-
پاسخ : صفحه ی 212 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 34 از سوره ی فرقان
(آيه 20)
شأن نزول:
جمعى از مفسران در شأن نزول اين آيه چنين آوردهاند كه جمعى از سران مشركان خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند و گفتند: اى محمّد! تو از ما چه مىخواهى؟ اگر رياست مىطلبى ما تو را سر پرست خود مىكنيم، و اگر علاقه به مال دارى از اموال خود براى تو جمع مىكنيم، اما هنگامى كه ديدند پيامبر تسليم نشد به بهانه جويى پرداختند و گفتند: تو چگونه فرستاده خدا هستى با اين كه غذا مىخورى و در بازارها توقف مىكنى؟! و گفتند: او مىخواهد حكمران ما شود، در حالى كه روش او مخالف سيره پادشاهان است! آيه نازل شد و اين حقيقت را روشن ساخت كه روش پيامبر اسلام روش همه پيامبران پيشين است.
تفسير:
همه پيامبران چنين بودند! در چند آيه قبل يكى از بهانه جوييهاى مشركان آمده بود و جوابى اجمالى و سر بسته براى آن گفته شد، اين آيه به همان مطلب باز گشته و پاسخى صريحتر و مشروحتر به آن داده، مىگويد: «ما هيچ يك از رسولان را قبل از تو نفرستاديم مگر اين كه همه آنها (از جنس بشر بودند) غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند» و با مردم حشر و نشر داشتند (وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ).
و در عين حال «بعضى از شما را وسيله امتحان بعض ديگر قرار داديم» (وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً).
اين آزمايش ممكن است از اين طريق باشد كه انتخاب پيامبران از انسانهايى كه از ميان تودههاى جمعيت محروم بر مىخيزند خود آزمايش بزرگى است، چرا كه گروهى ابا دارند زير بار همنوع خود بروند بخصوص كسى كه از نظر امكانات مادى و يا سن و سال در سطح پايينى قرار داشته باشد.
و به دنبال اين سخن، همگان را مورد خطاب قرار داده و سؤال مىكند: «آيا صبر و شكيبايى پيشه مىكنيد»؟ (أَ تَصْبِرُونَ). چرا كه مهمترين ركن پيروزى در تمام اين آزمايشها صبر و استقامت و پايمردى است.
و در پايان آيه به عنوان يك هشدار مىفرمايد: «پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده و هست» (وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً).
مبادا تصور كنيد چيزى از رفتار شما در برابر آزمونهاى الهى از ديده بينا و موشكاف علم خداوند مكتوم و پنهان مىماند، او همه را دقيقا مىداند و مىبيند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 212 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 34 از سوره ی فرقان
آغاز جزء نوزدهم قرآن مجيد
ادامه سوره فرقان
(آيه 21)
ادعاهاى بزرگ: در اينجا دو قسمت ديگر از بهانههاى مشركان را مطرح كرده، چنين پاسخ مىدهد.
نخست مىفرمايد: «آنها كه اميدى به لقاى ما ندارند (و رستاخيز را انكار مىكنند)، مىگويند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمىشوند، و يا پروردگارمان را با چشم خود نمىبينيم» (وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا).
اين قابل قبول نيست كه پيك وحى تنها بر او نازل شود و ما او را نبينيم! بهترين دليل براى اين كه اين سخنان را به خاطر تحقيق پيرامون نبوت پيامبر نمىگفتند اين است كه تقاضاى مشاهده پروردگار كردند و او را تا سر حد يك جسم قابل رؤيت تنزل دادند، همان تقاضاى بىاساسى كه مجرمان بنى اسرائيل نيز داشتند، و پاسخ قاطع آن را شنيدند كه شرح آن در سوره اعراف آيه 143 آمده است.
لذا قرآن در پاسخ اين تقاضاها مىگويد: «آنها در مورد خود تكبر ورزيدند و گرفتار غرور و كبر و خود بينى شدند» (لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ).
«و طغيان كردند، چه طغيان بزرگى»؟ (وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً).
(آيه 22)
سپس به عنوان تهديد مىگويد: اينها كه تقاضا دارند فرشتگان را ببينند، به آرزوى خود مىرسند اما «روزى كه فرشتگان را مىبينند روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود» چرا كه روز مجازات و كيفرهاى دردناك اعمال آنهاست (يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ).
آرى! در آن روز از ديدن فرشتگان خوشحال نخواهند شد، بلكه چون نشانههاى عذاب را همراه مشاهده آنان مىبينند به قدرى در وحشت فرو مىروند كه همان جملهاى را كه در دنيا به هنگام احساس خطر در برابر ديگران مىگفتند بر زبان جارى مىكنند «و مىگويند: ما را امان دهيد، ما را معاف داريد» (وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً).
ولى بدون شك نه اين جمله و نه غير آن اثرى در سر نوشت محتوم آنها ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 212 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 34 از سوره ی فرقان
(آيه 23)
اين آيه وضع اعمال اين مجرمان را در آخرت مجسّم ساخته، مىگويد: «و ما به سراغ تمام اعمالى كه آنها انجام دادند مىرويم و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا مىكنيم»! (وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً). يعنى، اعمال آنها به قدرى بىارزش و بىاثر خواهد شد كه اصلا گويى عملى وجود ندارد.
زيرا چنين كه به عمل انسان شكل و محتوا مىدهد، نيّت و هدف عمل است، افراد با ايمان، با انگيزه الهى و هدفهاى مقدس و پاك به سراغ انجام كارها مىروند در حالى كه مردم بىايمان غالبا گرفتار تظاهر، ريا كارى و تقلب و غرور و خود بينى هستند، و همين سبب بىارزش شدن اعمال آنها مىشود.
(آيه 24)
و از آنجا كه قرآن معمولا نيك و بد را در برابر هم قرار مىدهد تا با مقايسه، وضع هر دو روشن شود، اين آيه از بهشتيان سخن مىگويد و مىفرمايد:
«بهشتيان در آن روز قرارگاهشان بهتر و استراحتگاهشان نيكوتر است» (أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا).
(آيه 25)
آسمان با ابرها شكافته مىشود! باز در اينجا بحث در باره قيامت و سر نوشت مجرمان در آن روز ادامه مىيابد نخست مىگويد: روز گرفتارى و اندوه مجرمان «روزى است كه آسمان با ابرها از هم مىشكافد و فرشتگان پى در پى نازل مىشوند»! (وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلًا).
اين آيه در حقيقت پاسخى است به يكى ديگر از بهانه جوييهاى مشركان، زيرا آنها انتظار داشتند خداوند و فرشتگان، طبق اساطير و افسانههايشان، در ميان ابرها به سراغشان بيايند و آنها را به سوى حق دعوت كنند، در اسطورههاى يهود نيز آمده كه گاه خداوند در لا بلاى ابرها ظاهر مىشد!
در مورد شكافته شدن آسمان با ابرها ممكن است بگوييم: از يك سو پردههاى جهان ماده از مقابل چشم انسان كنار برود و عالم ماوراء طبيعت را مشاهده كند، و از سوى ديگر كرات آسمانى متلاشى شوند و ابرهاى انفجارى آشكار گردند، و در لابلاى آنها شكافهايى نمايان باشد، آن روز، روز پايان اين جهان و آغاز رستاخيز است، روز بسيار دردناكى است براى مجرمان بىايمان و ستمكاران لجوج.
(آيه 26)
سپس به يكى از روشنترين مشخصات آن روز پرداخته، مىگويد:
«حكومت حقيقى در آن روز از آن خداوند رحمان است» (الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ).
حتى آنها كه در اين جهان نوعى حكومت مجازى و محدود و فانى و زود گذر داشتند نيز از صحنه حكومت كنار مىروند، و حاكميت از هر نظر و در تمام جهات مخصوص ذات پاك او مىشود.
و به همين دليل «آن روز روز سختى براى كافران خواهد بود» (وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً). در حالى كه براى مؤمنان بسيار سهل و آسان است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 212 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 34 از سوره ی فرقان
(آيه 27)
شأن نزول: در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دو نفر دوست در ميان مشركان به نام «عقبه» و «ابى» بودند هر زمان عقبه از سفر مىآمد غذايى ترتيب مىداد و اشراف قومش را دعوت مىكرد و در عين حال دوست مىداشت به محضر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله برسد هر چند اسلام را نپذيرفته بود.
روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتيب غذا داد و دوستان را دعوت كرد، در ضمن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز دعوت نمود.
هنگامى كه سفره را گستردند و غذا حاضر شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من از غذاى تو نمىخورم تا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت من دهى، «عقبه» شهادتين بر زبان جارى كرد.
اين خبر به گوش دوستش «ابى» رسيد، گفت: اى عقبه! از آئينت منحرف شدى؟
او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم. من از اين شرم داشتم كه او از سفره من برخيزد بىآنكه غذا خورده باشد لذا شهادت دادم! ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمىشوم مگر اين كه در برابر او بايستى و سخت توهين كنى! عقبه اين كار را كرد و مرتد شد، و سر انجام در جنگ بدر در صف كفار به قتل رسيد و رفيقش «ابى» نيز در جنگ احد كشته شد.
اين آيه و دو آيه بعد از آن نازل گرديد و سر نوشت مردى را كه در اين جهان گرفتار دوست گمراهش مىشود و او را به گمراهى مىكشاند شرح داد.
تفسير: روز قيامت صحنههاى عجيبى دارد كه بخشى از آن در آيات گذشته آمد و در اينجا بخش ديگرى را خاطرنشان مىكند، و آن مسأله حسرت فوقالعاده ظالمان از گذشته خويش است نخست مىفرمايد: «و (به خاطر آور) روزى را كه ظالم هر دو دست خويش را از شدت حسرت به دندان مىگزد، مىگويد: اى كاش با (رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله) راهى برگزيده بودم» (وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا).
اين كار شايد به خاطر اين باشد كه اين گونه اشخاص هنگامى كه گذشته خويش را مىنگرند خود را مقصر مىدانند و تصميم بر انتقام از خويشتن مىگيرند و اين نوعى انتقام است تا بتوانند در سايه آن كمى آرامش يابند.
(آيه 28)
در اين آيه اضافه مىكند كه اين ظالم بيدادگر كه در دنيايى از تأسف فرو رفته مىگويد: «اى واى بر من! كاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نكرده بودم» (يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا).
كه تمام بدبختى من در ترك رابطه با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قبول رابطه با اين دوست گمراه بود.
منظور از «فلان» همان شخص است كه او را به گمراهى كشانده: شيطان يا دوست بد يا خويشاوند گمراه.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 212 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 34 از سوره ی فرقان
(آيه 29)
باز ادامه داده، مىگويد: «او مرا از ياد آورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن كه (ياد حق) به سراغ من آمده بود»! (لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي).
و در پايان آيه مىگويد: «و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است» (وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا). چرا كه انسان را به بيراههها و مناطق خطر مىكشاند و بعد او را سرگردان رها كرده و به دنبال كار خود مىرود.
حقيقت خذلان اين است كه كسى دل به يارى ديگرى ببندد ولى او درست در لحظات حساس دست از كمك و ياريش بر دارد.
در حديثى از امام جواد عليه السّلام مىخوانيم: «از همنشينى بدان بپرهيز كه همچون شمشير برهنهاند، ظاهرشان زيبا و آثارشان بسيار زشت است»!
(آيه 30)
خدايا، مردم قرآن را ترك كردند! از آن جا كه در آيات گذشته انواع بهانه جوييهاى مشركان لجوج و افراد بىايمان مطرح شده بود، اين آيه ناراحتى و شكايت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را در پيشگاه خدا از كيفيت بر خورد اين گروه با قرآن باز گو كرده، مىگويد: «پيامبر بر پيشگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا! اين قوم من قرآن را ترك گفتند و از آن دورى جستند» (وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً).
اين سخن و اين شكايت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله امروز نيز همچنان ادامه دارد، كه از گروه عظيمى از مسلمانان به پيشگاه خدا شكايت مىبرد كه اين قرآن را به دست فراموشى سپردند، قرآنى كه مملوّ از برنامههاى زندگى مىباشد، اين قرآن را رها ساختند و حتى براى قوانين مدنى و جزائيشان دست گدايى به سوى ديگران دراز كردند!
قرآن در ميان آنها به صورت يك كتاب تشريفاتى در آمده است، تنها الفاظش را با صداى جالب از دستگاههاى فرستنده پخش مىكنند، و جاى آن در كاشى كاريهاى مساجد به عنوان هنر معمارى است، براى افتتاح خانه نو، و يا حفظ مسافر، و شفاى بيماران، و حد اكثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مىكنند.
آرى! امروز هم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرياد مىزند: «خدايا! قوم من قرآن را مهجور داشتند»!
(آيه 31)
اين آيه براى دلدارى پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله- كه با اين موضعگيرى خصمانه دشمنان مواجه بود- مىفرمايد: «و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم» (وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ).
