-
پاسخ : صفحه ی 181 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 98 از سوره ی مریم و آیات 1 تا 15 از سوره ی طه
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
باز در آغاز اين سوره با حروف مقطعه، رو برو مىشويم، كه حسّ كنجكاوى انسان را بر مىانگيزد «ط، ه» (طه).
در حديثى از امام صادق (ع) مىخوانيم «طه» از اسامى پيامبر است و معنى آن يا طالب الحقّ، الهادى اليه «اى كسى كه طالب حقى، و هدايت كننده به سوى آنى» است.
«طه» مركب از دو حرف رمزى است «طا» اشاره به «طالب الحقّ» و «ها» اشاره به «هادى اليه» مىباشد، مىدانيم استفاده از حروف رمزى و علايم اختصارى در زمان گذشته و حال، فراوان بوده است، مخصوصا در عصر ما بسيار مورد استفاده است.
و كلمه «طه» مانند «يس» بر اثر گذشت زمان، تدريجا به صورت «اسم خاص» براى پيامبر اسلام (ص) در آمده است، تا آنجا كه آل پيامبر (ص) را نيز «آل طه» مىگويند، و از حضرت مهدى- عج- در دعاى ندبه «يابن طه» تعبير شده است.
(آيه 2)
شأن نزول:
پيامبر (ص) بعد از نزول وحى و قرآن، بسيار عبادت مىكرد، مخصوصا ايستاده به عبادت مشغول مىشد، آنقدر كه پاهاى او متورم مىگرديد- آيه نازل شد و به پيامبر دستور داد كه اين همه رنج و ناراحتى بر خود تحميل نكن.
تفسير:
در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده، مىفرمايد: «ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى» (ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى).
درست است كه عبادت از بهترين كارهاست، ولى هر كار حسابى دارد، نبايد آن قدر بر خود تحميل كنى كه پاهايت متورم گردد و نيرويت براى تبليغ و جهاد كم شود.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 111
(آيه 3)
در اين آيه هدف نزول قرآن را چنين شرح مىدهد: ما قرآن را «جز براى يادآورى كسانى كه از خدا مىترسند» نازل نكرديم (إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى).
تعبير «من يخشى» نشان مىدهد تا يك نوع احساس مسؤوليت (خشيت و ترس) در آدمى نباشد، پذيراى حقايق نخواهد شد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 181 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 98 از سوره ی مریم و آیات 1 تا 15 از سوره ی طه
(آيه 4)
سپس به معرفى خداوندى كه «نازل كننده قرآن» است مىپردازد، تا از طريق شناخت او، عظمت قرآن آشكارتر شود، مىگويد: «اين قرآن از سوى كسى نازل شده كه خالق زمين و آسمانهاى بلند و بر افراشته است» (تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى).
در حقيقت اين توصيف، اشاره به ابتدا و انتهاى نزول قرآن مىكند، انتهاى آن زمين و ابتدايش آسمانهاست.
(آيه 5)
باز به معرفى پروردگار نازل كننده قرآن ادامه داده، مىگويد: او خداوندى است «رحمان كه فيض رحمتش همه جا را فرا گرفته، و بر عرش مسلط است» (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى).
جمله فوق كنايه از تسلط پروردگار و احاطه كامل او نسبت به جهان هستى و نفوذ امر و فرمان و تدبيرش در سراسر عالم است.
(آيه 6)
به دنبال «حاكميت» خدا بر عالم هستى از «مالكيت» او سخن مىگويد: «از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين، و آنچه ميان اين دو، و آنچه در زير خاك (پنهان) است» (لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى).
(آيه 7)
در اين آيه به چهارمين ركن يعنى «عالميت» او اشاره كرده، مىگويد: او آن قدر احاطه علمى دارد كه «اگر سخن آشكارا بگويى (يا مخفى كنى) او اسرار- و حتى پنهانتر از آن- را نيز مىداند» (وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى).
(آيه 8)
از مجموع آيات فوق شناخت اجمالى نسبت به نازل كننده قرآن در ابعاد چهار گانه «خلقت» و «حكومت» و «مالكيت» و «علم» حاصل مىگردد. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 112
و شايد به همين جهت است كه در اين آيه مىگويد: «او اللّه است همان خداوندى كه معبودى جز او نيست براى او نامها و صفات نيك است» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى).
«اسماء الحسنى» به معنى نامهاى نيك است و بديهى است كه همه نامهاى پروردگار نيك است ولى از آنجا كه در ميان اسماء و صفات خدا بعضى داراى اهميت بيشترى است، به عنوان «اسماء حسنى» ناميده شده است.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 181 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 98 از سوره ی مریم و آیات 1 تا 15 از سوره ی طه
(آيه 9)
آتشى در آن سوى بيابان! از اينجا داستان موسى، پيامبر بزرگ خدا شروع مىشود و در بيش از هشتاد آيه بخشهاى مهمى از سر گذشت پر ماجراى او تشريح مىگردد، تا دلدارى و تسليت خاطرى باشد براى پيامبر (ص) و مؤمنان كه در آن ايام در مكه، سخت از سوى دشمنان در فشار بودند.
اين آيات را مىتوان به چهار بخش تقسيم كرد:
بخش اول: از آغاز نبوت و بعثت موسى و اولين جرقههاى وحى سخن گفته.
بخش دوم: از دعوت موسى و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونيان به آيين يكتا پرستى سخن مىگويد.
بخش سوم: از خروج موسى و بنى اسرائيل از مصر و چگونگى نجات آنها از چنگال فرعون و فرعونيان بحث مىكند.
بخش چهارم: پيرامون گرايش تند انحرافى بنى اسرائيل از آيين توحيد به شرك و پذيرش وسوسههاى سامرى سخن مىگويد.
در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «و آيا خبر موسى به تو رسيده است»؟! (وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى).
(آيه 10)
سپس مىگويد: «در آن زمان كه آتشى (از دور) مشاهده كرد و به خانواده خود گفت اندكى مكث كنيد كه من آتشى ديدم (به سراغ آن بروم) شايد شعلهاى از آن براى شما بياورم و يا به وسيله اين آتش راهى پيدا كنم» (إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً).
(آيه 11)
«پس هنگامى كه موسى نزد آتش آمد، صدايى شنيد كه (او را
مخاطب ساخته) مىگويد: اى موسى»! (فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى).
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 113
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 181 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 98 از سوره ی مریم و آیات 1 تا 15 از سوره ی طه
(آيه 12)
«من پروردگار توام، كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى» (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً).
موسى با شنيدن اين نداى روحپرور: «من پروردگار توام» هيجان زده شد و لذت غير قابل توصيفى سر تا پايش را احاطه كرد.
او مأمور شد تا كفش خود را از پاى در آورد، چرا كه در سر زمين مقدسى گام نهاده، سر زمينى كه نور الهى بر آن جلوهگر است، پيام خدا را در آن مىشنود و پذيراى مسؤوليت رسالت مىشود، بايد با نهايت خضوع و تواضع در اين سر زمين گام نهد، اين است دليل بيرون آوردن كفش از پا.
(آيه 13)
سپس از همان گوينده اين سخن را نيز شنيد: «و من تو را براى مقام رسالت بر گزيدهام، پس اكنون به آنچه به تو وحى مىشود گوش فرا ده»! (وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى).
(آيه 14)
و به دنبال آن نخستين جمله وحى را موسى به اين صورت دريافت كرد «من اللّه هستم، معبودى جز من نيست» (إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا).
«اكنون (كه چنين است) تنها مرا عبادت كن» (فَاعْبُدْنِي). عبادتى خالص از هر گونه شرك.
«و نماز را بر پاى دار، تا هميشه به ياد من باشى» (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي).
در اين آيه پس از بيان مهمترين اصل دعوت انبياء كه مسأله توحيد است موضوع عبادت خداوند يگانه به عنوان يك ثمره براى درخت ايمان و توحيد بيان شده، و به دنبال آن دستور به نماز، يعنى بزرگترين عبادت و مهمترين پيوند خلق با خالق و مؤثرترين راه براى فراموش نكردن ذات پاك او داده شده.
(آيه 15)
و از آنجا كه بعد از ذكر «توحيد» و شاخ و برگهاى آن، دومين اصل اساسى مسأله «معاد» است در اين آيه اضافه مىكند: «رستاخيز بطور قطع خواهد آمد، من مىخواهم آن را پنهان كنم، تا هر كس در برابر سعى و كوششهايش جزا ببيند» (إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 114
علت مخفى نگاه داشتن تاريخ قيامت، طبق آيه فوق آن است كه «خداوند مىخواهد هر كسى را به تلاش و كوششهايش پاداش دهد» و يك نوع آزادى عمل براى همگان پيدا شود.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَن لَّا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَيٰهُ فَتَرْدَيٰ(16)
پس هرگز نبايد كسي كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروي كرده است تو را از [ايمان به] آن باز دارد كه هلاك خواهي شد(16)
وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَيٰ(17)
و اي موسي در دست راست تو چيست(17)
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُا۟ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَيٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مََٔارِبُ أُخْرَيٰ(18)
گفت اين عصاي من است بر آن تكيه مي دهم و با آن براي گوسفندانم برگ مي تكانم و كارهاي ديگري هم براي من از آن برمي آيد(18)
قَالَ أَلْقِهَا يَٰمُوسَيٰ(19)
فرمود اي موسي آن را بينداز(19)
فَأَلْقَيٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَيٰ(20)
پس آن را انداخت و ناگاه ماري شد كه به سرعت مي خزيد(20)
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَيٰ(21)
فرمود آن را بگير و مترس به زودي آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد(21)
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَيٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوٓءٍ ءَايَةً أُخْرَيٰ(22)
و دست خود را به پهلويت ببر سپيد بي گزند برمي آيد [اين] معجزه اي ديگر است(22)
لِنُرِيَكَ مِنْ ءَايَٰتِنَا الْكُبْرَي(23)
تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم(23)
اذْهَبْ إِلَيٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَيٰ(24)
به سوي فرعون برو كه او به سركشي برخاسته است(24)
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي(25)
گفت پروردگارا سينه ام را گشاده گردان(25)
وَيَسِّرْ لِيٓ أَمْرِي(26)
و كارم را براي من آسان ساز(26)
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي(27)
و از زبانم گره بگشاي(27)
يَفْقَهُوا۟ قَوْلِي(28)
[تا] سخنم را بفهمند(28)
وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي(29)
و براي من دستياري از كسانم قرار ده(29)
هَٰرُونَ أَخِي(30)
هارون برادرم را(30)
اشْدُدْ بِهِۦٓ أَزْرِي(31)
پشتم را به او استوار كن(31)
وَأَشْرِكْهُ فِيٓ أَمْرِي(32)
و او را شريك كارم گردان(32)
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا(33)
تا تو را فراوان تسبيح گوييم(33)
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا(34)
و بسيار به ياد تو باشيم(34)
إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا(35)
زيرا تو همواره به [حال] ما بينايي(35)
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَٰمُوسَيٰ(36)
فرمود اي موسي خواسته ات به تو داده شد(36)
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَيٰٓ(37)
و به راستي بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم(37)
إِذْ أَوْحَيْنَآ إِلَيٰٓ أُمِّكَ مَا يُوحَيٰٓ(38)
هنگامي كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحي مي شد وحي كرديم(38)
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَيٰ عَيْنِيٓ(39)
كه او را در صندوقچه اي بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وي او را برگيرد و مهري از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابي(39)
إِذْ تَمْشِيٓ أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَيٰ مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَٰكَ إِلَيٰٓ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَٰكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّٰكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِيٓ أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَيٰ قَدَرٍ يَٰمُوسَيٰ(40)
آنگاه كه خواهر تو مي رفت و مي گفت آيا شما را بر كسي كه عهده دار او گردد دلالت كنم پس تو را به سوي مادرت بازگردانيديم تا ديده اش روشن شود و غم نخورد و [سپس] شخصي را كشتي و [ما] تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالي چند در ميان اهل مدين ماندي سپس اي موسي در زمان مقدر [و مقتضي] آمدي(40)
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي(41)
و تو را براي خود پروردم(41)
اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بَِٔايَٰتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي(42)
تو و برادرت معجزه هاي مرا [براي مردم] ببريد و در يادكردن من سستي مكنيد(42)
اذْهَبَآ إِلَيٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَيٰ(43)
به سوي فرعون برويد كه او به سركشي برخاسته(43)
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَيٰ(44)
و با او سخني نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد(44)
قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَآ أَوْ أَن يَطْغَيٰ(45)
آن دو گفتند پروردگارا ما مي ترسيم كه [او] آسيبي به ما برساند يا آنكه سركشي كند(45)
قَالَ لَا تَخَافَآ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسْمَعُ وَأَرَيٰ(46)
فرمود مترسيد من همراه شمايم مي شنوم و مي بينم(46)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 16)
در اين آيه به يك اصل اساسى كه ضامن اجراى همه برنامههاى عقيدتى و تربيتى فوق است اشاره كرده، مىفرمايد: «پس مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاى خويش پيروى مىكند، تو را از آن باز دارد كه هلاك خواهى شد»! (فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى).
در برابر افراد بىايمان و وسوسهها و كار شكنيهاى آنان محكم بايست، نه از انبوه آنها و توطئههايشان وحشت كن، و نه در حقانيت دعوت و اصالت مكتبت از اين هياهوها شك و ترديدى داشته باش.
(آيه 17)
عصاى موسى و يد بيضا! بدون شك پيامبران براى اثبات ارتباط خود با خدا نياز به معجزه دارند و گر نه هر كس مىتواند ادعاى پيامبرى كند.
موسى (ع) پس از دريافت فرمان نبوت بايد سند آن را هم دريافت دارد، لذا در همان شب پر خاطره، موسى (ع) دو معجزه بزرگ از خدا دريافت داشت.
قرآن اين ماجرا را چنين بيان مىكند: «و چه چيز در دست راست توست اى موسى»؟ (وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى).
(آيه 18)
موسى در پاسخ «گفت: اين (قطعه چوب) عصاى من است» (قالَ هِيَ عَصايَ).
