یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
نمایش نسخه قابل چاپ
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
تو را رسد شکر آویز خواجگی که جود
که آستین به کریمان عالم افشانی
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر ز آنکه چو گردی ز میان برخیزم
مگیر چشم عنایت ز حال حافظ باز
و گر نه حال بگویم به آصف ثانی
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به ابی نخرد طوفان را
[golrooz]
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده ست
تو آفتاب ملکی و هر جا که میروی
چون سایه از قفای تو دولت بود دوان
نـــــــــــی حدیث را پر خـــــــون میکند
قصـــــــه های عشــــق مجنون میکند
دور فلکی یکسره برمنهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد بار به منزل
لحظه ها خاموش است
و من دوست میدارم
این تاریکی را
این غم یادگار عشق توست
یادگاریت
زیباست
گرچه تلخ است
اما زیباست