فقط تو نيستى كه با عداوت سر سختانه اين گروه رو برو شدهاى، همه پيامبران در چنين شرايطى قرار داشتند كه گروهى از «مجرمان» به مخالفت آنها بر مىخاستند و كمر دشمنى آنان را مىبستند.
ولى بدان تو تنها و بدون ياور نيستى «همين بس كه خدا هادى و راهنما، و يار و ياور توست» (وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً).
نه وسوسههاى آنها مىتواند تو را گمراه سازد چرا كه هادى تو خداست، و نه توطئههاى آنها مىتواند تو را در هم بشكند چرا كه ياورت پروردگار است كه علمش برترين علمها و قدرتش ما فوق همه قدرتهاست.
خلاصه تو بايد بگويى:
هزار دشمنم ار مىكنند قصد هلاك---توام چو دوستى از دشمنان ندارم باك
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 212 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 34 از سوره ی فرقان
(آيه 32)
باز در اين آيه به يكى ديگر از بهانه جوييهاى اين مجرمان بهانه جو اشاره كرده، مىگويد: «و كافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نمىشود»؟! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً).
اصولا بهتر بود خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز از تمام اين قرآن يكجا با خبر باشد تا هر چه مردم از او مىخواهند و مىپرسند فورا پاسخ گويد.
در دنباله آيه به آنها چنين پاسخ مىگويد: «اين به خاطر آن است كه قلب تو را به وسيله آن محكم داريم و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم» (كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا).
قرآن مجموعهاى است از اوامر و نواهى، احكام و قوانين، تاريخ و موعظه، و مجموعهاى از استراتژى و تاكتيكهاى مختلف در برخورد با حوادثى كه در مسير امت اسلامى به سوى جلو پيش مىآمده است.
چنين كتابى كه همه برنامه حتى قوانين كلى را از طريق حضور در صحنههاى زندگى مردم تبيين و اجرا مىكند امكان ندارد قبلا يكجا تدوين و تنظيم شود، اين بدان مىماند كه رهبر بزرگى براى پياده كردن انقلاب تمام اعلاميهها و بيانيهها و امر و نهىهايش را كه به مناسبتهاى مختلف ايراد مىشود يكجا بنويسد و نشر دهد، آيا هيچ كس مىتواند چنين سخنى را عاقلانه بداند؟!
(آيه 33)
سپس براى تأكيد بيشتر روى پاسخ فوق مىفرمايد: «آنها هيچ مثلى براى تو نمىآورند (و هيچ بحث و سخنى را براى تضعيف دعوت تو طرح نمىكنند) مگر اين كه ما حق را براى تو مىآوريم، و تفسيرى بهتر» و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند! (وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً).
(آيه 34)
و از آنجا كه اين دشمنان كينهتوز و مشركان متعصب و لجوج بعد از مجموعه ايرادات خود چنين استنتاج كرده بودند كه محمّد و يارانش با اين صفات و اين كتاب و اين برنامههايى كه دارند بدترين خلق خدايند- العياذ باللّه- و چون ذكر اين سخن با كلام فصيح و بليغى همچون قرآن تناسب نداشت در اين آيه خداوند به پاسخ اين سخن مىپردازد بىآنكه اصل گفتار آنها را نقل كند، مىگويد:
تو گمراه نيستى «آنان كه بر صورتهايشان به سوى جهنم محشور مىشوند بدترين محل را دارند و گمراهترين افرادند» (الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلى وُجُوهِهِمْ إِلى جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلًا).
اين از يك سو نشانه خوارى و ذلّت آنهاست، چرا كه آنها در دنيا نهايت كبر و غرور و خود برتر بينى نسبت به خلق خدا داشتند، و از سوى ديگر تجسّمى است از گمراهيشان در اين جهان.
در مقابل گروهى قامتهايى همچون سرو دارند و صورتهاى درخشانى همچون ماه، با گامهاى بلند بسرعت به سوى بهشت مىروند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-2.html
-
صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان
[golrooz] صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْكِتَٰبَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَٰرُونَ وَزِيرًا(35)
و به يقين [ما] به موسي كتاب [آسماني] عطا كرديم و برادرش هارون را همراه او دستيار[ش] گردانيديم(35)
فَقُلْنَا اذْهَبَآ إِلَي الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا فَدَمَّرْنَٰهُمْ تَدْمِيرًا(36)
پس گفتيم هر دو به سوي قومي كه نشانه هاي ما را به دروغ گرفتند برويد پس [ما] آنان را به سختي هلاك نموديم(36)
وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُوا۟ الرُّسُلَ أَغْرَقْنَٰهُمْ وَجَعَلْنَٰهُمْ لِلنَّاسِ ءَايَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّٰلِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا(37)
و قوم نوح را آنگاه كه پيامبران [خدا] را تكذيب كردند غرقشان ساختيم و آنان را براي [همه] مردم عبرتي گردانيديم و براي ستمكاران عذابي پر درد آماده كرده ايم(37)
وَعَادًا وَثَمُودَا۟ وَأَصْحَٰبَ الرَّسِّ وَقُرُونًۢا بَيْنَ ذَٰلِكَ كَثِيرًا(38)
و [نيز] عاديان و ثموديان و اصحاب ر س و نسلهاي بسياري ميان اين [جماعتها] را [هلاك كرديم](38)
وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَٰلَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا(39)
و براي همه آنان مثلها زديم و همه را زير و ز ب ر كرديم(39)
وَلَقَدْ أَتَوْا۟ عَلَي الْقَرْيَةِ الَّتِيٓ أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا۟ يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا۟ لَا يَرْجُونَ نُشُورًا(40)
و قطعا بر شهري كه باران بلا بر آن بارانده شد گذشته اند مگر آن را نديده اند [چرا] ولي اميد به زنده شدن ندارند(40)
وَإِذَا رَأَوْكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا(41)
و چون تو را ببينند جز به ريشخندت نگيرند [كه] آيا اين همان كسي است كه خدا او را به رسالت فرستاده است(41)
إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا لَوْلَآ أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا(42)
چيزي نمانده بود كه ما را از خدايانمان اگر بر آن ايستادگي نمي كرديم منحرف كند و هنگامي كه عذاب را مي بينند به زودي خواهند دانست چه كسي گمراه تر است(42)
أَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَيٰهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا(43)
آيا آن كس كه هواي [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدي آيا [مي تواني] ضامن او باشي(43)
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا(44)
يا گمان داري كه بيشترشان مي شنوند يا مي انديشند آنان جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراه ترند(44)
أَلَمْ تَرَ إِلَيٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَآءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا(45)
آيا نديده اي كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مي خواست آن را ساكن قرار مي داد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم(45)
ثُمَّ قَبَضْنَٰهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا(46)
سپس آن [سايه] را اندك اندك به سوي خود بازمي گيريم(46)
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا(47)
و اوست كسي كه شب را براي شما پوششي قرار داد و خواب را [مايه] آرامشي و روز را زمان برخاستن [شما] گردانيد(47)
وَهُوَ الَّذِيٓ أَرْسَلَ الرِّيَٰحَ بُشْرًۢا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً طَهُورًا(48)
و اوست آن كس كه بادها را نويدي پيشاپيش رحمت خويش [=باران] فرستاد و از آسمان آبي پاك فرود آورديم(48)
لِّنُحْۦِيَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَآ أَنْعَٰمًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا(49)
تا به وسيله آن سرزميني پژمرده را زنده گردانيم و آن را به آنچه خلق كرده ايم از دامها و انسانهاي بسيار بنوشانيم(49)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَٰهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا۟ فَأَبَيٰٓ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا(50)
و قطعا آن [پند] را ميان آنان گوناگون ساختيم تا توجه پيدا كنند و[لي ] بيشتر مردم جز ناسپاسي نخواستند(50)
وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَّذِيرًا(51)
و اگر مي خواستيم قطعا در هر شهري هشداردهنده اي برمي انگيختيم(51)
فَلَا تُطِعِ الْكَٰفِرِينَ وَجَٰهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا(52)
پس از كافران اطاعت مكن و با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادي بزرگ بپرداز(52)
۞ وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا(53)
و اوست كسي كه دو دريا را موج زنان به سوي هم روان كرد اين يكي شيرين [و] گوارا و آن يكي شور [و] تلخ است و ميان آن دو مانع و حريمي استوار قرار داد(53)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان
(آيه 35)
اين همه درس عبرت و اين همه بىخبرى! در اينجا قرآن مجيد براى دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان از يك سو و تهديد مشركان بهانهجو از سوى ديگر به تاريخ اقوام گذشته و سر گذشت شوم آنها اشاره كرده، نخست مىفرمايد: «و ما به موسى، كتاب (آسمانى) داديم، و برادرش هارون را ياور او قرار داديم» (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان
(آيه 36)
ما به آن دو خطاب كرديم «و گفتيم: به سوى اين قوم برويد كه آيات ما را تكذيب كردند» (فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا).
آنها از يك سو آيات و نشانههاى خدا را كه در آفاق و انفس و در تمام عالم هستى وجود دارد عملا تكذيب نمودند و از سوى ديگر تعليمات انبياى پيشين را نيز ناديده گرفته، و آنها را تكذيب نمودند.
ولى با تمام تلاش و كوششى كه موسى و برادرش انجام دادند، و با ديدن آن همه معجزات عظيم و متنوع و روشن، باز راه كفر و انكار را پيش گرفتند، لذا «ما آنها را شديدا در هم كوبيديم و نابود كرديم» (فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً).
(آيه 37)
همچنين «قوم نوح را هنگامى كه رسولان الهى را تكذيب كردند، غرق نموديم و (سر نوشت) آنها را نشانه روشنى براى عموم مردم قرار داديم، و براى همه ستمگران عذاب دردناكى فراهم ساختيم» (وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً).
(آيه 38)
همچنين «قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس و اقوام بسيار ديگرى را كه در اين ميان بودند» هلاك كرديم (وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً).
قوم عاد همان قوم «هود» پيامبر بزرگ خدا هستند، كه از سر زمين احقاف (يا يمن) مبعوث شد، و قوم ثمود، قوم پيامبر خدا «صالح» هستند كه از سر زمين وادى القرى (ميان مدينه و شام) مبعوث گرديد، و «اصحاب رس» قومى بودند كه درخت صنوبرى را- كه «يافث» فرزند «نوح» غرس كرده بود- مىپرستيدند، آنها دوازده شهر آباد داشتند كه بر كنار نهرى به نام «رس» بود.
هنگامى كه آنها در كفر و بت پرستى فرو رفتند، خداوند پيامبرى از بنى اسرائيل به سوى آنها فرستاد اما آنها ايمان نياوردند، پيامبر براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا كرد آن درخت بخشكد آن درخت خشكيد.
آنها هنگامى كه چنين ديدند سخت ناراحت شدند، و تصميم بر كشتن آن پيامبر گرفتند، چاهى عميق كندند و او را در آن افكندند.
خداوند به خاطر اين اعمال زشت، و اين ظلم و ستمها آنها را به عذاب شديدى گرفتار كرد و نابود ساخت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان
(آيه 39)
ولى ما هرگز آنها را غافلگيرانه مجازات نكرديم، بلكه «براى هر يك از آنها مثلها زديم» (وَ كُلًّا ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ).
به ايرادهاى آنها پاسخ گفتيم، همچون پاسخ ايرادهايى كه به تو مىكنند، اخطار كرديم، انذار نموديم، و سر نوشت و داستانهاى گذشتگان را براى آنها باز گو كرديم.
اما هنگامى كه هيچ يك از اينها سودى نداد «هر يك از آنها را در هم شكستيم و هلاك كرديم» (وَ كُلًّا تَبَّرْنا تَتْبِيراً).
(آيه 40)
و سر انجام در اين آيه اشاره به ويرانههاى شهرهاى قوم لوط مىكند كه در سر راه مردم حجاز به شام قرار گرفته، و تابلو زنده و گويايى از سر نوشت دردناك اين آلودگان و مشركان است، مىفرمايد: «آنها [مشركان مكّه] از كنار شهرى كه باران شرّ و بد بختى [بارانى از سنگهاى نابود كننده] بر سرشان ريخته شد گذشتند آيا آنها (در سفرهايشان به شام) اين صحنه را نديدند» و در زندگى آنها نينديشيدند؟! (وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها).
آرى! اين صحنه را ديده بودند، ولى هرگز درس عبرت نگرفتند چرا كه «آنها به رستاخيز ايمان و اميد ندارند»! (بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً).
مرگ را پايان اين زندگى مىشمرند، و اگر به زندگى پس از مرگ هم معتقد باشند اعتقادى بسيار سست و بىپايه دارند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان
(آيه 41)
اين آيه نمونه ديگرى از منطق مشركان و كيفيت بر خورد آنها با پيامبر اسلام و دعوت راستين او را باز گو مىكند.
نخست مىگويد: «آنها هنگامى كه تو را مىبينند (تنها كارى كه انجام مىدهند اين است كه) به باد مسخرهات مىگيرند (و مىگويند:) آيا اين همان كسى است كه خدا او را به عنوان پيامبر بر انگيخته است» (وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا).
(آيه 42)
سپس قرآن در ادامه گفتار مشركان و از زبان آنها چنين نقل مىكند:
«اگر ما بر پرستش خدايانمان استقامت نمىكرديم بيم آن مىرفت كه ما را گمراه سازد» و ارتباطمان را با آنها قطع كند (إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها).
ولى قرآن از چند راه به آنها پاسخ مىگويد نخست با يك جمله كوبنده به اين گروه كه اهل منطق نبودند چنين پاسخ مىدهد: «هنگامى كه عذاب الهى را ببينند بزودى مىفهمند چه كسى گمراهتر بوده است»؟! (وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا).
(آيه 43)
دومين پاسخى كه قرآن به سخنان آنها مىدهد در اين آيه آمده است، روى سخن را به پيامبر كرده، به عنوان دلدارى و تسلّى خاطر و هم به عنوان بيان دليل اصلى عدم پذيرش دعوت پيامبر از سوى آنان مىفرمايد: «آيا ديدى كسى كه معبود خود را هواى نفس خويش برگزيده»؟! (أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ).
«آيا با اين حالت تو قادر به هدايت او و دفاع از او هستى»؟! (أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا).
يعنى، اگر آنها در برابر دعوت تو دست به استهزاء و انكار و انواع مخالفتها زدند نه خاطر آن بوده كه منطق تو ضعيف و دلائل تو غير قانع كننده و در آئينت جاى شك و ترديد است بلكه به خاطر اين است كه آنها پيرو فرمان عقل و منطق نيستند، معبود آنها هواى نفسشان است، و هوى پرستى سر چشمه غفلت و بىخبرى و كفر و بىايمانى است
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان
(آيه 44)
بالاخره سومين پاسخى كه قرآن به اين گروه گمراه مىدهد اين است كه مىگويد: «آيا تو گمان مىكنى كه بيشتر آنها مىشنوند يا مىفهمند»؟! (أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ).
«آنها تنها مانند چهار پايانند، بلكه آنان گمراهترند»! (إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا).
يعنى سخريهها و سخنان زننده و غير منطقى آنها هرگز تو را ناراحت نكند چون آدمى يا بايد خود داراى عقل باشد و آن را به كار گيرد و مصداق «يَعْقِلُونَ» گردد و يا اگر از علم و دانش بر خوردار نيست از دانايان سخن بشنود و مصداق «يَسْمَعُونَ» باشد اما اين گروه نه آنند و نه اين، و به همين دليل با چهار پايان تفاوتى ندارند، و روشن است كه از چهار پا نمىتوان توقعى داشت، جز نعره كشيدن و لگد زدن، و كارهاى غير منطقى انجام دادن.
بلكه اينها از چهار پايان نيز بد بختتر و بينواترند كه آنها امكان تعقل و انديشه ندارند، و اينها دارند و به چنان روزى افتادهاند!
(آيه 45)
حركت سايهها! در اينجا سخن از قسمتهاى مهمى از نعمتهاى الهى به عنوان بيان اسرار توحيد و خدا شناسى است. سخن از نعمت «سايهها» و سپس اثرات و بركات «شب» و «خواب و استراحت» و «روشنايى» روز و «وزش بادها» و «نزول باران» و «زنده شدن زمينهاى مرده» و «سيراب شدن» چهار پايان و انسانهاست.
نخست مىگويد: «آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت»؟! (أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ).
«و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد» سايهاى هميشگى و جاودانى (وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً).
اين سايه كشيده و گسترده همان سايهاى است كه بعد از طلوع فجر و قبل از طلوع آفتاب بر زمين حكمفرماست و لذتبخشترين سايهها و ساعات همان است.
زيرا به دنبال آن مىفرمايد: «سپس خورشيد را بر وجود اين سايه گسترده دليل قرار داديم» (ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا).
اشاره به اين كه اگر آفتاب نبود مفهوم سايه روشن نمىشد، اصولا سايه از پرتو آفتاب به وجود مىآيد
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان
(آيه 46)
در اين آيه مىفرمايد: «سپس آن را آهسته جمع مىكنيم» و نظام سايه و آفتاب را حاكم مىسازيم (ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً).
مىدانيم هنگامى كه خورشيد طلوع مىكند تدريجا سايهها بر چيده مىشود تا به هنگام ظهر كه در بعضى از مناطق سايه بكلى معدوم مىشود، و در ديگر مناطق به حد اقل خود مىرسد و به اين ترتيب سايهها نه يك دفعه ظاهر مىگردند، و نه يك دفعه بر چيده مىشوند، و اين خود يكى از حكمتهاى پروردگار است، چرا كه اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعكس، ناگهانى صورت مىگرفت براى همه موجودات زيانآور بود.
(آيه 47)
بعد از ذكر نعمت سايهها، به شرح دو نعمت ديگر كه كاملا متناسب با آن است پرداخته و گوشه ديگرى از اسرار نظام هستى را كه بيانگر وجود خداست روشن مىسازد، مىفرمايد: «او كسى است كه شب را براى شما لباس قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً).
اين پرده ظلمانى نه تنها انسانها كه تمام موجودات روى زمين را در خود مستور مىسازد و آنها را همچون لباس، محفوظ مىدارد و همچون پوششى كه انسان به هنگام خواب براى ايجاد تاريكى و استراحت از آن استفاده مىكند، او را در بر مىگيرد.
بعد اشاره به نعمت خواب كرده، مىفرمايد: «و خواب را استراحت» قرار داد (وَ النَّوْمَ سُباتاً).
خواب به موقع و به اندازه، تجديد كننده تمام نيروهاى بدن است و نشاط آفرين و مايه قدرت، و بهترين وسيله براى آرامش اعصاب است.
در پايان آيه به نعمت «روز» اشاره كرده، مىفرمايد: «و روز را وسيله حركت و حيات» قرار داد (وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً).
و به راستى روشنايى روز از نظر روح و جسم انسان، حركت آفرين است همان گونه كه تاريكى، خوابآور و آرامبخش است
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان
(آيه 48)
بعد از بيان اين مواهب عظيم كه از اساسىترين پايههاى زندگى انسانها است به موهبت بسيار مهم ديگرى پرداخته، مىفرمايد: «او كسى است كه بادها را بشارتگرانى پيش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاك كننده نازل كرديم» (وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً).
نقش بادها به عنوان پيش قراولان نزول رحمت الهى بر كسى پوشيده نيست چرا كه اگر آنها نبودند هرگز قطره بارانى بر سر زمين خشكى نمىباريد زيرا اگر بادها ابرهاى پر بار را از بالاى اقيانوسها به سوى زمينهاى خشك نرانند، بار ديگر ابرها تبديل به باران مىگردد و در همان دريا فرو مىريزد.
هميشه قسمتى از اين بادها كه در پيشاپيش تودههاى ابر در حركتند و آميخته با رطوبت ملايمى هستند، نسيم دلانگيزى ايجاد مىكنند كه از درون آن بوى باران به مشام مىرسد، اينان همچون بشارت دهندهاى هستند كه از قدوم مسافر عزيزى خبر مىدهند.
آب علاوه بر خاصيت حيات بخشى، خاصيت فوقالعاده مهم پاك كننده را دارد، اگر نبود در يك روز سر تا سر جسم و جان و زندگى ما كثيف و آلوده مىشد.
به علاوه مىدانيم پاكيزه كردن روح از آلودگيها به وسيله غسل و وضو نيز با آب انجام مىگيرد پس اين مايع حياتبخش هم پاك كننده روح است و هم جسم
(آيه 49)
اما اين خاصيت پاك كننده بودن با تمام اهميتى كه دارد در درجه دوم قرار داده شده، لذا در اين آيه اضافه مىكند: «تا به وسيله آن، سر زمين مردهاى را زنده كنيم» (لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً).
«و آن (آب حياتبخش) را به مخلوقاتى كه آفريدهايم- چهار پايان و انسانهاى بسيار- مىنوشانيم» (وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً).
(آيه 50)
در اين آيه اشاره به «قرآن» كرده، مىگويد: «ما اين آيات را به صورتهاى گوناگون و مؤثر در ميان آنها قرار داديم تا متذكر شوند (و از آن به قدرت پروردگار پى برند) اما بسيارى از مردم جز انكار و كفر كارى در برابر آن نشان ندادند» (وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 213 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 53 از سوره ی فرقان
(آيه 51)
اين آيه اشاره به عظمت مقام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است، مىفرمايد: «و اگر مىخواستيم در هر شهر و ديارى، بيم دهندهاى بر مىانگيختيم» ولى اين كار لزومى نداشت (وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً).
زيرا تمركز نبوّت در وجود يك فرد باعث وحدت و انسجام انسانها و جلو گيرى از هر گونه تفرقه و پراكندگى مىشود.
اين آيه هم دليلى است بر عظمت مقام پيامبر، و هم لزوم وحدت رهبرى و هم سنگين بودن بار مسؤوليت او.
(آيه 52)
به همين دليل در اين آيه دو دستور مهم را كه دو برنامه اساسى پيامبران را تشكيل مىدهد بيان مىكند، نخست روى سخن را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «بنا بر اين از كافران اطاعت مكن» (فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ).
در هيچ قدم راه سازش با انحرافات آنها را پيش مگير كه سازشكارى با منحرفان، آفت دعوت به سوى خداست.
و اما دستور دوم اين كه: «به وسيله قرآن با آنها جهاد بزرگى كن» (وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً). جهادى بزرگ به عظمت رسالتت، و به عظمت جهاد تمام پيامبران پيشين، جهادى كه تمام ابعاد روح و فكر مردم را در برگيرد و جنبههاى مادى و معنوى را شامل شود.
اين تعبير عظمت مقام قرآن را نيز باز گو مىكند، چرا كه سلاحى است برنده، كه قدرت بيان و استدلال و تأثير عميق و جاذبيتش ما فوق تصور و قدرت انسانهاست
(آيه 53)
دو درياى آب شيرين و شور در كنار هم! در اين آيه باز به استدلال بر عظمت خداوند از طريق بيان نعمتهاى او در نظام آفرينش مىپردازد، و به تناسب بيان نزول قطرات حياتبخش باران كه در آيات قبل گذشت اشاره به مخلوط نشدن آبهاى شيرين و شور كرده، مىفرمايد: «او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد، يكى گوارا و شيرين و ديگر شور و تلخ، و در ميان آنها برزخى قرار داد (گويى هر يك به ديگرى مىگويد:) دور باش و نزديك نيا» (وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً).
اين آيه يكى ديگر از مظاهر شگفتانگيز قدرت پروردگار را در جهان آفرينش ترسيم مىكند كه چگونه يك حجاب نامرئى، و حائل ناپيدا در ميان درياى شور و شيرين قرار مىگيرد و اجازه نمىدهد آنها با هم آميخته شوند.
البته امروز ما اين را مىدانيم كه اين حجاب نامرئى همان «تفاوت درجه غلظت آب شور و شيرين» و به اصطلاح تفاوت «وزن مخصوص» آنها است كه سبب مىشود تا مدت مديدى به هم نياميزند.
ضمنا قرار گرفتن اين آيه در ميان آيات مربوط به «كفر» و «ايمان» ممكن است اشاره و تشبيهى در اين امر نيز باشد كه گاهى در يك جامعه، در يك شهر، و گاه حتى در يك خانه افرادى با ايمان كه همچون آب عذب و فراتند در كنار افراد بىايمان كه همچون آب ملح و اجاجند، با دو طرز تفكر، دو نوع عقيده، و دو نوع عمل پاك و ناپاك، قرار مىگيرند، بىآنكه به هم آميخته شوند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-3.html
-
صفحه ی 214 از قرآن کریم شامل آیات 54 تا 71 از سوره ی فرقان
[golrooz] صفحه ی 214 از قرآن کریم شامل آیات 54 تا 71 از سوره ی فرقان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَآءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا(54)
و اوست كسي كه از آب بشري آفريد و او را [داراي خويشاوندي] نسبي و دامادي قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست(54)
وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَيٰ رَبِّهِ ظَهِيرًا(55)
و غير از خدا چيزي را مي پرستند كه نه سودشان مي دهد و نه زيانشان مي رساند و كافر همواره در برابر پروردگار خود هم پشت [شيطان] است(55)
وَمَآ أَرْسَلْنَٰكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا(56)
و تو را جز بشارتگر و بيم دهنده نفرستاديم(56)
قُلْ مَآ أَسَْٔلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَيٰ رَبِّهِ سَبِيلًا(57)
بگو بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي كنم جز اينكه هر كس بخواهد راهي به سوي پروردگارش [در پيش] گيرد(57)
وَتَوَكَّلْ عَلَي الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَيٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا(58)
و بر آن زنده كه نمي ميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوي و همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاه است(58)
الَّذِي خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَيٰ عَلَي الْعَرْشِ الرَّحْمَٰنُ فَسَْٔلْ بِهِ خَبِيرًا(59)
همان كسي كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش روز آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت رحمتگر عام [اوست] در باره وي از خبره اي بپرس [كه مي داند](59)
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا۟ لِلرَّحْمَٰنِ قَالُوا۟ وَمَا الرَّحْمَٰنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ۩(60)
و چون به آنان گفته شود [خداي] رحمان را سجده كنيد مي گويند رحمان چيست آيا براي چيزي كه ما را [بدان] فرمان مي دهي سجده كنيم و بر رميدنشان مي افزايد(60)
تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَآءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَٰجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا(61)
[فرخنده و] بزرگوار است آن كسي كه در آسمان برجهايي نهاد و در آن چراغ و ماهي نوربخش قرار داد(61)
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا(62)
و اوست كسي كه براي هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزاري نمايد شب و روز را جانشين يكديگر گردانيد(62)
وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَٰهِلُونَ قَالُوا۟ سَلَٰمًا(63)
و بندگان خداي رحمان كساني اند كه روي زمين به نرمي گام برمي دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مي دهند(63)
وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَٰمًا(64)
و آنانند كه در حال سجده يا ايستاده شب را به روز مي آورند(64)
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا(65)
و كساني اند كه مي گويند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان كه عذابش سخت و دايمي است(65)
إِنَّهَا سَآءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا(66)
و در حقيقت آن بد قرارگاه و جايگاهي است(66)
وَالَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا(67)
و كساني اند كه چون انفاق كنند نه ولخرجي مي كنند و نه تنگ مي گيرند و ميان اين دو [روش] حد وسط را برمي گزينند(67)
وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ يَلْقَ أَثَامًا(68)
و كساني اند كه با خدا معبودي ديگر نمي خوانند و كسي را كه خدا [خونش را] حرام كرده است جز به حق نمي كشند و زنا نمي كنند و هر كس اينها را انجام دهد سزايش را ريافت خواهد كرد(68)
يُضَٰعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا(69)
براي او در روز قيامت عذاب دو چندان مي شود و پيوسته در آن خوار مي ماند(69)
إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَٰلِحًا فَأُو۟لَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَئَِّاتِهِمْ حَسَنَٰتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا(70)
مگر كسي كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند پس خداوند بديهايشان را به نيكيها تبديل مي كند و خدا همواره آمرزنده مهربان است(70)
وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَٰلِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ مَتَابًا(71)
و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد در حقيقت به سوي خدا بازمي گردد(71)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 214 از قرآن کریم شامل آیات 54 تا 71 از سوره ی فرقان
(آيه 54)
در اين آيه به مناسبت بحث نزول باران و همچنين درياهاى آب شور و شيرين كه در كنار هم قرار مىگيرند سخن از آفرينش انسان از آب به ميان آورده، مىگويد: «او كسى است كه از آب انسانى را آفريد» (وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً).
احتمال دارد كه چند معنى در مفهوم آيه جمع باشد يعنى هم بشر نخستين از آب آفريده شده، و هم پيدايش تمام افراد انسان از آب «نطفه» است، و هم آب مهمترين ماده ساختمان بدن انسان را تشكيل مىدهد، آبى كه از سادهترين موجودات اين جهان محسوب مىشود چگونه مبدء پيدايش چنين خلقت شگرفى شده است؟! اين دليل روشن قدرت اوست.
به دنبال آفرينش انسان، سخن از گسترش نسلها به ميان آورده، مىگويد:
«سپس او را نسب و سبب قرار داد» و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد (فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً).
منظور از «نسب» پيوندى است كه در ميان انسانها از طريق زاد و ولد به وجود مىآيد، مانند ارتباط پدر و فرزند يا برادران به يكديگر، اما منظور از «صهر» كه در اصل به معنى «داماد» است، پيوندهايى است كه از اين طريق ميان دو طايفه بر قرار مىشود، مانند پيوند انسان با نزديكان همسرش.
در پايان آيه به عنوان تأكيد بر مسائل گذشته، مىفرمايد: «و پروردگار تو همواره توانا بوده و هست» (وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً)
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 214 از قرآن کریم شامل آیات 54 تا 71 از سوره ی فرقان
(آيه 55)
سر انجام در اين آيه انحراف مشركان را از اصل توحيد، از طريق مقايسه قدرت بتها با قدرت پروردگار كه نمونههاى آن در آيات قبل گذشت روشن مىسازد، مىگويد: «و آنها معبودهايى جز خدا مىپرستند كه نه سودى به آنها مىرساند و نه زيانى» (وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ).
مسلم است تنها وجود سود و زيان نمىتواند معيار پرستش باشد، ولى قرآن با اين تعبير بيانگر اين نكته است كه آنها هيچ بهانهاى براى اين پرستش ندارند چرا كه بتها موجوداتى هستند كاملا بىخاصيت و فاقد هر گونه ارزش و تأثير مثبت يا منفى.
در پايان آيه اضافه مىكند: «و كافران هميشه در برابر پروردگارشان (در طريق كفر) پشتيبان يكديگرند» (وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً).
و نيروهايى را كه مىبايست در مسير «اللّه» بسيج كنند، بر ضد آيين خدا و پيامبرش و مؤمنان راستين بسيج مىنمايند.
(آيه 56)
پاداش من هدايت شماست! از آنجا كه در آيات گذشته سخن از اصرار بت پرستان بر پرستش بتهايى بود كه مطلقا سود و زيانى ندارند، در اين آيه اشاره به وظيفه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در برابر اين متعصبان لجوج كرده، مىگويد: «ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده و انذار كننده نفرستاديم» (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً).
اگر آنها دعوت تو را نپذيرفتند ايرادى بر تو نيست، تو وظيفه خود را كه بشارت و انذار است انجام دادى.
اين سخن هم وظيفه پيامبر را مشخص مىكند و هم تسلّى خاطرى براى او است، و هم نوعى تهديد و بىاعتنايى به اين گروه گمراه مىباشد
(آيه 57)
سپس به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه به آنها «بگو: من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمىطلبم» (قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ).
بعد اضافه مىكند: «مگر كسى كه بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزيند» اين پاداش من است (إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا).
يعنى تنها اجر و پاداش من هدايت شماست، آن هم از روى اراده و اختيار نه اكراه و اجبار، و اين تعبير نهايت لطف و محبت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را نسبت به پيروانش روشن مىسازد، چرا كه مزد خود را سعادت و خوشبختى آنان مىشمرد.
(آيه 58)
اين آيه تكيهگاه اصلى پيامبر را روشن مىسازد، مىفرمايد:
«و توكل بر خداوندى كن كه زنده است و هرگز نمىميرد» (وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ).
با داشتن اين تكيهگاه و پناهگاه نه نيازى به اجر و پاداش آنها دارى، و نه وحشتى از ضرر و زيان و توطئه آنان.
و اكنون كه چنين است «تسبيح و حمد او به جا آور» از نقصها منزه بشمر، و در برابر همه كمالات او را ستايش كن (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ).
سپس اضافه مىكند: از كار شكنى و توطئههاى دشمنان نگران مباش «همين بس كه خداوند از گناهان بندگانش آگاه است» و به موقع حساب آنها را مىرسد (وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً)
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread391-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 214 از قرآن کریم شامل آیات 54 تا 71 از سوره ی فرقان
(آيه 59)
اين آيه بيان قدرت پروردگار در پهنه جهان هستى است و توصيف ديگرى است از اين تكيهگاه مطمئن، مىفرمايد: «او كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آن دو است در شش روز [شش دوران] آفريد» (الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ).
«سپس بر عرش قدرت قرار گرفت» و به تدبير عالم پرداخت (ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ).
كسى كه داراى اين قدرت وسيع است مىتواند متوكلان بر خود را در برابر هر خطر و حادثهاى حفظ كند.
و در پايان آيه اضافه مىكند: «او خداوند رحمان است» (الرَّحْمنُ).
كسى كه رحمت عامش همه موجودات را در بر گرفته، و مطيع و عاصى و مؤمن و كافر از خوان نعمت بىدريغش بهره مىگيرند.
اكنون كه خدايى دارى بخشنده و قادر و توانا، اگر چيزى مىخواهى «از او بخواه كه از همه چيز آگاه است» (فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً).
(آيه 60)
از آنجا كه در آيات پيشين سخن از عظمت و قدرت خدا بود و هم وسعت رحمت او در اين آيه مىافزايد: «و هنگامى كه به آنها گفته شود براى خداوند رحمان (كه سراسر وجود شما غرق رحمت اوست) سجده كنيد آنها (از روى كبر و غرور، و يا از سر استهزاء) مىگويند: رحمان چيست»؟ (وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ). ما اصلا «رحمان» را نمىشناسيم.
«آيا ما براى چيزى سجده كنيم كه تو به ما دستور مىدهى»؟! (أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا).
ما زير بار هيچ كس نمىرويم و تابع فرمان اين و آن نخواهيم شد!.
«اين سخن را مىگويند «و بر نفرت و دوريشان از خدا افزوده مىشود» (وَ زادَهُمْ نُفُوراً)
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread391-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 214 از قرآن کریم شامل آیات 54 تا 71 از سوره ی فرقان
(آيه 61)
اين آيه در حقيقت پاسخى است به سؤال آنها كه مىگفتند:
رحمان چيست؟ هر چند آنها اين سخن را از روى سخريه مىگفتند اما قرآن پاسخ جدّى به آنها داده، مىفرمايد: «پر بركت و با عظمت است آن خدايى كه در آسمان منزلگاههايى قرار داد» (تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً).
برجهاى آسمانى اشاره به صورتهاى مخصوص فلكى است كه خورشيد و ماه در هر فصل و هر موقعى از سال در برابر يكى از آنان قرار مىگيرند مثلا مىگويند خورشيد در برج «حمل» قرار گرفته، يعنى محاذى «صورت فلكى حمل» مىباشد، و يا «قمر» در «عقرب» است، يعنى كره ماه برابر صورت فلكى «عقرب» واقع شده.
به اين ترتيب آيه اشاره به منزلگاههاى آسمانى خورشيد و ماه كرده، و به دنبال آن اضافه مىكند: «و در ميان آن چراغ روشن و ماه تابانى آفريد» (وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً).
آيا با اين همه نشانههاى روشن، با اين منازل بديع و دقيق خورشيد و ماه باز او را نمىشناسيد و مىگوييد: «مَا الرَّحْمنُ»؟!
(آيه 62)
در اين آيه باز به معرفى پروردگار عالم ادامه داده و بخش ديگرى از نظام هستى را باز گو كرده، مىگويد: «و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد، براى آنها كه بخواهند متذكر شوند و يا بخواهند شكر گذارى كنند» (وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً).
نظام بديعى كه اگر نبود، زندگى انسان بر اثر شدت نور و حرارت يا تاريكى و ظلمت به تباهى مىكشيد، براى آنها كه مىخواهند خدا را بشناسند دليل جالبى است
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread391-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 214 از قرآن کریم شامل آیات 54 تا 71 از سوره ی فرقان
(آيه 63)
صفات ويژه بندگان خاصّ خدا: از اين به بعد بحث جامع و جالبى پيرامون صفات ويژه بندگان خاص پروردگار كه تحت عنوان «عِبادُ الرَّحْمنِ» آمده، مطرح مىشود، و دوازده صفت از صفات ويژه آنان را بيان مىكند و در حقيقت تكميلى است براى آيات گذشته كه مشركان لجوج هنگامى كه نام خداوند رحمان برده مىشد از سر استهزاء و غرور مىگفتند: رحمان چيست؟
جايى كه بندگان او اين قدر عالى مقام و با شخصيتند عظمت خداى رحمان را بهتر مىتوان درك كرد.
نخست مىگويد: «و بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بىتكبر بر روى زمين راه مىروند» (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً).
نخستين توصيف نفى كبر و غرور و خود خواهى است كه در تمام اعمال انسان و حتى در كيفيت راه رفتن او آشكار مىشود زيرا ملكات اخلاقى هميشه خود را در لا بلاى اعمال و گفتار و حركات انسان نشان مىدهند، تا آنجا كه از چگونگى راه رفتن يك انسان مىتوان با دقت و مو شكافى به قسمت قابل توجهى از اخلاق او پى برد.
آرى! آنها متواضعند، و تواضع كليد ايمان است.
دومين وصف آنها حلم و بردبارى است چنانكه قرآن در ادامه همين آيه مىگويد: «و هنگامى كه جاهلان آنها را مورد خطاب قرار مىدهند (و به جهل و جدال و سخنان زشت مىپردازند) در پاسخ آنها سلام مىگويند» (وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً). سلامى كه نشانه بىاعتنايى توأم با بزرگوارى است، نه ناشى از ضعف، نه سلام تحيت كه نشانه محبت و پيوند دوستى است
(آيه 64)
در اين آيه به سومين ويژگى آنها كه عبادت خالصانه پروردگار است پرداخته، مىگويد: «و آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مىكنند» (وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً).
در ظلمت شب كه چشم غافلان در خواب است و جايى براى تظاهر و ريا وجود ندارد خواب خوش را بر خود حرام كرده و به خوشتر از آن ذكر خدا و قيام و سجود در پيشگاه با عظمت اوست مىپردازد، پاسى از شب را به مناجات با محبوب مىگذرانند، و قلب و جان خود را با ياد و نام او روشن مىكنند.
(آيه 65)
چهارمين صفت ويژه آنان خوف و ترس از مجازات و كيفر الهى است «و آنها كسانى هستند كه پيوسته مىگويند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان كه عذابش سخت و شديد و پر دوام است» (وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً).
(آيه 66)
«چرا كه جهنم بد جايگاه و بد محل اقامتى است» (إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً).
با اين كه آنها شبها به ياد خدا هستند و به عبادتش مشغول، و روزها در مسير انجام وظيفه گام بر مىدارند باز هم قلوبشان مملوّ از ترس مسؤوليتهاست، همان ترسى كه عامل نيرومندى براى حركت به سوى انجام وظيفه بيشتر و بهتر است
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread391-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 214 از قرآن کریم شامل آیات 54 تا 71 از سوره ی فرقان
(آيه 67)
سپس به پنجمين صفت ممتاز «عباد الرحمن» كه اعتدال و دورى از هر گونه افراط و تفريط در كارها مخصوصا در مسأله انفاق است اشاره كرده، مىفرمايد: «و آنها كسانى هستند كه به هنگام انفاق، نه اسراف مىكنند و نه سخت گيرى، بلكه در ميان اين دو حد اعتدال را رعايت مىكنند» (وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً).
جالب توجه اين كه سخن را روى كيفيت انفاق آنان مىبرد- اصل انفاق كردن را مسلّم مىگيرد- و مىگويد: انفاقى عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سخت گيرى دارند، نه آن چنان بذل و بخششى كنند كه زن و فرزندشان گرسنه بمانند، و نه آن چنان سختگير باشند كه ديگران از مواهب آنها بهره نگيرند.
(آيه 68)
ششمين ويژگى «عباد الرّحمن» توحيد خالص است كه آنها را از هر گونه شرك و دو گانه و يا چند گانه پرستى دور مىسازد.
مىفرمايد: «و آنها كسانى هستند كه معبود ديگرى را با خداوند نمىخوانند» (وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).
نور توحيد سراسر قلب آنها و زندگى فردى و اجتماعيشان را روشن ساخته و تيرگى و ظلمت شرك از آسمان فكر و روح آنها بكلى رخت بربسته است.
هفتمين صفت، پاكى آنها از آلودگى به خون بىگناهان است: «و آنها هرگز انسانى را كه خداوند (خونش را) حرام شمرده- جز به حق- به قتل نمىرسانند» (وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).
از آيه فوق به خوبى استفاده مىشود كه تمام نفوس انسانى در اصل محترمند و ريختن خون آنها ممنوع است، مگر عواملى پيش آيد كه اين احترام ذاتى را تحت الشعاع قرار دهد و مجوز ريختن خون گردد.
هشتمين وصف آنها اين است كه: دامان عفتشان هرگز آلوده نمىشود «و زنا نمىكنند» (وَ لا يَزْنُونَ).
آنها بر سر دو راهى كفر و ايمان، ايمان را انتخاب مىكنند، و بر سر دو راهى امنيت و ناامنى جانها، امنيت را، و بر سر دو راهى پاكى و آلودگى، پاكى را، آنها محيطى خالى از هر گونه شرك و ناامنى و بىعفتى و ناپاكى با تلاش و كوشش خود فراهم مىسازند.
و در پايان آيه براى تأكيد هر چه بيشتر اضافه مىكند: «و هر كس يكى از اين امور را انجام دهد عقوبت و مجازاتش را خواهد ديد» (وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 214 از قرآن کریم شامل آیات 54 تا 71 از سوره ی فرقان
(آيه 69)
از آنجا كه اين سه گناه نهايت اهميت را دارد باز در اين آيه روى آن تكيه كرده، مىگويد: كسانى كه مرتكب اين امور شوند «عذاب آنها در قيامت مضاعف مىگردد، و با خوارى، جاودانه در عذاب خواهند ماند» (يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً).
منظور از مضاعف شدن عذاب اين است كه بر هر يك از گناهان سه گانه كه در آيه قبل مذكور است مجازات جدا گانهاى خواهد شد كه مجموعا عذاب مضاعف است.
از اين گذشته گاه يك گناه سر چشمه گناهان ديگر مىشود، مانند كفر كه سبب ترك واجبات و انجام محرمات مىگردد، و اين خود موجب مضاعف شدن مجازات الهى است.
(آيه 70)
ولى از آنجا كه قرآن مجيد هيچگاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمىبندد و گنهكاران را تشويق و دعوت به توبه مىكند، در اين آيه چنين مىگويد:
«مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند (گناهان آنان را) به حسنات مبدّل مىكند، و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است» (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً).
تبديل سيئات به حسنات:
در اينجا چند تفسير است كه همه مىتواند قابل قبول باشد:
1- هنگامى كه انسان توبه مىكند و ايمان به خدا مىآورد، سيئات اعمالش در آينده تبديل به حسنات مىشود، اگر در گذشته مرتكب قتل نفس مىشد در آينده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مىگذارد.
2- ديگر اين كه خداوند به لطف و كرم و فضل و انعامش بعد از توبه كردن سيئات اعمال او را محو مىكند، و به جاى آن حسنات مىنشاند.
3- سومين تفسير اين كه منظور از سيئات آثار سوئى است كه از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى كه توبه كند و ايمان آورد آن آثار سوء از روح و جانش بر چيده مىشود، و تبديل به آثار خير مىگردد
(آيه 71)
اين آيه در حقيقت چگونگى توبه صحيح را تشريح كرده، مىگويد: «و كسى كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مىكند» و پاداش خود را از او مىگيرد (وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً).
يعنى، توبه و ترك گناه بايد تنها به خاطر زشتى گناه نباشد بلكه علاوه بر آن انگيزه اش خلوص نيت و باز گشت به سوى پروردگار باشد.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread391-4.html
-
صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء
[golrooz] صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا۟ بِاللَّغْوِ مَرُّوا۟ كِرَامًا(72)
و كساني اند كه گواهي دروغ نمي دهند و چون بر لغو بگذرند با بزرگواري مي گذرند(72)
وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا۟ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا۟ عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا(73)
و كساني اند كه چون به آيات پروردگارشان تذكر داده شوند كر و كور روي آن نمي افتند(73)
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا(74)
و كساني اند كه مي گويند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشني چشمان [ما] باشد و ما را پيشواي پرهيزگاران گردان(74)
أُو۟لَٰٓئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا۟ وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَٰمًا(75)
اينانند كه به پاس آنكه صبر كردند غرفه[هاي بهشت را] پاداش خواهند يافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد(75)
خَٰلِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا(76)
در آنجا جاودانه خواهند ماند چه خوش قرارگاه و مقامي(76)
قُلْ مَا يَعْبَؤُا۟ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَآؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًۢا(77)
بگو اگر دعاي شما نباشد پروردگارم هيچ اعتنايي به شما نمي كند در حقيقت شما به تكذيب پرداخته ايد و به زودي [عذاب بر شما] لازم خواهد شد(77)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسٓمٓ(1)
طا سين ميم(1)
تِلْكَ ءَايَٰتُ الْكِتَٰبِ الْمُبِينِ(2)
اين است آيه هاي كتاب روشنگر(2)
لَعَلَّكَ بَٰخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا۟ مُؤْمِنِينَ(3)
شايد تو از اينكه [مشركان] ايمان نمي آورند جان خود را تباه سازي(3)
إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَآءِ ءَايَةً فَظَلَّتْ أَعْنَٰقُهُمْ لَهَا خَٰضِعِينَ(4)
اگر بخواهيم معجزه اي از آسمان بر آنان فرود مي آوريم تا در برابر آن گردنهايشان خاضع گردد(4)
وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَٰنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا۟ عَنْهُ مُعْرِضِينَ(5)
و هيچ تذكر جديدي از سوي [خداي] رحمان برايشان نيامد جز اينكه همواره از آن روي برمي تافتند(5)
فَقَدْ كَذَّبُوا۟ فَسَيَأْتِيهِمْ أَنۢبَٰٓؤُا۟ مَا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(6)
[آنان] در حقيقت به تكذيب پرداختند و به زودي خبر آنچه كه بدان ريشخند مي كردند بديشان خواهد رسيد(6)
أَوَلَمْ يَرَوْا۟ إِلَي الْأَرْضِ كَمْ أَنۢبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ(7)
مگر در زمين ننگريسته اند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاي زيبا رويانيده ايم(7)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(8)
قطعا در اين [هنرنمايي] عبرتي است و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نيستند(8)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(9)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(9)
وَإِذْ نَادَيٰ رَبُّكَ مُوسَيٰٓ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّٰلِمِينَ(10)
و [ياد كن] هنگامي را كه پروردگارت موسي را ندا درداد كه به سوي قوم ستمكار برو(10)
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ(11)
قوم فرعون آيا پروا ندارند(11)
قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ(12)
گفت پروردگارا مي ترسم مرا تكذيب كنند(12)
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَيٰ هَٰرُونَ(13)
و سينه ام تنگ مي گردد و زبانم باز نمي شود پس به سوي هارون بفرست(13)
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنۢبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ(14)
و [از طرفي] آنان بر [گردن] من خوني دارند و مي ترسم مرا بكشند(14)
قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بَِٔايَٰتِنَآ إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ(15)
فرمود نه چنين نيست نشانه هاي ما را [براي آنان] بب ريد كه ما با شما شنونده ايم(15)
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(16)
پس به سوي فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيانيم(16)
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ(17)
فرزندان اسرائيل را با ما بفرست(17)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء
(آيه 72)
نهمين صفت برجسته عباد الرّحمن احترام و حفظ حقوق ديگران است «آنها كسانى هستند كه هرگز شهادت به باطل نمىدهند» (وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ). و در مجالس باطل نيز حضور پيدا نمىكنند.
به اين ترتيب عباد الرحمن و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ مىدهند، و نه در مجالس لهو و باطل و گناه حضور مىيابند، چرا كه حضور در اين مجالس علاوه بر امضاى گناه، مقدمه آلودگى قلب و روح است.
سپس در ذيل آيه به دهمين صفت برجسته آنان كه داشتن هدف مثبت در زندگى است اشاره كرده، مىگويد: «و آنها هنگامى كه با لغو و بيهودگى بر خورد كنند، بزرگوارانه از كنار آن مىگذرند» (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 352
در حقيقت آنها نه در مجلس باطل حضور پيدا مىكنند و نه آلوده لغو و بيهودگى مىشوند.
(آيه 73)
يازدهمين صفت اين گروه از بندگان خاص خدا، داشتن چشم بينا، و گوش شنوا به هنگام بر خورد با آيات پروردگار است، مىفرمايد: «و آنها كسانى هستند كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنها ياد آورى شود كر و كور روى آن نمىافتند»! (وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً).
مسلما منظور اشاره به عمل كفار نيست، چرا كه آنها به آيات الهى اصلا اعتنايى ندارند، بلكه منظور گروه منافقان يا به ظاهر مسلمانان قشرى است كه چشم و گوش بسته بر آيات خدا مىافتند بىآنكه حقيقت آن را درك كنند، و در عمل از آن الهام گيرند.
اصولا درك آگاهانه از مذهب سر چشمه اصلى مقاومت و پايدارى و ايستادگى است، چرا كه چشم و گوش بستگان را به آسانى مىتوان فريب داد، و با تحريف مذهب از مسير اصلى منحرف ساخت، و آنها را به وادى كفر و بىايمانى و ضلالت كشاند.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/forghan-51-77.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء
(آيه 74)
يازدهمين ويژگى اين مؤمنان راستين آن است كه توجه خاصى به تربيت فرزند و خانواده خويش دارند و براى خود در برابر آنها مسؤوليت فوقالعادهاى قائلند «و آنها پيوسته (از درگاه خدا مىخواهند و) مىگويند:
پروردگارا! از همسران و فرزندان ما كسانى قرار ده كه مايه روشنى چشم ما گردند»! (وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ).
بديهى است منظور اين نيست كه تنها در گوشهاى بنشينند و دعا كنند، بلكه دعا دليل شوق و عشق درونيشان بر اين امر است، و رمز تلاش و كوشش.
و بالاخره دوازدهمين وصف برجسته اين بندگان خالص خدا كه از يك نظر مهمترين اين اوصاف است اين كه آنها هرگز به اين قانع نيستند كه خود راه حق را بسپرند بلكه همّتشان آن چنان والاست كه مىخواهند امام و پيشواى جمعيت مؤمنان باشند و ديگران را نيز به اين راه دعوت كنند. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 353
آنها چون زاهدان گوشه گير و منزوى، تنها گليم خويش را از آب بيرون نمىكشند، بلكه سعيشان اين است كه بگيرند غريق را! لذا در پايان آيه مىفرمايد: آنها كسانى هستند كه مىگويند: «پروردگارا! ما را امام و پيشواى پرهيزكاران قرار ده» (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً).
آرى! آنها بندگان خاص رحمانند، و همان گونه كه رحمت عام خدا همگان را فرا مىگيرد، رحمت اين بندگان خدا نيز از جهاتى عام است، علم و فكر و بيان و قلم و مال و قدرتشان پيوسته در مسير هدايت خلق خدا كار مىكند. آنها سر مشقهايى براى پرهيز كاران محسوب مىشوند.
(آيه 75)
بعد از تكميل اين اوصاف دوازده گانه اشاره به اين بندگان خاص خدا با تمام اين ويژگيها كرده، و در يك جمع بندى كوتاه پاداش الهى آنان را چنين بيان مىكند: «آنها كسانى هستند كه درجات عالى بهشت در برابر صبر و استقامتشان به آنها پاداش داده مىشود» (أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا).
«صبر» وصف تازهاى نيست بلكه ضامن اجراى تمام اوصاف گذشته است و در اينجا مفهوم وسيعى دارد كه شكيبايى و استقامت در برابر مشكلات راه اطاعت پروردگار و جهاد و مبارزه با هوسهاى سر كش و ايستادگى در مقابل عوامل گناه همه در آن جمع است.
سپس اضافه مىكند: «در آن غرفههاى بهشتى با تحيت و سلام رو برو مىشوند» (وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً).
بهشتيان به يكديگر تحيت و سلام مىگويند و فرشتگان به آنها، و از همه بالاتر خداوند به آنها سلام و تحيت مىگويد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/forghan-51-77.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء
(آيه 76)
سپس براى تأكيد بيشتر مىفرمايد: «جاودانه در آن خواهند ماند، چه قرارگاه خوب و چه محل اقامت زيبايى»؟ (خالِدِينَ فِيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً).
(آيه 77)
اگر دعاى شما نبود ارزشى نداشتيد! اين آيه كه آخرين آيه سوره فرقان است در حقيقت نتيجهاى است براى تمام سوره، و هم براى بحثهايى كه در برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 354
زمينه اوصاف «عباد الرّحمن» در آيات گذشته آمده است.
روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «بگو: پروردگار من براى شما ارج و وزنى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد» (قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ).
بنا بر اين آنچه به شما وزن و ارزش و قيمت در پيشگاه خدا مىدهد همان ايمان و دعا و توجه به پروردگار و بندگى اوست.
سپس مىافزايد: «شما تكذيب (آيات پروردگار و پيامبران خدا) كرديد، و اين تكذيب دامان شما را خواهد گرفت، و از شما جدا نخواهد شد» (فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً).
يعنى شما در گذشته آيات خدا و پيامبران او را تكذيب كرديد اگر به سوى خدا نياييد و راه ايمان و بندگى او را پيش نگيريد هيچ ارزش و مقامى نزد او نخواهيد داشت، و كيفرهاى تكذيبتان قطعا دامانتان را خواهد گرفت.
(پايان سوره فرقان»
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/forghan-51-77.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء
سوره شعراء [26]
تمامى آیات این سوره- جز چهار آیه آخر- در مکّه نازل شده و 227 آیه است
محتواى سوره:
مىدانیم در سورههاى مکى که در آغاز دعوت اسلام نازل گردید بیشتر روى اصول اعتقادى، توحید، معاد و دعوت پیامبران خدا و اهمیت قرآن تکیه مىشد، و تقریبا تمام بحثهاى سوره شعراء پیرامون همین مسائل دور مىزند.
در حقیقت مىتوان محتواى این سوره را در چند بخش خلاصه کرد:
بخش اول طلیعه سوره است که از حروف مقطعه، و سپس عظمت مقام قرآن و تسلّى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر پا فشارى و خیره سرى مشرکان و اشارهاى به بعضى از نشانههاى توحید و صفات خدا سخن مىگوید.
بخش دوم فرازهایى از سرگذشت هفت پیامبر بزرگ و مبارزات آنها را با قومشان، و لجاجتها و خیره سریهاى آنان را باز گو مىکند که شباهت زیادى با منطق مشرکان عصر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله داشته و نیز مخصوصا روى عذاب دردناک این اقوام و بلاهاى وحشتناکى که بر آنها فرود آمد تکیه شده است که خود تهدید مؤثرى براى مخالفان پیامبر اسلام در آن شرایط است.
بخش سوم- که در حقیقت جنبه نتیجه گیرى از بخشهاى گذشته دارد- پیرامون پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و عظمت قرآن و تکذیب مشرکان و دستوراتى به آن حضرت در زمینه روش دعوت، و چگونگى بر خورد با مؤمنان سخن مىگوید، و سوره را با بشارت به مؤمنان صالح و تهدید شدید ستمگران پایان مىدهد.
ضمنا نام این سوره از چند آیه آخر که پیرامون شعراى بىهدف سخن مىگوید گرفته شده است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله چنین مىخوانیم:
«کسى که سوره شعراء را بخواند به عدد کسى که نوح را تصدیق و یا تکذیب کرده است ده حسنه براى او خواهد بود، و همچنین هود، شعیب، صالح و ابراهیم و به عدد تمام کسانى که تکذیب عیسى و تصدیق محمّد صلّى اللّه علیه و آله کردهاند».
البته منظور تلاوتى است که مقدمه تفکر و سپس اراده و عمل باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/170
-
پاسخ : صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
باز در آغاز این سوره با نمونه دیگرى از حروف مقطعه قرآن رو برو مىشویم «طا، سین، میم» (طسم).
روایات متعددى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله یا بعضى از صحابه در تفسیر «طسم» نقل شده که همه نشان مىدهد این حروف علامتهاى اختصارى از نامهاى خدا، یا نامهاى قرآن، و یا مکانهاى مقدس و یا بعضى از درختان بهشتى و مانند آن است.
این روایات، تفسیرى را که در آغاز سوره اعراف در این زمینه نقل کردیم تأیید مىکند، و در عین حال با آنچه در آغاز سوره بقره آوردیم که منظور بیان اعجاز و عظمت قرآن است که این کلام بزرگ از حروف ساده و کوچک ترکیب شده است منافاتى ندارد.
(آیه 2)
این آیه عظمت قرآن را این چنین بیان مىکند: «اینها آیات کتاب مبین است» (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
توصیف «قرآن» به «مبین» که در اصل از ماده «بیان» است اشاره به آشکار بودن عظمت و اعجاز آن مىباشد که هر چه انسان در محتواى آن بیشتر دقت کند به معجزه بودنش آشناتر مىشود.
از این گذشته قرآن بیان کننده «حق» از «باطل» و آشکار کننده راه سعادت و پیروزى و نجات از گمراهى است.
(آیه 3)
سپس به دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پرداخته، مىگوید: «گویى مىخواهى جان خود را به خاطر این که آنها ایمان نمىآورند از شدت اندوه بر باد دهى» (لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ).
آرى! همه پیامبران الهى این چنین دلسوز بودند مخصوصا پیامبر اسلام که این تعبیر کرارا در قرآن در مورد او آمده است.
بعضى از مفسران چنین مىگویند که سبب نزول آیه فوق این بود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مرتبا اهل مکه را به توحید دعوت مىکرد، اما آنها ایمان نمىآورند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنقدر ناراحت شده بود که آثار آن در چهرهاش آشکار بود، آیه فوق نازل شد و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را دلدارى داد.
(آیه 4)
این آیه براى اثبات این حقیقت که خداوند بر هر چیز قادر است حتى مىتواند همه آنها را به اجبار وادار به ایمان کند چنین مىگوید: «اگر ما بخواهیم از آسمان آیهاى بر آنها نازل مىکنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد» (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ).
اشاره به این که ما این قدرت را داریم که معجزه خیره کننده، یا عذاب شدید و وحشتناکى بر آنها فرو بفرستیم که همگى بىاختیار سر تعظیم در برابر آن فرود آورند و تسلیم شوند، ولى این ایمان اجبارى ارزشى ندارد، مهم آن است که آنها از روى اراده و تصمیم و درک و اندیشه در برابر حق خاضع گردند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/170
-
پاسخ : صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء
(آیه 5)
سپس به موضع گیرى مشرکان و کافران در برابر قرآن اشاره کرده، مىفرماید: «و هیچ ذکر تازهاى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمىآید مگر این که از آن روى گردان مىشوند» (وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ).
تعبیر به «الرَّحْمنِ» اشاره به این است که نزول این آیات از «رحمت عامه» پروردگار سر چشمه مىگیرد که همه انسانها را بدون استثناء به سعادت و کمال دعوت مىکند. و تعبیر به «مُحْدَثٍ» (تازه و جدید) اشاره به این است که آیات قرآن یکى پس از دیگرى نازل مىگردد، و هر کدام محتواى تازهاى دارد.
(آیه 6)
سپس اضافه مىکند: اینها تنها به «اعراض» قناعت نمىکنند، بلکه به مرحله «تکذیب» و از آن بدتر «استهزاء» مىرسند، مىفرماید: «آنها تکذیب کردند اما به زودى اخبار آنچه را به استهزاء مىگرفتند به آنان مىرسد» و از مجازات دردناک کار خود با خبر مىشوند (فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْبؤُا ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
منظور از «أَنْبؤُا» در اینجا کیفرهاى سختى است که در این جهان و جهان دیگر دامنگیر آنها مىشود.
بررسى این آیه و آیه قبل نشان مىدهد که انسان به هنگام قرار گرفتن در جادههاى انحرافى بطور تصاعدى فاصله خود را از حق بیشتر مىکند.
نخست مرحله اعراض و روى گرداندن و بىاعتنایى نسبت به حق است، اما تدریجا به مرحله تکذیب و انکار مىرسد، باز از این مرحله فراتر مىرود و حق را به باد سخریه مىگیرد، و به دنبال آن مجازات الهى فرا مىرسد.
(آیه 7)
زوجیت در گیاهان: در آیات گذشته سخن از اعراض کافران، از آیات تشریعى یعنى قرآن مجید بود و در اینجا سخن از اعراض آنها از آیات تکوینى و نشانههاى خدا در پهنه آفرینش است، آنها نه تنها، گوش جان خود را بر سخنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىبستند، بلکه چشمهاى خود را نیز از دیدن نشانههاى حق در اطراف خود محروم مىساختند.
نخست مىگوید: «آیا آنها به زمین نگاه نکردند چه بسیار گیاهان از انواع مختلف، نر و ماده، زیبا و جالب و پر فایده در آن آفریدیم» (أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ).
(آیه 8)
در این آیه به عنوان تأکید و تصریح بیشتر مىفرماید: «در این (خلقت گیاهان ارزشمند) نشانه روشنى (بر وجود خدا) است» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً).
اما این کور دلان آن چنان غافل و بىخبرند که این گونه آیات الهى را مىبینند، باز هم در غفلتند، چرا که کفر و لجاج در قلب آنها رسوخ کرده. لذا در پایان آیه مىفرماید: «اکثر آنها هرگز مؤمن نبوده اند» (وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/170
-
پاسخ : صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء
(آیه 9)
در این آیه با تعبیرى که هم نشانه تهدید است و هم تشویق، هم بیم است و هم امید، مىفرماید: «و پروردگار تو قدرتمند و مهربان است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
«عزیز» به معنى قدرتمندى است که شکستناپذیر است، هم توانایى بر ارائه آیات بزرگ دارد، و هم در هم کوبنده تکذیب کنندگان است، ولى با این حال «رحیم» است و رحمت واسعهاش همه جا را فرا گرفته، و باز گشت جدى به سوى او در یک لحظه کوتاه کافى است که تمام نظر لطف او را متوجه انسان سازد و بر گناهان گذشتهاش قلم عفو کشد.
(آیه 10)
آغاز رسالت موسى علیه السّلام: گفتیم در این سوره سر گذشت هفت تن از پیامبران بزرگ به عنوان درس آموزندهاى براى عموم مسلمانان مخصوصا مسلمانان نخستین بیان شده است.
نخست از موسى (ع) شروع مىکند و بخشهاى مختلفى از زندگى او و درگیریش را با فرعونیان تا هنگام غرق این قوم ظالم و ستمگر شرح مىدهد.