و از آنجا كه مايل بود سخنش را با محبوب خود كه براى نخستين بار در را به روى او گشوده است ادامه دهد، و نيز از آنجا كه شايد فكر مىكرد تنها گفتن اين عصاى من است كافى نباشد، بلكه منظور باز گو كردن آثار و فوايد آن است، اضافه كرد: «من بر آن تكيه مىكنم» (أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها).
«و برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرو مىريزم» (وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِي). «علاوه بر اين فوايد و نيازهاى ديگرى نيز در آن دارم» (وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 115
موسى در تعجب عميقى فرو رفته بود، اين چه سؤالى است و من چه جوابى دارم مىگويم.
(آيه 19)
ناگهان «به او فرمان داد: اى موسى عصايت را بيفكن»! (قالَ أَلْقِها يا مُوسى).
(آيه 20)
«موسى فورا (و بدون فوت وقت) عصا را افكند، ناگهان مار عظيمى شد و شروع به حركت كرد» (فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 21)
در اينجا «به موسى فرمود: آن را بگير، و نترس، ما آن را به همان صورت نخستين باز مىگردانيم»! (قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى).
(آيه 22)
سپس به دومين معجزه مهم موسى اشاره كرده به او دستور مىدهد: «و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بىعيب بيرون آيد، اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است» (وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى).
(آيه 23)
در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى از آنچه در آيات قبل بيان شد مىفرمايد: ما اينها را در اختيار تو قرار داديم «تا آيات بزرگ خود را به تو نشان دهيم» (لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى).
منظور از «آيات كبرى» همان دو معجزه مهمّى است كه در بالا آمد.
(آيه 24)
خواستههاى حساب شده موسى: از اين به بعد فرمان رسالت به نام موسى صادر مىشود، رسالتى بسيار عظيم و سنگين، رسالتى كه از ابلاغ فرمان الهى به زورمندترين و خطرناكترين مردم محيط شروع مىشود، مىفرمايد: «به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است»! (اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى).
طغيان يعنى تجاوز از حد و مرز در تمام ابعاد زندگى و به همين جهت به اين گونه افراد «طاغوت» گفته مىشود.
آرى! براى اصلاح يك محيط فاسد و ايجاد يك انقلاب همه جانبه بايد از سردمداران فساد و ائمه كفر شروع كرد از آنها كه در تمام اركان جامعه نقش دارند.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 116
(آيه 25)
موسى (ع) نه تنها از چنين مأموريت سنگينى وحشت نكرد، و حتى كمترين تخفيفى از خداوند نخواست، بلكه با آغوش باز از آن استقبال نمود، منتهى وسايل پيروزى در اين مأموريت را از خدا خواست.
و از آنجا كه نخستين وسيله پيروزى روح بزرگ، فكر بلند و عقل توانا و به عبارت ديگر گشادگى سينه است «عرض كرد: پروردگار من! سينه مرا گشاده بدار» (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 26)
و از آنجا كه اين راه مشكلات فراوانى دارد كه جز به لطف خدا گشوده نمىشود در مرحله دوم از خدا تقاضا كرد كه كارها را بر او آسان گرداند و مشكلات را از سر راهش بردارد، عرض كرد «و كار مرا آسان گردان» (وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي).
(آيه 27)
سپس موسى تقاضاى قدرت بيان هر چه بيشتر كرد و عرضه داشت: «و گره از زبانم بگشا» (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي).
(آيه 28)
و مخصوصا علت آن را چنين بيان كرد: «تا سخنان مرا درك كنند» (يَفْقَهُوا قَوْلِي).
اين جمله در حقيقت، آيه قبل را تفسير مىكند. يعنى، آن چنان فصيح و بليغ و رسا و گويا سخن بگويم كه هر شنوندهاى منظور مرا به خوبى درك كند.
(آيه 29)
و از آنجا كه رساندن اين بار سنگين به مقصد (بار رسالت پروردگار و رهبرى انسانها و مبارزه با طاغوتها و جباران) نياز به يار و ياور دارد، و به تنهايى ممكن نيست، چهارمين تقاضاى موسى (ع) از پروردگار اين بود: «و خداوندا! وزير و ياورى از خاندانم براى من قرار ده» (وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي).
(آيه 30)
سپس مخصوصا انگشت روى برادر خويش گذاشت و عرضه داشت: «برادرم هارون را» (هارُونَ أَخِي).
هارون، برادر بزرگتر موسى بود و سه سال با او فاصله سنى داشت، قامتى بلند و رسا و زبانى گويا و درك عالى داشت سه سال قبل از وفات موسى، دنيا را ترك گفت.
او نيز از پيامبران مرسل بود، كه خداوند از باب رحمتش به موسى بخشيد.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 117
(آيه 31)
سپس موسى هدف خود را از تعيين هارون به وزارت و معاونت چنين بيان مىكند: خداوندا! «پشتم را با او محكم كن» (اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 32)
و براى تكميل اين مقصد، تقاضا مىكند: «و او را در كار من شريك گردان» (وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي).
هم شريك در مقام رسالت باشد، و هم در پياده كرده اين برنامه بزرگ شركت جويد، ولى به هر حال او پيرو موسى در تمام برنامهها بود و موسى امام و پيشواى او.
(آيه 33)
سر انجام نتيجه خواستههاى خود را چنين بيان مىكند: «تا تو را بسيار تسبيح گوييم» (كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً).
(آيه 34)
«و تو را بسيار ياد كنيم» (وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً).
(آيه 35)
چرا كه «تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى» (إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً).
(آيه 36)
از آنجا كه موسى در اين تقاضاهاى مخلصانهاش نظرى جز خدمت بيشتر و كاملتر نداشت، خداوند تقاضاى او را در همان وقت اجابت فرمود «به او گفت: آنچه را خواسته بودى به تو داده شد اى موسى»! (قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى).
در واقع در اين لحظات حساس و سرنوشتساز هر چه لازم داشت يكجا از خدا در خواست كرد، و او نيز ميهمانش را گرامى داشت و همه خواستههاى او را در يك جمله كوتاه با ندايى حياتبخش اجابت كرده بىآنكه در آن قيد و شرط يا چون و چرايى كند.
(آيه 37)
چه خداى مهربانى! در اينجا خداوند به يكى ديگر از فصول زندگانى موسى (ع) اشاره مىكند كه مربوط به دوران كودكى او و نجات اعجاز آميزش از چنگال خشم فرعونيان است، اين فصل گر چه از نظر تسلسل تاريخى قبل از فصل رسالت و نبوت بوده، اما چون به عنوان شاهد براى شمول نعمتهاى خداوند، نسبت به موسى (ع) از آغاز عمر، ذكر شده، در درجه دوم اهميت نسبت به موضوع رسالت مىباشد. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 118
نخست مىگويد: «اى موسى! ما بار ديگر نيز بر تو منت گذارديم، و تو را مشمول نعمتهاى خويش ساختيم» (وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى).
(آيه 38)
بعد از ذكر اين اجمال به شرح و بسط آن مىپردازد، مىگويد:
«در آن هنگام كه وحى كرديم به مادر تو آنچه بايد وحى شود» (إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى).
اشاره به اين كه: تمام خطوطى كه منتهى به نجات موسى (ع) از چنگال فرعونيان در آن روز مىشد همه را به مادرت تعليم داديم
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 39)
فرعون براى جلوگيرى از به وجود آمدن فرزندى كه پيش بينى كرده بودند از بنى اسرائيل بر مىخيزد و دستگاه فرعون را در هم مىكوبد، دستور داده بود پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را براى كنيزى و خدمتگزارى زنده نگهدارند.
به هر حال مادر احساس مىكند كه جان نوزادش در خطر است. در اين هنگام خدايى كه اين كودك را براى قيامى بزرگ نامزد كرده است، به قلب مادر موسى چنين الهام كرد: «او را در صندوقى بيفكن، سپس آن صندوق را به دريا بينداز»! (أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ).
كلمه «تابوت» به معنى صندوق چوبى است و به عكس آنچه بعضى مىپندارند هميشه به معنى صندوقى كه مردگان را در آن مىنهند نيست.
سپس اضافه مىكند: «دريا مأمور است كه آن را به ساحل بيفكند، تا سر انجام دشمن من و دشمن او وى را بر گيرد» و در دامان خويش پرورش دهد! (فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ).
و از آنجا كه موسى (ع) بايد در اين راه پر فراز و نشيب كه در پيش دارد در يك سپر حفاظتى قرار گيرد، خداوند پرتوى از محبت خود را بر او مىافكند آن چنان كه هر كس وى را ببيند دلباخته او مىشود، نه تنها به كشتن او راضى نخواهد بود بلكه راضى نمىشود كه مويى از سرش كم شود! آن چنانكه قرآن مىگويد: «و من محبتى از خودم بر تو افكندم» (وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 119
مىگويند: قابله موسى از فرعونيان بود و تصميم داشت گزارش تولد او را به دستگاه جبّار فرعون بدهد، اما نخستين بار كه چشمش در چشم نوزاد افتاد گويى برقى از چشم او جستن كرد كه اعماق قلب قابله را روشن ساخت، و رشته محبت او را در گردنش افكند و هر گونه فكر بدى را از مغز او دور ساخت! در پايان اين آيه مىفرمايد: «هدف اين بود كه در پيشگاه من و در برابر ديدگان (علم) من پرورش يابى» (وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 40)
كاخ فرعون بر گوشهاى از شط نيل ساخته شده بود، در حالى كه فرعون و همسرش در كنار آب به تماشاى امواج مشغول بودند، ناگهان اين صندوق مرموز توجه آنها را به خود جلب كرد، به مأموران دستور داد صندوق را از آب بگيرند، هنگامى كه در صندوق گشوده شد با كمال تعجب نوزاد زيبايى را در آن ديدند، چيزى كه شايد حتى احتمال آن را نمىدادند.
فرعون متوجه شد كه اين نوزاد بايد از بنى اسرائيل باشد كه از ترس مأموران به چنين سرنوشتى گرفتار شده است و دستور كشتن او را صادر كرد، ولى همسرش كه «نازا» بود سخت به كودك دل بست و شعاع مرموزى كه از چشم نوزاد جستن نمود در زواياى قلب آن زن نفوذ كرد، و او را مجذوب و فريفته خود ساخت.
دست به دامن فرعون زد و در حالى كه از اين كودك به نور چشمان (قُرَّتُ عَيْنٍ) تعبير مىنمود، تقاضا كرد از كشتنش صرف نظر شود. و بالاخره موفق شد سخن خود را به كرسى بنشاند.
اما از سوى ديگر كودك گرسنه شده و شير مىخواهد، گريه مىكند اشك مىريزد. ولى هر دايهاى آوردند نوزاد، پستان او را نگرفت.
اكنون بقيه داستان را از زبان قرآن مىخوانيم:
آرى! اى موسى ما مقدر كرده بوديم كه در برابر ديدگان (علم) ما پرورش بيابى «در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكى كاخ فرعون) راه مىرفت» (إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ). و به دستور مادر، مراقب اوضاع و سر نوشت تو بود.
او به مأموران فرعون «مىگفت: آيا زنى را به شما معرفى بكنم كه توانايى برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 120
سر پرستى اين نوزاد را دارد»؟ (فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ).
و شايد اضافه كرد: اين زن شير پاكى دارد كه من مطمئنم نوزاد آن را پذيرا خواهد شد.
مأموران خوشحال شدند به همراه او حركت كردند.
خواهر موسى كه خود را به صورت فردى ناشناس و بيگانه، نشان مىداد، مادر را از جريان امر آگاه كرد، مادر نيز بىآنكه خونسردى خود را از دست دهد، به دربار فرعون آمد، كودك را به دامن او انداختند كودك بوى مادر را شنيد، بويى آشنا، ناگهان پستان او را همچون جان شيرين در بر گرفت و با عشق و علاقه بسيار، مشغول نوشيدن شير شد، غريو شادى از حاضران برخاست و آثار خشنودى و شوق در چشمان همسر فرعون نمايان شد.
فرعون كودك را به او سپرد، و همسرش تأكيد فراوان نسبت به حفظ و حراست او كرد، و دستور داد در فاصلهاى كوتاه كودك را به نظر او برساند.
اينجاست كه قرآن مىگويد: «پس ما تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش به تو روشن شود، و غم و اندوهى به خود راه ندهد» (فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ).
سالها گذشت، و موسى (ع) در ميان هالهاى از لطف و محبت خداوند و محيطى امن و امان پرورش يافت، كم كم به صورت نوجوانى در آمد.
روزى از راهى عبور مىكرد دو نفر را در برابر خود به جنگ و نزاع مشغول ديد كه يكى از بنى اسرائيل و ديگرى از قبطيان (مصريان و هواخواهان فرعون) بود، موسى به كمك مظلوم كه از بنى اسرائيل بود شتافت و براى دفاع از او، مشتى محكم بر پيكر مرد قبطى وارد آورد، اما اين دفاع از مظلوم به جاى باريكى رسيد، و همان يك مشت كار قبطى را ساخت.
موسى طبق توصيه بعضى از دوستانش، مخفيانه از مصر بيرون آمد و به سوى مدين شتافت و در آنجا محيطى امن و امان در كنار شعيب پيغمبر كه شرح آن به خواست خدا در تفسير سوره قصص خواهد آمد پيدا كرد. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 121
اينجاست كه قرآن مىگويد: «و تو يكى (از فرعونيان) را كشتى (و در اندوه فرو رفتى) اما ما تو را از غم و اندوه رهايى بخشيديم» (وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ).
و پس از آن «بارها تو را (در كورههاى حوادث) آزموديم» (وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً).
«پس از آن ساليانى در ميان مردم مدين توقف نمودى» (فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ).
و بعد از پيمودن اين راه طولانى و آمادگى روحى و جسمى و بيرون آمدن از كوره حوادث با سر افرازى و پيروزى «سپس در زمانى كه براى گرفتن فرمان رسالت مقدّر بود به اينجا آمدى اى موسى!» (ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 41)
سپس اضافه مىكند: «من تو را براى خودم پرورش دادم و ساختم» (وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي).
براى وظيفه سنگين دريافت وحى، براى قبول رسالت، براى هدايت و رهبرى بندگانم، تو را پرورش دادم و در كورانهاى حوادث آزمودم و نيرو و توان بخشيدم و اكنون كه اين مأموريت بزرگ بر دوش تو گذارده مىشود از هر نظر ساخته شده اى!
(آيه 42)
نخستين برخورد با فرعون جبّار: اكنون كه همه چيز رو به راه شده، و تمام وسايل لازم در اختيار موسى قرار گرفته، او و برادرش هارون هر دو را با هم مخاطب ساخته، مىگويد: «تو و برادرت با آيات من كه در اختيارتان گذاردهام برويد» (اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي).
آياتى كه هم شامل دو معجزه بزرگ موسى مىشود، و هم ساير نشانههاى پروردگار و تعليمات و برنامههايى كه خود نيز بيانگر حقانيت دعوت اوست.
و براى تقويت روحيه آنها و تأكيد بر تلاش و كوشش هر چه بيشتر، اضافه مىكند:
«و در ذكر و ياد من و اجراى فرمانهايم سستى به خرج ندهيد» (وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي).
چرا كه سستى و ترك قاطعيت تمام زحمات شما را بر باد خواهد داد، محكم بايستيد و از هيچ حادثهاى نهراسيد، و در برابر هيچ قدرتى، سست نشويد.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 122
(آيه 43)
بعد از آن، هدف اصلى اين حركت و نقطهاى را كه بايد به سوى آن جهت گيرى شود، مشخص ساخته، مىگويد: «به سوى فرعون برويد، چرا كه او طغيان كرده است» (اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى).
عامل تمام بد بختيهاى اين سرزمين پهناور اوست، چرا كه عامل پيشرفت يا عقبافتادگى، خوشبختى يا بد بختى يك ملت، قبل از هر چيز، رهبران و سردمداران آن ملت است.
(آيه 44)
سپس طرز برخورد مؤثر با فرعون را در آغاز كار به اين شرح، بيان مىفرمايد: براى اين كه بتوانيد در او نفوذ كنيد و اثر بگذاريد «با سخن نرم با او سخن بگوييد، شايد متذكر شود يا از خدا بترسد» (فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى).
(آيه 45)
اما با اين حال موسى و فرعون از اين معنى نگران بودند كه ممكن است اين مرد قلدر زورمند مستكبر كه آوازه خشونت و سر سختى او همه جا پيچيده بود قبل از آن كه موسى (ع) و هارون (ع) ابلاغ دعوت كنند، پيش دستى كرده، آنها را از بين ببرد لذا، «گفتند: پروردگارا! از اين مىترسيم كه بر ما پيشى گيرد (و قبل از بيان حق، ما را آزار دهد) يا طغيان كند» و نپذيرد! (قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى).
(آيه 46)
اما خداوند به آنها بطور قاطع «فرمود: شما هرگز نترسيد، من خود با شما هستم مىشنوم و مىبينم» (قالَ لا تَخافا إِنَّنِي مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى).
بنا بر اين با وجود خداوند توانايى كه همه جا با شماست و به همين دليل همه سخنها را مىشنود، و همه چيز را مىبيند و حامى و پشتيبان شما است، ترس و وحشت معنايى ندارد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
صفحه ی 183 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 67 از سوره ی طه
صفحه ی 183 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 67 از سوره ی طه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَأْتِيَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَٰكَ بَِٔايَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَٰمُ عَلَيٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَيٰٓ(47)
پس به سوي او برويد و بگوييد ما دو فرستاده پروردگار توايم پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مكن به راستي ما براي تو از جانب پروردگارت معجزه اي آورده ايم و بر هر كس كه از هدايت پيروي كند درود باد(47)
إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَآ أَنَّ الْعَذَابَ عَلَيٰ مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّيٰ(48)
در حقيقت به سوي ما وحي آمده كه عذاب بر كسي است كه تكذيب كند و روي گرداند(48)
قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَٰمُوسَيٰ(49)
[فرعون] گفت اي موسي پروردگار شما دو تن كيست(49)
قَالَ رَبُّنَا الَّذِيٓ أَعْطَيٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَيٰ(50)
گفت پروردگار ما كسي است كه هر چيزي را خلقتي كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است(50)
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَيٰ(51)
گفت حال نسلهاي گذشته چون است(51)
قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَي(52)
گفت علم آن در كتابي نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا مي كند و نه فراموش مي نمايد(52)
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجْنَا بِهِۦٓ أَزْوَٰجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّيٰ(53)
همان كسي كه زمين را برايتان گهواره اي ساخت و براي شما در آن راهها ترسيم كرد و از آسمان آبي فرود آورد پس به وسيله آن رستنيهاي گوناگون جفت جفت بيرون آورديم(53)
كُلُوا۟ وَارْعَوْا۟ أَنْعَٰمَكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّأُو۟لِي النُّهَيٰ(54)
بخوريد و دامهايتان را بچرانيد كه قطعا در اينها براي خردمندان نشانه هايي است(54)
۞ مِنْهَا خَلَقْنَٰكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَيٰ(55)
از اين [زمين] شما را آفريده ايم در آن شما را بازمي گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مي آوريم(55)
وَلَقَدْ أَرَيْنَٰهُ ءَايَٰتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَيٰ(56)
در حقيقت [ما] همه آيات خود را به [فرعون] نشان داديم ولي [او آنها را] دروغ پنداشت و نپذيرفت(56)
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَٰمُوسَيٰ(57)
گفت اي موسي آمده اي تا با سحر خود ما را از سرزمينمان بيرون كني(57)
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَآ أَنتَ مَكَانًا سُوًي(58)
ما [هم] قطعا براي تو سحري مثل آن خواهيم آورد پس ميان ما و خودت موعدي بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو [آن هم] در جايي هموار(58)
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًي(59)
[موسي] گفت موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مي آيند(59)
فَتَوَلَّيٰ فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَيٰ(60)
پس فرعون رفت و [همه] نيرنگ خود را گرد آورد و بازآمد(60)
قَالَ لَهُم مُّوسَيٰ وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا۟ عَلَي اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُم بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَيٰ(61)
موسي به [ساحران] گفت واي بر شما به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابي [سخت] هلاك مي كند و هر كه دروغ بندد نوميد مي گردد(61)
فَتَنَٰزَعُوٓا۟ أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا۟ النَّجْوَيٰ(62)
[ساحران] ميان خود در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند(62)
قَالُوٓا۟ إِنْ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَيٰ(63)
[فرعونيان] گفتند قطعا اين دو تن ساحرند [و] مي خواهند شما را با سحر خود از سرزمينتان بيرون كنند و آيين والاي شما را براندازند(63)
فَأَجْمِعُوا۟ كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا۟ صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَيٰ(64)
پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد در حقيقت امروز هر كه فايق آيد خوشبخت مي شود(64)
قَالُوا۟ يَٰمُوسَيٰٓ إِمَّآ أَن تُلْقِيَ وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَيٰ(65)
[ساحران] گفتند اي موسي يا تو مي افكني يا [ما] نخستين كس باشيم كه مي اندازيم(65)
قَالَ بَلْ أَلْقُوا۟ فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَيٰ(66)
گفت [نه] بلكه شما بيندازيد پس ناگهان ريسمانها و چوبدستي هايشان بر اثر سحرشان در خيال او [چنين] مي نمود كه آنها به شتاب مي خزند(66)
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَيٰ(67)
و موسي در خود بيمي احساس كرد(67)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 183 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 67 از سوره ی طه
(آيه 47)
سپس دقيقا چگونگى پياده كردن دعوتشان را در حضور فرعون در پنج جمله كوتاه و قاطع و پر محتوا براى آنها بيان مىفرمايد، كه يكى مربوط به اصل مأموريت است و ديگرى بيان محتواى مأموريت و سومى دليل و سند و چهارمى تشويق پذيرندگان و سر انجام تهديد مخالفان. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 123
نخست مىگويد: «شما به سراغ او برويد و به او بگوييد: ما فرستادگان پروردگار توايم» (فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ).
ديگر اين كه: «بنى اسرائيل را همراه ما بفرست و آنها را اذيت و آزار مكن» (فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ).
سپس اشاره به دليل و مدرك خود كرده، مىگويد به او بگوييد: «ما نشانهاى از پروردگارت براى تو آوردهايم» (قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ).
بنا بر اين به حكم عقل لازم است لا اقل در سخنان ما بينديشى و اگر درست بود بپذيرى.
سپس به عنوان تشويق مؤمنان اضافه مىكند: «درود بر آنها كه از هدايت پيروى مىكنند» (وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى).
اين جمله ممكن است به معنى ديگرى نيز اشاره باشد و آن اين كه سلامت در اين جهان و جهان ديگر از ناراحتيها و رنجها و عذابهاى دردناك الهى، و مشكلات زندگى فردى و اجتماعى از آن كسانى است كه از هدايت الهى پيروى كنند و اين در حقيقت نتيجه نهايى دعوت موسى است.
(آيه 48)
سر انجام عاقبت شوم سر پيچى از اين دعوت را نيز به او بفهمانيد و بگوييد: «به ما وحى شده است كه عذاب الهى دامان كسانى را كه تكذيب آياتش كرده و از فرمانش سر پيچى نمايند خواهد گرفت»! (إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنا أَنَّ الْعَذابَ عَلى مَنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى).
و اين واقعيتى است كه بايد بىپرده به فرعون گفته مىشد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 183 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 67 از سوره ی طه
(آيه 49)
در اينجا قرآن مجيد مستقيما به سراغ گفتگوهاى موسى و هارون با فرعون مىرود.
هنگامى كه موسى در برابر فرعون قرار گرفت، جملههاى حساب شده و مؤثرى را كه خداوند به هنگام فرمان رسالت به او آموخته بود باز گو كرد كه در آيات قبل خوانديم.
سپس هنگامى كه فرعون اين سخنان را شنيد نخستين عكس العملش اين برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 124
بود «گفت: بگوييد ببينم پروردگار شما كيست اى موسى»؟ (قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى).
عجيب اين كه فرعون مغرور و از خود راضى حتى حاضر نشد بگويد پروردگار من كه شما مدعى هستيد كيست؟ بلكه گفت: پروردگار شما كيست؟
(آيه 50)
موسى بلا فاصله معرفى بسيار جامع و در عين حال كوتاهى از پروردگار كرد «گفت: پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى آنچه لازمه آفرينش او بوده است داده، و سپس او را در مراحل هستى رهبرى و هدايت فرموده است» (قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى).
در اين سخن كوتاه، موسى اشاره به دو اصل اساسى از آفرينش و هستى مىكند كه هر يك دليل مستقل و روشنى براى شناسايى پروردگار است.
موسى (ع) مىخواهد به فرعون بفهماند كه اين عالم هستى نه منحصر به تو است و نه منحصر به سر زمين مصر، نه مخصوص امروز است و نه گذشته، اين عالم پهناور گذشته و آيندهاى دارد كه نه من در آن بودهام و نه تو و دو مسأله اساسى در اين عالم چشمگير است، تأمين نيازمنديها و سپس به كار گرفتن نيروها و امكانات در مسير پيشرفت موجودات، اينها به خوبى مىتواند تو را به پروردگار ما آشنا سازد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 183 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 67 از سوره ی طه
(آيه 51)
فرعون با شنيدن اين جواب جامع و جالب، سؤال ديگرى، مطرح كرد، «گفت: (اگر چنين است) پس تكليف پيشينيان ما چه خواهد شد؟» (قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى).
(آيه 52)
موسى در جواب «گفت: تمام مشخصات اقوام گذشته، نزد پروردگار من در كتابى ثبت است، هيچ گاه پروردگار من (براى حفظ آنها) گمراه نمىشود و نه فراموش مىكند» (قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى).
بنا بر اين حساب و كتاب آنها محفوظ است، و سر انجام به پاداش و كيفر اعمالشان خواهند رسيد.
(آيه 53)
و از آنجا كه بخشى از سخن موسى (ع) پيرامون مسأله توحيد برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 125
و شناسايى خدا بود قرآن در اينجا فصل ديگرى در همين زمينه بيان مىدارد: «همان خداوندى كه زمين را براى شما مهد آسايش قرار داد، و راههايى در آن ايجاد كرد، و از آسمان، آبى فرستاد» (الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).
«سپس ما به وسيله اين آب، انواع گوناگون از گياهان مختلف را از خاك تيره بر آورديم» (فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى).
در اين آيه به چهار بخش از نعمتهاى بزرگ خدا اشاره شده است: كه اولويتهاى زندگى انسان را تشكيل مىدهد، قبل از همه چيز، محل سكونت و آرامش لازم است، و به دنبال آن راههاى ارتباطى، سپس آب، و فرآوردههاى كشاورزى.
(آيه 54)
سر انجام اشاره به پنجمين و آخرين نعمت از اين سلسله نعمتهاى الهى كرده، مىگويد: از اين فرآوردههاى گياهى «هم خودتان بخوريد و هم چهار پايان خود را در آن به چرا ببريد» (كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ).
و در پايان به همه اين نعمتها اشاره كرده، مىفرمايد: «در اين امور، نشانههاى روشنى است براى صاحبان عقل و انديشه» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى).
يعنى، عقل و انديشههاى مسؤول مىتواند به اين واقعيت پى ببرد.
(آيه 55)
و به تناسب اين كه در بيان توحيدى اين آيات، از آفرينش زمين و نعمتهاى آن استفاده شده «معاد» را نيز با اشاره به همين زمين در اين آيه بيان كرده، مىفرمايد: «از آن شما را آفريديم و در آن باز مىگردانيم، و از آن نيز شما را بار ديگر بيرون مىآوريم» (مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 183 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 67 از سوره ی طه
(آيه 56)
فرعون خود را براى مبارزه نهايى آماده مىكند: در اينجا مرحله ديگرى از درگيرى موسى (ع) و فرعون منعكس شده است، قرآن مجيد، اين قسمت را با اين جمله شروع مىكند: «و ما همه آيات خود را به فرعون نشان داديم (اما هيچ يك از آنها در دل تيره او اثر نگذاشت) پس همه را تكذيب كرد و از پذيرش آنها امتناع ورزيد» (وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 126
اين مربوط به معجزاتى است كه در آغاز دعوت به فرعون ارائه داد، «معجزه عصا» و «يد بيضا» و «محتواى دعوت جامع آسمانيش».
