-
پاسخ : دلنوشته ...
دلم گرفته نمیدنم چرا؟
دوست ندارم هیچوقت حرفای نا امید کننده بزنم ، شاید دلم به خاطر حرفای نا امید کننده ای که میشنوم گرفته.
چرا همه از غم حرف میزنن ؟ چرا از شادی نمیگن؟ چرا به جای اینکه نیمه پر لیوان رو ببینیم نیمه خالی رو می بینیم؟ چرا میگیم دیروز روز بدی بو ، امروز روز نحسیه ؟ این ماییم که روزمون رو میسازیم ، اون وقت همه چیز رو میندازیم گردن روز .
چرا همش غما رو میبینیم چرا همش با غمامون زندگی میکنیم این وسط یه چیزی به نام شادی هم هست . چرا یه موضوع کوچیک رو به یه غم بزرگ تبدیل میکنیم . چرا شادی هامون رو بزرگ نکنیم چرا با شادیامون زندگی نکنیم.
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک ننشینی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند
-
پاسخ : دلنوشته ...
احساسم به من میگه گرسنمه [nishkhand]
شادی ،بخش وجودیه منه یا وجود بخشی از منه[soal]
هر چی که تو دنیا هست فقط ماله خود منه [tafakor]
این وسط حق انتخاب هم با منه [esteghbal]
شادی ها انتخاب منه [nishkhand]
این شعر نبودا ولی چیزی بود که تو دلم بود [bamazegi] دل نوشتس دیگه[nadidan]
-
پاسخ : دلنوشته ...
وقتی رد پای احساس سبز انسانست خویش را در قلب کسی باقی بذاری،
بیشتر از حاضرین،
حاضر خواهی بود،
حتی اگر غایب باشی...
-
پاسخ : دلنوشته ...
دلم برای باز آمد بوی ماه مدرسه....
دلم برای اضطراب آمدن اول مهر و بی خوابی هایش.....
دلم برای گریه بچه ها در اولین روز مدرسه...
دلم برای دفترهایی که اولین روز مدرسه می دادند...
دلم برای جلد کردن کتاب...دلم برای لقمه های نان و پنیر...
دلم برای شیطنت های در راه...
دلم برای مداد رنگی های قد و نیم قد......
دلم برای خط کشیدن های دفتر با خودکار مشکی و قرمز...
دلم برای مداد قرمز.....
دلم برای جمع شدن وسط کلاس دور سطل آشغال....
دلم برای پاککن های جوهری...
دلم برای تراش های شمشیر نشان....
دلم برای گونیا و نقاله و پرگار...
دلم برای جامدادی...
دلم برای تخته پاککن....
دلم برای گچ های رنگی کنار تخته...
دلم برای اولین زنگ مدرسه....
دلم برای واکسن اول دبستان...
دلم برای سر صف ایستادن ها....
دلم برای خواندن سرود ایران اول هفته...
دلم برای مبصر شدن ....
دلم برای از خوب ، از بد...
دلم برای ضربدر و ستاره....
دلم برای ترس از سوال معلم...
دلم برای صد آفرین....
دلم برای بیست داخل دفتر با خودکار قرمز...
دلم برای کارت آفرین...
دلم برای دیدن هزار باره کیف برای
جانگذاشتن کتاب و دفتر...
دلم برای میز و نیمکت...
لم برای جاکتابی زیر میزها...
دلم برای لیوانهای آبی که فلوت داشت...
دلم برای پیک نوروزی....
دلم برای دفتر انشاء...
دلم برای املا نوشتن....
دلم برای زنگ ورزش....
دلم برای زنگ تفریح ...
دلم برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها...
دلم برای دختره اینجا نشسته...
دلم برای لیلی کردن...
دلم برای چشم گذاشتن روی دیوار....
دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم...
دلم برای اردو رفتن...
دلم برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن ....
دلم برای روزنامه دیواری درست کردن...
دلم برای تزئین کلاس...
دلم برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود......
دلم برای خنده های معلم و عصبانیتش....
دلم برای خط کش دست ناظم...
دلم برای مادر مدرسه، بابای مدرسه ....
دلم برای کارنامه....
دلم برای نمره انضباط....
دلم برای مهر قبول خرداد...
دلم برای خودم....
دلم برای دغدغه و آرزو هایم...
دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام تنگ شده....
-
پاسخ : دلنوشته ...
در ترجمه به مشکلی که بر می خورم، آن قدر با کلمات دست و پنجه نرم می کنم تا سرانجام پیروز شوم. در ترجمه ی زندگی ام اما... نمی دانم... پیچیدگی متن زندگی متحیرم کرده... متنی آن قدر گویا که لحظه لحظه اش را حس می کنم، و آن قدر خاموش که پی بردن به معانیش بصیرتی می خواهد که ندارم... اما می دانم نباید تسلیم شد؛ باید «زندگی کرد» تا بتوان ترجمه اش نمود... باید به جایی رفت که حیات به معنای واقعی درش جریان دارد... پس به کوچه باغی از زندگی پناه می برم و از آرامشش، زیبایی اش و سادگیش مدد می گیرم، و «زندگی می کنم»؛ شاید روزی گوشه ای از این متن پیچیده را فهمیدم...
-
پاسخ : دلنوشته ...
بدون تو مدت هاس .....
خوش نمی گذرد....
فقط میگذرد....
-
پاسخ : دلنوشته ...
خداوندا!....
خسته ام!...
ازفصل سرد گناه ودلتنگ روزهای پاک....
بارانی بفرست....
چترگناه رادورانداخته ام.....
-
پاسخ : دلنوشته ...
چه مهمانان بي دردسري هستند مردگان
نه به دستي ظرفي را چرك مي كنند
نه به حرفي دلي را آلوده
تنها به شمعي قانعند
و اندكي سكوت
دانلود
-
پاسخ : دلنوشته ...
-
پاسخ : دلنوشته ...
Forum Modifications By
Marco Mamdouh