صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(117)
باري پروردگار تو به [حال] كسي كه از راه او منحرف مي شود داناتر است و او به [حال] راه يافتگان [نيز] داناتر است(117)
فَكُلُوا۟ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بَِٔايَٰتِهِ مُؤْمِنِينَ(118)
پس اگر به آيات او ايمان داريد از آنچه نام خدا [به هنگام ذبح] بر آن برده شده است بخوريد(118)
وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا۟ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَآئِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ(119)
و شما را چه شده است كه از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمي خوريد با اينكه [خدا] آنچه را بر شما حرام كرده جز آنچه بدان ناچار شده ايد براي شما به تفصيل بيان نموده است و به راستي بسياري [از مردم ديگران را] از روي ناداني با هوسهاي خود گمراه مي كنند آري پروردگار تو به [حال] تجاوزكاران داناتر است(119)
وَذَرُوا۟ ظَٰهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُوا۟ يَقْتَرِفُونَ(120)
و گناه آشكار و پنهان را رها كنيد زيرا كساني كه مرتكب گناه مي شوند به زودي در برابر آنچه به دست مي آوردند كيفر خواهند يافت(120)
وَلَا تَأْكُلُوا۟ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَيٰٓ أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَٰدِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ(121)
و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخوريد چرا كه آن قطعا نافرماني است و در قيقت شيطانها به دوستان خود وسوسه مي كنند تا با شما ستيزه نمايند و اگر اطاعتشان كنيد قطعا شما هم مشركيد(121)
أَوَمَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَٰهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَٰتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَٰفِرِينَ مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(122)
آيا كسي كه مرده[دل] بود و زنده اش گردانيديم و براي او نوري پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود چون كسي است كه گويي گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون آمدني نيست اين گونه براي كافران آنچه انجام مي دادند زينت داده شده است(122)
وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَٰبِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا۟ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ(123)
و بدين گونه در هر شهري گناهكاران بزرگش را مي گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند و[لي] آنان جز به خودشان نيرنگ نمي زنند و درك نمي كنند(123)
وَإِذَا جَآءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّيٰ نُؤْتَيٰ مِثْلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌۢ بِمَا كَانُوا۟ يَمْكُرُونَ(124)
و چون آيتي برايشان بيايد مي گويند هرگز ايمان نمي آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نيز] داده شود خدا بهتر مي داند رسالتش را كجا قرار دهد به زودي كساني را كه مرتكب گناه شدند به [سزاي] آنكه نيرنگ مي كردند در پيشگاه خدا خواري و شكنجه اي سخت خواهد رسيد(124)
فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَٰمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَآءِ كَذَٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَي الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ(125)
پس كسي را كه خدا بخواهد هدايت نمايد دلش را به پذيرش اسلام مي گشايد و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ مي گرداند چنانكه گويي به زحمت در آسمان بالا مي رود اين گونه خدا پليدي را بر كساني كه ايمان نمي آورند قرار مي دهد(125)
وَهَٰذَا صِرَٰطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْءَايَٰتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ(126)
و راه راست پروردگارت همين است ما آيات [خود] را براي گروهي كه پند مي گيرند به روشني بيان نموده ايم(126)
۞ لَهُمْ دَارُ السَّلَٰمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُم بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(127)
براي آنان نزد پروردگارشان سراي عافيت است و به [پاداش] آنچه انجام مي دادند او يارشان خواهد بود(127)
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَٰمَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَآ أَجَلَنَا الَّذِيٓ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَيٰكُمْ خَٰلِدِينَ فِيهَآ إِلَّا مَا شَآءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ(128)
و [ياد كن] روزي را كه همه آنان را گرد مي آورد [و مي فرمايد] اي گروه جنيان از آدميان [پيروان] فراوان يافتيد و هواخواهان آنها از [نوع] انسان مي گويند پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري كرد و به پاياني كه براي ما معين كردي رسيديم [خدا] مي فرمايد جايگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهيد بود مگر آنچه را خدا بخواهد [كه خود تخفيف دهد] آري پروردگار تو حكيم داناست(128)
وَكَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّٰلِمِينَ بَعْضًۢا بِمَا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(129)
و اين گونه برخي از ستمكاران را به [كيفر] آنچه به دست مي آوردند سرپرست برخي ديگر مي گردانيم(129)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
http://up.tafrihi3.ir/up/tafrihi3/Pi...izq07rnajn.gif
دعای روز جمعه
قال تعالی:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الَّرحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایگر
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍمُّحْضَرَا ًوَ مَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أنَّ بَیْنَهَا
روزی که هرکس ، آنچه را ازکار نیک انجام داده ، حاضر می بیند ؛ و آرزو می کند میان او ، و آنچه ازاعمال بد انجام داده ،
وَبَیْنَهُ أمَدَاً بَعِیدَاً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ اللهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ *آل عمران ٣٠
فاصله زمانی زیادی باشد.خداوند شمارااز(نافرمانی)خودش،برحذ رمیدارد؛و(درعین حال،)خدانسبت بهمۀ بندگان،مهربان است.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله :
ثَلاثُ یُدْرِکُ بِهِنَّ الْعَبْدُ رَغَائِبَ الدُّنْیَا وَالآخِرةِ الصَّبْرُ عَلَى الْبَلاءِ وَ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ
سه چیزکه بنده به وسیله آن خواسته های دنیا وآخرت را به دست می آورد : صبر در مصیبت ورضایت بر قضا و قدر
وَ الدُّعَاءُ فِی الرَّخَاءِ
ودعا [ به یاد خدا بودن ] به هنگام توانایی وثروت
حدیث شماره 1252، صفحه 220 ، کتاب نهج الفصاحة ، ترجمه وتدوین : علی سلیمی ، انتشارات جمهوری.
دعاى روز جمعه :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایگر
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَالْإِحْیَاءِ وَ الآْخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْیَاءِ الْعَلِیمِ الَّذِی لا یَنْسَى
سپاس مخصوص خدائی است که نخست پیش ازایجاد وزنده کردن وآخرین موجود بعد ازفنای موجودات دانانیکه فراموش نکند
مَنْ ذَکَرَهُ وَ لا یَنْقُصُ مَنْ شَکَرَهُ وَ لا یَخِیبُ مَنْ دَعَاهُ وَ لا یَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَجَاهُ
کسیکه یاد کرداورا وکم وکاست نکند کسیکه شکرش بجاآورده محروم نشودکسیکه خواندش وقطع نشودامیدکسیکه به اوامیدبندد
اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَکَفَى بِکَ شَهِیداًوَأُشْهِدُجَمِیعَ مَلائِکَتِکَ وَسُکَّانَ سَمَاوَاتِکَ وَحَمَلَةَ
خدایامن گواه میگیرم توراوتوکافی هستی ازلحاظ گواه وشهادت میگیرم تمام فرشتگان وساکنان آسمانها وحاملان
عَرْشِکَ وَمَنْ بَعَثْتَ مِنْ أَنْبِیَائِکَ وَرُسُلِکَ وَأَنْشَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِکَ أَنِّی أَشْهَدُ
عرش وتختت و کسی که برانگیخته ای از پیغمبرانت وفرستادگانت وآنچه آفریده ای از اقسام واصناف مخلوقت من گواه گیرم
أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لاإِلَهَ إِلاأَنْتَ وَحْدَکَ لاشَرِیکَ لَکَ وَلاعَدِیلَ وَلاخُلْفَ لِقَوْلِکَ وَلاتَبْدِیلَ
حقا ً تو توئی خدا نیست معبودی جز تو یگانه نیست شریکی برای تو ونه انبازی ونیست تخلفی درگفتارت ونه تبدیل
وَأَنَّ مُحَمَّدَاًصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ أَدَّى مَاحَمَّلْتَهُ إِلَى الْعِبَادِ وَجَاهَدَ فِی
بدرستی که محمد درود خدا براو وبر آل او بنده وفرستادۀ تست ادا کرد آنچه راتحمیل کردی به اوسوی بندگانت وکوشید در راه
اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَقَّ الْجِهَادِ وَ أَنَّهُ بَشَّرَ بِمَا هُوَ حَقٌّ مِنَ الثَّوَابِ وَأَنْذَرَ بِمَا هُوَ صِدْقٌ
خدای عزیز وبزرگ حق کوشیدن را والبته وی مژده داد بآنچه راکه آن حق بود ازپاداش وترسانید به آنچه آن راست بود
مِنَ الْعِقَابِ اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَى دِینِکَ مَاأَحْیَیْتَنِی وَلا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَهَبْ لِی
ازمجازات خدایا ثابت بدارمرا بر دینت ما دامیکه زنده ام ومنحرف منما دلم را پس از آنکه هدایتم کردی وببخش برایم
مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَعَلَى آلِ مُحَمَّد وَاجْعَلْنِی مِنْ
از نزد خودت رحمتی زیرا توئی بخشنده درود فرست بر محمد وبر آل محمد وقرارده مرا از
أَتْبَاعِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ احْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهِ وَ وَفِّقْنِی لِأَدَاءِ فَرْضِ الْجُمُعَاتِ وَ مَا أَوْجَبْتَ
پیروان او ومطیعش ومحشور کن مرا در گروه وی وتوفیقم ده به انجام فریضه مخصوص جمعه ها وآنچه واجب کردی
عَلَیَّ فِیهَا مِنَ الطَّاعَاتِ وَ قَسَمْتَ لِأَهْلِهَا مِنَ الْعَطَاءِ فِی یَوْمِ الْجَزَاءِ إِنَّکَ أَنْتَ
برمن در آنها از طاعات وعبادات وآنچه قسمت کردی برای اهل آنها درعطایت در روز جزا وپاداش زیرا تویی
الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
مقتدر وغلبه کننده حکیم
برگرفته از مفاتیح جنان
http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:A...EtgfblRKuG4nVw
پاسخ : صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
ساعات اجابت دعا در روز جمعه
جام جم آنلاين: آيتالله شيخ مجتبي تهراني با تأکيد بر اينکه جمعه، آقاي روزهاي هفته است ، ساعات اجابت دعا در اين روز را برشمرد و گفت: وسعت رزق و سلامتي سرآمد حاجات دنيايي هستند.
