زندگی
چه کسی گفت ، گل شبدر وحشیست ؟
رسوایی علف ، به بودن شبدر است
مضراب سنتور
تیک تاک ساعت
سقوط شاخه شکسته
صدای مدام جیرجیرک
و من ...
زندگی نیست ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
نمایش نسخه قابل چاپ
زندگی
چه کسی گفت ، گل شبدر وحشیست ؟
رسوایی علف ، به بودن شبدر است
مضراب سنتور
تیک تاک ساعت
سقوط شاخه شکسته
صدای مدام جیرجیرک
و من ...
زندگی نیست ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
نگاهم کن
دیده ای حباب دهان ماهی قرمز ، در تنگ تنگ را ؟
نگاهت به همان زلالیست
نگاهم کن
و قطره اشک را میهمان نگاهت کن
بگذار شاهد تمنای من
برای نگاه تو باشد
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
مادر
اهای مهربان مادر
سلامتی ؟
شبی که گذشت در خواب دیدمت
لاغر
سبز
خندان
آهای مهربان مادر
سلامتم
شعری می سرایم
می زنم دندان بر سیب سرخ
بمان در انتظارم
چه گواراست انتظارت
بدان ، خواهم آمد
بمان ...
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
وقتی که رفتی
گل گیلاس
سفیدی را از من آموخت
و تو ایثار را
نگفتم ، از من نگذر ؟
صدف ، بی مروارید به چه کار آید ؟
و تو بی من ؟
وقتی که رفتی
ستاره را
برای روشنی ، زیر پایت به اسیری گرفتم
آه
عادت گل یاسمن به تو را چه کنم ؟
نمی دانم !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
شلوغ
خیابان رو به خانه ام
شلوغ
با آسمانی خاکستری
و قدم های آرام من
بر روی زمین سیاه ، داغ
پسری ژنده پوش
با دسته گلی سرخ
به بهانه فقر
فریاد گلفروشی سر می دهد
و گذر گنجشککی خسته
در پی شاخه ای
پناه به ستونی سنگی
در انتظار جفتی
و انبوه آدمها
گذر شانه ها از پی هم
بی تفاوت
چه زیاد است تنهایی !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
خوشبختی
کلبه شمال
درون مه غلیظ
و عبور نارنج و یاس با تلفیقی از بوی اقاقی
به اتاق خوشبختی
بگذار در انتظار زنی با پاهای برهنه باشم
تا مرا نگذارد
در انتظار
صدای قدم ها
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
دوستت دارم
دوستت دارم
به پهنای برگ مو
به وسعت درون پیله کرم ابریشم
به شفافیت قطره باران تابستان
و به بزرگی شاخه بلوط
به سراغت خواهم آمد
از راه گل آلود باران شبانه
با خارهای فرو رفته در پا
و با لحنی آرام
از عمق وجودم
نام تو را تکرار خواهم کرد
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
شمع
شمعی در زیر شعله ای گرد و زرد
قطره ای از پهلوی گونه وارش سرریز
ناله اش همراه با واژه "فریاد"
افسوس و حیرتم ، به جاهلی شمع از تقدیرش !
ناگهان دیدم پواز شاپرک بر گردش
و وعده اش بر شمع :
قاصدکی بر پیغامت خواهم شد
شنیدم
شمع به شاپرک گفت :
بگو به سراغم نیامدی ، به پایان رسیدم
افسوس و حیرتم به جاهلی ام
فریاد شمع ، نه از سوختن
که از دوری پروانه بود
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
مترسک
ایستاده بر سر مزرعه
با پالتوی خاکستری
جا مانده از پیرمردی ژنده پوش
که میهمان شب های طولانی کلبه ی بالایی بود
پیچش پیچک وحشی بر پاهایش
و لانه ی پرستو به امانت بر دوشش
هیچ کلاغی برای دور کردن نیست
مزرعه خشکیده ، چه نیازی به مترسک دارد ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
سرگردان
مسیری طولانی
گنگ
تنگ
درختی بی سیب
علف تنها محصول باغچه
و گل وحشی لب جوی پر از خار
ورق پاره های بادآورده
بی نوشته
پر از نقطه
سرگردان
پیله ها سوگوارند
از پروانه نشدن
سرما مرا فرا گرفته
هرگز گرم نخواهم شد !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان