http://www.aryanote.com/wp-content/u...c137jcj02n.jpg
نمایش نسخه قابل چاپ
بله.من مطمئنم ک درسشونم از خیلی بچه هایی ک توی ناز و نعمت درس میخونن بهتره
نيمه شب بود و غمي تازه نفس ,
ره خوابم زد و ماندم بيدار .
ريخت از پرتو لرزنده ي شمع
سايه ي دسته گلي بر ديوار .
همه گل بود ولي روح نداشت
سايه اي مضطرب و لرزان بود
چهره اي سرد و غم انگيز و سياه
گوئيا مرده ي سرگردان بود !
شمع , خاموش شد از تندي باد ,
اثر از سايه به ديوار نماند !
کس نپرسيد کجا رفت , که بود ,
که دمي چند در اينجا گذراند !
اين منم خسته درين کلبه تنگ
جسم درمانده ام از روح جداست
من اگر سايه ي خويشم , يا رب ,
روح آواره ي من کيست , کجاست ؟
فریدون مشیری
سقف را بپوشاند
رگبار گرسنگی
ریشه ستون خانه مان را سوزاند
و ما آواره فصل های فقر شدیم
http://harfeto.ir/sites/default/file...jpg?1375603077
من ندار بودم و عروسک قصه ام پرید...
دارا که باشی سارا با پای خودش
به سراغت می آیدگناه من فقیر بودنست و بس
و زندگی آنقدر کوچک شد
تا در چاله ای که بارها از آن پریده بودیم
افتادیم
وای برما که از اطرافیان خودمون غافلیم...
شاید مرگ بهترین اختراع زندگی باشد چون مأمور ایجاد تغییر و تحول است. مرگ كهنهها را از میان بر ميدارد و راه را برای تازهها باز ميكند. یادتان باشد كه زمان شما محدود است، پس زمانتان را با زندگی كردن به جای زندگی بقیه هدر ندهید.
هیچ وقت توی دام غم و غصه نیافتید و هیچ وقت نگذارید كه هیاهوی بقیه صدای درونی شما را خاموش كند و از همه مهمتر این كه شجاعت این را داشته باشید كه از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروی كنید.
اگر آخرین اظهار نظر درباره سرقت 13 ثانیهای این خودروی محبوب ایرانی و البته گران شده تا سقف ابتدای تولید خودروی ملی - سمند - را هم نادیده بگیریم، پراید آنقدر محاسن(!؟) دارد که بتوان در رسای آن شعر سرود.
بهترین ماشین ایرانی پراید
گرچه گاهی قاتل جانی پراید!
بینمت اکنون به هرجا و مکان
جانشین خوب پیکانی پراید
بسکه محکم هستی و سفت و قوی
مثل تانک جنگ میمانی پراید!
چشم بی پولان همه بر روی تو
چون که امید فقیرانی پراید
اغنیا سوی فراری می روند
درد ماها را تو درمانی پراید
هر کجا باشد ژیان یا که رنو
توی آنجا مثل سلطانی پراید
دارد اکنون اصغری و آتقی
مریم و مش مهدی و مانی پراید
یا که دارد بندری و ساوه ای
سیستانی و خراسانی پراید
گر که از مادرزنت سیری هنوز
هدیه اش کن بی پشیمانی پراید
من خجالت می کشم از وصف تو
بسکه داری حسن پنهانی پراید
رفتم به سوی افق ولی محو نشدم
شاید افق هم مرا در خود جای نمی دهد
لحظه ایی ایستادم و پشت سرم را نگاهی انداختم
پر بود از جنازه های من
که هر کس با خنجری به جانش افتاده
آهی کشیدم
و خنجری بر قلبم زد
تا شاید اینگونه از این دنیا تاریک بگریزم
ولی مرگ هم آغوشش را برایم نگشود
شاید تنها همسفرم درد هست
به راهم ادامه میدهم
ولی اینبار...
الــهـــــی!
احوالم چنانست که میدانی اعمالم چنین است که میبینی
نه پای گریز دارم ونه زبان ستیز
شاعر این قطعه طنز که ظاهرا خیلی با مشکلات دست به گریبان است اما همچنان با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته و با امید زنده است و راه حل اساسی برای وعده مسئولان پیدا کرده.
الهی، من با این که بندهای بسیار باهوشم
ولی از بخت بد، در زندگی چون برق، خاموشم
یکی از دوستان من مدیرکل شد و دیگر
دمی با من نمیجوشد، منم با او نمیجوشم!
