-
پاسخ : صفحه ی 205 از قرآن کریم شامل آیات 3 تا 18 از سوره ی نور
(آيه 17)
اشاعه فحشا ممنوع است: باز در اينجا سخن از «داستان افك» و عواقب شوم و دردناك شايعه سازى و اتهام ناموسى نسبت به افراد پاك است.
نخست مىگويد: «خداوند شما را اندرز مىدهد كه هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد اگر ايمان (به خدا و روز جزا) داريد» (يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).
يعنى اين نشانه ايمان است كه انسان به سراغ اين گناهان عظيم نرود، در حقيقت جمله مزبور يكى از اركان توبه را ترسيم مىكند، چرا كه تنها پشيمانى از گذشته كافى نيست بايد نسبت به عدم تكرار گناه در آينده نيز تصميم گرفت.
(آيه 18)
و بعد براى تأكيد بيشتر كه توجه داشته باشند اين سخنان، سخنان عادى معمولى نيست، بلكه اين خداوند عليم و حكيم است كه در مقام تبيين بر آمده و حقايق سر نوشت سازى را روشن مىسازد، مىگويد: «و خداوند آيات را براى شما بيان مىكند و خداوند دانا و حكيم است» (وَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
به مقتضاى علمش از نيازهاى شما و عوامل خير و شرتان آگاه است و به مقتضاى حكمتش دستورات و احكامش را با آن هماهنگ مىسازد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382.html
-
صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
-
صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/51.gif صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/51.gif
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۹﴾
كسانى كه دوست دارند كه زشتكارى در ميان آنان كه ايمان آورده اند شيوع پيدا كند براى آنان در دنيا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود و خدا[ست كه] مىداند و شما نمىدانيد (۱۹)
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّه رَؤُوفٌ رَحِيمٌ ﴿۲۰﴾
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اينكه خدا رئوف و مهربان است [مجازات سختى در انتظارتان بود] (۲۰)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۱﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد پاى از پى گام هاى شيطان منهيد و هر كس پاى بر جاى گامهاى شيطان نهد [بداند كه] او به زشتكارى و ناپسند وامىدارد و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود هرگز هيچ كس از شما پاك نمىشد ولى [اين] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند و خدا[ست كه] شنواى داناست (۲۱)
وَلَا يَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن يُؤْتُوا أُوْلِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۲۲﴾
و سرمايه داران و فراخ دولتان شما نبايد از دادن [مال] به خويشاوندان و تهيدستان و مهاجران راه خدا دريغ ورزند و بايد عفو كنند و گذشت نمايند مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد و خدا آمرزنده مهربان است (۲۲)
إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾
بىگمان كسانى كه به زنان پاكدامن بىخبر [از همه جا] و با ايمان نسبت زنا مىدهند در دنيا و آخرت لعنت شده اند و براى آنها عذابى سخت خواهد بود (۲۳)
يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۲۴﴾
در روزى كه زبان و دستها و پاهايشان بر ضد آنان براى آنچه انجام مىدادند شهادت مىدهند (۲۴)
يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ ﴿۲۵﴾
آن روز خدا جزاى شايسته آنان را به طور كامل مىدهد و خواهند دانست كه خدا همان حقيقت آشكار است (۲۵)
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿۲۶﴾
زنان پليد براى مردان پليدند و مردان پليد براى زنان پليد و زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك اينان از آنچه در باره ايشان مىگويند بر كنارند براى آنان آمرزش و روزى نيكو خواهد بود (۲۶)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿۲۷﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد به خانه هايى كه خانه هاى شما نيست داخل مشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام گوييد اين براى شما بهتر است باشد كه پند گيريد (۲۷)
فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴿۲۸﴾
و اگر كسى را در آن نيافتيد پس داخل آن مشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد برگرديد برگرديد كه آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مىدهيد داناست (۲۸)
لَّيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ ﴿۲۹﴾
بر شما گناهى نيست كه به خانه هاى غيرمسكونى كه در آنها براى شما استفاده اى است داخل شويد و خدا آنچه را آشكار و آنچه را پنهان مىداريد مىداند (۲۹)
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ﴿۳۰﴾
به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه تر است زيرا خدا به آنچه مىكنند آگاه است (۳۰)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
(آيه 19)
باز براى محكم كارى، سخن را از شكل يك حادثه شخصى به صورت بيان يك قانون كلى و جامع تغيير داده و مىگويد: «كسانى كه دوست مىدارند زشتيها و گناهان قبيح در ميان افراد با ايمان اشاعه يابد عذاب دردناكى در دنيا و آخرت دارند» (إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ).
اين تعبير مفهوم وسيعى دارد كه هر گونه نشر فساد و اشاعه زشتيها و قبائح و كمك به توسعه آن را شامل مىشود.
و در پايان آيه مىفرمايد: «و خدا مىداند و شما نمىدانيد» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
او مىداند چه كسانى در قلبشان حب اين گناه است و كسانى را كه زير نامهاى فريبنده به اين عمل شوم مىپردازند مىشناسد اما شما نمىدانيد و نمىشناسيد.
(آيه 20)
در اين آيه كه در عين حال آخرين آيات «افك» و مبارزه با «اشاعه فحشا» و «قذف» مؤمنان پاكدامن است، بار ديگر اين حقيقت را تكرار و تأكيد مىكند كه: «و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود و اين كه خدا مهربان و رحيم است» مجازات سختى دامانتان را مىگرفت (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ).
(آيه 21)
گر چه در اينجا صريحا داستان افك را دنبال نمىكند ولى تكميلى براى محتواى آن بحث محسوب مىشود، هشدارى است به همه مؤمنان كه هر گاه نخستين وسوسههاى اشاعه فحشا يا هر گناه ديگر آشكار مىشود، بايد همانجا در مقابل آن ايستاد تا آلودگى گسترش پيدا نكند.
نخست روى سخن را به مؤمنان كرده، مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، و هر كس از گامهاى شيطان پيروى كند (به انحراف و گمراهى و فحشا و منكر كشيده مىشود) چرا كه شيطان دعوت به فحشا و منكر مىكند» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ).
هرگز يك انسان پاكدامن و با ايمان را نمىشود يك مرتبه در آغوش فساد پرتاب كرد، بلكه گام به گام اين راه را مىسپرد، و سر انجام گرفتار بدترين كبائر مىشود، درست به كسى مىماند كه زمام خويش را به دست جنايتكارى سپرده او را گام به گام به سوى پرتگاه مىبرد، تا سقوط كند و نابود گردد، آرى اين است «خطوات شيطان».
سپس اشاره به يكى از مهمترين نعمتهاى بزرگش بر انسانها در طريق هدايت كرده، چنين مىگويد: «و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود احدى از شما هرگز پاك نمىشد، ولى خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مىكند و خدا شنوا و داناست» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).
از يك سو موهبت عقل را داده، و از سوى ديگر موهبت وجود پيامبر و احكامى كه از طريق وحى نازل مىگردد ولى از اين موهبت گذشته توفيقات خاص او و امدادهاى غيبيش كه شامل حال انسانهاى آماده و مستعد و مستحق مىگردد مهمترين عامل پاكى و تزكيه است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382.html
-
پاسخ : صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
(آيه 22)
شأن نزول:
اين آيه در باره گروهى از صحابه نازل شد كه بعد از «داستان افك» سوگند ياد كردند كه به هيچ يك از كسانى كه در اين ماجرا درگير بودند و به اين تهمت بزرگ دامن زدند كمك مالى نكنند، و در هيچ موردى با آنها مواسات ننمايند، آيه نازل شد و آنها را از اين شدت عمل و خشونت باز داشت و دستور عفو و گذشت داد.
تفسير:
مجازات هم حسابى دارد! قرآن مىگويد: «و آنها كه از ميان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نبايد سوگند ياد كنند (يا تصميم بگيرند) كه انفاق خود را نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا قطع نمايند» (وَ لا يَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبى وَ الْمَساكِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ).
اين تعبير نشان مىدهد كه جمعى از كسانى كه آلوده افك شدند از مهاجران در راه خدا بودند كه فريب منافقان را خوردند، و خداوند به خاطر سابقه آنها اجازه نداد كه آنان را از جامعه اسلامى طرد كنند و تصميمهايى كه بيش از حد استحقاق باشد در باره آنها بگيرند.
سپس براى تشويق و ترغيب مسلمانان به ادامه اين گونه كارهاى خير اضافه مىكند: «و بايد عفو كنند و گذشت نمايند» (وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا).
«آيا دوست نمىداريد خداوند شما را بيامرزد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
پس همان گونه كه شما انتظار عفو الهى را در برابر لغزشها داريد بايد در مورد ديگران عفو و بخشش را فراموش نكنيد.
آيات فوق در حقيقت ترسيمى از تعادل «جاذبه» و «دافعه» اسلامى است آيات افك و مجازات شديد تهمت زنندگان به نواميس مردم نيروى عظيم دافعه را تشكيل مىدهد، و آيه مورد بحث كه سخن از عفو و گذشت و غفور و رحيم بودن خدا مىگويد بيانگر جاذبه است!
(آيه 23)
سپس بار ديگر به مسأله «قذف» و متهم ساختن زنان پاكدامن با ايمان به اتهام ناموسى باز گشته، و بطور مؤكد و قاطع مىگويد: «كسانى كه زنان پاكدامن و بىخبر (از هر گونه آلودگى) و مؤمن را به نسبتهاى ناروا متهم مىسازند در دنيا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست» (إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ).
در واقع سه صفت براى اين زنان ذكر شده كه هر كدام دليلى است بر اهميت ظلمى كه بر آنها از طريق تهمت وارد مىگردد.
(آيه 24)
اين آيه چگونگى حال اين گروه تهمت زنندگان را در دادگاه بزرگ خدا مشخص كرده، مىگويد: آنها عذاب عظيمى دارند «در آن روز كه زبانهاى آنها و دستها و پاهايشان بر ضد آنان به اعمالى كه مرتكب شدند گواهى مىدهند» (يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ).
زبان آنها بىآنكه خودشان مايل باشند به گردش در مىآيد و حقايق را باز گو مىكند.
دست و پاى آنها نيز به سخن در مىآيد و حتى طبق آيات قرآن پوست تن آنها سخن مىگويد.
آرى! در آنجا كه روز آشكار شدن همه پنهانيهاست ظاهر مىشوند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
(آيه 25)
سپس مىگويد: «آن روز خداوند جزاى واقعى آنها را بىكم و كاست به آنها مىدهد» (يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ).
و در آن روز «مىدانند كه خداوند حقّ آشكار است» (وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ).
اگر امروز، و در اين دنيا، در حقانيت پروردگار شك و ترديد كنند، يا مردم را به گمراهى بكشانند در آن روز نشانههاى عظمت و قدرت و حقانيتش آن چنان واضح مىشود كه سر سختترين لجوجان را وادار به اعتراف مىكند.
(آيه 26)
نوريان مر نوريان را طالبند! ... اين آيه در حقيقت تعقيب و تأكيدى بر آيات افك و آيات قبل از آن است و بيان يك سنت طبيعى در جهان آفرينش مىباشد كه تشريع نيز با آن هماهنگ است.
مىفرمايد: «زنان ناپاك از آن مردان ناپاكند، همان گونه كه مردان ناپاك، به زنان ناپاك تعلّق دارند» (الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثاتِ).
و در نقطه مقابل نيز «زنان پاك به مردان پاك تعلق دارند، و مردان پاك از آن زنان پاكند» (وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ).
و در پايان آيه به گروه اخير يعنى مردان و زنان پاكدامن اشاره كرده، مىگويد:
«آنها از نسبتهاى نادرستى كه به آنان داده مىشود مبرّا هستند» (أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ).
و به همين دليل «آمرزش و مغفرت الهى و همچنين روزى پر ارزش براى آنهاست» (لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ).
(آيه 27)
بدون اذن به خانه مردم وارد نشويد: در اينجا بخشى از آداب معاشرت و دستورهاى اجتماعى اسلام كه ارتباط نزديكى با مسائل مربوط به حفظ عفت عمومى دارد بيان شده است.
نخست مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در خانههايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها).
«اين براى شما بهتر است، شايد متذكر شويد» (ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ).
بايد در خانه و محيط زندگى خصوصى افراد امنيت كافى وجود داشته باشد به همين دليل در تمام قوانين دنيا وارد شدن به خانه اشخاص بدون اجازه آنها ممنوع است در اسلام نيز در اين زمينه دستور بسيار مؤكد داده شده و آداب و ريزه كاريهايى در اين زمينه وجود دارد كه كمتر نظير آن ديده مىشود. از جمله، در حديثى مىخوانيم كه: «پيامبر به يكى از يارانش فرمود: به هنگام اجازه گرفتن رو بروى در نايست!» و خود آن حضرت هنگامى كه به در خانه كسى مىآمد رو بروى در نمىايستاد بلكه در طرف راست يا چپ قرار مىگرفت و مىفرمود: السّلام عليكم و به اين وسيله اجازه ورود مىگرفت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
(آيه 28)
در اين آيه با جمله ديگرى اين دستور تكميل مىشود: «پس اگر كسى را در آن خانه نيافتيد وارد آن نشويد تا به شما اجازه داده شود» (فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ).
ممكن است منظور از اين تعبير آن باشد كه گاه در آن خانه كسانى هستند ولى كسى كه به شما اذن دهد و صاحب اختيار و صاحب البيت باشد حضور ندارد شما در اين صورت حق ورود نخواهيد داشت.
سپس اضافه مىكند «و اگر به شما گفته شود باز گرديد (اين سخن را پذيرا شويد و) باز گرديد، كه براى شما بهتر و پاكيزهترست» (وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ).
و هرگز جواب رد، شما را ناراحت نكند، چه بسا صاحب خانه در حالتى است كه از ديدن شما در آن حالت ناراحت مىشود.
و از آنجا كه به هنگام شنيدن جواب منفى گاهى حس كنجكاوى بعضى تحريك مىشود و به فكر اين مىافتند كه از درز در، يا از طريق گوش فرا دادن و استراق سمع مطالبى از اسرار درون خانه را كشف كنند در ذيل همين آيه مىفرمايد: «و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ).
(آيه 29)
و از آنجا كه هر حكم استثنائى دارد كه رفع ضرورتها و مشكلات از طريق آن استثناء به صورت معقول انجام مىشود در اين آيه مىفرمايد: «گناهى بر شما نيست كه وارد خانههاى غير مسكونى بشويد كه در آنجا متاعى متعلق به شما وجود دارد» (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيها مَتاعٌ لَكُمْ).
و در پايان اضافه مىنمايد: «و خدا آنچه را آشكار مىكنيد و پنهان مىداريد مىداند» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ).
شايد اشاره به اين است كه گاه بعضى از افراد از اين استثنا سوء استفاده كرده و به بهانه اين حكم وارد خانههاى غير مسكونى مىشوند تا كشف اسرارى كنند، و يا در خانههى مسكونى به اين بهانه كه نمىدانستيم مسكونى است داخل شوند اما خدا از همه اين امور با خبر است و سوء استفاده كنندگان را به خوبى مىشناسد.
(آيه 30)
شأن نزول:
از امام باقر عليه السّلام چنين نقل شده است كه جوانى از انصار در مسير خود با زنى رو برو شد. چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد تا اينكه وارد كوچه تنگى شد باز همچنان به پشت سر خود نگاه مىكرد ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزى استخوان يا قطعه شيشهاى كه در ديوار بود صورتش را شكافت! با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پيامبر مىروم و اين ماجرا را باز گو مىكنم، هنگامى كه چشم رسول خدا به او افتاد فرمود: چه شده است؟ و جوان ماجرا را نقل كرد، در اين هنگام جبرئيل، پيك وحى خدا نازل شد و آيه مورد بحث را آورد.
تفسير:
مبارزه با چشم چرانى و ترك حجاب: پيش از اين گفتهايم كه اين سوره در حقيقت سوره عفت و پاكدامنى و پاكسازى از انحرافات جنسى است، در اينجا احكام نگاه كردن و چشم چرانى و حجاب را بيان مىدارد.
نخست مىگويد: «به مؤمنان بگو: چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و عفاف خود را حفظ كنند» (قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ).
و از آنجا كه گاه به نظر مىرسد كه چرا اسلام از اين كار كه با شهوت و خواست دل بسيارى هماهنگ است نهى كرده، در دنباله آيه مىفرمايد: «اين براى آنها پاكيزهتر است» (ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ).
سپس به عنوان اخطار براى كسانى كه نگاه هوسآلود و آگاهانه به زنان نامحرم مىافكنند و گاه آن را غير اختيارى قلمداد مىكنند، مىگويد: «خداوند از آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html
-
صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون
[golrooz] صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَٰتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَٰرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَيٰ جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئِهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَٰنِهِنَّ أَوْ بَنِيٓ إِخْوَٰنِهِنَّ أَوْ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُنَّ أَوِ التَّٰبِعِينَ غَيْرِ أُو۟لِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا۟ عَلَيٰ عَوْرَٰتِ النِّسَآءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوٓا۟ إِلَي اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(31)
و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمي] فرو بندند و پاكدامني ورزند و زيورهاي خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعا از آن پيداست و بايد روسري خود را بر گردن خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن] بي نيازند يا كودكاني كه بر عورتهاي زنان وقوف حاصل نكرده اند آشكار نكنند و پاهاي خود را [به گونه اي به زمين] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مي دارند معلوم گردد اي مؤمنان همگي [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد اميد كه رستگار شويد(31)
وَأَنكِحُوا۟ الْأَيَٰمَيٰ مِنكُمْ وَالصَّٰلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآئِكُمْ إِن يَكُونُوا۟ فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ(32)
بي همسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بي نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست(32)
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّيٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَٰبَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِيٓ ءَاتَيٰكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا۟ فَتَيَٰتِكُمْ عَلَي الْبِغَآءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا۟ عَرَضَ الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنۢ بَعْدِ إِكْرَٰهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(33)
و كساني كه [وسيله] زناشويي نمي يابند بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بي نياز گرداند و از ميان غلامانتان كساني كه در صددند با قرارداد كتبي خود را آزاد كنند اگر در آنان خيري [و توانايي پرداخت مال] مي يابيد قرار بازخريد آنها را بنويسيد و از آن مالي كه خدا به شما داده است به ايشان بدهيد [تا تدريجا خود را آزاد كنند] و كنيزان خود را در صورتي كه تمايل به پاكدامني دارند براي اينكه متاع زندگي دنيا را بجوييد به زنا وادار مكنيد و هر كس آنان را به زور وادار كند در حقيقت خدا پس از اجبار نمودن ايشان [نسبت به آنها] آمرزنده مهربان است(33)
وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ ءَايَٰتٍ مُّبَيِّنَٰتٍ وَمَثَلًا مِّنَ الَّذِينَ خَلَوْا۟ مِن قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ(34)
و قطعا به سوي شما آياتي روشنگر و خبري از كساني كه پيش از شما روزگار به سر برده اند و موعظه اي براي اهل تقوا فرود آورده ايم(34)
۞ اللَّهُ نُورُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوٰةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَٰرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَيٰ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَٰلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(35)
خدا نور آسمانها و زمين است مثل نور او چون چراغداني است كه در آن چراغي و آن چراغ در شيشه اي است آن شيشه گويي اختري درخشان است كه از درخت خجسته زيتوني كه نه شرقي است و نه غربي افروخته مي شود نزديك است كه روغنش هر چند بدان آتشي نرسيده باشد روشني بخشد روشني بر روي روشني است خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مي كند و اين مثلها را خدا براي مردم مي زند و خدا به هر چيزي داناست(35)
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْءَاصَالِ(36)
در خانه هايي كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مي كنند(36)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون
(آيه 31)
در اين آيه به شرح وظايف زنان در اين زمينه مىپردازد، نخست به وظايفى كه مشابه مردان دارند اشاره كرده، مىگويد: «و به زنان با ايمان بگو:
چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گيرند و دامان خود را حفظ نمايند» (وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ).
و به اين ترتيب «چشم چرانى» همان گونه كه بر مردان حرام است بر زنان نيز حرام مىباشد، و پوشاندن عورت از نگاه ديگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نيز همانند مردان واجب است.
سپس به مسأله حجاب كه از ويژگى زنان است ضمن سه جمله اشاره فرموده:
1- «و آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند جز آن مقدار كه طبيعتا ظاهر است» (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها).
بنا بر اين زنان حق ندارند زينتهايى كه معمولا پنهانى است آشكار سازند هر چند اندامشان نمايان نشود و به اين ترتيب حتى آشكار كردن لباسهاى زينتى مخصوصى را كه در زير لباس عادى با چادر مىپوشند مجاز نيست، چرا كه قرآن از ظاهر ساختن چنين زينتهايى نهى كرده است.
2- حكم ديگرى كه در آيه بيان شده اين است كه: «و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند» تا گردن و سينه با آن پوشانده شود (وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ).
از اين جمله استفاده مىشود كه زنان قبل از نزول آيه، دامنه روسرى خود را به شانهها يا پشت سر مىافكندند، بطورى كه گردن و كمى از سينه آنها نمايان مىشد، قرآن دستور مىدهد روسرى خود را بر گريبان خود بيفكنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سينه كه بيرون است مستور گردد.
3- در سومين حكم مواردى را كه زنان مىتوانند در آنجا حجاب خود را بر گيرند و زينت پنهان خود را آشكار سازند با اين عبارت شرح مىدهد:
«و آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند» (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ).
«مگر (در دوازده مورد:)
1- «براى شوهرانشان» (إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ).
2- «يا پدرانشان» (أَوْ آبائِهِنَّ).
3- «يا پدر شوهرانشان» (أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ).
4- «يا پسرانشان» (أَوْ أَبْنائِهِنَّ).
5- «يا پسران همسرانشان» (أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ).
6- «يا برادرانشان» (أَوْ إِخْوانِهِنَّ).
7- «يا پسران برادرانشان» (أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ).
8- «يا پسران خواهرانشان» (أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ).
9- «يا زنان هم كيششان» (أَوْ نِسائِهِنَّ).
10- «يا بردگانشان» كنيزانشان (أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ).
11- «يا مردان سفيهى كه تمايلى به زن ندارند» (أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ).
12- «يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند» (أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ).
- و بالاخره چهارمين حكم را چنين بيان مىكند: «آنها به هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود» و صداى خلخال كه برپا دارند بگوش رسد (وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ).
آنها در رعايت عفت آن چنان بايد دقيق و سختگير باشند كه حتى از رساندن صداى خلخالى كه در پاى دارند به گوش مردان بيگانه خوددارى كنند.
و سر انجام با دعوت عمومى همه مؤمنان اعم از مرد و زن به توبه و بازگشت به سوى خدا آيه را پايان داده، مىگويد: «و همگى به سوى خدا باز گرديد اى مؤمنان! تا رستگار شويد» (وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).
و اگر در گذشته كارهاى خلافى در اين زمينه انجام دادهايد اكنون از خطاهاى خود توبه كنيد و براى نجات و فلاح به سوى خدا آييد كه رستگارى تنها بر در خانه اوست.
فلسفه حجاب:
بدون شك در عصر ما كه بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذاردهاند و افراد غربزده، بىبندوبارى زنان را جزئى از آزادى او مىدانند سخن از حجاب گفتن براى اين دسته ناخوشايند و گاه افسانهاى است متعلق به زمانهاى گذشته! ولى مفاسد بىحساب و مشكلات و گرفتاريهاى روز افزون كه از اين آزاديهاى بىقيد و شرط به وجود آمده سبب شده كه تدريجا گوش شنوايى براى اين سخن پيدا شود.
مسأله اين است كه آيا زنان (با نهايت معذرت) بايد براى بهره كشى از طريق سمع و بصر و لمس- جز آميزش جنسى- در اختيار همه مردان باشند و يا بايد اين امور مخصوص همسرانشان گردد؟
اسلام مىگويد: كاميابيهاى جنسى اعم از آميزش و لذت گيريهاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غير از آن گناه، و مايه آلودگى و ناپاكى جامعه مىباشد كه جمله «ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ» در آيات فوق اشاره به آن است.
فلسفه حجاب چيز مكتوم و پنهانى نيست زيرا:
1- برهنگى زنان كه طبعا پيامدهايى همچون آرايش و عشوهگرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در يك حال تحريك دائم قرار مىدهد تحريكى كه سبب كوبيدن اعصاب آنها و ايجاد هيجانهاى بيمارگونه عصبى و گاه سر چشمه امراض روانى مىگردد.
مخصوصا توجه به اين نكته كه غريزه جنسى نيرومندترين و ريشه دارترين غريزه آدمى است و در طول تاريخ سر چشمه حوادث مرگبار و جنايات هولناكى شده، تا آنجا كه گفتهاند: «هيچ حادثه مهمى را پيدا نمىكنيد مگر اين كه پاى زنى در آن در ميان است»! آيا دامن زدن مستمر از طريق برهنگى به اين غريزه و شعلهور ساختن آن بازى با آتش نيست؟ آيا اين كار عاقلانهاى است؟
2- آمارهاى قطعى و مستند نشان مىدهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا بطور مداوم بالا رفته است، زيرا در «بازار آزاد برهنگى» كه عملا زنان به صورت كالاى مشتركى (لااقل در مرحله غير آميزشى جنسى) در آمدهاند ديگر قداست پيمان زناشويى مفهومى نمىتواند داشته باشد.
3- گسترش دامنه فحشاء، و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناكترين پيامدهاى بىحجابى است و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربى كاملا نمايان است.
4- مسأله «ابتذال زن» و «سقوط شخصيت او» در اين ميان نيز حائز اهميت فراوان است هنگامى كه جامعه زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعى است روز به روز تقاضاى آرايش بيشتر و خود نمايى افزونتر از او دارد، و هنگامى كه زن را از طريق جاذبه جنسيش وسيله تبلغ كالاها و دكور اتاقهاى انتظار، و عاملى براى جلب جهانگردان و سياحان و مانند اينها قرار بدهد، در چنين جامعهاى شخصيت زن تا سر حد يك عروسك، يا يك كالاى بىارزش سقوط مىكند، و ارزشهاى والاى انسانى او بكلى به دست فراموشى سپرده مىشود، و تنها افتخار او جوانى و زيبايى و خود نمائيش مىشود.
و به اين ترتيب مبدل به وسيلهاى خواهد شد براى اشباع هوسهاى سر كش يك مشت آلوده فريبكار و انسان نماهاى ديو صفت! در چنين جامعهاى چگونه يك زن مىتواند يا ويژگيهاى اخلاقيش، علم و آگاهى و دانائيش جلوه كند، و حائز مقام والائى گردد؟!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون
(آيه 32)
ترغيب به ازدواج آسان: از آغاز اين سوره تا به اينجا طرق حساب شده مختلفى براى پيشگيرى از آلودگيهاى جنسى مطرح شده است.
در اينجا به يكى ديگر از مهمترين طرق مبارزه با فحشاء كه ازدواج ساده و آسان، و بىريا و بىتكلف است، اشاره شده، زيرا اين نكته مسلم است كه براى برچيدن بساط گناه، بايد از طريق اشباع صحيح و مشروع غرائز وارد شد، آيه شريفه مىفرمايد: «و مردان و زنان بىهمسر را همسر دهيد، و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را» (وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ).
بدون شك اصل تعاون اسلامى ايجاب مىكند كه مسلمانان در همه زمينهها به يكديگر كمك كنند ولى تصريح به اين امر در مورد ازدواج دليل بر اهميت ويژه آن است.
اهميت اين مسأله تا به آن پايه است كه در حديثى از امير مؤمنان على عليه السّلام مىخوانيم: «بهترين شفاعت آن است كه ميان دو نفر براى امر ازدواج ميانجيگرى كنى، تا اين امر به سامان برسد»! و از آنجا كه يك عذر تقريبا عمومى و بهانه همگانى براى فراز از زير بار ازدواج و تشكيل خانواده مسأله فقر و نداشتن امكانات مالى است قرآن به پاسخ آن پرداخته، مىفرمايد: از فقر و تنگدستى آنها نگران نباشيد و در ازدواجشان بكوشيد چرا كه «اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بىنياز مىسازد» (إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
و خداوند قادر بر چنين كارى هست، چرا كه «خداوند واسع و عليم است» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).
قدرتش آن چنان وسيع است كه پهنه عالم هستى را فرا مىگيرد، و علم او چنان گسترده است كه از نيات همه كس مخصوصا آنها كه به نيت حفظ عفت و پاكدامنى اقدام به ازدواج مىكنند آگاه است، و همه را مشمول فضل و كرم خود قرار خواهد داد.
بعد از ازدواج، شخصيت انسان تبديل به يك شخصيت اجتماعى مىشود و خود را شديدا مسؤول حفظ همسر و آبروى خانواده و تأمين وسائل زندگى فرزندان آينده مىبيند، به همين دليل تمام هوش و ابتكار و استعداد خود را به كار مىگيرد و در؟؟؟ آمدهاى خود و صرفه جويى تلاش مىكند و در مدت كوتاهى مىتواند بر فقر چيره شود و بدون شك امدادهاى الهى و نيروهاى مرموز معنوى نيز به كمك چنين افراد مىآيد كه براى انجام وظيفه انسانى و حفظ پاكى خود اقدام به ازدواج مىكنند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون
(آيه 33)
ولى از آنجا كه گاه با تمام تلاش و كوشش كه خود انسان و ديگران مىكنند وسيله ازدواج فراهم نمىگردد و خواه و ناخواه انسان مجبور است مدتى را با محروميت بگذراند، مبادا كسانى كه در اين مرحله قرار دارند گمان كنند كه آلودگى جنسى براى آنها مجاز است، و ضرورت چنين ايجاب مىكند، لذا بلا فاصله در اين آيه دستور پارسايى را هر چند مشكل باشد به آنها داده، مىگويد: «و آنها كه وسيله ازدواج ندارند بايد عفت پيشه كنند، تا خداوند آنان را به فضلش بىنياز سازد» (وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
سپس از آنجا كه اسلام به هر مناسبت سخن از بردگان به ميان آيد عنايت و توجه خاصى به آزادى آنها نشان مىدهد، از بحث ازدواج، به بحث آزادى بردگان از طريق «مكاتبه»- بستن قرار داد براى كار كردن غلامان و پرداختن مبلغى به اقساط به مالك خود و آزاد شدن- پرداخته مىگويد: «و بردگانى كه از شما تقاضاى مكاتبه (براى آزادى) مىكنند با آنها قرار داد ببنديد، اگر رشد و صلاح در آنان احساس مىكنيد» (وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً).
سپس براى اين كه بردگان به هنگام اداى اين اقساط به زحمت نيفتند دستور مىدهد كه «چيزى از مال خداوند كه به شما داده است به آنها بدهيد» (وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ).
هدف واقعى اين است كه مسلمانان اين گروه مستضعف را تحت پوشش كمكهاى خود قرار دهند تا هر چه زودتر خلاصى يابند.
در دنباله آيه به يكى از اعمال بسيار زشت بعضى از دنيا پرستان در مورد بردگان اشاره كرده، مىفرمايد: «كنيزان خود را به خاطر تحصيل متاع زود گذر دنيا مجبور به خود فروشى نكنيد، اگر آنها مىخواهند پاك بمانند»! (وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا).
اين آيه نشان مىدهد كه تا چه حد در عصر جاهليت مردم گرفتار انحطاط و سقوط اخلاقى بودند كه حتى بعد از ظهور اسلام نيز بعضا به كار خود ادامه مىدادند، تا اين كه آيه فوق نازل شد و به اين وضع ننگين خاتمه داد، اما متأسفانه در عصر ما كه بعضى آن را عصر جاهليت قرن بيستم نام نهادهاند در بعضى از كشورها كه دم از تمدن و حقوق بشر مىزنند اين عمل به شدت ادامه دارد.
در پايان آيه- چنانكه روش قرآن است- براى اين كه راه باز گشت را به روى گنهكاران نبندد بلكه آنها را تشويق به توبه و اصلاح كند مىگويد: «و هر كس آنها را بر اين كار اكراه كند (سپس پشيمان گردد) خداوند بعد از اكراه آنها آمرزنده و مهربان است» (وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
(آيه 34)
در اين آيه- همان گونه كه روش قرآن است- به صورت يك جمع بندى اشاره به بحثهاى گذشته كرده، مىفرمايد: «ما بر شما آياتى فرستاديم كه حقائق بسيارى را تبيين مىكند» (وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ آياتٍ مُبَيِّناتٍ).
و نيز «مثلها و اخبارى از كسانى كه پيش از شما بودند» و سر نوشت آنها درس عبرتى براى امروز شماست» (وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ).
«و موعظه و پند و اندرزى براى پرهيزكاران» (وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون
(آيه 35)
آيه نور! پيوند و ارتباط اين آيه با آيات گذشته از اين نظر است كه در آيات پيشين سخن از مسأله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا كه ضامن اجراى همه احكام الهى، مخصوصا كنترل كردن غرائز سر كش، بخصوص غريزه جنسى كه نيرومندترين آنهاست بدون استفاده از پشتوانه «ايمان» ممكن نيست، سر انجام بحث را به ايمان و اثر نيرومند آن كشانيده و از آن سخن مىگويد.
نخست مىفرمايد: «خداوند نور آسمانها و زمين است» (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اگر بخواهيم براى ذات پاك خدا تشبيه و تمثيلى از موجودات حسى اين جهان انتخاب كنيم- گر چه مقام با عظمت او از هر شبيه و نظير برتر است- آيا جز از واژه «نور» مىتوان استفاده كرد؟! همان خدايى كه پديد آورنده تمام جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرينش است، همه موجودات زنده به بركت فرمان او زندهاند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند كه اگر لحظهاى لطف خود را از آنها باز گيرد همگى در ظلمت فنا و نيستى فرو مىروند.
و جالب اين كه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانيت و روشنايى كسب مىكند:
قرآن نور است چون كلام اوست.
آيين اسلام نور است چون آيين اوست.
پيامبران نورند چون فرستادگان اويند.
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آيين او بعد از پيامبرانند.
«ايمان» نور است چون رمز پيوند با اوست.
علم نور است چون سبب آشنايى با اوست.
بنا بر اين اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بلكه اگر نور را به معنى وسيع كلمه به كار بريم يعنى «هر چيزى كه ذاتش ظاهر و آشكار و ظاهر كننده غير باشد» در اين صورت به كار بردن كلمه «نور» در ذات پاك او جنبه تشبيه هم نخواهد داشت، چرا كه چيزى در عالم خلقت از او آشكارتر نيست، و تمام آنچه غير اوست از بركت وجود او آشكار است.
و به اين ترتيب همه انوار هستى از نور او مايه مىگيرد، و به نور ذات پاك او منتهى مىشود.
قرآن بعد از بيان حقيقت فوق با ذكر يك مثال زيبا و دقيق چگونگى نور الهى را در اينجا مشخص مىكند و مىفرمايد: «مثل نور او (خداوند) همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان» (مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ).
و «اين چراغ با روغنى افروخته مىشود كه از درخت پر بركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى» (يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ).
روغنش آن چنان صاف و خالص است كه «نزديك است بدون تماس با آتش شعلهور شود»! (يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ).
«نورى است بر فراز نورى» (نُورٌ عَلى نُورٍ).
و «خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مىكند» (يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ).
«و خداوند براى مردم مثلها مىزند» (وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ).
«و خداوند به هر چيزى داناست» (وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
توضيح اين مثل: نور ايمان كه در قلب مؤمنان است داراى همان چهار عاملى است كه در يك چراغ پر فروغ موجود است:
«مِصْباحٌ» همان شعلههاى ايمان است كه در قلب مؤمن آشكار مىگردد و فروغ هدايت از آن منتشر مىشود.
«زُجاجَةٍ» و حباب قلب مؤمن است كه ايمان را در وجودش تنظيم مىكند.
و «كَمِشْكاةٍ» سينه مؤمن و يا به تعبير ديگر مجموعه شخصيت و آگاهى و علوم و افكار اوست كه ايمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون مىدارد.
و «شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ» (ماده انرژىزا) همان وحى الهى است كه عصاره آن در نهايت صفا و پاكى مىباشد و ايمان مؤمنان به وسيله آن شعله ور و پر بار مىگردد.
در حقيقت اين نور خداست، همان نورى كه آسمانها و زمين را روشن ساخته و از كانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستى آنها را روشن و نورانى مىكند.
دلائلى را كه از عقل و خرد دريافتهاند با نور وحى آميخته مىشود و مصداق نُورٌ عَلى نُورٍ مىگردد.
و هم در اينجاست كه دلهاى آماده و مستعد به اين نور الهى هدايت مىشوند و مضمون «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» در مورد آنان پياده مىگردد.
و اين نور وحى بايد از آلودگى به گرايشهاى مادى و انحرافى شرقى و غربى كه موجب پوسيدگى و كدورت آن مىشود بر كنار باشد.
آن چنان صاف و زلال و خالى از هر گونه التقاط و انحراف كه بدون نياز به هيچ چيز ديگر تمام نيروهاى وجود انسان را بسيج كند، و مصداق «يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» گردد.
(آيه 36)
تا به اينجا ويژگيها و مشخصات اين نور الهى، نور هدايت و ايمان را در لا بلاى تشبيه به يك چراغ پر فروغ مشاهده كرديم، اكنون بايد ديد اين چراغ پر نور در كجاست؟ و محل آن چگونه است؟
آيه مىفرمايد: اين چراغ پرفروغ «در خانههايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند و مرتفع سازند» تا از دستبرد دشمنان و شياطين و هوس بازان در امان باشد (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ).
«و (خانه هايى كه) ذكر نام خدا در آن برده مىشود» و آيات قرآن و حقايق وحى را در آن بخوانند (وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ).
اما اين كه منظور از اين «بُيُوتٍ» (خانهها) چيست؟ پاسخ آن از ويژگيهايى كه در ذيل آيه براى آن ذكر شده است روشن مىشود، آنجا كه مىگويد: «و هر صبح و شام در آنها تسبيح او مىگويند» (يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-3.html
-
صفحه ی 208 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 47 از سوره ی مومنون
[golrooz] صفحه ی 208 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 47 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَٰرَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءِ الزَّكَوٰةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَٰرُ(37)
مرداني كه نه تجارت و نه داد و ستدي آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات به خود مشغول نمي دارد و از روزي كه دلها و ديده ها در آن زيرورو مي شود مي هراسند(37)
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا۟ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ(38)
تا خدا بهتر از آنچه انجام مي دادند به ايشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بيفزايد و خدا[ست كه] هر كه را بخواهد بي حساب روزي مي دهد(38)
وَالَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَعْمَٰلُهُمْ كَسَرَابٍۭ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمَْٔانُ مَآءً حَتَّيٰٓ إِذَا جَآءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَئًْا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّيٰهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ(39)
و كساني كه كفر ورزيدند كارهايشان چون سرابي در زميني هموار است كه تشنه آن را آبي مي پندارد تا چون بدان رسد آن را چيزي نيابد و خدا را نزد خويش يابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زودشمار است(39)
أَوْ كَظُلُمَٰتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَيٰهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَٰتٌۢ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَآ أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَيٰهَا وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ(40)
يا [كارهايشان] مانند تاريكيهايي است كه در دريايي ژرف است كه موجي آن را مي پوشاند [و] روي آن موجي [ديگر] است [و] بالاي آن ابري است تاريكيهايي است كه بعضي بر روي بعضي قرار گرفته است هر گاه [غرقه] دستش را بيرون آورد به زحمت آن را مي بيند و خدا به هر كس نوري نداده باشد او را هيچ نوري نخواهد بود(40)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَٰٓفَّٰتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌۢ بِمَا يَفْعَلُونَ(41)
آيا ندانسته اي كه هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است براي خدا تسبيح مي گويند و پرندگان [نيز] در حالي كه در آسمان پر گشوده اند [تسبيح او مي گويند] همه ستايش و نيايش خود را مي دانند و خدا به آنچه مي كنند داناست(41)
وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ(42)
و فرمانروايي آسمانها و زمين از آن خداست و بازگشت [همه] به سوي خداست(42)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَٰلِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَآءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِنۢ بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَآءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَآءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَٰرِ(43)
آيا ندانسته اي كه خدا[ست كه] ابر را به آرامي مي راند سپس ميان [اجزاء] آن پيوند مي دهد آنگاه آن را متراكم مي سازد پس دانه هاي باران را مي بيني كه از خلال آن بيرون مي آيد و [خداست كه] از آسمان از كوههايي [از ابر يخ زده] كه در آنجاست تگرگي فرو مي ريزد و هر كه را بخواهد بدان گزند مي رساند و آن را از هر كه بخواهد باز مي دارد نزديك است روشني برقش چشمها را ببرد (43)
يُقَلِّبُ اللَّهُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُو۟لِي الْأَبْصَٰرِ(44)
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مي كند قطعا در اين [تبديل] براي ديده وران [درس] عبرتي است(44)
وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَآبَّةٍ مِّن مَّآءٍ فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَيٰ بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَيٰ رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَيٰٓ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَآءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(45)
و خداست كه هر جنبنده اي را [ابتدا] از آبي آفريد پس پاره اي از آنها بر روي شكم راه مي روند و پاره اي از آنها بر روي دو پا و بعضي از آنها بر روي چهار [پا] راه مي روند خدا هر چه بخواهد مي آفريند در حقيقت خدا بر هر چيزي تواناست(45)
لَّقَدْ أَنزَلْنَآ ءَايَٰتٍ مُّبَيِّنَٰتٍ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَآءُ إِلَيٰ صِرَٰطٍ مُّسْتَقِيمٍ(46)
قطعا آياتي روشنگر فرود آورده ايم و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مي كند(46)
وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّيٰ فَرِيقٌ مِّنْهُم مِّنۢ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَمَآ أُو۟لَٰٓئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ(47)
و مي گويند به خدا و پيامبر [او] گرويديم و اطاعت كرديم آنگاه دسته اي از ايشان پس از اين [اقرار] روي برمي گردانند و آنان مؤمن نيستند(47)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 208 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 47 از سوره ی مومنون
(آيه 37)
«مردانى كه نه تجارت آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و اداى زكات باز مىدارد و نه خريد و فروش» (رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ).
«آنها از روزى مىترسند كه دلها و ديدهها در آن دگرگون و زير و رو مىشود» (يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ).
اين ويژگيها نشان مىدهد كه اين بيوت همان مراكزى است كه: به فرمان پروردگار استحكام يافته و مركز ياد خداست و حقايق اسلام و احكام خدا از آن نشر مىيابد، و در اين معنى وسيع و گسترده، مساجد، خانههاى انبياء و اوليا، مخصوصا خانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و خانه على عليه السّلام جمع است.
(آيه 38)
اين آيه به پاداش بزرگ اين پاسداران نور هدايت و عاشقان حق و حقيقت اشاره كرده، چنين مىگويد. «اين بخاطر آن است كه خداوند آنها را به بهترين اعمالى كه انجام دادهاند پاداش دهد و از فضلش بر پاداش آنها بيفزايد» (لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ).
منظور اين است كه خداوند تمام اعمال آنها را بر معيار و مقياس بهترين اعمالشان پاداش مىدهد، حتى اعمال كم اهميت و متوسطشان همرديف بهترين اعمالشان در پاداش خواهد بود! و اين جاى تعجب نيست، زيرا فيض خداوند براى آنها كه شايسته فيض اويند محدود نيست «خداوند هر كس را بخواهد بىحساب روزى مىدهد» و از مواهب بىانتهاى خويش بهرهمند مىسازد (وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ).
(آيه 39)
اعمالى همچون سراب! از آنجا كه در آيات گذشته سخن از نور خدا، نور ايمان و هدايت، بود، براى تكميل اين بحث، و روشن شدن حال آنها در مقايسه با ديگران، در اينجا از ظلمت كفر و جهل و بىايمانى، و كافران تاريك دل و منافقان گمراه سخن مىگويد.
سخن از كسانى است كه در بيابان خشك و سوزان زندگى به جاى آب به دنبال سراب مىروند، و از تشنگى جان مىدهند، در حالى كه مؤمنان در پرتو ايمان چشمه زلال هدايت را يافته و در كنار آن آرميدهاند.
نخست مىگويد: «و كسانى كه كافر شدند اعمالشان همچون سرابى است در يك كوير، كه انسان تشنه آن را (از دور) آب مىپندارد» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً).
«اما هنگامى كه به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد» (حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً).
«و خدا را نزد اعمال خود مىيابد و حساب او را صاف مىكند»! (وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ).
«و خداوند سريع الحساب است»! (وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 208 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 47 از سوره ی مومنون
(آيه 40)
سپس به مثال دوم مىپردازد، مىگويد: و «يا (اعمال اين كافران) همانند) ظلماتى است در يك اقيانوس پهناور كه موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج ديگرى و بر فراز آن ابرى تاريك است» (أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ).
و به اين ترتيب «ظلمتهايى است كه يكى بر فراز ديگرى قرار گرفته»! (ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ).
آن چنان كه هر كس در ميان آن گرفتار شود آن قدر تاريك و ظلمانى است كه «اگر دست خود را بيرون آورد ممكن نيست آن را ببيند»! (إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها).
آرى! نور حقيقتى در زندگى انسانها فقط نور ايمان است و بدون آن فضاى حيات تيره و تار و ظلمانى خواهد بود، اما اين نور ايمان تنها از سوى خداست «و كسى كه خدا نورى برايش قرار نداده نورى براى او نيست» (وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ).
(آيه 41)
همه تسبيح گوى او هستند: در آيات گذشته سخن از نور خدا، نور هدايت و ايمان و ظلمات متراكم كفر و ضلالت بود، و در اينجا از دلائل توحيد كه نشانههاى انوار الهى و اسباب هدايت است، سخن مىگويد:
نخست روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «آيا نديدى تمام آنان كه در آسمانها و زمينند براى خدا تسبيح مىكنند»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«و همچنين پرندگان به هنگامى كه بر فراز آسمان بال گستردهاند» مشغول تسبيح او هستند؟! (وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ).
«هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را مىداند» (كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ).
ممكن است منظور از «صلاة» (نماز) در اينجا به معنى دعا باشد.
«و خداوند از تمام اعمالى كه آنها انجام مىدهند با خبر است» (وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 208 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 47 از سوره ی مومنون
(آيه 42)
و از آنجا كه اين تسبيح عمومى موجودات دليلى بر خالقيت پروردگار است و خالقيت او دليل بر مالكيت او نسبت به مجموعه جهان هستى است، و نيز دليل بر آن است كه همه موجودات به سوى او باز مىگردند، اضافه مىكند: «و براى خداست مالكيت آسمانها و زمين، و بازگشت تمامى موجودات به سوى اوست» (وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ).
منظور از «تسبيح» و «حمد» همان چيزى است كه ما آن را «زبان حال» مىناميم، يعنى مجموعه نظام جهان هستى و اسرار شگفتانگيزى كه در هر يك از موجودات اين عالم نهفته است، با زبان بىزبانى، با صراحت و بطور آشكار از قدرت و عظمت خالق خود، و علم و حكمت بىانتهاى او سخن مىگويند، چرا كه هر موجود بديع و هر اثر شگفتانگيزى، حتى يك تابلو نفيس نقاشى يا يك قطعه شعر زيبا و نغز، حمد و تسبيح ابداع كننده خود مىگويد، يعنى از يك سو صفات برجسته او را بيان مىدارد (حمد) و از سوى ديگر عيب و نقص را از او نفى مىكند (تسبيح) تا چه رسد به اين جهان با عظمت و آن همه عجايب و شگفتيهاى بىپايانش.
(آيه 43)
گوشهاى ديگر از شگفتيهاى آفرينش: باز در اينجا به گوشه ديگرى از شگفتيهاى آفرينش و علم و حكمت و عظمتى كه ماوراى آن نهفته است بر خورد مىكنيم كه همه دلائل توحيد ذات پاك اويند.
روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مىراند، سپس آنها را با هم پيوند مىدهد، و بعد متراكم مىسازد»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً).
پس در اين حال دانههاى باران را مىبينى كه از لا بلاى ابرها خارج مىشوند» و بر كوه و دشت و باغ و صحرا فرو مىبارند (فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ).
آرى! باران است كه زمينهاى مرده را زنده مىكند، لباس حيات در پيكر درختان و گياهان مىپوشاند، و انسان و حيوانات را سيراب مىكند.
سپس به يكى ديگر از پديدههاى شگفتانگيز آسمان و ابرها اشاره كرده، مىگويد: «و (خدا) از آسمان، از كوههايى كه در آسمان است، دانههاى تگرگ را نازل مىكند» (وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ).
منظور از كوهها، تودههاى عظيم ابر است، كه در عظمت و بزرگى بسان كوه است.
تگرگهايى كه «هر كس را بخواهد به وسيله آن زيان مىرساند» (فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ).
شكوفههاى درختان، ميوهها و زراعتها، و حتى گاه حيوانها و انسانها از آسيب آن در امان نيستند.
«و از هر كس بخواهد اين عذاب و ريان را بر طرف مىسازد» (وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ).
آرى! اوست كه از يك ابر گاهى باران حيات بخش نازل مىكند و گاه با مختصر تغيير آن را مبدل به تگرگهاى زيان بار و حتى كشنده مىكند، و اين نهايت قدرت و عظمت او را نشان مىدهد كه سود و زيان و مرگ و زندگى انسان را در كنار هم چيده بلكه در دل هم قرار داده است! و در پايان آيه به يكى ديگر از پديدههاى آسمانى كه از آيات توحيد است اشاره كرده، مىگويد: «نزديك است درخشندگى برق ابرها، چشمهاى انسان را ببرد» (يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ).
ابرهايى كه در حقيقت از ذرات «آب» تشكيل شده است به هنگامى كه حامل نيروى برق مىشود، آن چنان «آتشى» از درونش بيرون مىجهد كه برقش چشمها را خيره، و رعدش گوشها را از صداى خود پر مىكند، و گاه همه جا را مىلرزاند، اين نيروى عظيم در لابلاى اين بخار لطيف راستى شگفتانگيز است!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 208 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 47 از سوره ی مومنون
(آيه 44)
در اين آيه به يكى ديگر از آيات خلقت و نشانههاى عظمت پروردگار كه همان خلقت شب و روز و ويژگيهاى آنهاست اشاره كرده، مىفرمايد:
«خداوند شب و روز را دگرگون مىسازد، و در اين عبرتى است براى صاحبان بصيرت» (يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ).
اين دگرگونى- يعنى آمد و شد شب و روز و تغييرات تدريجى آنها- براى انسان جنبه حياتى دارد، و درس عبرتى است براى «اولى الابصار».
(آيه 45)
اين آيه به يكى از مهمترين چهرههاى نظام آفرينش كه از روشنترين دلائل توحيد است يعنى مسأله حيات در صورتهاى متنوعش اشاره كرده، مىگويد: «خداوند هر جنبندهاى را از آبى آفريد» (وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ).
منظور از «آب» نطفه است و احتمال دارد اشاره به پيدايش نخستين «موجود» باشد، زيرا هم طبق بعضى از روايات اسلامى اولين موجودى را كه خدا آفريده آب بوده و انسانها را بعدا از آن آب آفريد و هم طبق فرضيههاى علمى جديد نخستين جوانه «حيات» در درياها ظاهر شده، و اين پديده قبل از همه جا بر اعماق يا كنار درياها حاكم شده است.
و با اين كه اصل همه آنها به آب باز مىگردد با اين حال خلقتهاى بسيار متفاوت و شگفتانگيزى دارند: «پس گروهى از آنها بر شكم خود راه مىروند» (خزندگان) (فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى بَطْنِهِ).
«و گروهى بر روى دو پا راه مىروند» انسانها و پرندگان (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى رِجْلَيْنِ).
«و گروهى بر روى چهار پا راه مىروند» چهار پايان (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى أَرْبَعٍ).
تازه منحصر به اينها نيست و حيات چهرههاى فوقالعاده متنوع دارد اعم از موجوداتى كه در دريا زندگى مىكنند و يا حشرات كه هزاران نوع دارند و هزاران صورت لذا در پايان آيه مىفرمايد: «خداوند هر چه را اراده كند مىآفريند» (يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ).
«چرا كه خدا بر همه چيز تواناست» (إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 208 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 47 از سوره ی مومنون
(آيه 46)
شأن نزول:
در مورد نزول اين آيه و چهار آيه بعد نقل شده: يكى از منافقان با يك مرد يهودى نزاعى داشت، مرد يهودى، منافق ظاهر مسلمان را به داورى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله خواند، اما منافق زير بار نرفت، و او را به داورى «كعب بن اشرف يهودى»! دعوت كرد اين آيات نازل شد و سخت اين گونه اشخاص را مورد سر زنش و مذمت قرار داد.
تفسير:
ايمان و پذيرش داورى خدا- از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از ايمان به خدا و دلائل توحيد و نشانههاى او در جهان تكوين بود، در اينجا سخن از آثار ايمان و بازتابهاى توحيد در زندگى انسان و تسليم او در برابر حق و حقيقت است.
نخست مىگويد: «ما آيات روشن و روشنگرى نازل كرديم» (لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ). آياتى كه دلها را به نور ايمان و توحيد روشن مىكند، افكار انسانها را نور و صفا مىبخشد و محيط تاريك زندگيشان را عوض مىكند.
البته وجود اين «آيات مبينات» زمينه را براى ايمان فراهم مىسازد، ولى نقش اصلى را هدايت الهى دارد، چرا كه «خدا هر كس را بخواهد به صراط مستقيم هدايت مىكند» (وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).
و مىدانيم كه اراده خداوند و مشيت او بىحساب نيست، او نور هدايت را به دلهايى مىافكند كه آماده پذيرش آن هستند.
(آيه 47)
سپس به عنوان مذمت از گروه منافقان كه دم از ايمان مىزنند و ايمان در دل آنها پرتو افكن نيست مىفرمايد: «آنها مىگويند: به خدا و پيامبر ايمان داريم و اطاعت مىكنيم، ولى بعد از اين ادعا، گروهى از آنها روى گردان مىشوند، آنها در حقيقت مؤمن نيستند» (وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ).
اين چگونه ايمانى است كه از زبانشان فراتر نمىرود؟ و پرتوش در اعمالشان ظاهر نمىگردد؟
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-4.html
-
صفحه ی 209 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 58 از سوره ی مومنون
[golrooz] صفحه ی 209 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 58 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذَا دُعُوٓا۟ إِلَي اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ(48)
و چون به سوي خدا و پيامبر او خوانده شوند تا ميان آنان داوري كند بناگاه دسته اي از آنها روي برمي تابند(48)
وَإِن يَكُن لَّهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوٓا۟ إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ(49)
و اگر حق به جانب ايشان باشد به حال اطاعت به سوي او مي آيند(49)
أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُوٓا۟ أَمْ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الظَّٰلِمُونَ(50)
آيا در دلهايشان بيماري است يا شك دارند يا از آن مي ترسند كه خدا و فرستاده اش بر آنان ستم ورزند [نه] بلكه خودشان ستمكارند(50)
إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوٓا۟ إِلَي اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا۟ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(51)
گفتار مؤمنان وقتي به سوي خدا و پيامبرش خوانده شوند تا ميانشان داوري كند تنها اين است كه مي گويند شنيديم و اطاعت كرديم اينانند كه رستگارند(51)
وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْفَآئِزُونَ(52)
و كسي كه خدا و فرستاده او را فرمان برد و از خدا بترسد و از او پروا كند آنانند كه خود كاميابند(52)
۞ وَأَقْسَمُوا۟ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَٰنِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُل لَّا تُقْسِمُوا۟ طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ(53)
و با سوگندهاي سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر به آنان فرمان دهي بي شك [براي جهاد] بيرون خواهند آمد بگو سوگند مخوريد اطاعتي پسنديده [بهتر است] كه خدا به آنچه مي كنيد داناست(53)
قُلْ أَطِيعُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا۟ فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا۟ وَمَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَٰغُ الْمُبِينُ(54)
بگو خدا و پيامبر را اطاعت كنيد پس اگر پشت نموديد [بدانيد كه] بر عهده اوست آنچه تكليف شده و بر عهده شماست آنچه موظف هستيد و اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [ماموريتي] نيست(54)
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنكُمْ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَيٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَئًْا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْفَٰسِقُونَ(55)
خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند وعده داده است كه حتما آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن ديني را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريك نگردانند و هر كس پس از آن به كفر گرايد آنانند كه نافرمانند(55)
وَأَقِيمُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَءَاتُوا۟ الزَّكَوٰةَ وَأَطِيعُوا۟ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(56)
و نماز را برپا كنيد و زكات را بدهيد و پيامبر [خدا] را فرمان بريد تا مورد رحمت قرار گيريد(56)
لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَأْوَيٰهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ(57)
و مپندار كساني كه كفر ورزيدند [ما را] در زمين درمانده مي كنند جايگاهشان در آتش است و چه بد بازگشتگاهي است(57)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لِيَسْتَْٔذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَٰنُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا۟ الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٍ مِّن قَبْلِ صَلَوٰةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنۢ بَعْدِ صَلَوٰةِ الْعِشَآءِ ثَلَٰثُ عَوْرَٰتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌۢ بَعْدَهُنَّ طَوَّٰفُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَيٰ بَعْضٍ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْءَايَٰتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(58)
اي كساني كه ايمان آورده ايد قطعا بايد غلام و كنيزهاي شما و كساني از شما كه به [سن] بلوغ نرسيده اند سه بار در شبانه روز از شما كسب اجازه كنند پيش از نماز بامداد و نيمروز كه جامه هاي خود را بيرون مي آوريد و پس از نماز شامگاهان [اين] سه هنگام برهنگي شماست نه بر شما و نه بر آنان گناهي نيست كه غير از اين [سه هنگام] گرد يكديگر بچرخيد [و با هم معاشرت نماييد] خداوند آيات [خود] را اين گونه براي شما بيان مي كند و خدا داناي سنجيده كار است(58)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 209 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 58 از سوره ی مومنون
(آيه 48)
بعد به عنوان يك دليل روشن براى بىايمانى آنها مىفرمايد:
«و هنگامى كه از آنها دعوت شود كه به سوى خدا و پيامبرش بيايند تا در ميان آنان داورى كند، گروهى از آنها روى گردان مىشوند» (وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ).
(آيه 49)
براى تأكيد بيشتر و روشن شدن شرك و دنيا پرستيشان اضافه مىكند: «ولى اگر حق داشته باشند (و داورى به نفع آنان شود) با سرعت و تسليم به سوى او مىآيند» (وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ)
(آيه 50)
در اين آيه ريشههاى اصلى و انگيزههاى عدم تسليم در برابر داورى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را در سه جمله بيان كرده، مىگويد: «آيا در دلهاى آنها بيمارى است» بيمارى نفاق (أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ).
اين يكى از صفات منافقان است كه اظهار ايمان مىكنند اما بخاطر انحرافى كه در دل از اصل توحيد دارند هرگز تسليم داورى خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيستند «يا (اگر بيمارى نفاق بر دلهاى آنها چيره نشده) به راستى در شك و ترديدند»؟ (أَمِ ارْتابُوا).
و طبيعى است شخصى كه در پذيرش يك آيين مردد است تسليم لوازم آن نخواهد بود.
يا اين كه اگر نه آن است و نه اين و از مؤمنانند «آيا به راستى مىترسيدند كه خدا و رسولش بر آنها ظلم و ستم كند»؟! (أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ).
در حالى كه اين تناقض آشكارى است كسى كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را فرستاده خدا و بيانگر رسالت او مىداند و حكمش را حكم خدا مىشمرد ممكن نيست احتمال ظلم و ستم در باره او دهد، مگر امكان دارد خدا به كسى ستم كند؟ مگر ظلم زاييده جهل يا نياز يا خود خواهى نيست؟ ساحت مقدس خداوند از همه اينها پاك است.
«بلكه در واقع خود اينها ظالم و ستمگرند» (بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ).
آنها نمىخواهند به حق خودشان قانع باشند، و چون مىدانند پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله چيزى از حق ديگران به آنها نخواهد داد تسليم داورى او نمىشوند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 209 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 58 از سوره ی مومنون
(آيه 51)
ايمان و تسليم مطلق در برابر حق: در آيات گذشته عكس العمل منافقان تاريك دل را كه در ظلمات متراكم قرار داشتند، در برابر داورى خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ديديم.
در اينجا نقطه مقابل آن يعنى بر خورد مؤمنان را با اين داورى الهى تشريح كرده، مىگويد: «سخن مؤمنان، هنگامى كه به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند، تنها اين است كه مىگويند: شنيديم و اطاعت كرديم»! (إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا).
كسى كه خدا را عالم به همه چيز مىداند، و بىنياز از هر كس، و رحيم و مهربان به همه بندگان، چگونه ممكن است داورى كسى را بر داورى او ترجيح دهد؟
لذا در پايان آيه مىفرمايد: «و اينها همان رستگاران واقعى هستند» (وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
كسى كه زمام خود را به دست خدا بسپارد، و او را حاكم و داور قرار دهد بدون شك در همه چيز پيروز است، چه در زندگى مادى و چه معنوى.
(آيه 52)
اين آيه همين حقيقت را به صورت كلىتر تعقيب كرده، مىفرمايد: «و كسانى كه اطاعت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كنند و از خدا بترسند و تقوا پيشه نمايند آنها نجات يافتگان و پيروزمندانند» (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ).
(آيه 53)
لحن اين آيه و همچنين شأن نزولى كه در بعضى از تفاسير در مورد آن وارد شدن- نشان مىدهد كه جمعى از منافقان بعد از نزول آيات قبل و ملامتهاى شديد آن از وضع خود سخت ناراحت شدند و خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند و شديدا سوگند ياد كردند كه ما تسليم فرمان توايم قرآن در مقام پاسخ بر آمده و با قاطعيت به آنها گفت: «آنها با نهايت تأكيد سوگند ياد كردند كه اگر به آنها فرمان بدهى (از خانه و اموال خود) بيرون مىروند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقديم مىكنند) بگو: سوگند ياد نكنيد شما طاعت خالصانه و صادقانه نشان دهيد كه خدا به آنچه عمل مىكنيد آگاه است» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).
منظور از «خروج» خارج شدن از اموال و زندگى و يا همراه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به هر جا رفتن و در خدمت او بودن است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 209 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 58 از سوره ی مومنون
(آيه 54)
در اين آيه مجددا روى همين معنى تأكيد كرده، مىگويد: «به آنها بگو: اطاعت خدا و اطاعت پيامبرش را كنيد» (قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ).
سپس اضافه مىكند: در برابر اين فرمان از دو حال خارج نيستيد «پس اگر سر پيچى كنيد و روى گردان شويد پيغمبر مسؤول اعمال خويش است (و وظيفه خود را انجام داده) و شما هم مسؤول اعمال خود هستيد» و وظيفه شما اطاعت صادقانه است (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ).
«اما اگر از او اطاعت كنيد، هدايت خواهيد شد» (وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا).
زيرا او رهبرى است كه جز به راه خدا و حق و صواب دعوت نمىكند.
«و (در هر حال) بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چيزى جز ابلاغ آشكار نيست» (وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ).
او موظف است فرمان خدا را آشكارا به همگان برساند خواه بپذيرند يا نپذيرند پذيرش و عدم پذيرش اين دعوت، سود و زيانش متوجه خود آنها خواهد شد.
(آيه 55)
شأن نزول:
«هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان به مدينه هجرت كردند و انصار با آغوش باز آنها را پذيرا گشتند، تمامى عرب بر ضدّ آنها قيام كردند و آن چنان بود كه آنها ناچار بودند اسلحه را از خود دور نكنند، شب را با سلاح بخوابند و صبح با سلاح بر خيزند. ادامه اين حالت بر مسلمانان سخت آمده، بعضى گفتند آيا زمانى فرا خواهد رسيد كه اطمينان و آرامش بر ما حكم فرما گردد، و جز از خدا از هيچ كس نترسيم؟ آيه نازل شد و به آنها اين بشارت را داد كه آرى چنين زمانى فرا خواهد رسيد».
تفسير:
حكومت جهانى مستضعفان! از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از اطاعت و تسليم در برابر فرمان خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود، اين آيه همين موضوع را ادامه داده و نتيجه اين اطاعت را كه همان حكومت جهانى است بيان مىكند، و به صورت مؤكد مىگويد: «خداوند به كسانى كه از شما ايمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند وعده مىدهد كه آنها را قطعا خليفه روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه پيشينيان را خلافت روى زمين بخشيد» (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
منظور از «پيشينيان» بنى اسرائيل است، زيرا آنها با ظهور موسى (ع) و در هم شكسته شدن قدرت فرعون و فرعونيان مالك حكومت روى زمين شدند.
«و دين و آيينى را كه براى آنها پسنديده، بطور ريشه دار و پا بر جا در صفحه زمين مستقر سازد» (وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ).
«و خوف و ترس آنها را، به امنيت و آرامش مبدل خواهد كرد» (وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً).
و آن چنان مىشود كه «تنها مرا مىپرستند و چيزى را شريك من قرار نخواهند داد» (يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً).
مسلم است بعد از اين سيطره حكومت توحيد و استقرار آيين الهى و از ميان رفتن هر گونه اضطراب و ناامنى و هر گونه شرك «كسانى كه بعد از آن كافر شوند فاسقان واقعى آنها هستند» (وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ).
از مجموع آيه چنين بر مىآيد كه خداوند به گروهى از مسلمانان كه داراى دو صفت «ايمان» و «عمل صالح» هستند سه نويد داده است:
1- جانشينى و حكومت روى زمين.
2- نشر آيين حق بطور اساسى و ريشهدار در همه جا.
3- از ميان رفتن تمام اسباب خوف و ترس و وحشت و ناامنى.
و نتيجه اين امور آن خواهد شد كه با نهايت آزادى خدا را بپرستند و فرمانهاى او را گردن نهند و هيچ شريك و شبيهى براى او قائل نشوند و توحيد خالص را در همه جا بگسترانند.
اين وعده الهى از آن كيست؟ در آيه خوانديم خدا وعده حكومت روى زمين و تمكين دين و آيين و امنيت كامل را به گروهى كه ايمان دارند و اعمالشان صالح است داده اما در اين كه منظور از اين گروه از نظر مصداقى چه اشخاصى است؟
بدون شك آيه شامل مسلمانان نخستين مىشود و حكومت حضرت مهدى (عج)- كه طبق عقيده عموم مسلمانان اعم از شيعه و اهل تسنن سراسر روى زمين را پر از عدل و داد مىكند بعد از آن كه ظلم و جور همه جا را گرفته باشد- مصداق كامل اين آيه است، ولى با اين حال مانع از عموميت و گستردگى مفهوم آيه نخواهد بود.
نتيجه اين كه در هر عصر و زمان پايههاى ايمان و عمل صالح در ميان مسلمانان مستحكم شود، آنها صاحب حكومتى ريشهدار و پر نفوذ خواهند شد.
چنين حكومتى تمام تلاشها و كوششهايش از جنگ و صلح گرفته تا برنامههاى آموزشى و فرهنگى و اقتصادى و نظامى، همه در مسير بندگى خدا، بندگى خالى از هر گونه شرك است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 209 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 58 از سوره ی مومنون
(آيه 56)
فرار از چنگال مجازات او ممكن نيست! در آيه گذشته وعده خلافت روى زمين به مؤمنان صالح داده شده بود در اين آيه و آيه بعد مردم را براى فراهم كردن مقدمات اين حكومت بسيج مىكند.
نخست مىگويد: «و نماز را بر پا داريد» (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ). همان نمازى كه رمز پيوند خلق با خالق است، و ارتباط مستمر آنها را با خدا تضمين مىكند، و ميان آنها و فحشا و منكر حائل مىشود.
«و زكات را بدهيد» (وَ آتُوا الزَّكاةَ). همان زكاتى كه نشانه پيوند با «خلق خدا» است، و وسيله مؤثرى براى كم كردن فاصلهها، و سبب استحكام پيوندهاى عاطفى است.
«و رسول (خدا) را اطاعت كنيد» (وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ). اطاعتى كه شما را در خط مؤمنان صالح كه شايسته حكومت بر زمينند قرار مىدهد.
«تا (در پرتو انجام اين دستورات) مشمول رحمت او (خدا) شويد» (لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ). و شايسته پرچمدارى حكومت حق و عدالت گرديد.
(آيه 57)
و اگر فكر مىكنيد ممكن است دشمنان نيرومند لجوج در اين راه سنگ بيندازند و مانع تحقق وعده الهى شوند، چنين امرى امكانپذير نيست، چرا كه قدرت آنها در برابر قدرت خدا ناچيز است، بنا بر اين «گمان مبر كه افراد كافر مىتوانند از چنگال مجازات الهى در پهنه زمين فرار كنند» (لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ).
نه تنها در اين دنيا از مجازات خدا مصون نيستند «بلكه در آخرت «جايگاهشان آتش است و چه بد جايگاهى است» (وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ لَبِئْسَ الْمَصِيرُ).
(آيه 58)
آداب ورود به جايگاه خصوصى پدر و مادر: از آنجا كه مهمترين مسألهاى كه در اين سوره، تعقيب شده مسأله عفت عمومى است در اينجا نيز به يكى از امورى كه با اين مسأله ارتباط دارد پرداخته و خصوصيات آن را تشريح مىكند.
نخست مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بايد مملوكهاى شما (بردگانتان) و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيدهاند در سه وقت از شما اجازه بگيرند» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ).
«قبل از نماز صبح و نيم روز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مىآوريد، و بعد از نماز عشا» (مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ).
اين سه وقت «سه وقت خصوصى براى شماست» (ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ).
بديهى است اين دستور متوجه اولياى اطفال است كه آنها را وادار به انجام اين برنامه كنند، چرا كه آنها هنوز به حد بلوغ نرسيدهاند تا مشمول تكاليف الهى باشند.
ضمنا اطلاق آيه، هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مىشود.
در پايان آيه مىفرمايد: «گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر بگرديد» و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت نماييد (لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْضٍ).
