عزت ز قناعت است و خواری ز طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب
نمایش نسخه قابل چاپ
عزت ز قناعت است و خواری ز طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است
دکتر علی شریعتی
مجددا" خواهش میکنم..
نقل قول:
تاپیکی با این عنوان در تالار ادبیات هست..
از مدیر تاپیک تقاضا دارم تغییراتی در تاپیک و ارسال پستش ایجاد کنند تا با اون تاپیک تفاوت هایی داشته باشه..
متشکرم
اگر گفته بودی : بمان! می دانستم که باید بمانم
و اگر گفته بودی : برو! می دانستم که باید بروم
اما اکنون اگر بمانم نمی دانم که چرا مانده ام ، اگر بروم نمی دانم که چرا رفته ام.
چگونه نیندیشیده ای که یک انسان ،
یا باید بماند یا برود؟
امروز که گذشت هیچ از آن یاد مکن
فردا که نیامدست فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حال خوش باش و عمر بر باد مکن ...!
خاطره...
برگها که زرد می شوند،خاطره می شوند،خاطره ای که شاید زیر پای رهگذری به پایان برسند و من و تو احساس نکنیم چه آرزوی روشنی برای فردا داشتند،برگ ها که زرد می شوند،خاطره میشوند،ولی حتی اگر زیر پای رهگذری به پایان برسند،هرگز،رنگ دیروزشان را از یاد نمیبرند.
کاش بودن را بهانه ای بودی
آنسان که نبودن را...