زیاد خوب نباش ! زیاد دم دست هم نباش ! زیاد که خوب باشی ، دل آدم ها را می زنی... آدم ها این روزها ، عجیب به خوبی و به شیرینی آلرژی پیدا کرده اند !! زیاد که باشی ، <زیــادی> می شوی ...!
نمایش نسخه قابل چاپ
زیاد خوب نباش ! زیاد دم دست هم نباش ! زیاد که خوب باشی ، دل آدم ها را می زنی... آدم ها این روزها ، عجیب به خوبی و به شیرینی آلرژی پیدا کرده اند !! زیاد که باشی ، <زیــادی> می شوی ...!
نمی دانم چه باید کرد بمانم یا که بگریزم!
اگر خواهم بمانم با تو می بازم جوانی را!
وگر خواهم که بگریزم چه سازم زندگانی را؟
تو عاقل یا که من دیوانه، تو یا من؛ به هر حالی
عذاب صحبت دیوانه را عاقل نمی خواهد!
نمی دانم چه باید کرد، بمانم یا که بگریزم!
اگر خواهم بمانم با تو کار من شب و روز جنگ است
وگر خواهم که بگریزم پیش پایم کوهی از سنگ است
نخواندی نغمه با ساز دل و بی پرده می گویم
صدای ضربه ی قلب من و تو نا هماهنگ است
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم
یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم
یادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم
یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم طلب سوختن بال و پر کس نکنیم
ولی آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟ یاد من هست طلب عشق ز هر کس نکنم
گو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داد دل دیوانه من بهر که افتاده به خاک
این همه گفتم و گفتم که رسم آخر کار به تو ای عشق تو ای یار به تو ای بهر نیاز
یاد من هست که د یگر دل من تنها نیست یاد من هست که دیگر دل تو مال من است
یاد من هست که باشم همه عمر بهر تو پاک یاد تو باشم و هر دم بکنم راز و نیاز
یاد تو باشد از این پس من و تو ما شده ایم هر دو عاشق دو پرستو دو مسافر شده ایم
گفتی به احترام دل باران باش
باران شدم و به روی گل باریدم
گفتی ببوس روی نیلوفر را
ازعشق توگونه های اورابوسیدم
گفتی برای باغ دل پیچک باش
بر یاسمن نگاه تو پیچیدم
گفتی برای لحظه ای دریا شو
دریا شدم وتو را به ساحل دیدم
گفتی بیا و از وفایت بگذر
از لهجه ی بی وفاییت رنجیدم
گفتم بهانه ات برایم کافیست
معنای لطیف عشق را فهمیدم
کوچکتر بودم دل بزرگتری داشتم حالا که بزرگترم چه دلتنگم
تو را خط زدم پرونده ی زندگیم خالی شد، برگی نمانده که من باشم و من، غمی نیست زندگی را از سر می گیریم.
انگار ثانیه ها لنگ می زنند وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
این روزها آنقدر تنها هستم که تنهایی دلواپسم شده. لبخند می زنم تا قدری آرام گیرد بیچاره دلم طاقتش تمام کم شده است
میگن دلتنگی قشنگترین هدیه عشق است، حالا با این هدیه قشنگ چه کنم.
زندگی یعنی جنگ تو بجنگخاطرم نیست تو از بارانی یا که از نسل نسیم، هر چه هستی گذرا نیست هوایت، بویت، فقط آهسته بگو با دلم می مانی؟زندگی یعنی عشق تو بدان عشق بورز