آرى «اين چنين خداوند آيات را براى شما تبيين مىكند و خداوند دانا و حكيم است» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-4.html
-
صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
[golrooz] صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَٰلُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَْٔذِنُوا۟ كَمَا اسْتَْٔذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَٰتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(59)
و چون كودكان شما به [سن] بلوغ رسيدند بايد از شما كسب اجازه كنند همان گونه كه آنان كه پيش از ايشان بودند كسب اجازه كردند خدا آيات خود را اين گونه براي شما بيان مي دارد و خدا داناي سنجيده كار است(59)
وَالْقَوَٰعِدُ مِنَ النِّسَآءِ الَّٰتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَٰتٍۭ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(60)
و بر زنان از كار افتاده اي كه [ديگر] اميد زناشويي ندارند گناهي نيست كه پوشش خود را كنار نهند [به شرطي كه] زينتي را آشكار نكنند و عفت ورزيدن براي آنها بهتر است و خدا شنواي داناست(60)
لَّيْسَ عَلَي الْأَعْمَيٰ حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَيٰٓ أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُوا۟ مِنۢ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَٰتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَٰنِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَٰتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَٰمِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّٰتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَٰلِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَٰلَٰتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا۟ جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا۟ عَلَيٰٓ أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَٰرَكَةً طَيِّبَةً كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْءَايَٰتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(61)
بر نابينا و لنگ و بيمار و بر شما ايرادي نيست كه از خانه هاي خودتان بخوريد يا از خانه هاي پدرانتان يا خانه هاي مادرانتان يا خانه هاي برادرانتان يا خانه هاي خواهرانتان يا خانه هاي عموهايتان يا خانه هاي عمه هايتان يا خانه هاي داييهايتان يا خانه هاي خاله هايتان يا آن [خانه هايي] كه كليدهايش را در اختيار داريد يا [خانه] دوستتان [هم چنين] بر شما باكي نيست كه با هم بخوريد يا پراكنده پس چون به خانه هايي [كه گفته شد] درآمديد به يكديگر سلام كنيد درودي كه نزد خدا مبارك و خوش است خداوند آيات [خود] را اين گونه براي شما بيان مي كند اميد كه بينديشيد(61)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا۟ مَعَهُ عَلَيٰٓ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا۟ حَتَّيٰ يَسْتَْٔذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَْٔذِنُونَكَ أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَْٔذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(62)
جز اين نيست كه مؤمنان كساني اند كه به خدا و پيامبرش گرويده اند و هنگامي كه با او بر سر كاري اجتماع كردند تا از وي كسب اجازه نكنند نمي روند در حقيقت كساني كه از تو كسب اجازه مي كنند آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند پس چون براي برخي از كارهايشان از تو اجازه خواستند به هر كس از آنان كه خواستي اجازه ده و برايشان آمرزش بخواه كه خدا آمرزنده مهربان است(62)
لَّا تَجْعَلُوا۟ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُم بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(63)
خطاب كردن پيامبر را در ميان خود مانند خطاب كردن بعضي از خودتان به بعضي [ديگر] قرار مدهيد خدا مي داند [چه] كساني از شما دزدانه [از نزد او] مي گريزند پس كساني كه از فرمان او تمرد مي كنند بترسند كه مبادا بلايي بديشان رسد يا به عذابي دردناك گرفتار شوند(63)
أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا۟ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌۢ(64)
هش دار كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست به يقين آنچه را كه بر آنيد مي داند و روزي كه به سوي او بازگردانيده مي شوند آنان را [از حقيقت] آنچه انجام داده اند خبر مي دهد و خدا به هر چيزي داناست(64)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
(آيه 59)
در اين آيه حكم بالغان را بيان كرده، مىگويد: «و هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد (در همه اوقات) اجازه بگيرند همانگونه كه اشخاصى كه قبل از آنها بودند اجازه مىگرفتند» (وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
كودكان نابالغ طبق آيه قبل تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند، چون زندگى آنها با زندگى پدران و مادران آنقدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اجازه بگيرند مشكل خواهد بود، و از اين گذشته احساسات جنسى آنها هنوز بطور كامل بيدار نشده، ولى نوجوانان بالغ طبق اين آيه كه اذن گرفتن را بطور مطلق براى آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بطلبند.
اين حكم مخصوص به مكانى است كه پدر و مادر در آنجا استراحت مىكنند، و گر نه وارد شدن در اتاق عمومى آنها اجازه گرفتن لازم ندارد.
در پايان آيه براى تأكيد و توجه بيشتر مىفرمايد: «اين گونه خداوند آياتش را براى شما تبيين مىكند و خداوند عالم و حكيم است» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
(آيه 60)
در اين آيه زنان پير و سالخورده را از حكم حجاب زنان مستثنى كرده، مىگويد: «و زنان از كار افتادهاى كه اميدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (روئين) خود را بر زمين بگذارند در حالى كه در برابر مردم خود آرايى نكنند» (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ).
در واقع براى اين استثنا دو شرط وجود دارد:
نخست اين كه به سن و سالى برسند كه معمولا اميدى به ازدواج ندارند، و به تعبير ديگر جاذبه جنسى را كاملا از دست دادهاند.
ديگر اين كه در حال بر داشتن حجاب خود را زينت ننمايند.
البته منظور برهنه شدن و بيرون آوردن همه لباسها نيست بلكه تنها كنار گذاشتن لباسهاى رويين است كه بعضى روايات از آن تعبير به چادر و روسرى كرده است.
و در پايان آيه اضافه مىكند كه با همه احوال «اگر آنها تعفف كنند و خويشتن را بپوشانند براى آنها بهتر است» (وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ).
چرا كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعايت كند پسنديدهتر و به تقوا و پاكى نزديكتر است.
و از آنجا كه ممكن است بعضى از زنان سالخورده از اين آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده كنند، و احيانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و يا طرفين در دل افكار آلودهاى داشته باشند در آخر آيه به عنوان يك اخطار مىفرمايد:
«و خداوند شنوا و داناست» (وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).
آنچه را مىگوييد مىشنود و آنچه را در دل داريد و يا در سر مىپرورانيد مىداند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
(آيه 61)
خانه هايى كه غذا خوردن از آنها مجاز است: از آنجا كه در آيات سابق سخن از اذن ورود در اوقات معين يا بطور مطلق به هنگام داخل شدن در منزل اختصاصى پدر و مادر بود، اين آيه در واقع استثنايى بر اين حكم است كه گروهى مىتوانند در شرايط معينى بدون اجازه وارد منزل خويشاوندان و مانند آن شوند و حتى بدون استيذان غذا بخورند.
اين در حقيقت حاكى از نهايت صفا و صميميتى است كه در جامعه اسلامى بايد حاكم باشد و تنگ نظرى ها و انحصار طلبى ها و خودخواهى ها از آن دور گردد.
نخست مىفرمايد: «بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهى نيست» كه با شما هم غذا شوند (لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ).
چرا كه طبق صريح بعضى از روايات، اهل مدينه پيش از آن كه اسلام را پذيرا شوند افراد نابينا و شل و بيمار را از حضور بر سر سفره غذا منع مىكردند و با آنها هم غذا نمىشدند و از اين كار نفرت داشتند.
سپس قرآن مجيد اضافه مىكند: «و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانههاى خودتان [خانههاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب مىشود بدون اجازه خاصّى] غذا بخوريد» (وَ لا عَلى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ).
«يا خانه هاى پدرانتان» (أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ).
«يا خانه هاى مادرانتان» (أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ).
«يا خانه هاى برادرانتان» (أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ).
«يا خانه هاى خواهرانتان» (أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ).
«يا خانه هاى عموهايتان» (أَوْ بُيُوتِ أَعْمامِكُمْ).
«يا خانه هاى عمههايتان» (أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ).
«يا خانه هاى دائيهايتان» (أَوْ بُيُوتِ أَخْوالِكُمْ).
«يا خانه هاى خالههايتان» (أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُمْ).
«يا خانهاى كه كليدهايش در اختيار شماست» (أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ).
«يا خانه هاى دوستانتان» (أَوْ صَدِيقِكُمْ).
و منظور از آن در اينجا دوستان خاص و نزديكند كه رفت و آمد با يكديگر دارند، و ارتباط ميان آنها ايجاب مىكند كه به منزل يكديگر بروند و از غذاى هم بخورند.
البته در صورت اسراف و تبذير يا نهى صريح يا علم به كراهت در هيچ يك از موارد فوق جايز نيست.
سپس ادامه مىدهد: «بر شما گناهى نيست كه بطور دسته جمعى يا جدا گانه غذا بخوريد» (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتاتاً).
گويا جمعى از مسلمانان در آغاز اسلام از غذا خوردن تنهايى، ابا داشتند و اگر كسى را براى هم غذا شدن نمىيافتند مدتى گرسنه مىماندند، قرآن به آنها تعليم مىدهد كه غذا خوردن به صورت جمعى و فردى هر دو مجاز است.
بعضى ديگر گفتهاند كه: جمعى مقيد بودند كه اغنيا با فقيران غذا نخورند، و فاصله طبقاتى راحتى بر سر سفره حفظ كنند، قرآن اين سنّت غلط و ظالمانه را با عبارت فوق نفى كرد.
سپس به يك دستور اخلاقى ديگر اشاره كرده، مىگويد: «پس هنگامى كه وارد خانهاى شديد بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيتى از سوى خداوند، سلامى پر بركت و پاكيزه» (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً).
و سر انجام با اين جمله آيه را پايان مىدهد: «اين گونه خداوند آيات (خويش) را براى شما تبيين مىكند، شايد انديشه و تفكر كنيد» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).
به هنگام ورود در هر خانهاى بايد سلام كرد، مؤمنان بر يكديگر، و اهل منزل بر يكديگر، و اگر هم كسى نباشد، سلام كردن بر خويشتن، چرا كه همه اينها در حقيقت باز گشت به سلام بر خويش دارد.
سلام بر خويشتن به اين عبارت است: السّلام علينا من قبل ربّنا، درود بر ما از سوى پروردگار ما يا السّلام علينا و على عباد اللّه الصّالحين، درود بر ما و بر بندگان صالح خدا.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
(آيه 62)
شأن نزول:
در بعضى از روايات مىخوانيم كه اين آيه در مورد «حنظلة بن أبى عياش» نازل شده است كه در همان شب كه فرداى آن جنگ احد در گرفت مىخواست عروسى كند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با اصحاب و ياران مشغول به مشورت در باره جنگ بود، او نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرضه داشت كه اگر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او اجازه دهد آن شب را نزد همسر خود بماند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او اجازه داد.
صبحگاهان به قدرى عجله براى شركت در برنامه جهاد داشت كه موفق به انجام غسل نشد، با همان حال وارد معركه كارزار گرديد، و سر انجام شربت شهادت نوشيد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در باره او فرمود: «فرشتگان را ديدم كه حنظله را در ميان زمين و آسمان غسل مىدهند»! لذا بعد از آن حنظله به عنوان «غسيل الملائكه» ناميده شد.
تفسير:
پيامبر را تنها نگذاريد! در چند آيه قبل، سخن از لزوم اطاعت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در ميان بود و يكى از شؤون اطاعت آن است كه بدون اذن و فرمان او كارى نكنند، لذا در اين آيه مىفرمايد: «مؤمنان واقعى كسانى هستند كه ايمان به خدا و رسولش آوردهاند و هنگامى كه در كار مهمى كه حضور جمعيت را ايجاب مىكند با او باشند، بدون اذن و اجازه او به جايى نمىروند» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ).
منظور از «أَمْرٍ جامِعٍ» هر كار مهمى است كه اجتماع مردم در آن لازم است خواه مسأله مهم مشورتى باشد، خواه مطلبى پيرامون جهاد و مبارزه با دشمن، و خواه نماز جمعه در شرايط فوق العاده، و مانند آن.
در حقيقت اين يك دستور انضباطى است كه هيچ جمعيت و گروه متشكل و منسجم نمىتواند نسبت به آن بىاعتنا باشد، چرا كه در اين گونه مواقع گاهى حتى غيبت يك فرد گران تمام مىشود و به هدف نهايى آسيب مىرساند.
ولى اگر رهبر، غيبت او را مضرّ تشخيص نداد، به او اجازه مىدهد و در غير اين صورت بايد بماند و گاهى كار خصوصى خود را فداى هدف مهمتر كند.
لذا در دنبال اين جمله اضافه مىكند: «كسانى كه از تو اجازه مىگيرند آنها به راستى ايمان به خدا و رسولش آوردهاند» ايمانشان تنها با زبان نيست، بلكه با روح و جان مطيع فرمان تواند (إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
«در اين صورت هر گاه از تو براى بعضى از كارهاى مهم خود اجازه بخواهند به هر كس از آنها مىخواهى (و صلاح مىبينى) اجازه ده» (فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ).
و در پايان آيه مىفرمايد: هنگامى كه به آنها اجازه مىدهى «براى آنان استغفار كن كه خداوند آمرزنده و مهربان است» (وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
اين تعبير نشان مىدهد كه تا مىتوانند از گرفتن اجازه خوددارى كنند و فدا كارى و ايثار نمايند كه حتى پس از اجازه باز عمل آنها ترك اولى است، مبادا حوادث جزئى را بهانه ترك گفتن اين برنامههاى مهم قرار دهند.
البته اين دستور انضباطى مهم اسلامى مخصوص پيامبر و يارانش نبوده است بلكه در برابر تمام رهبران و پيشوايان الهى- اعم از پيامبر و امام و علمائى كه جانشين آنها هستند- رعايت آن لازم است، چرا كه مسأله سرنوشت مسلمين و نظام جامعه اسلامى در آن مطرح مىباشد، و حتى علاوه بر دستور قرآن مجيد، عقل و منطق نيز حاكم به آن است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
(آيه 63)
سپس دستور ديگرى در ارتباط با فرمانهاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بيان كرده، مىگويد: صدا كردن پيامبر را در ميان خود، مانند صدا كردن يكديگر قرار ندهيد» (لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً).
او هنگامى كه شما را براى مسألهاى فرا مىخواند حتما يك موضوع مهم الهى و دينى است، بايد آن را با اهميت تلقى كنيد، و بطور جدى روى آن بايستيد، كه فرمانش فرمان خدا و دعوتش دعوت پروردگار است.
سپس ادامه مىدهد، «خداوند كسانى از شما را كه (براى جدا شدن از برنامههاى مهم پيامبر) پشت سر ديگران پنهان مىشوند، و يكى پس از ديگرى فرار مىكنند مىداند» و مىبيند (قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِواذاً).
«پس آنها كه فرمان او را مخالفت مىكنند بايد بترسند از اين كه فتنهاى دامنشان را بگيرد، يا عذاب دردناك به آنها برسد» (فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
(آيه 64)
اين آيه كه آخرين آيه سوره نور است اشاره لطيف و پر معنايى است به مسأله مبدء و معاد كه انگيزه انجام همه فرمانهاى الهى است مىفرمايد:
«آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است» (أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
خدايى كه علم و دانش او همه جهان را در بر مىگيرد و «مىداند آنچه را شما بر آن هستيد» (قَدْ يَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ) روش شما، اعمال شما، عقيده و نيت شما، همه براى او آشكار است.