http://www1.jamejamonline.ir/Media/i...0884037758.jpg
بحث ما راجع به ماه مبارک رمضان بود که عرض کردم ماه تلاوت قرآن، يعني بازگوکردن کلام ربّ و ماه دعا، يعني سخن گفتن عبد با ربّ است و دعا هم بر دو قسم است؛ مأثور و غيرمأثور. عرض کردم که براي دعا شرايط و آدابي هست و بحث ما به اينجا رسيد که دعا مؤثر است اما عواملي هم هستند که اينها بر روي دعا اثرگذار در سه رابطه هستند.
يکي از عوامل مؤثر بر دعا ، عامل زمان بود. ما اول در مورد «شبانهروز» بحث کرديم؛ در شب چه موقعي از شب و در روز نيز به همين صورت.
درباره روز که جلسه گذشته بحث کردم، اگر دقت کنيد سه موقعيت را مطرح ميکنند؛ يکي هنگام طلوع آفتاب، دوم هنگام زوال شمس، يعني نيمروز و سوم هنگام غروب آفتاب. اگر خوب دقت کنيد، ميبينيد که در معارف ما چقدر زيبا مسائل معنوي ما به مسائل مادي ما آميخته شده است.
اول و وسط و آخر هر روز نسبت به جميع امور، به ياد خدا باش و از او بخواه و خودت را به او واگذار کن. «لَا حَولَ وَ لَا قُوَّ?َ إلَّابِالله»؛ متوجه اين معنا باش که هيچ پناهگاهي و هيچ نيرويي جز پناهگاه الهي و نيروي الهي نيست. لذا آيات و روايات ما اول و وسط و آخر روز را مطرح ميکند. اين براي شبانهروز بود؛ حالا گامبهگام پيش ميرويم.
تأثير شب و روز جمعه بر دعا اما هفته؛ در روزهايي که ايام هفته را تشکيل ميدهند، ميبينيم که در روايات ما شب جمعه و روز جمعه را از نظر اثرگذاري بر روي دعا بطور خاص مطرح ميکنند. روايات در اين زمينه بسيار است. من بنايم بر اين است که نمونهبرداري ميکنم و مطلبم را روي آن استوار ميکنم.
نداي فرشته منادي در شب جمعه در باب شب جمعه ما روايات متعددي داريم؛ يک روايت از پيغمبر اکرم(ص) است که حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى يُنْزِلُ مَلَکاً إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا کُلَّ لَيْلَةٍ فِي الثُّلُثِ الْأَخِيرِ»؛ خداوند در هر شب، در ثلث آخر شب، فرشتهاي را به آسمان دنيا فرو ميفرستد؛ «وَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ»؛ شب جمعه هم که ميشود از اول شب ميفرستد؛ «فَيَأْمُرُهُ فَيُنَادِي»، به او فرمان ميدهد، پس او ندا ميکند. حالا نداهايش چيست؟ «هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آيا درخواست کنندهاي هست که من درخواستش را اجابت کنم؟ «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آيا توبه کنندهاي هست که توبهاش را بپذيرم؟ «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ»؛ آيا کسي هست که طلب آمرزش کند و او را بيامرزم؟ «يَا طَالِبَ الْخَيْرِ أَقْبِلْ»؛ اي کسي که طالب خوبيها هستي، روي بياور؛ «يَا طَالِبَ الشَّرِّ أَقْصِرْ»؛ اي کسي که ـنعوذباللهـ به سمت شرّ داري ميروي، دست بردار. «فَلَا يَزَالُ يُنَادِي بِهَذَا إِلَى أَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ»؛ اين فرشته آنقدر ندا ميکند تا سپيدهدم بدمد. «فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ عَادَ إِلَى مَحَلِّهِ مِنْ مَلَکُوتِ السَّمَاءِ».(بحارالانوار، 2، 314) وقتي که فجر طالع ميشود، برميگردد به همان محل خودش که ملکوت آسمان است.
نداي الهي در شب جمعه روايت ديگر، روايتي است که ابوبصير از امام باقر (ع) نقل ميکند. تفاوت دو روايت را خوب دقت کنيد؛ چون من با توجه به اين نکات اين روايات را ميخوانم. آن روايت اول اين بود که خدا يک فرشته را ميفرستد که ندا کند؛ اما در روايت دوم ميفرمايد خودِ خدا ندا ميکند.
حضرت ميفرمايد: «إنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُنَادِي کُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلِ إِلَى آخِرِهِ»، خداي متعال هر شب جمعه از سر شب تا آخر شب، از بالاي عرش ندا ميدهد: «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُجِيبَهُ»؛ آيا بندهاي هست که من را بخواند و از من براي آخرت و دنيايش درخواست کند، تا قبل از آنکه فجر طالع شود که جوابش را بدهم؟
«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَتُوبُ إِلَيَّ مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آيا بنده مؤمني هست که قبل از طلوع فجر از گناهانش توبه کند تا من توبه او را بپذيرم؟ «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ قَدْ قَتَّرْتُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَسْأَلَنِي الزِّيَادَةَ فِي رِزْقِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَزِيدَهُ وَ أُوَسِّعَ عَلَيْهِ»؛ آيا بنده مؤمني هست که من از نظر رزق و روزي بر او تنگ گرفته باشم، بيايد از من توسعه رزق و روزي را تقاضا کند و روزي بطلبد تا من روزي دنيايياش را توسعه دهم؟ «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ سَقِيمٌ يَسْأَلُنِي أَنْ أَشْفِيَهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُعَافِيَهُ». (وسائل الشيعه، 7، 389) آيا يک بنده مؤمني هست که بيماري داشته باشد و بيايد از من شفا بخواهد قبل از اينکه فجر طالع شود تا من هم او را شفا و عافيتش دهم؟
همه حاجات را شب جمعه بخواه اين روايت مفصل است و ادامه دارد. به همين مقدار در اين دو روايتي که خواندم دقت کنيد؛ هم مسئله امور معنوي را مطرح ميکنند، هم امور مادي را؛ هم گرفتاريهاي معنوي را که انسان از بار گناه، سبکبار شود که در آن مغفرت و توبه هست، هم مسئله حاجات دنيوي را مطرح ميکند.
البته روايت اول به صورت کلي فرمود: «فَيُنَادِي هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آيا کسي هست که از من درخواستي کند، تا من به او بدهم؛ اما روايت دوم اين درخواستها و حاجتها را بخشبخش ميکند.
حاجات معنوي و آخرتي امام باقر (ع) به ابوبصير، اول بهطور کلّي ميفرمايد «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ»؛ اول اين مطلب کلي را فرمود؛ «دنيا» و «آخرت». اول هم آخرت را مطرح ميکند. در بين امور آخرتي هم اهم امور براي من اين است که گناهانم آمرزيده شود.
ميگوييم «دفع ضرر» اولي است از «جلب منفعت»؛ آيا بهتر نيست که انسان جلوي ضرر را بگيرد تا بخواهد جلب منفعت کند؟ اصلاً عاقل اينگونه است. ميگويد اول ضرر نکنم؛ منفعت پيشکش. لذا اول سراغ اين ميرود. البته اينجا «دفع ضرر» نيست، بلکه «رفع ضرر» است. يعني مسئله آمرزش نسبت به گناهان مطرح است. لذا اولاً امور معنوي که اهم امور است را مطرح فرمود؛ در امور معنوي هم اهم آن چيست؟ آمرزش گناهان است که رفع مانع است.
حاجات مادي و دنيايي بعد هم ميرود سراغ دنيايت. وسعت رزق ميخواهي؟ خيال نکني فقط با تلاش خودت، روزيات وسيع ميشود. نه، تنگ و گشاديِ روزي دست کسي است که روزيرسان است. دست من و تو نيست. يکوقت اشتباه نکنيد؛ رزق يعني روزي؛ روزي يعني چه؟ يعني آن چيزي که من در حيات مادي و نشئه دنيويام از آن بهره ميگيرم؛ نه پول زياد.
در آخر بحثم هم به اين مسئله اشاره ميکنم. ممکن است کسي بدود و پول زياد گير بياورد؛ بعد تا آن پول را گير آورد، يک چاله و بلکه چاهي پيدا شود و يکدفعه در آن بيفتد. خوب، اين روزي تو نبود. بيخود خودت را خسته کردي! اين همه تلاش کردي، آخرش هيچ.
اينها را در روايات داريم؛ اينهايي که من ميگويم از خودم نيست. پس مسئله اين نيست؛ توسعه رزق به معناي آن چيزهايي است که من نسبت به زندگي دنياييام از آن بهرهبرداري کنم و سود ببرم. گاهي هم ممکن است خيلي داشته باشم، اما از آن طرف مبتلا به يک سنخ رذيلهاي باشم که حتي براي خودم هم سود نبرم. ميخواهم اين را عرض کنم که در اينجا تعبير روايت، رزق و توسعه رزق است.
وسعت رزق و سلامتي ؛ سرآمد حاجات دنيايي پس بعد از امور آخرتي و معنوي، ميآيد سراغ امور دنيايي که دو چيزي که اهم امور مادي است را من خواندم. يکي اينکه اگر گرفتاري مادي دارم و رزقم تنگ است و دستتنگ هستم، به مقداري که احتياجم هست و بهرهبرداري ميکنم دست و بالم باز شود.
دوم، مسئله بدني و بيماري است؛ اين دو تا را مطرح را ميکند. سرآمد نيازها و امور دنيايي، همين دو مسئله است. بعد در روايت مسائل ديگر هم هست که من بيش از اين نميخوانم لذا بر دعا در شب جمعه تأکيد شده است. يعني اين زمان، خصوصيت دارد و تأثير ميگذارد روي دعاهايي که انسان ميکند؛ چه در بُعد معنوياش، چه در بُعد مادياش. حضرت بُعد مادي را هم بخشبخش کردند؛ مثلاً امور معيشتي و مزاجياش از نظر بيماري و سلامتي را مطرح فرمودند.
روز جمعه ، آقاي روزهاي هفته من از شبِ جمعه بگذرم و به روزِ جمعه برسم. اما روز جمعه؛ راجع به روز جمعه روايات متعدد و بسياري داريم. من اهمّ آنها را مطرح ميکنم. يک روايت از پيغمبر اکرم است که حضرت فرمود: «إنَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ سَيِّدُ الْأَيَّامِ » روز جمعه، سيد و آقاي ايام هفته است؛ «يُضَاعِفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْحَسَنَاتِ»؛ خدا در روز جمعه حسنات را دو برابر ميکند؛ «وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ»؛ گناهان را در اين روز ميآمرزد؛ «وَ يَرْفَعُ فِيهِ الدَّرَجَاتِ»؛ و بر درجات او ميافزايد. اول حسنات، بعد سيئات، بعد درجات؛ منظور از درجات، مقامات معنويه است و ديگر ربطي به اعمال خارجيه ندارد.
اما مراد از حسنات، اعمال جوارحي بود که در مقابلش پاداش است؛ در مقابل سيئات هم ـنعوذباللهـ کيفر است. «وَ يَسْتَجِيبُ فِيهِ الدَّعَوَاتِ»؛ بهطور کلي خداوند دعاهايي را که در روز جمعه ميکنند، مورد اجابت قرار ميدهد. «وَ يَکْشِفُ فِيهِ الْکُرُبَاتِ»؛ رنجها و گرفتاريها را در اين روز برطرف ميکند. «وَ يَقْضِي فِيهِ الْحَاجَاتِ الْعِظَامَ». (بحارالانوار، 86، 274) خداوند در روز جمعه حاجتهاي بزرگ را برآورده ميکند.
ساعت پر برکت در روز جمعه بسيار خوب؛ تا اينجا جنبه کلي داشت که روز جمعه و شب جمعه روي دعا يک چنين اثري دارد. نکته بعدي راجع به اين است که چه ساعتي از ساعات روز جمعه اين اثر هست؟ آيا سراسري است يا ساعت خاصي است؟ در يک روايت که خطبهاي است که علي (ع) خوانده و من فقط اين جملهاش را که راجع به جمعه است ميگويم که فرمودند: «وَ فِيهِ سَاعَةٌ مُبَارَکَةٌ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ فِيهَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ». (وسائل الشيعه؛ 7، 379) يعني در روز جمعه ساعتي هست که بنده مؤمن از خداي متعال چيزي درخواست نميکند، مگر آنکه خدا به او اعطاء ميفرمايد.
معلوم ميشود يک ساعت خاصي در روز جمعه هست که آن ساعت خصوصيت دارد. مثل اينکه تأثيرش روي دعا بيشتر است که اين تعبير را ميفرمايد. «وَ فِيهِ سَاعَةٌ مُبَارَکَةٌ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ فِيهَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ».
ساعات اجابت دعا در روز جمعه اين يک تعبير بود؛ باز هم يک روايت ديگر از علي (ع) داريم که ميفرمايند: «أَکْثِرُوا الْمَسْأَلَةَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الدُّعَاءَ فَإِنَّ فِيهِ سَاعَاتٍ يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ وَ الْمَسْأَلَةُ». ( بحارالأنوار، 86، 349)
تفاوت بين اين دو روايت را ميخواهم بگويم؛ در آن خطبه ميفرمايد «ساعت»، ولي در اين روايت «ساعات» ميفرمايد. معلوم ميشود ساعات خاصي در روز جمعه هست. علي (ع) وقتي که ميفرمايد: «فَإِنَّ فِيهِ سَاعَاتٍ يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ وَ الْمَسْأَلَةُ»، بعد در ذيل آن يک جمله دارد که ميفرمايد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْخَيْرَ وَ الْشَّرَّ يُضَاعَفَانِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»؛ يعني بدانيد که در روز جمعه خير و شرّ مضاعف ميشود.
هم در اين خطبه و هم در اين روايتي که خواندم، دو مطلب هست. يکي اين است که در روز جمعه ساعت مخصوص و زمان مخصوصي هست که آن زمان اثرش بر روي دعا بيشتر است. هيچ منافاتي ندارد که سرتاسر روز مؤثر باشد، اما يک ساعت خاص اثرش بيشتر باشد. اين يک مطلب بود. اما مطلب دوم را در آخر بحث ميگويم.
ساعت اول: از ظهر شرعي تا نداي نماز جمعه
حالا برويم سراغ آن ساعت؛ همچنان گامبهگام پيش ميروم. در روايات يک روايت هست از امام باقر(ع) که ميفرمايد: «فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ سَاعَةٌ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ فِيهَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ»؛ اين همان کبراي کليه است که در روايت علي هم بود. فرمود در روز جمعه يک ساعتي هست که بنده مؤمني از خدا درخواستي نميکند و حاجتي نميطلبد، مگر اينکه خدا به او عطا ميکند. حالا بحث در اين است که کدام ساعت است؟ بعد امام باقر (ع) ميفرمايد: «وَ هِيَ مِنْ حِينِ تَزُولُ الشَّمْسُ إِلَى حِينِ يُنَادَى بِالصَّلَاةِ». ( مستدرکالوسائل، 6، 19)
حضرت خيلي زيبا محدودش ميکند، موقعي که ظهر ميشود، يعني ظهر شرعي که زوال شمس است، تا موقعي که ندا داده ميشود که اين اشاره به آيه شريفه در سوره جمعه و ندا براي نماز جمعه است. چقدر زيبا حضرت آن ساعت را توضيح ميدهند.
ساعت دوم: لحظات پاياني روز جمعه
در يک روايت ديگر هست که اين روايت را من ديدهام که از حضرت زهرا (س) نقل ميکنند که حضرت اين جملات را فرمود: «سَمِعْتُ النَّبِيَّ أنَّ فِي الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا يُرَاقِبُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فِيهَا خَيْراً إلَّا أعْطَاهُ إيَّاهُ»؛ ميگويد من از پيغمبر شنيدم که فرمودند در روز جمعه يک ساعتي هست که اگر شخص مسلمان مراقبت داشته باشد و از خدا در آن ساعت خيري بخواهد، مطمئنّاً خدا به او عنايت ميکند. «قَالَتْ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ أيُّ سَاعَةٍ هِيَ»؛ ميگويد من از پيغمبر سؤال کردم اين ساعتي که شما گفتيد چه وقتي است؟ «قَالَ إذَا تُدَلَّى نِصْفُ عَيْنِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ»؛ يعني حضرت فرمود آن موقعي که نصف خورشيد هنگام غروب استتار پيدا کند.
بعد در ادامه روايت دارد: «وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ تَقُولُ لِغُلَامِهَا إصْعَدْ عَلَى الضِّرابِ فَإذَا رَأيْتَ نِصْفَ عَيْنِ الشَّمْسِ قَدْ تُدَلَّى لِلْغُرُوبِ فَأعْلِمْنِي حَتَّى أدْعُو». (معاني الاخبار، 399) يعني حضرت زهرا به غلامش ميفرمود برو به پشت بام و نگاه کن، هر وقت اين زمان فرا رسيد که موقع غروب، نصف خورشيد بالا بود، من را خبر کن؛ ميخواهم دعا کنم.
من همينطور گام به گام همه اين روايات را براي شما بررسي کردم؛ محصولي که به دست من آمده از آنها اين است که اوّلاً زمان مؤثر است. دعا خودش کاربرد دارد، اما اينها عواملي هستند که روي اجابت دعا اثر ميگذارند؛ از جمله روز جمعه. اما در روز جمعه دو موقعيت و دو زمان است که اثرش بيشتر است.
يکي وقت زوال شمس تا قبل از اينکه نماز جمعه شروع شود؛ دوم، هنگام غروب آفتاب که هنوز تمام قرص پنهان نشده باشد و. يک مقداري از قرص خورشيد نمايان شده باشد؛ يعني آخرين لحظات روز جمعه. بنابر اين من اين بحث را به اين مقدار جمعبندي کرده باشم که در ايام هفته، شب جمعه و روز جمعه، اين دو زمان مؤثرند. بعد هم روند اثرگذاري و جنبههاي عملي و کاربردياش را هم تا حدي بيان کردم.
