زخمی بر پهلویم هست
روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم
و همه گمان میکنند که من میرقصم
دکتر شریعتی
نمایش نسخه قابل چاپ
زخمی بر پهلویم هست
روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم
و همه گمان میکنند که من میرقصم
دکتر شریعتی
می زند باران به شیشه
مثل انگشت فرشته
قطره قطره رشته رشته
خاطراتم همچو باران
در گذار از کوهساران
حاصل این بذر کشته
عشق حق بر دل سرشته
ای دریغ از عمر رفته
سوز و سودای گذشته
ای دریغ از عمر رفته
سوز و سودای گذشته
می زند باران به شیشه
مثل انگشت فرشته
قطره قطره رشته رشته
قطره قطره .... رشته رشته
http://azardoost.persiangig.com/01/p...t-3%5B1%5D.jpg
چه فرقي مي كند...
در سيرك يا در خانه؟!!
خنده ات كه تلخ باشد،
دلت كه خون باشد،
تو هم دلقكي
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا...
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس...