ای دیو سپید پای در بند /ای گنبد گیتی ای دماوند
نمایش نسخه قابل چاپ
مالک کلبه ی رؤیا ، صاحب چشمای ابری
حقیقت داره که با من واسه ی همیشه قهری
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن ، معذور دار ما را
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین برتو که شایسته صد چندینی
سرو علمدار رفت سوخت خزان را به تفت
و از سر که رخ نمود لاله شیرین قبا . . .
وقت آن است كزين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم از پي جانان بروم
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
کلوا واشربو را در گوش کرد
ولا تسرفوا را فراموش کرد [golrooz]