ثواب خير و عقاب شر در روز جمعه مضاعف است امّا مطلب دوم که در علي (ع) بود، اين بود که بعد از آنکه حضرت فرمود: «أَکْثِرُوا الْمَسْأَلَةَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الدُّعَاءَ فَإِنَّ فِيهِ سَاعَاتٍ يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ وَ الْمَسْأَلَةُ»، اين جمله را هم اضافه کردند که: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْخَيْرَ وَ الْشَّرَّ يُضَاعَفَانِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»؛ عجب! بيا ببين قضيه چه شد.
اين زمان دو کاربرد دارد؛ يک کاربرد از نظر دعاها و امور خير دارد؛ يعني اعمال خيري که روز جمعه انجام ميدهيد دو برابر ميشوند؛ چون در آن روايت ديگر از پيغمبر اکرم هم بود که اين اعمال خير، از نظر پاداش و اثر نيک دو چندان ميشود. از آن طرف هم عجيب است؛ اگر در اين روز گناه کني، کيفرت هم دو چندان ميشود.
جمعه روز تفريح و لااُباليگري نيست «وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْخَيْرَ وَ الْشَّرَّ يُضَاعَفَانِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»؛ يعني بدانيد که خير و شر در روز جمعه دو چندان ميشود. يعني چه؟ يعني اين زمان اثري که ميگذارد روي عمل تو اين است که همينطور که حسناتت مضاعف ميشود، سيئاتت هم مضاعف ميشود. پس حواست را جمع کن.
خيال نکني روز جمعه، روز تفريح و روز لااُباليگري و اين چيزهايي است که متأسفانه متداول است و از احکام اسلامي و معارف ما به دور است. نکند برويد دنبال اينها که ميگويند بگذاريد مردم شاد باشند. واي بر شما که اين حرفها را ميزنيد؛ واي بر شما بيخبرهاي از اسلام که مردم را به سوي گناه و لااُباليگري سوق ميدهيد و بعد هم براي آنها اسباب گناه را فراهم هم ميکنيد و تبليغات ميکنيد.
جمعه که ميشود، ميگويند ديگر ما ميخواهيم مردم را شاد کنيم. شما با اين کارهايتان در قعر جهنميد؛ چون از قيامت بيخبريد. شما در بسياري از گناهان مردم شريکيد. روز جمعه که ميشود، ديگر روز آزادي است!؟ آزادي از هر چيزي؟ از قيد و بند احکام شرعيه هم آزاد ميشويد؟ آنوقت پسوند «اسلامي» را هم به دنبال اسم تشکيلات خود ميکشيد؟
غرضم اين بود؛ «وَ اعْلَمُوا»، اين را بدانيد، خيال نکنيد که اين زمان فقط بر روي خيرت اثر ميگذارد؛ روي شر هم اثر دارد. گناهانت را هم دو چندان ميکند. لذا است که ائمه ما دائم تأکيد ميکردند و ميگفتند که شما خواهيد مُرد و از اين نشئه ميرويد؛ لذا حواستان جمع باشد؛ بار گناهتان را سنگين نکنيد؛ بار خيرتان را زياد کنيد. در آخرين لحظات زندگيشان، سفارششان براي همين بود.
مهر |
|
پاسخ : صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
پاسخ : صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
وَإِذَا جَآءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّيٰ نُؤْتَيٰ مِثْلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌۢ بِمَا كَانُوا۟ يَمْكُرُونَ(124)
شأن نزول آیه:
مرحوم طبرسی در مجمع البیان می فرماید:
این آیه دربارۀ ولید بن مغیره نازل شده بود که از سران و مغز متفکر بت پرستان بود. او به پیامبر(ص) گفت:اگر نبوت راست باشد، من به این مقام از تو سزاوارترم؛ زیرا هم سنم از تو بیشتر است و هم مالم.
مرحوم طبرسی در ادامه می فرماید:
نقل دیگری هم در شأن نزول آیه گفته شده که این آیه، دربارۀ ابوجهل نازل شده است؛ زیرا او تصور می کرد در مسألۀ رسالت هم رقابت جایز است و می گفت:« ما و قبیلۀ بنی عبد مناف(که طایفۀ پیامبر بود) در همه چیز باهم رقابت داشتیم و همچون دو اسب مسابقه ، دوش به دوش هم می رفتیم، تا اینکه آنها ادعا کردند: پیامبری از میان ما برخاسته است که به او وحی می شود؛ ولی ممکن نیست ما به او ایمان بیاوریم، مگر اینکه بر ما نیز وحی شود، همانطور که بر او وحی می شود.»
طرز تفکر سردمداران باطل:
در این آیۀ شریف، به طرز تفکر و بهانه های سران کفر برای ایمان نیاوردن اشاره کرده( ضمیر در جاءتهم به سران کفر برمی گردد) و می فرماید: هر زمان که آیه ای از طرف خدا برای هدایت آنها فرستاده شد، گفتند: ما هرگز ایمان نمی آوریم، مگر اینکه به ما نیز همان مقامات و آیاتی که به رسولان الهی اعطا شده است داده شود.
همانطور که در شأن نزول آیه مشخص شد، آنها گمان می کردند مقام رسالت به سن و سال، زیادی اموال یا رقابت های بی اساس قبیله ای بستگی دارد و خداوند باید این ملاک های بی ارزش را رعایت کند؛ حال آنکه ملاک ها هرگز برای اعطای مقام رسالت شایسته نبوده و خداوند در پاسخی روشن به آنان می فرماید:
«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»«خداوند بهتر می داند، رسالت خود را در کجا قرار دهد.»
لازم نیست شما به خدا آموزش بدهید که پیامبران خود را چگونه انتخاب کند.
ادامه...
پاسخ : صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
علم الهی و جایگاه رسالت:
همان طور که گفته شد، اعطای مقام رسالت، به سن، مال و موقعیت اجتماعی ارتباطی ندارد؛ بلکه شرط آن، قبل از هر چیز، آمادگی روحی، پاکی ضمیر، سجایای اصیل انسانی، فکر بلند و اندیشۀ قوی و بالاخره تقوا و پرهیزگاری فوق العاده است. وجود این صفات – خصوصا آمادگی برای مقام عصمت – چیزی است که جز خدا نمی داند.
لازم به ذکر است که جانشین پیامبر(ص) نیز تمام صفات و برنامه های او را، به جز وحی و تشریع دارد؛ یعنی هم حافظ شرع و شریعت است و هم پاسدار مکتب و قوانین او و هم رهبر معنوی و مادی مردم؛ به همین جهت باید او هم دارای مقام عصمت و مصون از خطا و گناه باشد، تا بتواند امامت خویش را به ثمر برساند و رهبری مطاع و سرمشقی مورد اعتماد باشد.
به همین دلیل، انتخاب او نیز به دست خداست و او می داند این مقام را در چه جایی قرار دهد؛ نهئ خلق خدا و نه از طریق انتخاب مردم و شورا.
سرنوشت رهبران پرمدعا:
ویژگی سردمداران کفر این بود که بسیار خودخواه بوده و می خواستند با کارهای خلاف خود و اطاعت نکردن از پیامبر(ص)، موقعیت و بزرگی خویش را حفظ کنند و در این راه باطل، بسیار تلاش داشتند؛ از این رو خداوند آنان را به عذابی که مناسب با ویژگی آنها است، دچار می کند و آن اینکه، در مقابل تکبر و خودخواهی، آنان را خوار و ذلیل کرده (صَغَارٌ عِندَ الله) و در مقابل تلاش زیاد و شدید آنها در راه باطل، آنان را به عذاب شدید گرفتار خواهد نمود.
پاسخ : صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
پیام های این آیه:
1- سردمداران قدرتمند، به دلیل خود برتر بینی، از ایمان به رسالت پیامبر(ص) و آیات خدا سر باز می زدند «قَالُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّيٰ نُؤْتَيٰ مِثْلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ»
2- گزینشهای الهی و انتخاب رسول از سوی خداوند، بر اساس علم کامل او به شایستگی رسولان انجام می گیرد.«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»
3- ذلت و خواری، کیفر استکبار و مکر در برابر حق است.«لَن نُّؤْمِنَ ... سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ»
4- بین گناه و کیفر آن، در نظام مجازات الهی نوعی تناسب برقرار است؛ زیرا خداوند ذلت و خواری را کیفر متکبران و خودخواهان قرار داده است.«لَن نُّؤْمِنَ حَتَّيٰ ... سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ ...»
5- خواری در نزد خداوند بدترین ذلت ها و در پی دارندۀ عذاب است.« سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ »
6- مکر و حیله در برابر برنامه های خداوند در پی دارندۀ خواری و عذاب است.«وَعَذَابٌ شَدِيدٌۢ بِمَا كَانُوا۟ يَمْكُرُونَ»
برگرفته از کتاب تفسیر همراه
توضیحی در مورد فعل «أَجرَمُوا»
اجرموا : قطع کردند ( فعل ماضی از مادۀ «جرم» باب افعال )
تفسیر نمونه ج 5 ، ص 432 ، از آنجا که افراد گناهکار، پیوندها را قطع می کنند و خود را از اطاعت فرمان خدا جدا می سازند، این کلمه به « گناه » نیز اطلاق شده است ( مجرم یعنی گنه کار ). در این کلمه، اشاره لطیفی به این حقیقت است که هر انسانی در ذات خود ، پیوندی با حق، پاکی و عدالت دارد و آلودگی به گناه، در واقع جدایی از این فطرت الهی است.
پاسخ : صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][tashvigh]
پاسخ : صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
ممنون[golrooz][golrooz][golrooz]