غمگینی و چه دشوار و طاقت فرسا است
گذراندن روزهای تنهایی در حالی که
تظاهر میکنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد.
خدایا !غصه دارم که مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی که مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می کنند.خدایا !شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی که نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند. خدایا !شرمسارم که بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینکه در رفتار و کردارها بتوانم ترا بیابم. خدایا !خجلم که ما بندگان از نعمتی چون فکر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم. خدایا !شرمسارم که ما نمی خواهیم ترا آنگونه که هستی بشناسیم. خدایا !شرمسارم که هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم که تصور می کنیم برای رابطه با تو باید کسی یا چیزی را نزد تو روان کنیم.
خدایا طوری منو درگیر خودت کردی که اگر لحظه ای از حرکتی غمگین شم نمیتونم بگم چرا ...؟
باد می آیدمنتظـــر بارانـــم...
اینجا من هستم ؛
دلم تنگ نیست....تنها منتظر بارانمتا قطره هایش بهانه ایی باشندبرای نم ناك بودن لحظه هایم
و اثباتی
بر بی گناهی چشمانم!
دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش...
راه آسمان باز است...
هر شب کمتر فراموشت میکنم
برای از یاد رفتنت من باید بمیرد یا شب را باید کشت...!!!؟؟!!!
گاهی دلم میگیره ..بی دلیل ....نیازی به دلیل نیست...بی دلیل دلم میگیره....اگه دلیل دل گرفتنم بی دلیلیه.....پس چرا دلم بی دلیل میگیره؟؟
درد دلهایت را به هیچکس نگو،...
یاد میگیرند
که چگونه دلت را به درد آورند...!
رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند....
همراه کسانی بودم که همراهم نبودند...
وسیله ی کسانی بودم که هرگز انها را وسیله قرار ندادم...
و
دلم را کسانی شکستند که هرگز
قصد شکستن دل انها را نداشتم!!!
گفت :
آن چیز دگر
نیست دگر
هیچ
مگو
یادته چقد ساده اومدم ..چقد ساده بودم ...چقد ساده رفتم؟؟؟؟
حالا هم اومدم ...بودم ....رفتم
- - - به روز رسانی شده - - -
یادته چقد ساده اومدم ..چقد ساده بودم ...چقد ساده رفتم؟؟؟؟
حالا هم اومدم ...بودم ....رفتم
روزگار غریبیست !
هرکس با غمی آمیخته شده و برای شادی و خنده بازاری نیست
کسی نمیداند پایان این درد را ؟
شاید باید آرام به یاد آرزوها و حتی یک لبخند زیبا از هر آنچه هست گذشت!!!
ز مــــن نـَـرَ نــج . . .! من نه مغـــرورم و نه بی احســاس . . !
فقطخستـــہ ام . . ! خستـــہ از اعتمـــادی بیجا . . !
- - - به روز رسانی شده - - -
ز مــــن نـَـرَ نــج . . .! من نه مغـــرورم و نه بی احســاس . . !
فقطخستـــہ ام . . ! خستـــہ از اعتمـــادی بیجا . . !
خــــــدایــــــا :
دلــــــم را آنانی میشــــــکنند
که هرگز دلــــــم به شکستــــــن دلشان راضــــــی نمی شود !
باران ببـ ـار . . تمـ ـام خاط ـره هـ ـا را بشـ ـور . .
تمـ ـامـ ِ دوستـ ـتـ دارمـ هـ ـا . . تمامـ ِ عاشقـ ـانـ ـهـ هـ ـا . .
ببـ ـار کهـ مـن هـ ـمـ شـ ـرمـ نکنـ ـمـ . .
مـن هـ ـمـ ببـ ـارمـ . . !.!
- - - به روز رسانی شده - - -
باران ببـ ـار . . تمـ ـام خاط ـره هـ ـا را بشـ ـور . .
تمـ ـامـ ِ دوستـ ـتـ دارمـ هـ ـا . . تمامـ ِ عاشقـ ـانـ ـهـ هـ ـا . .
ببـ ـار کهـ مـن هـ ـمـ شـ ـرمـ نکنـ ـمـ . .
مـن هـ ـمـ ببـ ـارمـ . . !.!
باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند
زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد ، ناگهان پایییز عشقم از راه رسید
آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست
- - - به روز رسانی شده - - -
باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند
زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد ، ناگهان پایییز عشقم از راه رسید
آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست
http://www.uc-njavan.ir/images/bxj68a72d6o0jx8sj6r.jpg
- - - به روز رسانی شده - - -
http://www.uc-njavan.ir/images/mtfam04at2gtvtbw84h5.jpg
گاهی فکر می کنم
بعضی ها هم هستـند
که خدا به آنها میگویـد :
من که غیر از تو کسی را ندارم
گاهــی حجـم ِ دلــــتنـگی هایـم
آن قــَدر زیـاد می شود
که دنیــــا با تمام ِ وسعتش
برایـَم تنگ می شود ...
... دلتنــگـم...
دلتنـــــگ کسی کـــــه
گردش روزگارش به من که رسیــــد از حرکـت ایستـاد...
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...
دلتنگ ِ خودَم...
خودی که مدتهـــاست گم کـر د ه ام ...
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار …
یک بار از یاد …
یک بار از دل …و یک بار از دست...
کـوچـه هـا را بلد شـدم
رنگـهای چــراغ راهنــما٬
جــــدول ضرب ٬
دیگـر در راه هیـــچ مدرســه ای گــم نمیشوم
امــا گاهـی میــان آدمـها گـــم میشوم
آدم ها را بلــد نیستــــــــم.!
سختــ استــ ببـازﮮ
تمــامـِ احسـاسِ پـاڪتــ را
و هنـوز نفهمیـده بـاشـﮯ
اصلـاً دوستتــ داشتــ ؟!
این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود . . .!!!
چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم
آمدنت را سکوت کردم
داشتنت را سکوت کردم
رفتنت را سکوت کردم
انتظار بازگشتت را هم...
...
حالا نوبت توست...
باید در سکوت به تماشا بنشینی
سوختنم را......
با سلام
جملات زیبا همیشه خواستار دارن
موفق باشید
کاش می ماندی و پیر می شدیزیر چشمهایت چین می افتادموهایت سفید می شدلبهایت پیر می شدند امامن همچناندوستشان داشتم .صبح هادندانهای مصنوعیت را قایم می کردم
از بالای عینک ذره بینی نگاهم می کردی
و می خندیدی
به پیر زنی که عاشقت بود و هنوز
مثل دختر بچه ها
شیطان .
نامردی کردی می دونی چرا؟وقتی منو به آغوش گرفتی نگفتی برای آخرین بار استتا تمنایت می کردم بگذار کمی...تو را پس انداز کنم
شاید آخرین آغوشت برای من باشد
با سلام
ای بابا
در هر صورت دمتون گرم
تو به من خندیدی و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان میدهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
سیــــــل اشـــــک چشـــــم هـــــایـــــم مجـــــالـــــی بـــــرای بغـــــض گـــــره خـــــورده نـــــداد و یـــــک دفعـــــه بـــــا اه دلتنـــــگی رعـــــد و بـــــرق خـــــروشـــــانی زد !
و از دل خســـــته و دلتنـــــگ دردی بیـــــداد شـــــد و اشـــــک فـــــرو ریخـــــت !
نمـــــیدانم امشـــــب از کـــــوی درد برایـــــت نگـــــاره کنـــــم یـــــا از کـــــوی امیـــــد و انتـــــظار !
امـــــا امشـــــب..!
نـــــاله دلتـــــنگی هـــــایـــــم را بـــــا تـــــو در رویـــــاهـــــای همیـــــشگی ام تقـــــسیم کـــــردم تـــــا شـــــاید اه دلتـــــنگی کـــــمی ارام تـــــر شـــــود !
امـــــا اه دلتنـــــگی مـــــن نـــــه تنـــــها ارام نـــــشد ..!
بلـــــکه شـــــعله ای از اتـــــش بـــــر ان افـــــزود شـــــد و خـــــروشـــــان تـــــر شـــــد ..!
خدایا ........بگیر...............ازم............. هرآنچه.................تورا............. ......ازمن .................میگیرد[golrooz]