یکی هم شد بساز بفروش و گردید ساکن شمرون
ولیکن بنده شاعر، هنوزم ساکن شوشم
برای سور و سات خونهام چون آس و بیپولم
باید یک تخته از شش تخته زیلوهامو بفروشم
شعار و وعده بسیار چون میداد آزارم
خریدم بستهای پنبه، چپاندم داخل گوشم
چو میبینم منو هر کس به نوعی داره میدوشه
منم میرم از امشب گاو گل عباس و میدوشم!
رضا هستم من از این زندگانی با همه تلخی
تا شیرینش کنم، از صبح تاشب سخت میکوشم
مرا گردن کلفتی دید و گفتا: حیف، لاجونی
ولی یکدفعه چون خرسی پرید از دور، بردوشم
...
کجایی حاجی ارزونی، گرونی کرد، داغونم
بیا ای جان جانان، بازه از بهر تو آغوشم!
http://s1.picofile.com/file/7966181719/bimarestan.jpgوارد حیاط بیمارستان که شدم، دیدیم جایی است آرام و پردرخت.
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتم.
بیرون بیمارستان غلغله بود.
چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند.
چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار میدادند!!!
بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند.بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت:
من میروم روی نیمکت دیگری مینشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید.
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود، بیماری ، پروانه را نگاه میکرد و نگران بود که مبادا زیر پا له شود.
آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود.
شاید جهانیست آن سوی دیوار، پیدا
که ما پنهانش می کنیم....
http://s3.picofile.com/file/75742513...5_LE3qsHu4.jpg
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
حالا بزارید من بگویم ما متعلق به چه نسلی هستیم
ما متعلق به نسلی هستیم،که به جرم نداشته محکوم شدیم و منتظر حکم اعدامی هستیم که زندگی در این دنیاست
ما متعلق به نسلی هستیم،که سوختنمان رو کسی ندید ولی همه ندانسته آتشش رو زیاد کردند
ما متعلق به نسلی هستیم که هیچی جز بدی از نسل های گذشته برایمان نمانده
ما متعلق به نسلی هستیم که سینه هایمان را گلوله های خودی شکافت
ما متعلق به نسلی هستیم که بهتره هیچ نگیم وگرنه ...
...
حالا کدامیم نسل را بهتر میدانید؟؟
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد...در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین در مانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب ندیده)) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمرد گفت:همسرم در خانه سالمندان است.هر روز صبح به انجا می روم و صبحانه را با او می خورم.نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت:خودمان به او خبر می دهیم.پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم،او الزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا نمی شناسد!! پرستار با حیرت گفت:وقتی نمیداند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته،به ارامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است
http://s2.picofile.com/file/7964747739/bekhabaram.jpg
شب ها به وقت خواب از طرف من، وجدانت را ببوس
اگر بیدار بود!!!
اگر هم خواب بود مزاحمش نشو
میبینی که وقتی خوابه برات بهتره
راحتر میتونی دروغ بگی
خدایا دیگه به بنده هات امیدی نیست
دست بکارشو
شاید بهتره ما رو تموم کنی
قلبمون رو که تو توش بودی رو
دادیم سنگ کار کردن
http://parsclub.net/i/attachments/1/...7840_large.jpg
جشن میشه میریزیم توی خیابون اونجا رو کثیف میکنیم
عزا میشه نذری میدیم خیابونا رو کثیف میکنیم
جشن های نیمه شعبان که بماند...
مراسم عزاداری و جشن ...کدوم ثواب
میریم وسیله میخریم اشغالا رو میریزیم توی خیابونا
اما تا حالا فکر کردین که این بیچاره ها چقدر کار سختی دارن
که توی اب و هوای مختلف با اون وضع، کارهای مارو تمیز میکنن ؟
از حقوقشون چیزی نگم بهتره....
http://cdn.asriran.com/files/fa/news...254794_827.jpg
http://shnobas.ir/uploads/thumbnails...0(6)_20100.JPG
بدون شرح ولی پر از درد...
حالم عوض شد ...
چقد بی عاطفه شدیم ما (من)
آورده اند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود،پسر خویش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت ای پدر امرت چیست ؟پدر گفت ،پسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی بدنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشتهءمرگ را نزدیک حس میکنم بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی میکند.از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند. ..