این بحثها گر چه به ظاهر مکرر است، اما دقت در آنها نشان مىدهد که در هر مورد روى بخش خاصى از این سر گذشت پر ماجرا تکیه شده است.
فى المثل آیات مورد بحث هنگامى نازل شد که مسلمانان سخت در اقلیت قرار داشتند و دشمنان آنها بسیار قوى و نیرومند، در اینجا لازم است خداوند سرگذشتهاى مشابهى را از اقوام پیشین بیان کنند تا بدانند این قدرت عظیم دشمن و ضعف ظاهرى آنها هرگز سبب شکست نخواهد شد، تا روحیه آنها قوى گردد و بر استقامت و پا فشارى خود بیفزایند، و جالب این که: بعد از سرگذشت هر یک از این پیامبران هفتگانه جمله «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) اکثر آنها ایمان نیاوردند و پروردگار تو توانا و رحیم است» تکرار شده، درست همان عبارتى که در آغاز همین سوره در مورد پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله خواندیم. این هماهنگى شاهد زندهاى بر این حقیقت است که ذکر این بخش از داستانهاى انبیا، به خاطر شرایط خاص روانى و اجتماعى مسلمانان در آن مقطع خاص زمانى و مشابه آن بوده است.
نخست مىگوید: «و (به خاطر بیاور) هنگامى که پروردگارت موسى را ندا کرد که به سراغ آن قوم ستمگر برو» (وَ إِذْ نادى رَبُّکَ مُوسى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
(آیه 11)
«قوم فرعون، آیا آنها (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمىکنند» (قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا یَتَّقُونَ).
این نکته قابل توجه است که تنها صفتى را از فرعونیان که بر آن تکیه کرده ظلم است و مىدانیم ظلم معنى جامع و گستردهاى دارد که شرک یکى از مصادیق بارز آن است، و استثمار و استعباد بنى اسرائیل با آن همه زجر و شکنجه نیز مصداق دیگرى از آن مىباشد، از این گذشته آنها با اعمال خلافشان قبل از هر کس بر خودشان ستم مىکردند، و به این ترتیب مىتوان هدف دعوت انبیاء را در مبارزه با ظلم و ستم در تمام ابعاد خلاصه کرد!
(آیه 12)
در این هنگام موسى مشکلات عظیم خود را به پیشگاه پروردگار عرض مىکند و از او تقاضاى قوت و قدرت بیشتر براى تحمل این رسالت عظیم مىنماید: «عرض کرد پروردگارا! من از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند» (قالَ رَبِّ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ).
و با جار و جنجال خود مرا از صحنه بیرون کنند.
موسى (ع) در ذکر این سخن کاملا حق داشت چرا که فرعون و دار و دستهاش آنقدر مسلط بر اوضاع کشور مصر بودند که احدى یاراى مخالفت با آنها را نداشت و هر گونه نغمه مخالفى را با شدت و بیرحمى سرکوب مىکردند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/170
-
پاسخ : صفحه ی 215 از قرآن کریم شامل آیات 72تا 77 از سوره ی فرقان و آیات 1 تا 17 از سوره ی الشعراء
(آیه 13)
به علاوه «سینه من براى انجام این رسالت وسعت کافى ندارد» (وَ یَضِیقُ صَدْرِی).
از این گذشته «زبان من به قدر کافى گویا نیست» (وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانِی).
به همین جهت تقاضاى من این است: «به (برادرم) هارون نیز رسالت بدهى»
تا به همراه من مأمور اداى این رسالت گردد (فَأَرْسِلْ إِلى هارُونَ).
تا با معاضدت یکدیگر بتوانیم این فرمان بزرگ را در برابر آن ستمگران خیره سر به اجرا در آوریم.
(آیه 14)
از همه اینها گذشته «آنها بر من (به اعتقاد خودشان) گناهى دارند» (وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ). من یکى از این فرعونیان ستمگر را به هنگامى که با یک مرد بنى اسرائیلى مظلوم درگیر بود با ضربه قاطع خود کشتهام.
از این نظر «مىترسم (به عنوان قصاص) مرا به قتل برسانند» و این رسالت عظیم به پایان نرسد (فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ).
موسى ترسى براى شخص خود نداشت بلکه از این بیم داشت که قبل از رسیدن به مقصد از پاى در آید، لذا از خداوند تقاضاى نیروى بیشتر براى این مبارزه مىکند.
(آیه 15)
خداوند این تقاضاى صادقانه موسى را اجابت کرد «فرمود: این چنین نیست» (قالَ کَلَّا). که بتوانند تو را به قتل برسانند و یا سینهات تنگى کند و زبانت گره داشته باشد و گویا نگردد.
دعاى تو را در مورد برادرت نیز اجابت کردم و به او هم مأموریت دادم «پس شما هر دو با آیات ما بروید» و فرعون و قوم گمراهش را به سوى من دعوت کنید (فَاذْهَبا بِآیاتِنا).
و فکر نکنید من از شما دورم و جریان امر شما بر ما مخفى است، بلکه «ما با شما هستیم و به خوبى مطالب را مىشنویم» (إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ).
هرگز شما را تنها نخواهم گذارد و در حوادث سخت یاریتان خواهم کرد با اطمینان خاطر پیش بروید و محکم در این راه گام بردارید.
(آیه 16)
برخورد منطقى و قاطع با فرعون: در آیات گذشته نخستین مرحله مأموریت موسى (ع) یعنى دریافت وحى و رسالت و تقاضاى وسائل نیل به این هدف بزرگ، پایان یافت.
از اینجا به بعد «مرحله دوم» یعنى رو برو شدن با فرعون و گفتگوى سرنوشت ساز که در آن میان انجام گرفت مطرح شده.
نخست به عنوان مقدمه مىفرماید: «اکنون (که همه چیز رو براه است) به سراغ فرعون بروید، و به او بگویید: ما رسول پروردگار جهانیان هستیم»َأْتِیا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ)
(آیه 17)
و به دنبال بیان رسالت خود، آزادى بنى اسرائیل را مطالبه کنید و بگویید: «بنى اسرائیل را با ما بفرست» (أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ).
بدیهى است منظور این بوده که زنجیر اسارت و بردگى از آنها بردارد تا آزاد شوند، و بتوانند با آنها بیایند، نه این که تقاضاى فرستادن آنها به وسیله فرعون شده باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/170
-
صفحه ی 216 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 47 از سوره ی الشعراء
[golrooz] صفحه ی 216 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 47 از سوره ی الشعراء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ(18)
[فرعون] گفت آيا تو را از كودكي در ميان خود نپرورديم و سالياني چند از عمرت را پيش ما نماندي(18)
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَٰفِرِينَ(19)
و [سرانجام] كار خود را كردي و تو از ناسپاساني(19)
قَالَ فَعَلْتُهَآ إِذًا وَأَنَا۠ مِنَ الضَّآلِّينَ(20)
گفت آن را هنگامي مرتكب شدم كه از گمراهان بودم(20)
فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ(21)
و چون از شما ترسيدم از شما گريختم تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد(21)
وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ(22)
و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساخته اي نعمتي است كه منتش را بر من مي نهي(22)
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَٰلَمِينَ(23)
فرعون گفت و پروردگار جهانيان چيست(23)
قَالَ رَبُّ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَآ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ(24)
گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر اهل يقين باشيد(24)
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ(25)
[فرعون] به كساني كه پيرامونش بودند گفت آيا نمي شنويد(25)
قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ ءَابَآئِكُمُ الْأَوَّلِينَ(26)
[موسي دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما(26)
قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِيٓ أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ(27)
[فرعون] گفت واقعا اين پيامبري كه به سوي شما فرستاده شده سخت ديوانه است(27)
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَآ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ(28)
[موسي] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است اگر تعقل كنيد(28)
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَٰهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ(29)
[فرعون] گفت اگر خدايي غير از من اختيار كني قطعا تو را از [جمله] زندانيان خواهم ساخت(29)
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ(30)
گفت گر چه براي تو چيزي آشكار بياورم(30)
قَالَ فَأْتِ بِهِۦٓ إِن كُنتَ مِنَ الصَّٰدِقِينَ(31)
گفت اگر راست مي گويي آن را بياور(31)
فَأَلْقَيٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ(32)
پس عصاي خود بيفكند و بناگاه آن اژدري نمايان شد(32)
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَآءُ لِلنَّٰظِرِينَ(33)
و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براي تماشاگران سپيد مي نمود(33)
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِيمٌ(34)
[فرعون] به سراني كه پيرامونش بودند گفت واقعا اين ساحري بسيار داناست(34)
يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ(35)
مي خواهد با سحر خود شما را از سرزمينتان بيرون كند اكنون چه راي مي دهيد(35)
قَالُوٓا۟ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ(36)
گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست(36)
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ(37)
تا هر ساحر ماهري را نزد تو بياورند(37)
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَٰتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(38)
پس ساحران براي موعد روزي معلوم گردآوري شدند(38)
وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ(39)
و به توده مردم گفته شد آيا شما هم جمع خواهيد شد(39)
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا۟ هُمُ الْغَٰلِبِينَ(40)
بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروي كنيم(40)
فَلَمَّا جَآءَ السَّحَرَةُ قَالُوا۟ لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَٰلِبِينَ(41)
و چون ساحران پيش فرعون آمدند گفتند آيا اگر ما غالب آييم واقعا براي ما مزدي خواهد بود(41)
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ(42)
گفت آري و در آن صورت شما حتما از [زمره] مقربان خواهيد شد(42)
قَالَ لَهُم مُّوسَيٰٓ أَلْقُوا۟ مَآ أَنتُم مُّلْقُونَ(43)
موسي به آنان گفت آنچه را شما مي اندازيد بيندازيد(43)
فَأَلْقَوْا۟ حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا۟ بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَٰلِبُونَ(44)
پس ريسمانها و چوبدستي هايشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون كه ما حتما پيروزيم(44)
فَأَلْقَيٰ مُوسَيٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ(45)
پس موسي عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد(45)
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَٰجِدِينَ(46)
در نتيجه ساحران به حالت سجده درافتادند(46)
قَالُوٓا۟ ءَامَنَّا بِرَبِّ الْعَٰلَمِينَ(47)
گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم(47)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 216 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 47 از سوره ی الشعراء
(آیه 18)
در اینجا فرعون زبان به سخن گشود و با جملههایى حساب شده، و در عین حال شیطنتآمیز براى نفى رسالت آنها کوشید. نخست رو به موسى کرد و چنین «گفت: آیا ما تو را در کودکى در میان (دامان مهر) خود پرورش ندادیم»؟ (قالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً).
تو را از آن امواج خروشان و خشمگین «نیل» که وجودت را به نابودى تهدید مىکرد گرفتیم، دایهها برایت دعوت کردیم، و از قانون مجازات مرگ فرزندان بنى اسرائیل معافت نمودیم، در محیطى امن و امان در ناز و نعمت پرورش یافتى! و بعد از آن نیز «سالهاى متمادى از عمرت در میان ما بودى»! (وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ).
(آیه 19)
سپس به ایراد دیگرى نسبت به موسى پرداخته، مىگوید: «تو آن کار مهم (کشتن یکى از قبطیان و طرفداران ما را انجام دادى» (وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ).
اشاره به این که تو چگونه مىتوانى پیامبر باشى که داراى چنین سابقهاى هستى.
و از همه اینها گذشته «تو کفران نعمتهاى ما مىکنى» (وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ).
سالها بر سر سفره ما بودى، نمک خوردى و نمکدان را شکستى!، با چنین کفران نعمت چگونه مىتوانى پیامبر باشى؟
در حقیقت مىخواست با این منطق و این گونه پرونده سازى موسى را به پندار خود محکوم کند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/170
-
پاسخ : صفحه ی 216 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 47 از سوره ی الشعراء
(آیه 20)
موسى بعد از شنیدن سخنان شیطنتآمیز فرعون به پاسخ از هر سه ایراد پرداخت، ولى از نظر اهمیت پاسخ ایراد دوم فرعون را مقدم شمرد و یا اصولا ایراد اول را در خور پاسخ نمىدانست، چرا که پرورش دادن کسى هرگز دلیل آن نمىشود که اگر شخص پرورش دهنده گمراه بود او را به راه راست هدایت نکنند.
به هر حال چنین «گفت: من آن کار را انجام دادم در حالى که از بىخبران بودم» (قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ).
موسى (ع) در اینجا یک نوع «توریه» به کار برده و سخنى گفت که ظاهرش این بوده که من در آن زمان راه حق را پیدا نکرده بودم بعدا خداوند راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشید، ولى در باطن مقصود دیگرى داشت و آن این که من نمىدانستم که این کار مایه این همه درد سر مىشود و گر نه اصل کار حق بود و مطابق قانون عدالت!
(آیه 21)
سپس موسى اضافه مىکند: «من به دنبال این حادثه هنگامى که از شما ترسیدم فرار کردم، و خداوند به من علم و دانش بخشید، و مرا از رسولان قرار داد» (فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْماً وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ).
(آیه 22)
سپس «موسى» به پاسخ منّتى که فرعون در مورد پرورشش در دوران طفولیت و نوجوانى بر او گذارد پرداخته، و با لحن قاطع و اعتراضآمیزى مىگوید: «آیا این منتى است که تو بر من مىگذارى که بنى اسرائیل را بنده و برده خود ساختى»؟! (وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ).
تا آنجا که به خود اجازه دادى نوزادان پسر را به قتل برسانى، و دختران را براى کنیزى و خدمت زنده بگذارى؟
این ظلم بىحساب تو سبب شد که مادرم براى حفظ جان نوزادش مرا در صندوق بگذارد، و به امواج نیل بسپارد، و خواست الهى این بود که آن کشتى کوچک در کنار کاخ تو لنگر بیندازد، آرى ظلم بىاندازه تو بود که مرا رهین این منت ساخت، و مرا از خانه پاک پدرم محروم ساخت و در کاخ آلوده تو قرار داد!
(آیه 23)
هنگامى که موسى با لحن قاطع و کوبندهاى سخنان فرعون را پاسخ گفت و او از این نظر درمانده شد، مسیر کلام را تغییر داد و موسى را که گفته بود من رسول و فرستاده ربّ العالمینم مورد سؤال قرار داد و «فرعون گفت:
پروردگار عالمیان چیست»؟ (قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ).
فرعون این سخن را براى تجاهل و تحقیر، مطرح کرد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/171
-
پاسخ : صفحه ی 216 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 47 از سوره ی الشعراء
(آیه 24)
ولى موسى همانند همه بحث کنندگان بیدار و آگاه راهى جز این نداشت که مطلب را جدى بگیرد و به پاسخ جدى بپردازد، و از آنجا که ذات خدا از دسترس افکار انسانها بیرون است، دست به دامان آثار او در پهنه آفرینش زند، و از آیات آفاقى سخن به میان آورد «گفت: او پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو قرار گرفته است مىباشد، اگر شما راه یقین مىپویید» (قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ).
(آیه 25)
اما فرعون با این بیان محکم معلم بزرگ آسمانى، از خواب غفلت بیدار نشد، باز به استهزاء و سخریه ادامه داد، و از روش دیرینه مستکبران مغرور پیروى کرد «رو به اطرافیان خود کرده گفت: آیا نمىشنوید» این مرد چه مىگوید؟! (قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ).
پیداست اطراف فرعون را چه افرادى گرفتهاند، اشخاصى از قماش خود او، گروهى از صاحبان زر و زور و همکاران ظلم و ستم.
هدفش این بود که این سخن منطقى و دلنشین موسى در قلب تاریک این گروه کمترین اثرى نگذارد، و آن را یک سخن بىمحتوا که مفهومش قابل درک نیست معرفى کند.
(آیه 26)
ولى باز موسى (ع) به سخنان منطقى و حساب شده خود بدون هیچ گونه ترس و واهمه ادامه داد و «گفت: او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست» (قالَ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ).
در حقیقت موسى که در مرحله نخست از «آیات آفاقى» شروع کرده بود در مرحله دوم به «آیات انفسى» اشاره کرد.
(آیه 27)
ولى فرعون به خیره سرى همچنان ادامه داد، و از مرحله استهزاء و سخریه پا را فراتر نهاده نسبت جنون و دیوانگى به موسى داد و «گفت: پیامبرى که به سوى شما آمده قطعا مجنون است»! (قالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ). همان نسبتى که همه جباران تاریخ به مصلحان الهى مىدادند.
(آیه 28)
اما این نسبت ناروا در روح بلند موسى (ع)، اثرى نگذاشت و همچنان خط اصلى توحید را از طریق آثار خدا در پهنه آفرینش، در آفاق و انفس، ادامه داد و «گفت: او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در میان این دو است مىباشد اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار مىگرفتید» (قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ).
اگر تو در محدوده کوچکى به نام «مصر» یک حکومت ظاهرى دارى، حکومت واقعى پروردگار من تمام شرق و غرب جهان و هر چه را میان آنهاست در بر گرفته، و آثارش در همه جا در جبین موجودات مىدرخشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/171
-
پاسخ : صفحه ی 216 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 47 از سوره ی الشعراء
(آیه 29)
این منطق نیرومند و شکستناپذیر، فرعون را سخت خشمگین ساخت و سر انجام به حربهاى متوسل شد که همه زورمندان بىمنطق به هنگام شکست و ناکامى به آن متوسل مىشوند و چنین «گفت: اگر معبودى غیر من انتخاب کنى تو را از زندانیان قرار خواهم داد» (قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ).
من این سخنان تو را نمىفهمم، همین مىدانم که یک اله و معبود بزرگ وجود دارد و آن منم! و هر کس غیر از این بگوید محکوم به مرگ، یا زندان مرگ آفرین است!
(آیه 30)
در آیه قبل دیدیم که فرعون سر انجام تکیه بر قدرت و تهدید به زندان و مرگ نمود.
اینجاست که صحنه بر مىگردد و موسى (ع) نیز باید روش تازهاى در پیش گیرد که فرعون در این صحنه نیز ناتوان و درمانده شود.
موسى نیز باید تکیه بر قدرت کند قدرتى الهى که از معجزهاى چشمگیر سر چشمه مىگیرد، رو به سوى فرعون کرد و «گفت: آیا اگر من نشانه آشکارى براى رسالتم ارائه دهم» باز مرا زندان خواهى کرد؟! (قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُبِینٍ).
(آیه 31)
فرعون در اینجا سخت در بن بست واقع شد چرا که موسى (ع) اشاره سر بستهاى به یک برنامه فوقالعاده کرده و فکر حاضران را متوجه خود ساخته است، اگر فرعون بخواهد سخن او را نادیده بگیرد همه بر او اعتراض مىکنند، و مىگویند باید بگذارى موسى (ع) کار مهمش را ارائه دهد، اگر توانایى داشته باشد که معلوم مىشود، نمىتوان با او طرف شد، و الا گزافه گوییش آشکار مىگردد، در هر حال نمىتوان از این سخن موسى (ع) به سادگى گذشت.
ناچار «گفت: اگر راست مىگویى آن را بیاور»! (قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
(آیه 32)
«پس (در این هنگام) موسى عصایى را که به دست داشت افکند، و (به فرمان پروردگار) مار عظیم و آشکارى شد» (فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ).
(آیه 33)
«و سپس دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد، ناگهان در برابر بینندگان سفید و روشن بود»! (وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ).
در حقیقت این دو معجزه بزرگ، یکى مظهر بیم بود و دیگرى مظهر امید اولى مناسب مقام انذار است، و دومى بشارت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/171
-
پاسخ : صفحه ی 216 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 47 از سوره ی الشعراء
(آیه 34)
فرعون از مشاهده این صحنه، سخت جا خورد و در وحشت عمیقى فرو رفت اما براى حفظ قدرت شیطانى خویش که با ظهور موسى (ع)، سخت به خطر افتاده بود و همچنین براى حفظ اعتقاد اطرافیان و روحیه دادن به آنها در صدد توجیه معجزات موسى بر آمد، نخست «به اطرافیان خود چنین گفت:
این مرد، ساحر آگاه و ماهرى است»! (قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ).
جالب است، همان کسى را که تا چند لحظه قبل مجنونش مىخواند، اکنون به عنوان علیم و دانشمند از او نام مىبرد.
(آیه 35)
سپس براى این که جمعیت را بر ضد او بسیج کند چنین ادامه داد: «او مىخواهد شما را از سر زمینتان با سحرش بیرون کند»! (یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ).
«شما چه (مىاندیشید و چه) دستور مىدهید»؟! (فَما ذا تَأْمُرُونَ).
این همان فرعونى است که قبلا تمام مصر را ملک مسلم خود مىدانست، اکنون آن را ملک مردم مىشمرد و به اطرافیان مىگوید: شما چه امر مىکنید؟
مشورتى بسیار عاجزانه و از موضع ضعف!
(آیه 36)
بعد از مشورتها سر انجام اطرافیان به فرعون «گفتند: او و برادرش را مهلت ده و مأموران را براى بسیج (بسیج ساحران) به تمام شهرها اعزام کن» (قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ).
(آیه 37)
«تا هر ساحر ماهر و کهنه کارى را نزد تو آورند» (یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ).
و گفتند: خوشبختانه در کشور پهناور مصر، اساتید فن سحر بسیارند، اگر موسى ساحر است ما «سحّار» یعنى ساحران ماهرتر در برابر او قرار مىدهیم، و آن قدر ساحران وارد به فوت و فنّ سحر را جمع مىکنیم تا راز موسى را افشا کنند!
(آیه 38)
ساحران از همه جا گرد آمدند! به دنبال پیشنهاد اطرافیان فرعون جمعى از مأموران زبده به شهرهاى مختلف مصر روان شدند و در هر جا ساحران ماهر را جستجو کردند، «سر انجام جمعیت ساحران براى وعدهگاه روز معین جمع آورى شدند» (فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ). و آنها را براى مبارزه در چنان روزى آماده کردند.
(آیه 39)
از مردم نیز براى حضور در این میدان مبارزه دعوت شد:
«و به مردم گفته شد: آیا شما در این صحنه اجتماع مىکنید»؟ (وَ قِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/171
-
پاسخ : صفحه ی 216 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 47 از سوره ی الشعراء
(آیه 40)
و به مردم گفته شد: «هدف این است که اگر ساحران پیروز شوند (که پیروزى آنها پیروزى خدایان ماست) ما از آنان پیروى کنیم» (لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کانُوا هُمُ الْغالِبِینَ). و آن چنان صحنه را گرم و داغ نماییم که دشمن خدایان ما براى همیشه از میدان بیرون رود!
(آیه 41)
اینها همه از یکسو، از سوى دیگر «هنگامى که ساحران (نزد فرعون) آمدند (و او را سخت در تنگنا دیدند به این فکر افتادند که برترین بهره گیرى را کرده و امتیازهاى مهمى از او بگیرند) به فرعون گفتند: آیا براى ما پاداش قابل ملاحظهاى خواهد بود اگر پیروز شویم» (فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغالِبِینَ).
(آیه 42)
فرعون که سخت در این بن بست گرفتار و درمانده بود حاضر شد برترین امتیازها را به آنها بدهد، بلا فاصله «گفت: آرى (هر چه بخواهید مىدهم) به علاوه شما در این صورت از مقربان درگاه من خواهید بود»! (قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ).
(آیه 43)
هنگامى که ساحران قول و قرارهاى خود را با فرعون گذاردند به دنبال تهیه مقدمات کار رفتند، و در خلال مدتى که فرصت داشتند، طنابها و عصاهاى بسیار فراهم ساختند که ظاهرا درون آنها را خالى کرده و ماده شیمیایى مخصوصى (همچون جیوه) که در برابر تابش آفتاب سبک و فرّار مىشود در آن ریختند.
سر انجام روز موعود فرا رسید، و انبوه عظیمى از مردم در آن صحنه جمع شدند.
«موسى رو به سوى ساحران کرد و گفت: آنچه را مىخواهید بیفکنید» و هر چه دارید به میدان آورید (قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/172
-
پاسخ : صفحه ی 216 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 47 از سوره ی الشعراء
(آیه 44)
ساحران که غرق غرور و نخوت بودند و حد اکثر توان خود را به کار گرفته و به پیروزى خود امیدوار بودند «طنابها و عصاهاى خود را افکندند و گفتند: به عزت فرعون ما قطعا پیروزیم»! (فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ).
در این هنگام عصاها و طنابهاى مخصوص به صورت مارهاى کوچک و بزرگ به حرکت در آمدند (طه/ 66)، در این هنگام غریو شادى از مردم بر خاست و برق امید در چشمان فرعون و اطرافیانش درخشیدن گرفت.
(آیه 45)
اما موسى چندان مهلت نداد که این وضع ادامه یابد همانطور که قرآن مىگوید: «سپس موسى عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید» (فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ).
در اینجا گروهى پا به فرار گذاشتند، گروهى منتظر بودند پایان کار به کجا مىرسد، و جمعى بىهدف فریاد مىکشیدند و دهان ساحران از تعجب باز مانده بود.
(آیه 46)
در اینجا همه چیز عوض شد، ساحران که تا آن لحظه در خط شیطنت و همکارى با فرعون و مبارزه با موسى (ع) قرار داشتند یک مرتبه به خود آمدند و چون از تمام فنون سحر با خبر بودند، یقین پیدا کردند که این مسأله قطعا سحر نیست، این یک معجزه بزرگ الهى است «پس ناگهان همه آنها به سجده افتادند» (فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدِینَ).
(آیه 47)
و همراه با این عمل که دلیل روشن ایمان آنها بود با زبان نیز «گفتند: ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم»! (قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/172