(آيه 57)
اكنون ببينيم فرعون طغيانگر، مستكبر و لجوج در برابر موسى و معجزات او چه گفت، و او را چگونه- طبق معمول همه زمامداران زورگو- متهم ساخت؟ «گفت: اى موسى! آيا آمدهاى كه ما را از سر زمين و وطنمان با سحرت بيرون كنى؟!» (قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى).
اشاره به اين كه: ما مىدانيم مسأله نبوت و دعوت به توحيد، و ارائه اين معجزات همگى توطئه براى غلبه بر حكومت و بيرون كردن ما و قبطيان از سر زمين آباء و اجدادمان است.
اين تهمت درست همان حربهاى است كه همه زور گويان و استعمار گران در طول تاريخ داشتهاند كه هر گاه خود را در خطر مىديدند، براى تحريك مردم به نفع خود، مسأله خطرى كه مملكت را تهديد مىكرد، پيش مىكشيدند مملكت يعنى حكومت اين زورگويان و موجوديتش يعنى موجوديت آنها!
(آيه 58)
فرعون سپس اضافه كرد: گمان نكن ما قادر نيستيم همانند اين سحرهاى تو را بياوريم، «پس يقينا بدان به همين زودى سحرى همانند آن براى تو خواهيم آورد» (فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ).
و براى اين كه قاطعيت بيشترى نشان دهد گفت: «هم اكنون تاريخش را معين كن، بايد ميان ما و تو و عدهاى باشد كه نه ما از آن تخلف كنيم و نه تو از آن، آن هم در مكانى كه نسبت به همگان يكسان باشد» (فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً).
(آيه 59)
ولى موسى بىآنكه خونسردى خود را از دست دهد و از جنجال فرعون هراسى به دل راه دهد با صراحت و قاطعيت «گفت: (من هم آمادهام، هم اكنون روز و ساعت آن را تعيين كنم) ميعاد ما و شما روز زينت (روز عيد) است، مشروط بر اين كه مردم همگى به هنگامى كه روز بالا مىآيد در محل جمع شوند» (قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى).
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 127
(آيه 60)
به هر حال فرعون بعد از مشاهده معجزات شگفتآور موسى و مشاهده تأثير روانى اين معجزات در اطرافيانش تصميم گرفت با كمك ساحران به مبارزه با او برخيزد، لذا قرار لازم را با موسى گذارد، «پس آن مجلس را ترك گفت و تمام مكر و فريب خود را جمع كرد و سپس همه را در روز موعود آورد» (فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 183 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 67 از سوره ی طه
(آيه 61)
سر انجام روز موعود فرا رسيد، موسى (ع) در برابر انبوه جمعيت قرار گرفت، جمعيتى كه گروهى از آن ساحران بودند و تعداد آنها به گفته بعضى از مفسران 72 نفر و به گفته بعضى ديگر به چهار صد نفر مىرسيد و بعضى ديگر نيز تعداد بيشترى گفتهاند.
و گروهى از آنها، فرعون و اطرافيان او را تشكيل مىدادند و بالاخره گروه سوم كه اكثريت از آن تشكيل يافته بود تودههاى تماشاچى مردم بودند.
موسى در اينجا رو به ساحران و يا فرعونيان و ساحران كرد و «به آنان چنين گفت: واى بر شما، دروغ بر خدا نبنديد كه شما را با مجازات خود، نابود و ريشه كن خواهد ساخت» (قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ).
«و شكست و نوميدى و خسران از آن آنهاست كه بر خدا دروغ مىبندند و به او نسبت باطل مىدهند» (وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى).
منظور موسى از افتراء بر خدا، آن است كه كسى يا چيزى را شريك او قرار داده، معجزات فرستاده خدا را به سحر نسبت دهند و فرعون را معبود و اله خود بپندارند.
(آيه 62)
اين سخن قاطع موسى كه هيچ شباهتى به سخن ساحران نداشت، بلكه آهنگش آهنگ دعوت همه پيامبران راستين بود، بر بعضى از دلها اثر گذاشت، و در ميان جمعيت اختلاف افتاد، بعضى طرفدار شدت عمل بودند، و بعضى به شك و ترديد افتادند و احتمال مىدادند موسى پيامبر بزرگ خدا باشد و تهديدهاى او مؤثر گردد، بخصوص كه لباس ساده او و برادرش هارون، همان لباس ساده چوپانى بود، و چهره مصمم آنها كه على رغم تنها بودن، ضعف و فتورى برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 128
در آن مشاهده نمىگشت، دليل ديگرى بر اصالت گفتار و برنامههاى آنها محسوب مىشد، لذا قرآن مىگويد: «پس آنها در ميان خود در باره كارهايشان به نزاع برخاستند، و مخفيانه و در گوشى با هم سخن گفتند» (فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى).
(آيه 63)
ولى به هر حال طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل، پيروز شدند و رشته سخن را به دست گرفتند و از طرق مختلف، به تحريك مبارزه كنندگان با موسى پرداختند.
نخست: «گفتند: اين دو مسلما ساحرند»! (قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ).
بنا بر اين، وحشتى از مبارزه با آنها نبايد به خود راه داد، چرا كه شما بزرگان و سردمداران سحر در اين كشور پهناوريد.
ديگر اين كه «آنها مىخواهند شما را از سرزمينتان با سحرشان بيرون كنند» (يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما). سرزمينى كه همچون جان شما عزيز است و به آن تعلق داريد آن هم به شما تعلق دارد.
به علاوه اينها تنها به بيرون كردن شما از وطنتان قانع نيستند، اينها مىخواهند مقدسات شما را هم بازيچه قرار دهند «و آيين عالى و مذهب حق شما را از ميان ببرند»! (وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 183 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 67 از سوره ی طه
(آيه 64)
«اكنون كه چنين است (به هيچ وجه به خود ترديد راه ندهيد، و) تمام نيرو و نقشه خود را جمع كنيد ...» (فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ).
«و در يك صف (به ميدان مبارزه) بياييد» (ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا).
چرا كه وحدت و اتحاد رمز پيروزى شما در اين مبارزه سر نوشت ساز است.
و بالاخره «فلاح و رستگارى، امروز، از آن كسى است كه برترى خود را بر (بر حريفش) اثبات نمايد» (وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى).
(آيه 65)
موسى (ع) نيز به ميدان مىآيد- ساحران ظاهرا متحد شدند و عزم را جزم كردند كه با موسى به مبارزه برخيزند، هنگامى كه گام به ميدان نهادند «گفتند: اى موسى! آيا تو اوّل (عصاى خود را) مىافكنى يا ما كسانى باشيم كه اول برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 129
بيفكنيم» (قالُوا يا مُوسى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى).
(آيه 66)
ولى موسى بىآنكه عجلهاى نشان بدهد، چرا كه به پيروزى نهايى خود كاملا اطمينان داشت و حتى قطع نظر از آن در اين گونه مبارزهها معمولا برنده كسى است كه پيشقدم نمىشود، لذا به آنها «گفت: شما اول بيفكنيد»! (قالَ بَلْ أَلْقُوا).
ساحران نيز پذيرفتند و آنچه عصا و طناب براى سحر كردن با خود آورده بودند يكباره به ميان ميدان افكندند، و اگر روايتى را كه مىگويد: آنها هزاران نفر بودند بپذيريم مفهومش اين مىشود كه در يك لحظه هزاران عصا و طناب كه مواد مخصوصى در درون آنها ذخيره شده بود، به وسط ميدان انداختند.
«پس ناگهان طنابها و عصاهايشان به خاطر سحر آنها، چنان به نظر (مردم و) موسى مىرسيد كه دارند حركت مىكنند»! (فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى).
آرى به صورت مارهايى كوچك و بزرگ، رنگارنگ در اشكال مختلف به جنب و جوش در آمدند.
صحنه بسيار عجيبى بود، ساحران كه هم تعدادشان زياد بود و هم طرز استفاده از خواص مرموز فيزيكى و شيميايى اجسام و مانند آن را به خوبى مىدانستند، توانستند آن چنان در افكار حاضران نفوذ كنند كه اين باور براى آنها پيدا شود كه اين همه موجودات بىجان، جان گرفتند.
غريو شادى از فرعونيان برخاست، گروهى از ترس و وحشت فرياد زدند و خود را عقب مىكشيدند!
(آيه 67)
«پس در اين هنگام موسى احساس ترس خفيفى در دل كرد» (فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى). كه نكند مردم تحت تأثير اين صحنه واقع شوند، آن چنان كه بازگرداندن آنها آسان نباشد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
صفحه ی 184 از قرآن کریم شامل آیات 68تا 84 از سوره ی طه
صفحه ی 184 از قرآن کریم شامل آیات 68تا 84 از سوره ی طه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَيٰ(68)
گفتيم مترس كه تو خود برتري(68)
وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوٓا۟ إِنَّمَا صَنَعُوا۟ كَيْدُ سَٰحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَيٰ(69)
و آنچه در دست راست داري بينداز تا هر چه را ساخته اند ببلعد در حقيقت آنچه سرهم بندي كرده اند افسون افسونگر است و افسونگر هر جا برود رستگار نمي شود(69)
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوٓا۟ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَيٰ(70)
پس ساحران به سجده درافتادند گفتند به پروردگار موسي و هارون ايمان آورديم(70)
قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَٰفٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَيٰ(71)
[فرعون] گفت آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است پس بي شك دستهاي شما و پاهايتان را يكي از راست و يكي از چپ قطع مي كنم و شما را بر تنه هاي درخت خرما به دار مي آويزم تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سخت تر و پايدارتر است(71)
قَالُوا۟ لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَيٰ مَا جَآءَنَا مِنَ الْبَيِّنَٰتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَآ أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَوٰةَ الدُّنْيَآ(72)
گفتند ما هرگز تو را بر معجزاتي كه به سوي ما آمده و [بر] آن كس كه ما را پديد آورده است ترجيح نخواهيم داد پس هر حكمي مي خواهي بكن كه تنها در اين زندگي دنياست كه [تو] حكم مي راني(72)
إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَٰيَٰنَا وَمَآ أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَيٰٓ(73)
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما و آن سحري كه ما را بدان واداشتي بر ما ببخشايد و خدا بهتر و پايدارتر است(73)
إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَيٰ(74)
در حقيقت هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود جهنم براي اوست در آن نه مي ميرد و نه زندگي مي يابد(74)
وَمَن يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّٰلِحَٰتِ فَأُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَٰتُ الْعُلَيٰ(75)
و هر كه مؤمن به نزد او رود در حالي كه كارهاي شايسته انجام داده باشد براي آنان درجات والا خواهد بود(75)
جَنَّٰتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّيٰ(76)
بهشتهاي عدن كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است جاودانه در آن مي مانند و اين است پاداش كسي كه به پاكي گرايد(76)
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَآ إِلَيٰ مُوسَيٰٓ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَٰفُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَيٰ(77)
و در حقيقت به موسي وحي كرديم كه بندگانم را شبانه ببر و راهي خشك در دريا براي آنان باز كن كه نه از فرارسيدن [دشمن] بترسي و نه [از غرق شدن] بيمناك باشي(77)
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ(78)
پس فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كرد و[لي] از دريا آنچه آنان را فرو پوشانيد فرو پوشانيد(78)
وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَيٰ(79)
و فرعون قوم خود را گمراه كرد و هدايت ننمود(79)
يَٰبَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ قَدْ أَنجَيْنَٰكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَٰعَدْنَٰكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَيٰ(80)
اي فرزندان اسرائيل در حقيقت [ما] شما را از [دست] دشمنتان رهانيديم و در جانب راست طور با شما وعده نهاديم و بر شما ترنجبين و بلدرچين فرو فرستاديم(80)
كُلُوا۟ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقْنَٰكُمْ وَلَا تَطْغَوْا۟ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَيٰ(81)
از خوراكيهاي پاكيزه اي كه روزي شما كرديم بخوريد و[لي] در آن زياده روي مكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد و هر كس خشم من بر او فرود آيد قطعا در [ورطه] هلاكت افتاده است(81)
وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحًا ثُمَّ اهْتَدَيٰ(82)
و به يقين من آمرزنده كسي هستم كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته نمايد و به راه راست راهسپر شود(82)
۞ وَمَآ أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَٰمُوسَيٰ(83)
و اي موسي چه چيز تو را [دور] از قوم خودت به شتاب واداشته است(83)
قَالَ هُمْ أُو۟لَآءِ عَلَيٰٓ أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَيٰ(84)
گفت اينان در پي منند و من اي پروردگارم به سويت شتافتم تا خشنود شوي(84)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 184 از قرآن کریم شامل آیات 68تا 84 از سوره ی طه
(آيه 68)
به هر حال در اين موقع، نصرت و يارى الهى به سراغ موسى آمد و فرمان وحى وظيفه او را مشخص كرد، چنانكه قرآن مىگويد: «به او گفتيم: ترس به خود راه مده تو مسلما برترى»! (قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 130
و اين گونه موسى، قوت قلبش را كه لحظات كوتاهى متزلزل شده بود باز يافت.
(آيه 69)
مجددا به او خطاب شد كه: «و آنچه را در دست راست دارى بيفكن كه تمام آنچه را كه آنها ساختهاند مىبلعد»! (وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا).
«چرا كه كار آنها تنها مكر ساحر است» (إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ).
«و ساحر هر كجا برود پيروز نخواهد شد» (وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى).
چرا كه كار ساحر متكى به نيروى محدود انسانى است، و معجزه از قدرت بىپايان و لا يزال الهى سر چشمه مىگيرد، لذا ساحر تنها كارهايى را مىتواند انجام دهد كه قبلا روى آن تمرين داشته است.
جالب اين كه: نمىگويد: «عصايت را بيفكن» بلكه مىگويد: «آنچه در دست راست دارى بيفكن» اين تعبير شايد به عنوان بىاعتنايى به عصا باشد و اشاره به اين كه عصا مسأله مهمى نيست آنچه مهم است اراده و فرمان خداست كه اگر اراده او باشد عصا كه سهل است كمتر و كوچكتر از آن هم مىتواند چنين قدرت نمايى كند!