و تمام اين امور بر صفحه علم او ثبت است «و آن روز كه انسانها به سوى او باز مىگردند آنها را از اعمالى كه انجام دادهاند آگاه مىسازد» و نتيجه آن را هر چه باشد به آنها مىدهد (وَ يَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
«و خدا به هر چيزى داناست» (وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
قابل توجه اين كه در اين آيه سه بار روى علم خدا نسبت به اعمال انسانها تكيه شده است و اين به خاطر آن است كه انسان هنگامى كه احساس كند، كسى بطور دائم مراقب اوست، و ذرهاى از پنهان و آشكارش بر او مخفى نمىماند اين اعتقاد و باور اثر تربيتى فوقالعاده روى او مىگذارد و ضامن كنترل انسان در برابر انحرافات و گناهان است.
«پايان سوره نور»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-5.html
-
صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
[golrooz] صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَيٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَٰلَمِينَ نَذِيرًا(1)
بزرگ [و خجسته] است كسي كه بر بنده خود فرقان [=كتاب جداسازنده حق از باطل] را نازل فرمود تا براي جهانيان هشداردهنده اي باشد(1)
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا(2)
همان كس كه فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست و فرزندي اختيار نكرده و براي او شريكي در فرمانروايي نبوده است و هر چيزي را آفريده و بدان گونه كه درخور آن بوده اندازه گيري كرده است(2)
وَاتَّخَذُوا۟ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً لَّا يَخْلُقُونَ شَئًْا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَوٰةً وَلَا نُشُورًا(3)
و به جاي او خداياني براي خود گرفته اند كه چيزي را خلق نمي كنند و خود خلق شده اند و براي خود نه زياني را در اختيار دارند و نه سودي را و نه مرگي را در اختيار دارند و نه حياتي و نه رستاخيزي را(3)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِنْ هَٰذَآ إِلَّآ إِفْكٌ افْتَرَيٰهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ ءَاخَرُونَ فَقَدْ جَآءُو ظُلْمًا وَزُورًا(4)
و كساني كه كفر ورزيدند گفتند اين [كتاب] جز دروغي كه آن را بربافته [چيزي] نيست و گروهي ديگر او را بر آن ياري كرده اند و قطعا [با چنين نسبتي] ظلم و بهتاني به پيش آوردند(4)
وَقَالُوٓا۟ أَسَٰطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَيٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا(5)
و گفتند افسانه هاي پيشينيان است كه آنها را براي خود نوشته و صبح و شام بر او املا مي شود(5)
قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا(6)
بگو آن را كسي نازل ساخته است كه راز نهان ها را در آسمانها و زمين مي داند و هموست كه همواره آمرزنده مهربان است(6)
وَقَالُوا۟ مَالِ هَٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَآ أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا(7)
و گفتند اين چه پيامبري است كه غذا مي خورد و در بازارها راه مي رود چرا فرشته اي به سوي او نازل نشده تا همراه وي هشداردهنده باشد(7)
أَوْ يُلْقَيٰٓ إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا(8)
يا گنجي به طرف او افكنده نشده يا باغي ندارد كه از [بار و ب ر] آن بخورد و ستمكاران گفتند جز مردي افسون شده را دنبال نمي كنيد(8)
انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا۟ لَكَ الْأَمْثَٰلَ فَضَلُّوا۟ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا(9)
بنگر چگونه براي تو مثلها زدند و گمراه شدند در نتيجه نمي توانند راهي بيابند(9)
تَبَارَكَ الَّذِيٓ إِن شَآءَ جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِّن ذَٰلِكَ جَنَّٰتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُورًۢا(10)
بزرگ [و خجسته] است كسي كه اگر بخواهد بهتر از اين را براي تو قرار مي دهد باغهايي كه جويبارها از زير [درختان] آن روان خواهد بود و براي تو كاخها پديد مي آورد(10)
بَلْ كَذَّبُوا۟ بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا(11)
[نه] بلكه [آنها] رستاخيز را دروغ خواندند و براي هر كس كه رستاخيز را دروغ خواند آتش سوزان آماده كرده ايم(11)
إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكَانٍۭ بَعِيدٍ سَمِعُوا۟ لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا(12)
چون [دوزخ] از فاصله اي دور آنان را ببيند خشم و خروشي از آن مي شنوند(12)
وَإِذَآ أُلْقُوا۟ مِنْهَا مَكَانًا ضَيِّقًا مُّقَرَّنِينَ دَعَوْا۟ هُنَالِكَ ثُبُورًا(13)
و چون آنان را در تنگنايي از آن به زنجير كشيده بيندازند آنجاست كه مرگ [خود] را مي خواهند(13)
لَّا تَدْعُوا۟ الْيَوْمَ ثُبُورًا وَٰحِدًا وَادْعُوا۟ ثُبُورًا كَثِيرًا(14)
امروز يك بار هلاك [خود] را مخواهيد و بسيار هلاك [خود] را بخواهيد(14)
قُلْ أَذَٰلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَآءً وَمَصِيرًا(15)
بگو آيا اين [عقوبت] بهتر است يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است كه پاداش و سرانجام آنان است(15)
لَّهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ خَٰلِدِينَ كَانَ عَلَيٰ رَبِّكَ وَعْدًا مَّسُْٔولًا(16)
جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند پروردگار تو مسؤول [تحقق] اين وعده است(16)
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا۟ السَّبِيلَ(17)
و روزي كه آنان را با آنچه به جاي خدا مي پرستند محشور مي كند پس مي فرمايد آيا شما اين بندگان مرا به بيراهه كشانديد يا خود گمراه شدند(17)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
سوره فرقان [25]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 77 آيه دارد.
محتواى سوره:
اين سوره در حقيقت از سه بخش تشكيل مىشود:
بخش اول كه آغاز اين سوره را تشكيل مىدهد منطق مشركان را شديدا در هم مىكوبد، و بهانه جوييهاى آنها را مطرح كرده و پاسخ مىگويد، و آنها را از عذاب خدا و حساب قيامت و مجازاتهاى دردناك دوزخ بيم مىدهد، و به دنبال آن قسمتهايى از سر گذشت اقوام پيشين را باز گو مىكند.
در بخش دوم براى تكميل اين بحث قسمتى از دلائل توحيد و نشانههاى عظمت خدا در جهان آفرينش را بيان مىكند.
بخش سوم فشرده بسيار جامع و جالبى از صفات مؤمنان راستين «عِبادُ الرَّحْمنِ» و بندگان خالص خداست كه در مقايسه با كفار متعصب و بهانه گير و آلودهاى كه در بخش اول مطرح بودند، موضع هر دو گروه كاملا مشخص مىشود.
اين صفات مجموعهاى است از اعتقادات، عمل صالح، مبارزه با شهوات، داشتن آگاهى كافى، و تعهد و احساس مسؤوليت اجتماعى.
و نام اين سوره از آيه اول آن گرفته شده كه از قرآن تعبير به «فرقان» (جدا كننده حق از باطل) مىكند.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چنين آمده است: «كسى كه سوره فرقان را بخواند (و به محتواى آن بينديشد و در اعتقاد و عمل از آن الهام گيرد) روز قيامت مبعوث مىشود در حالى كه در صف مؤمنان به رستاخيز است، كسانى كه يقين داشتند كه قيامت فرا مىرسد و خداوند مردگان را به زندگى جديد باز مىگرداند».
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread391.html
-
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
برترين معيار شناخت: اين سوره با جمله «تَبارَكَ» آغاز مىشود كه از ماده «بركت» است و مىدانيم بركت داشتن چيزى عبارت از آن است كه داراى دوام و خير و نفع كامل باشد.
مىفرمايد: «زوالناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد، تا بيم دهنده جهانيان باشد» (تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً).
جالب اين كه مبارك بودن ذات پروردگار به وسيله نزول فرقان، يعنى قرآنى كه جدا كننده حق از باطل است معرفى شده، و اين نشان مىدهد كه برترين خير و بركت آن است كه انسان وسيلهاى براى شناخت- شناخت حق از باطل- در دست داشته باشد! البته مقام عبوديت و بندگى خالص است كه شايستگى نزول فرقان و پذيرا شدن معيارهاى شناخت حق از باطل را به وجود مىآورد.
(آيه 2)
اين آيه، خداوند را كه نازل كننده فرقان است به چهار صفت توصيف مىكند كه يكى در حقيقت پايه و بقيه نتيجهها و شاخههاى آن است.
نخست مىگويد: «او خدايى است كه مالكيت و حكومت آسمانها و زمين منحصر به اوست» (الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
آرى! او حاكم بر كل عالم هستى و تمام آسمانها و زمين است، و چيزى از قلمرو حكومت او بيرون نمىباشد.
سپس به نفى عقايد مشركان يكى پس از ديگرى پرداخته، مىگويد:
«و (خدايى كه) فرزندى براى خود انتخاب نكرد» (وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً).
و به اين ترتيب اعتقاد نصارى را به اين كه حضرت «مسيح» (ع) فرزند خدا است و يا يهود كه «عزير» را فرزند خدا مىدانستند و همچنين اعتقاد مشركان عرب را نفى مىنمايد.
سپس مىافزايد: «او شريكى در مالكيت و حاكميت بر عالم هستى ندارد» (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ).
و اگر مشركان عرب، اعتقاد به وجود شريك يا شريكهايى داشتند، و آنها را در عبادت شريك خدا مىپنداشتند. قرآن همه اين موهومات را نفى و محكوم مىكند.
و در آخرين جمله مىگويد: «او تمام موجودات را آفريده (نه تنها آفريده) بلكه تقدير و تدبير و اندازه گيرى آنها را دقيقا معين كرده است» (وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً).
نه همچون اعتقاد «ثنويّين» كه بخشى از موجودات اين عالم را مخلوق «يزدان» مىدانستند و بخشى را مخلوق «اهريمن»! و به اين ترتيب آفرينش و خلقت را در ميان يزدان و اهريمن تقسيم مىكردند.
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread391.html
-
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
(آيه 3)
در اين آيه بحثى را كه در آيات گذشته در مورد مبارزه با شرك و بت پرستى بود را ادامه داده، و مشركان را در واقع به محاكمه مىكشد و براى برانگيختن وجدان آنها، با منطقى روشن و ساده و در عين حال قاطع و كوبنده سخن مىگويد، مىفرمايد: «آنها خدايانى غير از پروردگار عالم (كه اوصافش قبلا گذشت) انتخاب كردند (خدايانى) كه مطلقا خالق چيزى نيستند، بلكه خودشان مخلوقند» (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ).
وانگهى انگيزه آنها براى پرستش بتها چه مىتواند باشد؟ بتهايى كه «حتى مالك سود و زيان خود و مالك مرگ و حيات و رستاخيز خويش نيستند» تا چه رسد به ديگران (وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً).
اصولى كه براى انسان اهميت دارد همين پنج امر است: مسأله سود و زيان و مرگ و زندگى و رستاخيز و به راستى اگر كسى مالك اصلى اين امور نسبت به ما باشد شايسته پرستش است.
اين بتها نه تنها در اين دنيا مشكلى را براى بندگان خود حل نمىكنند كه در قيامت نيز كارى از آنها ساخته نيست.
(آيه 4)
اين آيه به تحليلهاى كفار و يا صحيحتر بهانهجوئيهاى آنها، در برابر دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرداخته چنين مىگويد: «و كافران گفتند: اين فقط دروغى است كه او ساخته، و گروهى ديگر او را بر اين كار يارى دادهاند»! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلَّا إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ).
ولى قرآن در جواب آنها فقط يك جمله مىگويد و آن اين كه: «آنها با اين سخن خود مرتكب ظلم و دروغ و باطل شدند» (فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً).
«ظلم» از اين نظر كه مردى امين و پاك و راستگو همچون پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را متهم به دروغ و افترا بر خدا با همدستى جمعى از اهل كتاب كردند، و به مردم و خود نيز ستم نمودند، و دروغ و باطل از اين نظر كه سخن آنها كاملا بىاساس بود، زيرا بارها پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را دعوت به آوردن سورهها و آياتى همچون قرآن كرده بود و آنها در برابر اين تحدى عاجز و ناتوان شده بودند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391.html
-
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
(آيه 5)
اين آيه به يكى ديگر از تحليلهاى انحرافى و بهانههاى واهى آنان در مورد قرآن پرداخته، مىگويد: «آنها گفتند: (اين همان) افسانههاى پيشينيان است كه وى آن را رو نويس كرده»! (وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها).
او براى رسيدن به اين مقصد، همه روز از ديگران بهرهگيرى مىكند «و اين كلمات هر صبح و شام بر او املا مىشود»! (فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا).
(آيه 6)
در اين آيه به عنوان پاسخگويى به اين اتهامات بىپايه مىفرمايد:
«بگو: كسى آن را نازل كرده است كه اسرار آسمانها و زمين را مىداند» (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اشاره به اين كه محتواى اين كتاب و اسرار گوناگونى كه از علوم و دانشها، تاريخ اقوام پيشين، قوانين و نيازهاى بشرى، و حتى اسرارى از عالم طبيعت و اخبارى از آينده در آن است نشان مىدهد كه ساخته و پرداخته مغز بشر نيست، و با كمك اين و آن تنظيم نشده، بلكه مولود علم كسى است كه آگاه از اسرار آسمان و زمين است و علم او بر همه چيز احاطه دارد.
ولى با اين همه راه بازگشت را به روى اين كج انديشان مغرض و دروغگويان رسوا باز مىگذارد و در پايان آيه مىگويد: درهاى توبه و باز گشت به سوى خدا به روى همه شما باز است «چرا كه او آمرزنده و مهربان بوده و هست» (إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً).
به مقتضاى رحمتش، پيامبران را ارسال و كتب آسمانى را نازل نموده، و به مقتضاى غفوريتش گناهان بىحساب شما را در پرتو ايمان و توبه مىبخشد.
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread391.html
-
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
(آيه 7)
شأن نزول: روزى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در كنار خانه خدا نشسته بود، «عبد اللّه بن ابى اميه مخزومى» در برابر او قرار گرفت و گفت: «اى محمّد! تو چنين مىپندارى كه رسول پروردگار عالميانى، اما پروردگار جهانيان و خالق همه مخلوقات شايسته نيست، رسولى مثل تو- انسانى همانند ما- داشته باشد، تو همانند ما غذا مىخورى، و همچون ما در بازارها راه مىروى!» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرضه داشت: بار پروردگارا! تو همه سخنان را مىشنوى، و به هر چيز عالمى، آنچه را بندگان تو مىگويند مىدانى (خودت پاسخ آنها را بيان فرما) اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد و به بهانه گيريهاى آنها پاسخ داد.
تفسير: چرا اين پيامبر گنجها و باغها ندارد؟ از آنجا كه در آيات گذشته بخشى از ايرادهاى كفار در باره قرآن مجيد مطرح گرديد و به آن پاسخ داده شد، در اينجا بخش ديگرى را كه مربوط به رسالت شخص پيامبر است مطرح كرده و پاسخ مىگويد.
مىفرمايد: «آنها گفتند: چرا اين رسول، غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود»؟! (وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ).
در حالى كه او مىخواهد هم ابلاغ دعوت الهى كند و هم بر همه ما حكومت نمايد! اصولا آنها معتقد بودند افراد با شخصيت نبايد شخصا براى رفع حوائج خود به بازارها گام بگذارند، بايد مأموران و خدمتگذاران را به دنبال اين كار بفرستند.
سپس افزودند: «چرا لا اقل فرشتهاى (از سوى خدا) بر او فرستاده نشده كه (به عنوان گواه صدق دعوتش) همراه او، مردم را انذار كند»؟! (لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً).
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread391.html
-
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
(آيه 8)
بسيار خوب به فرض كه قبول كنيم رسول خدا مىتواند انسان باشد، ولى آخر چرا يك انسان تهى دست و فاقد مال و ثروت؟ «چرا گنجى از آسمان براى او انداخته نمىشود و يا لااقل چرا باغى ندارد كه از آن بخورد و امرار معاش كند»؟ (أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها).
و باز به اينها قناعت نكردند و سر انجام با يك نتيجه گيرى غلط او را متهم به جنون ساختند چنانكه در پايان همين آيه مىخوانيم: «و ستمگران گفتند: (اى مردمى كه به او ايمان آوردهايد) شما تنها از يك انسان مجنون و كسى كه مورد سحر ساحران قرار گرفته است پيروى مىكنيد»! (وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً). چرا كه آنها معتقد بودند ساحران مىتوانند در فكر و هوش افراد دخالت كنند و سرمايه عقل را از آنها بگيرند؟
(آيه 9)
اين آيه پاسخ همه اينها را در يك جمله كوتاه چنين بيان مىكند:
«ببين چگونه براى تو مثلها زدند، و به دنبال آن گمراه شدند، آنچنان كه قدرت پيدا كردن راه را ندارند» (انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا).
اين جمله تعبير گويايى است از اين واقعيت كه آنها در مقابل دعوت حق و قرآنى كه محتواى آن شاهد گوياى ارتباطش با خداست به يك مشت سخنان واهى و بىاساس دست زده و مىخواهند با اين حرفهاى بىپايه، چهره حقيقت را بپوشانند.
(آيه 10)
اين آيه همانند آيه قبل روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده- به عنوان تحقير سخنان آنها، و اين كه قابل جوابگويى نيست- مىفرمايد: «زوال ناپذير و بزرگ است خدايى كه اگر بخواهد براى تو بهتر از اين قرار مىدهد، باغهايى كه از زير درختانش نهرها جارى باشد، (و اگر بخواهد) براى تو قصرهاى مجلل قرار مىدهد» (تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً).
مگر باغها و قصرهاى ديگران را چه كسى به آنها داده جز خدا؟
اصولا چه كسى اين همه نعمت و زيبايى را در اين عالم آفريده جز پروردگار! ولى او هرگز نمىخواهد مردم شخصيت تو را در مال و ثروت و قصر و باغ بدانند، و از ارزشهاى واقعى غافل شوند.
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread391.html
-
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
(آيه 11)
در اينجا- به دنبال بحثى كه از انحراف كفار در مسأله توحيد و نبوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در آيات قبل بود- سخن از بخش ديگرى از انحرافات آنها در زمينه معاد مىگويد، و در حقيقت با بيان اين بخش روشن مىشود كه آنها در تمام اصول دين گرفتار تزلزل و انحراف بودند، هم در توحيد و هم در نبوت و هم در معاد، كه دو قسمت آن در آيات گذشته آمده، و اكنون سومين بخش را مىخوانيم.
نخست مىگويد: «بلكه آنها قيامت را تكذيب كردند» (بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ).
چرا كه اگر كسى ايمان به چنان دادگاه عظيم و پاداش و كيفر الهى داشته باشد اين چنين بىپروا حقايق را به باد مسخره نمىگيرد و با ذكر بهانههاى واهى از دعوت پيامبرى كه دلائل نبوتش آشكار است سر نمىپيچد.
اما قرآن در اينجا به پاسخ استدلالى نپرداخته، چرا كه اين گروه اهل منطق و استدلال نبودند، بلكه آينده شوم و دردناك آنها را در برابر چشمشان مجسم مىسازد.
نخست مىگويد: «و ما براى كسى كه قيامت را انكار كند آتش سوزانى مهيا كردهايم» (وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً).
(آيه 12)
سپس توصيف عجيبى از اين آتش سوزان كرده، مىگويد:
«هنگامى كه اين آتش آنها را از راه دور ببيند (چنان به هيجان مىآيد كه) صداى وحشتناك و خشمآلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است مىشنوند»! (إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً).
اين تعبيرات از شدت اين عذاب الهى خبر مىدهد و نشان مىدهد كه آتش سوزان دوزخ همچون حيوان درنده گرسنهاى كه در انتظار طعمه خويش است انتظار اين گروه را مىكشد- پناه بر خدا.
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread391.html
-
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
(آيه 13)
اين وضع دوزخ است به هنگامى كه آنها را از دور مىبيند، اما وضع آنها را در آتش دوزخ چنين توصيف مىكند: «و هنگامى كه در مكان تنگ و محدودى از آن (آتش) در حالى كه در غل و زنجيرند افكنده شوند فرياد واويلاشان بلند مىشود» (وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً).
«دوزخ» مكان وسيعى است اما آنها را در اين مكان وسيع آن چنان محدود مىكنند كه طبق بعضى از روايات وارد شدنشان در دوزخ همچون وارد شدن ميخ در ديوار است!
(آيه 14)
اما به زودى به آنها گفته مىشود: «امروز يك بار واويلا نگوييد، بلكه بسيار ناله واويلا سر دهيد» (لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً).
و در هر حال اين ناله شما به جايى نخواهد رسيد و مرگ و هلاكى در كار نخواهد بود، بلكه بايد زنده بمانيد و مجازاتهاى دردناك را بچشيد.
(آيه 15)
سپس روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده دستور مىدهد آنها را به يك داورى دعوت كند، مىفرمايد: «بگو: آيا اين (سرنوشت دردناك) بهتر است، يا بهشت جاويدانى كه به پرهيز كاران وعده داده شده است؟ بهشتى كه هم پاداش اعمال آنها است و هم جايگاه و قرارگاهشان» (قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً).
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread391.html
-
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
(آيه 16)
همان بهشتى كه «هر چه بخواهند در آنجا براى آنها فراهم است» (لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ).
همان بهشتى كه «جاودانه در آن خواهند ماند» (خالِدِينَ).
«اين وعدهاى است مسلّم كه پروردگارت بر عهده گرفته است» (كانَ عَلى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا).
اين گونه سؤالها و داورى طلبيدنها براى بيدار ساختن وجدانهاى خفته است كه آنها را در برابر يك امر بديهى و بر سر دو راهى قرار دهند.
(آيه 17)
محاكمه معبودان و عابدان گمراه: از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از سرنوشت مؤمنان و مشركان در قيامت و پاداش و كيفر اين دو گروه بود، در اينجا همين موضوع را به شكل ديگرى ادامه مىدهد و سؤالى را كه خداوند از معبودهاى «مشركان» در قيامت مىكند همراه جواب آنها به عنوان يك هشدار بيان مىفرمايد.
نخست مىگويد: «و (به ياد آور) روزى را كه خداوند همه آنها و معبودهايشان را كه غير از «اللّه» پرستش مىكردند جمع و محشور مىكند» (وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ). منظور، معبودهاى انسانى (همچون مسيح) يا شيطانى (همچون جن) و يا «فرشتگان» است.
«آنگاه به آنها مىگويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خود آنها راه را گم كردند»؟! (فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ).
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread391.html
-
صفحه ی 212 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 34 از سوره ی فرقان
[golrooz] صفحه ی 212 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 34 از سوره ی فرقان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالُوا۟ سُبْحَٰنَكَ مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَآءَ وَلَٰكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَءَابَآءَهُمْ حَتَّيٰ نَسُوا۟ الذِّكْرَ وَكَانُوا۟ قَوْمًۢا بُورًا(18)
مي گويند منزهي تو ما را نسزد كه جز تو دوستي براي خود بگيريم ولي تو آنان و پدرانشان را برخوردار كردي تا [آنجا كه] ياد [تو] را فراموش كردند و گروهي هلاك شده بودند(18)
فَقَدْ كَذَّبُوكُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِيعُونَ صَرْفًا وَلَا نَصْرًا وَمَن يَظْلِم مِّنكُمْ نُذِقْهُ عَذَابًا كَبِيرًا(19)
قطعا [خدايانتان] در آنچه مي گفتيد شما را تكذيب كردند در نتيجه نه مي توانيد [عذاب را از خود] دفع كنيد و نه [خود را] ياري نماييد و هر كس از شما شرك ورزد عذابي سهمگين به او مي چشانيم(19)
وَمَآ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّآ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا(20)
و پيش از تو پيامبران [خود] را نفرستاديم جز اينكه آنان [نيز] غذا مي خوردند و در بازارها راه مي رفتند و برخي از شما را براي برخي ديگر [وسيله] آزمايش قرار داديم آيا شكيبايي مي كنيد و پروردگار تو همواره بيناست(20)
۞ وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَآءَنَا لَوْلَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَٰٓئِكَةُ أَوْ نَرَيٰ رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا۟ فِيٓ أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا(21)
و كساني كه به لقاي ما اميد ندارند گفتند چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند يا پروردگارمان را نمي بينيم قطعا در مورد خود تكبر ورزيدند و سخت سركشي كردند(21)
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَٰٓئِكَةَ لَا بُشْرَيٰ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا(22)
روزي كه فرشتگان را ببينند آن روز براي گناهكاران بشارتي نيست و مي گويند دور و ممنوع [آيد از رحمت خدا](22)
وَقَدِمْنَآ إِلَيٰ مَا عَمِلُوا۟ مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَٰهُ هَبَآءً مَّنثُورًا(23)
و به هر گونه كاري كه كرده اند مي پردازيم و آن را [چون] گ ردي پراكنده مي سازيم(23)
أَصْحَٰبُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا(24)
آن روز جايگاه اهل بهشت بهتر و استراحتگاهشان نيكوتر است(24)
وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَآءُ بِالْغَمَٰمِ وَنُزِّلَ الْمَلَٰٓئِكَةُ تَنزِيلًا(25)
و روزي كه آسمان با ابري سپيد از هم مي شكافد و فرشتگان نزول يابند(25)
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَٰنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَي الْكَٰفِرِينَ عَسِيرًا(26)
آن روز فرمانروايي بحق از آن [خداي] رحمان است و روزي است كه بر كافران بسي دشوار است(26)
وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَيٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَٰلَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا(27)
و روزي است كه ستمكار دستهاي خود را مي گزد [و] مي گويد اي كاش با پيامبر راهي برمي گرفتم(27)
يَٰوَيْلَتَيٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا(28)
اي واي كاش فلاني را دوست [خود] نگرفته بودم(28)
لَّقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَٰنُ لِلْإِنسَٰنِ خَذُولًا(29)
او [بود كه] مرا به گمراهي كشانيد پس از آنكه قرآن به من رسيده بود و شيطان همواره فروگذارنده انسان است(29)
وَقَالَ الرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا۟ هَٰذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا(30)
و پيامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من اين قرآن را رها كردند(30)
وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَيٰ بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا(31)
و اين گونه براي هر پيامبري دشمني از گناهكاران قرار داديم و همين بس كه پروردگارت راهبر و ياور توست(31)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَٰحِدَةً كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَٰهُ تَرْتِيلًا(32)
و كساني كه كافر شدند گفتند چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم و آن را به آرامي [بر تو] خوانديم(32)
وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَٰكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا(33)
و براي تو مثلي نياوردند مگر آنكه [ما] حق را با نيكوترين بيان براي تو آورديم(33)
الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَيٰ وُجُوهِهِمْ إِلَيٰ جَهَنَّمَ أُو۟لَٰٓئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا(34)
كساني كه به رو درافتاده به سوي جهنم رانده مي شوند آنان بدترين جاي و گم ترين راه را دارند(34)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 212 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 34 از سوره ی فرقان
(آيه 18)
اما آنها در پاسخ «مىگويند: منزهى تو اى پروردگار! براى ما شايسته نبود كه اوليايى غير از تو برگزينيم» (قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ).
نه تنها ما آنها را به سوى خود دعوت نكرديم، بلكه ما به ولايت و عبوديت تو معترف بوديم و غير از تو را معبود براى خود و ديگران بر نگزيديم! علت انحراف آنها اين بود كه: «آنان و پدرانشان را از نعمتها و مواهب دنيا بر خوردار نمودى (آنان به جاى اين كه شكر نعمتت را به جا آورند در شهوات و كامجوييها فرو رفتند) تا ياد تو را فراموش كردند» (وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ).
و به راستى زندگى مرفّه براى جمعيتى كه ظرفيت كافى ندارند، و پايههاى ايمانشان سست است «غرور آفرين» است.
و به همين دليل «تباه و هلاك گشتند» (وَ كانُوا قَوْماً بُوراً).
(آيه 19)
در اينجا خداوند روى سخن را به مشركان كرده، مىگويد: ببينيد «اين معبودان شما را در آنچه مىگوييد تكذيب كردند» (فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ).
مىگفتيد: اينها شما را از راه منحرف كردند و به سوى عبادت خود دعوت نمودند در حالى كه آنها گفته شما را دروغ مىشمرند.
و چون چنين است و خود مرتكب انحراف خويش بودهايد، «اكنون نمىتوانيد عذاب الهى را بر طرف سازيد (و خويش را يارى كنيد و) يا از كسى يارى بطلبيد» (فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً).
«و هر كس از شما ستم كند، عذاب شديد و بزرگى به او مىچشانيم» (وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread391.html