پسر گفت ای پدر چنان کنم که میخواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازمپدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد.از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق می دزدید و چوبی در شکم آن مردگان فرو مینمود وازآن پس خلایق میگفتند خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط میدزدید وچنین بر مردگان ما روا نمیداشت.
حالا این شده حال اینروز های ما،که همش قبلی ها رو دعا میکنیم از بدی جدیدتر ها
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم دست رفاقت نميدم
امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم
توو مستی و بی خبری اسیره می خونه بشم
امشب از اون شباست که من دلم می خواد داد بزنم
توو شهره این غریبه ها دردم و فریاد بزنم
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
از این همه در به دری توو قلب من قیامته
چه فایده داره زندگی این انتهای طاقته
از این همه در به دری دلم رسیده جون من
به داد من نمیرسه خدای آسمون من
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم دست رفاقت نمیدم
اینجا جائیست
که وقتی زانوهایت را از شدت تنهایی بغل میکنی برایت پول خرد می اندازند...
گویند که دوزخی بود عاشق و مست، قولی است خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق ومست دوزخی خواهد بود، فرداست بهشت همچون کف دست
ای مفتی شهر از تو بیدار تریم ، با این همه مستی ز تو هشیار تریم
تو خون کسان نوشی و ما خون رزان ، انصاف بده کدام خون خوار تریم
گویند کسان بهشت با حور خوش است ، من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار ، آواز دهل شنیدن از دور خوش است
این می چه حرامی است که عالم همه زان می جوشند ، یک دسته به نابودی نامش کوشند
آنان که بر عاشقان حرامش کردند ، خود خلوت از آن پیاله ها می نوشند
آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت ، معشوق و شراب و می پرستی را ساخت
بی شک قدحی شراب نوشید و از آن ، سر مست شد این جهان هستی را ساخت
زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟ ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟
تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟ من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟
آتش دوزخ اگر قصد ِ تو و ما بکند تو که خشکی چه به من/من که تر هستم به تو چه؟
من همان مجنون مست یاغیم، روز و شب محتاج جام باقیم
یک شب کنار زاهد و یک شب کنار ساقیم، از باده مدهوشم کنید
در خرقه پنهان میکنم، می را و کتمان میکنم، ترک ایمان میکنم
هی بشکنم پیمان و هی تجدید پیمان میکنم،ترک ایمان میکنم
از باده مدهوشم کنید، پندم ای زاهد مده
با که گویم، من نمیخوام نصیحت بشنوم، آی مردم پنبه در گوشم کنید
از باده مدهوشم کنید، دردی کشم، بار رفیقان میکشم
پر میکشم همچون همای، در آتشم ای وای و خاموشم کنید
از باده مدهوشم کنید، با که گویم، من نمیخواهم نصیحت بشنوم
آی آی آی مردم،پنبه در گوشم کنید
من همان مجنون مست یاغی ام، روز و شب محتاج جام باقی ام
یک شب کنار زاهد و یک شب کنار ساغی ام،از باده مدهوشم کنید
این چه جهانی است؟! این چه بهشتی است؟!
این چه جهانی است که نوشیدن می نا رواست!؟ این چه بهشتی است در آن خوردن گندم خطاست!؟
آی رفیق این ره انصاف نیست، این جفاست راست بگو راست بگوراست فردوس برینت کجاست!؟
راستی آنجا هم هر کس و ناکس خداست؟! راست بگو راست بگو راست فردوس برینت کجاست!؟
بر همه گویند که هشیار باش، بر در فردوس نشیند کسی، تا که به درگاه قیامت رسی
از تو بپرسد که در راه عشق، پیرو زرتشت بدی یا مسیح، دوزخ ما چشم به راه شماست
راست بگو راست بگو راست آنجا نیز، باز همین ماجراست؟! راست بگو راست بگوراست فردوس برینت کجاست!؟
اینهمه تکرار مکن می همای، کفر مگو شکوه مکن بر خدا
پای از این در که نهادی برون، در قل و زنجیر برندت بهشت
بهشت همان ناکجاست، بهشت همان ناکجاست، وای به حالت همای
وای به حالت، این سر سنگین تو از تن جداست
نه نه نه نه، توبه کنم باز، حق باشماس
آلبوم این چه جهانیست از استاد همای که شعر بالا را در چند قطعه این چه جهانیت و به تو چه و ... به زیبایی اجرا کرده
قطعات زیر را برای دانلود گذاشتم :
این چه جهانیست
به تو چه
از باده مدهوشم کنید