(آيه 70)
پيروزى عظيم موسى (ع): به اينجا رسيديم كه موسى مأمور شد عصاى خود را بيفكند. موسى عصاى خود را افكند، عصا تبديل به مار عظيمى شد و تمام اسباب و آلات سحر ساحران را بلعيد، غوغا و ولولهاى در تمام جمعيت افتاد فرعون، سخت متوحش شد، و اطرافيانش دهانهاشان از تعجب باز ماند.
ساحران كه به خوبى سحر را از غير سحر مىشناختند، يقين كردند كه اين امر، چيزى جز معجزه الهى نيست، و اين مرد فرستاده خداست.
لذا همان گونه كه آيه مىگويد: «ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم» (فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى).
(آيه 71)
بديهى است كه اين عمل ساحران، ضربه سنگينى بر پيكر فرعون برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 131
و حكومت جبّار و خود كامه و بيدادگرش وارد ساخت، و تمام اركان آن را به لرزه در آورد، لذا چارهاى جز اين نديد كه با داد و فرياد و تهديدهاى غليظ و شديد ته مانده حيثيتى را كه نداشت، جمع و جور كند، رو به سوى ساحران كرد و «گفت: آيا پيش از آن كه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد»؟ (قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ).
اين جبّار مستكبر، نه تنها مدعى بود كه بر جسم و جان مردم، حكومت دارد بلكه مىخواست بگويد قلب شما هم در اختيار من و متعلق به من است، و بايد با اجازه من تصميم بگيرد.
فرعون به اين قناعت نكرد، فورا وصلهاى به دامان ساحران چسبانيد و آنها را متهم كرد و گفت: «او بزرگ شماست، او كسى است كه سحر به شما آموخته»، و تمام اينها توطئه است با نقشه قبلى! (إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ).
بدون شك فرعون مىدانست و يقين داشت اين سخن دروغ است. ولى مىدانيم قلدرها و زور گويان، وقتى موقعيت نامشروع خود را در خطر ببينند از هيچ دروغ و تهمتى باك ندارند.
تازه به اين نيز قناعت نكرد و ساحران را با شديدترين لحنى، تهديد به مرگ نمود و گفت: «پس سوگند ياد مىكنم كه دست و پاهاى شما را بطور مخالف قطع مىكنم، و بر فراز شاخههاى بلند نخل به دار مىآويزم و خواهيد دانست مجازات من دردناكتر و پايدارتر است» (فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 184 از قرآن کریم شامل آیات 68تا 84 از سوره ی طه
(آيه 72)
اما ببينيم عكس العمل ساحران در برابر اين تهديدهاى شديد فرعون چه بود؟ آنها نه تنها مرعوب نشدند و از ميدان بيرون نرفتند، بلكه حضور خود را در صحنه بطور قاطعترى ثابت كردند و «گفتند: به خدايى كه ما را آفريده است هرگز تو را بر اين دلايل روشنى كه به سراغ ما آمده مقدم نخواهيم داشت» (قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذِي فَطَرَنا).
«پس تو هر حكمى مىخواهى بكن» (فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ).
«اما (بدان) تو تنها مىتوانى در زندگى اين دنيا قضاوت كنى» ولى در آخرت برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 132
ما پيروزيم و تو گرفتار و مبتلا به شديدترين كيفرها (إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا).
(آيه 73)
سپس افزودند: «ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردى ببخشايد و خدا بهتر و پايدارتر است» (إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى).
خلاصه اين كه هدف ما پاك شدن از گناهان گذشته از جمله مبارزه با پيامبر راستين خداست.
(آيه 74)
ساحران سپس چنين ادامه دادند: اگر ما ايمان آوردهايم دليلش روشن است «چرا كه هر كس (بىايمان و) گنهكار در محضر پروردگار در قيامت بيايد آتش سوزان دوزخ براى اوست» (إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ).
و مصيبت بزرگ او در دوزخ اين است كه «نه مىميرد و نه زنده مىشود» (لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى). بلكه دائما در ميان مرگ و زندگى دست و پا مىزند، حياتى كه از مرگ تلختر و مشقت بارتر است.
(آيه 75)
«و هر كس با ايمان نزد او آيد، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنين كسانى درجات عالى دارند ...» (وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى).
(آيه 76)
«باغهاى جاويدان بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است، و جاودانه در آن خواهند ماند» (جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها).
«و اين است پاداش كسى كه (با ايمان و اطاعت پروردگار) خود را پاك و پاكيزه كند» (وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى).
و اين ساحران چه خوب خود را پاكيزه ساختند. هنگامى كه تصميم گرفتند، حق را پذيرا شوند و در راه آن عاشقانه ايستادگى كنند و به گفته مفسر بزرگ مرحوم طبرسى، «صبحگاهان كافر بودند و ساحر، اما شامگاهان شهيدان نيكو كار راه حق»!
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 184 از قرآن کریم شامل آیات 68تا 84 از سوره ی طه
(آيه 77)
نجات بنى اسرائيل و غرق فرعونيان: بعد از ماجراى مبارزه موسى با ساحران و پيروزى چشمگيرش بر آنها و ايمان آوردن آن جمعيت عظيم، آيين او رسما وارد افكار مردم مصر شد، هر چند اكثريت «قبطيان» آن را نپذيرفتند، برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 133
بنى اسرائيل تحت رهبرى موسى، به اتفاق اقليتى از مصريان، بطور دائم با فرعونيان درگير بودند و سالها بر اين منوال گذشت و حوادث تلخ و شيرينى روى داد.
در اينجا به آخرين فراز از اين ماجراها يعنى برنامه خروج بنى اسرائيل از مصر، اشاره كرده، مىفرمايد: «و ما به موسى، وحى فرستاديم كه بندگانم را شبانه از مصر بيرون ببر» (وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي).
بنى اسرائيل آماده حركت به سوى سرزمين موعود (فلسطين) شدند، اما هنگامى كه به كرانههاى نيل رسيدند فرعونيان، آگاه گشتند و فرعون با لشكرى عظيم آنها را تعقيب كرد، آنها خود را در محاصره دريا و دشمن ديدند.
اما خدا به موسى چنين دستور داد: «راهى خشك براى آنها در دريا بگشا»! (فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً).
راهى كه هرگاه در آن گام بگذارى «نه از تعقيب فرعونيان مىترسى، نه از غرق شدن در دريا» (لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى).
(آيه 78)
و به اين ترتيب موسى و بنى اسرائيل وارد جادههايى شدند كه در درون دريا با كنار رفتن آبها پيدا شد، در اين هنگام فرعون به همراه لشكريانش به كنار دريا رسيد و با اين صحنه غير منتظره و شگفتانگيز رو برو شد «و فرعون لشكريان خود را به دنبال بنى اسرائيل فرستاد و خود نيز وارد همان جادهها شد» (فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ).
از اين سو آخرين نفر لشكر فرعون وارد دريا شد، و از آن سو آخرين نفر از بنى اسرائيل خارج گرديد.
در اين هنگام به امواج آب فرمان داده شد به جاى نخستين باز گردند.
امواج همانند ساختمان فرسودهاى كه پايه آن را بكشنند يك باره فرو ريختند «پس دريا آنها را در ميان امواج خروشان خود پوشاند پوشاندنى كامل» (فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ).
و به اين ترتيب، يك قدرت جبّار ستمگر با لشكر نيرومند و قهارش در ميان امواج آب غوطهور شدند و طعمه آمادهاى براى ماهيان دريا!
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 134
(آيه 79)
آرى «فرعون، قوم خود را گمراه ساخت و هرگز هدايتشان نكرد» (وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى).
(آيه 80)
تنها راه نجات: در اينجا روى سخن را به بنى اسرائيل بطور كلى و در هر عصر و زمان كرده، و نعمتهاى بزرگى را كه خداوند به آنان بخشيده است ياد آور مىشود، و راه نجات را به آنان نشان مىدهد.
نخست مىگويد: «اى بنى اسرائيل! ما شما را از چنگال دشمنانتان رهايى بخشيديم» (يا بَنِي إِسْرائِيلَ قَدْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ).
سپس به يكى از نعمتهاى مهم معنوى اشاره كرده، مىگويد: «ما شما را به ميعادگاه مقدسى دعوت كرديم، در طرف راست طور» آن مركز وحى الهى (وَ واعَدْناكُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ).
اين اشاره به جريان رفتن موسى (ع) به اتفاق جمعى از بنى اسرائيل به ميعادگاه طور است، در همين ميعادگاه بود كه خداوند الواح تورات را بر موسى نازل كرد و با او سخن گفت و جلوه خاص پروردگار را همگان مشاهده كردند.
و سر انجام به يك نعمت مهم مادى كه از الطاف خاص خداوند نسبت به بنى اسرائيل سر چشمه مىگرفت اشاره كرده، مىفرمايد: «ما من و سلوى را بر شما نازل كرديم» (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى).
در آن بيابانى كه سرگردان بوديد، و غذاى مناسبى نداشتيد، لطف خدا به ياريتان شتافت و از غذاى لذيذ و خوشمزهاى به مقدارى كه به آن احتياج داشتيد در اختيارتان قرار داد و از آن استفاده مىكرديد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 184 از قرآن کریم شامل آیات 68تا 84 از سوره ی طه
(آيه 81)
در اين آيه به دنبال ذكر اين نعمتهاى سه گانه پر ارزش آنها را چنين مخاطب مىسازد: «از روزيهاى پاكيزهاى كه به شما داديم بخوريد، ولى در آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود» (كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي).
طغيان در نعمتها آن است كه انسان به جاى اين كه از آنها در راه اطاعت خدا و طريق سعادت خويش استفاده كند، آنها را وسيلهاى براى گناه، ناسپاسى و كفران برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 135
و گردنكشى و اسرافكارى قرار دهد، همان گونه كه بنى اسرائيل چنين كردند.
و به دنبال آن مىفرمايد: «و هر كس غضب من بر او وارد شود سقوط مىكند» (وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى).
«هوى» در اصل به معنى سقوط كردن از بلندى است، كه معمولا نتيجه آن، نابودى است، به علاوه در اينجا اشاره به سقوط مقامى و دورى از قرب پروردگار و رانده شدن از درگاهش نيز مىباشد.
(آيه 82)
و از آنجا كه هميشه بايد هشدار و تهديد با تشويق و بشارت، همراه باشد تا نيروى خوف و رجا را كه عامل اصلى تكامل است يكسان بر انگيزد، و درهاى بازگشت به روى توبهكاران بگشايد، در اين آيه چنين مىگويد: «و من كسانى را كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدايت يابند (و در زير چتر هدايت رهبران الهى قرار گيرند) مىآمرزم» (وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى).
تعبير به «غفّار» نشان مىدهد كه خداوند چنين افراد را نه تنها يك بار كه بارها مشمول آمرزش خود قرار مىدهد.
(آيه 83)
غوغاى سامرى! در اينجا فراز مهم ديگرى از زندگى موسى (ع) و بنى اسرائيل مطرح شده و آن مربوط به رفتن موسى به اتفاق نمايندگان بنى اسرائيل به ميعادگاه طور و سپس گوساله پرستى بنى اسرائيل در غياب آنهاست.
برنامه اين بود كه موسى (ع) براى گرفتن احكام تورات، به كوه طور برود، و گروهى از بنى اسرائيل نيز او را در اين مسير همراهى كنند.
ولى از آنجا كه شوق مناجات با پروردگار در دل موسى شعلهور بود، قبل از ديگران تنها به ميعادگاه پروردگار رسيد.
در اينجا وحى بر او نازل شد: «اى موسى! چه چيز سبب شد كه پيش از قومت به اينجا بيايى و در اين راه عجله كنى»؟ (وَ ما أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يا مُوسى).
(آيه 84)
و موسى بلا فاصله «عرض كرد: پروردگارا! آنها به دنبال منند، و من براى رسيدن به ميعادگاه و محضر وحى تو، شتاب كردم تا از من خشنود برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 136
شوى» (قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
صفحه ی 185 از قرآن کریم شامل آیات 85 تا 101 از سوره ی طه
صفحه ی 185 از قرآن کریم شامل آیات 85 تا 101 از سوره ی طه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنۢ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ(85)
فرمود در حقيقت ما قوم تو را پس از [عزيمت] تو آزموديم و سامري آنها را گمراه ساخت(85)
فَرَجَعَ مُوسَيٰٓ إِلَيٰ قَوْمِهِ غَضْبَٰنَ أَسِفًا قَالَ يَٰقَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي(86)
پس موسي خشمگين و اندوهناك به سوي قوم خود برگشت [و] گفت اي قوم من آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد آيا اين مدت بر شما طولاني مي نمود يا خواستيد خشمي از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد(86)
قَالُوا۟ مَآ أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَٰكِنَّا حُمِّلْنَآ أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَٰهَا فَكَذَٰلِكَ أَلْقَي السَّامِرِيُّ(87)
گفتند ما به اختيار خود با تو خلاف وعده نكرديم ولي از زينت آلات قوم بارهايي سنگين بر دوش داشتيم و آنها را افكنديم و [خود] سامري [هم زينت آلاتش را] همين گونه بينداخت(87)
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا۟ هَٰذَآ إِلَٰهُكُمْ وَإِلَٰهُ مُوسَيٰ فَنَسِيَ(88)
پس براي آنان پيكر گوساله اي كه صدايي داشت بيرون آورد و [او و پيروانش] گفتند اين خداي شما و خداي موسي است و [پيمان خدا را] فراموش كرد(88)
أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا(89)
مگر نمي بينند كه [گوساله] پاسخ سخن آنان را نمي دهد و به حالشان سود و زياني ندارد(89)
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَٰرُونُ مِن قَبْلُ يَٰقَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَٰنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوٓا۟ أَمْرِي(90)
و در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اي قوم من شما به وسيله اين [گوساله] مورد آزمايش قرار گرفته ايد و پروردگار شما [خداي] رحمان است پس مرا پيروي كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد(90)
قَالُوا۟ لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَٰكِفِينَ حَتَّيٰ يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَيٰ(91)
گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسي به سوي ما بازگردد(91)
قَالَ يَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوٓا۟(92)
[موسي] گفت اي هارون وقتي ديدي آنها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد(92)
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي(93)
كه از من پيروي كني آيا از فرمانم سر باز زدي(93)
قَالَ يَبْنَؤُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِيٓ إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي(94)
گفت اي پسر مادرم نه ريش مرا بگير و نه [موي] سرم را من ترسيدم بگويي ميان بني اسرائيل تفرقه انداختي و سخنم را مراعات نكردي(94)
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَٰسَٰمِرِيُّ(95)
[موسي] گفت اي سامري منظور تو چه بود(95)
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا۟ بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي(96)
گفت به چيزي كه [ديگران] به آن پي نبردند پي بردم و به قدر مشتي از رد پاي فرستاده [خدا جبرئيل] برداشتم و آن را در پيكر [گوساله] انداختم و نفس من برايم چنين فريبكاري كرد(96)
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّن تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَيٰٓ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا(97)
گفت پس برو كه بهره تو در زندگي اين باشد كه [به هر كه نزديك تو آمد] بگويي [به من] دست مزنيد و تو را موعدي خواهد بود كه هرگز از آن تخلف نخواهي كرد و [اينك] به آن خدايي كه پيوسته ملازمش بودي بنگر آن را قطعا مي سوزانيم و خاكسترش مي كنيم [و] در دريا فرو مي پاشيم(97)
إِنَّمَآ إِلَٰهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا(98)
معبود شما تنها آن خدايي است كه جز او معبودي نيست و دانش او همه چيز را در بر گرفته است(98)
كَذَٰلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنۢبَآءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ ءَاتَيْنَٰكَ مِن لَّدُنَّا ذِكْرًا(99)
اين گونه از اخبار پيشين بر تو حكايت مي رانيم و مسلما به تو از جانب خود قرآني داده ايم(99)
مَّنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ وِزْرًا(100)
هر كس از [پيروي] آن روي برتابد روز قيامت بار گناهي بر دوش مي گيرد(100)
خَٰلِدِينَ فِيهِ وَسَآءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ حِمْلًا(101)
پيوسته در آن [حال] مي ماند و چه بد باري روز قيامت خواهند داشت(101)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 185 از قرآن کریم شامل آیات 85 تا 101 از سوره ی طه
(آيه 85)
ولى بالاخره در اين ديدار، ميعاد از سى شب به چهل شب تمديد شد، و زمينههاى مختلفى كه از قبل در ميان بنى اسرائيل براى انحراف وجود داشت كار خود را كرد، سامرى آن مرد هوشيار منحرف مياندار شد، و با استفاده از وسائلى گوسالهاى ساخت و جمعيت را به پرستش آن فرا خواند.
بالاخره در آنجا بود كه خداوند به موسى (ع) در همان ميعادگاه «فرمود: ما قوم تو را بعد از تو آزمايش كرديم (ولى از عهده امتحان خوب بيرون نيامدند) و سامرى آنها را گمراه كرد» (قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ).
(آيه 86)
موسى با شنيدن اين سخن آن چنان برآشفت كه تمام وجودش گويى شعلهور گشت، شايد به خود مىگفت: ساليان دراز خون جگر خوردم، زحمت كشيدم با هر گونه خطر رو برو شدم تا اين جمعيت را به توحيد آشنا ساختم، اما افسوس و صد افسوس، با چند روز غيبت من، زحماتم بر باد رفت! لذا بلا فاصله «موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت» (فَرَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً).
هنگامى كه چشمش به آن صحنه بسيار زننده گوساله پرستى افتاد، «فرياد بر آورد اى قوم من! مگر پروردگار شما وعده نيكويى به شما نداد» (قالَ يا قَوْمِ أَ لَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً).
اين وعده نيكو يا وعدهاى بوده كه در زمينه نزول تورات و بيان احكام آسمانى در آن، به بنى اسرائيل داده شده بود، يا وعده نجات و پيروزى بر فرعونيان و وارث حكومت زمين شدن، و يا وعده مغفرت و آمرزش براى كسانى كه توبه كنند و يا همه اين امور.
سپس افزود: «پس آيا مدت جدايى من از شما به طول انجاميده»؟ (أَ فَطالَ برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 137
عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ).
«يا با اين عمل زشت خود مىخواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد» (أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي).
(آيه 87)
بنى اسرائيل كه خود را در برابر اعتراض شديد موسى (ع) ديدند و متوجه شدند به راستى كار بسيار بدى انجام دادهاند، در مقام عذر تراشى بر آمدند و «گفتند: ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلّف نكرديم» (قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا).
در واقع اين ما نبوديم كه به اراده خود گرايش به گوساله پرستى كرديم، «بلكه مقدارى از زيورهاى قوم را كه با خود داشتيم افكنديم و سامرى اين چنين القا كرد ...» (وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 185 از قرآن کریم شامل آیات 85 تا 101 از سوره ی طه
(آيه 88)
در هر صورت سامرى از زينت آلات كه از طريق ظلم و گناه در دست فرعونيان قرار گرفته بود و ارزشى جز اين نداشت كه خرج چنين كار حرامى بشود، آرى از مجموع اين زينت آلات «براى آنان مجسمه گوسالهاى كه صدايى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پديد آورد» (فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ).
بنى اسرائيل كه اين صحنه را ديدند، ناگهان همه تعليمات توحيدى موسى را به دست فراموشى سپردند و به يكديگر «گفتند: اين خداى شما و خداى موسى است» (فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى).
و به اين ترتيب «او (سامرى عهد و پيمانش را با موسى بلكه با خداى موسى) فراموش كرد» و مردم را به گمراهى كشاند (فَنَسِيَ).
(آيه 89)
در اينجا خداوند به عنوان توبيخ و سرزنش اين بت پرستان مىگويد: «پس آيا آنها نمىبينند كه اين گوساله پاسخ آنها را نمىدهد و هيچ گونه ضررى از آنها دفع نمىكند و منفعتى براى آنها فراهم نمىسازد» (أَ فَلا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً).
يك معبود واقعى حد اقل بايد بتواند سؤالات بندگانش را پاسخ گويد آيا تنها برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 138
شنيده شدن صداى گوساله از اين مجسمه طلايى، مىتواند دليل پرستش باشد! تازه موجودى كه مالك سود و زيان ديگرى و حتى خودش نيست، آيا مىتواند معبود باشد؟!
(آيه 90)
بدون شك در اين قال و غوغا، هارون جانشين موسى (ع) و پيامبر بزرگ خدا دست از رسالت خويش بر نداشت و وظيفه مبارزه با انحراف و فساد را تا آنجا كه در توان داشت انجام داد، چنانكه قرآن مىگويد: «هارون قبل از آمدن موسى از ميعادگاه به بنى اسرائيل اين سخن را گفته بود كه شما به وسيله آن (گوساله) مورد آزمايش سختى قرار گرفتهايد» فريب نخوريد و از راه توحيد منحرف نشويد (وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ).
سپس اضافه كرد: «و پروردگار شما مسلما همان خداوند بخشندهاى است كه اين همه نعمت به شما مرحمت كرده» (وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ).
برده بوديد شما را آزاد ساخت، اسير بوديد رهايى بخشيد، گمراه بوديد هدايت كرد، پراكنده بوديد در سايه رهبرى يك مرد آسمانى، شما را جمع و متحد نمود، جاهل و گمراه بوديد، نور علم بر شما افكند، و به صراط مستقيم توحيد هدايتتان نمود.
«اكنون كه چنين است شما از من پيروى كنيد و اطاعت فرمان من نماييد» (فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي).
مگر فراموش كردهايد برادرم موسى، مرا جانشين خود ساخته و اطاعتم را بر شما فرض كرده است چرا پيمان شكنى مىكنيد؟
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 185 از قرآن کریم شامل آیات 85 تا 101 از سوره ی طه
(آيه 91)
ولى بنى اسرائيل چنان لجوجانه به اين گوساله چسبيده بودند كه منطق نيرومند و دلايل روشن اين مرد خدا و رهبر دلسوز در آنها مؤثر نيفتاد، با صراحت اعلام مخالفت با هارون كردند و «گفتند: ما همچنان به پرستش اين گوساله ادامه مىدهيم تا موسى به سوى ما باز گردد» (قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى).
و به اين ترتيب هم فرمان مسلم عقل را از زير پا گذاشتند، و هم فرمان برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 139
جانشين رهبرشان را.
ولى به هر حال، هارون با اقليتى در حدود دوازده هزار نفر از مؤمنان ثابت قدم از جمعيت جدا شدند در حالى كه اكثريت جاهل و لجوج نزديك بود او را به قتل برسانند.
(آيه 92)
سرنوشت دردناك سامرى! به دنبال بحثى كه موسى (ع) با بنى اسرائيل در نكوهش شديد از گوساله پرستى داشت و در اينجا نخست گفتگوى موسى (ع) را با برادرش هارون (ع) و سپس با سامرى منعكس مىكند.
نخست رو به برادرش هارون كرده «گفت: اى هارون! چرا هنگامى كه ديدى آنها گمراه شدند ...» (قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا).
(آيه 93)
«از من پيروى نكردى؟ آيا فرمان مرا عصيان نمودى»؟ (أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي).
مگر هنگامى كه مىخواستم به ميعادگاه بروم نگفتم «جانشين من باش و در ميان اين جمعيت به اصلاح بپرداز و راه مفسدان را در پيش مگير».
منظور از جمله «أَلَّا تَتَّبِعَنِ» اين است كه چرا از روش و سنت من در «شدت عمل» نسبت به بت پرستى پيروى نكردى.
(آيه 94)
موسى با شدت و عصبانيت هر چه تمامتر اين سخنان را با برادرش مىگفت و بر او فرياد مىزد، در حالى كه ريش و سر او را گرفته بود و مىكشيد.
هارون براى اين كه او را بر سر لطف آورد، و از التهاب او بكاهد «گفت: اى فرزند مادرم! [اى برادرم] ريش و سر مرا مگير، من (فكر كردم كه اگر به مبارزه برخيزم و درگيرى پيدا كنم تفرقه شديدى در ميان بنى اسرائيل مىافتد، و از اين) ترسيدم (به هنگام باز گشت) بگويى تو ميان بنى اسرائيل تفرقه افكندى و سفارش مرا (در غياب من) به كار نبستى»الَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي)
.
و به اين ترتيب هارون بىگناهى خود را اثبات كرد.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 140
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 185 از قرآن کریم شامل آیات 85 تا 101 از سوره ی طه
(آيه 95)
بعد از پايان گفتگو با برادرش هارون و تبرئه او، به محاكمه سامرى پرداخت و «گفت: (اين چه كارى بود كه تو انجام دادى و) چه چيز انگيزه تو بود اى سامرى»؟! (قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ).
(آيه 96)
او در پاسخ گفت: من مطالبى آگاه شدم كه آنها نديدند و آگاه نشدند» (قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ).
«من چيزى از آثار رسول و فرستاده خدا (موسى) را گرفتم، و سپس آن را به دور افكندم و اين چنين نفس من مطلب را در نظرم زينت داد»! و به سوى آيين بت پرستى گرايش كردم. (فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي).
(آيه 97)
روشن است كه پاسخ و عذر سامرى در برابر سؤال موسى (ع) به هيچ وجه قابل قبول نبود، لذا موسى فرمان محكوميت او را در اين دادگاه صادر كرد و سه دستور در باره او و گوسالهاش داد «گفت: برو، كه بهره تو در زندگى اين دنيا اين است كه (هر كس به تو نزديك شود) بگويى: با من تماس نگير» (قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ).
و به اين ترتيب با يك فرمان قاطع، سامرى را از جامعه طرد كرد و او را به انزواى مطلق كشانيد.
مجازات دوم سامرى اين بود كه موسى (ع) كيفر او را در قيامت به او گوشزد كرد، گفت: «و تو وعدهگاهى در پيش دارى (وعده عذاب دردناك الهى) كه هرگز از آن تخلف نخواهد شد» (وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ).
سومين مجازات اين بود كه موسى به سامرى گفت: «و به اين معبودت كه پيوسته او را عبادت مىكردى نگاه كن و ببين ما آن را مىسوزانيم و سپس ذرات آن را به دريا مىپاشيم» تا براى هميشه محو و نابود گردد (وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 185 از قرآن کریم شامل آیات 85 تا 101 از سوره ی طه
(آيه 98)
و در اين آيه موسى، با تأكيد فراوان روى مسأله توحيد، حاكميت خط اللّه را مشخص كرد و چنين گفت: «معبود شما تنها اللّه است، همان خدايى كه برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 141
معبودى جز او نيست، همان خدايى كه علمش همه چيز را فرا گرفته» (إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً).
نه همچون بتهاى ساختگى كه نه سخنى مىشنوند، نه پاسخى مىگويند، نه مشكلى مىگشايند و نه زيانى را دفع مىكنند.
(آيه 99)
پس از پايان گرفتن بحثهاى مربوط به تاريخ پر ماجراى موسى و بنى اسرائيل يك نتيجه گيرى كلى نيز قرآن روى آن مىنمايد و مىگويد: «اين چنين اخبار گذشته را براى تو (يكى بعد از ديگرى) باز گو مىكنيم» (كَذلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ).
سپس اضافه مىكند: «و ما از ناحيه خود قرآنى به تو داديم» (وَ قَدْ آتَيْناكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْراً). قرآنى كه مملوّست از درسهاى عبرت، دلايل عقلى، اخبار آموزنده گذشتگان و مسائل بيدار كننده آيندگان.
(آيه 100)
و به همين جهت در اين آيه از كسانى سخن مىگويد كه حقايق قرآن و درسهاى عبرت تاريخ را فراموش مىكنند، مىگويد: «كسى كه از قرآن روى بگرداند در قيامت بار سنگينى (از گناه و مسؤوليت) بر دوش خواهد كشيد» (مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً).
آرى! اعراض از قرآن، انسان را به آن چنان بيراههها مىكشاند كه بارهاى سنگينى از انواع گناهان و انحرافات فكرى و عقيدتى را بر دوش او مىنهد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-51-100.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 185 از قرآن کریم شامل آیات 85 تا 101 از سوره ی طه
(آيه 101)
سپس اضافه مىكند: «آنها در ميان اين وزر جاودانه خواهند ماند» (خالِدِينَ فِيهِ).
«و اين بار سنگين گناه، بد بارى است براى آنها در روز قيامت» (وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلًا)
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-101-135.aspx
-
صفحه ی 186 از قرآن کریم شامل آیات 102 تا 123 از سوره ی طه
صفحه ی 186 از قرآن کریم شامل آیات 102 تا 123 از سوره ی طه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا(102)
[همان] روزي كه در صور دميده مي شود و در آن روز مجرمان را كبودچشم برمي انگيزيم(102)
يَتَخَٰفَتُونَ بَيْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا(103)
ميان خود به طور پنهاني با يكديگر مي گويند شما [در دنيا] جز ده [روز بيش] نمانده ايد(103)
نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا(104)
ما داناتريم به آنچه مي گويند آنگاه كه نيك آيين ترين آنان مي گويد جز يك روز بيش نمانده ايد(104)
وَيَسَْٔلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا(105)
و از تو در باره كوهها مي پرسند بگو پروردگارم آنها را [در قيامت] ريز ريز خواهد ساخت(105)
فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا(106)
پس آنها را پهن و هموار خواهد كرد(106)
لَّا تَرَيٰ فِيهَا عِوَجًا وَلَآ أَمْتًا(107)
نه در آن كژي مي بيني و نه ناهمواري(107)
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَٰنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا(108)
در آن روز [همه مردم] داعي [حق] را كه هيچ انحرافي در او نيست پيروي مي كنند و صداها در مقابل [خداي] رحمان خاشع مي گردد و جز صدايي آهسته نمي شنوي(108)
يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا(109)
در آن روز شفاعت [به كسي] سود نبخشد مگر كسي را كه [خداي] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد(109)
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا(110)
آنچه را كه آنان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشته اند مي داند و حال آنكه ايشان بدان دانشي ندارند(110)
۞ وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا(111)
و چهره ها براي آن [خداي] زنده پاينده خضوع مي كنند و آن كس كه ظلمي بر دوش دارد نوميد مي ماند(111)
وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا(112)
و هر كس كارهاي شايسته كند در حالي كه مؤمن باشد نه از ستمي مي هراسد و نه از كاسته شدن [حقش](112)
وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَٰهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا(113)
و اين گونه آن را [به صورت] قرآني عربي نازل كرديم و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند يا [اين كتاب] پندي تازه براي آنان بياورد(113)
فَتَعَٰلَي اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَيٰٓ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا(114)
پس بلندمرتبه است خدا فرمانرواي بر حق و در [خواندن] قرآن پيش از آنكه وحي آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو پروردگارا بر دانشم بيفزاي(114)
وَلَقَدْ عَهِدْنَآ إِلَيٰٓ ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا(115)
و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم و[لي آن را] فراموش كرد و براي او عزمي [استوار] نيافتيم(115)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَٰٓئِكَةِ اسْجُدُوا۟ لِءَادَمَ فَسَجَدُوٓا۟ إِلَّآ إِبْلِيسَ أَبَيٰ(116)
و [ياد كن] هنگامي را كه به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده كنيد پس جز ابليس كه سر باز زد [همه] سجده كردند(116)
فَقُلْنَا يََٰٓٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَيٰٓ(117)
پس گفتيم اي آدم در حقيقت اين [ابليس] براي تو و همسرت دشمني [خطرناك] است زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره بخت گردي(117)
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَيٰ(118)
در حقيقت براي تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مي شوي و نه برهنه مي ماني(118)
وَأَنَّكَ لَا تَظْمَؤُا۟ فِيهَا وَلَا تَضْحَيٰ(119)
و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مي گردي و نه آفتاب زده(119)
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَٰنُ قَالَ يََٰٓٔادَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَيٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَيٰ(120)
پس شيطان او را وسوسه كرد گفت اي آدم آيا تو را به درخت جاودانگي و ملكي كه زايل نمي شود راه نمايم(120)
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَيٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُ فَغَوَيٰ(121)
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگي آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاي بهشت بر خود و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت(121)
ثُمَّ اجْتَبَٰهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَيٰ(122)
سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وي را] هدايت كرد(122)
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًۢا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًي فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَيٰ(123)
فرمود همگي از آن [مقام] فرود آييد در حالي كه بعضي از شما دشمن بعضي ديگر است پس اگر براي شما از جانب من رهنمودي رسد هر كس از هدايتم پيروي كند نه گمراه مي شود و نه تيره بخت(123)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 186 از قرآن کریم شامل آیات 102 تا 123 از سوره ی طه
(آيه 102)
سپس به توصيف روز قيامت و آغاز آن پرداخته، چنين مىگويد:
«همان روزى كه در صور دميده مىشود، و گنهكاران را با بدنهاى كبود و تيره در آن روز جمع مىكنيم» (يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً).
(آيه 103)
در اين حال مجرمان در ميان خود، در باره مقدار توقفشان در عالم برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 142
برزخ «آهسته با هم گفتگو مىكنند (بعضى مىگويند:) شما تنها ده شبانه روز در علام برزخ) توقف كرديد» و نمىدانند چقدر طولانى بوده است (يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً).
اين آهسته گفتن آنها يا به خاطر رعب و وحشت شديدى است كه از مشاهده صحنه قيامت به آنها دست مىدهد و يا بر اثر شدت ضعف و ناتوانى است.
(آيه 104)
سپس اضافه مىكند: «ما به آنچه مىگويند كاملا آگاهتريم» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ). خواه آهسته بگويند يا بلند.
«هنگامى كه نيكو روشترين آنها مىگويد: شما تنها يك روز درنگ كرديد»! (إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْماً).
(آيه 105)
صحنه هولانگيز قيامت: از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از حوادث مربوط به پايان دنيا و آغاز قيامت بود، در اينجا نيز همين مسأله را پيگيرى مىكند.
از اين آيه چنين بر مىآيد كه مردم از پيامبر (ص) در باره سرنوشت كوهها به هنگام پايان گرفتن دنيا سؤال كرده بودند.
لذا مىگويد: «و از تو در باره كوهها سؤال مىكنند» (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ).
در پاسخ: «بگو: پروردگار من آنها را از هم متلاشى و تبديل به سنگريزه كرده سپس بر باد مىدهد»! (فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً).
از مجموع آيات قرآن در مورد سر نوشت كوهها چنين استفاده مىشود كه آنها در آستانه رستاخيز مراحل مختلفى را طى مىكنند:
نخست به لرزه مىآيند سپس به حركت در مىآيند.
در سومين مرحله از هم متلاشى مىشوند و به صورت انبوهى از شن در مىآيند و در آخرين مرحله آن چنان توفان و باد آنها را از جا حركت مىدهد و در فضا مىپاشد كه همچون پشمهاى زده شده به نظر مىرسد. (قارعه/ 5)
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-101-135.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 186 از قرآن کریم شامل آیات 102 تا 123 از سوره ی طه
(آيه 106)
اين آيه مىگويد: با متلاشى شدن كوهها و پراكنده شدن ذرات آن، «خداوند صفحه زمين را به صورت زمينى صاف و مستوى و بىآب و گياه در برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 143
مىآورد» (فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً).
(آيه 107)
«آن چنان كه در آن هيچ گونه اعوجاج و پستى و بلندى مشاهده نخواهى كرد» (لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً).
(آيه 108)
«در آن روز، همه از دعوت كننده الهى پيروى نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت» و همگى از قبرها بر مىخيزند (يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ).
اين دعوت كننده هر كس كه باشد آن چنان فرمانش نافذ است كه هيچ كس قدرت بر تخلف از آن را ندارد.
«و (در اين موقع) همه صداها در برابر عظمت پروردگار رحمان خاضع مىشود و جز صداى آهسته، چيزى نمىشنوى» (وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً).
اين خاموشى صداها يا به خاطر سيطره عظمت الهى بر عرصه محشر است كه همگان در برابرش خضوع مىكنند، و يا از ترس حساب و كتاب و نتيجه اعمال و يا هر دو.
(آيه 109)
از آنجا كه ممكن است بعضى گرفتار اين اشتباه شوند كه ممكن است غرق گناه باشند و به وسيله شفيعانى شفاعت شوند بلافاصله اضافه مىكند:
«در آن روز شفاعت هيچ كس سودى نمىدهد، مگر كسانى كه خداوند رحمان به آنها اجازه شفاعت داده، و از گفتار آنها (در اين زمينه) راضى است» (يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا).
اشاره به اين كه: شفاعت در آنجا بىحساب نيست، بلكه برنامه دقيقى دارد هم در مورد شفاعت كننده، و هم در مورد شفاعت شونده، و تا استحقاق و شايستگى در افراد براى شفاعت شدن وجود نداشته باشد، شفاعت معنى ندارد.
(آيه 110)
و از آنجا كه حضور مردم در صحنه قيامت براى حساب و جزا، نياز به آگاهى خداوند از اعمال و رفتار آنها دارد، در اين آيه چنين اضافه مىكند:
«خداوند آنچه را (مجرمان) پيش رو دارند و آنچه را (در دنيا) پشت سر گذاشتهاند، برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 144
همه را مىداند (و از تمام افعال و سخنان و نيات آنها در گذشته و پاداش كيفرى را كه در آينده در پيش دارند، از همه با خبر است) ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند» (يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً).
و به اين ترتيب احاطه علمى خداوند هم نسبت به اعمال آنهاست و هم نسبت به جزاى آنها، و اين دو در حقيقت دو ركن قضاوت كامل و عادلانه است.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-101-135.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 186 از قرآن کریم شامل آیات 102 تا 123 از سوره ی طه
(آيه 111)
«و در آن روز همه مردم در برابر خداوند حىّ قيّوم، كاملا خاضع مىشوند» (وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ).
انتخاب صفت «حى و قيوم» از ميان صفات خدا در اينجا به خاطر تناسبى است كه اين دو صفت با مسأله رستاخيز كه روز حيات و قيام همگان است دارد.
و در پايان آيه، اضافه مىكند: «و مأيوس (و زيانكار) است آن كه بار ستمى بر دوش دارد»! (وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً).
گويى ظلم و ستم همچون بار عظيمى است كه بر دوش انسان سنگينى مىكند و از پيشرفت او به سوى نعمتهاى جاويدان الهى باز مىدارد.
(آيه 112)
و از آنجا كه روش قرآن غالبا بيان تطبيقى مسائل است بعد از ذكر سرنوشت ظالمان و مجرمان در آن روز، به بيان حال مؤمنان پرداخته مىگويد: «و اما كسانى كه اعمال صالحى انجام دهند، در حالى كه ايمان دارند، آنها نه از ظلم و ستمى مىترسند و نه از نقصان حقشان» (وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً).
اصولا براى اين كه عمل صالح بطور مستمر و ريشه دار و عميق انجام گيرد بايد از عقيده پاك و اعتقاد صحيح (ايمان) سيراب گردد.
(آيه 113)
قرآن در اينجا اشارهاى دارد به مجموع آنچه در آيات قبل پيرامون مسائل تربيتى مربوط به قيامت و وعد و وعيد آمده است، مىفرمايد:
«و اين گونه آن را قرآنى عربى [فصيح و گويا] نازل كرديم و انواع تهديدها را به عبارت و بيانات مختلف بيان نموديم، شايد آنها تقوا پيشه كنند يا براى آنان تذكرى پديد آورد» (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 145
يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً)
.
كلمه «عربيّا» گر چه به معنى زبان عربى است، ولى در اينجا اشاره به فصاحت و بلاغت قرآن و رسا بودن مفاهيم آن مىباشد، زيرا: اصولا زبان عربى- به تصديق زبان شناسان جهان- يكى از رساترين لغات، و ادبيات آن از قويترين ادبيات است. ديگر اين كه گاهى قرآن بيانات مختلفى از يك واقعيت دارد، مثلا مسأله وعيد و مجازات مجرمان را، گاهى در لباس بيان سرگذشت امتهاى پيشين، و گاهى به صورت خطاب به حاضران، و گاهى در شكل ترسيم حال آنها در صحنه قيامت و گاه به لباسهاى ديگر بيان مىكند.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-101-135.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 186 از قرآن کریم شامل آیات 102 تا 123 از سوره ی طه
(آيه 114)
اين آيه اضافه مىكند: «پس بلند مرتبه است خداوندى كه سلطان بر حقّ است» (فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ).
و از آنجا كه گاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به خاطر عشق به فراگيرى قرآن و حفظ آن براى مردم به هنگام دريافت وحى عجله مىكرد و كاملا مهلت نمىداد تا جبرئيل سخن خود را تمام كند در دنباله اين آيه چنين به او تذكر داده مىشود: «و نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مكن پيش از آن كه وحى آن بر تو تمام شود» (وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ).
«و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون كن» (وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً).
جايى كه پيامبر با آن علم سرشار و روح مملو از آگاهى مأمور باشد كه تا پايان عمر، از خدا افزايش علم بطلبد، وظيفه ديگران كاملا روشن است، در حقيقت از نظر اسلام، علم هيچ حد و مرزى را نمىشناسد، افزون طلبى در بسيارى از امور مذموم است، ولى در علم ممدوح است، افراط بد است ولى افراط در علم معنى ندارد.
(آيه 115)
آدم و فريبكارى شيطان! در اينجا از داستان آدم و حوّا و مبارزه و دشمنى ابليس با آنان سخن مىگويد.
شايد اشاره به اين نكته كه مبارزه حق و باطل منحصر به امروز و ديروز و موسى (ع) و فرعون نيست، از آغاز آفرينش آدم بوده و همچنان ادامه دارد.
نخست از پيمان آدم با خدا سخن مىگويد، مىفرمايد: «پيش از اين، از آدم برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 146
پيمان گرفته بوديم، اما او فراموش كرد، و عزم استوارى براى او نيافتيم»! (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً).
منظور از اين «عهد» فرمان خدا داير به نزديك نشدن به درخت ممنوع است.
بدون شك آدم، مرتكب گناهى نشد بلكه تنها ترك اولايى از او سر زد، اصولا دوران سكونت آدم در بهشت يك دوران آزمايشى براى آماده شدن جهت زندگى در دنيا و پذيرش مسؤوليت تكاليف بود.
(آيه 116)
سپس به بخش ديگر اين داستان اشاره كرده، مىگويد: «و به خاطر بياوريد هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد، آنها نيز همگى سجده كردند جز ابليس كه امتناع ورزيد» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى).
و از اينجا به خوبى مقام با عظمت آدم روشن مىشود، آدمى كه مسجود فرشتگان بود ضمنا عداوت ابليس با او از نخستين گام آشكار مىگردد.
شك نيست كه سجده به معنى پرستش مخصوص خداست، و غير از خدا هيچ كس و هيچ چيز نمىتواند معبود باشد، بنا بر اين سجده فرشتگان در برابر خدا بود، منتهى به خاطر آفرينش اين موجود با عظمت كه:
شايسته ستايش آن آفريدگار است كارد چنين دل آويز نقشى ز ماء و طينى!
(آيه 117)
به هر حال ما در اين موقع به آدم اخطار كرديم «پس گفتيم: اى آدم (با اين برنامه مسجل شد كه) ابليس دشمن تو و همسرت است (مواظب باشيد) مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به درد و رنج خواهى افتاد» (فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-101-135.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 186 از قرآن کریم شامل آیات 102 تا 123 از سوره ی طه
(آيه 118)
سپس خداوند آسايش بهشت و درد و رنج محيط بيرون آن را براى آدم چنين شرح مىدهد: «تو در اينجا گرسنه نخواهى شد و برهنه نمىشوى» (إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى).
(آيه 119)
«و تو در آن تشنه نخواهى شد و آفتاب سوزان آزارت نمىدهد» (وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 147
در دو آيه فوق به چهار نياز اصلى و ابتدايى انسان يعنى نياز به غذا و آب و لباس و مسكن (پوشش در مقابل آفتاب) اشاره شده است.
(آيه 120
اما با اين همه شيطان كمر عداوت و دشمنى را با آدم بسته بود، به همين دليل آرام ننشست «پس شروع به وسوسه آدم كرد و گفت: اى آدم! آيا درخت عمر جاويدان را به تو نشان بدهم (كه هر كس از ميوه آن بخورد هميشه زنده خواهد بود) آيا راه رسيدن به حكومت و سلطنت هميشگى را مىخواهى بدانى»؟! (فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى).
در واقع شيطان حساب كرد تمايل آدم به چيست و به اينجا رسيد كه او تمايل به زندگى جاويدان و رسيدن به قدرت بىزوال دارد، لذا براى كشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از اين دو عامل استفاده كرد.
(آيه 121)
سر انجام آنچه نمىبايست بشود شد، «پس (آدم و حوّا) هر دو از آن (درخت ممنوع) خوردند (و به دنبال آن لباسهاى بهشتى از اندامشان فرو ريخت) عورتشان آشكار گشت»! (فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما).
هنگامى كه آدم و حوّا چنين ديدند بلا فاصله «از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند» براى پوشاندن اندام خود (وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ).
آرى! عاقبت «آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و از پاداش او محروم شد» (وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى).
(آيه 122)
ولى از آنجا كه آدم ذاتا پاك و مؤمن بود و در طريق رضاى خدا گام بر مىداشت، و اين خطا كه بر اثر وسوسه شيطان دامن او را گرفت جنبه استثنايى داشت، خداوند او را از رحمت خود براى هميشه دور نساخت، بلكه «بعد از اين ماجرا پروردگارش او را برگزيد و توبهاش را پذيرا شد و هدايتش كرد» (ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى).
(آيه 123)
با اين كه توبه آدم پذيرفته شد، اما كارى كرده بود كه بازگشت به حال نخستين امكانپذير نبود و لذا خداوند «به او و حوّا دستور داد: هر دو (و همچنين شيطان همراه شما) از بهشت به زمين فرود آييد» (قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 148
«در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود» (بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ).
اما به شما اخطار مىكنم، راه سعادت و نجات به رويتان گشوده است «پس هر گاه هدايت من به سراغ شما بيايد هر يك از شما از اين هدايت پيروى كند نه گمراه مىشود و نه شقاوتمند» (فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-101-135.aspx
-
صفحه ی 187 از قرآن کریم شامل آیات 124 تا 135 از سوره ی طه و آیات 1 تا 3 از سوره ی انبیاء
صفحه ی 187 از قرآن کریم شامل آیات 124 تا 135 از سوره ی طه و آیات 1 تا 3 از سوره ی انبیاء
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ أَعْمَيٰ(124)
و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگي تنگ [و سختي] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مي كنيم(124)
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِيٓ أَعْمَيٰ وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا(125)
مي گويد پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردي با آنكه بينا بودم(125)
قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنسَيٰ(126)
مي فرمايد همان طور كه نشانه هاي ما بر تو آمد و آن را به فراموشي سپردي امروز همان گونه فراموش مي شوي(126)
وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنۢ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْءَاخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَيٰٓ(127)
و اين گونه هر كه را به افراط گراييده و به نشانه هاي پروردگارش نگرويده است سزا مي دهيم و قطعا شكنجه آخرت سخت تر و پايدارتر است(127)
أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَٰكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّأُو۟لِي النُّهَيٰ(128)
آيا براي هدايتشان كافي نبود كه [ببينند] چه نسلها را پيش از آنان نابود كرديم كه [اينك آنها] در سراهاي ايشان راه مي روند به راستي براي خردمندان در اين [امر] نشانه هايي [عبرت انگيز] است(128)
وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُّسَمًّي(129)
و اگر سخني از پروردگارت پيشي نگرفته و موعدي معين مقرر نشده بود قطعا [عذاب آنها] لازم مي آمد(129)
فَاصْبِرْ عَلَيٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ ءَانَآئِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَيٰ(130)
پس بر آنچه مي گويند شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوي و برخي از ساعات شب و حوالي روز را به نيايش پرداز باشد كه خشنود گردي(130)
وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَيٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِۦٓ أَزْوَٰجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَيٰ(131)
و زنهار به سوي آنچه اصنافي از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگي دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم ديدگان خود مدوز و [بدان كه] روزي پروردگار تو بهتر و پايدارتر است(131)
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَوٰةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسَْٔلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَٰقِبَةُ لِلتَّقْوَيٰ(132)
و كسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش ما از تو جوياي روزي نيستيم ما به تو روزي مي دهيم و فرجام [نيك] براي پرهيزگاري است(132)
وَقَالُوا۟ لَوْلَا يَأْتِينَا بَِٔايَةٍ مِّن رَّبِّهِۦٓ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَيٰ(133)
و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزه اي براي ما نمي آورد آيا دليل روشن آنچه در صحيفه هاي پيشين است براي آنان نيامده است(133)
وَلَوْ أَنَّآ أَهْلَكْنَٰهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا۟ رَبَّنَا لَوْلَآ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَيٰ(134)
و اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن] به عذابي هلاك مي كرديم قطعا مي گفتند پروردگارا چرا پيامبري به سوي ما نفرستادي تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم از آيات تو پيروي كنيم(134)
قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا۟ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَٰبُ الصِّرَٰطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَيٰ(135)
بگو همه در انتظارند پس در انتظار باشيد زودا كه بدانيد ياران راه راست كيانند و چه كسي راه يافته است(135)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ(1)
براي مردم [وقت] حسابشان نزديك شده است و آنان در بي خبري رويگردانند(1)
مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ(2)
هيچ پند تازه اي از پروردگارشان نيامد مگر اينكه بازي كنان آن را شنيدند(2)
لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا۟ النَّجْوَي الَّذِينَ ظَلَمُوا۟ هَلْ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ(3)
در حالي كه دلهايشان مشغول است و آنانكه ستم كردند پنهاني به نجوا برخاستند كه آيا اين [مرد] جز بشري مانند شماست آيا ديده و دانسته به سوي سحر مي رويد(3)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 187 از قرآن کریم شامل آیات 124 تا 135 از سوره ی طه و آیات 1 تا 3 از سوره ی انبیاء
(آيه 124)
و براى اين كه تكليف آنها كه فرمان حق را فراموش مىكنند نيز روشن گردد اضافه مىكند: «و كسى كه از ياد من روى گردان شود، زندگى سخت و تنگى خواهد داشت» (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً).
«و در قيامت او را نابينا محشور مىكنيم» (وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى).
اصولا تنگى زندگى بيشتر به خاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمينان به آينده و ترس از نابود شدن امكانات موجود، و وابستگى بيش از حد به جهان ماده است، و آن كس كه ايمان به خدا دارد و دل به ذات پاك او بسته، از همه اين نگرانيها در امان است.
(آيه 125)
در آنجا «عرض مىكند: پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى در حالى كه قبلا بينا بودم»؟! (قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً).
(آيه 126)
بلا فاصله پاسخ مىشنود كه، «مىفرمايد: آن گونه كه آيات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش كردى، امروز نيز تو فراموش خواهى شد» (قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى). و چشمت از ديدن نعمتهاى پروردگار و مقام قرب او نابينا مىگردد.
(آيه 127)
سر انجام به صورت يك جمع بندى و نتيجه گيرى مىفرمايد:
«و اين گونه كسانى را كه راه اسراف را پيش گرفتند و ايمان به آيات پروردگارشان نياوردند جزا مىدهيم» (وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ).
«و عذاب آخرت از اين هم شديدتر و پايدارتر است» (وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى).
(آيه 128)
از تاريخ گذشتگان عبرت بگيريد: از آنجا كه در آيات گذشته برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 149
بحثهاى فراوانى از مجرمان به ميان آمد در اين آيه به يكى از بهترين و مؤثرترين طرق بيدارى كه مطالعه تاريخ پيشينيان است اشاره كرده، چنين مىگويد: «آيا براى هدايت آنها همين كافى نيست كه بسيارى از اقوام گذشته را كه در قرون پيشين زندگى مىكردند هلاك كرديم» (أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ).
همان كسانى كه گرفتار مجازات دردناك الهى شدند و «اينها در مساكن (ويران شده) آنان رفت و آمد دارند» (يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ).
اينها در مسير رفت و آمد خود، به خانههاى قوم عاد در سفرهاى يمن و مساكن ويران شده قوم ثمود در سفر شام و منازل زير و رو گشته قوم لوط در سفر فلسطين مىگذرند، آثار آنها را مىبينند، ولى درس عبرت نمىگيرند.
آرى «در اينها دلايل روشن و آيات فراوانى است براى صاحبان عقل و انديشه بيدار» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى).
موضوع عبرت گرفتن از تاريخ پيشينيان از مسائلى است كه قرآن و احاديث اسلامى زياد روى آن تكيه كرده است.
در حديثى از پيامبر گرامى اسلام (ص) مىخوانيم: «غافلترين مردم كسى است كه از دگرگون شدن دنيا اندرز نگيرد» و از ورق گردانى ليل و نهار انديشه نكند.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-101-135.aspx
-
پاسخ : صفحه ی 187 از قرآن کریم شامل آیات 124 تا 135 از سوره ی طه و آیات 1 تا 3 از سوره ی انبیاء
(آيه 129)
اين آيه در حقيقت پاسخ به سؤالى است كه در اينجا مطرح مىشود و آن اين كه چرا خداوند همان برنامهاى را كه براى مجرمان پيشين ترتيب داد براى اين گروه ترتيب نمىدهد، قرآن مىگويد: «و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، به زودى عذاب الهى دامان آنها را مىگرفت» (وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى).
اين سنت الهى، اشارهاى به فرمان آفرينش داير به آزادى انسانهاست، زيرا اگر هر مجرمى بلافاصله و بدون هيچ گونه مهلت مجازات شود، ايمان و عمل صالح، تقريبا جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا مىكند، و بيشتر به خاطر ترس و وحشت از مجازات فورى خواهد بود، بنا بر اين وسيله تكامل كه هدف اصلى است نخواهد شد. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 150
به علاوه اگر حكم شود كه همه مجرمان فورا مجازات شوند، كسى در روى زمين زنده نخواهد ماند. (نحل/ 61) بنا بر اين، بايد مهلتى باشد تا گنهكاران به خود آيند و راه اصلاح در پيش گيرند، و هم فرصتى براى خود سازى، به همه پويندگان راه حق داده شود.
(آيه 130)
سپس روى سخن را به پيامبر (ص) كرده، مىگويد: «اكنون (كه بنا نيست اين بد كاران فورا، مجازات شوند) تو در برابر آنچه آنها مىگويند صابر و شكيبا باش» (فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ).
و براى تقويت روحيه پيامبر (ص) و تسلى خاطر او دستور راز و نياز با خدا و نماز و تسبيح را مىدهد و مىگويد: «قبل از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن، همچنين در اثناء شب و اطراف روز تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور تا راضى و خشنود شوى» و قلب تو در برابر سخنان درد آور آنها ناراحت نشود (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى).
بدون شك اين حمد و تسبيح مبارزهاى است با شرك و بت پرستى در عين صبر و شكيبايى در برابر بد گوييها و سخنان ناهنجار مشركان.
(آيه 131)
در اينجا دستوراتى به پيامبر داده شده كه در حقيقت منظور از آن عموم مسلمانان است، و تكميلى است براى بحثى كه در زمينه «شكيبايى» در آيه گذشته خوانديم.
نخست مىگويد: «و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى كه به گروههايى از آنها (كفار و مخالفان) دادهايم ميفكن!» (وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ).
آرى! اين نعمتهاى ناپايدار، «شكوفههاى زندگى دنياست» (زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا). شكوفههايى كه زود مىشكفد و پژمرده مىشود و پرپر مىگردد و بر روى زمين مىريزد، و چند صباحى بيشتر پايدار نمىماند.
در عين حال اينها همه «براى آن است كه ما آنان را در آن بيازماييم» برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 151
(لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ).
و به هر حال «آنچه پروردگارت به تو روزى داده بهتر و پايدارتر است» (وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى).
خداوند انواع مواهب و نعمتها را به تو بخشيده است، ايمان و اسلام، قرآن و آيات الهى، روزيهاى حلال و پاكيزه و سر انجام نعمتهاى جاودان آخرت اين روزيها پايدارند و جاودانى.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-101-135.aspx